من قبل ازاینکه اولین کارگاه شرکت کنم ترس خیلی خیلی زیادی از خیانت داشتم و این ترسم بخاطر خیانتی بود که که پدرم به مادرم کرده بود من هم فکر میکردم همه مردا خیانت میکنند.
یعنی اینم جزوی از زندگیه و من اصلا بخششو بلد نبودم و همیشه سعی میکردم بدی رو با بدی جبران کنم،من بعد از اولین کارگاه شفای زخم پدرم رو بخشیدم. بخششو یاد گرفتم و دیگه ترس از خیانت ندارم خداروشکر.
من قبل از کارگاه شفای زخم با همسرم خیلی مشکل داشتم و مدام چکش میکردم که بهم خیانت نکنه. بعد از کارگاه شفای زخم این شکاک بازیام همشون از بین رفتن و الان در آرامش خاط خالص به سر میبرم. با پدر و مادرم و بقیه اعضای خانوادم به صلح رسیدم. خیلی راحت دیگه میتونم ببخشم. بشدت نشخوار فکری داشتم ولی الان خیلی آرامش تو زندگیم جاری شده.
من یک جمله استاد فراز قورچیان رو سرلوحه زندگیم قرار دادم (هرچیزی که در بیرون مشاهده میکنید آیینه ای از درون خودتون هست) من با این جمله هم تونستم جواب خوبی های اطرافمو هم بدی هارو پیدا کنم.
چقدر توی زندگیت بخاطر خوب شدن حالت با آدمای اشتباه رابطه داشتی ؟
چقدر جاهایی که نباید میرفتی و رفتی که حالت فقط برای چند ساعت خوب بشه ولی داغون تر از قبل برگشتی؟
عزیز من برای یه بارم که شده بخاطر روحت قدم بردار مطمئن باش که درمون درد تو اینجاس.
