تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر

تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر

طبق مشاهدات و مطالعات، یکی از عواملی که در ایجاد خیانت همسر دخیل است، برقراری رابطه ی نامشروع است.

تعریف می کرد:

در رابطه، به همسرم خیانت کردم و با یک رابطه ی نامشروع شروع شد. یکی از دلایلی که به این نوع رابطه روی آوردم این بود که همسرم مرا نمی دید، گویی اصلاً وجود ندارم، دیگر راهی نداشتم و تنها چاره ام پناه بردن به رابطه ای دیگر بود.

در این مقاله قصد داریم به تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر، بپردازیم.

چرا رابطه ی نامشروع

 دلایل برقراری رابطه ی نامشروع که منجر به خیانت همسر می شود، چیست؟

آیا مشکلات در رابطه ی عاطفی، با برقراری رابطه ی نامشروع و منجر شدن به خیانت همسر، حل می شود؟

یکی از مواردی که برای حل خیانت همسر، لازم است نسبت به آن شناخت پیدا کنیم تا آن را رفع نماییم، دانستن دلایل رابطه ی نامشروع است، در واقع گاهی اصلاً نمی دانیم چرا رابطه ی نامشروع اتفاق افتاده است.

لازم است دلایل رابطه ی نامشروع را بدانیم تا با آگاهی بتوانیم چرایی آن را رفع کنیم و در نهایت مسئله ی خیانت همسر یا خیانت در رابطه رفع شود. در اینجاست که به تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر پی می بریم.

 9دلیل برقراری رابطه ی نامشروع که به خیانت همسر منجر می شوند، کدامند

وقتی رابطه عاطفی شما مشکل دارد و شما در سواد عاطفی دچار اختلال هستید یعنی نمی دانید چطور باید آن را سر و سامان بدهید. اولین گزینه ای که به ذهنتان می رسد، برقراری ارتباط با فرد دیگر است که منجر به خیانت همسر می شود.

ممکن است این گزینه، راهی موقتی برای فرار از مشکل باشد.

 

 9دلیل برقراری رابطه ی نامشروع که به خیانت همسر منجر می شوند، کدامند

دلایل رابطه ی نامشروع که منجر به خیانت همسر می شود عبارتند از:

  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل اینکه افراد می خواهند بدانند آیا همچنان بازارشان داغ است؟
  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل بحران میان سالی
  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل مقایسه
  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل تهدید طرف مقابل
  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل تلافی
  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل یافتن هم درد
  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل پیشنهادات بهتر
  • برقراری رابطه نامشروع به دلیل عدم توانایی در برآورده کردن نیازها
  • برقراری رابطه نامشروع غیرعمدی

هر کدام از این دلایل، جهت نبود یا عدم احساس ارزشمندی است، به عبارتی هر کدام از اینها را وقتی مورد بررسی قرار می دهیم به نبود احساس ارزشمندی برمی گردد.

اولین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ بازار داغ

ممکن است احساس کنید علاقه ی شریک زندگی تان به شما کم شده است و یا این که زمان زیادی را با شما سپری نمی کند، یا شاید هم زود ازدواج کرده اید و احساس بی تجربگی می کنید. هر کدام که باشد می خواهید بدانید آیا همچنان بازارتان داغ است یا خیر و رتبه شما در بازار زوج یابی تان چند است. این مورد می تواند یکی از تاثیرات رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر باشد.

حس می کنید بخشی از وجودتان کامل نیست و از این که شریک زندگی تان شما را نادیده می گیرد، ناراحت و افسرده هستید. واقعاً نمی دانید که آیا مشکل از شماست و دیگر جذابیت لازم را از نظر جنس مخالف ندارید یا این که فرصت ها را از دست داده اید و فقط به این علت می خواهید با فرد دیگری ارتباط برقرار کنید که باید شبهات درونی تان را از بین ببرید و خودتان را به خودتان ثابت کنید.

به عبارتی از درون احساس ارزشمندی نمی کنید و مدام در پی تایید گرفتن های بیرونی هستید.

اگر به این دلیل درگیر رابطه نامشروع شدید؛ وقتی قدر و قیمت خودتان را سنجیدید و به بازساری عزت نفس و احساس ارزشمندی خود پرداختید، احتمالاً مجدداً به حالت عادی برمی گردید و خودتان را پیدا می کنید. بخشی از این بازسازی، نیاز به شفا دادن زخم ها و رنجش های شما دارد و لازم است درباره ی این خیانت در رابطه گفتگو کنید.

دومین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ بحران میان سالی

حالا به سنین میان سالی رسیده اید و بیشتر به هدف و معنای زندگی فکر می کنید نمی دانید که آیا فرصت های زندگی تان را از دست داده اید؟ یا وقت تان را تلف کرده اید؟

دوستان هم سن و سال تان هم گرفتار بیماری های مختلف هستند یا فوت کرده اند و هر روز که می گذرد جوانی و شادابی تان را بیشتر از دست می دهید.

روزهای آخر زندگی جلوی چشمانتان به شما دهن کجی می کند و احساس می کنید که باید عزمتان را جزم کنید و در این فرصت باقی مانده کاری انجام دهید،  وحشت و ترس وجودتان را فرا می گیرد و می خواهید “انقلابی” به پا کنید تا موجودیت خود را توجیه کنید.

داشتن معشوقه واقعاً آن چیزی نیست که شما می خواهید بلکه در خصوص پا به سن گذاشتن تان نیاز به مشاوره و راهنمایی دارید و لازم است برنامه های جدید و جالبی برای زندگی تان طرح ریزی کنید.

پس حواستان به بحران میان سالی باشد چون می تواند یکی از دلایل رابطه ی نامشروع و در نتیجه خیانت به همسر باشد.

سومین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ مقایسه کردن

مقایسه کردن از متداول ترین دلایل برقراری رابطه ی نامشروع در سال های اولیه ازدواج یا روابط نوپا است که منجر به خیانت همسر می شود.

 فردی که از انتخابش مطمئن نیست و نمی داند که تصمیم درستی اتخاذ کرده یا خیر، فردی است که معمولاً به این دلیل کاندید درگیر شدن در رابطه نامشروع شود.

آنها با خود می گویند آیا با فرد دیگر خوشبخت تر می شدم یا این که آیا مشکلات کنونی ام با ورود فرد سوم حل می شود؟

اگر به این دلیل درگیر رابطه نامشروع شدید، لازم است جنبه های خاصی از ارتباطتان را که نیاز به بازسازی دارد، شناسایی کرده و روی آنها کار کنید و هم چنین لازم است به جنبه هایی از خودتان مثل قاطع نبودن در تصمیم گیری و مقایسه کردن ها که می تواند ریشه در هم وابستگی شما داشته باشد، رسیدگی کنید. چاره کار برقراری ارتباط با فرد دیگر نیست اگر متوجه شدید چه نکاتی را باید بدانید، رابطه نامشروع تان را قطع کنید و به زندگی واقعی برگردید.

 

سومین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ مقایسه کردن

چهارمین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ تهدید

این نوع از روابط نامشروع به این دلیل آغاز می شود که واقعیت وجودی همسرتان را قبول ندارید، حتی مطمئن نیستید نیاز شما چیست، چه احساساتی دارید یا این که چه کمبودهایی در زندگی مشترکتان دارید و فکر می کنید با از کوره در رفتن می توانید اوضاع را بهتر کنید.

ممکن است سرنخ هایی جا بگذارید و همسرتان مچ شما را بگیرید. در این حالت نیز به فرد سومی نیاز ندارید، بلکه باید با شریک زندگی خودتان مواجهه شوید و او را بپذیرید و همه چیز را رو کنید و به گفتگو بپردازید. این روش بسیار بهتر از برقراری ارتباط با فرد دیگر یا خیانت کردن است و ضرری که از آن متوجه تان می شود بسیار کم تر است.

پنجمین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ تلافی

همسرتان یا شریک زندگی تان به شما خیانت کرده است بنابراین شما هم می خواهید تلافی کنید و به او بفهمانید که این کار چه مزه ای دارد. دلیل برقراری ارتباط شما کمبودهای احساسی یا رابطه ی جنسی نیست.

بلکه فقط می خواهید او را اذیت کنید و لجش را درآورید. این رابطه به شما احساس گناه می دهد و از خودتان بدتان می آید و نوعی سوء استفاده از طرف مقابل و خودتان محسوب می شود. به عبارتی چون از درون احساس ارزشمندی نمی کنید، این کار را برای ابراز خود انجام می دهید.

اگر به این دلیل رابطه ای را آغاز کردید، یادتان باشد هدف شما انتقام و تلافی بوده است و مواظب باشید که درگیر جنبه های احساسی آن نشوید که نتیجه عکس بگیرید و به ضررتان تمام شود و شما هم خیانت کرده اید.

در این زمینه مشاوره بگیرید تا یاد بگیرید چطور به مدیریت خشم خود بپردازید. حتماً این مورد را در نظر بگیرید که تلافی و انتقام نشانه ای از عدم احساس ارزشمندی است. این هم یکی از تاثیرات رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر است.

ششمین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ یافتن هم درد

وقتی به جای داشتن رابطه جنسی با فردی، سفره ی دلتان را برای او باز می کنید در حقیقت خود را درگیر یکی دیگر از انواع روابط نامشروع می کنید که به خیانت همسر یا خیانت در رابطه منجر می شود به عبارتی یکی از انواع خیانت، خیانت عاطفی است.

در واقع اگرچه، رابطه ی جنسی ممکن است موثر هم باشد ولی به نظر می رسد در قبال نفعی که از رابطه نامشروع تان کسب می کنید، کم اهمیت تر باشد و نوعی مداوای رایگان به حساب می آید. فرد دیگر شما را کاملاً درک می کند! آنها شما را حمایت و تشویق می کنند و این رابطه ی نامشروع که منجر به خیانت همسر می شود، راه فراری برای مشکلاتتان است.

شما برای درمان خود به برقراری رابطه نامشروع نیاز ندارید بلکه نیازمند درمان های حرفه ای هستید که برای شما ارزان تر هم تمام می شود.

هفتمین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ پیشنهادات بهتر

روابط نامشروعی که بر اساس یک پیشنهاد بهتر صورت می گیرد،  وقتی اتفاق می افتد که موقعیت شما بالا رود؛ به این مفهوم که شغل بهتری پیدا کرده اید، وزنتان را پایین آورده اید، ظاهرتان بهتر شده است، مدرک تحصیلی بالاتری گرفته اید.

یا این که همسرتان از بیشتر جهات تنزل کرده است زیرا خودش را دست کم گرفته و رابطه تان سست شده است. وقتی ازدواج کردید، همسرتان بهترین گزینه برای شما بود. حالا سن تان بالاتر رفته و تجربه های بیشتری کسب کرده اید و دیدتان نسبت به روابط دور و برتان وسیع تر شده است و فکر می کنید می توانید شرایط تان را بهتر کنید.

به عبارتی اگر با بهتر شدن موقعیت خود از شریک عاطفی تان دل زده شده اید لازم است عشق و دوست داشتن و همچنین انتخاب خود را مجدداً بررسی کنید.

با شریک زندگی تان راجع به احساسات پراکنده و بی سر و سامانتان صحبت کنید و اهدافی را تعیین کنید که هر دوی شما را به یک سطوح برساند. وقتی جنبه ای از زندگی تان را ارتقاء می دهید، معمولاً برای الگوی جدید هزینه بیشتری می پردازید و قبلی ها را از دست می دهید.

شاید لازم باشد دستی روی رابطه تان بکشید و آن را مجدداً احیا و ترمیم کنید، در حقیقت این همان چیزیست که لازم دارید، نه برقراری یک ارتباط نامشروع. این دلیل رابطه ی نامشروع، منجر به خیانت همسر می شود.

هشتمین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ عدم برآورده کردن نیازها

همسرتان از انجام کارهایی که به نظرتان لازم است و شما می خواهید سرباز می زند به عنوان مثال عاطفی کردن رابطه تان، صحبت کردن از صمیم قلب، راست گویی و… در نتیجه شما رابطه تان را ریسک می کنید و برای برآورده کردن خواسته هایتان به افراد دیگر رو می آورید.

یک راهبر، مشاور یا درمانگر خوب می تواند به شما کمک کند. شما لازم است احساسات و خواسته هایتان را بشناسید و مهارت گفتگو کردن را یاد بگیرید تا این مورد به خیانت همسر منجر نشود.

نهمین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ غیرعمدی بودن

همان گونه که پیش از این نیز گفتیم، تقریباً هر کسی در شرایط زمانی و مکانی خاصی ممکن است درگیر رابطه نامشروع شود. شما واقعاً نمی دانید که چطور یا چرا یکدفعه وارد این ماجرا شدید.

نمی دانید چطور باید این رابطه را فیصله دهید و پریشانی و احساس گناه وجودتان را فراگرفته.

از خودتان می پرسید، چرا این کار را انجام می دهم؟ و پاسخی برای آن ندارید، روابط نامشروع غیر عمدی نشانه ای است از وجود خلائی که شما یا شریک زندگی تان آن را حاشا می کنید.

نیازها، حفره های درونی خود و عقده ها و زخم هایتان را شناسایی کنید و به آنها رسیدگی کنید و رابطه نامشروع تان را خاتمه دهید.  زخم ها و رنجش ها خود عامل مهمی در ایجاد خیانت همسر است که نشان می دهند به شفای زخم ها نیاز داریم.

 

نهمین تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر؛ غیرعمدی بودن

نتیجه:

شاید فکر کنیم برقراری رابطه نامشروع که به خیانت همسر یا خیانت در رابطه منجر می شود یک دلیل دارد در صورتی که دلایل زیادی می تواند برای ایجاد این نوع رابطه وجود داشته باشد که آگاهی و شناخت به این دلایل، به ما در پیدا کردن ریشه و منشا مشکلاتمان کمک می کند.

داشتن رابطه ی نامشروع و خیانت همسر یا خیانت در رابطه، یک نوع فرار است؛ فرار از خودتان و مشکلاتتان و این فرار کردن، توجیه یا انکار، هیچ مشکلی را حل نمی کند بلکه رو به رو شدن با مشکل، پذیرش و پیدا کردن دلیل یا دلایل آن در کیفیت زندگی و روابط شما تاثیرگذار است.

پس یکی از راه حل های رفع خیانت همسر این است که دلایل روابط نامشروع یا به عبارتی تاثیر رابطه ی نامشروع بر خیانت همسر را بشناسیم و به آنها بپردازیم.

موانع عشق ورزیدن در رابطه کدامند

موانع عشق ورزیدن در رابطه کدامند؟

می گفت: (در هر رابطه ای وارد می شوم با وجود اینکه تمایل به عشق ورزیدن دارم اما نمی توانم و مدتی هست که به دنبال این هستم که چرا؟، چه موانعی وجود دارد؟ چرا هر زمان که می خواهم عشق ورزی در رابطه را ابراز کنم خشم و ترس هایم بیشتر می شوند؟ و…)

در این مقاله قصد داریم به موانع عشق ورزیدن در رابطه بپردازیم.

سرفصل ها:

خستگی مزمن چگونه مانع عشق ورزیدن در رابطه می شود

بسیاری از ما بیشتر از آنچه می توانیم انجام دهیم بر عهده می گیریم. دیر یا زود، هنگامی که سعی می کنیم در زمانی کمتر و کمتر، بیشتر و بیشتر به دست آوریم، نتیجه ی آن خستگی مزمن است به عبارتی از تعادل خارج می شویم.

شاید در نگاه اول فکر کنیم که خستگی عامل مهمی در عشق ورزیدن نیست اما وقتی دقیق می شویم، می بینیم که توجه نکردن به این نشانه های خستگی، غافل شدن از خود و عدم مراقبت از خود است.

غفلت و عدم توجه به خود هم یکی از ویژگی های افراد هم وابسته است که خود مانعی جهت عشق ورزیدن سالم در رابطه ی عاطفی می شود.

ممکن است با خود بگویید، خب وقتی نسبت به خود غفلت می کنیم می توانیم به دیگری عشق بورزیم اما دقیقا مشکل همینجاست؛ تا زمانی که به خود عشق نورزیم و از خود غافل شویم به دیگری هم نمی توانیم عشق داشته باشیم.

 

خستگی مزمن چگونه مانع عشق ورزیدن در رابطه می شود

علایم و نشانه های خستگی مزمن به قرار زیر هستند

  •  کرختی
  •  حلقه ی سیاه زیر چشم ها
  •  حالت ماهیچه ای ضعیف
  •  رنگ پریدگی
  •  فقدان حرکت خودکار
  •  گرایش به کسالت و افسردگی
  •  ترس تنش و اضطراب
  •  کاهش همکاری
  •  پذیرش کم انتقادهای سازنده
  •  تحریک پذیری، بدخلقی های شدید
  •  حیطه ی توجه کاهش یافته
  •  ضعف حافظه ی کوتاه مدت
  •  کاهش میل جنسی
  •  بی خوابی، خسته بیدار شدن
  •  شکایات جسمانی، مثل سردرد یا کمر درد
  •  کاهش علاقه به بهداشت شخصی
  •  سوء مصرف مواد مخدر
  •  کاهش سلامتی و رضایت عمومی

یکی از موانع رضایت و عشق این است که همیشه احساس خستگی کنید

تکنیک نشانه های خستگی جهت عشق ورزیدن در رابطه ی عاطفی

از چه نشانه هایی از خستگی مزمن رنج می برید؟ آنها را شناسایی کنید و ببینید چه کاری لازم است در مورد آن انجام دهید؟ روش زندگی و عادات شخصی تان را مرور کنید. مراقبت از خود را تمرین کنید.

افسردگی مانعی دیگر در عشق ورزیدن رابطه ی عاطفی

افسردگی به توانایی عشق ورزیدن و مورد عشق بودن آسیب می زند و اغلب نادیده گرفته می شود.

بیشتر اشخاص آگاه نیستند که عدم توانایی در عشق ورزیدن و مورد عشق بودن، فقدان شور و هیجان جنسی یا عصبانیت مزمن، ممکن است نتیجه ی زیست شناختی بیماری افسردگی باشد. اصل مطلب این است که بیشتر اوقات افسردگی تشخیص داده نمی شود یا نادیده گرفته می شود.

تا حدودی همان قدر که افسرده بودن دردناک است، همسر یا شریک عاطفی فرد افسرده نیز از این اختلال رنج می برد. به نظر می رسد هر قدر هم تلاش می کنید صمیمی باشید و شور و هیجان سالم را تحریک کنید، ذره ای کارایی ندارد.

گاهی سخت است که تشخیص دهید چه زمانی شما یا کسی که دوستش دارید، افسرده است. همه ی افسردگی ها شبیه هم نیستند. آنها به گونه ای قابل ملاحظه از نظر شدت و طول مدت با هم تفاوت دارند. در حالی که نشانه های آن ممکن است متفاوت باشد، افسردگی همیشه به توانایی فرد در عشق ورزیدن آسیب می رساند.

نشانه های اولیه افسردگی عبارت است از بدبینی یا نگرش انتقادی، ظرفیت کاهش یافته برای عشق و محبت، کسالت، فقدان تمرکز، مشکل در تصمیم گیری، نادیده گرفتن ظاهر شخصی، عزت نفس پایین، برون ریزی های خشم، بی خوابی و احساس گناه افراطی.

افسردگی می تواند با قمار بازی وسواس گونه، اختلال در خوردن، سوء مصرف مواد مخدر و دامنه ی وسیعی از شکایت های بدنی همراه شود.

تکنیک رفع افسردگی در عشق ورزی رابطه ی عاطفی

آیا شما یا همسرتان به طور جدی افسرده بوده اید؟ شرایط و نشانه ها چه بودند؟

لازم است که افسردگی خود را شناسایی کنید و از آن فرار نکنید و نسبت به تاثیراتی که بر عشق ورزی می تواند بگذارد، آگاه شوید.

 یکی دیگر از موانع عشق ورزیدن در رابطه ی عاطفی

یکی دیگر از مانع عشق ورزیدن در رابطه ی عاطفی، الگوهای زندگی والدینتان است که بر زندگی عاشقانه ی بزرگسالی تاثیر می گذارد.

آیا زندگی زناشویی والدینتان، الگویی آرمانی از آنچه در ارتباط عاشقانه می خواهید هست؟ بیشتر اشخاص جواب منفی می دهند؛ آنها خواسته های بیشتری دارند. اما حقیقت این است که حالت زندگی مشترک والدینتان می تواند تاثیر نامحسوس مهمی بر کیفیت ارتباط عاشقانه تان بگذارد.

در اینجا برخی از علایم اخطار دهنده از کارهای ناتمام شما با والدینتان مطرح می شود. آیا هیچ یک از موارد زیر در مورد شما به کار می رود.

  •  بابت موضوعات کم اهمیت به شدت عصبانی می شوید و سپس از آنچه گفته اید پشیمانمی شوید.
  •  احساس می کنید طرد شده اید، مورد بی مهری قرار گرفته اید یا بی اهمیت جلوه داده شده اید.
  •  اشخاصی را که شما را دوست دارند مسخره می کنید یا اظهاراتی کینه جویانه مطرح می کنید.
  •  سوء مصرف مواد مخدر یا غذا دارید.
  •  از ترس بابت طرد شدن، عدم تایید یا رها شدن رنج می برید و دچار تله ی رهاشدگی هستید.
  •  قادر به برقراری ارتباط صمیمانه نیستید.
  •  از دوره ی کودکی تان پشیمان یا آزرده هستید.

برای کشف تاثیرات نامحسوس تربیت و پرورش تان بر زندگی عشقی بزرگسالی تان، این موارد را کشف کنید: آیا مایلید ازدواجی درست مانند ازدواج والدینتان داشته باشید؟ در چه مواردی شبیه پدر یا مادرتان هستید؟

در چه مواردی با آنها تفاوت دارید؟ مشاجرات و کشمکش قدرتی که در دوران کودکی شاهدش بودید، تا چه حد بر زندگی عشقی بزرگسالی تان تاثیر می گذارید؟ چطور با این الگوهای قدیمی و کشمکش های قدرت مواجه می شوید؟ نمونه های خاصی را مطرح کنید؟

 

 یکی دیگر از موانع عشق ورزیدن در رابطه ی عاطفی

موانع مهم عشق ورزیدن در رابطه ی عاطفی؛ رنجش، ترس و خشم

اهمیت روان شناختی کار در مورد آزردگی های دردناک را نمی توان کم اهمیت جلوه داد. عدم تخلیه و برون ریزی احساسات سرکوب شده ی رنجش و خشم باعث می شود که زندانی آنها باقی بمانیم.

هر قدر هم سعی کنیم آزردگی هایمان را توجیه کنیم یا باور داشته باشیم که گذشته را پذیرفته ایم، از آسیب های هیجانی و حتی بیماری جسمانی ناشی از شکست های عاطفی رنج می بریم.

وقتی کارهای ناتمامی با یکی از والدینتان دارید، ممکن است گه گاهی همان احساس گناه، رنجش، خشم، عصبانیت و فریب و انکاری را که در دوران کودکی داشتید، با همسرتان هم داشته باشید.

احساس رضایت در ارتباط عاشقانه تان به درمان موفقیت آمیز و یادگیری از آسیب های گذشته بستگی دارد. اگر مایل به انجام چنین کاری نیستید، ممکن است اختلاف های مشابهی در آینده آشکار شود.

نیازی نیست ارتباط خوب خودتان را رها کنید فقط برای اینکه همسرتان دوباره خاطرات دردناک یا نوارهای هیجانی قدیمی تان را تحریک می کند. برعکس، شما می توانید رنجش های حل نشده تان یا زخم های شفا نیافته ی خود را درمان کنید و ارتباط عاشقانه ای داشته باشید که به تجربه ی هیجانی اصلاح شده ای تبدیل شود.

نتیجه:
در این مقاله می توانیم به پاسخ این سوال مهم در رابطه ی عاطفی برسیم که؛ موانع عشق ورزی در رابطه کدامند؟

موانع عشق ورزیدن در رابطه عبارتند از؛

خستگی مزمن، افسردگی، الگوهای زندگی والدینتان و خشم، ترس و رنجش ها.

در واقع برایمان مشخص می شود که بعضی از موانع عمده کدامند و می توانیم به بررسی آنها در خود بپردازیم تا در نهایت بعد از شناسایی آنها درجهت حل کردن و برداشتن این موانع تلاش کنیم.

لازم به ذکر است که اینها تمام موانع عشق ورزیدن در رابطه نیستند اما قسمتی از موانعف می توانند باشند که شناخت و آگاهی به این موارد در رابطه به ما کمک می کنند.

10دلیل اصلی خیانت مردان و زنان چیست

10دلیل اصلی خیانت مردان و زنان چیست؟

10دلیل اصلی خیانت مردان و زنان چیست؟ وقتی بحث خیانت پیش می آید، هر فردی در این مورد باور و نظراتی دارد و یکی از بارزترین اختلاف نظرها در مبحث خیانت، تفاوت میان زنان و مردان است.

در جمعی نشسته بودم که این گفته ها و پرسش های ذهنی به شکل رایج مطرح می شد:

(همیشه مردان بیش از زنان خیانت می کنند)، (آیا دلیل خاصی دارد که زنان بیشتر خیانت می بینند)، (خیانت در زنان و مردان به یک اندازه وجود دارد اما در مردان آشکارتر است)، (دلایل خیانت در مردان و زنان چیست؟) و…

پاسخ این سوال ها چیست و کدام یک از این باورها و تعاریف رایج، درست است؟

با توجه به تفاوت میان زنان و مردان، دلایل خیانت در هر کدام از آنها متفاوت است که در این مقاله قصد داریم به 10دلیل اصلی خیانت مردان و زنان بپردازیم.

سرفصل ها:

10دلیل اصلی خیانت مردان چیست

یک نظرسنجی از وکلای طلاق در انگلستان در سال 2008 نشان می دهد عمده ترین دلایل تمایل مردها برای داشتن روابط نامشروع و خیانت را ده عامل زیر تعیین می کند:

  •  شهوت
  •  کاهش جذابیتشان در برابر همسر خود و نبود احساس ارزشمندی
  •  مشکلات جنسی؛ رابطه ی جنسی بیشتری می خواهند یا در آن به دنبال تنوع هستند یا معتاد رابطه ی جنسی هستند و اعتیاد به شهوت دارند.
  •  همسران شان درگیر زندگی خانوادگی می شوند و سرشان گرم بچه ها می شود.
  •  توسط زنان دیگر فریفته می شوند.
  •  همسر یا شریک زندگی شان فریبندگی ندارد.
  •  هیجان ناشی از به دست آوردن چیزی
  •  سرزنش شدن از سوی همسر
  •  نمی توانند در خصوص مشکلاتشان با همسر یا شریک زندگی شان گفتگو و صحبت کنند.
  •  تصور مردها از خودشان و نیاز به رابطه جنسی، پا به سن گذاشتن همسر.

 

10دلیل اصلی خیانت مردان چیست

در مقابل مردان، آن چه بیشتر زن ها به دنبال آن هستند رابطه ای متعالی تر از یک تجربه ی جسمی و بدنی است. آنها می خواهند نقشی فراتر از همسر، مادر، دختر یا کارمند داشته باشند.

آنها می خواهند با کسی باشند که خواسته هایی به غیر از بشور و بصاب و… از آنها داشته باشند.

حتی زن هایی که خانه دار نیستند و در محیط کارشان افراد موفقی محسوب می شوند و مورد احترام هستند بعضاً متوجه می شوند که در خانه خود اغلب دست کم گرفته می شوند و مورد توجه و احترام نیستند. از نظر برخی زن ها، موضوع فقط این است که باید عشق روزهای اول آشنایی و ازدواج شان را به یاد مردشان بیندازند و یادآور شوند که آنها نقشی فراتر از یک زن خانه دار دارند.

زن ها همچنین به دنبال افزایش اعتماد به نفس خود هستند. آنها می خواهند مورد پسند واقع شوند بدین معنا که مرد احساس کند همسرش ارزش آن را دارد که به خاطر او ریسک کند. این که آنها برای معاشقه ی خود ارزش قائلند. از نظر زن هایی که در رابطه خیانت می کنند، رابطه ی جنسی عامل اصلی برقراری ارتباط با فرد دیگر نیست، بلکه آنها برای تغذیه نیازهای عاطفی خود این کار را انجام می دهند.

10دلیل اصلی خیانت زنان چیست

  •  احساس تنهایی (مهم ترین علت زنان خانه دار)
  •  عدم توانایی در برقراری ارتباط با همسران شان و گفتگو راجع به مشکلات.
  •  احساس مطلوبیت و مقبولیت از سوی همسرشان ندارند.
  •  عدم قدردانی همسران شان
  •  مشغولیت و گرفتاری بیش از حد شوهران
  •  عدم شور و هیجان در رختخواب
  •  فرار از روزمرگی
  •  نیاز به احساس قدرتمندی در زندگی خصوصی مانند زندگی کاری.
  •  کسالت از زندگی تکراری و یکنواخت.
  •  پیشنهادهایی که درست سر به زنگاه به آنها داده می شود.

 مثال هایی از خیانت مردان و زنان

همه ما با افراد مشهور و قدرتمندی برخورد کرده ایم که ظاهراً هیچ کمبودی در زندگی شان ندارند ولی با این حال آن را در ازای یک رابطه جنسی بی هدف به مخاطره می اندازند.

هاگ گرنت؛ بازیگر محبوب را به یاد می آورید که همسر الیزابت هارلی یکی از دوست داشتنی ترین زنان دنیا بود ولی با این حال زندگی شخصی اش را به خاطر رابطه جنسی با زنی در اتومبیل در کوچه ای خلوت به خطر انداخت و البته لازم به یادآوری نیست که تنیس باز مشهور در آشپزخانه رستوران ژاپنی در لندن به خاطر رابطه ی جنسی با پیشخدمت رستوران دستگیر شد و یا وقتی خبر رسید بیل کلینتون با همان انگشتانی که دنیا را با آنها می چرخاند تن و بدن مانیکا لوانیسکی را لمس کرده، از تعجب، نفس همگان در سینه حبس شد.

چرا مردی که به نظر می رسد هیچ کمبودی نداشت، تا این اندازه حماقت به خرج داده و انزجار آمریکایی ها را بی محابا به جان خریده است؟ در مقابل، بیشتر زن های خیانتکار تاریخ، افراد تنهایی بوده اند که در جستجوی کمبودهای رابطه خود بوده اند که از میان آنها به مرلین مانرو، جانیس جوپلین، آنا و نیکل اسمیت بسنده می کنیم.

عمل این افراد هیچ توجیهی ندارد مگر این که به لیست دلایل خیانت زنان و مردان نگاه مجدد بیندازید.

مریل استریپ در فیلم پل های شهر مدیسون، به آرامش رسیدن یک زن معمولی را از یک ارتباط نامشروع به خوبی به تصویر کشیده بود. او تنها و افسرده بود و از روزمرگی زندگی اش رنج می برد که با پیشنهاد مردی آزاد اندیش و مستقل با بازی کلینت ایستود به عنوان جایگزین هیجان انگیزی برای شوهرش روبرو شد. پیشنهاد را پذیرفت و با موفقیت توانست قضیه را فیصله دهد.

 تفاوت مردان و زنان در خیانت چیست

بیشتر زن ها وقتی در موقعیت رابطه داشتن با فرد دیگر قرار می گیرند، توانایی مدیریت و کنترل آن را دارند ولی مردها این طور نیستند. مشکل عمده مردها ناتوانی در کنترل افکار منطقی در موقعیت های به وجود آمده رابطه جنسی است.

بیشتر مردها معمولاً برای داشتن رابطه، برنامه خاصی در ذهنشان ندارند. اکثراً اتفاقی پیش می آید. به طور کلی تعداد زن های خوش گذران کم تر از تعداد مردها است. اگرچه ظاهر امر نشان می دهد زن های جوان تر تمایل بیشتری به برقراری چنین روابطی دارند.

طی پژوهشی ده ساله نشان داده شده است که زن ها نیز به اندازه مردها به همسر یا معشوق خود خیانت می کنند. خصوصاً زن های جوان تر، اما خلقت و طبیعت زن ها طوری است که نسبت به مردها دوست داشتنی تر و لطیف ترند و سطح هورمون محرک تستسترون شان پایین تر و سطح هورمون اکسی توسین یا هورمون عشق و نوازششان بالاتر است. بنابراین تمایل کمتری برای انجام رابطه ی جنسی فیزیکی دارند.

علاوه بر آن، زن ها بر این باورند که باید مهم ترین فرد در زندگی، شریک شان باشند زیرا آنها مردشان را شماره یک زندگی شان می دانند.

بسیاری از زن ها خواسته های خود را قربانی حمایت از همسرانشان می کنند، فرزندان او را بزرگ می کنند و نسبت به او وفادار هستند و اهمیتی نمی دهند که چه اتفاقی می افتد.

اکثریت آنها به برقراری رابطه و تماس جسمی با فردی غیر از همسرشان حتی فکر هم نمی کنند. و ایشان همین انتظار را از همسرشان دارند.

در اینجا لازم است نسبت به تفاوت های میان زنان و مردان شناخت و آگاهی پیدا کنیم.

مشکل اینجاست که مردها از لحظه ای که بلوغ می رسند همیشه آماده رابطه ی جنسی هستند و تا آخرین لحظه های عمرشان این آمادگی را دارند. ولی همین طور که پا به سن می گذارند، این توهم در آنها ایجاد می شود که توانایی بدنی شان تحلیل رفته است. انگیزه انجام عمل جنسی ممکن است در طی زمان کم شود ولی در بیشتر دوران زندگی شان، مغز مردها همیشه بسیار آماده است.

 تفاوت مردان و زنان در خیانت چیست

 

نتیجه:
پس بنابراین یکی از مباحث شناختی که در موضوع خیانت رابطه ی عاطفی به کار می آید، آگاهی نسبت به دلایل خیانت در زنان و مردان (کتاب تفاوت هایی که زنان و مردان دارند از جان گری) است.

در واقع با شناخت نسبت به این تفاوت ها و دلایل، بسیاری از سوال های ذهنی ما پاسخ داده می شود و از گنگ بودن و بیراهه رفتن دور می شویم و بهتر می توانیم در مسیر رشدی خود و همچنین روابطمان پیش برویم.

چگونه فردی که در رابطه خیانت کرده را ببخشیم؟

بخشش همسر خیانتکار

آیا در رابطه ای که خیانت همسر رخ داده است، بخشش ممکن است؟

یکی دیگر از موضوعاتی که در خیانت همسر پیش می آید و با آن در رابطه ی عاطفی درگیر می شویم و ذهن ما را مشغول می کند، ((بخشش)) است.

به راستی چگونه فردی که در رابطه خیانت کرده را ببخشیم؟ چه عواملی مانعی برای بخشش در همسرخیانتکار می شوند؟

چه باورهایی در مورد بخشش در خیانت داریم؟ آیا می توانیم خود را در این رابطه ببخشیم؟ آیا نسبت به معنای بخشش در رابطه، آگاه هستیم؟ و…..

اگر شما هم جزء کسانی هستید که باور دارید با بخشش سریعاً مشکل خیانت همسر حل می شود و با بخشش، موضوع خیانت نادیده گرفته می شود و یا بخشش در خیانت همسر امکان ندارد، حتماً این مقاله را مطالعه کنید. در این مقاله قصد داریم به موضوع  بخشش همسر خیانتکار یا خیانت در رابطه  بپردازیم.

چرا بخشش همسر خیانتکار دشوار است؟

فرضیاتی که مانع بخشش در خیانت همسر می شوند، کدامند؟

در این بخش، به چند مورد از فرضیات قدیمی اشاره می کنیم که ممکن است در مورد بخشش در ذهن شما شکل گرفته باشند و مانع از بخشش همسر خیانتکار می شوند:

1. بخشش، به طور کامل و ناگهانی اتفاق می افتد.

2. وقتی شما همسرتان را می بخشید، احساسات منفی شما نسبت به او تبدیل به احساساتی مثبت می شوند.

3. زمانی که همسرتان را می بخشید، بدین معناست که اعتراف می کنید احساسات منفی شما نسبت به همسرتان اشتباه و یا غیرقابل توجیه بوده اند.

4. زمانی که همسرتان را می بخشید، در مقابل درخواستی از او ندارید.

5. زمانی که همسرتان را می بخشید، آسیبی که به شما رسانده است را فراموش می کنید.

واژه نامه ها نیز، این تصورات ایده آل سازی شده و نهادینه شده در افکار ما را، تقویت می کنند.

  • تعاریفی که ممکن است مانع بخشش همسر خیانتکار یا خیانت در رابطه  شوند، کدامند؟

مثلاً در واژه نامه ای، معنای بخشیدن عبارت است از ؛

  1. پذیرفتن عذرخواهی طرف مقابل یا چشم پوشی کردن، عفو کردن.
  2. رها کردن هر گونه ادعایی که به خاطر عمل طرف مقابل داشته اید، گذشت کردن.
  3. دست برداشتن از حس دلخوری و رنجش از یک شخص، بخشیدن دشمنان.
  4. لغو کردن بدهی یا مسئولیت چیزی.
  5. بسیاری از عالمان مذهبی و علوم الهیات، عبارت چشم پوشی کردن از حق خود مبنی بر مجازات و تاوان را نیز به عبارات فوق می افزایند.

این تعریف هایی که از واژه ((بخشیدن))  ارائه می شوند، با وجود اینکه به عنوان مفاهیم و رهنمون هایی ذهنی برای انسان مفید هستند، ممکن است دستیابی به بخشش خیانت را به امری غیرقابل دسترس تبدیل کنند و این تفکر را در ذهن شما ایجاد کنند که: ((اگر معنای بخشش این است، پس باید از خیر آن بگذرم. فقط یک عارف و عالم دینی می تواند این قدر از خود گذشته باشد و بدون هیچ قید و شرطی ببخشد.))

با این حال، تعریف از ((بخشیدن)) این نیست که آن را عملی پاک و منزه و نوعی از جان گذشتگی بدانیم، بلکه آن را بخشی از یک فرآیند آهسته و رو به رشد می دانیم که وقتی شما پس از وقوع خیانت اندوه تان را بر زبان می آورید، آغاز می شود و زمانی که اعمال و تجربیاتی اصلاحی برای بازگرداندن اعتماد و صمیمیت به رابطه خود انجام می دهید و به پذیرش اعمال خود و طرف دیگر در رابطه می رسید، تکامل پیدا می کند. بخشش، نوعی موهبت و هدیه ای داوطلبانه است که باید به تدریج و به مرور زمان حاصل شود، یک فرآیند اجباری نیست.

اولین مانع بخشش همسر خیانتکار

( بخشش، به طور کامل و ناگهانی اتفاق می افتد.)

در مورد بخشش اگر قرار باشد خود را بیش از انرژی و توانایی تان تحت فشار قرار دهید، احساس می کنید قادر به انجام آن نیستید. با اصرار می گویید: ((ممکن است بخشیدن همسرم برای من یک عمر طول بکشد. شاید هم بیشتر!))

فرآیند بخشش خیلی آرام پیش می رود و طی ارتباط شما با یکدیگر ادامه پیدا می کند. هیچ نقطه پایان مشخصی برای آن وجود ندارد و نمی توان دقیق گفت چه زمانی این فرآیند را به پایان می رسانید و می گویید ((دیگر می توانیم از به یاد آوردن خاطرات تلخ دست برداریم و بگوییم مشکلات مان تمام شده است.))

شاید اکنون بتوانید 10درصد از خطاهای همسرتان را بعد از خیانت ببخشید و زمانی که هر دوی شما رابطه خود را ترمیم و احیا کردید، بتوانید هفتاد درصد دیگر از اشتباه او را ببخشید.

 اگر همسر خود را به طور کامل نبخشید، لزوماً بدین معنا نیست که شما انسان بدی هستید. شما فقط می توانید آن قدر که در محدوده انرژی و توان شما است، ببخشید.

دومین مانع بخشش همسر خیانتکار

(وقتی شما همسرتان را می بخشید، احساسات منفی شما نسبت به او تبدیل به احساساتی مثبت می شوند.)

ممکن است بعضی از شما در مقابل بخشیدن همسر خیانتکار مقاومت کنید، چون این بخش را نوعی ((متوقف ساختن دشمنی و خصومت)) تلقی می کنید، یعنی گمان می کنید با این کار تمام دلخوری و ناراحتی شما ناپدید می شود و عشق و همدلی جای آن را می گیرد.

به نظر این تفکر بیش از حد رمانتیک است، ضربه های روحی و روانی که در طول زندگی به انسان وارد می شوند، هرگز به طور کامل درمان یا ناپدید نمی شوند و این طور نیست که وقایع و احساسات مثبت به شکلی جادویی جایگزین آنها شوند.

چه همسر خیانت دیده باشید و چه در نقش مرد یا زن خیانت کار باشید، ممکن است یاد و خاطره اینکه همسرتان چه طور شما را ناامید کرد، شما را آزار بدهد، حتی تا سالها بعد از وقوع آن اتفاق تلخ. در واقع زخم های زندگی شما نیاز به شفا دارند.

  • در ابتدای فاش شدن خیانت، بخشش و بهبود رابطه ممکن است؟

اینکه انتظار داشته باشید در ابتدای فرآیند بهبود و اصلاح رابطه هر دوی شما، طوری رفتار کنید که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است، توهمی بیش نیست.

 وقتی همسر خود را می بخشید، هنگام فکر کردن به فریب و خیانت او احساسات مثبت و لطیفی پیدا نمی کنید و احساس نمی کنید که هیچ اتفاقی نیفتاده است، اما احتمالاً حساسیت شما نسبت به آن کاهش پیدا می کند و خشم و اندوه شما کمتر می شود. در این صورت، حس خصومت و دشمنی شما دیگر در محور اصلی رابطه زناشویی تان قرار ندارد.

  بخشیدن همانند عشق واقعی و بالغانه امکان بررسی هم زمان احساسات متناقض شما و هماهنگ شدن حس تنفر و علاقه در وجودتان را فراهم می کند. زمانی که همسر خود را می بخشید، احساسات مثبت جایگزین احساسات منفی نمی شوند، بلکه به طور هم زمان وجود خواهند داشت.

حس ناراحتی و دلخوری در وجود شما خواهد ماند اما با تشخیص اینکه همسرتان کاملاً مشکل دار و مقصر نبوده، فرد سوم رابطه تان کامل و بی نقص نبوده و خودتان کاملاً بی گناه نبوده اید، اندوه شما اندکی تسکین پیدا می کند.

شما در واقع لازم است اول از همه خود را ببخشید. بخشش برای تمام کارهایی که  می توانستید خودتان برای خودتان انجام دهید اما از شخص مقابل انتظار داشته اید.
بخشیدن خود و همچنین پذیرش سهم خودتان، نیازمند احساس ارزشمندی است.

سومین مانع بخشش در همسر خیانتکار

زمانی که همسرتان را می بخشید، بدین معناست که اعتراف می کنید احساسات منفی شما نسبت به همسرتان اشتباه و یا غیرقابل توجیه بوده اند.

دلیل دیگری که ممکن است موجب مقاومت شما در برابر بخشیدن خیانت همسر شود، این است که به نظر می رسد با انجام این کار، از رفتار همسرتان چشم پوشی کرده اید، آن را توجیه کرده اید و یا آن را جزئی و کوچک تلقی کرده اید. به نظر می رسد با بخشیدن همسرتان، غیرمنصفانه بودن عمل او را انکار می کنید، نشان می دهید که رفتار و افکار شما در مورد او اشتباه بوده است و حتی مستحق عصبانیت یا آسیب بیشتری هستید.

از نظر شما، بخشیدن همسر خیانتکار مثل این است که بگویید: ((کاری که همسرم با من کرد آن قدرها هم بد یا مهم نبود.))

با این حال، بخشیدن بدین معنا نیست که شما گناه و تقصیر همسرتان را انکار می کنید و فقط بدین معناست که او را از عذاب و مجازات و خود را از تنفر و خشم، رها می کنید.

  • در مورد بخشش همسر خیانتکار چه می گویند؟

همان طور که ریورند مارجوری جی. تامپسون توضیح می دهد:

((بخشیدن، بدین معناست که تصمیم بگیریم فردی که به ما آسیب رسانده را از حکم صادر شده بر اساس قضاوت خودمان نجات دهیم، علی رغم اینکه ممکن است حکم ما عادلانه و موجه باشد. این بدان معناست که تصمیم بگیریم دلخوری و اشتیاق خود به مجازات کردن آن شخص را کنار بگذاریم، حتی اگر تنبیه کردن او عملی عادلانه است. البته، معنای بخشش این نیست که زخمی که به قلب شما زده است به طور کامل فراموش می شود اما باعث می شود از یادآوری مداوم و مستمر آن واقعه تلخ بپرهیزیم  و عذاب یادآوری آن خاطرات تلخ را نکشیم. در ضمن بخشش، به هیچ عنوان شدت و اهمیت این اتفاق تلخ را کاهش نمی دهد، بلکه به معنای عفو کردن و صرف نظر از مجازات کردن  خود و کسانی است که به ما بدی کرده اند .))

شما می توانید طرف مقابل را ببخشید و در عین حال همچنان معتقد باشید که او اشتباه کرده و زیاده روی کرده است در واقع، بخشش به معنای انکار واقعیت نیست.

چهارمین مانع بخشش همسر خیانتکار

(زمانی که همسرتان را می بخشید، در مقابل درخواستی از او ندارید.)

بعضی از شما ممکن است به این دلیل از بخشیدن همسر خود سر باز بزنید که این بخشش را نوعی چشم پوشی و بخشش می دانید که بدون هیچ توقع جبرانی، به طرف مقابل داده می شود. از خودتان می پرسید: ((چرا کاری کنم که همسرم از ضرورت جبران اشتباهش شانه خالی کند؟ چرا باید لکه ننگ اشتباه او را به این راحتی پاک کنم؟))

این تعریف از بخشش نوعی خودانکاری و به خطر انداختن خود است و اگر ((بخشیدن)) را به این شیوه معنا کنید،  احتمالاً به همراه آن قدرت اراده خود را نیز از دست داده اید، کاملاً در برابر این آسیب منفعل و تسلیم شده اید و این عقیده  را باور دارید که می گوید: ((بخشیدن، کار افراد ضعیف و ناتوان است))؛ یعنی افرادی که قادر به بیان حق خود مبنی بر تنبیه و مجازات طرف مقابل نیستند.))

  • آیا بخشش همسر خیانتکار به معنای ضعف است؟

بخشیدن، لزوماً موجب ضعیف شدن شما نمی گردد و لزوماً مسئولیت  همسرتان را لغو نمی کند. اگر هدف شما این است که با هم آشتی کنید، بخشیدن همسرتان نیاز به این دارد که همسرتان و خودتان  به جبران کارها بپردازید. اگر همسر شما از دنیا رفته و یا از لحاظ فیزیکی در دسترس شما نیست، می توانید این فرد را به طور یک طرفه و یک جانبه رها کنید ، تا کنترل اندوه خود را در دست بگیرید و قادر به بهبود حال خودتان باشید.

با این حال، اگر در حال اصلاح و ترمیم یک رابطه زناشویی هستید، باید این کار را هر دوی شما و به همراه یکدیگر انجام دهید. در این صورت رابطه ماندگار نمی شود.

اگر همسرتان بخواهد که از لحاظ جسمی و روانی با شما ارتباط برقرار کند، باید تلاش کند تا با انجام رفتارهای عملی، عفو و بخشش شما را به دست بیاورد.

 

پنجمین مانع بخشش همسر خیانتکار

(زمانی که همسرتان را می بخشید، آسیبی که به شما رسانده است را فراموش می کنید.)

شاید به این دلیل از بخشیدن همسرتان خودداری می کنید که می ترسید با این بخشش، خاطره عمل اشتباه او برای همیشه فراموش و مدفون شود. تصور می کنید به یاد آوردن خاطرات این اتفاق مانع از رخ دادن مجدد آن می شود. همچنین، تصور می کنید که با این کار، همسرتان می فهمد نباید ساده از کنار اندوه شما بگذرد. به عبارت دیگر با این کار در حال جلب توجه هستید تا احساس ارزش کنید، احساس ارزشمندی، که از درون ندارید.

با این وجود، حقیقت این است که شما یعنی همسر آسیب دیده چه همسر خود را ببخشید و چه نبخشید، هرگز فریبی که از او خورده اید را فراموش نخواهید کرد.

سالها بعد، هنوز می توانید لحظه برملا شدن این راز و جزئیات آزاردهنده این خیانت را به یاد بیاورید. ممکن است شما یعنی همسر خیانت کار بخواهیدکه همسرتان شما را ببخشد و موضوع خیانت را فراموش کند تا بتوانید دوباره آشتی کنید و رابطه صمیمانه ای را از سر بگیرید اما نمی توانید این فرآیند را تسریع کنید. شاید شما به آسیبی که به همسر خود وارد کرده اید توجه زیادی نداشته باشید اما او به این موضوع توجه دارد.

شما به عنوان مرد یا زن خیانت کار لازم است مسئولیت خود را برعهده بگیرید و به جبران و تعهد بپردازید تا بخشش در حق خود را انجام دهید.

چگونه خود را در خیانت ببخشیم؟

علاوه بر بخشیدن همسرتان به خاطر فریب دادن شما، باید به بخشیدن خودتان به خاطر اشتباهاتی که در مورد همسرتان، خانواده تان و خودتان مرتکب شده اید نیز فکر کنید.

چند مورد از این اشتباهات در مورد شما یعنی همسر خیانت دیده عبارتند از:

  1. بیش از حد ساده لوح بودن، اعتماد کردن کورکورانه و نادیده گرفتن شک هایتان نسبت به خیانت همسرتان.
  2. سرزنش کردن بیش از حد و معیارهای سختگیرانه خودتان به خاطر خیانت همسرتان.

3. تحمل کردن رفتارهای غیرقابل قبول همسرتان یا بهانه تراشی کردن برای آنها، به منظور حفظ رابطه زناشویی.

4. داشتن تعریفی سطح پایین و نامناسب از خودتان و عشق و اینکه خودتان را لایق چیزی بالاتر از این نمی دانستید و همچنین عدم عزت نفس و احساس ارزشمندی.

5. آسیب زدن به خود و پایین آوردن منزلت خودتان با انجام مقایسه های ناعادلانه بین خودتان و شخص سوم رابطه.

6. ناامید بودن از برگشتن همسرتان به شما که باعث می شد رفتارهای نامناسبی داشته باشید و موجب تحقیر شدن شما در مقابل فرد سوم رابطه، خانواده تان و دوستان تان می شدند.

7. از دست دادن حس مثبت نسبت به خودتان و توجه نداشتن به نکات ارزشمند وجودتان.

8. درگیر کردن فرزندان تان در ماجرا به دلیل اینکه نیاز دارند از شما حمایت کنند و شما را دوست دارند و مجبور کردن آنها به اینکه علیه همسرتان موضع بگیرند.

9. به قدری به خاطر خیانت همسرخود غمگین بودید که کنار فرزندان تان نبودید و از آنها مراقبت نکردید حتی وجود خودتان را نادیده گرفته اید و از خودتان مراقبت نکردید که این یکی از ویژگی های فرد هم وابسته است.

بخشش خود در خیانت

به عنوان مرد یا زن خیانت کار، لازم است در این موارد به بخشش خود برسید:

  1. داشتن احساس نیاز بیش از حد، محق دانستن بیش از حد خود برای برطرف کردن نیازهایتان و بی احترامی کردن به همسرتان.
  2. اینکه همسرتان را در معرض ابتلا به بیماری های کشنده قرار دادید، کسی که او را دوست دارید و پدر یا مادر فرزندانتان است.
  3. سرزنش کردن همسرتان به خاطر نارضایتی های خودتان بدون توجه به اینکه افکار اشتباه، رفتارهای اشتباه و توقعات غیرواقع بینانه خود شما چه ناثیرات مخربی بر رابطه زناشویی شما گذاشته اند.
  4. بیان دلایلی برای توجیه کردن خیانت به همسرتان و کوچک شمردن اهمیت اعمال و رفتار ناپسندتان.
  5. نداشتن توانایی صحبت و گفتگو در مورد نیازهای مهم خود با همسرتان و انجام رفتارهایی که مانع از برطرف شدن این نیازها توسط همسرتان می شدند.
  6. داشتن عقاید و باورهای غیرواقع بینانه در مورد عشق واقعی و بالغانه که باعث ناتوانی شما در تحمل کردن توهم زدایی در رابطه زناشویی خود می شدند.
  7. داشتن افکار نادرست در مورد خودتان و عشق، به طوری که نمی دانستید چگونه به ایجاد و حفظ صمیمیت و همچنین عشق ورزیدن در رابطه بپردازید یا در یک رابطه متعهدانه، احساس رضایت پیدا کنید.
  8. ایجاد تنش و اضطراب در فرزندان تان، خانواده تان و دوستان تان.

نتیجه:

پس در مسئله  همسر خیانتکار یا خیانت در رابطه اگر قصد دارید به بخشش بپردازید، لازم است هر طرف به سهم خود در رابطه نگاه کنند و پذیرای واقعیت باشند.

مسئولیت این اشتباه را برعهده بگیرید و برای احیاء زندگی مشترک خود تلاش کنید و این گونه راحت تر می توانید خودتان را ببخشید.

اگر شما و همسرتان یاد بگیرید که خودتان را انسانی جایزالخطا و دارای کم و کاست بدانید که ممکن است با ویژگی های خاصی خو گرفته باشد و سردرگم باشد و با کشمکش هایی دست به گریبان باشد که هیچ درک درست یا کنترلی نسبت به آنها ندارد، خودتان را راحت تر می بخشید یعنی بدون قضاوت خود را بپذیرید و برای جبران تلاش کنید و اول از همه به خود متعهد شوید.

بخشیدن خود، باعث نمی شود که مسئولیت حرف ها و اعمال و رفتارتان از روی شانه های شما برداشته شود اما شما را از تحقیر خود و حس آزاردهنده بد بودن و بی کفایتی که این باور را در شما ایجاد می کنند که ((من نمی توانم بهتر از این باشم))، رهایی می دهد.

با بخشیدن خودتان، نسبت به هویت خود و دلیل رفتارهای ناهنجار خود، حس همدلی و محبت پیدا می کنید و نکات باارزش وجودتان را تشخیص می دهید.

برای بخشش هم لازم است همان طور که در مقاله گفته شد، به بررسی تعریف ها، باورها و فرضیات  خود در مورد بخشش خیانت بپردازید و در صورت نیاز آنها را تغییر دهید تا بخشش همسر خیانتکار یا خیانت در رابطه به شکل یک فرآیند آگاهانه برای شما صورت بگیرد.

ترس های بعد از خیانت همسر

ترس های بعد از خیانت همسر

طبق تجربه، ثابت شده است هر زمانی خیانت است، یکی از حالات رایج و طبیعی بعد از آن، ترس است.

زمانی که در رابطه ای، خیانت همسر اتفاق می افتد، معمولاً بعد از خیانت با ترس ها و نگرانی هایی درگیر می شویم که می توانیم از آنها به عنوان ترس های بعد از خیانت همسر، یاد کنیم.

آیا بعد از خیانت همسر، امکان دارد به هم بازگردیم؟

آیا وقتی با خیانت همسر مواجه می شویم، دوباره می توانیم به هم اعتماد کنیم؟

اگر بعد از خیانت همسر تغییر ایجاد شود، این تغییر دائمی و صادقانه است؟

بعد از خیانت همسر، فرزند یا فرزندانمان چه می شوند؟

در اینجا هدفمان این است که  ترس های بعد از خیانت را بشناسیم و ببینیم در مقابل این ترس ها چه کنیم و چه تصمیمی بگیریم همچنین در این مقاله قصد داریم به ترس های بعد از خیانت همسر بپردازیم. 

ترس های بعد از خیانت همسر کدامند

اکنون چهار مورد از رایج ترین ترس هایی که مردان و زنان بعد از خیانت همسر با آنها مواجه می شوند را مورد بررسی قرار می دهیم.

اولین ترس بعد از خیانت همسر؛ اکنون که آسیب های زیادی به رابطه وارد شده است، آیا امکان دارد که باز هم به یکدیگر برگردیم؟

دومین ترس بعد از خیانت همسر؛ حالا که به من خیانت کرده ای، آیا می توانم به تو اعتماد کنم که باز هم به من خیانت نخواهی کرد؟ (ترس از خیانت مجدد همسر)

سومین ترس بعد از خیانت همسر؛ بله، تو داری برای نجات رابطه زناشویی مان از خیانت، تغییراتی در خودت ایجاد می کنی اما آیا این تغییرات دائمی و صادقانه هستند؟ (ترس از دائمی نبودن تغییرات بعد از خیانت)

چهارمین ترس بعد از خیانت همسر؛ آیا باید به خاطر فرزندانمان با هم بمانیم؟ (ترس از آسیب دیدن فرزندان)

داشتن نگاهی دقیق و موشکافانه به هر یک از ترس های بعد از خیانت، به شما کمک می کند که تصمیمی آگاهانه تر، دقیق تر و رضایت بخش تر، در مورد جدا شدن از همسرتان یا ماندن با او بعد از خیانت بگیرید.

یکی از دلایل وجود این ترس ها بعد از خیانت همسر، عدم احساس ارزشمندی است.

 

ترس های بعد از خیانت همسر کدامند

اولین ترس بعد از خیانت همسر

(اولین ترس بعد از خیانت همسر این است؛ اکنون که آسیب های زیادی به رابطه وارد شده است، آیا امکان دارد که باز هم به یکدیگر برگردیم؟)

بعد از وقوع خیانت همسر، طبیعی است که فکر کنید عشق از دست رفته دیگر هیچ گاه به رابطه برنمی گردد و اعتمادی که از بین رفته، دیگر به دست نخواهد آمد.

با این حال، از شما می خواهم کل زندگی مشترک تان را بر اساس احساسی که در گذشته نسبت به آن داشتید قضاوت کنید، نه احساسی که اکنون دارید. به گذشته نگاه کنید. آیا با همسرتان خوشحال و صمیمی بودید؟ آیا به خاطر دارید وقتی که عاشق هم شدید، چه چیزی باعث شد شما دو نفر به سوی یکدیگر جذب شوید؟

انجام پیش بینی امیدوار کننده در مورد آینده، اغلب اوقات به این سال های اولیه بستگی دارد. اگر آغاز رابطه شما قوی و مستحکم بوده است، یعنی هر دوی شما سعی می کردید مشکلات خود را به شکل سازنده ای حل و فصل کنید، احساس عشق و علاقه مشترکی داشتید،

دیدگاه مشترکی نسبت به آینده داشتید، رابطه ی زناشویی رضایت بخشی داشتید و فعالیت های زیادی را با هم انجام می دادید، بیشتر از آنچه که تصور می کنید امید به بهبود این رابطه وجود دارد. اما اگر نقاط مثبت کمی پیدا کنید و رابطه شما به ندرت مفید یا رضایت بخش بوده است، حل آن پیچیده تر می شود.

نگاه کردن به زندگی گذشته در حل خیانت همسر

یکی از خطرات نگاه کردن به زندگی گذشته تان این است که نسبت به خاطرات خود منصفانه برخورد نخواهید کرد و آنها را با دیدگاهی توام با خشم و غرض می نگرید. مراقب باشید که برای توجیه و عادی جلوه دادن وضعیت فعلی، گذشته را تحریف نکنید.

اغلب اوقات، مرد یا زن خیانت کار خاطرات تلخ را انتخاب می کنند و به یاد می آورند تا خیانت خود را توجیه کنند و همسران خیانت دیده فقط خاطرات خوب را به یاد می آورند تا خود را تبرئه کنند و ثابت کنند:

من آن قدرها هم که تو نشان می دهی بد نبودم و رابطه ما به این اندازه که تو وانمود می کنی بد و عذاب آور نبوده است.

سعی کنید نکات خوب و بد رابطه خود را واقع بینانه و صادقانه بیان کنید و با دیدگاهی جانبدارانه به قضیه نگاه نکنید. در این هنگام است که زوج ها سخنانی نسنجیده، کلی، ساده انگارانه و خودخواهانه را در مورد رابطه خود به زبان می آورند.

پیش بینی های مثبت در مورد آینده رابطه خود می توانند موجب افزایش آگاهی و ارتقاء شما شوند. فرضیه ای که به شما می گوید بعد از خیانت دیگر نمی توان این رابطه را احیاء کرد و هیچ چیز موجب بهبود رابطه شما نخواهد شد، به خودی خود می توانند موجب شکست شما شوند.

اگر دست از تلاش برای بهبود و ارتقاء رابطه ی خود برداشته اید، باید از وقوع چنین چیزی آگاه باشید و از خود بپرسید که آیا حس ناامیدی بی مورد و عجولانه ای را در خود ایجاد کرده اید یا خیر؟ شادی هایی که شما دو نفر با هم داشتید تضمینی برای داشتن آینده ای رضایت بخش نخواهد بود؛ دوران ماه عسل و سال های شیرین اول ازدواج نمی توانند رابطه شما را از چنگال مشکلات عدیده و تلخی های بی شمار نجات دهند. اما اگر زمانی با یکدیگر خوشبخت بوده اید، می توان پیش بینی خوشبینانه تری در مورد آینده رابطه شما انجام داد.

 

نگاه کردن به زندگی گذشته در حل خیانت همسر

دومین ترس بعد از خیانت همسر

(حالا که به من خیانت کرده ای، آیا می توانم به تو اعتماد کنم که باز هم به من خیانت نخواهی کرد؟)

اگر از همسر خود خیانت دیده اید، احتمالاً نگران هستید که هرگز نتوانید دوباره به همسر خود اعتماد کنید و یا در رابطه زناشویی خود احساس امنیت پیدا کنید. آیا این ترس ها و نگرانی ها طبیعی هستند؟ کاملاً مشخص است که هیچ فرمول ثابت و دقیقی برای ارزیابی این ریسک شما وجود ندارد، اما پنج شاخص وجود دارند که سرنخ هایی را در اختیار شما قرار می دهند.

شاخص های تشخیص خیانت همسر و اعتماد کردن کدامند

شاخص اول در تشخیص خیانت همسر و اعتماد کردن؛ نگرش های درونی و ذاتی

زمانی که کسی می گوید به تک همسری معتقد است، این سخن او تا حدودی تضمین می کند که او در رابطه خود چنین باوری را عملی سازد؛ اما اگر همسر شما حتی به صورت شفاهی هم اطمینان مورد نظرتان را در شما ایجاد نمی کند، دلایل چندانی برای اعتماد کردن به وی نخواهید داشت.

در اینجا لازم است به فرضیاتی که مرد یا زن خیانتکار دارد و در پس هر خیانت نهفته است بپردازیم:

  • آنچه که همسرم از آن اطلاع ندارد، نمی تواند به او آسیبی برساند.
  • من فقط یک بار فرصت زندگی کردن دارم و این حق را دارم که تا جای ممکن شاد و خوشبخت باشم و لذت ببرم به عبارتی نقاب شادی و خوشبختی را بر شهوت خود می گذارد.
  • خیانت به من کمک می کند تا بدون از هم پاشیدن کانون خانواده، نیازهایم را برطرف کنم. این کار را به خاطر فرزندانم انجام می دهم.
  • قرار نیست انسان، موجود تک همسری باشد.
  • من بر رفتارهای آنی و لحظه ای خودم کنترل ندارم.
  • من هرگز قسم نخورده ام که انسان خوب و کاملی باشم.
  • اینکه همسرم اکنون از خیانت من باخبر است اما آن را به روی من نمی آورد، نشان می دهد تا زمانی که خودم آن را مطرح نکرده ام مشکلی پیش نخواهد آمد.

شاخص دوم در تشخیص خیانت همسر و اعتماد کردن؛ داشتن سابقه فریبکاری

احتمال دروغگویی و فریبکاری مجدد در همسری که سابقه دورویی و فریب را داشته، بیشتر از فردی است که فقط یک بار خیانت کرده است.

منظور این نیست خیانتی که یک بار اتفاق افتاده باشد قابل بخشش تر از خیانت چند باره است یا اینکه یک بار خیانت کردن بدین معناست که این اتفاق دیگر تکرار نخواهد شد. با این حال، همسری که سابقه دور و درازی در دروغگویی و فریب دارد، احتمال بیشتری برای تکرار این الگوی رفتاری دارد، تا فردی که فقط یک بار سابقه خیانت داشته است.

شاخص سوم در تشخیص خیانت همسر و اعتماد کردن؛ توانایی برقرار کردن ارتباط کلامی واضح

احتمال ماندن در رابطه و تلاش برای حل مشکلات آن در همسرانی که از نیازهای خود آگاه هستند و می توانند با حسی متقابل در مورد این نیازها گفتگو کنند و به توافق برسند، بیشتر است.

در مقابل، همسرانی که از نیازهای خود آگاه نیستند و از شما توقع دارند نیازهای آنها را درک کنید یا افرادی که از ترس بروز درگیری و مشاجره، این نیازها را در دل خود می ریزند، نارضایتی شدیدتر و عظیم تری را تجربه خواهند کرد.

چنین افرادی شما را مسئول احساس بیگانگی آنها نسبت به خودشان می دانند و حس رضایت و خشنودی از زندگی را در کنار فرد دیگری جستجو خواهند کرد.

اگر هر دو شما یاد بگیرید که صادقانه و مستقیم به شکل گفتگو در مورد نیاز هایتان صحبت کنید، فرآیند حل و فصل کردن مشکلات رابطه خود را آغاز می کنید و احتمال خیانت کردن هر یک از شما کاهش پیدا می کند.

شاخص چهارم در تشخیص خیانت همسر و اعتماد کردن؛ توانایی گوش دادن به حرف های شما و همدلی کردن با اندوه شما

احتمال تکرار خیانت در همسرانی که نمی توانند از نیازهای خود فراتر بروند و نیازهای شما را نیز مورد توجه قرار دهند، بیشتر است. منطقی به نظر می رسد، بنابراین از خودتان بپرسید که آیا همسرتان می تواند:

  • شما را به جای بخشی از خودش و فردی مثل خودش به عنوان فردی مجزا و مستقل تلقی کند.
  • شرایط سختی که در آن قرار گرفته اید و ضربه احساسی که خیانت بر شما وارد کرده است را درک کند.
  • نسبت به اندوه شما احساس همدردی و پشیمانی داشته باشد.
  • به نظرات و دیدگاه های شما گوش فرا دهد، حتی اگر با نظرات خودش متفاوت باشند.

اگر پاسخ شما به اکثر این سوالات (خیر) باشد، نباید از خود بپرسید (آیا همسرم دوباره به من خیانت خواهد کرد؟)، بلکه باید از خود بپرسید (چرا همسرم نباید دوباره خیانت کند؟)

 

شاخص چهارم در تشخیص خیانت همسر و اعتماد کردن

شاخص پنجم در تشخیص خیانت همسر و اعتماد کردن: تمایل به شناخت دلایل خیانت و پذیرفتن مسئولیت و نقش خود در وقوع آن

تمام امیدهای شما مبنی بر ایجاد یک رابطه متعهدانه واهی هستند، مگر اینکه همسر شما مایل به دانستن علت وقوع این خیانت باشد و به سهم خود مسئولیتی که در وقوع آن داشته را بپذیرد. یکی از نکات قابل توجه در حل خیانت همسر این است که هر دو طرف رابطه مسئولیت و سهم کارهای خود را بپذیرند.

گاهی فرد خیانت دیده  فکر می کند که اگر خودش در رابطه ی دیگری نیست یعنی خیانت نمی کند ولی اگر دقیق تر و عمیق تر نگاه کنیم به این می رسیم که خیانت در فرد آسیب دیده به شکل دیگری وجود دارد مثل تحمل کردن خیانت، خیانت به خود و… که لازم است اینها را در خود شناسایی کند.

اگر به عنوان مرد یا زن خیانت کار تمایل دارید بدانید که چرا این خیانت  اتفاق افتاد و چه چیزی باعث شد که خیانت کنید اگر واقعاً به خاطر آسیبی که به همسرتان وارد کرده اید متاسف هستید و تصمیمی قاطعانه گرفته اید تا رفتار خود را اصلاح کنید، اکنون وقت آن رسیده که اقدامی کنید و این موضوع را با همسرتان در میان بگذارید، بدون هیچ حس رنجش و یا حرف مبهم و دوپهلویی.

دفاعیه ها و توجیهات خود را بگذارید برای بعد، یعنی زمانی که دیدگاه دقیق تری نسبت به آنها دارید. اکنون این دفاعیات و توجیهات فقط همسرتان را در مورد صداقت و حسن نیت شما در متعهد شدن به ایجاد تغییر، به شک می اندازند. فقط زمانی که قدرت درونی خود در رو به رو شدن با کاستی های خود را نشان می دهید و نقش داشتن خود در این وقایع را می پذیرید، همسرتان احساس امنیت خواهد کرد تا به ساختن آینده ای در کنار شما فکر کند.

سومین ترس بعد از خیانت همسر

یکی از حالات بعد از خیانت یا یکی از ترس های بعد از خیانت همسر این است که؛ (بله، تو داری بعد از خیانت برای نجات رابطه زناشویی مان تغییراتی در خود ایجاد می کنی اما آیا این تغییرات، دائمی و صادقانه هستند؟)

اغلب اوقات این اتفاق رخ می دهد که همسرتان ناگهان و کاملاً داوطلبانه تغییرات مورد نظر شما که آنها را به زبان نیاورده بودید اما همیشه امید داشتید در وجود او رخ بدهند را در خود ایجاد می کند. ممکن است همسری که بیشتر به فعالیت های نشسته و بدون تحرک علاقه دارد، ناگهان سراغ ورزش مورد علاقه شما برود یا پدری که هیچ وقت کنار فرزندانش نبود، تصمیم بگیرد وقت بیشتری را با آنها بگذراند.

ممکن است این تغییرات در ابتدا امیدوار کننده باشند، اما شاید پس از مدتی از خود بپرسید این تغییرات تا چه حد از صمیم قلب انجام شده اند و ماندگار هستند. حتی احتمال دارد با ایجاد این تغییرات حس بدی به شما دست بدهد و از خودتان بپرسید: (چرا حتماً باید همسرم خیانت و خطر جدا شدن از من را به جان می خرید تا تغییراتی که تمام این سال ها می خواستم را در خود ایجاد کند؟)

تغییرات بعد از خیانت همسر را چگونه باور کنیم

به علاوه، این تغییرات ممکن است، بعد از خیانت همسر باعث ترس شما شوند، چون شما را فریب می دهند تا به فردی اعتماد کنید که شاید دوباره ناامیدتان کند.

شما به عنوان همسر آسیب دیده، ممکن است از خود بپرسید: (دارد من را فریب می دهد؟ نکند به محض اینکه دوباره نسبت به او حس تعهد و اعتماد پیدا کنم، تصور کند همه چیز رو به راه است و دوباره شیوه قبلی خود را در پیش بگیرد؟) شما به عنوان مرد یا زن خیانت کار، ممکن است نگران این موضوع باشید که:

(نکند همسرم فقط به این خاطر تغییر کرده است که من را به سمت خودش بکشد و فریبم بدهد تا فرد سوم رابطه را رها کنم؟ نکند به محض اینکه به رابطه مان برگشتم دوباره خودخواه و از خودراضی شود و کاری کند که با خودم بگویم ای کاش این رابطه را تمام کرده بودم؟)

اگر همسرتان و شما حاضر نشدید تغییراتی که برای شما مهم و الزامی هستند را در خود ایجاد و یا نتوانستید به عهد و پیمان خود عمل کنید، راه حل عاقلانه این است که این رابطه را به پایان برسانید و او را ترک کنید.

اما اگر می بینید که او تلاش خود را می کند، شک و تردیدهای خود را کنترل کنید، حس بی اعتمادی را در خود کاهش دهید و صادقانه فرصت تغییر کردن و اثبات خود را به همسرتان بدهید. همسرتان نمی تواند وارد زندگی شما شود، مگر اینکه شما این درب را به روی او باز کنید.

اگر در صورت تلاش مرد یا زن خیانتکار، همچنان شما بی اعتماد هستید لازم است بر روی تله ی بی اعتمادی خود کار کنید.

چهارمین ترس بعد از خیانت

(آیا باید به خاطر فرزندانمان با هم بمانیم؟)

یکی از ترس هایی که بعد از خیانت زنان و مردان، ذهن پدر و مادرها را شدیداً به خود مشغول می کند، تاثیری است که طلاق و از هم پاشیدن کانون خانواده بر فرزندانشان خواهد گذاشت؛ البته باید هم نگران این موضوع باشند یعنی این ترس بعد از خیانت طبیعی است.

با اینکه نتایج تحقیقات به سن، جنسیت و سازگاری روانی فرزندان تان در هنگام وقوع طلاق بستگی دارند، اکثر تحقیقات نشان می دهند فرزندان خانواده ای که در آن طلاق رخ داده است، در مقایسه با فرزندانی که در خانواده های دارای هر دو والد رشد کرده اند، در فعالیت های گروهی از لحاظ آموزشی، امور اجرایی، سازگاری روانی، عزت نفس و توانایی های اجتماعی، عملکرد بسیار ضعیف تری دارند؛ حداقل طی دو سال نخست وقوع طلاق.

با این حال، به نظر می رسد آنچه که بیش از همه در سلامت فرزند تاثیر دارد عدم حضور هر دو والد در یک منزل مشترک نیست، بلکه درگیری ها و مشاجراتی است که فرزند پیش از طلاق، حین انجام آن و پس از آن شاهد آنها بوده است.

 

چهارمین ترس بعد از خیانت

وضعیت فرزندان بعد از خیانت همسر

جامعه شناسی به نام آرونز کانی

(طی مطالعاتی که بر روی نود و هشت طلاق انجام داد، متوجه شد که هم آقایان و هم خانم ها معتقدند ماندن در رابطه زناشویی فقط به خاطر فرزندان اشتباه است، احساس می کند باید زودتر از اینها از هم جدا می شدند و فرزندان آنها در فضای صادقانه تر، آرام تر و منطقی تری که پس از طلاق بر خانه حکم فرما شده است، احساس بهتری دارند.)

البته، انسان ها معمولاً توضیحاتی ارائه می دهند تا رفتار خود را توجیه کنند؛ اگر این زوج ها کنار هم مانده بودند تا مشکلات خود را حل کنند، ممکن بود نتیجه متفاوت تر و بهتری بگیرند.

هیچ کس شما را تشویق نمی کند که خیلی سریع و بدون اینکه اول سعی کنید مشکلات خود را حل کنید، از هم جدا شوید. با این حال، اگر فقط به خاطر فرزندان تان کنار هم مانده اید و اگر به خاطر احساس گناه، ترس و یا وظیفه شناسی در یک رابطه ناموفق و ناخوشایند مانده اید، ممکن است در دراز مدت به این نتیجه برسید که با این کار هیچ لطفی در حق فرزندان خود نکرده اید.

علاوه بر این، اگر در پیوند زناشویی خود احساس نارضایتی می کنید و به شدت افسرده و منزوی شده اید، احتمالاً فرزندانتان به خاطر این وضعیت شما عذاب می کشند.

چه در خانه مشترکی باشید و چه نباشید، شما یک خانواده هستید و سازگاری روانی فرزندان تان بیشتر به در دسترس بودن عواطف شما بستگی دارد تا اینکه صرفاً از لحاظ فیزیکی به آنها نزدیک باشید.

اگر خانه را ترک کنید یا قرار باشد فقط گاهی اوقات فرزندان خود را ببینید، باید تمام تلاش خود را برای حفظ تعامل بین خود و مراقبت از آنها به کار ببندید. یکی از عواملی که بر روی رشد فردی فرزندانتان تاثیرگذار است، تلاش برای رشد شخصی خود و همچنین کار درونی است.

پس لزوماً ماندن در یک رابطه ی تخریب شده برای فرزندان مناسب نیست و این ترس بعد از خیانت لازم است مورد بررسی قرار گیرد و به بهانه ی وجود فرزندان نباید تمام ارزش ها را زیر پا گذاشت که همین نادیده گرفتن ارزش ها برای فرزندان مناسب و قابل توجه نیست.

نتیجه:

پس یکی از موضوعات مهمی که بعد از وقوع خیانت همسر معمولاً  در هر فردی تحت عنوان یکی از حالات بعد از خیانت اتفاق می افتد؛ ترس های بعد از خیانت است که لازم است هر کدام از این ترس ها، به شکل دقیق و عمیق مورد بررسی و شناسایی قرار بگیرند.

نگاه دقیق به هر کدام از این ترس های بعد از خیانت همسر، به حل و فصل موضوع خیانت و همچنین تصمیم گیری در رابطه ی عاطفی کمک می کند.

خاطره ای از فراز قورچیان

خاطره ای از فراز قورچیان

این ویدئو راجب یکی از خاطره های فراز قورچیان از زمان کودکیه که باعث شده کل خونه آتش بگیره.

اما این ویدئو فقط تعریف یک خاطره نیست بلکه راجب یکی از بزرگترین زخم های خود ایشون زمانی که در سنین خیلی کم بودند است. که رفتار ما حتی با یک پسر بچه ی 5 یا 6 ساله میتونه باعث به وجود آمدن احساستی عمیق در وجودش بشه که شاید شفای این زخمها سالها زمان ببره...

ارتباط میان عزت نفس و مسئولیت پذیری

ارتباط میان عزت نفس و مسئولیت پذیری

ارتباط میان عزت نفس و مسئولیت پذیری

زمانی که در پی کسب و بازسازی عزت نفس خود هستیم این سوال پیش می آید که موضوع عزت نفس با چه عوامل و ویژگی های دیگری در ارتباط است؟

لازم است چه ویژگی هایی را در خود پرورش دهیم یا به وجود آوریم و آنها را در خود بررسی کنیم؟

(یکی از ارکان مهم در عزت نفس، مسئولیت پذیری است.)

در این مقاله قصد داریم به ارتباط میان عزت نفس و مسئولیت پذیری بپردازیم.

سرفصل ها:

 

ارتباط میان عزت نفس و مسئولیت پذیری چیست

برای آن که احساس کنیم شایسته ی زندگی و سعادت هستیم باید بتوانیم بر زندگی خود مسلط باشیم و به اختیار برسیم و لازمه این مهم، تمایل به قبول مسئولیت در قبال رفتار و دستیابی به هدف هاست. این بدان معناست که در قبال زندگی و سعادت خود قبول مسئولیت کنیم یا به عبارتی مسئولیت پذیر شویم.

قبول مسئولیت در قبال خود برای رسیدن به عزت نفس ضرورت دارد. کسی که در قبال خود قبول مسئولیت می کند نشان می دهد که از عزت نفس برخوردار است. رابطه ی میان عزت نفس و ارکان تشکیل دهنده ی آن، رابطه ای همیشه متقابل است.

 

ارتباط بین عزت نفس و مسئولیت پذیری

 

قبول مسئولیت در قبا ل خود مستلزم تحقق موارد زیر است:

  •  مسئول تحقق خواسته هایم هستم.

  •  مسئول انتخاب ها و اعمال خود هستم.

  •  مسئول میزان آگاهی ای هستم که در کارم وارد می کنم.

  •  مسئول میزان آگاهی ای هستم که به روابطم با دیگران می آورم.

  •  مسئول روابط خود با دیگران هستم؛ همکاران، مشتریان، همسر، فرزندان، دوستان.

  •  مسئول تعیین اولویت های زندگی خود هستم.

  •  مسئول کیفیت ارتباط های خود با دیگران هستم.

  •  مسئول خوشبختی خود هستم.

  •  مسئول انتخاب ارزش هایی هستم که برای زندگی خود برمی گزینیم.

  •  مسئول بالا بردن عزت نفس خود هستم.

• مسئولیت در قبال تحقق خواسته

جز من هیچ کس مسئولیتی در قبال تحقق آرزوها و خواسته های من ندارد. اگر خواسته ای دارم مسئولیت تحقق این خواسته صرفاً بر دوش من است. وظیفه ی من است که برنامه ی اقدامی برای تحقق خواسته هایم تدوین کنم.

اگر تحقق خواسته های من نیازمند مشارکت دیگران باشد، مسئولیت من است که بدانم آنها متقابلاً از من چه انتظاری دارند، باید به علاقه ها و منافع دیگران احترام بگذارم و بدانم که اگر همکاری و کمک آنها را می خواهم باید در مقابل خواسته ها و منافع آنها را رعایت کنم.

اگر من نخواهم برای تحقق خواسته هایم کاری صورت دهم باید بدانم که اینها به راستی خواسته های من نیستند.

• مسئولیت در قبال انتخاب ها و اقدام ها

در قبال گزینه ها و اقدام ها و رفتارم مسئول هستم اگر من انتخاب کننده هستم بدون تردید مسئولیت خوب و بد انتخاب هایم نیز بر عهده ی من است. باید به این حقیقت توجه داشته باشم. اگر می خواهید به دلیل وجودی ابن باور بیشتر پی ببرید، جمله ی زیر را با شش عبارت تکمیل کنید:

اگر مسئولیت کامل انتخاب ها و رفتارم را بر عهده بگیرم…

• مسئولیت در قبال آگاهی در کار

کسی جز من در قبال آوردن آگاهی به فعالیت های روزانه ام مسئولیت ندارد. می توانم با آگاهی تمام و یا بدون آگاهی و یا جایی در حد فاصل این دو نهایت کار کنم.

• مسئولیت در قبال آگاهی در روابط با دیگران

آنچه در مورد کار گفتیم در مورد رابطه با دیگران نیز مصداق دارد.

• مسئولیت در قبال رفتار با دیگران

همکاران، معاشرین، مشتریان، همسر، فرزندان و دوستان. من مسئول هستم که چگونه حرف می زنم و چگونه گوش می دهم. مسئولیت پایبندی یا عدم پایبندی به قول و قرارهایم با من است. مسئولیت منطقی بودن یا نبودن رفتارم با دیگران بر عهده ی من است.

وقتی دیگران را مسئول اقدامات خود معرفی می کنیم در واقع از واقعیت فرار می کنیم: (او مرا دیوانه می کند) (سر به سرم می گذارد) (در صورتی رفتارم عقلایی می شود که او…).

میزان مسئولیت پذیری و ارتباطی که بر عزت نفس دارد در عشق و روابط عاطفی ما هم تاثیرگذار است.

• مسئولیت در قبال اولویت بندی زمان

این که آیا انتخاب های من به سود من یا به زیان من است، موضوعی ست که به من مربوط می شود. این که نیرو و زمان خود را صرف انجام دادن چه کارهایی بکنم موضوعی مربوط به خود من است. این که اوقاتم را صرف خانواده ام بکنم یا آن را با دوستانم بگذرانم، موضوعی ست که به خود من مربوط می شود.

وقتی در جلسات آموزش مدیران از آنها خواسته می شود عبارت(اگر مسئولیت در قبال اولویت اوقاتم را به عهده داشته باشم…) را تکمیل کنند اغلب عباراتی از این قبیل را برای تکمیل جمله در نظر می گیرند:

(اوقاتم را صرف آموختن (نه) گفتن می کنم) (30درصد فعالیت های جاری خود را کنار می گذارم.) (مولدتر می شوم) (از کارم بیشتر لذت می برم) (از امکانات بالقوه ام بیشتر استفاده می کنم.)

• مسئولیت در قبال کیفیت ارتباط با دیگران

من مسئول ارتباط خود با دیگران هستم. مسئولیت این که آیا شنونده یا شنوندگان حرفم را درک کرده اند، بر عهده ی من است. مسئولیت به اندازه ی کافی بلند و شمرده حرف زدنم بر عهده ی من است.

 

مسئولیت در قبال کیفیت ارتباط با دیگران

• مسئولیت در قبال سعادت خود

باور اشتباهی است اگر گمان کنیم که سعادت و خوشبختی ما بدست دیگران است. اشتباه است اگر گمان کنیم که تنها در صورتی می توانیم خود را دوست بداریم که دیگران ما را دوست بدارند.

اشتباه است اگر گمان کنیم تنها در صورتی می توانیم خشنود باشیم که دیگران برایمان کاری صورت دهند.

جمله ی زیر را دست کم با شش عبارت تکمیل کنید

اگر مسئولیت کامل در قبال سعادت و خوشبختی خود را به دست گیرم……

قبول مسئولیت در قبال خوشبختی، خود نیرودهنده است. عنان زندگی ما را به دست خودمان می دهد.

• مسئولیت در قبال انتخاب ارزش ها

تصمیم این که کدام ارزش را برای زندگی خود انتخاب کنیم بر عهده ی ماست، همان طور که مسئولیت تجدیدنظر در ارزش هایی که تا کنون پذیرفته ایم با خود ماست.

• مسئولیت در قبال بالا بردن عزت نفس

عزت نفس هدیه ای نیست که آن را از دیگران قبول کنیم، عزت نفس از درون انسان نشات می گیرد. انتظار این که حادثه ای روی دهد و عزت نفس مرا بالا ببرد، انتظاری بیهوده است.

یک نکته ی مهم در عزت نفس و مسئولیت پذیری

وقتی تاکید می کنیم مسئولیت زندگی و سعادتمان بر عهده ی خود ماست. هرگز منظورم این نیست که عوامل خارجی و حوادث و اتفاق ها نمی توانند در این میان نقشی داشته باشند. این را هم نمی گویم که هر شخص به طور کامل مسئول اتفاق هایی است که برای او می افتد.

من موافق این گفته نیستم که مسئول همه ی اتفاق هایی که برای شخص می افتد خود اوست. بسیاری از امور هستند که بر آن کنترلی نداریم.

اگر خود را در قبال کارهایی که بر آن اختیاری نداریم مقصر بدانیم، عزت نفس خود را به مخاطره می اندازیم. وظیفه ی ماست که بدانیم چه اموری مربوط به من است و چه اموری مربوط به من نیست. اما باید به این نکته توجه داشته باشیم که تنها آگاهی که بر آن کنترل اداری داریم، آگاهی خود من است.

چند مثال در باب عزت نفس و مسئولیت پذیری

در محل کار و در محیط های اداری می توان تشخیص داد که چه کسانی در قبال خود مسئولیت دارند و چه کسانی از زیر بار مسئولیت شانه خالی
می کنند. کسی که در قبال خود احساس مسئولیت می کند با مسائل برخورد پویا دارد.

وقتی مسئله ای بروز می کند، مردان و زنانی که در قبال خود احساس مسئولیت می کنند می پرسند: (در این باره چه می توانم بکنم؟ چه اقدام هایی می توانم صورت دهم؟) اگر مشکلی پیش بیاید از خود می پرسند:

(چه موضوعی را فراموش کردم؟ کجا محاسبه ی اشتباه داشتم؟ چگونه می توانم مسئله را اصلاح کنم؟) اشخاصی که احساس مسئولیت می کنند هرگز نمی گویند: (اما کسی به من نگفت)؛ (این وظیفه ی من نیست.)

کسی که احساس مسئولیت می کند دیگران را سرزنش نمی کند و آنها را مقصر جلوه گر نمی سازد. کسی که احساس مسئولیت می کند راه حل گراست.

در تمام سازمان ها و موسسات با هر دو شخصیت رو به رو می شویم: گروهی که منتظرند تا دیگران مسائل آنها را حل کنند و گروهی که مسئولیت انجام دادن کار را به عهده می گیرند. تنها در صورت حضور اشخاص از نوع دوم در سازمان هاست که به آنها امکان می دهد در کارشان به موفقیت برسند.

مرد 46ساله ای می گفت: (اگر قرار باشد پدر و مادرم را مسئول خوشبختی خود معرفی نکنم در این صورت باید مسئویت اعمال و رفتارم را بر عهده بگیرم، باید این حقیقت را بپذیرم که همیشه برای خودم متاسف بوده ام و از آن لذت برده ام، باید به این نتیجه برسم که هنوز خیال می کنم پدرم مسئول حمایت از من است.

باید بپذیرم که هنوز خود را یک قربانی می دانم، باید بپذیرم که بهتر است به شکل دیگری رفتار کنم، از منزل بیرون بروم و دنبال شغل بگردم.)

مرد سالمندی که در نوشیدن الکل افراط می کرد می گفت:(اگر قرار باشد بپذیرم که مسئول سعادت زندگی ام هستم، نباید زنم را مسبب ناراحتی و اعتیاد خود معرفی کنم، نباید به بارها و کافه ها بروم، نباید ساعت ها رو به روی تلویزیون بنشینم و نظام را سرزنش کنم، به استادیوم ورزشی می روم و ورزش می کنم، برای رئیسم بیش از حدی که امروز کار می کنم، تلاش خواهم کرد، تبدیل به آدم متفاوتی می شوم،به خودم احترام بیشتری می گذارم، به راه می افتم و زندگی ام را فعال می کنم.)

 

چند مثال در باب عزت نفس و مسئولیت پذیری

زنی که با شکایت هایش دوستان و خانواده اش را کلافه کرده بود، می گفت:

(اگر مسئولیت در قبال احساساتم را بر عهده بگیرم افسردگی ام کاهش پیدا می کند، متوجه می شوم که چگونه خودم را ناراحت و به هم پاشیده
می کنم، متوجه می شوم که تا چه اندازه منکر خشم خود می شوم، بیشتر به اتفاق های خوب زندگی ام فکر می کنم، متوجه می شوم که کاری می کنم تا دیگران به حال من احساس تاسف بکنند، به این نتیجه می رسم که می توانم بیشتر خوشبخت باشم.)

 

چگونه برای کسب عزت نفس به مسئولیت پذیری برسیم

اگر به این شکل است که عزت نفس و مسئولیت پذیری در ارتباط اند پس سوال اینجاست که چگونه به مسئولیت پذیری برسیم؟ یا مسئولیت پذیری با چه ویژگی هایی در ارتباط است؟

ارتباط مسئولیت پذیری و ویژگی های دیگر:

مولد بودن؛ کسی که هدف مولد و سودمند نداشته باشد نمی تواند در قبال خود احساس مسئولیت کند. ما با کار کردن از موجودیت خود حمایت
می کنیم و با پرداختن به کارهای هدفمند به انسان بودن خود چیزی می افزاییم.

بدون داشتن هدف های موثر و مولد و تلاش سازنده، ما برای همیشه کودک باقی می مانیم.

البته واقعیتی است که در هر جا و در هر لحظه زمانی تحت تاثیر فرصت هایی که برایمان وجود دارد محدود می شویم. اما به هر صورت و در هر شرایطی که قرار داشته باشیم می توانیم از خود بپرسیم: (چه می توانم بکنم؟) (چه کاری باید صورت بگیرد؟) (چگونه می توانم موقعیتم را بهبود بخشم؟) (چگونه می توانم از بن بست نجات پیدا کنم؟) (چگونه می توانم به بهترین شکل ممکن از نیروهای خود بهره بگیرم؟)

قبول مسئولیت مستلزم داشتن نگرش پویا در قبال زندگی است. باید دانست که یکی از ارزشمندترین چیزهای دنیا داشتن استقلال است.

استقلال هم بدون کار به دست نمی آید.

مستقل فکر کنید؛ لازمه ی زندگی پویا، داشتن اندیشه ی مستقل است و این خلاف سازگار شدن انفعالی با باورهای دیگران است.

اندیشیدن مستقل لازمه زندگی آگاهانه و داشتن مسئولیت در قبال خویشتن است. زندگی آگاهانه مستلزم استفاده از ذهن خویشتن است. و برای رسیدن به مسئولیت در قبال خود باید استقلال رای داشته باشیم.

کسی نمی تواند از طریق ذهن دیگران فکر کند. البته این واقعیت دارد که ما از یکدیگر می آموزیم اما دانش مستلزم درک کردن و فهمیدن است نه صرفاً تقلید کردن یا تکرار نمودن.

یا باید از ذهن خود استفاده کنیم یا مسئولیت کسب دانش را به دیگران واگذار نماییم و نظرات آنها را بی کم و کاست بپذیریم. انتخابی که می کنیم هم برای زندگی خود ما و هم برای آن زندگی که برای دیگران خلق می کنیم اهمیت دارد.

اصل اخلاق: لازمه ی قبول مسئولیت در قبال خود، توجه به اصول اخلاقی است. باید دانست که سایر انسان ها بنده و خدمتکار ما نیستند و برای آن زندگی نمی کنند که خواسته های ما را برآورده سازند.

ما به لحاظ اخلاقی حق نداریم از دیگران برای تحقق خواسته های خود استفاده کنیم، درست همانطور که دیگران نیز مجاز نیستند با سلطه جویی از ما برای تحقق خواسته هایشان استفاده کنند. هرگز از کسی نخواهید و انتظار نداشته باشید که برخلاف منافع و خواسته های خود عمل کند.

چگونه برای کسب عزت نفس به مسئولیت پذیری برسیم
آیا برای دستیابی به عزت نفس، فرد دیگری می آید

یکی از مهم ترین لحظات وقتی است که مراجع؛ (کسی نمی آید) را در ذهن خود تجربه می کند. کسی برای نجات من نمی آید. کسی نمی آید که به زندگی من سر و سامانی بدهد.

کسی نمی آید که مسائل مرا حل کند، اگر خود من برای زندگی ام کاری صورت ندهم، چیزی بهتر نمی شود.

رویای یک ناجی که به سر وقتمان بیاید ممکن است به ما آرامش بدهد، اما رفتارمان را انفعالی می کند و توانمان را می گیرد. ممکن است کسی بر این عقیده باشد که (اگر به اندازه ی کافی ناراحتی بکشم) (اگر به قدر کافی مایوس شوم) (اگر به قدر کافی التماس کنم) معجزه ای رخ می دهد. اما باید دانست که این فریبی بیش نیست.

نتیجه:
پس بنابراین یکی از ارکان مهم در عزت نفس، مسئولیت پذیری در قبال خود است به عبارتی یکی از ویژگی های مرتبط با عزت نفس، مسئولیت پذیری است که لازم است این مسئولیت پذیری را هر روز در زندگی خود تمرین کنیم تا عزت نفسی که در ما تخریب شده است یا نیاز به بازسازی بیشتر دارد، کسب کنیم تا در نهایت با سلامت بیشتر و بهتر، مسیر زندگی را طی کنیم.

9رهنمود عاطفی کدامند

9رهنمود عاطفی کدامند؟

9رهنمود عاطفی کدامند

یکی از مسائلی که همیشه و هر روزه نیاز به یادگیری دارد، موضوع (سواد عاطفی) است و تا زمانی که زنده هستیم و زندگی می کنیم به این دلیل که موجوداتی اجتماعی هستیم، لازم داریم راهکارها و رهنمودهایی را در این باب یاد بگیریم تا بتوایم خود و همچنین روابطمان را مدیریت کنیم.
در این مقاله قصد داریم به رهنمود و راهکارهایی در باب سواد عاطفی بپردازیم.

رهنمود مقدماتی سواد عاطفی

از دیگران اجازه بگیر. در هنگام آموختن سواد عاطفی، معمولاً مشاهده می کنیم که وقتی آدم ها عاطفه و مهر و محبتی را که به شدت محتاج آن هستند دریافت می کنند به گریه می افتند.

یا زمانی که سوال خاصی از آنها پرسیده می شود یا بابت موضوعی از آنها معذرت خواهی می شود، اشک در چشمهایشان حلقه می زند. به طور کلی هر نوع ارتباط عاطفی با دیگران ممکن است تجربه ای تکان دهنده و هراسناک باشد.

به همین دلیل هر زمان که می خواهید در مورد احساسات( منفی یا مثبت) با کسی صحبت کنید، بهتر است از او اجازه بگیرید. یعنی:

  •  به او هشدار بدهید که قصد دارید موضوعی را با او در میان بگذارید.
  •  به او فرصت دهید که خود را برای شنیدن آن موضوع آماده کند.
  •  ببینید آیا او می خواهد در آن لحظه راجع به موضوع مورد نظر شما صحبت کند یا نه (شاید در آن لحظه سردرد شدیدی داشته باشد یا برای روز بعد امتحان مهمی داشته باشد و یا…)

وقتی که از روش فوق پیروی کنیم، آنگاه حرفها و احساسات خود را در زمین حاصلخیزی می پاشیم و حاصل خوبی برداشت خواهیم کرد. با اجازه گرفتن از مخاطب خود، در واقع، پیشاپیش از هر گونه شوک، مقاومت، ترس و حتی خشم او جلوگیری می کنیم.

به هر حال این مسئله حائز اهمیت است که به مخاطب خود فرصت دهیم. همچنین باید این احتمال را بدهیم که ممکن است زمان مناسبی را برای ابراز احساسات به او انتخاب نکرده ایم و اگر چنین اتفاقی رخ داد، باید منتظر فرصت بهتری باشیم.

وقتی آهسته و بااحتیاط جلو برویم، هم خود و هم مخاطب خود را برای یک واکنش عاطفی عمیق آماده می کنیم. باری، هر زمان که در نظر دارید موضوعی را با دیگری در میان بگذارید، ابتدا سعی کنید با گفتن یکی از عبارات زیر او را آماده نمایید:

  •  (می خواهی بگویم چه چیزی در وجود توست که من خیلی از آن خوشم می آید؟)
  •  (دلم می خواهد راجع به احساسی که آن شب داشتم با تو حرف بزنم.)
  • و…

اغلب مردم معتقدند که این مقدمه چینی کار بسیار سختی است و آنها معمولاً در چنین مواقعی دستپاچه می شوند و خیلی ناشیانه عمل می کنند و از این ترس دارند که مورد ریشخند دیگران قرار گیرند.

این یکی از نکاتی است که در سواد عاطفی مهم است.

بحث و گفتگو راجع به عواطف، معمولاً از جانب کسانی که در زمینه ابراز عواطف و احساسات خود راحت نیستند، رد می شود. اما با وجود آن که اجازه گرفتن از مخاطب برای اظهارنظر راجع به یک موضوع احساسی، کمی عجیب و مشکل به نظر می رسد، ولی تمرین و ممارست در این زمینه می تواند موانع را به تدریج برطرف نموده و موجب تقویت روابط ما با دیگران و همچنین کسب سواد عاطفی شود.

حقیقت این است که سواد عاطفی متکی به قلب، هرگز نمی تواند در محیطی آلوده به دروغ و بی صداقتی نمایان شود.

دقت داشته باشید که راستگویی و صداقت باعث جلب اعتماد آدمها نسبت به یکدیگر می شود.

 

رهنمود مقدماتی سواد عاطفی

 1. صادق بودن در احساسات

اولین رهنمود سواد عاطفی این است که عواطف و احساسات خود را صادقانه ابراز کن.

بیان احساس، نخستین فرصت برای تمرین صداقت و یکرنگی با دیگران است.

احساس و عاطفه نباید ساختگی و دروغین باشد زیرا گیج کننده و غیرسازنده خواهد بود. به محض آن که پنجره قلب خود را به روی دیگران بگشاییم، آن گاه تمام قدرت های شهودی ما نیز بیدار می شود و همین درک شهودی و مستقیم ماست که از آن پس به خوبی قادر است احساس و عاطفه راستین را از نمونه بدل آن تشخیص دهد.

بنابراین هر گاه تصمیم می گیرید که به دیگران مهر بورزید، باید سعی کنید این کار را از صمیم دل و صادقانه انجام دهید. برای بعضی از افراد صداقت و یکرنگی بسیار ساده است ولی برای برخی دیگر لازم است، پیگیرانه آن را یاد بگیرند.

مشکل و مانع اصلی در هنگام ابراز احساس، والد ایرادگیر ماست که همچون نگهبانی خشن از صندوقچه ی عواطف و احساسات ما محافظت می کند و دائماً ما را از ابراز احساس واقعی خود به دیگران بر حذر می دارد.

چند نمونه از پیام های رایجی که والد ایرادگیر در زیر گوش ما زمزمه می کند تا ما را از ابراز احساس راستین خود باز دارد، چنین است:

  •  اگر از این حرفی که راجع به او می زنی خوشش نیاید چی؟ آنگاه شرمنده خواهی شد!
  •  این احساسی که راجع به او دارم خیلی ناروا، بد و ناشیانه است. اگر آن را به زبان بیاورم، غیر از آن که خود را کوچک کنم ثمر دیگری نخواهد داشت!
  •  اگر چنین حرفی را بزنی، رابطه ات با او به هم می خورد.
  •  اگر این کار را بکنی، آن وقت فکر می کند که تو خیلی محتاج به دوستی با او هستی.
  • و….

والد ایرادگیر درونی ما صحنه های عجیب و غریبی از خود می سازد. برای مثال والد ایرادگیر فردی که بعد از مدت ها خواهر خود را ملاقات کرده بود زیر گوش او می خواند:اگر من الان به خواهرم بگویم که واقعاً دلم برایش تنگ شده است، ممکن است به گریه بیفتم. بعد خواهرم هم به گریه می افتد و ما همدیگر را بغل می کنیم.

آنگاه هر دو احساس حماقت می کنیم و همه کسانی که ما را می بینند فکر می کنند ما دیوانه هستیم. بنابراین بهتر است که فقط بگویم: (چه قدر خوب است که تو را دوباره می بینم!)

اما باید شجاعت به خرج داد و به رغم مخالفت های والد ایرادگیر، احساسات راستین خود را ابراز کنیم. با این عمل باعث می شویم دیگران هم با ما صادق باشند و متقابلاً احساسشان را به ما ابراز نمایند و به این ترتیب مورد مهر و محبت قرار گیریم و نیاز عاطفی مان برطرف شود.

از آن پس درمی یابیم که قوانین قدیمی مربوط به صرفه جویی محبت چقدر اشتباه بوده و والد ایرادگیر درونی ما به تدریج قدرت خود را از دست می دهد.

2. دریافت محبت و مهربانی

دریافت مهر و محبت از دیگران چیز خوبی است، اما بعضی اوقات دست یافتنی نیستند یا آنهایی که در دسترس هستند آن چیزهایی نیستند که ما به آنها نیاز داریم. ما می توانیم سالهای سال محجوبانه و در سکوت کامل منتظر بمانیم و ببینیم کسانی که در زندگی ما هستند چه قضاوتی راجع به ما دارند.

آیا آنها ما را فردی باهوش، خلاق، خوش ظاهر یا مهربان و صمیمی می دانند؟ یا نه؟

برخی اوقات نیز سعی می کنیم حدس بزنیم آنها چنین خصوصیات مثبتی را در ما مشاهده می کنند یا نه.

اما خیلی به ندرت ممکن است به سادگی از آنها چنین چیزی را بپرسیم. ما آن قدر مطیع والد ایرادگیر خود هستیم که حتی چنین موضوع ساده ای به فکرمان خطور نمی کند. اما مواقعی پیش می آید که ما نیاز داریم تا احساس دیگران را بپرسیم. در چنین اوقاتی باید بدانیم مطلب مورد نظر خود را از چه کسی بپرسیم.

جویا شدن احساس دیگران در یادگیری سواد عاطفی، مخاطره آمیزتر از بیان احساس خود راجع به دیگران است. در این گونه موارد هرگز نمی توانیم کاملاً مطمئن باشیم که همان احساس و عاطفه ای را که خواهان آن هستیم به روش مطلوب دریافت خواهیم کرد.

دیگری ممکن است قادر نباشد آنچه را ما دوست داریم بشنویم صادقانه به ما بگوید. بنابراین پرسش راجع به موضوعی خاص (مثلاً: از نحوه آواز خواندن من خوشت می آید یا نه؟) مخاطره آمیزتر از این است که نظر کلی او راجع به هر چیز که میل دارید بگوید بپرسیم.

اما در حقیقت در اکثر مواقع، در برخورد با اکثر آدم ها، هنگامی که نظر آنها را راجع به موضوعی در ارتباط با خودمان می پرسیم همان چیزی را که نیاز داریم دریافت می کنیم.

مهم ترین نکته در قدم اول به سوی یادگیری سواد عاطفی، یافتن فرد یا افرادی است که به اتفاق آنها شروع به یادگیری کنیم. به محض آنکه شخصی را یافتید که علاقه‌مند به گفتگویی اندیشمندانه و صمیمی باشد، می توانید چنین مطالبی را با او در میان بگذارید:

  •  (این شلوار را تازه خریده ام. چطور است، فکر می کنی به من می آید؟)
  •  یا: (یک نامه به سردبیر روزنامه نوشته ام. ممکن است آن را بخوانی و نظرت را به من بگویی؟)
  •  یا: (با دخترم جر و بحث شدیدی داشتم. احساس می کنم پدر خوبی برای او نیستم. تو نحوه رفتار من را با او دیده ای، نظرت راجع به طرز برخورد من با او چیست؟
  • و…

البته والد ایرادگیر در اینجا نیز شما را راحت نمی گذارد و دائم به شما نق می زند که: (این چه سوالی است که می پرسی؟) ، (سوال بسیار احمقانه ای است.)، (هرگز به سوال تو پاسخ نمی دهد.) و …

 

دومین رهنمود سواد عاطفی، طلب مهر و محبت از دیگران

3. پذیرش محبت دیگران

همه ما تشنه‌ی نوازش و کلام محبت آمیز دیگران هستیم. اما به هنگام دریافت پیام های محبت آمیز، با مشکلات و پیچیدگی هایی نیز مواجه می شویم.
در این گونه مواقع دچار نوعی سردرگمی می شویم که کدام پیام مهرآمیز را بپذیریم و کدام را رد کنیم.

دلیل این امر که چرا تشنه ی کلام محبت آمیز و مهر و محبت دیگران هستیم این است که یا اصلاً چیزی دریافت نکرده ایم یا از پذیرش کلام های محبت آمیزی که در دسترسمان بوده است امتناع نموده ایم.

همچنین ممکن است  برخی پیام های محبت آمیز که مطلوبمان بوده است را پذیرفته باشیم و بقیه را رد کرده باشیم.

شاید هم نوعی بی اشتهایی عاطفی را در خود رشد داده ایم تا به تدریج گرسنه محبت شویم. از طرف دیگر، این امکان هم وجود دارد که پیام های محبت آمیزی که به ما تقدیم شده است در ظاهر جذاب و دلنشین ولی در باطن سمی بوده اند.

با توجه به این پیچیدگی ها، همیشه این خطر وجود دارد که ما آن پیام محبت آمیز را که از صمیم قلب می خواهیم نپذیریم و در عوض آن پیامی را که باید رد کنیم با جان و دل پذیرا شویم.

به خاطر داشته باشید که برای آدمی که تشنه یک کلام محبت آمیز است هر سخن صمیمیانه و ستایش آمیز، مثل آبی می ماند که در پای یک گلدان خشک شده می ریزیم. آب ابتدا در روی خاک می ماند و پایین نمی رود.

ولی سرانجام خاک تشنه، آن را به درون می کشد و جان می گیرد.
گاهی اوقات تمجید و ستایش و پیام های محبت آمیز باید بارها تکرار شود تا در فرد مخاطب اثر بگذارد. به همین خاطر ضروری است که بعد از بیان سخنان محبت آمیز شخص مورد نظر را تماشا کنیم و از روی رفتار و واکنش هایش بفهمیم که حرف های ما را پذیرفته یا رد کرده است.

یک نفس عمیق یا باز شدن چهره به شادی، بهترین نشانه هایی است که پیام محبت آمیز شما شنیده شده و مهم تر از آن، مورد پذیرش وی واقع شده است.

 

سومین رهنمود سواد عاطفی، پذیرش کلام محبت آمیز دیگران

 

4. نپذیرفتن محبت ناخواسته

آشکارترین مثال در مورد مهر و محبت ناخواسته، اظهار محبت زناشویی از طرف مقابل است در حالی که ما هیچ تمایلی به این کار نداریم. اکثر آدم ها معتقدند که خیلی سخت می توان اظهار محبت زناشویی ناخواسته را رد کرد.

یک زن ممکن است قادر نباشد اظهار محبت زناشویی را رد کند. زیرا احساس می کند خیلی بی ادبانه است که به همسر خود بگوید جلوی تمایل و هوس خود را بگیر. یک مرد نیز جزء وظایف مردانه خود می داند که هر وقت همسرش به او اظهار محبت زناشویی کرد آن را بی جواب نگذارد.

کسب این مهارت که بتوانیم اظهار محبت های ناخواسته از طرف دیگران را رد کنیم خیلی مهم است چون با این کار قادر خواهیم بود خود را از موقعیت های ناجور و عذاب آور خلاص کنیم.

همان طور که وقتی افراد بزرگسال، بچه های کم سن و سال را مورد سوء استفاده قرار می دهند، این اظهار محبت آنها نتیجه ای زیانبار به همراه دارد، کنجکاوی و تمایل زیاد برای جلب توجه نیز که باعث می شود یک نوجوان به اظهار محبت دیگری پاسخ مثبت دهد و این از لحاظ عاطفی ضربه شدیدی بر آنها وارد می آورد.

وقتی که ما کودکان را درمورد سوء استفاده آگاه می کنیم، در اصل به آنها نحوه ی رد کردن محبت های زیان آور را یاد می دهیم و به آنها گوشزد می کنیم که از کسانی که پاسخ (نه) به گوششان نمی رود دوری کنند و اعمال آنها را به پدر و مادر یا اولیای مدرسه خود گزارش دهند.

پیام های محبت آمیز ناخواسته دیگری نیز وجود دارد که در مقایسه با اظهار محبت های زناشویی کمتر آشکار است. این پیام ها سمی نیستند ولی محدود کننده به نظر می رسند.

برای مثال، یک زن زیبا ممکن است عاقبت از این که دائماً به او بگویند: (شما خیلی زیبا هستی) خسته شود. در واقع وقتی که به طور مرتب چنین اظهار لطفی به او می شود حس می کند که انگار دیگران به جز زیبایی،به چیز دیگری در شخصیت او توجه ندارند و او را عروسکی زیبا و تهی مغز می بینند.

در نتیجه چنین اشخاصی احتمالاً همیشه تشنه آن هستند که افکار، نظریات، صداقت، درستی و یا کار و فعالیتشان مورد توجه دیگران قرار گیرد. آنها با آموختن سواد عاطفی یاد می گیرند که به دیگران بگویند:

(متاسفم، اما من اخیراً حس کرده ام که شما فقط به خاطر زیبایی ام به من احترام می گذارید و به دیگر توانایی های من اهمیتی نمی دهید. من خیلی دلم می خواست که به خاطر پیشرفت در کارم مورد تشویق قرار بگیرم. البته می دانم که شما قصد نداشته اید که من را دلسرد و نومید کنید، ولی بهتر نیست به جای تعریف و تمجید از قیافه ام، کمی هم به جنبه های دیگر شخصیتم توجه کنید؟)

همین طور مرد سختکوشی که دائماً به خاطر پرکاری خود مورد تشویق دیگران قرار می گیرد ممکن است از این بابت دچار دلزدگی شود. او نیز دوست دارد که دیگر استعدادها و توانایی هایش مورد توجه قرار گیرد و مثلاً به خاطر جذاب بودن یا رفتار مناسبش با بچه ها مورد ستایش قرار گیرد.

هنگامی که کسی رنجیدگی و دلخوری خود را از دریافت یک نوع ابراز محبت از طرف دیگران نشان می دهد، مورد بی اعتنایی آنها قرار می گیرد و به تدریج می فهمد که اگر بخواهد مورد تقدیر و ستایش دیگران قرار گیرد باید همان نقش قدیمی خود را ایفا کند.

در این گونه مواقع بهترین روش برای آگاه کردن دیگران این است که با ملایمت و ظرافت عمل کنیم. یعنی ابتدا با خوشرویی برای آنها توضیح دهیم که چرا از تعریف و تمجید یکنواخت آنها خسته شده ایم و سپس به آنها بگوییم که چه تعریف و تمجیدی را دوست داریم از زبان آنها بشنویم.

برای بعضی ها مشکل ترین کار در این مرحله جدا کردن پیام های محبت آمیز مطلوب از نامطلوب است، یعنی به سختی قادرند اظهار مهر و محبت خوب را از بد جدا کنند.

در این گونه مواقع بهتر است از خود بپرسیم: (آیا من این اظهار لطف و محبت را به خاطر این رد می کنم که خودم از شنیدن آن دلخور می شوم یا این که واقعاً برای من یک پیام محبت آمیز مفید و انرژی بخش است؛ ولی چون والد ایرادگیر درونم با آن مخالف است مجبورم آن را پس بزنم؟) وقتی که خوب اندیشیدیم و دیدیم مهر و محبتی که به ما پیشکش شده خوب و دلگرم کننده است و از صمیم قلب خواهان آن هستیم، باید آن را بپذیریم و با والد ایرادگیر خود بجنگیم و اگر مشاهده کردیم که اظهار محبت دیگری باعث عذاب و ناراحتی مان می شود، به سادگی آن را رد کنیم و نپذیریم.

ترس بیمارگونه از ابراز مهر و محبت به دیگران می تواند باعث تقویت همان اصل صرفه جویی در محبت شود و بی تفاوتی عاطفی و افسردگی را در میان مردم رواج دهد. به همین علت آموختن این مهارت که بتوانیم اظهار لطف و محبت خوب و سازنده را از نوع بد و عذاب دهنده آن جدا کنیم از اهمیت بسیار برخوردار است.

 

 چهارمین رهنمود سواد عاطفی، پیام محبت آمیز ناخواسته را نپذیر

5. مهربان بودن با خود

هنگامی که هیچ امیدی به دریافت پیام محبت آمیز از دیگران وجود ندارد، اگر بلد باشیم به خودمان پیام محبت آمیز بدهیم، در موقعیت های دشوار برایمان خیلی مفید خواهد بود. اکثر ما آدم ها بر این باور هستیم که اگر کسی (دست نوازش به پشت خود بکشد) بی شک باید دیوانه شده باشد!

اما باید بدانید که پیام محبت آمیز به خود دادن اصلاً شرم آور نیست! حتی اگر احتیاج چندانی به آن نداشته باشیم. چرا که همیشه ممکن است چیزهای خوبی در وجود شما باشد که دیگران از آن غافل باشند یا امکان دارد بعضی از مردم در زندگی خود در ارتباط با ارسال پیام های محبت آمیز به دیگران خسیس باشند و شما بیش از آنچه آنها می دهند محتاج به محبت باشید.

ما به ویژه در زمان هایی که والد ایرادگیر درونمان دائماً برایمان پیام های منفی می فرستد و ما را احمق، نفهم، زشت، تنبل و بی دست و پا خطاب می کند احتیاج به تعریف و تمجید از خودمان داریم. بنابراین در اوقاتی که والد ایرادگیرمان به ما حمله می کند، باید بدانیم چگونه به او جواب دهیم.

هر گاه والد ایرادگیرتان به شما گفت که احمق و بی شعور و غیرقابل اعتماد هستی، باید در جواب او به خود بگویی: (من خیلی عاقل و باهوش هستم. من می دانم که خیلی قابل اعتماد هستم . به شرافت، صداقت و عقل و خرد خود افتخار می کنم.)

چنانچه والد ایرادگیر درون برایتان زمزمه کرد که چاق و زشت هستی و کسی نگاهت نمی کند، شما می توانید مثلاً به خود بگویید: (خوب، درست است که نمی توانم مانکن یا مدل باشم ولی بدنم سالم است و مردم می گویند آدم جذابی هستم.

من از قیافه و هیکلم خوشم می آید و مطمئنم بالاخره کسی را پیدا می کنم که من را دوست داشته باشد.) این روش همچنین در مواقعی که از جانب دیگران و والدین ایرادگیر آنها مورد تهاجم قرار گرفته اید سودمند است.

در تحلیل تبادلی، سر منشاء این نوع (مکالمه درونی) مثبت و تصویر ذهنی خوب و شایسته، (والد حمایت کننده) نامیده می شود. بعضی افراد قادرند، به رغم غرولند و انتقاد والد ایرادگیر خود، از خویشتن دفاع کنند.

این عشق به خویشتن باعث حس اعتماد به نفس شخصی می شود و پشتیبان اصلی آن همان والد حمایت کننده فرد است. والد حمایت کننده هر چه قدر هم خوب و قوی باشد بالاخره انرژی آن روزی تمام می شود اما جالب است بدانید که والد حمایت کننده همچون یک باتری قابل شارژ است و تنها چیزی که آن را شارژ می کند و نیرو می بخشد همان پیام های محبت آمیز مثبت است که به درون خود می فرستید.

6. بیان احساسات بدون ترس از قضاوت

این رهنمود در باب سواد عاطفی روشی را در اختیار ما قرار می دهد که به کمک آن می توانیم احساس خود را، بدون هیچ گونه قضاوت و تعبیر و تفسیری، بیان کنیم. بیان احساس و عمل یک روش عاری از قضاوت برای کشف ارتباط بین اعمال و احساسات است.

بیان احساس و عمل یک حکم تک جمله ای راجع به احساسی است که در نتیجه عمل شخص دیگر در ما ایجاد می شود.

بیان دیگری از این رهنمود چنین است: (وقتی تو آن عمل را انجام دادی، من چنین احساسی کردم.)

خیلی ساده است، نه؟ شما از این طریق به دیگری می گویید که در اثر فلان رفتار او چنین احساسی در شما به وجود آمده است. به این ترتیب وقتی که ماجرا را به دور از هر گونه قضاوت و تفسیر بیان می کنید، از سرزنش طرف مقابل اجتناب کرده مانع از موضع گیری دفاعی او می شوید. یک بیان احساس/ عمل به سادگی می گوید که عمل یک فرد باعث ایجاد احساسی خاص در دیگران می شود.

اشتباهی که در هنگام بیان یک احساس/عمل ممکن است رخ دهد این است که به جای بیان احساس خود به حدس و گمان متوسل شویم. یعنی به جای این که احساس خود را بیان کنیم، اندیشه خود را بازگو کنیم.

برای مثال(وقتی که مکالمه را قطع کردی، فکر کردم عصبانی شده ای.) یا (فکر کنم به چیزی که می خواستم بگویم علاقه ای نداشتی.)
این عبارات بیانگر احساس شخص نیست بلکه نظر او را راجع به آنچه در فکر دیگری وجود داشته بیان می کنند. سواد هر کس در بیان او نمود می یابد و باید مراقب باشیم که احساس را با اندیشه و حدس و گمان اشتباه نگیریم.

برای بیان صحیح احساس و عمل لازم است که بر آنچه احساس می کنیم تمرکز نماییم و از حدس و گمان راجع به احساس یا تفکر پرهیز کنیم.تنها چیزی را که شما با اطمینان می توانید از آن سخن بگویید احساس خودتان است. اگر بخواهید از احساس دیگری باخبر شوید، باید از خودش بپرسید. بسیاری از بحث های بین افراد بر پایه همین نوع حدسیات اشتباه راجع به یکدیگر شکل می گیرد.

برای مثال، فرانسیس اعتقاد داشت که شوهرش حتی سرش را از روی روزنامه اش بلند نمی کند که ببیند او چه می گوید. به همین دلیل فرانسیس بر این باور بود که شوهرش هیچ علاقه ای به آنچه او می گوید ندارد.

اما حقیقت این بود که شوهرش خیلی هم به حرف های او علاقه مند بود فقط مشکل اینجا بود که به مطالعه روزنامه هم به همان اندازه علاقه داشت و بنابراین سعی داشت هر دو کار را در یک زمان انجام دهد و در اکثر اوقات هم چندان موفق نمی شد.

بنابراین فرانسیس نمی توانست اطمینان داشته باشد که شوهرش به حرف های او علاقه ای ندارد بلکه او فقط می توانست از این موضوع اطمینان داشته باشد که وقتی شوهرش، هم به صفحات ورزشی روزنامه نگاه می کند و هم به حرف های او گوش می دهد غمگین و ناراحت می شود و نهایتاً از کوره در می رود.

نوع ظریف تری از این اغتشاش احساس با فکر را می توان در بیان احساس و عمل زیر یافت:

(وقتی که تلفن را قطع کردی، فکر کردم مرا طرد کرده ای.)

این نوع بیان احساس و عمل نیز اشتباه است زیرا طرد کردن در واقع یک حس یا عاطفه نیست بلکه نوعی تفسیر راجع به عمل طرف مقابل است. وقتی می گویید (مرا طرد کرده ای) مخاطب شما نمی فهمد که چه احساسی داشته اید.

آیا خشمگین شده اید؟ یا غمگین؟ آیا خجالت کشیده اید؟ یا برافروخته و ناراحت؟

وقتی که می گویید فکر کردم طرد شده ام در واقع می خواهید بگویید دیگری شما را طرد کرده است و این هم حدس و تصوری است راجع به انگیزه دیگری که ممکن است صحیح نباشد. اشتباهات فوق همگی در اثر سرزنش دیگری یا سعی در خواندن افکار او رخ می دهد.

برای بیان صحیح احساس و عمل فقط باید به حقایق تکیه کنیم و بر این خیال خام نباشیم که می توانیم افکار دیگران را بخوانیم. احساس و عمل را خیلی ساده بیان کنید: چه اتفاقی رخ داد و احساس تان در مورد آن چه بود.

 

 ششمین رهنمود سواد عاطفی، بیان احساس و عمل

 

7. پذیرفتن احساسات

برای آن که بحث مبتنی بر سواد عاطفی مثمر ثمر و سازنده باشد طرفین باید به همان میزان که سخنگوی خوبی هستند شنونده خوبی نیز باشند و مسئولیت اعمال و رفتار خود را بر عهده گیرند.

یعنی هنگامی که در بحث شرکت می کنید و به بیان احساس و عمل طرف مقابل خود گوش می کنید، سواد عاطفی حکم می کند که احساسات و عواطف را که بر اثر عملکرد شما در او به وجود آمده دقیقاً یادداشت کنید و حقیقت را بپذیرید.

البته این خیلی مشکل است چون وقتی که به ما می گویند اشتباهی مرتکب شده ایم و با عملکرد غلط خود باعث ناراحت شدن دیگری شده ایم معمولاً حالت دفاعی به خود می گیریم و سعی می کنیم به هر ترتیب شده عمل خود را توجیه نماییم.

نخستین واکنش ما این است که انکار کنیم، بعد به توضیح و تشریح موضوع بپردازیم و بالاخره خود را توجیه کنیم یا به معذرت خواهی بپردازیم اما در عوض همه ی این کارها باید اطلاعات موجود در سخنان طرف مقابل را جذب کنیم.

یعنی دقیقاً بفهمیم که اعمال ما چه احساساتی را در او ایجاد کرده است. نکته مهم این نیست که فلان عمل ما چقدر بد یا اشتباه بوده است، بلکه مهم این است که چگونه عمل ما در دیگری چنان احساسی را به وجود آورده است.

مسئله اساسی همچنین این نیست که شما باید فوراً از طرف مقابل عذرخواهی کنید یا برایش توضیح دهید که چرا فلان عمل از شما سرزده است؛ چرا که در صورت لزوم بعداً می توانید این کار را انجام دهید.

نکته کلیدی در باب سواد عاطفی این است که ارتباط بین عمل خود و آنچه را که دیگری احساس کرده است درک کنید. به خاطر داشته باشید که ما می خواهیم بفهمیم اعمال و رفتار ما چگونه بر دیگران اثر می گذارد و در پی آن هستیم که مختصات چشم انداز عاطفی خود را در زندگی مشخص کنیم.

البته پذیرش مسئولیت اعمال و رفتار نیز مهم است، اما این را در مرحله بعد انجام می دهیم؛ بعد از آن که همدیگر را به اندازه کافی درک کردیم بهتر می توانیم از یکدیگر عذرخواهی کنیم و به گونه ای موثرتر اشتباهات خود را جبران نماییم.

8. بیان درک شهودی

در جریان آموزش سواد عاطفی، استفاده از ادراک شهودی نقش بسیار مهمی ایفا می کند. درک شهودی قویترین ابراز عاطفی ماست و در مواقعی که همه اطلاعات لازم را در اختیار نداریم به کمک آن می توانیم مهم ترین تصمیم گیری ها را انجام دهیم.

اکثر آدمها دلشان می خواهد فکر کنند که اکثر اعمال و گفتار آنها منطقی و عاقلانه است و از بالغ درون آنها نشات گرفته است. در یک مهمانی، ممکن است مثل بچه ها رفتار کنیم و از این بابت شاد هم باشیم.

یا در موقعی که به یک بچه نوپا پند و اندرز می دهیم قیافه پدر مادرانه به خود بگیریم و این را حق خود بدانیم. اما این حقایق را نمی خواهیم قبول کنیم و همواره ترجیح می دهیم به خود بقبولانیم که گفتارمان با دیگران به گونه ای منطقی و عاقلانه است، یعنی از بالغ درونمان سرچشمه گرفته است.

یعنی برایمان عذاب آور است که بپذیریم گاهی اوقات رفتار یا گفتارمان بچه گانه بوده یا در موردی بی انصافی به خرج داده ایم. به این ترتیب وقتی که می توانیم به راحتی خود را فریب دهیم، پس تعجبی ندارد که گاهی اوقات در مورد رفتارهای دیگران نیز به خودفریبی بپردازیم یا دچار اشتباه شویم.

همه ما در مواقعی که راجع به احساس یا نیت دیگران دچار ابهام می شویم به حدس و گمان می پردازیم و این عمل بسیار مفید است.

دانشمندان، کارآگاهان و تحلیلگران اقتصادی نیز وقتی دچار شک و تردید می شوند به درک شهودی خود متوسل می شوند. اما عامل موفقیت در حدس صحیح، بستگی به دقت آنها در ارزیابی نشانه های اولیه دارد.

کارآگاه وقتی که حدس می زند قتل توسط پیشخدمت انجام گرفته نمی تواند او را بدون هیچ گونه مدرکی دستگیر کند. همین طور دانشمندی که کورکورانه از حدسیات خود پیروی کند و آنها را مورد ارزیابی قرار ندهد مطمئناً با شکست مواجه می شود. به همین طریق، شما نیز اگر در روابط خود با دیگران از حدس و گمان استفاده می کنید باید قبل از هر گونه عملی، شواهد و دلایل کافی برای صحبت حدس و گمان خود جمع آوری کنید.

به هر حال باید بدانید که حدس و گمان به ندرت کاملاً درست یا نادرست است. برای آگاهی از درست بودن حدس و گمان خود لازم است که دائماً آن را با واقعیت محک بزنید.

9. پذیرفتن حدس و گمان‌ها

اکثر آدم ها در وجود خود ترس هایی دارند که مانع از آن می شود تا حدس و گمانهای بجا و صحیح دیگران را در مورد خود بپذیرند. ما فکر می کنیم این پذیرش نوعی ضعف محسوب می شود یا شاید همچون دلمان نمی خواهد احساسات دیگری را جریحه دار کنیم از تایید حدس و گمان دیگری طفره می رویم.

به هر حال، اگر خواهان گفتگوی مبتنی بر سواد عاطفی با دیگری هستید، باید بر ترس و عدم تمایل خویش چیره شوید و حدس و گمان طرف مقابل را بپذیرید و بکوشید حقیقتی را که در آن نهفته است کشف کنید.

 

 نهمین رهنمود عاطفی، حدس و گمان دیگری را قبول کن

نتیجه:
در مسئله ی سواد عاطفی، رهنمودها و آموزه هایی وجود دارد که لازم است نسبت به آنها آگاهی پیدا کنیم و در زندگی و مسیر فردی خود پیش بگیریم و آنها را عملی کنیم. در این مقاله به 9 رهنمود و آموزه در باب سواد عاطفی پرداختیم که رعایت کردن آنها میتواند تاثیر بسزایی در کیفیت رابطه عاطفی داشته باشد.

امیدواریم که رعایت کردن نکاتی که در بالا ذکر شد، تغییرات و تاثیرات به شدت مثبتی را برای شما به ارمغان بیاورد.

چگون خیانت همسر یا خیانت در رابطه را با گفتگو حل کنیم؟

چگونه خیانت همسر یا خیانت در رابطه را با گفتگو حل کنیم؟

آیا حل مسئله ی خیانت در رابطه یا خیانت همسر،  ساده است؟

اکثر زوج ها به اشتباه فکر می کنند که پس از وقوع خیانت در ابطه یا خیانت همسر می توانند به سادگی و به وسیله داشآتن فعالیت های مشترک مثبت و لذت بخش، رابطه خود را احیاء و ترمیم یا به عبارتی مسئله ی خیانت همسر را حل کنند.

با اینکه داشتن اوقات خوش در فرآیند بهبود و حل رابطه تاثیر دارند اما جای ((صحبت کردن)) در مورد اندوه و نارضایتی تان، داشتن گوش شنوا و درک شدن را نمی گیرند. تعاملات و فعالیت های مثبت شما مانند خامه مالیدن روی یک کیک بیات است و فایده ای ندارد، مگر اینکه یاد بگیرید چگونه به صحبت و گفتگو جهت حل مسئله ی خیانت در رابطه بپردازید و همچنین دو طرف رابطه تمایل به گفتگو داشته باشید.

اگر از گفتگو کردن در مورد مسائل مهم در رابطه فرار می کنید و صحبت و گفتگوی شما ناکارآمد است پس قطعاً لازم است این مهارت را یاد بگیرید.

در این مقاله قصد داریم به حل مسئله ی خیانت همسر یا خیانت در رابطه  از طریق گفتگو، بپردازیم.

 

راه حل خیانت همسر از طریق صحبت یا گفتگو صمیمانه

وقتی با خیانت همسر رو به رو می شوید یعنی زمان آن است که صحبتی صادقانه و خصوصی داشته باشید و طی آن  در مورد این خیانت و حل کردن آن به طور مفصل گفتگو کنید؛ نه فقط در مورد خیانتی که به تازگی رخ داده است، بلکه اگر سال هاست که با اندوه و ضربه روحی حاصل از این خیانت، دست و پنجه نرم می کنید و تا کنون هرگز در مورد آن مفصل صحبت نکرده اید، الان باید این کار را  به عنوان راه حلی موثر در خیانت همسر انجام دهید.

هرگز نمی توانید این موضوع را برای همیشه دفن کنید، مگر اینکه آن را از گوشه کمد ذهن هر دوی تان بیرون بیاورید و در مورد آن صحبت کنید. همچنین، وقت آن رسیده است که در مورد گله و شکایت های دیرینه نیز گفتگو کنید.

این موضوع، برای بعضی از شما به معنای فراتر رفتن از غم و اندوه  و به منظور رها کردن خشم ابراز نشده نهفته در درون شما است. برای بعضی دیگر از شما، این امر به معنای فراتر رفتن از خشم برای بیان غم ها، ترس ها و یا شرم ابراز نشده نهفته در درون شما است.

همه شما باید نقش خود در بروز این مشکل و اشتباهاتی که مرتکب شده اید را بپذیرید. شاید تا زمانی که در این مسئله ی خیانت به گفتگو نپردازید، به سهم خود در این مشکل پی نبرید.  یکی از دلایلی که شاید نمی توانید گفتگو کنید، عدم احساس ارزشمندی است.

راه حل خیانت همسر:

شناسایی دو شیوه ناهنجار برای صحبت کردن که در خیانت نباید به کار ببریم؟

دو شیوه رایج و ناکارآمد برای مدیریت کردن افکار و احساسات انسان وجود دارند. یکی از آنها ((سکوت اختیار کردن)) است، یعنی همه چیز را در دل خودتان می ریزید. شیوه دیگر ((طوفان به پا کردن)) است، یعنی انجام رفتارهایی برای انتقال منظور خود به شیوه ای تنش زا و اغراق آمیز. لازم است این دو شیوه ی نابهنجار را جهت راه حلی در خیانت همسر بشناسیم  تا این شناخت ما را به انجام ندادن این دو شیوه ی ناکارآمد برساند.

  • سکوت کردن یک شیوه ی ناکارآمد در حل خیانت همسر

اگر در ذهن خود مکالمات بی شماری را تصور می کنید، بدون شک با آن کسی که باید، یعنی همسرتان، به انداره کافی صحبت نمی کنید. سکوت کردن، شاید شما را از آسیب یا ناامیدی بیشتر حفظ کند، اما ممکن است فرصت اینکه حس کنید طرف مقابل شما را درک می کند، برآورده شدن نیازهایتان، پذیرفتن اشتباهاتتان و برقرار ارتباط مجدد با همسرتان را از شما بگیرد.

آشکار کردن احساسات و نیازهایتان، عملی محبت آمیز و مقدمه ای برای ایجاد صمیمیت است و این خود راه حلی کلیدی در خیانت است. حتی شاید یکی از دلایلی که همسرتان به سمت خیانت سوق داده شده است، عدم گفتگو باشد.

آشکار ساختن افکارتان ((به وسیله بیان کردن تمام آنچه که در قلبتان می گذرد))

نه تنها عملی شجاعانه است، بلکه همان طور که ((آنی راجرز )) می گوید، پیش زمینه ای بنیادی و  راه حلی مهم برای بازگشتن همسرتان به زندگی شماست. این بازگشت به معنای اصرار در برگشت همسرتان نیست بلکه بازگشت به عنوان خواسته ای قلبی.

  • دو فرضیه در گفتگو برای حل خیانت همسر

اکنون به بررسی دو فرضیه یا باور رایج می پردازیم که ممکن است مانع از بیان کردن نظرات و خواسته هایتان شوند:

فرضیه اول: اگر به تو بگویم که چه چیزی من را آزار می دهد، با این کار از یکدیگر دورتر می شویم.

فرضیه دوم: اگر من نقش خودم در بروز این مشکلات را بپذیرم، احترامی برای من قائل نخواهی بود و یا علیه من موضع می گیری.

 

فرضیه اول: اگر به تو بگویم که چه چیزی من را آزار می دهد، با این کار از یکدیگر دورتر می شویم.

 همسر خیانت دیده:

ممکن است به قدری از برگشتن همسرتان به زندگی خود خوشحال شوید که نخواهید کاری کنید که او دوباره شما را ترک کند، حتی اگر قرار باشد خشم ها و هیاهوی درون تان را در دل خود نگه دارید. اما مسائلی که مطرح نشوند خود به خود ناپدید نمی شوند، بلکه فضای بین شما و همسرتان را مسموم می کنند.

برای اینکه بتوانید زخم خود را تسکین دهید و همسرتان را ببخشید، باید مطمئن شوید که او عمق اندوه شما و ضربه ای که خورده اید را درک  می کند. برای اینکه این اتفاق بیفتد، باید در مورد خیانتی که اتفاق افتاده و تاثیر آن بر وجودتان صحبت و گفتگو کنید.

عصبانیت و خشم خود را بر سر همسرتان خالی نکنید تا انتقام چیزهایی که از دست داده اید را از او بگیرید یا نقش خود در بروز این مشکل را نادیده بگیرید. در عوض، به همسر خود اجازه دهید که بداند در ذهن شما چه می گذرد و با این کار نخستین گام را به سوی سازش و هماهنگ شدن بردارید. زمانی که به همسرتان این امکان را می دهید تا اندوه شما را درک کند، می توانید رها کردن این غم و اندوه را آغاز کنید.

  همسر خیانت کار:

ممکن است شما سکوت اختیار کنید تا از بروز درگیری جلوگیری کنید، اما ((آرامش)) را با ((صمیمیت)) اشتباه نگیرید.

اینکه نارضایتی تان را در دلتان نگهدارید نه عملی محبت آمیز است و نه موجب امنیت و اطمینان شما می شود. این کار فقط احتمال وقوع خیانت دیگری را در هر دوی شما بیشتر می کند.

اگر منتظر زمان و موقعیت آرام تری هستید تا نیازها و خواسته های خود را بیان کنید، باید بگویم چنین چیزی را فراموش کنید. گذر زمان کار شما را آسان تر نخواهد کرد. نگرانی های خود را حالا باید بیان کنید وگرنه مشکل شما بزرگ تر خواهد شد.

فرضیه دوم: اگر من نقش خودم در بروز این مشکلات را بپذیرم، احترامی برای من قائل نخواهی بود و یا علیه من موضع می گیری.

ممکن است پذیرفتن نقشی که در بروز این مشکل داشته اید برایتان سخت باشد اما همسرتان باید بداند که شما آسیبی که به رابطه رسانده اید را درک می کنید و بابت آن افسوس می خورید.

اگر خودخواه یا بی اعتنا بوده اید و یا توقعات غیرواقع بینانه و نیازهای افراطی داشته اید که فراتر از حد مسئولیت یا توانایی همسرتان(یا هر کس دیگری) بوده اند، اکنون زمان آن فرا رسیده است که آن را بپذیرید و بابت آن عذرخواهی کنید.

به یاد داشته باشید ارزشمندترین هدیه ای که می توانید به همسرتان بدهید تا مطمئن شود دیگر به او خیانت نخواهید کرد ، تمایل شما به کنکاش کردن وجود خودتان، مقابله کردن با مسائل شخصی خودتان که موجب وقوع خیانت شدند و بیان کردن صریح و پذیرفتن مسئولیت آنها است.

ممکن است هر دوی شما تمایلی به آشکار ساختن چیزهایی که عمیقاً به خاطر آنها افسوس می خورید یا مایه شرمساری شما هستند، نداشته باشید.

تصور می کنید با این کار محبوبیت شما کاهش پیدا می کند و بیشتر مورد حمله قرار می گیرید اما معمولاً برعکس این حالت صدق می کند.

رک صحبت کردن و بررسی دقیق وجود خود می تواند شما را تبدیل به فردی صلح طلب کند و باعث شود از دید همسرتان دوست داشتنی تر و دارای محبت و انسانیت بیشتری باشید.

همچنین، باعث می شود که همسرتان کمتر حالت دفاعی به خود بگیرد و تمایل او به پذیرفتن نقش خودش در وقوع این خیانت بیشتر شود. هر چه قدر بیشتر همسرتان را سرزنش کنید، کمتر مسئولیت و نقش خودش در بروز این مشکل را برعهده می گیرد. این امکان را به خودتان بدهید که آسیب پذیر باشید و از همسرتان هم بخواهید که همین کار را انجام دهد.

 

  • طوفان به پا کردن یک شیوه ی ناکارآمد در حل خیانت همسر

زمانی که سکوت اختیار می کنید، نارضایتی های تان را در دل خود می ریزید، اما وقتی طوفان به پا می کنید، با تمام این نارضایتی ها، همسرتان را مورد حمله قرار

می دهید. در پس این طوفان نیز همانند پشت پرده سکوت تان، فرضیه هایی مخرب و ناهنجاری هستند که به شما اجازه می دهند بدون هیچ تفکر و کنترلی، افکارتان را از ذهن خود بیرون بریزید. همچنین، این فرضیات به شما اطمینان می دهند که همسرتان یا صحبت های شما را نادیده خواهد گرفت و یا او هم در مقابل به دعوا و خشونت می پردازد.

 

  • 4فرضیه در طوفان به پا کردن برای حل خیانت همسر

اکنون به بعضی از این فرضیات خواهیم پرداخت:

فرضیه اول:باید احساساتم را تخلیه کنم، سانسور کردن آنها کار درستی نیست و سلامتی ام را به خطر می اندازد.

فرضیه دوم: تا عصبانی نشوم و فریاد نزنم، صدایم را نمی شنوی و اندوهم را درک نمی کنی.

فرضیه سوم: من همینی ام که هستم.

فرضیه چهارم: قبل از اینکه عصبانیتم متوقف شود باید تمام حرف هایم را بزنم و سبک شوم.

  

فرضیه اول: باید احساساتم را تخلیه کنم، سانسور کردن آنها کار درستی نیست و سلامتی ام را به خاطر می اندازد.

هنوز بعضی از درمانگران بر این عقیده اند که بیان کردن نامحدود و خارج از کنترل احساسات، عملی رهایی بخش است و ذهن انسان را پاک سازی می کند؛ یعنی نوعی پاک سازی کلامی است که احساسات مسموم انباشته شده در وجود شما را خارج می کند.

با این حال، امروزه اکثر متخصصان روان شناسی بر این باورند که تخلیه کردن بی وقفه و خارج از کنترل خشم فقط باعث ایجاد خشم بیشتر، هم در خود فردی است که در حال پرخاشگری است و هم در طرف مقابل او می شود.

توصیه من به شما این نیست که همیشه تن صدایتان پایین باشد یا پرخاش کردن همیشه بد و اشتباه است. اگر احساسات تان را پشت یک لبخند مخفی کنید، همسرتان متوجه حس واقعی شما نمی شود. خشم بی وقفه باعث ایجاد تنش و اضطراب می شود اما با این حال اگر تن صدایتان را تعدیل کنید و در انتخاب واژه ها دقت کنید، همسرتان بهانه ای برای ((گوش ندادن)) نخواهد داشت.

پیش از اینکه احساس محبت و علاقه بیشتری را در خود پرورش دهید، ممکن است نیاز داشته باشید که احساسات بد و آزاردهنده خود را تخلیه کنید؛ اما برای این کار راه هایی وجود دارند که از ایجاد ناراحتی و دلخوری بیشتر جلوگیری  می کنند.

دومین فرضیه: تا عصبانی نشوم و فریاد نزنم، صدایم را نمی شنوی و اندوهم را درک نمی کنی.

ممکن است بی دلیل و خود به خود تصور کنید چرخی که جیرجیر می کند را روغن کاری می کنند، یعنی برای اینکه صدایتان را بشنوند باید سروصدای زیادی به پا کنید و نمایش چشمگیری راه بیندازید. شاید حق با شما باشد و شاید تا زمانی که جنجال به پا نکنید، همسرتان به حرف های شما توجه نمی کند، آنها را نمی پذیرد و شما را فردی غیرمنطقی می نامد.

زمانی که چنین موقعیتی پیش می آید، هیچ نتیجه مطلوبی نمی گیرید و حتی خشم شما شدیدتر می شود.

اما شاید هم تصور شما اشتباه است. خشم شما حتی اگر باعث شود همسرتان به حرف های شما توجه کند، ممکن است او را از شما دور کند و بیشتر از قبل، احساس تنهایی و حمایت نشدن پیدا کنید. اگر آرام تر و صریح تر صحبت کنید، ممکن است همسرتان با صمیمیت و دقت بیشتری به شما گوش فرا دهد و اندوه و نارضایتی شما را بهتر درک کند تا زمانی که، عصبانی و خشمگین هستید.

سومین فرضیه: من همینی ام که هستم.

ممکن است بر این نکته تاکید داشته باشید که ((فردی احساساتی)) هستید و فقط می توانید به همین شیوه خشونت آمیز با همسر خود ارتباط برقرار کنید.

با این وجود، این برچسب هایی که به خود می زنید فقط بهانه هایی برای توجیه رفتارهای ناهنجار شما هستند و به شما این اجازه را می دهند که جنجال به پا کنید. اگر می خواهید منظور خود را به درستی منتقل کنید، باید این تفکر اشتباه و راحت طلبانه که می گوید شما قادر به تغییر کردن نیستید را کنار بگذارید.

 

چهارمین فرضیه: قبل از اینکه عصبانیتم متوقف شود باید تمام حرف هایم را بزنم و سبک شوم.

بسیاری از شما به قدری در جنجال و درگیری غرق می شوید که نمی توانید از آن خلاص شوید، چون تصور می کنید پیش از پایان دادن به این بحث و جدل باید تمام حرف هایتان را بزنید و به آرامش برسید.

این تفکر باعث  می شود تا مدت ها بعد از زمان معین اتمام جنگ و موقعی که همه سربازها باید به منزلشان رفته باشند، در میدان جنگ اسیر باشید و همچنان به مبارزه ادامه دهید. ایراد چنین راهبردی این است که احتمال دارد همسرتان حالت دفاعی و مورد حمله قرار گرفتن به خود بگیرد، در آن حالت باقی بماند و تمایلی به تایید استدلال های شما یا گفتگو کردن در مورد آنها نداشته باشد.

 

راه حل خیانت همسر: نحوه ی گفتگوی شما در خیانت

برای درک دلیل اینکه ((سکوت اختیار می کنید)) یا ((طوفان به پا می کنید))، نحوه ارتباط برقرار کردن اعضای خانواده تان با شما و با یکدیگر را به یاد بیاورید. این تعاملات بوده اند که نحوه ابراز احساسات و بیان افکارتان را به شما آموخته اند.

یکی از راه حل های خیانت همسر این است که نسبت به دلایل نحوه ی صحبت کردن در رابطه، آگاهی و شناخت پیدا کنیم تا بعد از آگاهی به دلایل، بتوانیم آنها را تغییر دهیم.

در اینجا چند مثال از این تعاملات را بیان می کنم:

  1. پدر و مادرتان همیشه بر سر یکدیگر فریاد می کشیدند و شما با ترس از مقابله با آنها بزرگ شده اید.
  2. شما چند خواهر و برادر پرخاشگر داشته اید که به شما یاد دادند تنها راه برای اینکه دیگران به حرفتان گوش بدهند، فریاد زدن است.
  3. مادر شما عادت داشته که خودش را نادیده بگیرد و به شما آموخته است که نیازهای خود را بیان نکنید.
  4. پدری خشن و سلطه جو داشته اید که به شما یاد داده در مقابل نیازها و خواسته های دیگران خشونت به خرج بدهید.
  5. مادری سرزنش گر داشته اید که به شما یاد داده تنها راه دریافت تایید دیگران این است که چیزی که می خواهند بشنوند را به آنها بگویید و نظر خودتان را در دلتان نگه دارید.
  6. پدرتان هرگز کنارتان نبوده است و از او یاد گرفته اید که برای جلب کردن توجه دیگران باید زاری کنید، غر بزنید، فریاد بکشید و یا بغض و گریه کنید.
  • تغییر نحوه ی گفتگو برای حل خیانت همسر

اکنون هنگامی که می خواهید با همسر خود ارتباط برقرار کنید، احتمال دارد صحنه هایی از کودکی خود را مجدداً به یاد بیاورید که این تعلیمات دیرینه را در وجود شما تقویت می کنند.

برای مثال اگر با این احساس بزرگ شده اید که دیگران در مورد شما دچار سوء تفاهم می شوند یا شما را درست درک نمی کنند، ممکن است نیازهای خود را بیان نکنید و تصور کنید که قطعاً همسرتان شما را درک نخواهد کرد.

اگر با حس حمایت نشدن  بزرگ شده اید، ممکن است فریاد بزنید و بدین طریق مطمئن شوید که همسرتان به شما گوش نمی دهد.

ممکن است در هم شکستن این الگوهای قدیمی را کار دشواری تلقی کنید و برایتان حکم شنا کردن در آب های حفاظت نشده را داشته باشد. اما با غوطه ور شدن در این دریا، خودتان را از بند گذشته رها می کنید، به شیوه های صمیمانه تری با همسر خود ارتباط برقرار می کنید و به همسرتان این امکان را می دهید که به شما گوش فرا دهد و شاید برای اولین بار، نیازهای شما را جدی بگیرد یعنی این الگوها را شناسایی کنید و به عملکردی خلاف الگوهای گذشته بپردازید.

نتیجه:

پس یکی از مهارت هایی که معمولاً در خیانت همسر یا خیانت در رابطه به عنوان یک راه حل کلیدی، از آن استفاده نمی کنیم یا به غلط و ناهنجار از آن استفاده می کنیم، مهارت گفتگو کردن است.

گفتگو کردن یکی از راه حل های خیانت همسر است اما به این سادگی نیست یعنی برای به کار بردن این راه حل یا مهارت، لازم است دو طرف در رابطه، تمایل به بهبود رابطه داشته باشند.

بنابراین از مهارت هایی که لازم است  در مسئله ی خیانت همسر یا خیانت در رابطه مورد برسی قرار گیرد، گفتگو کردن است تا اگر الگوی نادرستی در گفتگو کردن  داریم، آنها را شناسایی کنیم و بتوانیم به تغییرآنها بپردازیم  و در نهایت به عنوان راه حلی موثر و سازنده در روابط خود و حل خیانت استفاده کنیم.