سواد عاطفی چیست و 0 تا 100 هوش و سواد عاطفی که باید بدانید

سواد رابطه عاطفی چیست؟ 0 تا 100 هوش و سواد رابطه عاطفی که باید بدانید!

اگر تمایل داشتید نیز میتوانید این مقاله را به صورت صوتی گوش بدید.

 

چرا بسیاری از آدم های باهوش در زمینه ی رابطه عاطفی و احساسی، خیلی بد عمل می کنند؟

از مشکلاتش در رابطه عاطفی تعریف می کرد:

” وقتی در رابطه با آدم ها نیستم، هیچ مشکلی نیست اما همین که وارد رابطه می شوم انگار که هیچی بلد نیستم و فکر می کنم که آدم خنگی هستم برای همین سعی میکنم وارد رابطه نشوم و از صمیمیت با هر آدمی ترس دارم.

در رابطه عاطفی ام با آدم ها، نمی توانم احساساتم را بروز دهم چون فکر می کنم با ابراز احساساتم، کنترل زندگی از دستم خارج می شود، تمام رازهایم فاش می شوند و احساس شرم می کنم.

در یک رابطه عاطفی، معذرت خواهی بلد نیستم و زمانی هم که عذرخواهی می کنم متوجه می شوم در بدترین زمان ممکن این کار را انجام داده ام. به شکلی که حتی درگیری و دعوا هم پیش می آید و هیچ مدیریتی بر اوضاع ندارم.”
و…

تمام این موارد و مشکلات کوچک و بزرگ در رابطه، به دلیل نداشتن سواد رابطه عاطفی در رابطه است و برای اینکه از این درگیری ها رها شویم و به کیفیت و همچنین ایده آل ترین وضع در یک رابطه برسیم، لازم است سواد رابطه عاطفی کسب کنیم.

حالا سوالاتی پیش می آید که؛

سواد رابطه عاطفی چیست؟

آیا سواد رابطه عاطفی، آموختنی و یادگرفتنی است؟ در هر سن و هر موقعیتی که باشیم، امکان یادگیری آن هست؟

تفاوت میان سواد رابطه عاطفی و هوش عاطفی چیست؟ و…

در این مقاله قصد داریم به موضوع  “سواد رابطه عاطفی” بپردازیم.

سواد رابطه عاطفی چیست؟

سواد رابطه عاطفی یعنی برخورداری از این قدرت که از احساسات و عواطف خود به گونه ای استفاده کنیم که قدرت درونی و شخصی ما را افزایش دهد و کیفیت زندگی ما و مهمتر از آن ارتباط با اطرافیانمان را بهبود بخشد.

سواد رابطه عاطفی به ما کمک می کند تا احساسات و هیجانات را به نفع خود به کار گیریم و نگذاریم علیه ما وارد میدان شوند. سواد عاطفی، روابط مبتنی بر عشق و دوستی را در میان مردم خلق می کند، همکاری و تعاون را ممکن می سازد و موجب تسهیل جریان احساسات در جامعه می شود.

اگر میخوای یاد بگیری که چطور میتونی یک رابطه‌ی عاطفی سالم و غیرتاکسیک رو تجربه کنی روی لینک زیر کلیک کن.

جهت خرید دوره سواد رابطه عاطفی استاد فراز قورچیان کلیک کنید.

چیزهایی هست که تک تک ما باید راجع به عواطف و هیجانات خود یاد بگیریم. بعضی از آدم ها در سطحی عالی از سواد عاطفی رشد و نمو می یابند اما به اعتقاد من هنوز با آن مرتبه و سطحی که می توانند باشند فاصله دارند. به همین خاطر، همه ما می توانیم به نوعی از آموزش سواد رابطه عاطفی  بهره‌مند شویم.

استینر می گفت: (به عنوان یک معلم باسابقه سواد عاطفی، تا کنون به صدها نفر کمک کرده ام تا هوش عاطفی خود را افزایش دهند. من به چشم خود دیده ام که اکثر مردم، به خصوص مردها، با شنیدن کلمه احساسات و عواطف، معذب و ناراحت می شوند. مردها به گونه ای از این موضوع هراس دارند که انگار اگر عواطف شان را بروز دهند همه رازهای عمیق و دردناک خود را برملا ساخته اند.

اکثر مردم فکر می کنند که با آموزش سواد رابطه عاطفی، کنترل خود را بر زندگی شخصی و حرفه ای از دست می دهند.)
سواد رابطه عاطفی فقط به معنی رها کردن عواطف و احساسات نیست. بلکه نکته مهم تر این است که یاد بگیریم احساسات خود را درک کنیم و آنها را کنترل و اداره کنیم.

 

سواد عاطفی چیست

  • نقش عواطف و هیجانات در سواد رابطه عاطفی

    عواطف و هیجانات یکی از بخشهای اساسی وجود انسان است، بدون آنها دارای حالت های روانی نابهنجار خواهیم بود. با پذیرش و اداره احساسات خویش و شنیدن و پاسخگویی به عواطف دیگران قادر خواهیم بود قدرت شخصی مان را افزایش دهیم.
    برخورداری از هشیاری عاطفی بدین معناست که شما می دانید عواطف و هیجانات خودتان و دیگران حاوی چه چیزی هستند، چه قدرتی دارند و چه عواملی، آنها را به وجود می آورند.

برخورداری از سواد عاطفی به این معناست که شما می دانید چگونه عواطف و احساسات خود را کنترل و اداره کنید زیرا آنها را کاملاً درک می کنید. با آموختن سواد عاطفی، یاد می گیرید احساسات خود را در زمان و مکان مناسب ابراز کنید و دیگران را تحت تاثیر قرار دهید.

از این طریق همچنین، همدلی و وحدت با دیگران را در خود تقویت می کنید و یاد می گیرید که در قبال تاثیر عواطف تان بر دیگران مسئول باشید. با آموختن سواد عاطفی به خوبی با طعم و مزه و تاثیر عواطف آشنا می شوید.
یاد خواهید گرفت پا به پای مهارت های منطقی خود از مهارت های عاطفی نیز بهره بگیرید و در روابط اجتماعی و فردی خود با دیگران در زمینه عشق، کار، روابط زناشویی، تدریس و غیره موفق تر عمل کنید. اشتباهات عاطفی خیلی رایج اند و اغلب بسیار مخرب هستند.

  • چند مثال از کمبود سواد عاطفی

اگر باور ندارید، به نمونه هایی از ناهنجاری عاطفی که از روزنامه های چند سال پیش جمع آوری شده است توجه کنید:

  1. بعد از آن که کنت بیکر، کاپیتان تیم مدرسه توماس جفرسون، که بیش از هر مدرسه دیگر در کشور، محقق ممتاز تحویل جامعه می دهد مدال نقره مسابقات را دریافت کرده، آن را به درون سطل آشغال انداخت. مربی تیم نیز به طرف مسئولین مسابقات رفت و به آنها اعتراض کرد و گفت که تیمش مستحق مقام نخست بوده است.
  2. در جریان یکی از مسابقات فوتبال نوجوانان در شهر کالیفرنیا، مادر یکی از بازیکنان با عصبانیت حرف های زشتی به داور مسابقه زد و سپس به درون میدان رفت و او را که در حال فرار بود از پشت گرفت و سپس سه مرد دیگر از میان تماشاچیان به او پیوستند و داور را به زیر مشت و لگد گرفتند. در این حادثه فک داور شکست.
  3. وارن مون، بازیکن مشهور تیم بسکتبال وایل بنگهای مینه سوتا، به جرم بدرفتاری و کتک زدن همسرش دستگیر شد. بچه های آنها سراسیمه به پلیس تلفن زدند و گفتند: (کمک کنید! بابام داره مامانم را می کشه!)
  4. دیک موریس، مشاور عالی بیل کلینتون، که به خاطر تحت تاثیر قرار دادن زن بدکاره ای که با او دوست بوده است و اسرار مملکتی را به او می گفته است، دستگیر و زندانی شد.

استحکام سواد عاطفی

به راستی چرا بسیاری از آدم های فهیم و باهوش در زمینه رابطه عاطفی و احساسی خیلی بد عمل می کنند؟

پاسخ این است که ما رابطه و تماسمان را با احساسات خویش از دست داده ایم و هرگز نحوه صحیح برخورد و رفتار با عواطف را به ما نیاموخته اند. چرا چنین اتفاقی رخ داده است؟

همه ما از نظر عاطفی و احساسی بی سواد هستیم زیرا بارها و بارها از جانب احساسات، ضربه خورده ایم و تجارب دردناکی در این مورد داریم و به همین خاطر همه کانال های عاطفی و هیجانی خود را مسدود کرده ایم. چگونه آنها را مسدود کرده ایم؟ اجازه دهید با یک مثال از صدمه جسمانی توضیح دهم.

 

استحکام سواد عاطفی

  • یک مثال از سواد عاطفی

چند سال پیش، چوک، کشاورزی که در مزرعه ی کناری ما زندگی می کرد، بر اثر بی احتیاطی، دستش لای دستگاه یونجه خردکن رفت. در لحظه ی نخست، شوک شدیدی را در سراسر دستش حس کرد.
دستش را عقب کشید و به آن نگاه کرد. اما بدون آن که هیچ حسی داشته باشد، با تعجب مشاهده کرد که انگشت کوچک و انگشت میانی اش قطع شده اند و فقط به پوست آویزان هستند.

ابتدا هیچ حسی نداشت. ولی به تدریج درد به سراغش آمد. امروز بعد از چندین عمل جراحی، انگشتان او در سر جایشان قرار گرفته اند ولی فلج و بی حس هستند و هر بار که به آنها نگاه می کند، یاد آن حادثه می افتد. او قادر است با خونسردی، راجع به آن صحبت کند؛ انگار که این واقعه برای او اتفاق نیفتاده است.

چرا چوک در ابتدا هیچ حسی نداشت؟ به خاطر این که دستگاه عصبی اش، برای محافظت از او، موقتاً دچار شوک شده بود و کانال های احساسی درد را بسته بود. واکنش شوک، بسیار مفید است. در آن فاصله ای که درد را حس نمی کرد، فرصت یافت به حادثه فکر کند و تصمیمی منطقی بگیرد و هنگام مواجه شدن با ضربه روحی، کرخت و بی حس شدن، یک واکنش طبیعی است.

وقتی که درد ناشی از جراحت به طور موقت قطع می شود، فرصت می یابیم که خود را نجات دهیم یا تصمیم هایی سرنوشت ساز اتخاذ کنیم، کاری که با حضور درد و وحشت، امکان پذیر نیست. اما این بی حسی جسمانی که بعد از وارد شدن صدمه رخ می دهد محدود است و یکی دو دقیقه بیشتر به طول نمی انجامد.

  • چگونه از ضربه های عاطفی در امان بمانیم؟

همه ما با استفاده از ساز و کارهای دفاعی و دیوارهای روانشناختی، در مقابل ضربه های عاطفی غیرقابل کنترل، مقاومت می کنیم. این ساز و کارها ما را از عوامل آزاردهنده، اندیشه های مزاحم، یادآوری گذشته یا کابوسهای شبانه جدا نگه می دارند. این مسئله ظاهراً ممکن است خوب به نظر برسد اما این نوعی تعادل برقرار کردن(به قیمت فدا کردن چیزی برای حفظ چیز دیگر) است که می تواند بسیار مشکل آفرین شود.

این موانع و دیوارهای روانشناختی که به منظور دور نگه داشتن افراد مزاحم و آزاردهنده و رنجهای روحی برپا می کنیم، ممکن است حالت دائمی به خود گرفته، ما را از آدم های مهربان و دوست داشتنی جدا کند و هر گونه حس امید، لذت یا عشق را نیز در ما بکشد. یعنی همان عاملی که ما را از درد جدا نگه می دارد، می تواند ما را از لذت و خوشی نیز محروم کند.

به علاوه، این دیوارهای عاطفی که در خود ایجاد می کنیم گه گاه فرو می ریزد و به یکباره در معرض عواطف و هیجانات قدرتمند و آشفته قرار می گیریم. به عبارتی این ساز و کارهایی که ما را از درد جدا می کنند اگر مدت زمان طولانی را به خود اختصاص دهند، ما را از تعادل و ایجاد احساسات دور می کنند.

 

  • چگونه از بی حسی عاطفی خلاص شویم؟

برای این که از بی حسی عاطفی خلاصی یابیم و دیوارهای روانشناختی را در خودمان فرو ریزیم باید آن واقعه ای را که به ما ضربه عاطفی وارد کرده به تکرار فرا بخوانیم و راجع به آن با شنونده ای درد آشنا،  صحبت کنیم. این صحبت و گفتگو، ما را از مکانیسم دفاعی  رها می کند.

ولی ما به این نکته مهم توجه نمی کنیم و به همان حالت بی حسی عاطفی عادت می کنیم. علت این امر آن است که ضربه های روحی، از جمله سوء رفتار والدین، اغلب به عنوان راز شرم آور در حافظه ما دفن می شوند و هرگز به بیان درنمی آیند.

پیچیدگی دیگر مسئله، این است که چون نحوه اجتناب و دوری از افرادی را که به ما ضربه زده اند(والدین آزاردهنده، الکلی ها) بلد نیستیم، در نتیجه نمی توانیم از آن ضربه های روحی رهایی یابیم. به همین دلیل است که این نوع ضربه های عاطفی در تمام عمر باقی می مانند و انگار در گوشه تاریکی از روح ما جا خوش می کنند و زندگی عاطفی فرد قربانی را برای تمام عمر فلج می کنند.

به عبارتی همه ی ما زخم هایی داریم که از آنها دور شدیم و به شفای آنها نپرداخته ایم و در نتیجه تبدیل به خشم و نفرت و هر حسی شدند که مانع از ابراز احساسات به شکل سالم شده اند. با پرداختن به زخم ها و رنجش هایمان است که می توانیم از بی حسی عاطفی خلاص شویم و به سواد عاطفی نزدیک شویم.

  • تاثیر زندگی گذشته و زخم ها در کسب سواد رابطه  عاطفی

بدون شک،  همه ما از خانواده های کودک آزار، بدرفتار، یا والدین الکلی بیرون نیامده ایم. اما حتی فراز و نشیبهای عادی دوران مختلف و سپری کردن زندگی کسالت آور و یکنواخت،

می تواند بسیار رنج آور باشد و تا حدودی منجر به بی حسی عاطفی شود.

شوکهای عاطفی در دوران کودکی آغاز می شود و در سراسر زندگی ادامه می یابد. در حالی که مشغول یک بازی هیجان انگیز هستیم بر سرمان فریاد می کشند (نمی توانی آرام بازی کنی؟)، (یک دقیقه خفه شو ببینم!)، یا در هنگامی که از ترس به خود می لرزیم تنهایمان می گذارند. پدر و مادرمان به جنگ و دعوا با یکدیگر می پردازند یا با هم قهر می کنند.

توی کوچه از بچه های دگر کتک می خوریم یا مورد تمسخر قرار می گیریم بعضی اوقات حتی از جانب کسانی که فکر می کنیم دوستمان هستند. به طور کلی به ما کم محلی می شود و با ما رفتار سرد و توهین آمیز می کنند.

یکی از آشنایان تعریف می کرد وقتی که دوازده سالش بوده است دو تا از دوستانش دائم او را به خاطر قیافه اش مورد تمسخر قرار می داده اند.

او بعد از گذشت سالها هنوز هم وقتی که چنین واقعه ای را به یاد می آورد دچار غم و اندوه و عصبانیت می شودبه عبارتی زخمی که از دوستانش خورده است، شفا نیافته است و به همین دلیل است که همه ی ما به شفای زخم ها نیاز داریم.

دوران کودکی مملو از فشارهای عاطفی و حتی بدرفتاری است. اغلب اوقات، مهر و عطوفتی که آرزویش را داریم از ما دریغ می شود یا برای کنترل رفتارمان مورد استفاده قرار می گیرد، یعنی اگر چنانچه (خوب) باشیم آن را نثارمان می کنند و اگر (بد) باشیم آن را از ما مضایقه می کنند. آنها در مدرسه و در خانواده با سکوت و بی اعتنایی خود به ما می فهمانند که باید احساسات و اشتیاق و آرزوی خود را مخفی کنیم.

به این ترتیب به ما یاد داده می شود که بروز احساسات و عواطف، عملی زشت، شرم آور و نابخردانه است.

 

اگر شماهم فکر میکنید که نیاز دارید یکبار برای همیشه زندگی خودتان را عوض کنید و به بهترین ورژن خودتان تبدیل بشید، اگر فکر میکنید که به اندازه کافی خودتان رو دوست ندارید و اطرافیانتان به اندازه‌ کافی قدر شما را نمیدانند، نگران نباشید! راه حل مشکل اینجاست!

هوش عاطفی و سواد عاطفی

اصطلاح “هوش عاطفی” اول بار توسط دو محقق روان شناس، پیتر سالوی و جان مایر، مطرح شد که در پی تعیین کمیت هوش عاطفی بودند. اما اصطلاح “سوادعاطفی”  اولین بار بیست و یک سال پیش توسط “کلود استینر” مطرح شد و نخستین بار در یکی از کتاب ها به نام درمان الکلی ها در سال 1979 ظاهر شد.

 

هوش عاطفی و سواد عاطفی

اما هوش عاطفی چه تفاوتی با سواد عاطفی دارد؟

به طور خیلی خلاصه می توان گفت که سواد عاطفی در واقع نوعی هوش عاطفی(هیجانی) است که با قلب انسان سر و کار دارد و برآمده از آن است.

تیزهوشی عاطفی را می توان در راههای بسیار متعددی به کار گرفت. برای مثال، بعضی ها از راه رعب و وحشت، آدمها را به فرمانبرداری از خویش وادار می کنند. این افراد دارای این تیزهوشی عاطفی هستند که می تواند در آدم ها ایجاد وحشت کنند و روش های آنان در سر تا سر جهان روز به روز پیشرفت می کند. برخی افراد نیز از طریق آگهی های تبلیغاتی قادرند آدم ها را تشویق به دادن رای به فلان نامزد انتخاباتی یا خرید فلان کالا کنند.

اما یک نوع فوق العاده موفق از افراد تیزهوش عاطفی، سازندگان فیلم های کارتونی هستند که از طریق،

 به حرکت درآوردن تعدادی تصویر دو بعدی قادرند خیلی بهتر و ساده تر از هنرپیشگان زنده فیلم ها، احساسات و عواطف بچه ها را تحت تاثیر قرار دهند.

بنابراین تیزهوشی عاطفی را می توان در جهات مختلف به کار گرفت.

در بعد شخصی، مهارتهای عاطفی را می توان برای کنترل نفس یا آرام کردن خویش به کار برد یا از طریق ترساندن، نومید ساختن یا برانگیختن احساس گناه در دیگران، آنها را کنترل کرد. این مهارت ها به هر طریق، به عنوان شکلی از (هوش) عاطفی و هیجانی انسان محسوب

 می شوند. اما آنچه مدنظر ماست آن دست از مهارت های عاطفی است که باعث بهبود زندگی همه انسان ها می شود نه گروه و دسته ای خاص و این مهارت ها که کیفیت روابط انسانی را بهبود می بخشند ریشه در قلب انسان دارند و از آنجا نشات می گیرند.

  • سواد عاطفی طبق تحقیقات و مطالعات چیست؟

بعد از بیست و پنج سال تحقیق و مطالعه بر روی جنبه های عاطفی زندگی انسان ها، به مجموعه ای از مهارت ها دست یافته ام و آنها را سواد رابطه عاطفی نامیده ام.

هدف اصلی این تحقیق آن بوده است که روحیه همکاری و تعاون را در میان مردم تقویت کنم و به آنها کمک کنم که آزادانه و به دور از هر گونه زور و اجبار، با استفاده از عواطف خود و به گونه ای همدلانه به کار و تلاش با هم بپردازند و کیفیت زندگی گروهی را تقویت کنند.

همین هدف موجب شد که آموزش سواد رابطه عاطفی را بر حول عشق سازماندهی کنم.

این موضوع که در زندگی عاطفی انسان ها، عشق نقش محوری دارد یک نتیجه ی خام و شتابزده نیست. ژوزف لودو در کتاب معتبر مغز عاطفی، ارکان اسرارامیز زندگی عاطفی، حتی یک بار کلمه عشق را نمی آورد، در حالی که بیش از هفتاد و پنج بار کلمه ترس را ذکر

می کند.

دانیل گلمن در کتاب هوش هیجانی خود بیست مدخل در ارتباط با خشم آورده است و از عشق فقط سه بار، سخن به میان آورده است.بنابراین در حالی که هر کس از صمیم قلب به اهمیت عشق در زندگی واقف است، این احساس توسط کارشناسان، کمتر مورد بحث و تحلیل قرار گرفته است.

شکی نیست که همه آدم ها کم و بیش دارای سواد و مهارت های عاطفی هستند، برخی بیشتر، برخی کمتر. ولی اگر خود را در این زمینه کم سواد می دانید، اصلاً جای نومیدی نیست. این برنامه آموزشی به شما کمک می کند که هوش و سواد خود را در زمینه ی عواطف و احساسات و هیجانات افزایش دهید.

پنج بخش سواد رابطه عاطفی کدامند؟

برنامه یادگیری سواد عاطفی شامل پنج بخش است:

1.عواطف و احساسات خود را بشناس؛ آیا احساسات راستین خود را می شناسید؟

 بسیاری از آدم ها نمی توانند احساساتی از قبیل عشق، شرم یا غرور را تعریف کنند و همین طور قادر نیستند علت بروز این احساسات را بیان کنند. آنها اغلب حتی نمی توانند بگویند که عواطف و هیجاناتشان چه قدرتی دارد و اگر از آنها خواسته شود احساسات خود را به سه گروه، احساسات ظریف، احساسات قوی و احساسات جانکاه و کوبنده تقسیم کنند، عاجز می مانند. اگر شما نتوانید قدرت احساساتتان را ارزیابی کنید، آنگاه قادر نخواهید بود میزان تاثیر آنها بر خودتان و دیگران را نیز مشخص نمایید.

2.از صمیم قلب با دیگران همدلی کن؛ آیا احساسات دیگران را تشخیص می دهید؟

 آیا می فهمید که چرا آنها چنین احساساتی دارند؟ آیا می توانید موقعیت و انگیزه دیگران را درک کنید؟ اینها همان حس همدلی با دیگران است، یعنی توانایی خود را به جای دیگری گذاشتن و درک کردن عواطف و احساسات او.

وقتی که با دیگران همدلی می کنیم، عواطف و احساسات آنها توجیه پذیر و منطقی به نظر می رسند. ما به طور شهودی می فهمیم که دیگران چه احساسی دارند، احساس آنها چه قدرتی دارد، و چه عاملی باعث بروز آن شده است. این کار برای بعضی ها مشکل است ولی بقیه مردم چنان خوب می توانند به احساسات دیگری پی ببرند که انگار آدم ها برای آنها به مثابه کتابهای گشوده ای هستند که به راحتی قابل خواندن می باشند.

 

5 بخش سواد عاطفی

3.یاد بگیر که عواطف و احساسات خود را مدیریت کنی؛ آیا بر عواطف و هیجانات خود تسلط دارید؟ شناخت عواطف خود و دیگران برای مجهز شدن به سواد عاطفی کافی نیست.

ما همچنین نیاز داریم که بدانیم چه موقع احساسات و عواطف خود را ابراز کنیم و چه موقع از بروز آنها جلوگیری کنیم. همچنین باید بدانیم که ابراز احساسات یا عدم ابراز آن، چگونه و

چه وقت به دیگران اثر می گذارد. ما باید یاد بگیریم که احساسات مثبت خود، از جمله امید، عشق و لذت را چگونه ابراز کنیم و باید بیاموزیم که چگونه احساسات منفی خود از جمله خشم، ترس، احساس گناه و غیره را به گونه ای سازنده و غیرمخرب ابراز کنیم یا آنها را تا زمان مناسبی به تعویق بیندازیم و به طور کلی آنها را مدیریت کنیم.

4.خطاهای عاطفی خود را تصحیح کن؛ آیا می دانی چگونه معذرت خواهی کنی و رفتار اشتباه خود را تصحیح کنی؟ انسانها همیشه دچار خطاهای عاطفی می شوند و احساسات دیگران را جریحه دار می کنند. اما ما باید یاد بگیریم که کجا مرتکب خطا شده ایم و آن را ترمیم کنیم. برای این کار باید به اندازه کافی شجاعت داشته باشیم که مسئولیت خطایی را که مرتکب شده ایم به عهده بگیریم و از دیگران به شیوه ی درست بخواهیم ما را ببخشند.

در این راه ممکن است لازم باشد که بعضی از رفتارهای خود را تغییر دهیم. این کار چندان ساده نیست اما اگر از زیر بار آن شانه خالی کنیم آنگاه اشتباهات آزاردهنده ما دائماً روابط ما را با دیگران مسموم می کنند.

5.همه مهارتهای خود را بر روی هم بگذار؛ به محض آن که مهارت های قبلی را فرا گرفتید و به سطح قابل قبولی از سواد عاطفی دست یافتید، به مهارتی می رسید که من آن را (تبادل عاطفی) نامیده ام. این به معنی آن است که شما به جایی رسیده اید که می توانید روی موج احساسات و عواطف دیگران بروید، حالات عاطفی آنها را درک کنید و به گونه ای موثر بر آنها اثر بگذارید.

 

داخل دوره‌ی سواد رابطه عاطفی صدها نکته گفتم که برای رابطه‌ی عاطفیتون مثل یک ناجی عمل میکنه و به شما کمک میکنه که یک رابطه‌ی عاطفی فوق‌العاده و غیرسمی رو تجربه کنید. برای دریافت این دوره‌ی باورنکردنی،روی متن کلیک کنید.

نتیجه:

نابهنجاری و بی سوادی عاطفی یعنی این که احساسات و عواطف، دشمن ما هستند. اما وقتی که از نظر عاطفی و هیجانی باسواد می شویم، می توانیم کاری کنیم که احساسات و عواطف، با ما و دیگران دوست شوند و به جای آن که علیه ما باشند به نفع ما در روابطمان وارد عمل شوند.

ما یاد می گیریم که در موقعیت های دشوار عاطفی، که اغلب منجر به جنگ و جدال می شود اوضاع را به خوبی کنترل کنیم و یاد می گیریم که از عواطف و هیجانات لذتبخش و امیدبخش و حاکی از عشق، لذت ببریم.

متاسفانه همه ما دائماً از جانب مشکلات ساده زندگی روزمره در معرض خطر ضربه های روحی و عاطفی قرار داریم و اگر از سواد عاطفی بی بهره باشیم آنگاه این دردهای عاطفی باعث می شوند که برای حفاظت از خود دوباره به بی حسی عاطفی پناه ببریم.

و هنگامی که در پشت این سپر عاطفی مخفی می شویم، تماس ما با احساساتمان قطع می شود و از تجربه کردن آنها محروم می شویم و دیگر قادر نیستیم آنها را درک یا کنترل کنیم پس لازم است در ابتدا نسبت به مبحث سواد عاطفی آگاه شویم تا روابط باکیفیت و سالمی را تجربه کنیم و درگیری های ما در رابطه ی عاطفی کم تر شوند.

107 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *