کوچینگ مشارکتی چیست؟

کوچینگ مشارکتی چیست ؟

کوچینگ مشارکتی چیست ؟

زمانی که وارد هر حوزه یا زمینه ای می شویم شاید هر روز با اصطلاحات و معانی جدیدی از آن حوزه آشنا شویم و تمایل داشته باشیم این معانی را درک و دریافت کنیم.در زمینه ی کوچینگ یا مربی گری، عبارتی به نام ((کوچینگ مشارکتی)) وجود دارد.

کوچینگ مشارکتی چیست؟
آیا حدسی که در رابطه با معنای این نوع کوچینگ می زنم، درست است؟ در این مقاله قصد داریم به توضیح ((کوچینگ مشارکتی)) بپردازیم.

سرفصل ها:

 

کوچینگ چیست؟

در ابتدا لازم است برای پی بردن به کوچینگ مشارکتی،  با کوچینگ یا مربی گری آشنا شویم.

به بیان ساده، کوچینگ یا مربیگری یک گفتگو یا مجموعه ای از گفتگوها میان دو نفر است. اما وجه تمایز این گفتگو، تاثیرگذاری آن بر متربی یا مراجع است. گفتگوی موثر کوچینگ بر فهم، یادگیری، رفتار و پیشرفت فرد تاثیر می گذارد. گفتگوهای کوچینگ می توانند در چهارچوب های زمانی مختلف و محیط های مختلف صورت گیرند.

به طور مثال، می توانید در جلسه حضوری و به مدت دو ساعت به گفتگوی کوچینگ بپردازید یا گفتگوی مربیگری تان به صورت تلفنی و به مدت ده دقیقه باشد. این بدین دلیل است که عامل تعیین کننده در کوچینگ، بیشتر تاثیر گفتگو است تا مدت زمان آن.

معمولا این متربی یا مراجع است که می تواند در مورد وجود موضوع کوچینگ در هر گفتگو قضاوت کند. اگر فردی موارد زیر را پس از اتمام گفتگو تایید کند به این معناست که محتوای کوچینگ آن را تایید می کند:

  • موضوع این گفتگو عمدتاً مربوط به متربی و وضعیتش بود.
  • این گفتگو فواید زیادی برای تفکر، اقدامات و یادگیری متربی داشت.
  • اگر گفتگو رخ نداده بود، بعید بود که در آن برهه زمانی از آن منافع در تفکر یا یادگیری برخوردار شود.

 

کوچینگ فردی چگونه رخ می دهد؟

یک ((کوچینگ فردی)) معمولاً در جلسات کوچینگ مشخص و دوره زمانی معین کار می کند(که معمولاً به آن یک ((فرآیند کوچینگ))  گفته می شود.) در حین گفتگو، کوچ یا مربی با کارهایی مانند گوش دادن، سوال پرسیدن و ارائه خلاصه نکات، مشاهدات و بازخورد، به فرآیند پرس و جو و بحث کمک می کند.

توجه ویژه به متربی و وضعیتش موجب افزایش وضوح یک وضعیت یا موضوع برای او می شود و در نتیجه به او امکان پیشرفت می دهد. همچنین مربی یا کوچ با کارهایی مانند کمک به فرآیند تصمیم گیری متربی یا ترغیب وی به فعالیت و ایجاد تغییر، به متربی کمک می کند تا مسیر پیشرفت خود را انتخاب کند. علاوه بر پرداختن به چالش ها و فرصت های کنونی، مراجع در طی زمان از مزایای بیشتری مانند اعتماد به نفس، ابتکار و بلوغ هیجانی برخوردار خواهد شد.

سایر گفتگوهای کوچینگ یا مربیگری نیز می توانند به سادگی در خارج از جلسه رسمی مربیگری یا کوچینگ رخ دهد. به طور مثال یک گپ غیررسمی درباره ی یک چالش، مسئله یا هدف می تواند منجر به شکل گیری گفتگویی شود که از نظر افراد، اثرات کوچینگ بر آنها داشته باشد.

برخی از این نظرات عبارتن اند از ((او (مربی) واقعاً مرا به فکر انداخت))، ((دقیقاً همین است. اکنون کاملاً می دانم که چه باید کنم)). شاید خودتان نیز این گفتگو را تجربه کرده اید که یک مکالمه غیررسمی درباره یک موضوع، یادگیری یا فهم غیرمنتظره ای را به دنبال داشت که به گونه ای به شما کمک کرد.

 

کوچینگ مشارکتی به چه معناست؟

کوچینگ مشارکتی در یک فرآیند پرس و جو، یادگیری و اقدام به مراجع کمک می کند.

 مانند هر نوعی از کوچینگ، هدفمان این است که در رسیدن به نتیجه مطلوبی مانند یک هدف، به متربی کمک کنیم. از نظر مراجع یا متربی، این رابطه از جنس نصیحت یا پدر و فرزندی نیست بلکه رابطه ای از جنس شراکت برابر است.

کوچ یا مربی مشارکتی به توانایی متربی در خلق ایده ها، تصمیم گیری مستقل و حرکت رو به جلو ایمان دارد. او از مهارت های پیشرفته ی گوش دادن، سوال پرسیدن و (انعکاس) بازخورد استفاده می کند تا گفتگو و تجربه بسیار تاثیرگذاری را برای متربی رقم بزند.

در استفاده از این رویکرد غیردستوری، همواره باید بر طبق اصول خاصی عمل کنید، مثلاً معمولاً بهتر است به جای توصیه به کار یا طرز فکری خاص به مراجع، به او کمک کنید بینش خود را نسبت به آن موقعیت ارتقا دهد. کوچ یا مربی غیردستوری و مشارکتی کسی را ((تعمیر)) نمی کند، مسائلش را حل نمی کند یا تصور نمی کند که از جایگاه یا دانش بالاتری نسبت به او برخوردار است.

گرچه مسائل در طی فرآیند قابل حل هستند، هدفمان همیشه این است که به مراجع کمک کنیم تا خود، توانایی اش را در انجام این کار نشان دهد.

با اینکه آنچه اهمیت دارد، عبارت((کوچینگ مشارکتی)) نیست، بلکه اصول بنیادین آن است، لیکن ما باید آن را نوع خاصی از کوچینگ بدانیم. کلمه ((کوچ)) یا ((مربی)) می تواند در هر وضعیتی یک معنای متفاوت داشته باشد. به طور مثال، یک مربی آواز معمولاً نقاط قوت و مهارت های متفاوتی را تقویت می کند و دستورالعمل، مشاوره و راهنمایی را بر اساس شیوه آموزش متفاوتی ترکیب می کند.

نتیجه:

فعالیت کوچینگ، ترکیبی از رفتارها، فنون و شیوه هایی است که در نتایج کار یک فرد اثرگذار هستند. به طور مثال در حین گفتگو، مربیان به خوبی گوش می دهند و سوال می پرسند، چالش یا مشاهدات سازنده ای را ارائه می کنند و بازخوردهای مفیدی را مطرح می کنند.

کوچینگ های تاثیرگذار به گفتگوهایی کمک می کنند که آگاهی، بینش و گزینه های در دسترس فرد را در هر وضعیتی افزایش می دهد.

به عنوان یک ((کوچ)) یا ((مربی))، ارتقای مهارت های ما چالش ارزشمندی است که ابتدا با خودمان آشنا می شویم تا سپس دیگران را بهتر درک و پشتیبانی کنیم.

در دنیایی که بسیاری از ما با پیچیدگی و چالش های فزاینده و اهداف، رویاها و تمایلات مختلفی روبرو هستیم، کوچ خوب می تواند واقعاً به بهبود زندگی ما کمک کند.

هم وابسته کیست

هم وابسته کیست؟

طبق مطالعات و تحقیقات؛ 95دصد مردم در دنیا، دچار هم وابستگی هستند.

“شناخت هم وابستگی یعنی شناخت بخش بزرگی از مشکلات هر فرد”

خب،  شما  می دانید هم وابستگی چیست یا فرد هم وابسته کیست؟ چه ویژگی هایی دارد؟

گاهی پیش می آید که نمی دانی حتی در چه زمینه  یا حوزه هایی مشکل داری و وقتی از تو می پرسند مشکلت چیست؟ با یک (نمی دانم) بزرگ رو به رو می شوی فقط می دانی حالت خوب نیست، انگار در یک سرزمین بزرگ و پیچیده گم شده ای.

یکی از مشکلات بزرگی که ما انسان ها با آن درگیر هستیم و باعث حال بد ما میشود اما معمولاً در موردش آگاهی نداریم، “هم وابستگی” است.

“چارلز ویتفیلد” به هم وابستگی، بیماری “گم گشتگی خود” می گوید به عبارتی هم وابستگی یک مشکل نیست و می تواند مجموعه ای از مشکلات ما را در برگیرد.

آیا در زمینه ی دوست داشتن خود، عزت نفس و احساس ارزشمندی، مشکلات جنسی، مسائل عاطفی، عشق یا رابطه، وسواس و انکار، ترس از تایید نشدن و رها شدن یا ترس از دست دادن  و… مشکل ندارید؟

اگر حتی در یکی از این زمینه ها مشکل دارید اما دقیقاً نمی دانید که کجای این زندگی هستید و باید چه کار کنید حتماً نسبت به هم وابسته بودن شناخت پیدا کنید تا  در نهایت بتوانید از این گم شدن رهایی پیدا کنید. تا زمانی که مسئله ی شما مشخص نشود و در این گمراهی باقی بمانید، مشکلات شما پایانی ندارند برای همین لازم است که از هم وابسته بودن، آگاهی داشته باشید.

در این مقاله قصد داریم به ویژگی های فرد هم وابسته و زمینه ها و ویژگی های مرتبط با آن بپردازیم.

 

هم وابسته کیست؟ راه های مراقبت کردن از خود

فرد هم وابسته یا هم وابسته ها، ممکن است:

  • فکر و احساس کنند که مسئول دیگران هستند؛ مسئول احساسات، افکار، اعمال، تصمیم گیری ها، خواسته ها، نیازها، تندرستی، بدبختی و در نهایت مسئول سرنوشت دیگران هستند.
  • زمانی که دیگران با مشکلی رو به رو می شوند، احساس اضطراب، نگرانی، ترحم و احساس گناه کنند.
  • احساس کنند، ناگزیر و مجبور هستند که به حل مشکل شخص دیگر کمک کنند؛ حتی بدون آنکه، آن شخص از آنها بخواهد. آنها به او نصیحت می کنند و مثل مسلسل، فهرستی از پیشنهادهای کلیشه ای و اصلاح کننده را به او ارائه می دهند.
  • هنگامی که کمک های آنان، موثر واقع نمی شود، خشمگین و عصبی شوند.
  • نیازهای دیگران را قبل از این که، آنها ابراز کنند، برایشان حدس زده و پیش بینی کنند.
  • خود را در شرایطی ببینند که برخلاف رضایت خود، پاسخ مثبت می دهند و به جای این که بگویند (نه) بگویند (آری). کارهایی را انجام دهند که در واقع نمی خواهند انجام دهند.
  • ندانند چه می خواهند و چه نیازهایی دارند و اگر هم بداند، به خود می گویند که آنچه که می خواهند و نیاز دارند، چندان مهم نیست.
  • به جای آنکه به رضایت خود فکر کنند، سعی می کنند دیگران را راضی کنند تا از آنها انتقاد نشود و مورد انتقاد قرار نگیرند.
  • در برابر ظلمی که به دیگران می شود، راحت تر احساس خشم خود را ابراز کنند، تا ظلمی که به خودشان می شود.
  • وقتی می بخشند، احساس امنیت کنند.
  • وقتی بخشیده می شوند، احساس گناه و ناامنی کنند.
  • از این که تمام زندگی خود را وقف دیگران کرده اند و در عوض هیچ کس از آنها قدردانی نکرده و کاری برایشان انجام نداده است، غمگین و سرخورده شوند؛ به عبارتی، دیگران را (بی چشم و روی) بدانند.
  • جذب افراد محتاج شوند و افراد دردمند را به خود جذب می کنند.
  • هنگامی که بحرانی در زندگی، مشکلی برای حل کردن و کسی را برای کمک کردن نداشته باشند، احساس بی حوصلگی، پوچی و بی ارزشی کنند به عبارتی این افراد اکثراً احساس ارزشمندی ندارند.
  • برای واکنش نشان دادن و انجام دادن کاری برای شخص دیگر، کار روزمره ی خود را رها کنند.
  • بیش از حد، خود را متعهد بدانند.
  • در بیشتر اوقات در حال عجله کردن و تحت فشار باشند.
  • در اعماق وجود خود، دیگران را مسئول اعمال خود بدانند.
  • به دیگران بگویند که شما مسئول احساس های ما هستید.
  • بر این باور باشند که دیگران آنها را خل و دیوانه کرده اند.
  • احساس خشم، قربانی بودن، مورد قدردانی واقع نشدن و مورد سوء استفاده واقع شدن کنند.تمام این موارد نشان دهنده ی آن است که افراد هم وابسته، در مراقبت کردن از خود مشکل دارند و این ویژگی مراقبت نکردن از خود با احساس ارزشمندی در ارتباط است در واقع چون فرد هم وابسته، احساس ارزشمندی نمی کند خود را لایق توجه و مراقبت نمی بیند.

 

هم وابسته کیست و مراقبت کردن از خود

 

هم وابستگی و کمبود عزت نفس

فرد هم وابسته یا هم وابسته ها:

  • دارای خانواده های مشکل دار، سرکوب گر یا کژکارکرد هستند.
  • انکار می کنند که دارای خانواده های مشکل دار، سرکوب گر یا کژکارکرد هستند.
  • خودشان را برای هر چیزی سرزنش می کنند.
  • از خودشان برای انجام هر عملی، از جمله: روشی که فکر، احساس و رفتار می کنند، ایراد می گیرند.
  • وقتی دیگران، آنها را به خاطر رفتارشان سرزنش می کنند و از آنها انتقاد می کنند، به شکل حق به جانبی با رنجش و حالت دفاعی و عصبیت، از خود واکنش نشان می دهند. سرزنش و انتقاد کردن کارهایی است که به طور معمول، هم وابسته ها با خود انجام می دهند.
  • از پذیرش هر نوع تحسین و هدیه خودداری می کنند.
  • از نبودن حس قدردانی و هدیه ندادن دیگران و به طور کل، مورد نوازش قرار نگرفتن، غمگین و افسرده می شوند یعنی مدام می خواهند تایید شوند.
  • احساس می کنند با بقیه ی آدم ها فرق می کنند.
  • فکر می کنند که به اندازه ی کافی آدم خوبی نیستند و به عبارتی احساس کافی بودن و ارزشمندی ندارند.
  • وقتی پولی برای خود خرج می کنند یا تفریح می کنند و خوش می گذرانند، احساس گناه می کنند.
  • از این که مورد پذیرش دیگران واقع نشوند، می ترسند.
  • هر چیزی را به خود می گیرند.
  • قربانی سوء استفاده های جنسی، جسمی یا عاطفی و همچنین بیماری الکلیسم، اعتیاد به دیگر مواد شیمیایی بوده اند و مورد بی توجهی قرار گرفته و رها شده اند.
  • از این که مرتکب اشتباهی شوند، می ترسند.
  • انتظار دارند، هر کاری را تا به حد کمال، بدون هر گونه عیب و نقصی انجام دهند.
  • متحیرند چرا نمی توانند هر کاری را آن گونه انجام دهند که احساس رضایت و خرسندی کنند.
  • احساس گناه زیادی دارند.
  • از آنچه که هستند، شرمنده و خجالت زده اند.
  • تصور می کنند زندگی ای که دارند، ارزش زنده بودن را ندارد.
  • در عوض تلاش می کنند که به دیگران، برای زندگی کردن کمک کنند.
  • از کمک به دیگران، به طور مصنوعی احساس خودارزشمندی می کنند.
  • هنگامی که دیگران دچار اشتباه، ضعف و مشکلی می شوند، به شدت احساس بی ارزشی، شرمندگی، ضعف و گناه می کنند یعنی از دیگران هویت می گیرند.
  • معتقدند که شایسته ی آن نیستند که رویدادهای خوبی برایشان رخ دهد و خوشبخت شوند.
  • آرزو می کنند که دیگران آنها را دوست بدارند و عاشقشان شوند.
  • بر این باورند که ممکن نیست، کسی آنها را دوست بدارد و عاشق آنها بشود.
  • تلاش می کنند تا ثابت کنند که به اندازه ی کافی برای دیگران مفید هستند.پس فرد هم وابسته دچار کمبود عزت نفس است و لازم است بر روی عزت نفس خود کار کند.

هم وابستگی و سرکوب کردن

فرد هم وابسته یا بسیاری از هم وابسته ها:

  • سعی می کنند، نسبت به افکار و احساسات خود، ناآگاه و ناهشیار باشند؛ چرا که برای آنها ترس آور و گناه آلود است. بنابراین افکار و احساسات خود را سرکوب می کنند و آنها را از حوزه ی آگاهی خود دور می سازند.
  • از این که به خود اجازه دهند، حقیقی و به عبارتی همانی که هستند باشند، می ترسند.
  • بسیار خشک و متعصب به نظر می آیند؛ آدم هایی که کنترل شدیدی بر روی اعمال خویش دارند.

هم وابستگی و وسواس

فرد هم وابسته یا هم وابسته ها گرایش به این دارند که:

  • درباره ی مشکلات و دیگران به شدت مضطرب باشند.
  • درباره ی پیش پاافتاده ترین چیزها، احساس نگرانی کنند.
  • درباره ی دیگران، بسیار فکر کنند و حرف بزنند.
  • از شدت تمرکز بر مشکلات یا رفتار دیگران دچار بی خوابی شوند.
  • نگران و دلواپس باشند.
  • هرگز به دنبال پاسخی برای پرسش های خود نباشند.
  • مردم را زیر نظر بگیرند و کنترل کنند.
  • سعی کنند مردم را به هنگام انجام رفتارهای نادرست، غافلگیر کنند و به عبارتی  مچ گیری نمایند.
  • احساس کنند، قادر نیستندکه درباره ی دیگران یا مشکلات فکر نکنند، حرف نزنند و نگران نباشند.
  • از آنجایی که درباره ی شخصی یا چیزی، بسیار ناراحت هستند و ذهنشان مشغول است، از انجام کارهای روزانه ی زندگی شان دست بکشند.
  • تمام توان و انرژی خود را بر مشکلات و دیگران متمرکز سازند.
    همه ی این موارد نشان می دهد که فرد دچار وسواس است به عبارتی وسواس و هم وابستگی با هم در ارتباطند.

هم وابستگی و کنترل گری

فرد هم وابسته یا بسیاری از هم وابسته ها:

  • در حوادث و با مردمی زندگی کرده اند که کنترلی بر روی آنها نداشته اند همین باعث شده است، غمگین و ناامید باشند.
  • از این که بگذارند دیگران آن گونه که خودشان می خواهند، زندگی کنند و اجازه دهند که حوادث به طور طبیعی اتفاق بیفتد، بسیار می ترسند.
  • فکر می کنند (همه چیزدان) هستند و بهتر از همه می دانند که امور باید چگونه بچرخد و مردم چگونه باید رفتار کنند.
  • تلاش می کنند، حوادث و دیگران را از طریق درماندگی، احساس گناه، اعمال زور، تهدید، نصیحت، پیشنهاد، فریب کاری یا سلطه گری تحت کنترل خود گیرند.
  • در نهایت، در تلاش های خود به منظور کنترل دیگران و اتفاقات، شکست می خورند یا خشم مردم را برمی انگیزند.
    پس یکی دیگر از ویژگی های فرد هم وابسته کنترل یا کنترل گری است.

هم وابستگی و انکار

فرد هم وابسته یا هم وابسته ها:

  • مایلند مشکلات را نادیده بگیرند یا وانمود کنند، چنین مشکلاتی به طور کل، اتفاق نیفتاده است.
  • وانمود می کنند، شرایط آن قدرها که به نظر می رسد، بد نیست.
  • به خود می گویند، فردا اوضاع بهتر می شود.
  • خود را مشغول و درگیر می سازند تا تفکر سالم به مسائل را نداشته باشند.
  • سردرگم و آشفته هستند.
  • افسرده یا مریض هستند.
  • به پزشک مراجعه می کنند و داروهای آرام بخش مصرف می کنند.
  • معتاد به کار می شوند.
  • پرخوری می کنند.
  • وانمود می کنند که همه چیز رو به راه است.
  • به تماشای بدتر شدن مشکلات می نشینند.
  • دروغ ها را باور می کنند.
  • به خودشان دروغ می گویند.
    از آنجایی که هم وابستگی بیماری گم گشتگی خود است، فرد هم وابسته از روبه رو شدن با واقعیات فرار می کند و به انکار روی می آورد به همین دلیل هم وابستگی و انکار با هم در ارتباط هستند.

 

هم وابستگی و انکار

هم وابستگی و وابستگی

فرد هم وابسته یا بسیاری از هم وابسته ها:

  • احساس خوشحالی و رضایت نمی کنند و با خود در صلح و آرامش به سر نمی برند.
  • به دنبال خوشبختی، در دنیای بیرون از خود حقیقی شان هستند.
  • به هر چیزی و هر کسی که فکر کنند، می تواند برایشان خوشبختی بیاورد، آویزان می شوند.
  • از، از دست دادن هر چیزی و هر کسی که فکر کنند می تواند برایشان خوشبختی بیاورد، به شدت ترس دارند.
  • احساس می کنند از طرف پدر و مادر خود عشق و محبتی دریافت نکرده اند و تایید نشده اند.
  • خودشان را دوست ندارند.
  • معتقدند، دیگران نمی توانند یا نمی خواهند، آنها را دوست داشته باشند.
  • با ناامیدی در جستجوی عشق و تایید هستند.
  • اغلب از کسانی درخواست عشق و محبت دارند که قادر به عشق ورزیدن نیستند.
  • بر این باورند که دیگران هرگز در دسترس آنها نیستند و به کمک آنها نمی آیند.
  • عشق و رنج را یکی می دانند، به عبارتی فکر می کنند عاشق بودن یعنی رنج کشیدن.
  • احساس می کنند بیش از آن که دیگران به آنها نیازمند باشند، آنها به دیگران نیاز د ارند.
  • تلاش می کنند تا ثابت کنند، آنقدر شایسته هستند که مورد محبت قرار گیرند.
  • در این نگرانی به سر می برند که آیا دیگران آنها را دوست دارند یا نه؟
  • زندگی شان را بر محور دیگران پایه ریزی می کنند.
  • روابط را محور ارضای همه ی تمایلات و احساس های خوب خود می دانند.
  • وقتی عاشق می شوند، نسبت به زندگی خود بی علاقه می شوند به عبارتی آنقدر به دیگری وابسته و هم هویت می شوند که دیگر خود را نادیده می گیرند.
  • نگرانند که دیگران، آنها را ترک کنند.
  • باور ندارند که می توانند از خود مراقبت کنند.
  • روابطی را که کارایی نداشته و فرجامی ندارد، ادامه می دهند.
  • سوء استفاده ی دیگران را تحمل می کنند تا همچنان مورد پذیرش دیگران باشند.

هم وابستگی و حد و مرز

فرد هم وابسته یا هم وابسته ها، بارها:

  • می گویند که دیگر نمی خواهند، رفتارهای ناراحت کننده ی دیگران را تحمل کنند.
  • تحمل خود را به تدریج زیاد می کنند تا بتوانند آنچه را که گفته اند(هرگز تحمل نخواهند کرد)، تحمل کنند.
  • اجازه می دهند، دیگران از آنها سو استفاده کنند و آنها را برنجانند.
  • تعجب می کنند که چرا این قدر مورد سوء استفاده واقع می شوند و صدمه می خورند.
  • همچنان که در شرایط دردناک، حضور خود را ادامه می دهند، شکایت می کنند؛ سرزنش می کنند و در تلاشند که موقعیت را کنترل کنند.
  • در آخر عصبی و خشمگین می شوند.
  • به طور کامل، تحمل خود را از دست می دهند و بی طاقت می شوند. یکی از ویژگی های مربوط به هم وابستگی و عدم احساس ارزشمندی، نداشتن حد و مرز در روابط است.

هم وابستگی و خشم

فرد هم وابسته یا بسیاری از هم وابسته ها:

  • به شدت احساس ترس، آزردگی و خشم می کنند.
  • با کسانی زندگی و رابطه برقرار می کنند که بسیار ترسیده، آزرده هستند و خشم دارند.
  • از خشم خود می ترسند.
  • از خشم و عصبیت دیگران، وحشت دارند.
  • فکر می کنند، اگر خشم خود را نشان دهند، دیگران آنها را طرد می کنند.
  • فکر می کنند، این دیگران هستند که آنها را عصبی و خشمگین می سازند.
  • می ترسند که دیگران را خشمگین کنند.
  • احساس می کنند دیگران با خشم خود، آنها را کنترل می کنند.
  • احساسات خشمگینانه ی خود را سرکوب می کنند و واپس می زنند.
  • از احساس خشم خود، خجالت زده و شرمنده هستند.
  • برای داشتن احساس خشم، احساس گناه و شرم می کنند.

هم وابستگی و مشکلات جنسی

فرد هم وابسته یا بسیاری از هم وابسته ها:

  • رابطه ی جنسی برقرار می کنند وقتی که به واقع، نمی خواهند این کار را بکنند.
  • آمیزش می کنند، درست وقتی که ترجیح می دهند در آغوش گرفته شوند و مورد نوازش و محبت قرار گیرند.
  • در زمانی که عصبی، مضطرب و آزرده هستند، سعی می کنند برای آرام کردن خود از رابطه ی جنسی استفاده کنند.
  • از رابطه ی جنسی، لذت نمی برند چرا که از شریک جنسی خود عصبی هستند.
  • به سختی می توانند نیازهای جنسی خود را مطرح کنند.
  • به لحاظ عاطفی، ارتباط خود را با شریک جنسی شان قطع کرده اند.
  • آمیزش با شریک جنسی شان، برایشان چندش آور و نفرت انگیز است.
  • در هر حال، خود را مجبور به رابطه ی جنسی می دانند.
  • علاقه شان را به رابطه ی جنسی از دست می دهند.
  • برای دوری از این عمل، بهانه های مختلف می آورند.
  • خیال پردازی های جنسی شدیدی نسبت به دیگران دارند به عبارتی دچار شهوت هستند.
  • به رابطه ی خارج از زناشویی که منجر به خیانت می شود علاقه دارند یا در چنین رابطه ای راه پیدا می کنند.
  • به هدایت و راهبری نیروی جنسی نیاز دارند.
  • معمولاً در صمیمیت جنسی مشکل دارند.

 

هم وابستگی و مشکلات جنسی

نتیجه

در این مقاله به ویژگی هایی که مرتبط با هم وابستگی هستند، پرداختیم.

به عبارتی هم وابستگی موجب ایجاد اختلال در ویژگی ها و زمینه های مختلفی در زندگی با عنوان اختلال شخصیت وابسته می شود.

می شود که لازم است در ما مورد بررسی قرار گیرند یعنی خیلی از ویژگی هایی که در ما و زندگیمان سبب ایجاد مشکل می شود با هم وابستگی و احساس ارزشمندی ارتباط دارد.

هم وابستگی شایع ترین نوع اعتیاد است که تعریف های متعددی دارد.

هم وابسته ها مثل دیگران، اعمال بسیاری را انجام می دهند و چیزهای زیادی را احساس و به آنها فکر می کنند. ویژگی های خاص و مشخصی وجود ندارد تا با قاطعیت، بگویید این فرد

هم وابسته است یا نه. هر شخصی متفاوت از دیگری است بنابراین، شیوه ی زندگی خاص خود را دارد اما این مشخصات، تصاویری از هم وابستگی را به نمایش می گذارد تا به ما در شناسایی ویژگی ها و همچنین هم وابستگی کمک کند.

تفسیر و تصمیم گیری درباره ی این که شما هم وابسته هستید یا نه، برعهده ی خود شماست. آنچه که اهمیت دارد این است که ابتدا رفتارها و شرایطی را که برای شما مشکل آفرین است، شناسایی کنید و سپس تصمیم بگیرید برای مشکل خود چه می خواهید بکنید.

اگر حتی در آگاهی و شناخت نسبت به حوزه ای که دچار مسئله و چالش هستید، مشکل دارید و نمی دانید کجای کار اشکال دارد، از فهرست و مشخصات مربوط گفته شده استفاده کنید.

می توانید هر کدام از ویزگی هایی که در این مقاله گفته شد را در خود مورد بررسی و شناسایی قرار دهید تا به هم وابستگی خود پی ببرید و برای بهبود و درمان هم وابستگی خود قدم بردارید.

پنج باور مخرب افسانه ای در مورد عشق و رابطه عاطفی

پنج باور مخرب افسانه ای در مورد عشق و رابطه عاطفی

پنج باور مخرب افسانه ای در مورد عشق و رابطه عاطفی

باورها، داستان ها و افسانه های زیاد و رایجی را در مورد رابطه‌ی عاطفی و عشق می‌شنویم مثل عشق در نگاه اول و…
اما آیا این افسانه ها در مورد رابطه‌ی عاطفی و عاشق شدن، درست هستند؟ این باورهای افسانه ای کدامند؟ ساختن رابطه های خود بر پایه‌ی این داستان ها و افسانه ها، درست است؟ این باورها چه تاثیری بر رابطه های عاطفی می‌گذارند؟ و…

در این مقاله قصد داریم به توضیح و بررسی (5 باور مخرب افسانه ای در رابطه و عشق) بپردازیم.

سرفصل ها:

  • باور افسانه ای اول در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی
  • باور افسانه ای دوم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی
  • باور افسانه ای سوم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی
  • باور افسانه ای چهارم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی
  • باور افسانه ای پنجم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی
  • برای شندین مقاله به صورت صونی اینجا کلیک کنید
  • باور افسانه ای اول در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی

عشق  حقیقی بر همه چیز فائق می‌شود

همگی ما در اعماق وجود خود، به طرزی اسرارآمیز این افسانه را باور داریم، اگر واقعاً عاشق باشیم، خوشبخت خواهیم شد و بر تمامی مشکلات فائق خواهیم آمد.

به روابط گذشته یا مشکلاتی که داشتید و یا دارید بیاندیشید و فهرستی از حداقل چندین جمله را که درباره گذشته تان صدق می‌کند، تهیه کنید.

 

باور افسانه ای اول در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی

مثال هایی از گفته ها و تجربه ها:

اگر عاشق همسر خود باشم، دیگر اهمیتی ندارد که:

  • او مشروبات الکلی می‌نوشد.
  • او تمام وقت از من انتقاد می‌کند.
  • ما همیشه بر سر اینکه چگونه بچه هایمان را بزرگ کنیم، دعوا داریم.
  • او مذهب متفاوتی دارد.
  • او شغلی ندارد و دو سال اخیر هم بیکار بوده است.
  • خلق و خوی بدی دارد و یکدفعه منفجر می‌شود.
  • مدام با زن ها یا مردهای دیگر ارتباط دارد.
  • او مشکل می‌تواند احساساتش را بیان کند.
  • او سی سال از من بزرگتر است.
  • ما در دو نقطه‌ی مختلف کشور زندگی می‌کنیم.

و…

در اینجا لازم است به پیامدهای این باور افسانه ای در مورد رابطه عاطفی بپردازیم:

  • شما از رو به رو شدن با مشکلات زندگی خود و یا ارائه‌ی راه حل های این مشکلات با گفتن این جمله به خود اجتناب می‌کنید که: ( اگر ما عاشق یکدیگر باشیم، هیچ یک از مشکلات و تفاوت های ما اهمیت چندانی نخواهند داشت.)
  • شما با گفتن این جمله به خودتان که: (اگر بیشتر به او مهر بورزم، او تغییر خواهد کرد) در روابط خالی از مهر و خشونت بار، خواهید ماند.

کسانی که اعتماد به نفس و همچنین عزت نفس پاینی دارند و گذشته ای مملو از نادیده انگاشته شدن یا آزار و اذیت دیدن داشتند، بیشتر خود را در روابط مسمومی قرار می‌دهند که بیرون آمدن از آن برایشان مشکل است. این گونه افراد مدام خود را متقاعد می‌کنند که اگر موفق شوند همسر خود را بیشتر دوست داشته باشند، رفتار نامطلوب آنها از بین خواهد رفت و با عشق جایگزین خواهد شد. اما این دام و تله ای بیش نیست. اختلافات رفتاری همسر شما تحت کنترل نیروهایی است که هیچ گونه ربطی به مهر ورزیدن یا نورزیدن شما ندارد.

  • از لحاظ روحی خود را زجر می‌دهید و هنگامی که ازدواج نمی‌تواند موفق شود با گفتن این جمله به خود، خود را مقصر می‌دانید که: (اگر بیشتر او را دوست می‌داشتم، توانسته بودم رابطه را حفظ کنم.)
  • باور افسانه ای دوم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی

وقتی عشقی، عشق حقیقی باشد همان لحظه که فرد را دیدید، خواهید دانست

وقتی یک فیلم رمانتیک را تماشا می‌کنید، این موضوع را می‌بینید.

وقتی به یک آهنگ گوش می‌دهید، آن را می‌شنوید.

وقتی که هنوز مجرد هستید، درباره اش خیالبافی می‌کنید.

فکر می‌کنم همه به طرزی پنهانی، عشق در نگاه اول را باور داریم. این عقیده که: (اگر عشق، عشق حقیقی باشد، همان لحظه‌ی اول که او را ملاقات کردیم، خواهیم دانست.) ممکن است انواع دیگری از عشق نیز وجود داشته باشند. اما بر طبق این باور افسانه ای، (عشق حقیقی) عشقی است که مثل رعد و برق شما را ذوب کند.

در اینجا لازم است به پیامدها  و مشکلات احتمالی این باور افسانه ای در مورد رابطه عاطفی و عشق بپردازیم:

  • شما آنچنان به جاذبه ای که بین شما به وجود آمده است می‌پردازید که از بررسی دیگر قسمت های رابطه باز می‌مانید.
  • به شروع های آنچنانی معتاد می‌شوید و فرصت های دیگر را برای عشق واقعی و پردوام از دست می‌دهید.

 

عشق در نگاه اول چیست

این چیست که وقتی شما کسی را برای اولین بار ملاقات می‌کنید، تکانتان می‌دهد؟ اگر این عشق نیست، پس چیست؟

 

عشق در نگاه اول چیست

  • هوس در نگاه اول:

    شما جاذبه جنسی خاصی نسبت به فردی از جنس مخالف در خود احساس می‌کنید و سپس بسیار بیشتر از آن چیزی که عملاً وجود دارد، دچار عواطف و احساسات می‌شوید. شما نه به این دلیل که عاشق شده اید، بلکه به این دلیل که تحریک شده اید مدام به او فکر می‌کنید.

    جاذبه جنسی شدید به خصوص با کسی که با تصویر ذهنی شما از شریک عاطفی مطلوب مطابقت دارد، به سادگی با عشق اشتباه گرفته می‌شود. خصوصاً اگر شما به دنبال یک اوج احساسی لحظه ای باشید اما این اوج احساسی یا (هوس در نگاه اول) غالباً به دنبال شکست رابطه، یک (حضیض احساسی) یا سرخوردگی را با خود به همراه خواهد آورد.

  • شیفتگی با تصویر آنها: بعضی اوقات، وقتی به کسی علاقه مند می‌شوید، عاشق او نیستید بلکه عاشق تصویر او هستید:

    (چه قیافه ای دارد)؛ (چه کاره است)؛ (چه قدر پول دارد)؛ (چه ماشینی سوار می‌شود)؛ (چه کارهایی در زندگی انجام داده است). شما از تمامی این چیزها در سرتان رویایی می‌سازید و ماهیت فرد را نادیده می‌گیرید: (خواستگار من دکتر است) (نامزدم هیکلی فوق العاده دارد)

گذشته از این آیا ممکن است کسی را ملاقات کنید و در همان لحظه احساس کنید که او همسر مطلوب شماست و اشتباه نکرده باشید؟ زوج هایی وجود دارند که سی سال با هم زندگی کرده اند و می‌گویند که در همان ملاقات اول، می‌دانستند که همسر مطلوب خود را یافته اند. آیا این همان (عشق در نگاه اول) نبوده است؟
آنها جاذبه ای قوی و ارتباطی روحی را تجربه کرده اند که سپس آن را به رابطه ای قوی و موفق بدل ساخته اند. آنان در نگاه اول وجود چیزی را در یکدیگر تشخیص داده اند اما عشق حقیقی میان آن دو، می‌بایست در طول سالیان شکل گرفته باشد.

اولین تاثیری که کسی بر ما می‌گذارد کافی نیست تعیین کند آیا او می‌تواند همسر یا شریک عاطفی سالم و مهربان باشد. شما به تاثیرات دوم، سوم، چهارم و پنجم نیز نیاز دارید. شما به وقت احتیاج دارید تا علاوه بر ظاهر فرد، ماهیت و شخصیت او را نیز کشف کنید.

به یاد داشته باشید که عاشق شدن ساده است اما ایجاد یک رابطه‌ی سالم، مستلزم کار سخت است.

  • باور افسانه ای سوم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی

تنها یک عشق واقعی در دنیا وجود دارد که برای من مناسب است. در هر رابطه ای، زمانی فرا می‌رسد که از خود می‌پرسیم: آیا آن مرد همان شوهر ایده آل من است؟ یا آن زن همان همسر ایده آل من است؟

قسمتی از مشکل ما در پاسخ به این سوال، مربوط به کلمه‌ی همان است. چرا که این پیش فرضی را برای شخص قرار می‌دهد که فقط و فقط در این دنیا یک همسر و شریک عاطفی مناسب وجود دارد و این که ما باید همان یک نفر را پیدا کنیم وگرنه خوشبخت نخواهیم شد. هیچ کس حتی اگر شبیه آن فرد نیز باشد، پذیرفته نیست. ما باید مطمئن شویم که عاشق (همان) یک نفر شده ایم.

بنابراین وقتی مجردیم، با نگاهی تردیدآمیز از گذرگاه زندگی عبور می‌کنیم: هر شریک بالقوه را زیر ذره بین به دقت معاینه می‌کنیم. هر غیب او را به عنوان مدرکی دال بر این که او (همان) نیست، می‌گیریم.

آن (همان) باید بهتر حرف بزند، دو بچه از ازدواج قبلی اش نداشته باشد، بیشتر پول دربیاورد، 10 کیلو اضافه وزن نداشته باشد. اما در این تلاش خود به منظور اجتناب از اشتباه و از دست ندادن همان چه بسا غالباً خود را از تجربه‌ی عشق واقعی و رابطه‌ی سالم، محروم می‌کنیم.

وقتی به ازدواج و رابطه با کسی فکر می‌کنیم به خصوص در شرایط دشوار، به طرزی پنهانی از خود می‌پرسیم: (آیا همان همسر مطلوب من است؟) یا (آیا شخص دیگری نیز وجود دارد که با او خوشبخت تر باشم؟)

در اینجا لازم است به پیامدها  و مشکلات احتمالی این باور افسانه ای در مورد رابطه عاطفی و عشق بپردازیم:

  • شریک عاطفی خود را با آن تصویر رویایی مقایسه می‌کنید که از همان یک نفر در سر خود ساخته اید و از درک منحصر به فرد بودن آن شخص، باز می‌مانید.
  • باور به این افسانه ما را از شروع یک زندگی جدید، پس از آن که زندگی قبلی پایان پذیرفته است، باز می‌دارد. اگر فقط به یک عشق حقیقی باور دارید و سپس آن یک نفر را از دست بدهید، بقیه عمرتان را با این منظور که هیچ کس دیگری نمی‌تواند جایگرین شریک عاطفی یا همسرتان باشد، خواهید گذراند. نمی‌توان به شکل قطع گفت که چه تعداد شریک بالقوه برای شما روی زمین هست و زندگی می‌کند اما قویاً باور دارم تعداد امکاناتی که شما بتوانید خوشبختی و عشق را تجربه کنید، محدود به یک شخص نمی‌شود.

قلب یک انسان ظرفیت فوق العاده ای برای عشق ورزیدن دارد و این که ما مقدار عشقی را که اجازه می‌دهیم در زندگی از آن بهره مند شویم محدود کنیم، فقط به این دلیل که به افسانه های عشقی باور داریم.

  • باور افسانه ای چهارم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی

شریک عاطفی، شما را از هر لحاظ  ارضاء می‌کند

فرض کنید برای شغل مورد علاقه تان یک مصاحبه دارید. از شخصی که احتمالاً شما را استخدام می‌کند تا برایش کار کنید، می‌پرسید: می‌توانید درباره این شغل بیشتر برایم توضیح بدهید؟

(اساساً از شما انتظار دارم تمامی نیازهای مرا برآورده کنید. من از شما توقع دارم که بدانید خواسته‌ی من از شما چیست، حتی وقتی که به شما نمی‌گویم چه می‌خواهم. از شما می‌خواهم که ذهن مرا بخوانید و تمام توقعات پنهانی مرا دریابید و آنها را به زبان بیاورید.

از شما می‌خواهم هنگامی که سردرگم هستم، تمام جواب ها را بدانید و زمانی که غمگینم، مرا خوشحال کنید و در اوقاتی که اعتماد به نفسم را از دست داده ام، کاری کنید تا نسبت به خودم احساس بهتری داشته باشم. البته این توقع را نیز از شما دارم که هر وقت حوصله ام سر می‌رود، همواره مرا سرگرم کنید. در ضمن باید از تمامی علایق من نیز لذت ببرید، به طوری که بتوانید همراهی مطلوب برای من باشید.)

مطمئنم که شما نیز بر این باورید که چنین توقعاتی عجیب و غریب هستند. صرف نظر از این که چه مقدار به شما حقوق خواهند داد، باز نمی‌تواند شما را وسوسه کند تا خود را در چنین موقعیت پرفشار و ناممکنی قرار بدهید.

گرچه این داستان کمی اغراق آمیز است اما حقیقت این است که بسیاری از ما در زندگی به طرزی ناخودآگاه از شریک عاطفی خود، این توقع را داریم که هر نیاز ما را برآورده کند و هنگامی که این کار را نمی‌کند، از او دلسرد و منزجر می‌شویم. من این پدیده را متهم کردن دیگران می‌نامم. به خصوص هنگامی که خود نیز از پاره ای نیازهایتان آگاه نیستید و طبیعتاً قادر نخواهید بود تا آن نیازها را با صراحت بازگو کنید.

در اینجا لازم است به پیامدها  و مشکلات احتمالی این باور افسانه ای در مورد رابطه عاطفی و عشق بپردازیم:

  • از شناسایی رابطه‌ی خوب و سالم باز می‌مانید، فقط به این دلیل که شریک عاطفی شما نیازهایی را که خود باید برای خودتان برآورده کنید، برآورده نمی‌کند.

این رویا که عشق حقیقی همه مشکلات را حل می‌کند، رویایی مهلک است. این رویا می‌تواند باعث شود که شما رابطه خوب خود را پایان بدهید، با این چشمداشت که همسرتان کاری را برای شما انجام دهد که باید خودتان انجام بدهید. اگر پیش از ازدواج و رابطه احساس تهی بودن می‌کنید، پس از ازدواج و رابطه نیز به همان اندازه، احساس تهی بودن خواهید کرد.

  • از همسرتان به دلیل ندادن چیزی به شما که می‌بایست خودتان در جای دیگر آن را پیدا کنید، منزجر خواهید شد.

اشکال دیگری که باور به این شریک عاطفی مطلوب تمام نیازهای شما را برآورده می‌کند، این است که به او فشار می‌آورید تا برای شما همه چیز باشد.

شرکای عاطفی می‌توانند نیازهای یکدیگر را برآورده سازند اما نه همه‌ی آنها را.ما هر کدام فهرستی خاص از آرزوهایی داریم که فکر می‌کنیم یک شریک عاطفی مطلوب باید بتواند برای ما برآورده کند. اما در این باره نکته ای وجود دارد، پاره ای از نیازها هستند که فقط همسر شما باید انها را ارضاء کند، اما نیازهای دیگری وجود دارند که دوستان، خانواده و یا آشنایان شما و مهم تر از همه خودتان نیز می‌توانید برآورده کنید.

لازم و مهم است ما بین چیزهایی که دوست داریم در همسرمان وجود داشته باشد و چیزهایی که باید در همسرمان وجود داشته باشد، فرق بگذاریم.

  • باور افسانه ای پنجم در مورد عشق و رابطه‌ی عاطفی

جاذبه جنسی قوی، همان عشق است

آیا تا به حال خودتان را متقاعد کرده اید که عاشق کسی هستید که تنها بهانه ای برای ادامه‌ی روابط نامشروع تان داشته باشید؟

آیا با گفتن این جمله به خودتان که دیوانه وار دل باخته اید، کسی را تعقیب کرده اید، و بعد تشخیص داده باشید که آن عشق نبوده، بلکه شهوت بوده است؟

آیا تا به حال در  رابطه ای بوده اید که تنها زمانی که هیچ دعوایی میان شما وجود نداشت، وقتی بود که در بستر بودید؟

به راستی که این افسانه‌ی عشقی ما را توی دردسر می‌اندازد. پایه و اساس این افسانه‌ی عشقی، احساس گناهی است که ما به طور ذاتی، به واسطه‌ی فرهنگ خود، درباره‌ی روابط جنسی داریم.

از آن جایی که اجتماع، تعلیم، تربیت و اخلاقیات ما، اغلب این اجازه را به ما نمی‌دهد و آن را مردود می‌داند، پس به اشتباه تصور می‌کنیم که هر گاه نسبت به کسی جاذبه‌ی جنسی داریم، عاشق او هستیم. این موضوع را فرمول (تداخا شهوت در عشق) می‌نامند.

تداخل شهوت در عشق چیست؟

  • ابتدا، جاذبه‌ی جنسی قدرتمندی نسبت به یک فرد پیدا می‌کنید و یا به عبارت ساده تر، احساس شهوت می‌کنید.
  • سپس بر اساس آن میل عمل کرده و با او مبادرت به رابطه‌ی‌ نامشروع میکنید.
  • سپس از این که با شخصی که ارتباط روحی چندانی با او ندارید، از لحاظ جنسی صمیمی شده اید، احساس گناه و ناراحتی می‌کنید.
  • سرانجام برای آن که شهوت خود را موجه جلوه دهید، با او رابطه‌ی نزدیک ایجاد می‌کنید.

روشن است که منظور این نیست که هر وقت رابطه ای ایجاد کردید بر طبق فرمول تداخل شهوت در عشق، عمل کرده اید. گرچه چنانچه به باور افسانه ای پنجم اعتقاد دارید، ممکن است بیشتر از آن چیزی که فکرش را می‌کنید، خود را در چنین شرایطی بیابید.

 

تداخل شهوت در عشق چیست

در اینجا لازم است به پیامدها  و مشکلات احتمالی این باور افسانه ای در مورد رابطه عاطفی و عشق بپردازیم:

  • خود را با کسانی درگیر می‌کنید که با آنها هیچ گونه تناسب و تفاهمی ندارید.
  • بیش از آنچه باید، به رویایتان می‌چسبید و به سختی کسانی را که برای شما مناسب نیستند، رها می‌کنید.

چنان چه جاذبه‌ی زیادی نسبت به کسی تجربه می‌کنید:

  • لزوماً به این معنا نیست که عاشق او هستید.
  • لزوماً به این معنا نیست که شما برای همریگر آفریده شده اید.
  • لزوماً به این معنا نیست که رابطه و ازدواج سالم و موفقی خواهید داشت.

ممکن است به این معنا باشد که؛

جاذبه‌ی جنسی میان شما قوی است. به طوری که می‌تواند پایه ای برای یک رابطه‌ی سالم باشد البته چنان چه در حوزه های دیگر رابطه تناسب داشته باشید.

نتیجه:

پس در این مقاله به 5 باور افسانه ای مخرب در مورد رابطه‌ی عاطفی و عشق پرداختیم که اعتقاد به هر کدام از این باورهای افسانه ای، پیامدها و نتایج احتمالی را به دنبال دارد که آگاهی و شناخت نسبت به هر کدام از اینها ما را در راهبری یک رابطه‌ی عاطفی سالم کمک می‌کند.

به عبارتی نسبت به یک سری از باورهای مخربی که به شکل ناسالم در ما نهادینه شده اند و جای بازسازی و ترمیم دارند، آگاه می‌شویم تا در نهایت بتوانیم رابطه‌ی  سالم و متعادلی را تجربه کنیم.

لازم است و پیشنهاد می‌شود در ابتدای یک رابطه این باورها را مورد بررسی قرار دهیم.

تأثیر زخم بر رابطه عاطفی

تاثیر زخم بر رابطه ی عاطفی

تاثیر زخم بر رابطه ی عاطفی

اگر زندگی خود را از گذشته تا به الان مرور کنیم، می بینیم همه ی ما احساسات حل و فصل نشده ای را از دوران کودکی به روابط حال خود می آوریم. تقریباً نمی توان فردی را پیدا کرد که هیچ گونه آسیب و زخمی نداشته باشد پس این زخم ها و آسیب هایی که دیدیم بر روی تمامی حوزه های زندگی ما تاثیر می گذارند.

معمولاً زمانی که وارد رابطه می شویم هر مشکلی که پیش می آید، متوجه می شویم مربوط به آسیب و زخمی بوده که در کودکی داشته ایم و شفا نگرفته اند و تا به الان با خود حمل کرده ایم.

به عبارتی یکی از عوامل مهمی که بر یک رابطه ی عاطفی تاثیر می گذارد و سبب می شود ما یک رابطه ی عاطفی ناسالم را شروع کنیم و ادامه دهیم، زخم ها و آسیب هایی است که از دوران کودکی دیده ایم و به شفای آنها نپرداخته ایم.

در این مقاله قصد داریم به تاثیر زخم ها بر رابطه ی عاطفی بپردازیم.

زخم ها، آسیب ها و رابطه ی عاطفی

زخم ها، لطمات و آسیب های روحی از دوران کودکی را می توان به اقسام زیر تقسیم بندی کرد:

  • آزار جنسی و ضربه ی عاطفی ناشی از آن
  • آزار جسمانی و یا کلامی(گفتاری)
  • ترک شدن به وسیله ی یک یا هر دوی والدین: طلاق، مرگ، فرزندخوندگی، خودکشی، دوری عاطفی
  • اختلالات تغذیه ای
  • اعتیاد یک یا هر دوی والدین به الکل، مواد مخدر، دارو و ….
  • تعصب مذهبی

  • آزار جنسی و ضربه ی عاطفی ناشی از آن

آسیب و زخم آزار جنسی و ضربه ی عاطفی ناشی از آن، یک سری مشکلات احتمالی در پی خواهد داشت که در اینجا به این مشکلات احتمالی می پردازیم:

  • اعتیاد جنسی یا ناتوانی جنسی:

    قربانیان آزار و اذیت جنسی غالباً یا نسبت به روابط جنسی و شهوت یک اشتغال ذهنی بیش از حد پیدا می کنند یا به کلی از آن بیزار می گردند به طوری که تمایل جنسی خود را کاملاً از دست می دهند و دچار ناتوانی جنسی می گردند.

چنان چه در کودکی مورد مزاحمت جنسی قرار گرفته باشید و هیچ گونه کمکی از مشاور یا راهبر برای شفای این زخم و آسیب نگرفته باشید ، بسیار مشکل یا نادر است که رابطه ی عاطفی موفقی را داشته باشید.

چنان چه شریک عاطفی تان هرگز مورد مزاحمت جسمانی قرار نگرفته باشد، اما در کودکی شاهد رفتارهای جنسی غیرطبیعی بوده و با آنها بار آمده باشد، احتمال اینکه مشکلات فوق پدید بیایند وجود خواهد داشت.

ترس از صمیمیت:

این امکان وجود دارد که قربانیان آزار و اذیت جنسی، با حد و مرزهای عاطفی و احساسی دچار مشکل شوند؛ بدین معنا که از لحاظ احساسی یا زیاده از حد منفعل باشند و هیچ گونه حد و مرزی در این باره نشناسند و یا اینکه در را به یکباره بر روی هر گونه احساسات و عواطف ببندند و با برافراشتن انواع موانع سخت، هرگز به کسی اجازه ی ورود ندهند. بیشتر کسانی که مورد تعارض جنسی قرار گرفته اند، اجازه نمی دهند از لحاظ عاطفی به آنان نزدیک شوید.

این امکان وجود د ارد که بزرگسالانی که در کودکی به هر دلیل به آنان این آموزش داده شده است که در رابطه با مسائل جنسی احساس شرمندگی و خجالت داشته باشند، حال یا از طریق تعالیم مذهبی، نظم و انضباط سفت و سخت ((والدین)) و یا دستگیر شدن در حین اجرای هر گونه عمل جنسی و تنبیه شدن برای ان، همچنین از اینکه از لحاظ روحی و یا جنسی با کسی صمیمی بشوند، مشکل پیدا کنند.

 

  • مشکل اضافه وزن:

    مشاوری تعریف می کرد: اولین سوالی که از مراجعانی که مشکل اضافه وزن دارند و برای مشاوره نزد من می آیند می کنم این است که آیا در کودکی مورد تعارض جنسی قرار گرفته اند یا خیر.
    بیش از دو سوم تمامی آنها به این پرسش، پاسخ مثبت می دهند. کسانی که در کودکی مورد تعارض و خشونت جنسی قرار گرفته اند، با ساختن یک پوش دفاعی جسمانی به دور ((کودک)) آسیب دیده ی درون شان، خود را ناخودآگاه از هر گونه درد احتمالی دور نگاه می دارند.

  • انحراف و انحطاط جنسی:

    بازماندگان آزار و اذیت جنسی در کودکی، غالباً ممکن است در بزرگسالی به رویاپردازی درباره مسائل جنسی، ورونوگرافی و یا بی بند و باری جنسی رو بیاورند که این در واقع سردرگمی آنان را در قبال مسائل جنسی به طرزی آشکار نمایش می دهد.

 

  • آزار و بدرفتاری جسمانی و یا کلامی(گفتاری)

آسیب و زخم آزار و بدرفتاری جسمانی یا کلامی، یک سری مشکلات احتمالی در پی خواهد داشت که در اینجا به این مشکلات احتمالی می پردازیم:

  • تخلیه خشونت و نفرت سرکوب شده:

    کودکانی که با آزار و اذیت جسمانی و کلامی بزرگ می شوند، معمولاً خشم و غضب فوق العاده ای در درون خود دارند. بدون دریافت کمک حرفه ای این خشم سرکوب شده را به صورت تندخوگری و پرخاشگری نشان خواهد داد، درست مانند والدین خود و در این فرآیند به شما نیز آزار خواهد رساند.
    این برون ریزی و تخلیه ی خشم، می تواند به یکی از اشکال؛ فوق العاده انتقادگر بودن، سختگیری، بدعنق بودن، دمدمی مزاج بودن و آزار شما یا بچه هایتان به طرزی عملی نشان داده شود.

  • اعتیاد:

    چنانچه دو نفر که مورد آزار و اذیت جسمانی قرار گرفته اند، بخواهند خشمی را که در درون خود دارند سرکوب کنند، این امکان وجود دارد که مستعد نوعی اعتیاد شوند تا به آنها در کرخت کردن احساسات سرکوب شده شان کمک کند؛ به طوری که احساسات منفی خود را دیگر حس نکنند. وقتی می گوییم نوعی اعتیاد یعنی می تواند(( هم وابستگی)) هم باشد.

  • رفتار کنترل گرانه:

    چنانچه شخصی در کودکی کنترل می شده است، این امکان وجود دارد که درروابط دوران بزرگسالی خود، بخواهد دیگران را کنترل کند.

  • عدم توانایی در رویارویی با مسائل و حل مشکلات:

    کودکان خانواده هایی که در آن خشم و اغتشاش زیادی وجود داشته است، در بزرگسالی نسبت به هر گونه درگیری و برخورد احتمالی شدیداً بیزار خواهند شد. چنین کودکانی در روابط بزرگسالی خود از هر گونه مذاکره برای حل مشکلات متنفر خواهند بود و سعی دارند به هر قیمت از درگیری و برخورد برحذر باشند و از اینکه به شما بگویند از چیزی ناراحت هستند خودداری خواهند کرد.
    به عبارتی از عزت نفس کافی برای حل مشکلات و پذیرش آنها برخوردار نیستند.

  • اعتیاد به ماجراجویی:

    چنانچه کودکی در خانواده ای بزرگ شده باشد که در آن مدام به نوعی ماجراجویی وجود داشته باشد، در بزرگسالی ((عشق)) و ((ماجراجویی)) در ذهن او تداعی معانی خواهد داشت. چنانچه خود یا شریک عاطفی تان در محیطی گیج کننده و غیرقابل پیش بینی بزرگ شده باشد، این امکان وجود دارد که ناخودآگاه در زندگی خود ((ماجرا)) و ((بحر ان)) بیافریند؛ چرا که این همان احساس آشنایی است که قاعدتاً، باید خانه برایش تولید کند!

  

  • ترک شدن به وسیله یک یا هر دوی والدین: طلاق، مرگ، فرزندخوندگی، خودکشی، دوری عاطفی

آسیب و زخم ترک شدن، یک سری مشکلات احتمالی در پی خواهد داشت که در اینجا به آن اشاره می کنیم:

  • ترس از تعهد:

    چنانچه خود یا شریک عاطفی تان در کودکی به عللی چون طلاق، مرگ یک یا هر دی والدین و یا بی محبتی و کمبود عشق، احساس ترک شدگی می کرده است. این امکان وجود دارد که به راحتی نتواند به کسی از نظر عاطفی تعهد بدهد. ((تعهد ندادن)) روشی است ناخودآگاه به منظور پیشگیری از هر گونه احتمال ترک شدن مجدد.

  • تعهد بی موقع و زود هنگام:

    بیشتر افرادی که در کودکی از داشتن خانواده ای طبیعی محروم شده اند، ممکن است عجولانه خود را در روابط درگیر کنند و زودهنگام تعهد بدهند؛ به این امید که آنچه هرگز نداشتند، به دست آورند. چنین افرادی بیشتر عاشق ((تصور)) متعهد بودن در رابطه هستند تا اینکه اساساً آمادگی قول دادن و پایبند ماندن را داشته باشند.

  • ناامنی، احساس مالکیت، حسادت و بی اعتمادی:

    هر چه خود یا شریک عاطفی تان در کودکی احساس ترک شدگی و رهاشدگی بیشتری کرده باشید به همان میزان نیز احتمال اینکه مشکل ناامنی، احساس مالکیت، حسادت و بی اعتمادی داشته باشید، بیشتر خواهد بود. ممکن است به راحتی نتوانید خود را متقاعد سازید و باور کنید که شما او را دوست دارید و هرگز به هیچ وجه او را فریب نخواهید داد و به او خیانت نخواهید کرد.

  • فقدان هر گونه تصویر ذهنی از یک رابطه ی سالم:

    چنانچه کودکی در خانواده ای بزرگ شود که در آن ازدواج پدر و مادرش سالم و پابرجا نمانده و دستخوش اغتشاش شده باشد، تصویر ذهنی سالم یا به عبارتی الگوی صحیحی از یک ازدواج و رابطه ی پردوام و همیشگی نخواهد داشت.
    این امکان نیز وجود دارد که چنین کودکی بعدها در رابطه با عشق و رابطه ی عاطفی دچار مشکل شود، چرا که هرگز شاهد آن نبوده است که پدر و مادرش به او و یکدیگر عشق و محبتی ابراز کرده باشند.

  

  • اختلالات تغذیه ای

آسیب و اختلالات تغذیه ای، یک سری مشکلات احتمالی در پی خواهد داشت که در اینجا به آن اشاره می کنیم:

  • خشم سرکوب شده:

    اختلالات تغذیه ای بیشتر خشم و انزجاری را که فرد به دلیل احساس عدم امنیت یا ناامنی، از ابراز آن ناتوان است، می پوشاند. چنین شخصی بی شباهت به یک بمب ساعتی ایست که منتظر انفجار است.

  • اعتماد به نفس پایین:

    افرادی که مشکل غذایی دارند، به دلیل وقایع و حوادث دوران کودکی خود اغلب از اعتماد به نفس پایینی برخوردارند. شایان توجه است که مشکلات غذایی از آنجا که یک ((چرخه ی معیوب)) را سبب می شوند، می توانند اعتماد به نفس و عزت نفس ضعیف شخص را از آنچه هست، به مراتب پایین تر بیاورند.

  • کنترل دیگران(رفتار کنترل گرانه):

    این احتمال وجود دارد که شریک عاطفی تان ((معتاد به کنترل دیگران)) باشد. چرا که ((خوردن)) چندان هم با ((کنترل)) و ((قدرت)) بی ارتباط نیست. افرادی که دچار اختلالات تغذیه ای ((آنورکسیا)) و ((بولیمیا)) در رنج هستند، به طرزی اعتیادگونه شدیداً ((کنترل گر)) هستند.

  • سوء استفاده ی جنسی پنهان از دوران کودکی:

    این امکان وجود دارد که مشکلات تغذیه ای به این دلیل حادث شده باشند تا این واقعیت را بپوشانند که در کودکی از شخص سوء استفاده ی جنسی می شده است.

 

  • اعتیاد یک یا هر دوی والدین به الکل ، مواد مخدر، دارو و….

آسیب و زخم اعتیاد اطرافیان، یک سری مشکلات احتمالی در پی خواهد داشت که در اینجا به آن اشاره می کنیم:

  • وابستگی و اتکای بیش از حد به دیگران:

    بزرگ ترین مشکل و زخمی که فرزندان والدین معتاد خواهند داشت این است که بیش از حد به دیگران متکی و هم وابسته خواهند بود. فردی که بیش از حد به دیگران وابسته است به زبان ساده می توان چنین توصیف کرد:

    فرد متکی و وابسته به دیگران فردی است که به واسطه ی وقایع و حوادث تلخ و اسفباری که در کودکی او اتفاق افتاده اند، آموخته است تا واقعیت وجودی دیگران را از واقعیت وجودی یا به عبارتی موجودیت خویش مهم تر، برتر و ارجح تر بداند. این امکان که شریک عاطفی تان مشکل هم وابستگی و اتکا بیش از حد به دیگران داشته باشد وجود دارد، چنانچه:

  1. به راحتی نمی تواند حد و مرز و حدود شما و یا دیگران را مشخص کند(به راحتی نمی تواند ((نه)) بگوید و..)
  2. به راحتی نمی تواند خواسته های خود را بفهمد و انها را مطالبه کند و بیشتر در صدد برآورده کردن نیازها و احتیاجات شماست تا نیازها و احتیاجات خودش و بلد نیست از خودش مراقبت کند.
  3. به احساسات، غرایز، دریافت ها و ادراک های خود اعتماد چندانی ندارد و غالباً به نفع دیگران از موضع خود عقب نشینی می کند و به راحتی تسلیم می شود.
  4. چشم دوخته است تا دیگران احساس ((غیر خوب)) را در او از بین ببرند و به او احساس ((خوب)) بدهند و در این زمینه کاملاً به دیگران وابسته است و نمی داند چگونه احساس خوبی نسبت به خود داشته باشد.
  • گرایش به اعتیاد:

    فرزندان والدین معتاد از آنجا که همواره شاهد آن بوده اند که چگونه پدر و مادرشان، خود و احساسات خود را با توسل به مواد مخدر، الکل، غذا و… بی حس و کرخت کرده اند، لذا چگونگی ((کنار نیامدن)) و ((نپذیرفتن)) احساسات منفی خود را به خوبی آموخته اند.

ممکن است شریک عاطفی تان مستعد این باشد که به راحتی معتاد شود تا خود را در مواجهه با احساسات و عواطف ناخوشایند بی حس و کرخت کند.

  • مشکل در بیان افکار و احساسات و گفت و گو درباره آنها با دیگران:

از انجا که فرزندان معتاد، هیچ گاه این اجازه را نداشته اند تا افکار و احساسات خود را بیان کنند و درباره ی انها در خانه با دیگران گفت و گو کنند، در بزرگسالی با بیان افکار و احساسات خود و گفت و گو درباره ی مشکلات، مسئله خواهند داشت.

  • بی اعتمادی به دیگران:

    چنانچه یک یا هر دوی والدین معتاد بودند، پس به احتمال قوی شریک عاطفی تان محیط ثابت و امنی برای رشد خود نداشته است. بنابراین این امکان وجود دارد که به راحتی نتواند به شما و عشق تان اعتماد کند و شما را از نظر عاطفی به درون خود راه بدهد.

  

  • تعصب مذهبی

آسیب و زخم های مربوط به تعصبات مذهبی، یک سری مشکلات احتمالی در پی خواهد داشت که در اینجا به آن اشاره می کنیم:

  • ناتوانی جنسی و اشتغال ذهنی مدام به روابط جنسی:

    چنانچه کودک در اوان زندگی چنین نتیجه گیری کند که روابط جنسی شوم، بد، کثیف و آلوده به گناه است، در بزرگسالی یا به دنبال روابط جنسی بد و کثیف خواهد بود و یا به طور کلی نسبت به هر گونه تماس جنسی شدیداً بیزار خواهد بود.

  • عدم توانایی بیان احساسات و عواطف:

    چنانچه خود یا شریک عاطفی تان در کودکی هرگز مجاز نبوده اید هیچگونه احساسات ((غیر پرهیزکارانه ای)) را تجربه کنید و یا احساساتی از این نوع را بروز دهید، در بزرگسالی اساساً از تشخیص و درک زیباترین و والاترین احساسات انسانی عاجز خواهید ماند، چه برسد که بتوانید آنها را به زبان برانید.

  • عزت نفس پایین:

    چنانچه به کودک گفته شود ((خدا او را دوست ندارد)) و ((او بچه ی بدی است))، در بزرگسالی نخواهد توانست به راحتی خود را همان طوری که هست، بپذیرد و دوست داشته باشد.

 

 

نتیجه:

مقصودمان از در میان گذاشتن این الگوها و آسیب ها به این منظور و معنا نیست که به جز این آسیب ها و زخم ها دیگر هیچ آسیبی وجود ندارد اما اینها زخم ها و آسیب های بارز و اصلی زندگی هر فرد می توانند باشند و قصدمان از این گفته ها به این معنا نیست که شما آنچنان بترسید که هرگز جرات نکنید با کسی که حتی یک نقطه ضعف دارد هم رابطه برقرار کنید.

همگی ما کوله باری از احساسات و زخم های شفا نیافته ای را با خود به همراه داریم و تنها هدف و منظور این است که از این حقیقت آگاه شویم یعنی از آسیب ها و زخم های خود  و شریک عاطفی مان آگاه باشیم و برای شفا و حل شدن انها دست به کار شویم تا بتوانیم رابطه ای سالم و متعادل را ایجاد کنیم.

 همچنین نکته ی مهم دیگر این است که نسبت به  تاثیر و اهمیت زخم ها بر رابطه ی عاطفی، شناخت پیدا کنیم و این شناخت و آگاهی ،تزریقی برای عملکرد ما در زندگی و همچنین رابطه باشد.

شناخت زخم ها و اسیب های خود و شریک عاطفی، توقعات واقع بینانه تری از روابط به ما می دهد و این خود نقطه ای ست برای شروع یک رابطه ی سالم یا دید و نظری برای ورود پیدا نکردن به یک رابطه ی ناسالم.

12 گام خشم سازنده

12 گام خشم سازنده

در حال خواندن یک داستان بود و یک دفعه پرسید: (تو می دانی، خشم سازنده چیست؟)
در این داستان این عبارت زیاد به چشم می خورد و ذهنم را مشغول کرده است، لازم است در رابطه با این نوع خشم که دقیقاً نمی دانم چیست، تحقیق کنم.
دو تا سوال اساسی در این مورد دارم که خشم سازنده چیست؟ و برای دستیابی به سازنده بودنش چه کارهایی باید انجام داد؟ و…
در این مقاله قصد داریم به توضیح خشم سازنده و راهکارهایی برای دستیابی به آن بپردازیم.

 استفاده از خشم برای درک خویشتن

خشم مانند یک آینه است که نه شخصیت کسی را می سازد و نه آن را خراب می کند و کارش تنها آشکار کردن است. خشم به شما و دنیای اطرافتان می گوید که چه نوع آدمی هستید، چه انتظاری از زندگی دارید، به چه چیزی عشق می ورزید، از چه متنفرید، چقدر تحت فشار و استرس هستید و…

چشمان خود را ببندید و دفعه ی آخری را که از دست کسی عصبانی شدید به یاد آورید. سعی کنید برای یک یا دو دقیقه صحنه های آن برخورد را به طور کامل در ذهن خود مجسم کرده و مانند ناظری بی طرف به آن نگاه کنید.

در لحظه ی خشم و عصبانیت خود چه کرده و چه گفتید؟ سعی کنید تا حد امکان دقیق باشید و بعد زمانی که احساس کردید می توانید به راحتی و صادقانه به سوال زیر پاسخ دهید، چشمان خود را باز کنید. سوال: خشم من در آن لحظه بیانگر چه چیزی بود؟

 

 استفاده از خشم برای درک خویشتن

 

چندین نمونه و مثال از جواب های احتمالی

  • خشمم بیانگر این بود که من آدم خودخواهی هستم که همیشه باید قبل از دیگران به نیازهایش پاسخ داده شود.
  • خشمم بیانگر این بود که من فردی بااخلاق هستم و معتقد به انصاف و عدالت.
  • خشمم بیانگر این بود که من فردی ناشکیبا هستم و احتیاجاتم باید به سرعت برآورده شود.
  • خشمم بیانگر این بود که زندگی درهم و بر همی دارم، هیچ چیز به درستی در آن پیش نمی رود.
  • خشمم بیانگر این بود که وقتی خود را در خطر انداخته بودم، برای خودم نگران و ناراحت بودم.
  • خشمم بیانگر این بود که آدم حریصی هستم، همیشه دلم می خواهد بیشتر از بقیه داشته باشم و وقتی این طور نمی شود عصبانی می شوم.
  • خشمم بیانگر این بود که احساس می کنم با من بی احترامی می شود.
  • خشمم بیانگر این بود که احتیاج دارم در تمام موقعیت های زندگی بر دیگران تسلط و برتری داشته باشم.
  • خشمم بیانگر این بود که معتقدم فرد خاصی هستم و بنابراین این را حق خود می دانم که همیشه به روش خودم کار می کنم.
  • خشمم بیانگر این بود که می توانم درد و رنج دیگران را حس کنم.
  • خشمم بیانگر این بود که آدم بدبینی هستم و همیشه منتظر اتفاقات بد و درست پیش نرفتن مسائل و کارها هستم و وقتی هم که پیش بینی هایم درست از آب در می آیند، عصبانی می شوم.
  • خشمم بیانگر این بود که دیگر وقتش است در زندگی ام تغییرات مثبتی را به وجود بیاورم.

کلی راه و روش برای بهتر زندگی کردن وجود دارد. آیا از آنچه در این آینه می بینید، خشنودید؟ اگر نه پس وقت آن است که بعضی چیزها را تغییر داده و از نو بسازید.

خشم سازنده چیست؟

خشم سازنده دربرگیرنده ی دو نکته است:

  • می خواهید خشمتان شما را به کجا برساند؟
  • رسیدن به آن نقطه و هدف از طریق فرآیندی گام به گام (در سرفصل بعدی به این فرآیند می پردازیم.)

قبل از شروع سعی کنید جمله های زیر را برای خود تکرار کرده و به آنها باور داشته باشید حتی اگر به درستی تمام جملات اعتقاد ندارید، این کار را انجام دهید:

  • باید برای خشم خود دلیل و علتی پیدا کنم.
  • باید میزان خشمم را بسنجم.
  • برای اتفاقی که افتاده و باعث خشم من شده هیچ کاری نمی توانم بکنم.
  • موقعیتی که باعث عصبانیت من شده، باید اصلاح بشود.
  • باید راه های دیگری برای ابراز خشمم پیدا کنم.

گام های خشم سازنده

1. احساس بعد از عصبانی شدن

چگونه استفاده کردن از خشم، انتخاب شماست و هر انتخابی پیامدهای خاص خود را در پی دارد. اگر تصمیم گرفتید که از خشم خود به طور سازنده ای استفاده کنید، یعنی به گونه ای که برایتان نتیجه ای مثبت به بار آورد، در این صورت بعد از اتمام ابراز خشم، عموماً منتظر چنین نتیجه ای خواهد بود. به این ترتیب که:

  • در آینده درک بهتری از شخصی که از دست او عصبانی شده اید، خواهد داشت.
  • احساس بهتری نسبت به آن شخص خواهید داشت.
  • احساس می کنید راحت تر و بهتر می توانید مسائل و مشکلات بین خودتان را حل کنید.
  • متوجه می شوید که مسائل به آن بدی که شما در ابتدا تصور می کردید نیستند و در نتیجه عصبانیت تان هم تا حدی بیجا بوده.
  • احساس می کنید که هر دو شما در نهایت نسبت به آنچه بین تان اتفاق افتاده احساس خوبی دارید.
  • در آینده برخوردهای کمتری بین شما اتفاق می افتد.

 

و دیگر اینکه مسائل زیر را تجربه نخواهید کرد:

  • به دل گرفتن کینه و نفرت از طرف مقابل.
  • موجه دانستن ادامه ی تنفر و بی علاقگی نسبت به طرف مقابل.
  • احساس اضطراب و ناراحتی در حضور طرف مقابل.
  • تفکر و پرداختن به احساسات خشمگینانه خود.
  • نیاز شدید به تعریف و بازگویی احساسات خشمگینانه برای هر گوش شنوایی که پیدا کنید.
  • داشتن حالت های تدافعی در برخوردها و موقعیت های اجتماعی ای که طرف مقابل نیز در آنها حضور دارد.
  • داشتن این احساس که مشکل بین شما و طرف مقابلتان تا ابد حل نشدنی باقی خواهد ماند.
  • احساس قربانی شدن توسط طرف مقابل.
  • احساس عدم توانایی در برخورد و حل مشکلی که باعث خشمتان شده.
  • احساس اینکه هر لحظه امکان دارد از خشم و ناراحتی منفجر شوید.

از طرف دیگر، اگر تصمیم گرفتید که از خشم خود به گونه ای مخرب و غیر سازنده استفاده کنید، باید منتظر نتایج معکوس و منفی آن نیز باشید؛ درگیری های بیشتر در آینده، افزایش تنش بین شما و طرف مقابلتان و غیره.

 

می خواهید بعد از عصبانی شدن، چه احساسی داشته باشید

 

2. اقرار به خشم

یک جمله ی ساده مثل: (تو را نمی دانم ولی من از اتفاقی که چند لحظه پیش افتاد، خیلی ناراحت شدم و فکر کردم شاید بهتر باشد که بهت بگویم.) کافی است. تنها کاری که باید بکنید این است که طرف مقابلتان را در جریان گذاشته و بگذارید او نیز بداند که احساسات شما جریحه دار شده و ناراحت یا عصبانی هستید.

اینکه شما فقط پیش خودتان به خشمتان اقرار کنید کافی نیست. مهم این است که احساس خود را نسبت به شخصی که از دست او عصبانی شده اید هم به زبان بیاورید.

3. ابراز خشم

هنگامی که می خواهید خشم خود را به صورتی سازنده ابراز کنید، جمله ی معروف فیلم پدرخوانده را به یاد آورید: (این یک امر کاری است، نه یک موضوع شخصی) به بیان دیگر خشم خود را روی مسئله ای که عصبانی تان کرده متمرکز کنید نه روی شخصی که در پشت آن است.

بر آنچه اتفاق افتاده تمرکز کنید، نه بر افراد. هنگامی که خشم خود را به افراد ارتباط می دهید و آن را شخصی می کنید و مثلاً می گویید: ( آن زنیکه ی احمق..) بدون شک به احساس خشم  شما عامل انتقام نیز افزوده می شود.

4. شناسایی منبع مشکل

برداشتن این گام بسیار ساده است چرا؟ برای اینکه سر منشا خشم در واقع خود شما هستید.

تمام آنچه احساس می کنید در واقع انعکاسی از خود شماست. برای مثال چنانچه از یکی از کارمندانتان که از روی عادت همیشه دیر به سرکار می آید عصبانی هستید، منشا خشم شما در این واقعیت نهفته است که معتقدید حقوق دریافتی تان در مقابل کاری که انجام می دهید به هیچ وجه عادلانه نیست و به همین صورت اگر از دست شوهرتان که به جای گوش دادن به حرف های شما روزنامه اش را ورق می زند، عصبانی هستید باز هم بدانید که دلیل اصلی خشمتان این است که اعتقاد دارید همسرتان به اندازه ی کافی به شما توجه نمی کند.

در صورتی که اگر چنین باورها و اعتقاداتی را نداشتید، اعمال و رفتار دیگران برای شما هیچ گونه پیامد مثبت یا منفی ای در برنداشت.

درست بعد از اینکه منشا خشم خود را یافتید و آن را خوب درک کردید، احساس کنترل بیشتری روی خشم خود پیدا می کنید.

حال سوالی که مطرح می شود این است، آیا باید توقعات و انتظاراتم از دیگران را تغییر بدهم؟ یا اینکه آنها را کاملاً برای دیگران شفاف و روشن کنم و نتایج و پیامدهای برآورده شدن شان را نیز بگویم؟ (معمولا این موضوع برای این پیش می آید که ما توقعات و خواسته هایمان را شفاف نمی کنیم.)

5. پذیرفتن مشکل قابل حل

حل کردن مشکلات بسیار آسان تر از درست کردن آدم هاست. آنچه شما با آن مواجه هستید؛ موقعیتی مشکل ساز است. بنابراین سعی کنید به حل مشکل خود خوش بین باشید و ذهن خود را باز نگه دارید.

چرا که انسانی که فکر و ذهنش بسته است، به هیچ جا نمی رسد و فقط از خود دفاع می کند. هنگامی که راه حل های قدیمی دیگر جوابگو نیستند، از به کار بستن روش های جدید و تازه نترسید.

به یک موقعیت اعصاب خرد کن و خشم برانگیزی که در آن گیر افتاده بودید فکر کنید، از همان موقعیت هایی که به نظرتان حل نشدنی می آمد، بعد تمام کارهایی را که برای رفع و حل آن انجام دادید بنویسید.

حالا به راه حل هایی فکر کنید که تا به حال امتحان نکرده اید. اگر چیزی به ذهنتان نمی آید آن را با کسی در میان بگذارید و ببینید آن فرد چه پیشنهادی به شما می کند. مشورت یکی از کلیدهای حل مشکلات است و بعد از اینکه یک راهکار جدید پیدا کردید، آن را در ذهن بسپارید تا اگر دفعه ی دیگر دچار مشکل مشابهی شدید از آن استفاده کنید.

6. خود را جای طرف مقابل بگذارید

خشم به قدری درون انسان را فرا می گیرد که مشکل می شود از ورای آن چیز دیگری را دید. ولی نگاه کردن به مشکل و مسئله از دیدگاه طرف مقابل یکی از اساسی ترین قدم ها در استفاده ی سازنده از خشم است.

آسان ترین راه برای درک افکار و احساسات و یا دلایل اعمال و رفتار طرف مقابل دعوت وی به سخن گفتن است.

 

نقش هایتان را عوض کنید، خود را جای طرف مقابل بگذارید و از خود بپرسید:

  • حالا چه احساسی دارم؟
  • به چه فکر می کنم؟
  • اگر از من سوال کنند، چگونه می توانم دلیل اعمالم را برایشان توضیح دهم؟
  • چه چیزی می توانم به طرف مقابلم بگویم که کمتر از دست من ناراحت و عصبانی بشود؟
  • مردم چه چیزی را درباره ی من نمی دانند که بهتر است بدانند؟
  • آیا دارم به دیگران تصویر غلطی از آنچه واقعاً هستم و فکر می کنم ارائه می دهم؟
  • آیا رفتارم برای خودم موجه و قابل قبول هست و اگر این طور است دلیلش چیست؟

 

7. همکاری با طرف مقابل

یک قدم کلیدی دیگر در ابراز خشم سازنده، این است که از طرف مقابلتان برای حل مشکلی که با او دارید کمک بگیرید. سوالی که اینجا باید برایتان مطرح باشد این نیست که (برای حل این مشکل چه کار باید بکنم؟) بلکه این است چگونه یک راه حل پیدا کنیم که به درد هر دوی ما بخورد؟

و بدانید که از همان لحظه که مسئولیت حل مشکل خشم برانگیز خود را با طرف مقابلتان تقسیم کردید، شدت خشمتان کاهش می یابد.

 

8. حفظ کردن لحن مؤدبانه

آن چه هنگام خشم و عصبانیت می گویید، مشکل ساز نیست. مسئله لحن بیان شماست. اگر بتوانید در طول گفت و گو لحن متمدنانه تان را حفظ کنید، درمی یابید که به این ترتیب نه تنها می توانید حرف های طرف مقابلتان را بهتر درک کرده و بفهمید، بلکه می توانید پیام خود را راحت تر و رساتر به وی منتقل کنید و همچنین با پایین آوردن صدایتان می توانید باعث شوید که طرف مقابلتان نیز ناخودآگاه صدایش را پاین بیاورد.

متمدن بودن به معنای ترک خشم یا فروخوردن آن نیست، بلکه به شما کمک می کند که از خشم خود به صورت سازنده تری استفاده کنید.

 

9. عدم انجام رفتار توهین آمیز

چنانچه می خواهید از خشم خود به گونه ای سازنده استفاده کنید واضح است که باید از نشان دادن بعضی رفتارها و حرکات خاص و تنش برانگیز پرهیز کرده و به هیچ وجه کارهای زیر را انجام ندهید:

  • چشم برگرداندن به نشانه ی نارضایتی هنگام حرف زدن طرف مقابل.
  • آه کشیدن ستایش آمیز (که حالت مسخره کردن دارد) هنگام حرف زدن طرف مقابل.
  • با انگشت خط و نشان کشیدن.
  • پرداختن به نصیحت و موعظه و سخنرانی هنگامی که نوبت حرف زدن با شماست.
  • به کار بردن لغات حساسیت برانگیزی چون (احمق، خنگ، دیوانه، نادان و یا مسخره).
  • قطع کردن حرف طرف مقابل و پریدن وسط حرف های او.
  • شخصی کردن پیامی که می خواهید انتقال دهید (برای مثال: عجب احمقی هستی تو).

 

از انجام رفتارهای اهانت آمیز بپرهیزید

 

10. نترسیدن از ادامه بحث در آینده

از گفتن این جمله (به نظرم فعلاً تا جایی که می توانستیم در این مورد بحث کرده ایم و فکر می کنم باید دنباله ی بحث را بگذاریم برای یک وقت دیگر، موافقی؟) نترسید.

حل کردن بعضی مسائل دیگر وقت بیشتری می خواهد؛ همان طور که طی یک مسافت هزار کیلومتری از طی مسافتی پانصد کیلومتری وقت بیشتری می برد.

این راهکار تنها زمانی به درد می خورد که در آینده حتماً دنباله ی بحث گرفته بشود، وگرنه همه تلاش های سازنده تان به باد خواهد رفت.

11. گفتگوی دو جانبه داشته باشید

حل درگیری که بخش بزرگی از مدیریت خشم را تشکیل می دهد، نیازمند گفت و گویی دوجانبه است. منظورم این است که اگر می خواهید از خشمتان به گونه ای سازنده بهره بگیرید، باید به طرف مقابل نیز اجازه ی حرف زدن بدهید.

در خشم انتقام جویانه یا ساده تر، تخلیه ی بی هدف خشم، تنها نقش طرف مقابل، تحمل و پذیرا شدن داد و فریادها و خشم شماست. بنابراین اگر دنبال نتیجه ای مفید هستید باید روش های قبلی تان را نیز تغییر دهید.

12. پذیرفتن پیشرفت

ترک عادت های بد و کهنه ای چون خشم انتقام جویانه بسیار مشکل است. بنابراین اگر شروع به سعی در استفاده ی سازنده از خشم خود کرده اید، بسیار مهم است که به هر گونه پیشرفت خود طی این مسیر اذعان کنید.

برای مثال به طرف مقابل بگویید: (می دانی، احساس خوبی درباره ی بحثمان دارم و حالا منظورت را بهتر درک می کنم و اصلاً به اندازه ی لحظه ی شروع بحث ناراحت و عصبانی نیستم.) و بعد از او بپرسید: (آیا تو هم چنین احساسی داری؟ تو هم احساس می کنی که این بار حرف هایت را بهتر متوجه شدم؟ به نظر تو این دفعه نسبت به دفعات قبل به پیدا کردن راه حلی برای مشکلمان نزدیک تر نشده ایم؟)

البته که حتماً امیدوارید که جواب آن شخص به سوال های شما مثبت باشد. ولی چنانچه پاسخ او منفی بود و گفت: (نخیر. به هیچ وجه.) اشکالی ندارد، چون احتمالاً نظرش را در آینده تغییر خواهد داد. (مهم تر از همه اینکه، اگر او با شما هم عقیده نبود، دلیلی ندارد که عصبانی شوید!)

 نتیجه:

خشم احساسی جهانی است که نمی توان آن را سرکوب یا انکار کرد، تنها کاری که می توان در جهت موضوع خشم برای دستیابی به یک زندگی متعادل و سالم انجام داد، مدیریت خشم است.

  به عبارتی چگونه استفاده کردن از خشم، انتخاب شماست و هر انتخابی پیامدهای خاص خود را در پی دارد یعنی این شما هستید که انتخاب می کنید خشم سازنده را به کار گیرید یا نه.

در صورت انتخاب شما برای خشم سازنده، لازم است قدم ها یا گام هایی را به کار گیرید که در اینجا به 12 گام خشم سازنده پرداختیم. این مراحل لازم است تمرین شوند و به طور عملی به کار گرفته شوند تا تاثیر آنها را در زندگی خود احساس کنیم.

تاثیر کنترل اعتیادگونه بر رابطه عاطفی

تاثیر کنترل اعتیادگونه بر رابطه عاطفی

  • آیا باید همیشه همه چیز در رابطه مطابق میل و خواسته‌ی شریک عاطفی شما باشد وگرنه بسیار ناراحت خواهد شد؟
  • آیا در رابطه عاطفی تان در ترس همیشگی از اینکه مبادا کاری کنید که شریک عاطفی تان را مکدر یا عصبانی کنید، زندگی می‌کنید؟ به عبارتی آیا باید همیشه کارها را به روش او انجام بدهید وگرنه دلخور خواهد شد؟
  • آیا احساس می‌کنید که شریک عاطفی تان مدام از شما انتقاد کرده و محاکمه تان می‌کند؟

 آیا این احساس را دارید که او مدام شما را زیر نظر دارد؟

اگر به هر یک از سوالات بالا پاسخ مثبت دادید، این امکان وجود دارد که درگیر یک  (معتاد به کنترل دیگران) باشید.

در این مقاله قصد داریم به تاثیر کنترل کردن اعتیادگونه بر رابطه عاطفی بپردازیم.

سرفصل ها:

اعتیاد به کنترل با رابطه‌ی ما چه می‌کند

بیشتر انسان ها مایل اند کنترل زندگی شان را به دست داشته باشند و هنگامی که اوضاع از کنترل آنها خارج می‌شود احساس خوبی ندارند اما تفاوت در اینجاست که معتادان به کنترل لازم دارند، کنترل همه چیز با آنها باشد و هر کاری خواهند کرد تا مبادا احساس کنند چیزی تحت تسلط و کنترل آنها نیست. این الگوی خاص، مشکلات جدی خاصی را درروابط سبب  می‌شود که به قرار زیر می‌باشد:

  • معتادان به کنترل از لحاظ احساسی بسته اند و به سادگی احساسات آسیب پذیری و عواطف خود را بروز نمی‌دهند.
  • معتادان به کنترل از این که بپذیرند که به شما نیاز دارند، خوششان نمی‌آید.

 

اعتیاد به کنترل با رابطه‌ی ما چه می‌کند

  • معتادان به کنترل آنقدر به شما احتیاج دارند که می‌خواهند تمامی وقت شما را در کنترل خود داشته باشند. از این رو حس مالکیت زیادی بر شما دارند و در ضمن بسیار نیز حسود هستند.
  • معتادان به کنترل به راحتی از دست شما و دیگران ناراحت می‌شوند و هر گاه چیزی مطابق میل آنها نباشد و یا احساس کنند بر اوضاع و امور کنترل کافی ندارند، می‌رنجند و یا عصبانی می‌شوند.
  • معتادان به کنترل می‌توانند نسبت به عادات زندگی، امور روزمره، کار و… وسواسی باشند. بنابراین زندگی با آنها می‌تواند بسیار مشکل و دشوار باشد.
  • معتادان به کنترل سعی در کنترل انتخاب ها و عادت های اطرافیان خود دارند. همکاران، دوستان، بچه ها و شما.
  • معتادان به کنترل از اینکه کسی به آنها بگوید چه کار کنند، اصلاً خوششان نمی‌آید چرا که احساس می‌کنند دیگر کنترل در دست آنها نیست.
  • معتادان به کنترل به سختی می‌توانند بعد از کار و یا آخر هفته ها و در تعطیلات استراحت کنند و کمی بیاسایند. این امکان وجود دارد که معتاد به کارشان باشند.
  • معتادان به کنترل ممکن است بسیار بی صبر، عجول و کم طاقت بوده در نتیجه بسیار تحریک پذیر باشند.

افرادی که در کودکی توسط بزرگترها و یا اوضاع و شرایط کنترل می‌شده اند و این کنترل موجبات ضعف آنها را سبب شده است، ممکن است این تصمیم ناخودآگاه را گرفته باشند که هرگز در بزرگی اجازه ندهند کنترل چیزی از دستشان خارج شود.

 

 

  • چرا به فرد معتاد به کنترل جذب می‌شویم

در زیر برخی از دلایلی آورده شده است که چرا ممکن است یک (معتاد به کنترل) را به زندگی و رابطه‌ی خود جذب کنید:

  • در کودکی مادر و یا پدری فوق العاده (کنترل گر) داشته اید و در نتیجه بین (عشق) و (کنترل) تداعی معانی دارید.
  • شما خود مقادیری احساس ضعف دارید و این اعتیاد شریک عاطفی تان به کنترل شما و دیگران را با (قدرت) و (هدفمندی) او اشتباه می‌گیرید.
  • شما یک قربانی هستید و به دنبال کسی می‌گردید که به شما بگوید چه کار بکنید و مسئولیت زندگی تان را برایتان به عهده بگیرد.
  • در کودکی از لحاظ جسمانی، جنسی و یا کلامی مورد اذیت و آزار قرار گرفته اید و تنها راه میسر برای ارتباط با دیگران را در این می‌بینید که دیگران شما را کنترل کنند و شما از آنها بهراسید؛ چرا که این همان وضعیتی است که کودکی خود را در آن سپری کردید و اصولاً راه دیگری سراغ ندارید.
  • شما خود یک معتاد به کنترل هستید و آیینه‌ی تمام نمایی از خود را به سمت خود جذب کرده اید.

اگر درگیر رابطه با یک معتاد به کنترل هستید، خود را فریب ندهید. چنان چه این ضعف، درمان نشده رها شود، اوضاع فقط با گذشت زمان بدتر و بدتر خواهد شد. شریک عاطفی تان باید بر مشکل خود صحه بگذارد و در جهت اصلاح و بهبود ان اقدامی صورت دهد. در غیر این صورت این شمایید که باید در رابطه تان با او تجدید نظر کنید و در صورت تجدید نظر نکردن و ناتوانی در رهایی این رابطه، این شما هستید که مشکل دارید و لازم است درونی آنها را حل کنید.

 

چرا به فرد معتاد به کنترل جذب می‌شویم

نتیجه:

در قسمت اول مقاله به این موضوع پرداختیم که افراد معتاد به کنترل چه ویژگی هایی دارند و چگونه این نقص اعتیاد به کنترل می‌تواند رابطه را تخریب کند.

در قسمت دوم موضوعی که چرا به این افراد جذب می‌شوید را، ریشه یابی کردیم.

به عبارتی اگر درگیر همچین رابطه ای هستید و توان رهایی از آن را ندارید حتما دلایل جذب شدن و درگیر شدن را در خود ریشه یابی کنید و نسبت به انها آگاه شوید و این آگاهی و شناخت را در روابط عاطفی خود به کار گیرید تا از این مورد و تخریباتش در امان بمانید و بتوانید یک رابطه‌ی سالم و متعادل را تجربه کنید.

این نکته را به یاد داشته باشید که اگر جذب این افراد شدید شاید خود دچار این اعتیاد به کنترل هستید اما نمی‌دانید یا در انکار هستید. این را بدانید که اولین گام برای حل هر مسئله ای، پذیرش و نداشتن انکار است.

3 ویژگی تعیین کننده در رابطه‌ی عاطفی

3 ویژگی تعیین کننده در رابطه‌ی عاطفی

3 ویژگی تعیین کننده در رابطه‌ی عاطفی

اکثر ما در ابتدای یک رابطه جذب کسانی می‌شویم که یک ویژگی شاخص شخصیتی دارند:توانایی آنها در خنداندن، نرمی و لطافت آنها، علاقه به دوچرخه سواری و… در حالی که هر یک از این ویژگی ها می‌توانند لذت بخش نیز باشند اما در ایجاد یک رابطه‌ی عاطفی سالم و متعادل تعیین کننده نیستند.
منش و رفتار یک فرد است که زیر بنا و اساس هر رابطه‌ی سالم است.
سوالی که در اینجا پیش می‌آید این است که چه ویژگی هایی در یک شخص و خودمان، مهم و تعیین کننده هستند و می‌توانند در ایجاد یک رابطه‌ی عاطفی سالم تاثیرگذار باشند؟
در این مقاله قصد داریم به 3 ویژگی تعیین کننده در رابطه‌ی عاطفی بپردازیم.

برای شنیدن مقاله بصورت صوتی اینجا کلیک کنید 

3 ویژگی تعیین کننده در رابطه

در اینجا به سه ویژگی که در وجود شما و شریک عاطفی تان مهم است و در ایجاد یک رابطه‌ی سالم عاطفی تعیین کننده است، می‌پردازیم:

ویژگی اول: تعهد به رشد شخصی

یکی از مهم ترین ویژگی هایی که لازم است در شما و شریک عاطفی تان باشد و در نتیجه در یک رابطه جریان داشته باشد، تعهد به رشد شخصی است.

چنانچه کسی را انتخاب می‌کنید که به رشد شخصیتی فرد متعهد و پایبند باشد، از همان ابتدا بسیاری از مشکلاتی را که عده‌ی کثیری از زوج ها با آن رو به رو هستند نخواهید داشت:

یکی از طرفین مایل است تا به روی رابطه کار کند اما دیگری علاقه‌ی چندانی به این کار ندارد، یکی از طرفین سعی می‌کند تا درباره‌ی مسائل شان صحبت و گفت و گو کند اما دیگری از این کار سرباز می‌زند، یکی از طرفین مایل است تا در زمینه هایی که به اصلاحات نیاز دارند کار کند اما دیگری در انکار به سر می‌برد.

 

ویژگی اول: تعهد به رشد شخصی

تعهد به رشد شخصی به این معناست که:

  • شریک عاطفی تان متعهد می‌شود تا سر حد ممکن برای اینکه زوج بهتری باشد، بیاموزد.

هنگامی که کسی را دوست دارید که برای رشد، شکوفایی و تحول شخصی ارزش و بهای زیادی قائل است، شاخص خوبی برای یک رابطه است.

تنها وقتی که شریک عاطفی تان متعهد به آموختن باشد البته به موازات شما که رابطه تان به سفری مهیج در جهت آموختن و رشد شخصی بدل خواهد شد، به جای آنکه به یک نبرد قدرت تبدیل شود که در آن هر یک از طرفین سعی دارد ثابت کند خودش (حق به جانب) است و دیگری در اشتباه.

  • شریک عاطفی تان مایل است به اشکال مختلف از قبیل: کتاب، نوار، سخنرانی، سمینار و در صورت لزوم مشاوره، کمک و راهنمایی دریافت کند.

بسیاری از روابط هنگامی که یکی از طرفین نیاز به اصلاحات را تشخیص داده باشد ولی دیگری از همکاری سرباز زند، دچار بحران می‌شوند.

غیرممکن خواهد بود که یک رابطه موفق باشد اگر یکی از طرفین از دریافت راهنمایی و کمک حرفه ای به هنگام لزوم خودداری کند.

این چیزی است که باید در ابتدای رابطه به آن توجه داشته باشید. از رو به رو شدن با این موضوع طفره نروید، زیرا روزی چشم باز می‌کنید و می‌بینید در یک بحران خانوادگی گیر افتاده اید که در آن همسرتان عقیده ای به مشاوره ندارد و لجبازتر از آن است که یک کتاب به دست بگیرد و در این باره که چگونه می‌توان یک رابطه را نجات داد، چیزهایی بیاموزد به عبارتی تمایلی به کسب سواد رابطه‌ی عاطفی ندارد.

  • شریک عاطفی تان از نقاط کور و نیز برنامه ریزی احساسی دوران کودکی خود، آگاه و باخبر است و در ضمن نیز به این که چگونه کوله باری از احساسات را با خود به رابطه آورده، واقف است.

    این برنامه ریزی احساسی و یا کوله بار احساسات حل و فصل نشده‌ی ما نیست که منجر به تخریب روابط می‌شود بلکه انکار و نادیده گرفتن آنهاست که منجر به تخریب روابط می‌شود. درگیر شدن با کسی که به نقاط ضعف و مسائل و مشکلات خود بی اعتناست، خطرناک است.

در اینجا منظورم این نیست که شریک عاطفی تان باید در مواجهه با نقاط ضعف و مسائلش مانند یک متخصص و روانکاو عمل کند، بلکه منظورم این است باید دست کم بپذیردکه چرا این گونه است و او نیز مانند شما با معلولیت ها و نقائصی به رابطه آمده است. خواهید دید که این خضوع و عدم غرور به راستی رابطه‌ی شما را از اینکه به یک میدان نبرد تبدیل شود، باز خواهد داشت.

  • شریک عاطفی تان در جهت رشد شخصی خود، اهدافی قرار داده است و شما نیز با گذشت زمان شاهد تغییرات به خصوص و مثبتی در او هستید.

مهم است، کسی را انتخاب کنید که نه تنها به بزرگ شدن و رشد شخصی علاقه مند است، بلکه در این راستا کاری نیز صورت می‌دهد. بسیاری از مردم در حد صحبت کردن به بهبود و ارتقا شخصی می‌پردازند و هنگامی که پای عمل به میان می‌آید، جا می‌زنند.

هنگامی که شریک عاطفی تان با هدف گذاری در زندگی خود و نیز رسیدن به آنها، از ترک سیگار گرفته تا صبورتر شدن در برابر شما و یا اعتماد به نفس خود را بالا بردن و… به خود انگیزه و به اراده‌ی خود جلا می‌بخشد، به او احترام خواهید گذاشت و به او اعتماد خواهید کرد و نیازی نخواهید دید که مدام او را به رشد شخصی وادار نمایید.

  • سوالاتی که می‌توانید در رابطه با تعهد به رشد شخصی از خود و شریک عاطفی تان بپرسید:
  • ظرف 10 سال گذشته در رابطه با عواطف و احساسات خود چه چیزی آموخته اید؟ این آموخته هایتان چه تغییراتی را در شما ایجاد کرده اند؟
  • از روابط گذشته‌ی خود چه آموخته اید؟ در روابط فعلی خود تا چه حد متفاوت عمل می‌کنید؟
  • بزرگ ترین نقاط ضعف شما کدامند و فکر می‌کنید منشا و خاستگاه آنها چیست؟
  • ظرف پنج سال آینده، می‌خواهید چه تغییراتی کرده باشید؟ مایلید از چه بخش ها و یا چه ویژگی های خود رهایی یابید؟ خصوصیاتی که مایلید واجد آنها باشید کدامند؟

 

ویژگی دوم: صداقت

صداقت، درستی و قابل اعتماد بودن از ضروری ترین اجزای یک رابطه‌ی سالم هستند. چنانچه در ترس ائمی از اینکه شریک عاطفی تان به دلایلی به شما دروغ بگوید، زندگی کنید، هرگز نخواهید توانست به یک رابطه‌ی سالم ادامه دهید و همواره در تنش، تردید و انزجار به سر خواهید برد.

آثار درازمدت عشق ورزیدن به کسی که به او اعتماد ندارید، برای عزت نفس شما  و نیز رابطه تان مخرب واهد بود. یکی از مخرب ترین راه هایی که شریک عاطفی می‌توانند عشق، شور و حرارت رابطه‌ی خود را بکشند و صمیمیت را از بین ببرند، بازگو نکردن حقیقت است.

ممکن است کسانی که بارها حقیقت را دستکاری می‌کنند، نسبت به دنیا این نگرش را داشته باشند که: (زندگی آن  قدرها هم منصف نیست.) این گونه افراد، به بی صداقتی خود تنها به عنوان یک استراتژی به منظور رسیدن به منافعشان می‌نگرند.

به عبارت دیگر، یقیناً اشکالی در سیستم ارزشی آنان به طور ذاتی وجود دارد. به واسطه‌ی تجارب دردناک و بسیار خود دیده ام که وقتی با یک دروغگو زندگی می‌کنید، در نهایت خواهید دید دروغ های او را می‌پوشانید و خود نیز همچون او به یک دروغگو مبدل می‌شوید به عبارتی دنیای بیرون، آینه ای از دنیای درون است.

انتخاب فردی که درست و صادق باشد به معنای انتخاب:

  • کسی است که با خود صادق باشد:

    انسان های زیادی هستند که به شما دروغ نمی‌گویند اما به خودشان دروغ می‌گویند. صداقت از خود شخص شروع می‌شود. بدین معنا که باید از کسانی که استاد خودفریبی هستند، برحذر باشید.

ممکن است به خود بقبولانید شریک عاطفی تان انسان صادقی است، اما به یا بیاورید که او از رویارویی و پذیرفتن این مشکل خود که به الکل وابسته شده است یا در هم وابستگی به سر می‌برد اجتناب می‌ورزد یا ادعا می‌کند که همه چیز میان او وشریک عاطفی قبلی اش تمام شده است، اما هر روز تلفنی با او صحبت می‌کند. در اینجا موضوع این نیست که او دروغگو است، می‌تواند گفت که او چندان با خودش صادق نیست.

  • کسی است که با دیگران صادق باشد:

    آیا شریک عاطفی تان تحت عنوان معامله و تجارت به مشتریان و یا همکاران خود دروغ می‌گوید؟ آیا شریک عاطفی تان حقیقت را درباره‌ی زندگی خود از خانواده اش پنهان می‌کند؟ آیا شریک عاطفی تان بیشتر کارهایی را که شما فکر می‌کنید از روی بی صداقتی است، توجیه می‌کند؟

چنانچه در صداقت شریک عاطفی تان مردد هستید، حس احترام خود را نسبت به او از دست خواهید داد و مشکل خواهید توانست که به رفتار او در قبال خود اعتماد کنید.

  • کسی که با شما صادق باشد:

    شخصی تعریف می‌کرد: هنگامی که این ازدواجم را با رابطه‌ی دردناکی مقایسه می‌کنم که در گذشته داشتم می‌بینم هرگز کاملاً به همسرم اعتماد نداشتم. هیچ گاه با اطمینان نمی‌دانستم که وقتی از خانه بیرون می‌رفت، کجا می‌رفت و یا چگونه امور مالی خود را انجام می‌داد و یا وقتی که قولی داده بود، آیا به قولش عمل می‌کرد یا نه؟

  • یک شریک عاطفی صادق:

  • هیچ قسمتی از شخصیت خود را از شما پنهان نخواهد کرد.
  • این طور نیست که برای دفاع از خود، فقط چیزی را به شما بگوید که شما دوست دارید بشنوید.
  • بدون اینکه مجبور باشید با سیاست و یا زور، حقیقت را از او بیرون بکشید، خودش تمامی حقیقت را با شما در میان خواهد گذاشت.
  • کسی است که بازی نکند. جای بازی، در زمین بازی است نه در روابط. با وجود این بسیاری از بزرگسالان نیز بدون بازی های روانی نمی‌توانند با کسی رابطه داشته باشند. بازی هایی نظیر؛ (حدس بزن) ( احساساتم را به تو نمی‌گویم و تو مجبوری حدس بزنی) یا (حسود شو) تنها چیزهایی که حسادتت را برمی انگیزد به تو می‌گویم تا بدین ترتیب احساس کنترل و برتری کنم.) تمامی بازی ها با بی صداقتی سر و کار دارند. به دنبال همسری باشید که در رابطه با احساسات خود شفاف و صادق باشد و اعمال و گفتارش با یکدیگر همخوانی داشته باشد.

هنگامی که شریک عاطفی شما به طور دائم و همیشگی با شما صادق است، طبیعتاً به او اعتماد خواهید کرد و در صورت بی اعتمادی این شما هستید که دچار مشکل هستید.

ویژگی سوم: پختگی و مسئولیت پذیری

بسیاری از افراد آمادگی داشتن رابطه ای جدی را ندارند. ممکن است این افراد حتی بسیار نیز دوست داشتنی باشند، حتی شما را نیز خیلی دوست داشته باشند؛ اما چنانچه به سطح مورد قبولی از پختگی و مسئولیت پذیری، نرسیده باشند، احساس خواهید کرد بیشتر یک بچه را به فرزند خواندگی گرفته اید تا اینکه (معشوق یا شریکی عاطفی) برای خود یافته باشید…

باید آن دسته از ما که از (ناجی بودن) لذت می‌بریم، به هنگام انتخاب شریک عاطفی مصرانه به ویزگی فوق تاکید داشته باشیم وگرنه در نهایت خواهید گفت: (شریک عاطفی را بی نهایت دوست دارم اما ای کاش کمی بزرگ می‌شد)

 

ویژگی سوم: پختگی و مسئولیت پذیری

چگونه پختگی و مسئولیت پذیری را در خود و شریک عاطفی مان تشخیص دهیم؟

  • فرد می‌تواند از خود خوب مراقبت کند؛

    چنانچه شریک عاطفی تان به قدر کافی بزرگ شده باشد، خواهد توانست برای تامین خود پول کافی دربیاورد، مکان زندگی خود را تمیز نگه دارد، خوب تغذیه کند.

  • فرد مسئولیت پذیر است؛

    مسئولیت پذیری به این معنا است که به آنچه وعده دادی، عمل کنی. به این معنا است که فراموش نمی‌کنید صورت حساب ها را پرداخت کنید. سر قول خود می‌ایستید، به موقع به قرار ملاقات هایتان می‌رسید و دیگران را به اصطلاح (نمی‌کارید). مسئولیت پذیری این نیست که بگویید مسئولیت پذیرید. مسئولیت پذیری، مسئولانه عمل کردن است. مسئولیت پذیری یک مفهوم نیست، یک عمل است.

بخشی از پختگی و مسئولیت پذیری این است که مسئول و یا پاسخگو باشیم. ما مسئولیت زیادی به بچه ها واگذار نمی‌کنیم زیرا می‌دانیم که به قدر کافی پخته نیستند تا از عهده‌ی آن برآیند. وقتی شریک عاطفی غیرمسئول انتخاب می‌کنید، در واقع بچه ای را برای خود یافته اید که فقط بدن و اندامی بزرگسالانه دارد.
چنین شریکی ممکن است دوست داشتنی باشد حتی ممکن است شنونده و غمخوار خوبی نیز باشد اما یقینا آمادگی رابطه ای بزرگسالانه و تمام عیار را ندارند. چنانچه از اینکه همیشه مایوس و سرخورده تان بکنند، ناراحت نمی‌شوید، می‌توانید با چنین کسی رابطه برقرار کنید.

هر کس استحقاق آن را دارد که دوست داشته شود. اما هر کس آمادگی پذیرش مسئولیت یک رابطه‌ی بالغانه را ندارد. چنانچه اگر شریک عاطفی تان (کودک) نباشد. می‌توانید با او رابطه‌ی موفقی داشته باشید.

  • شریک عاطفی تان واجد حس احترام است؛

    یکی از نشانه های پختگی بچه ها، حس احترام آنها نسبت به جهان پیرامون آنها و مردم است. برای نمونه کودکی که حریم هیچ چیز را محترم نمی‌شمارد و اسباب بازی های برادر خود را برمی دارد، باید بیاموزد که به چیزی که مال او نیست، دست نزند یا مثلاً پس از خوردن کلوچه و شیر برای عصرانه، به جای رها کردنشان بر روی میز می‌آموزد که به وقت مادر خود احترام بگذارد و آنها را توی یخچال برگرداند یا به جای داد زدن و کوبیدن بر روی میز رستوران، می‌آموزد که به محیطی که در آن است احترام بگذارد و رفتار خود را تعدیل کند.

به طرز مشابهی برای درک اینکه آیا شریک عاطفی تان مسئولیت پذیر است یا خیر، دقت کنید که برای موارد زیر چقدر احترام قائل است:

  • حریم شما
  • وقت شما
  • متملکات خودش
  • محیط زندگی مان
  • کارکنانش، رئیس اش، همکارانش
  • احساسات دیگران

سوالاتی که می‌توانید در رابطه با پختگی و مسئولیت پذیری از خود و شریک عاطفی تان بپرسید:

  • آیا معمولاً به موقع به قرار ملاقات هایتان می‌رسید؟ یا اینکه معمولاً با تاخیر می‌رسید؟
  • در چه زمینه هایی بیش از بقیه (غیرمسئول) هستید(پول، سلامتی، برگرداندن تلفن ها و…)؟
  • آیا تا به حال از شغلتان اخراج شده اید؟ آیا تا به حال استعفا داده اید؟ در صورتی که اخراج شده اید، دلایل آن چه بوده اند؟
  • آیا در روابط خود بیشتر در نقش (حمایتگر) و یا (حمایت شونده) ظاهر می‌شوید؟
  • آیا فکر می‌کنید که برای احساسات دیگران، احترام لازم را قائل هستید؟
  • آیا معمولاً وقتی که از دیگران چیزی قرض می‌گیرید، آن را پس می‌دهید، آیا این کار را به موقع انجام می‌دهید؟
  • و…

 

سوالاتی که می‌توانید در رابطه با پختگی و مسئولیت پذیری از خود و شریک عاطفی تان بپرسید:

نتیجه:

شاید وقتی که این مقاله را می‌خوانید این خطا در ذهنتان پیش بیاید که فقط لازم است این ویژگی ها را در شریک عاطفی خود جستجو کنید اما موردی که بیش از همه و در ابتدا لازم است، شناسایی این ویژگی ها در خود است و در مرحله‌ی بعد می‌توانید این سه ویژگی تعیین کننده را در انتخاب شریک عاطفی خود مورد بررسی قرار دهید.

لازم به ذکر است که این سه ویژگی فقط کلید یک رابطه‌ی عاطفی سالم نیست اما از مهم ترینها هستند که توصیه می‌شود آنها را در خود بیابید و در انتخاب طرف مقابل لحاظ کنید.

آگاهی نسبت به این ویزگی ها و ایجاد آنها در خود به شما در  رشد شخصی و مطمئناً در ایجاد یک رابطه‌ی عاطفی سالم کمک می‌کند و تاثیر بسزایی دارد.
آنچه در مورد سواد رابطه‌ی عاطفی و ترمیم آن می‌خوانید، می‌شنوید و یاد می‌گیرید قطعاتی از پازل ایجاد یک رابطه هستند که باید آنها را به کار گیرید و در کنار هم قرار دهید تا روز به روز با آگاه تر شدن شما و همچنین عملگرایی بیشتر، این پازل تکمیل گردد.
از آنجایی که ما انسان ها تا زمانی که زنده هستیم در ارتباط قرار می‌گیریم پس بسیار ضروری است که در این زمینه آگاهی کسب کنیم.

تاثیرات خشم بر رابطه ی عاطفی

تاثیرات خشم بر رابطه ی عاطفی

تأثیرات خشم بر رابطه عاطفی

  • شریک عاطفی ام خلق و خویی وحشتناک دارد و من در ترس همیشگی از او زندگی می‌کنم.
  • با کوچک ترین چیزی تحریک می‌شود به طوری که مجبورم پاورچین پاورچین در خانه راه بروم.
  • عالی، گرم و صمیمی است. اما همینکه چیزی مطابق میل او نباشد، جیغ می‌کشد، داد و قال سر می‌دهد و نق نق می‌کند.

اینها جملات فردی ست که شریک عاطفی اش خشم زیادی دارد و همین مسئله رابطه‌ی عاطفی شان را دچار مشکل کرده است.

چگونه در یک رابطه، متوجه شویم فرد مقابل ما خشمگین است یا نه؟ چرا جذب فردی خشمگین می‌شویم؟ تاثیرات خشم بر رابطه‌ی عاطفی چیست؟ و…

در این مقاله قصد داریم به تاثیرات خشم بر رابطه‌ی عاطفی بپردازیم.

آیا شریک عاطفی شما پرخاشگر و خشمگین است

در زیر برخی از نشانه های هشدار که حاکی از این هستند که شریک عاطفی تان در رابطه با خشم مشکل جدی دارد، آورده شده است:

  • هنگامی که برخی از چیزهای کوچک مطابق میل او نیستند، از کوره در می‌رود و خشم خود را بر روی کسانی که در اطرافش باشند، خالی می‌کند.
  • هنگامی که با نظر او موافق نیستید، با فریاد، بددهنی، تهدید و دیگر رفتارهای واکنشی و نامتناسب پاسخ می‌دهد.
  • کم حوصله و بی طاقت است و از اینکه مجبور باشد منتظر بماند یا در پشت ماشینی رانندگی کند که به کندی حرکت می‌کند و یا اینکه گوشی را نگه دارد، بسیار ناراحت و عصبانی می‌شود. هنگامی که چیزی را توضیح می‌دهد، نمی‌تواند با حوصله به شما گوش کند.
  • هنگامی که از او می‌خواهید تا کار ساده ای را برایتان انجام دهد، حالت تدافعی می‌گیرد و مخالفت می‌کند.
  • هنگامی که به او در این رابطه که چگونه رفتارش، شما را تحت تاثیر قرار می‌دهد توضیح می‌دهید، احساس می‌کند به او حمله شده است و متقابلاً بی رحمانه به شما حمله می‌کند.
  • خشم خود را با کوبیدن در، تلفن را به روی شما قطع کردن، اتاق را ترک کردن، از خانه رفتن و… بروز می‌دهد.
  • خلق و خوی او به ناگهان از وضعیتی مهربان، گرم و صمیمی در عرض تنها چند ثانیه به وضعیتی عصبانی تغییر می‌کند.
  • وقتی کاری را که می‌خواهد برایش انجام نمی‌دهید یا مرتکب اشتباهی می‌شوید، آمادگی او برای اینکه بر سرتان داد بزند و شما را تحقیر کند، بالاست.
  • بارها در مکان های عمومی نظیر رستوران ها، مراکز خرید، خانه‌ی دوستان و…صدایش را بلند می‌کند و یا عصبانی و خشمگین می‌شود.

شناسایی کسی که در رابطه با عصبانیت و خشم مشکلات جدی دارد، از شناسایی دیگر نقطه ضعف ها ساده تر است. هیچ کس یک شبه به فردی پرخاشگر و خشمگین مبدل نمی‌شود و شما می‌توانید نشانه هایی که حاکی از این مشکل است را تشخیص دهید.

این نشانه ها در رابطه همچون جرقه هایی هستند که از آتشی که در راه است، خبر می‌دهند. مهم ترین نکته ای که باید به یاد داشته باشید این است که که هرگز نشانه های هشدار را که حاکی از مشکل خشم و تندخویی شریک عاطفی تان می‌باشند، نادیده نگیرید. به احساسات غریزی و درونی خود اعتماد کنید و اجازه ندهید وحشت زده شوید. احساسات خود را نادیده نگیرید و هرگز آنها را توجیه نکنید.

چنانچه بسیاری از این نشانه ها را در رابطه می‌بینید، شما در رابطه ای بسیار مختل و نادرست هستید. باید با این حقیقت که نقش قربانی را در این بازی برگزیده اید، مقابله کنید و برای درک چنین الگو و تله ای که در شما شکل گرفته، نزد مشاور بروید و کمک بگیرید.

 

آیا شریک عاطفی شما پرخاشگر و خشمگین است

 

چرا شریک عاطفی شما تا بدین حد خشمگین و تندخو است

دلایل بسیاری وجود دارند که چرا مردم تندخو و عصبانی بار می‌آیند: اگر در کودکی از لحاظ جسمانی، کلامی و یا جنسی با آنها بدرفتاری شده باشد، خشم سرکوب شده‌ی زیادی را در خود انبار کرده اند. این خشم سرکوب شده را در بزرگسالی که از امنیت نسبی برخوردار هستند، به شکل عصبانیت و پرخاشگری بیرون می‌ریزند.

اگر در کودکی به واسطه‌ی طلاق، عدم حضور پدر یا مادر و یا مرگ یکی از والدین، احساس (غیر خوب) یا به عبارتی احساس (دوست داشته نشدن) و نیز رهاشدگی داشته باشند، آن خشم کودکی، خود را در بزرگسالی به شکل عصبانیت با کسانی که آنها را دوست دارند نشان خواهد داد.

اگر در کودکی احساس ناتوانی و ضعف داشتند: نتوانستند والدین خود را که اعتیاد داشتند، نجات دهند و به بیچارگی تمام شاهد آزار و اذیت یک والد خود توسط دیگری بودند، هرگز این اجازه که احساسات خود را بیان کنند، نداشتند، در بزرگسالی عجز و درماندگی کودکی خود را با بروز خشم و عصبانیت جبران می‌کنند.

بیشتر درباره‌ی این موضوع که چگونه بسیاری از ما در کودکی اجازه نداشتیم که احساسات خود را به رشته‌ی تحریر درآوریم و یا به زبان آوریم صحبت کردیم.

اگر کودکی یکی از سه حالتی را که در بالا ذکر کردیم تجربه کند، طبیعتاً غم و اندوه عظیمی را تجربه خواهد کرد. اگر که نتواند با اندوه خود تماس برقرار و آن را احساس کند، آن را به شکل خشم و عصبانیت بروز خواهد داد.

اندوه سرکوب شده در دوران کودکی به شکل خشم و عصبانیت در بزرگسالی نشان داده خواهد شد. پس در ابتدا لازم است ریشه‌ی خشم خود را پیدا کنیم و در مرحله‌ی بعد به راهکارهایی جهت مدیریت خشم بپردازیم.

چرا شخصی خشمگین را به سمت خود جذب می‌کنید

هرگز کسی خودآگاه و دانسته به دنبال شریک عاطفی تندخو و عصبانی نمی‌گردد. این برنامه ریزی ناخودآگاه روحی تان است که در نهایت شما را به انتخاب فردی سوق می‌دهد.

برخی از دلایل این امر این ها هستند:

  • در کودکی یک یا هر دوی والدین شما عصبانی بودند و خشم و عشق برای شما با یکدیگر تداعی معانی دارند. اگر با فردی فوق العاده تندخو و خشمگین بزرگ شدید، این امکان وجود دارد که ظرفیت فوق العاده بالایی برای تحمل رفتار عصبی و پرخاشگری کسب کرده باشید.
    چرا که در خانواده و زندگی شما طبیعی به حساب می‌آمد. در این گونه موارد برنامه ریزی احساس تان به شما می‌گوید: (کسانی که مرا دوست دارند، از من عصبانی می‌شوند.) به عبارتی این همان تصمیم ناخودآگاهی است که در کودکی گرفته اید. سپس شما کسی را ملاقات می‌کنید که زیاد داد می‌زند و بارها کنترل خود را از دست می‌دهد و از کوره در می‌رود و اگر که ممکن است خودآگاه چنین رفتاری را زیاد نپسندید اما چندان هم معتقد نیستید که او مسئله اش جدی باشد.

موضوع غم انگیز این است که کسانی که در کودکی مورد آزار و اذیت  جسمانی و یا کلامی قرار گرفته اند، در بزرگسالی آمادگی دارند  همسرانی (کتک خور) بشوند. این امکان وجود دارد که اینگونه افراد (کتک زن) نیز بشوند.

  • اعتماد به نفس،  عزت نفس و خودباوری شما پایین است و قربانی سهل الوصولی برای یک همسر آزاردهنده می‌باشید. اگر خودتان را قبول ندارید و با احساس ضعف زیادی زندگی می‌کنید، برای یک فرد خشمگین همسری مطلوب خواهید بود. چرا که احتمالاً به راحتی وحشت زده و ناراحت می‌شوید.
  • به راحتی نمی‌توانید خشم و عصبانیت خود را ابراز کنید. عمیقاً باور دارم که ناخودآگاه، کسانی را به خود جذب می‌کنید که نقطه‌ی مقابل شما هستند تا عدم تعادلی را که در شخصیت خودتان نهفته است، التیام دهید. مردی که از لحاظ عاطفی و روحی بسته است، شاید زنی را به خود جذب کند که فوق العاده با احساسات خود در تماس باشد به طور مثال می‌تواند به راحتی گریه کند. زنی که نمی‌تواند عصبانیت و یا هر گونه احساسات منفی خود را بروز دهد، ممکن است مردی را به خود جذب کند که کمی بیش از حد خشمگین می‌شود.
  • این امکان وجود دارد که احساساتی که شما در خود سرکوب می‌کنید، شریک عاطفی تان از خود نشان دهد. وقتی که عصبانیت و خشم خود را به وسیله‌ی مکانیزم های دفاعی، (سرکوب کردن) و (انکار) مهار می‌کنید، شریک عاطفی تان آنها را به طرزی افزوده از خود بروز می‌دهد.

 

چرا شخصی خشمگین را به سمت خود جذب می‌کنید

نتیجه:

بنابراین یکی از مواردی که لازم است برای ورود به یک رابطه‌ی سالم و ادامه دادن و یا خودداری آن بررسی شود، موضوع خشم و تاثیرگذاری آن بر روابط است.

در ابتدا شناسایی کنید که آیا شریک عاطفی تان خشمگین است یا نه که نشانه های بارز آن را در این مقاله عنوان کردیم و در مرحله‌ی بعد به این موضوع بپردازید که چرا جذب فردی خشمگین شده اید و ریشه ها و دلایل درونی آن را در خود پیدا کنید.

شناخت عمیق  نسبت به این موارد به شما کمک می‌کند که برای ورود به یک رابطه آگاه شوید و در صورت نیاز، شروع به عمل و اقدام کنید تا در نهایت بتوانید قسمتی مهم را حل کنید و یک رابطه‌ی عاطفی سالم را تجربه کنید.

اعتیاد و رابطه عاطفی

اعتیاد چه تأثیری بر رابطه عاطفی می‌گذارد؟ و ازدواج با همسر معتاد

در این مقاله قصد داریم به تاثیر اعتیاد بر رابطه عاطفی بپردازیم.

سرفصل ها

  • هم وابستگی و اعتیاد در روابط
  • چگونه اعتیاد به روابط شما صدمه می زند؟
  • عشق ورزیدن و رابطه با فردی که عاشق الکل است…
  • عشق ورزیدن و رابطه با فردی که مواد مخدر مصرف می کند…
  • در رابطه با فردی که اعتیاد دارد چه کنیم؟
  • برای شنیدن مقاله بصورت صوتی اینجا کلیک کنید

هم وابستگی و اعتیاد در روابط

به خودتان دروغ نگویید وقتی با کسی که اعتیاد دارد رابطه دارید، در واقع همانند این است که با آتش، بازی می کنید و به احتمال قوی خواهید سوخت.

کمی تند بود، نه؟ پس بگذارید برایتان توضیح دهم؛ سالها به داستان های وحشتناک کسانی گوش داده ام که عاشق کسی بوده اند که اعتیاد داشته است.

اگر عاشق یک الکلی یا معتاد به مواد مخدر یا یک فرد معتاد به هر نوع دیگری از مصرف بشوید، صدمه خواهید دید.

علاوه بر اینکه صدمه می بینید این نکته ی ظریف هم وجود دارد که شما هم یک معتاد هستید، ممکن است از افرادی باشید که مصرف بیرونی و ظاهری نداشته باشید اما در واقع شما یک هم وابسته هستید.

به گفته ی چارلز ویتفیلد: فرد هم وابسته، معتاد به معتاد است یعنی به افراد معتاد، اعتیاد دارد. به نوعی تمایل به بحران دارد و یاد گرفته است که همیشه فردی دیگر را نجات دهد. لازم است برای اعتیاد پنهان خود و آگاهی به هم وابستگی تان به مقالات هم وابستگی رجوع کنید.

اگر حتی مایل نباشید به هم وابستگی و اعتیاد خود پی ببرید و برای این مورد مهم و ضروری مقاومت داشته باشید پس لازم است اول به این موضوع بپردازید که چگونه اعتیاد، به روابط شما صدمه می زند، شاید آگاهی به این مسئله نقطه ای باشد برای اینکه درک کنید چرا عاشق یک فرد معتاد می شوید؟

و حتی مکررا این تجربه برایتان تکرار می شود. تا زمانی که به اعتیاد و هم وابستگی خود پی نبرید، از روابط مخرب رهایی ندارید. بعد از اینکه از آسیب های اعتیاد در یک رابطه آگاهی پیدا می کنید و باز هم به همچین روابطی رو می آورید باز از خود بپرسید با وجود اینکه از این آسیب ها آگاه می شوم، چرا این روابط و اشخاص را انتخاب می کنم؟

 

هم وابستگی و اعتیاد در روابط

صدمات رابطه با یک فرد معتاد

وقتی شریک عاطفی تان معتاد است در یک مثلث عشقی قرار گرفته اید، شما شریک عاطفی و آنچه او بدان اعتیاد دارد.

اگر شریک عاطفی تان اعتیاد دارد، به این معنا است که به چیزی غیر از شما نیز عشق می ورزد:

الکل، مواد مخدر و.. که مفهوم آن این است که به شما خیانت می کند. آن (ماده) رقیب شماست. از آنجا که وقت او، توجه او و روح او، او را از شما منحرف می کند و در نهایت هم به همان اندازه از او بیزار خواهید شد که مثلاً از آن زن دیگر و اگر یک مرد هستید، از رقیب تان بیزار هستید.

اگر مشغول این رابطه هستید همینجا توجه کنید همانطوری که او به مواد اعتیاد دارد و تمام وجودش مشغول به اعتیاد است، شما هم مشغول او هستید.

نکته دوم که در این رابطه وجود دارد این است که عاشق یک معتاد بودن، همچنین به معنای عاشق یک برده بودن است. او برده مواد مخدر، الکل، اعتیاد جنسی، قمار و یا هر نوع خاص از فعالیت است که به شکل ارباب او درآمده اند.

از لحاظ علمی بسیاری از فعالیت ها اعتیادآور محسوب می شوند: از قمار و خرید گرفته تا کافئین و سیگار که مصرف کنندگان خود را تحت تاثیر و نفوذ دارند ولی به طور معمول نقش تخریب شان به همان میزان مواد مخدر و یا الکل نیست.

یکی از تاثیرات مخرب و منفی بر روی روابط این است که با قابلیت صمیمیت همسر شما تداخل می کند. مواد اعتیادآور قابلیت (حس کردن) و به عبارتی احساسات او را کرخت می کنند. این فقط یکی از دلایلی است که چرا بعضی از مردم مشروب می خورند، سیگار، ماری جوانا و یا حشیش می کشند.

زیرا احساس خوبی ندارند و می خواهند به احساس بهتری برسند و کلمه (بهتر) در اینجا فقط به معنای (بی حس تر) و (کرخت تر) است. هنگامی که فردی مست و یا نشئه می شود، نسبت به هر آنچه در دنیای خارج و یا حتی درون او می گذرد، بی خبر و در نتیجه بی اعتنا خواهد بود.

این عادت به کرختی احساسی و روحی، می تواند (حس کردن) و (احساس داشتن) را برای همسرتان آنگونه که مطلوب شماست، مشکل کند. مصرف مداوم هر نوع ماده ی اعتیادآور این قابلیت شخص را که بتواند به طور کامل حس کند و احساس داشته باشد را از او سلب می کند.

عشق ورزیدن و رابطه با فرد معتاد به الکل

الکلی ها صرفاً فقط کسانی نیستند که بطری به دست در خیابان ها (تلوتلو) می خورند.

الکلی ها فقط کسانی نیستند که اینقدر مشروب خورده اند که هر کس تنها به یک نگاه متوجه می شود که آنها مست هستند.

الکلی فردی است که به الکل نیاز دارد وگرنه (عملکرد) او مختل می شود و نیز الکلی، فردی است که الکل یک جز ثابت از زندگی او محسوب می شود.

یک الکلی ممکن است که در تمام طول روز، الکل مصرف کند. در ضمن الکلی کسی است که هر شب بعد از کار قدری می نوشد.

صرف اینکه در طول روز مشروب نمی خورند، لزوماً به این معنا نیست که الکلی نیستند، مشروبات الکلی با درصد پایین نیز از مشروبات الکلی محسوب می شود.

اگر عاشق کسی هستید که مشروب می نوشد، منتظر مشکلات احتمالی زیر باشید:

  • رفتار ضد و نقیض، متغیر و غیرقابل پیش بینی
  • خشم، عصبانیت و خشونت
  • افسردگی دائم
  • عدم مسئولیت پذیری
  • کرختگی عاطفی
  • عدم دسترسی روحی و احساسی
  • جنگ، دعوا و بهانه گیری
  • بالا و پایین شدن های زیاد در رابطه

عشق ورزیدن و رابطه با فرد معتاد به مواد مخدر

ارتباط با فردی که مواد مخدر مصرف می کند، دردناک است. مواد مخدر قابلیت و توانایی داشتن هر گونه احساسات را از شریک عاطفی شما سلب می کند.

خود را گول نزنید. مواد مخدر می تواند شما را در عشق ناتوان کند. این مواد به قابلیت و توانایی شما در صمیمیت به طور مداوم و همیشگی تداخل می کند و اگر شما و شریک عاطفی تان به عنوان راهی برای ایجاد صمیمیت، متکی به مصرف مواد با یکدیگر هستید، خود را گول زده اید.

 

در ارتباط با فردی که اعتیاد دارد چه کنیم؟

روابط، خود به اندازه ی کافی مشکل و دشوار هستند. دشوارتر از همه اینکه دانسته و از روی عمد نیز خود را درگیر کسی کنیم که اعتیاد او را به بردگی کشانده است. آیا به آن معناست که معتادان استحقاق دوست داشته شدن را ندارند؟

البته که نه. این گفته به آن معنا است که آنان می بایستی بهبود یافته، اصلاح شوند و خود را از اعتیاد برهانند. مضاف بر این، پیش از آنکه بتوانند رابطه ای سالم با کسی داشته باشند، باید درد و رنج نهفته در پشت اعتیادشان را درک کنند و خود را بازسازی کنند.

اگر به دنبال شریک عاطفی هستید، هرگز خود را به کسی که هنوز معتاد است و یا در ترک به سرمی برد، درگیر نکنید و در صورتی که درگیر رابطه با فردی معتاد شدید و نتوانستید از آن بیرون بیایید، شما هم به اندازه ی او مشکل دارید.

چنانچه شریک عاطفی تان معتاد است:

  • به او بگویید دیگر با معتاد زندگی نخواهید کرد.
  • به او بگویید تنها به شرطی با او خواهید ماند که موافقت کند تا برای ترک، کمک بگیرد و فوراً اقدام کند.
  • به او بگویید اگر فوراً کمک نگیرد او را ترک خواهید کرد و هرگز باز نخواهید گشت و این جمله ی شما حقیقی باشد نه از روی تهدید.
  • به گفته خود پایبند باشید و چنانچه فوراً کمک نگرفت، فرصت دوباره ای به او ندهید. او را ترک کنید. در صورتی که توانایی ترک او را ندارید پس خود شما برای رهایی از هم وابستگی و بازیابی احساس ارزشمندی اقدام کنید.
  • هرگز دوباره باز نگردید مگر اینکه شریک عاطفی تان سالم، عاری از اعتیاد و هوشیار شده باشد و برای درمان و بهبودی خود اقدام کرده باشد. همچنین باید تغییرات قابل ملاحظه ای در رفتار و طرز برخورد او حادث شده باشد. باز هم تاکید می شود اگر تمایل به ماندن در رابطه ای مخرب را دارید و توانایی رهایی از این نوع روابط را ندارید، شما نیز دچار مشکل هستید که لازم است مشکلات خود را ریشه یابی کنید.

 

در ارتباط با فردی که اعتیاد دارد چه کنیم

نتیجه:

بنابراین اعتیاد مسئله ای است که بر روابط عاطفی ما بسیار تاثیرگذار است و برای ورود به روابط لازم است از تاثیرات آن آگاه باشیم و شناخت کسب کنیم و در صورتی که پس از شناخت و آگاهی همچنان به این گونه روابط تمایل داریم و توان رهایی از آنها را نداریم،

خود دارای مشکل اعتیاد و هم وابستگی هستیم که در این صورت به شدت توصیه می شود در پی درمان و بهبودی خود باشیم و در مسیر خودشناسی گام برداریم تا بتوانیم روابط و زندگی متعادلی را تجربه کنیم.