عزت نفس چیست؟

عزت نفس چیست؟

همیشه به دنبال تعریف درستی از عزت نفس بودم…
آیا با احساس ارزشمندی تعریف مشترکی دارد؟، به راستی عزت نفس به چه معناست؟، اصلاً مسئله و موضوع مهمی است؟، تاثیری در زندگی مان دارد یا نه؟، اگر تاثیرگذار است، خب چه تاثیراتی؟؟؟ و….
در این مقاله قصد داریم به موضوع ((عزت نفس)) بپردازیم.

 

سرفصل ها:

  • یک تعریف مقدماتی از عزت نفس

  • چند نکته ی کلیدی در باب عزت نفس

  • تاثیرات عزت نفس

  • خودانگاره و ارتباطش با عزت نفس

  • عزت نفس یک نیاز اولیه

  • 2سوال مهم در باب عزت نفس

  • معنای عزت نفس

  • برای گوش دادن به مقاله اینجا کلیک کنید

 

 

یک تعریف مقدماتی از عزت نفس

منظور از (عزت نفس) چیزی به مراتب بیش از احساس ارزشمندی است. احساس ارزشمندی در حکم اتاق انتظار عزت نفس است.

عزت نفس، اگر به طور کامل تحقق پیدا کند تجربه ای است که خود را مناسب زندگی و لازمه های آن بدانیم.

اگر دقیق تر بگوییم عزت نفس:

  • اعتماد به توانایی خود در اندیشیدن است، اعتماد به توانایی خود به کنار آمدن با چالش های اولیه ی زندگی است.
  • اعتماد به حق خود برای موفق و شاد بودن است، احساس ارزشمند بودن، شایسته بودن است، داشتن حق ابراز نیازها و خواسته هاست، ابراز میل رسیدن به ارزش ها و برخوردار شدن از ثمرات تلاش های خویشتن است.

چند نکته ی کلیدی در باب عزت نفس

هرگز به این حرف اعتقادی ندارم که عزت نفس یک نعمت است که باید داشته باشیم یا مدعی داشتن آن باشیم. برعکس کیفیتی است که اگر آن را در طی زمان بدست آوریم به موفقیتی رسیده ایم.

اعتماد کردن به ذهن و دانستن این که همه شایسته ی رسیدن به خوشبختی هستند، جوهر عزت نفس است.

قدرت این باور و این اطمینان به خویشتن در این حقیقت نهفته است که این چیزی بیش از یک داوری یا یک احساس است. این یک انگیزه دهنده است، الهام بخش رفتار است.

چرخه ی بازخوردی پیوسته ای میان اعمال ما در دنیا و عزت نفس مان وجود دارد. میزان عزت نفس ما روی عمل و رفتارمان تاثیر می گذارد و طرز عمل مان، عزت نفس ما را تحت تاثیر قرار می دهد.

با عزت نفس زیاد با احتمال بیشتری در برابر مشکلات می ایستیم اما در شرایط عزت نفس کم، احتمال این که تسلیم شوم و یا از همه ی توان خود استفاده نکنم بیشتر می شود. با توجه به بررسی های به عمل آمده اشخاصی که از عزت نفس بیشتر برخوردارند در مقایسه با اشخاص فاقد عزت نفس، در برابر شداید زندگی و مشکلات، مقاومت می کنند. هر کس مقاومت و مداومت داشته باشد، امکان موفقیتش بیشتر می شود. اگر استقامت کنم و پایداری نشان دهم، این احتمال وجود دارد که پیش از آنکه شکست بخورم  موفق شوم. در غیر این صورت، امکان شکست خوردن از امکان موفق شدن فراتر می رود. در هر دو مورد برداشتی که از خود دارم تقویت می شود.

ارزش عزت نفس صرفاً در این نیست که به ما امکان می دهد احساس بهتری داشته باشیم، بلکه به ما فرصتی می دهدتا بهتر زندکی کنیم. به ما امکان می دهد با چالش های زندگی بهتر روبه رو شویم و از فرصت های مطلوب بهره برداری بیشتری بکنیم.

 

تاثیرات عزت نفس

میزان عزت نفس ما روی تمام جنبه های وجودی ما اثر می گذارد: طرز کارمان، برخوردمان با مردم، میزان پیشرفت و ترقی، میزان موفقیت و همچنین در قلمرو شخصی، این که ممکن است دل به چه شخصی ببندیم، چگونه با همسرمان ارتباط برقرار کنیم، چگونه با فرزندان و دوستان مان رفتار کنیم و به چه سطحی از سعادت و خوشبختی برسیم.

همبستگی مثبتی میان عزت نفس سالم و بسیاری از ویژگی های دیگری که روی موقعیت و خوشبختی ما تاثیر دارد، وجود دارد. عزت نفس  سالم با رفتار عقلانی، واقع گرایی، فراست، خلاقیت، استقلال، انعطاف پذیری، توانایی قبول تغییر، تمایل به اذعان اشتباهات و اصلاح آنها، خیرخواهی و همکاری و تعاون ارتباط مستقیم دارد.

اما عزت نفس کم، با رفتار غیرعقلایی، بی توجهی به واقعیت ها، نداشتن انعطاف، ترس از چیزهای بدیع و ناآشنا، سازگاری بی تناسب و یا سرکشی نامعقول، رفتار تدافعی، سرسپاری بیش از اندازه یا رفتار به شدت کنترل کننده، هم وابستگی و ترس از دشمنی با دیگران رابطه دارد.

کاربرد عزت نفس برای بقا سازگاری و موفقیت شخص کاملاً مسلم است. عزت نفس حامی زندگی و متعالی کننده آن است.

عزت نفس زیاد وسیله ای در خدمت دستیابی به هدف است. رسیدن به هدف نیز از سوی دیگر به میزان عزت نفس می افزاید. فقدان عزت نفس به ایمنی آن چه آشنا و تغییر نکردنی است بستگی دارد و اگر به آنچه آشنا و دیرینه است دل ببندیم و از چیزهای نو و بدیع اجتناب کنیم، بر کمی عزت نفس خود می افزاییم.

هر چه عزت نفس ما محکم تر و بیشتر باشد برای برخورد با مشکلاتی که در زندگی خصوصی و در کار و شغل مان بروز می کند آمادگی بیشتری داریم.

سریع تر می توانیم در پی هر شکست و سقوط روی پای مان بایستیم و نیروی بیشتری برای از نو شروع کردن داریم.

هر چه عزت نفس ما بیشتر باشد بلندپروازتر می شویم که این لزوماً به شغل و حرفه محدود نمی شود بلکه زمینه های احساسی، ذهنی، خلاقیت و معنویت را نیز در برمی گیرد، هر چه عزت نفس ما کمتر باشد میل و امید و آرزوی مان نقصان می گیرد و احتمال موفقیت مان کاهش می یابد. هر دو جهت، خود تقویت کننده است.

هر چه عزت نفس ما بیشتر باشد میل ابراز وجود بیشتر می شود و غنای درون مان را بیشتر به نمایش می گذارد و هر چه عزت نفس مان کمتر باشد، میل بیشتری به اثبات خود داریم.

هر چه عزت نفس ما بیشتر باشد ارتباطات ما آشکارتر، صادقانه تر و مناسب تر می شود زیرا به این نتیجه می رسیم که افکاری اندیشمند داریم و به همین دلیل از آشکار شدن ها هراسی به دل راه

نمی دهیم. هر چه عزت نفس ما کمتر باشد، ارتباط مان تیره تر و ناآشکارتر می شود. زیرا به اندیشه و احساس خود مطمئن نیستیم و از واکنش مستمع خود می ترسیم.

هر چه عزت نفس ما بیشتر باشد، با اشخاص روابط سالم تری برقرار می کنیم. علتش این است که همانندها یکدیگر را جذب می کنند و سالم ها هم به هم می رسند. نشاط و میل به معاشرت دیگران بیشتر مورد توجه کسانی که از عزت نفس زیاد برخوردارند، قرار می گیرد.

نکته ی دیگر این است که ما در اصل به برقراری رابطه با کسانی که از عزت نفس زیاد برخوردارند راغب تریم. مخالف ها ممکن است در زمینه هایی یکدیگر را جذب کنند اما در این زمینه ی به خصوص چنین چیزی وجود ندارد.

اشخاص با عزت نفس بالا جذب اشخاص با عزت نفس زیاد می شوند. مثلاً به ندرت ممکن است اشخاص با عزت نفس اندک و اشخاص با عزت نفس زیاد جذب و شیفته ی یکدیگر شوند.

همان طور که آدم های عاقل و آدم های کم فکر عاشق یکدیگر نمی شوند. اشخاص با عزت نفس متوسط هم جذب اشخاص با عزت نفس متوسط می شوند. و کسانی که عزت نفس اندک دارند جذب اشخاص با عزت نفس کم می شوند. البته عمد و قصدی در این کار وجود ندارد. در این میان حال و روز کسانی که با اعتماد به نفس کم، جذب یکدیگر می شوند از همه خراب تر است.

هر چه عزت نفس ما سالم تر باشد به دیگران  احترام بیشتری می گذاریم و با آنها برخورد بهتر و منصفانه تری می کنیم. زیرا آنها را تهدیدی علیه خود در نظر نمی گیریم.

از این که بگذریم احترام گذاشتن به خود، مقدمه و شرط لازم احترام گذاشتن به دیگران است. با داشتن عزت نفس خوب و سالم بدخواه دیگران نمی شویم. ترس از مورد بی اعتنایی واقع شدن پیدا نمی کنیم، نگران تحقیر و خیانت نمی شویم. برخلاف باورهای رایج واقعیت این است که اشخاصی که به احساس خودارزشمندی رسیده اند با مهربانی، سخاوت و تعاون اجتماعی بیشتری با دیگران برخورد می کنند.

 

خودانگاره و ارتباطش با عزت نفس

خودانگاره، مقصد ما را رقم می زند. خودانگاره یعنی اینکه از خود چه برداشتی داریم. خود را چگونه ارزیابی می کنیم؛ ویژگی های جسمانی و روانی، دارایی ها و بدهی ها، امکانات و محدودیت ها، نقاط قوت و نقاط ضعف. برداشتی که از خود داریم میزان عزت نفس ما را مشخص می سازد. مادام که خودانگاره را درک نکنیم نمی توانیم درباره ی رفتار اشخاص ارزیابی درستی ارائه دهیم.

بسیاری از اشخاص وقتی به اوج می رسند در مقام تخریب خود برمی آیند. هر کس در حد باوری که از خود دارد باقی می ماند.

آن چه شخص با عزت نفس اندک تجربه می کند این است که وقتی همه چیز بر وفق مراد باشد، او دچار اضطراب می گردد. در واقع فرد به اضطراب خوشبختی یا اضطراب موفقیت دچار است.

بدون توجه به مضمونی که در آن رفتار خودتخریب کننده صورت خارجی پیدا می کند، یا شکلی که به خود می گیرد عامل محرک این رفتار یکسان است: عزت نفس اندک.

این عزت نفس اندک است که ما را در روابط خود با دشواری رو به رو می سازد.

عزت نفس یک نیاز اولیه

اگر قدرت عزت نفس ناشی از این حقیقت است که یک نیاز شدید است، باید دید که نیاز چیست و کدام است؟

نیاز آن چیزی است که برای عملکرد موثر ما ضرورت دارد. ما صرفاً غذا یا آب نمی خواهیم، ما به آنها احتیاج داریم. بدون آن می میریم. اما نیازهای تغذیه ای دیگر داریم، مانند کلسیم که نقش آن، آن قدرها مشخص و بدیهی به نظر نمی رسد. در برخی از مناطق مکزیک خاک فاقد کلسیم است. ساکنان این مناطق فوراً نمی میرند اما خوب رشد نمی کنند و در معرض بسیاری از بیماری ها آسیب پذیر هستند.

عزت نفس چیزی شبیه کلسیم است مثل غذا یا آب نیست. اگر کمبود آن در ما شدید باشد، لزوماً نمی میریم اما نمی توانیم به درستی به وظایف خود عمل کنیم.

وقتی می گوییم عزت نفس مورد نیاز است منظورمان این است که:

در فرآیند زندگی نقش موثری ایفا می کند.

برای رشد سالم و طبیعی ضرورت دارد.

دارای ارزش بقایی است.

باید به این نکته توجه داشته باشیم که گاه فقدان عزت نفس می تواند مستقیماً به مرگ انسان منتهی شود. به عنوان نمونه می توان به سوء مصرف داروهای مخدر، رانندگی بدون احتیاط، ادامه زندگی مشترک با همسر بدرفتار، شرکت در منازعات میان گروه های تبهکار یا اقدام به خودکشی و حتی شکل گیری تله ی زندگی نقص/شرم اشاره کرد. اما برای اغلب ما نتایج عزت نفس اندک تا این اندازه مستقیم نیست.

عزت نفس ناکافی می تواند روی انتخاب همسر نامناسب نقش ایفا کند. ممکن است تن به ازدواج و رابطه ای بدهیم که حاصلش تنها ناراحتی باشد، ممکن است شغلی انتخاب کنیم که با آن هرگز به جایی نرسیم یا قول هایی بدهیم که هرگز به انجام دادن آن مبادرت نورزیم.

تحت تاثیر عزت نفس کم ممکن است توانایی خود را برای لذت بردن از موفقیت از دست بدهیم، ممکن است اقدام به خوردن غذاهای کشنده و مخرب بکنیم، رویاهایی در سر بپرورانیم که هرگز تعبیر نشوند، ممکن است گرفتار اضطراب یا افسردگی مزمن شویم، مقاومتمان در برابر بیماری ها کاهش یابد، وابستگی بیش از اندازه به داروهای مخدر پیدا کنیم؛ گرسنه ی سیری ناپذیر محبت و تصدیق و تایید دیگران شویم یا به عبارتی هم وابسته شویم.

وقتی عزت نفس کم است، با ناملایمات زندگی برخورد بی تناسب می کنیم. در برابر ناملایماتی تسلیم می شویم که اگر از عزت نفس بیشتری برخوردار بودیم در برابر آن به خوبی مقاومت می کردیم. ت

حت تاثیر احساس ناتوانی و نابسندگی فلج می شویم. بیش از آن که بخواهیم از خوشی ها لذت ببریم از درد و ناراحتی اجتناب می کنیم. منفی ها بیش از مثبت ها در زندگی ما ایفای نقش می کنند. اگر به درایت و کفایت و خوب بودن خود اعتقاد داشته باشیم، ولی خود را باور نداشته باشیم؛ دنیا برایمان به مکان هول انگیزی تبدیل می شود.

به همین دلیل است که من عزت نفس مثبت را ((نظام ایمنی آگاهی)) می دانم که به ما مقاومت، توانمندی و قدرت بازسازی می دهد.

درست همان طور که نظام ایمنی سالم تضمینی نیست بر این که هرگز بیمار نشویم، بلکه بر مقاومت ما در برابر بیماری ها می افزاید. عزت نفس سالم، هرگز تضمینی بر این که در زندگی گرفتار اضطراب یا افسردگی نشویم، نیست. اما قدرت مقاومت و کنار آمدن ما را با مشکل افزایش می دهد. اشخاص با عزت نفس زیاد مسلماً تحت تاثیر مشکلات ممکن است به زحمت بیفتند، اما در مقایسه با فاقدین عزت نفس، خیلی سریع از زمین بلند می شوند.

2سوال مهم در باب عزت نفس

  • آیا عزت نفس بیش از اندازه هم وجود دارد؟

  • وقتی هیچ مقداری کافی نیست

 

 

آیا عزت نفس بیش از اندازه هم وجود دارد؟

پرسشی که اغلب مطرح می شود این است (آیا عزت نفس بیش از اندازه هم وجود دارد؟) نه وجود ندارد. همان طور که نمی توان گفت کسی بیش از اندازه سالم است، نمی توان گفت نظام ایمنی بعضی ها بیش از اندازه قوی است. گاه عزت نفس را با تکبر و نخوت و افراط گویی به اشتباه می گیریم. اما این ویژگی ها با عزت نفس رابطه ای ندارند اما اگر همین ها هم بیش از حد کم باشند، نشانه ی عزت نفس کمتر از اندازه اند. کسانی که از عزت نفس زیاد برخوردارند، خود را برتر از دیگران نمی دانند و نمی خواهند خود را با معیارهای موجود مقایسه کنند. خوشحالی آنها از آن روست که به آن کسی که هستند می بالند، نه این که از دیگران بهترند.

کسانی که از عزت نفس کم برخوردارند اغلب در حضور کسانی که دارای عزت نفس زیاد هستند ناراحتند. ممکن است احساس رنجش بکنند و بگویند که ((آنها عزت نفس بیش از اندازه دارند.)) اما این اشخاص در واقع به خودشان اشاره دارند.

از جمله مردان فاقد احساس امنیت خاطر، در حضور زنانی که از عزت نفس زیاد برخوردارند ناراحت می شوند. اگر در یک رابطه ی زناشویی، یکی از طرفین ازدواج ببیند که عزت نفس او کاهش می یابد اما عزت نفس همسرش بیشتر می شود، ممکن است گرفتار اضطراب شود و اقدامی برای متوقف ساختن فرآیند رشد انجام دهد.

حقیقت تاسف باری است که در این دنیا همه ی آدم های موفق با خطر آن رو به رو هستند که به شکلی آماج حمله ی ناشی از حسادت دیگران قرار بگیرند. اشخاص ناموفق اغلب به اشخاص موفق حسادت می ورزند. ناخشنودها به خشنودها غبطه می خورند.

به همین شکل اشخاصی که از عزت نفس کافی برخوردار نیستند، گاه به این علاقه دارند که از خطرات ناشی از عزت نفس زیاد حرف بزنند.

 

وقتی هیچ مقداری کافی نیست

همان طور که اشاره شد عزت نفس اندک بدین معنا نیست که نتوانیم به ارزش های حقیقی دست پیدا کنیم. ممکن است بعضی از ما دارای استعداد، انرژی و انگیزه ای باشیم که به موقعیت های قابل ملاحظه ای برسیم و با این حال خود را ارزشمند ندانیم و احساس نابسندگی کنیم. نمونه ی آن، رفتار معتادین نسبت به کار است که می خواهند احساس ارزشمندی خود را به اثبات برسانند. اما بدین معناست که در مقایسه با قدرتی که داریم ضعیف تر ظاهر می شویم و نمی توانیم از موفقیت های خود به قدر کافی خوشحال شویم. هر کاری که بکنیم به نظر کافی نمی رسد.

در حالی که عزت نفس اندک اغلب مانع از آن می شود که به موفقیت لازم برسیم، اما این اتفاق لزوماً نمی افتد. از این نکته مهم تر این است که عزت نفس اندک، از ظرفیت ما برای لذت بردن از زندگی می کاهد. این حقیقت دردناکی است که بسیاری از موفق ها هم از آن اطلاع دارند. یک بازرگان به شدت موفق می پرسید: ((چرا تالم ناشی از شکست هایم به مراتب بیشتر و پردوام تر از رضایت ناشی از موفقیت های من است؟ چرا خوشبختی تا این اندازه فرار است؟ چرا احساس غم و اندوه تا این حد ایستا و مقاوم است؟)) چند دقیقه بعد این مرد به من گفت: ((در ذهن، پدرم را می بینم که مرا مسخره می کند)) این شخص باید می توانست در ذهن خود به پدرش نشان دهد که او برای خود کسی هست.

وقتی از عزت نفس خوب برخوردار باشیم، شادی نیروی محرکه ی ماست. ترس نیست که ما را به حرکت درمی آورد. این شادی است که می خواهیم آن را تجربه کنیم، نه رنج و محنت که از آن گریزانیم. هدف ما خودابرازی است، نه اجتناب از خویشتن، نه توجیه خویشتن. انگیزه ی ما ((اثبات)) باارزش بودن نیست، بلکه هدفمان این است که به امکانات خود دست یابیم.

اگر هدف من اثبات این نکته باشد که من ((کافی)) هستم، موضوع تا بی نهایت ادامه پیدا می کند.

معنای عزت نفس

عزت نفس از دو بخش با هم مرتبط تشکیل می شود. یکی داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالش های زندگی: باور خودتوانمندی و دیگری احساس داشتن صلاحیت برای خوشبخت شدن: احترام به خود یا حرمت نفس.

منظورم این نیست که کسی که از عزت نفس سالم برخوردار است آگاهانه به این مفاهیم فکر می کند، بلکه اگر از نزدیک و دقیق به عزت نفس فکر کنیم، این دو جزء را در آن پیدا می کنیم.

باور خودتوانمندی به معنای داشتن اطمینان به عملکرد ذهن است. یعنی اینکه باور کنیم توانایی فکر کردن، درک نمودن، آموختن، انتخاب کردن و تصمیم گیری داریم. یعنی اینکه بتوانیم حقایق و واقعیت های مربوط به نیازها و خواسته های خود را درک کنیم و به خود اعتماد و اتکا داشته باشیم.

احترام به خود یا داشتن حرمت نفس، به معنای اطمینان داشتن به ارزش خود است، یعنی آن که به خود حق بدهیم که زندگی کنیم و شاد باشیم.

اگر کسی خود را برای برخورد با چالش های زندگی نابسنده بداند، اگر کسی به خود اعتماد نداشته باشد، اگر به ذهنش اطمینان نکند، می گوییم از عزت نفس کافی برخوردار نیست.

اگر کسی برای خود احترام قائل نباشد، خود را شایسته عشق و احترام دیگران نداند، اگر خود را زیبنده ی خوشبختی احساس نکند، از اندیشه ابراز وجود کردن بترسد، باز هم او را به نداشتن عزت نفس متصف می سازیم.

باور خودتوانمندی و حرمت نفس دو ستون مهم عزت نفس سالم هستند و اگر هر یک از این دو وجود نداشته باشند، عزت نفس خدشه دار شده است. اینها جوهر اعتماد به نفس هستند.

کسی که از باور خودتوانمندی برخوردار است احساس می کند که زمام امور زندگی خود را در دست دارد. این شخص دارای سلامت روان است.

کسی که از احترام به خود یا حرمت نفس برخوردار است، می تواند در ارتباط با سایرین موفق ظاهر شود.

عزت نفس هر کسی در شرایط نوسانی است. درست همان طور که سایر جنبه های روانی نیز در شرایط نوسان است. به همین دلیل در بحث خود به سطح متوسط عزت نفس در اشخاص توجه داریم.

اگر بخواهیم عزت نفس را در عبارتی خلاصه کنیم باید بگوییم عزت نفس به معنای احساس داشتن صلاحیت و توانمندی برای کنار آمدن با چالش های زندگی و خود را شایسته برای رسیدن به  خوشبختی در نظر گرفتن است.

داشتن عزت نفس زیاد، خود را شایسته و مناسب زندگی دانستن است. برعکس عزت نفس اندک، یعنی خود را مناسب شرایط زندگی احساس نکنیم. خود را به عنوان یک انسان اشتباه و نامناسب در نظر بگیریم.

نتیجه:

زمانی که مشکلات خود را بررسی می کنیم، معمولاً به این نکته پی می بریم که عزت نفس ما دچار اختلال و تخریب است به عبارتی موضوع عزت نفس و نبود آن با دیگر مشکلات ما در ارتباط زیادی است.

اگر خواستار این باشیم که عزت نفس مان به طور کامل تحقق پیدا کند و آن را از تخریب به سمت بازسازی هدایت کنیم، اول از همه لازم است نسبت به معنای عزت نفس و تاثیرات آن در زندگی خود، آگاهی و شناخت پیدا کنیم.

 

71 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *