دور بودن از پسرم برای من زجرآورترین حالت ممکن زندگی بود
یک شب با صدای خشش صدای جاروی رفتگر و صدای اشکهایم درهم شکستم در اتاق تنگ و تاریک. ترس از تنهایی چقدر سخت بود. دوری از فرزندم، اون فقط چهار سال داشت و دور بودن از پسرم برای من زجرآورترین حالت ممکن زندگی بود. هر کاری میکردم نمی تونستم خودم