تغییر تله استحقاق

تغییر تله استحقاق

همان طور که در (مقاله‌ی تله‌ی استحقاق چیست؟) گفته شد، افرادی که دارای این تله هستند به ندرت برای تغییر اوضاع و احوالشان تلاش می کنند و در عوض راه ساده تر و بی دردسرتر را انتخاب می کنند که همانا (دیگر مقصر پنداری) است. آنها سخت به دنبال حفظ وضعیت موجود هستند، چرا که از این وضعیت، نفع زیادی می برند.
اما بالاخره این افراد هم در زندگی به بن بست می رسند در واقع با توجه به ویژگی ها و الگوهایی که دارند، افراد نزدیک خود را خسته و درمانده می کنند که در این صورت راهی جز تغییر ندارند.
در این مقاله قصد داریم به راهکارهایی جهت تغییر تله‌ی استحقاق بپردازیم.

غلبه بر مشکلات تله‌ی زندگی استحقاق

در این قسمت به توصیف مراحلی می پردازیم که در تغییر این تله‌ی زندگی به شما کمک می کنند.

مراحل غلبه بر مشکلات تله‌ی زندگی استحقاق:

  • فهرستی از مزایا و معایب نپذیرفتن محدودیت ها تهیه کنید. این کار برای انگیزه سازی شما ضروری است.
  • بهانه تراشی های خود را برای نپذیرفتن محدودیت ها کنار بگذارید.
  • دقت کنید که چگونه نپذیرفتن محدودیت ها در زندگی روزمره برای شما مشکل درست می کند. فهرستی از این مشکلات تهیه کنید.
  • برای اینکه یادتان باشد که با بی انضباطی و استحقاق خود در موقعیت ها بجنگید، کارت آموزشی درست کنید.
  • همچنان که به دنبال تغییر هستید از دیگران درباره‌ی میزان تغییر خود، نظرخواهی کنید.
  • تلاش کنید با اطرافیان خود، همدلی کنید.
  • اگر تله‌ی زندگی شما از نوع حمله بر علیه سایر تله هاست، سعی کنید تله های زیربنایی را درک کنید و از تکنیک های مربوط به هر کدام از آنها استفاده نمایید.
  • اگر در انضباط شخصی مشکل دارید، کارهای خود را بر اساس میزان ناکام سازی و بیزارسازی، درجه بندی کنید. کارهای خود را سلسله مراتبی در نظر بگیرید و برای انجام آنها اقدام کنید.
  • اگر در کنترل هیجان های خود مشکل دارید از تکنیک “محروم سازی” استفاده کنید.
  • اگر گرفتار استحقاق از نوع وابستگی شده اید، کارهایتان را بر اساس میزان سختی درجه بندی کنید. آن گاه به تدریج کارها را از آسان به سخت و بدون کمک دیگران انجام دهید. از کارهای آسان تر شروع کنید تا به خودتان ثابت کنید که آدم باکفایتی هستید.

 

غلبه بر مشکلات تله ی زندگی استحقاق

فهرستی از مزایا و معایب نپذیرفتن محدودیت ها تهیه کنید. این کار برای انگیزه مندسازی شما ضروری است

اگر معایب تله‌ی زندگی را در نظر بگیرید مطمئن باشید که باید چنین مواردی را لحاظ کنید: “آسیب زدن به دیگران، احتمال از دست دادن روابط، احتمال اخراج از کار، تنزل رتبه شغلی، مشکلات حقوقی و قضایی.”

اگر در کنترل تکانه و ناکامی ها مشکل داشته باشید به احتمال قریب به یقین به هدف های زندگی تان نمی رسید. اگر نتوانید دندان روی جگر بگذارید و بر این مشکلات غلبه کنید، خیال تان جمع باشد که پیامدهای منفی زیادی دامن گیر شما خواهد شد.

اگر افراد واقعاً هنوز در معرض پیامدهای مخرب این تله‌ی زندگی قرار نگرفته اند، می توان با کمک تکنیک تصویرسازی، آنها را بیشتر متوجه پیامدهای مشکل شان کرد: “تصور از دست دادن همسر، نامزد یا کار.”

بهانه تراشی های خود را برای نپذیرفتن محدودیت ها کنار بگذارید

ابتدا بهانه و عذر تراشی های خود را فهرست کنید. سپس ببینید که هر کدام از این بهانه های فرار چه سختی ها و مشکلاتی را پدید آورده اند. به عبارتی به این موضوع فکر کنید که کدام یک از این بهانه ها، بی ارزش هستند. با افکاری که به ذهن شما خطور می کنند و دستاویزی برای بهانه تراشی می شوند، مقابله کنید. جواب این افکار را بدهید. نگذارید در برابر این افکار دست و پا بسته بمانید.

این بهانه ها به شما کمک می کنند تا از واقعیت زندگی خود فرار کنید. اگر بر همین منوال عمل کنید به دلیل تکانشگری و استحقاق، دیر یا زود باید بهای سنگینی بپردازید. به بهانه تراشی های خود اجازه ندهید تا پیامدهای منفی تله‌ی زندگی تان را کم ارزش کنند.

مثالی از بهانه تراشی ها:

  • دیگران باید همین شخصیت فعلی من را بپذیرند.
  • من که به کسی صدمه نمی زنم. دیگران حساس هستند.
  • همه‌ی آدم ها از خود راضی هستند. فقط من این طوری نیستم.
  • من آدم خاصی هستم و لیاقتم بیش از اینهاست.
  • با این کارهایی که می کنم هیچ وقت مشکلی برای من پیش نمی آید.
  • من مواظب خودم هستم و دیگران هم باید مراقب خودشان باشند.
  • ابراز تمام وکمال خشم برای سلامتی ضروری است.
  • همیشه برای انجام کارها، وقت هست.
  • فردا کارم را انجام می دهم.
  • نمی توانم جلوی رفتارم را بگیرم، این ویژگی شخصیتی من است.

دقت کنید که چگونه نپذیرفتن محدودیت ها در زندگی روزمره برای شما مشکل درست می کند، فهرستی از این مشکلات تهیه کنید

از شما می خواهیم که فهرستی تهیه کنید از اینکه چگونه در زندگی روزمره‌ی خود این حس استحقاق را به نمایش می گذارید. می توانید از دوستان و اعضای خانواده نیز کمک بگیرید. از اینکه چنین فرصتی در اختیارشان قرار دهید، شادمان خواهند شد.

به جنبه های مختلف زندگی دقت کنید؛ در خانه، با همسرتان، با فرزندان تان، در محیط کار، در اتومبیل، با دوستان و در رستوران. مشخص کنید که در هر حوزه، چگونه محدودیت ها و قوانین را زیر پا می گذارید. این کار به شما کمک می کند تا کارهای خودخواهانه خود را با هنجارها و قوانین مقایسه کنید.

هنجارها از اصل بنیادین احترام متقابل نشات می گیرند. این اصل به بهترین شکل در قانون طلایی بیان شده است؛ “با دیگران همان گونه رفتار کن که دوست داری دیگران با تو رفتار کنند.”

برای اینکه یادتان باشد با بی انضباطی و استحقاق خود در موقعیت ها مبارزه کنید، کارت آموزشی درست کنید

در این قسمت باید بر علیه تله‌ی زندگی تان مبارزه کنید. هر زمان با موقعیتی رو به رو شدید که دوست دارید قوانین و انتظارات بهنجار را زیر پا بگذارید و بر اساس حس استحقاق خود عمل کنید این کارت های آموزشی می توانند به عنوان یادیار به حافظه‌ی شما کمک کنند.

به همین دلیل باید برای موقعیت هایی که در آنها دچار مشکل می شوید (یعنی اینکه براساس حس خودخواهی تان عمل کنید) آماده باشید و این کارت ها را مطالعه کنید.

نکات مهم در نوشتن کارت های آموزشی مربوط به استحقاق:

  • از نیازهای اطرافیان باخبر باشید. تلاش کنید احساس های آنها را درک کنید و با آنها همدل باشید.
  • بر اساس اصول احترام متقابل، انصاف و بی طرفی عمل کنید.
  • از خودتان سوال کنید؛ آیا نیازهای فوری من آن قدر مهم هستند که پیامدهای منفی اصرار بر ارضا نیازها برای من هیچ اهمیتی ندارند؟
  • یاد بگیرید از کنترل ناکامی به عنوان وسیله ای برای دست یابی به اهداف ارزشمندتر استفاده کنید. دائم به خودتان بگویید: “نابرده رنج گنج میسر نمی شود.”

 

برای اینکه یادتان باشد با بی انضباطی و استحقاق خود در موقعیت ها مبارزه کنید، کارت آموزشی درست کنید

همچنان که به دنبال تغییر هستید از دیگران درباره‌ی میزان تغییر خود نظرخواهی کنید

با کسانی درباره‌ی میزان پیشرفت خود حرف بزنید که افرادی صادق و قابل اعتماد باشند. از دوستان صمیمی، همکاران یا اعضای خانواده تان بپرسید که عملکرد شما چگونه است؟ آیا در رفتار و شیوه‌ی برخورد شما با تعارض ها و اختلاف نظرها، تغییری مشاهده می کنند؟ بپرسید که در چه حوزه هایی همچنان احساس می کنند که شما خودخواهانه رفتار می کنید؟

ممکن است احساس استحقاق در ذهن شما چنان ریشه دوانده باشد که حتی متوجه خودخواهی هایتان نمی شوید، در حالی که دیگران به راحتی می توانند این حس را در رفتارهای شما درک کنند. به همین دلیل، نظرخواهی از دیگران باعث افزایش درک و دقت شما می شود.

علاوه بر این، چنین کاری باعث می شود تا به تدریج انتظارات و خواسته های بهنجار را برای رفتار خود پایه ریزی کنید؛ معمولاً مردم برای اطرافیان خود چه کارهایی می کنند؟ انصاف و برابری در روابط به چه معناست؟ مردم بر اساس چه سنت ها و عرف هایی رفتار می کنند؟

می توانید به این سوال ها جواب بدهید. می توانید برای خودتان قوانین روشن و آشکاری وضع کنید و از این رهگذر به درک بیشتر مردم نائل می شود. قوانینی که از این طریق به انها پی می برید در بطن روابط اجتماعی نهفته هستند.

تلاش کنید با اطرافیان خود همدلی کنید

ناهمدلی با دیگران یکی از عوامل مهم در تقویت تله‌ی زندگی استحقاق است.

خود محوری در این افراد سابقه ای دیرپا دارد و از تاثیرهای بد رفتارهای خود روی دیگران ناآگاهند. به دلیل حاکمیت بی چون و چرای خود خواهی، روابط انسانی و صادقانه برای این افراد اصلاً معنایی ندارد.

واکنش های دیگران در موقعیت های اجتماعی می تواند سرنخ مهمی از چگونگی رفتار ما باشد. واکنش های دیگران می تواند در تصمیم گیری های بعدی ما اثر بگذارد. اگر خوب به واکنش های دیگران در قبال خودمان دقت کنیم ممکن است در رفتارهای خودمان تجدید نظر کنیم.

در روابط عاطفی تمرین آینه سازی به شما کمک می کند تا همدلی را یاد بگیرید. تمرین آینه سازی نوعی تکنیک گوش دادن فعال است. دو بخش دارد که در بخش اول، شما آنچه را که از حرف های طرف مقابل شنیده اید به او منعکس می کنید و در بخش دوم، می گویید طرف مقابل چه احساسی دارد.

به تدریج توجه تان را به سمت گفتار و رفتار دیگران سوق دهید. تمرین کنید که به مشکلات و شکایت های دیگران گوش بدهید. درک کنید زمانی که به نیازهای آنها توجه نمی کنید چه احساسی دارند. بدون اینکه حالت دفاعی به خودتان بگیرید، سعی کنید با اطرافیانتان همدلی کنید.

اگر تله‌ی زندگی شما از نوع حمله بر علیه سایر تله هاست، سعی کنید تله های زیر بنایی را درک کنید و از تکنیک های مربوط به هر کدام از آنها استفاده کنید

اگر تله‌ی زندگی شما، استحقاق است، به احتمال زیاد تله های دیگری هم در زندگی شما هستند پس سعی کنید، تله‌ی بنیادین خود را پیدا کنید.

یکی از جنبه های مهم تغییر در شما این است که آسیب پذیری خود را با جان و دل درک کنید. استحقاق، سرپوشی است برای فرار و جبران این حس آسیب پذیری درونی و به همین دلیل لزومی برای درک آسیب پذیری خود نمی بینید.

باید حس عمیق محرومیت، نقص یا طرد اجتماعی را درک کنید وگرنه نمی توانید برای تغییر مشکلات قدمی بردارید. استحقاق شما را سخت به سمت تفکر سیاه و سفید (تفکر همه یا هیچ) سوق داده است. یا دوست دارید کاملاً تغییر کنید یا اینکه اصلاً دست به تغییر نزنید یا هیچ گونه عیب و ایرادی ندارید یا تمام شخصیت شما پر از عیب و ایراد است، یا همه شما را می ستایند یا هیچ کس شما را دوست ندارد.

دقت کنید که چقدر این نوع تفکر در تصمیم گیری های شما رخنه کرده است. لازم است یاد بگیرید به تدریج به سمت تعادل اندیشی حرکت کنید و دست از جزم اندیشی بردارید تا نیازهای شما به گونه ای درست تر برآورده شوند.

راه های مناسب تری برای برطرف سازی نیازهای هیجانی اصلی شما وجود دارد. قرار نیست یا نیازهای شما برآورده شوند یا نیازهای دیگران. راه هایی وجود دارند که با احترام به حقوق و نیازهای دیگران، شما نیز می توانید نیازهایتان را برطرف سازید.

لازم نیست برای دست یابی به خواسته هایتان، پرتوقع، کنترل گر و خودخواه باشید. با پرتوقعی، خودخواهی و کنترل گری می خواهید به دیگران نشان بدهید که هیچ عیب و ایراد درونی ندارید، از قضا با این روش ها عملاً دست شما پیش دیگران رو می شود.

در روابط صمیمی خود تمرین کنید تا همدلانه برخورد کنید و در تعارض ها و اختلاف نظرها به گونه ای برخورد کنید که نیازهای دیگران نیز ارضا شود. یاد بگیرید بدون پرتوقعی، خواسته هایتان را به دیگران بازگو کنید. جلال و جبروت بیرونی شما حاکی از ضعف درونی شماست. حداقل با خودتان صادق باشید و به خودتان دروغ نگویید. سعی کنید بدون سرپوش گذاشتن بر ضعف ها و آسیب ها به دیگران بگویید کی هستید.

البته که این کار برای شما سخت و چالش آفرین است. سخت می ترسید از اینکه تنها و آسیب پذیر رها شوید و نیازهایتان برآورده نشوند یا دیگران بر عواطف و خواسته های شما دست رد بزنند. امتحان کنید. همیشه این گونه نیست. با کمک راهکارهای مربط به تغییر تله ها به زندگی ارزشمندتر و رضایت بخش تری دست می یابید.

اگر در انضباط شخصی مشکل دارید، کارهای خود را بر اساس میزان ناکام سازی و بیزارسازی، درجه بندی کنید. کارهای خود را سلسله مراتبی در نظر بگیرید و برای انجام آنها اقدام کنید

با این کار می توانید خویشتن داری را یاد بگیرید. کارها را اولویت بندی کنید و خودتان را به انجام آنها ملزم کنید. می دانیم که این کار برای شما سخت است.

گاهی اوقات نیز ناکامی دامن گیر شما می شود اما به این موضوع فکر کنید که انگار تحت آموزش هستید. افرادی که ابتدا در حال یادگیری مهارت ها هستند، کار برایشان سخت است. اما با انجام این کار، توان تحمل ناکامی را در خودتان افزایش می دهید. برای اینکه پایبند به این کار باشید مدام منافع بلند مدت آن را به خودتان یادآوری کنید. کارهای خود را فهرست بندی کنید و سپس این کارها را بر اساس سخت بودن درجه بندی کنید.

کارهایی که برای دست یابی به خویشتن داری لازم هستند:

  • شستن ظرف ها
  • خرید از مغازه (هفته ای یک بار)
  • ورزش کردن (دو بار در هفته)
  • نگاه کردن به صفحه‌ی نیازمندی های روزنامه (هر روز)
  • تلفن زدن برای تنظیم وقت مصاحبه های شغلی
  • شرکت در مصاحبه شغلی
  • خرج کردن پول مربوط به مایحتاج خانه (در طول یک هفته)
  • رفتن به دنبال برنامه های آموزش شغلی

سعی کنید حداقل هر هفته یک کار از این لیست را انجام بدهید. شاید برخی از کارها را باید هر روز انجام بدهید. بعد از تکمیل این مقیاس برای هفته های بعد برنامه ریزی کنید و کارهای انجام شده را یادداشت کنید. بپذیرید که این روند را با افت و خیز دنبال خواهید کرد. دوباره گرفتار تفکر دوقطبی نشوید: (یا باید کاملاً برنامه را اجرا کنم یا این  که دست به سیاه و سفید نمی زنم.)

اگر در کنترل هیجان های خود مشکل دارید از تکنیک محروم سازی استفاده کنید

تکنیک محروم سازی مخصوصاً برای کنترل خشم مفید است. وقتی با خشم و عصبانیت رفتار می کنید این تکنیک به شما کمک می کند تا جلوی خشمتان را بگیرید و افکار خشم برانگیز کمتر بر شما اثر بگذارند. این تکنیک می تواند به تدریج مهارت های تدبر اندیشی و پیش اندیشی را به شما یاد بدهد.

از شما می خواهم که از تشدید تمایل برای پرخاشگری به عنوان نشانه ای در جهت استفاده از این راهکار سود ببرید. ابتدا بر اساس این مقیاس شدت خشم خود را نمره گذاری کنید.

 

اگر در کنترل هیجان های خود مشکل دارید از تکنیک محروم سازی استفاده کنید

مقیاس خشم:

0=اصلاً خشمگین نیستم

2=اندکی خشمگین هستم

4=نسبتاض خشمگین هستم

6=خیلی خشمگین هستم

8=ناجور خشمگین هستم

هر زمان میزان خشم شما در این مقیاس، نمره‌ی بالاتر از ۴ بگیرد می توانید از تکنیک محروم سازی استفاده کنید. می توانید به هر بهانه ای از موقعیت خشم برانگیز خارج شوید. (می توانید به اطرافیان چنین جمله ای بگویید؛ متاسفم باید چند دقیقه ای درباره‌ی این موضوع فکر کنم. اجازه بدهید چند دقیقه ای بحث را متوقف کنیم.) اگر ترک موقعیت امکان پذیر نیست، می توانید در ذهنتان از عدد ۱۰۰ با مضرب ۷، کسر کنید تا میزان خشم شما در مقیاس به زیر عدد ۴ برسد.

زمانی که خشم شما کم می شود، آن گاه بهتر می توانید افکار خود را جمع بندی کنید و خواسته هایتان را مطرح کنید. زمانی که خشم شما کم شود، می توانید تصمیم بگیرید که خشم خود را ابراز کنید.

اگر شیوه‌ی ابراز خشم مناسب باشد شما دست به رفتار جراتمندانه ای زده اید. می توانید با خونسردی بحث را پیش ببرید. به شخصیت طرف مقابل حمله نکنید. دقیقاً به طرف مقابل بگویید که کدام رفتارش باعث خشم شما شده است.

اگر گرفتار استحقاق از نوع وابستگی شده اید کارهایتان را بر اساس میزان سختی درجه بندی کنید. آن گاه به تدریج کارها را از آسان به سخت و بدون کمک دیگران انجام دهید. از کارهای آسان شروع کنید تا به خودتان ثابت کنید که آدم باکفایتی هستید.

باید حس کفایتمندی و توانمندی را در خودتان پرورش دهید، حسی سالها زیر چتر حمایت دیگران اصلاً مجال نمو و پر و بال نیافته است.

شما استاد به بازی گرفتن دیگران هستید تا از شما مراقبت کنند. فهرستی از مزایا و معایب این کار تهیه کنید.

در اثر پیامدهای این تله‌ی زندگی، بخش اعظم احترام به خویشتن را از دست می دهید و نمی توانید به اندازه‌ی هم سن و سال هایتان پیشرفت کنید. بار زندگی شما روی دوش اطرافیان می افتد و هم خودتان و هم دیگران را به نحوی اذیت می کنید.

کمک ها و یاری های اطرافیان را ثبت کنید. دقت کنید که چه کسانی شما را به سمت وابستگی سوق می دهند و عملاً مسئولیت های زندگی شما را بر عهده می گیرند.

از کارهاییی که قصد انجام آنها را دارید، سلسله مراتبی تهیه کنید. برای اجرای این کارها، ابتدا برنامه ریزی و سپس به تدریج گام بردارید. ابتدا کارهای آسان تر را انتخاب کنید و سپس به سراغ کارهای مشکل تر بروید تا حس توانمندی و تسلط در شما شکل بگیرد.

در مقابل افراد نزدیکمان که دچار تله‌ی استحقاق هستند چه کار کنیم

اگر شما در زندگی تان با فردی سر و کار دارید که نمی تواند محدودیت های واقع بینانه را بپذیرد و گرفتار تله‌ی زندگی استحقاق است، به احتمال زیاد با مشکلات و دردسرهای زیادی رو به رو خواهید شد. چنین فردی تمایل چندانی برای تغییر ندارد و شاید شما را عامل اصلی مشکلاتش تلقی کند.

در اینجا به راهکارهای می پردازیم:

  • دقت کنید که شما چه ویژگی یا مزیتی دارید که برای چنین فردی ارزشمند محسوب می شود؟ ببینید که او به چه ویژگی یا مزیتی در شما سخت نیازمند است؟ پول شما؟ شغل شما؟ احترام شما؟ توجه شما؟
  • چقدر اشتیاق دارید که این شرایط سخت را تغییر دهید؟ آیا واقعاً حاضر هستید در رابطه بمانید یا اینکه دوست دارید فکری به حال این وضع بکنید؟
  • سعی کنید ناراحتی های خود را در رابطه با این افراد به شیوه ای محترمانه بیان کنید. از آنها بپرسید که چقدر از احساسات شما آگاه هستند؟ آیا برای تغییر شرایط، تمایلی دارند؟
  • اگر برای تغییر تمایلی دارد، مراحل غلبه بر تله‌ی زندگی استحقاق را با کمک هم طی کنید.
  • اگر برای تغیر تمایلی ندارد، پیامدها و عواقب تغییر ناپذیری را به او گوشزد کنید. تلاش کنید فرد این عواقب منفی را به تدریج احساس کند. دست از تلاش برندارید تا طرف مقابل وادار به همکاری شود. تلاش کنید به او این حس را منتقل کنید که تغییر، کار دشواری است. با او همدلی کنید اما دست از برنامه‌ی خود برندارید.
  • این نکته‌ی مهم را به یاد داشته باشید که برای برخی از افرادی که گرفتار این تله‌ی زندگی شده اند، تغییر ناممکن است.
    اگر ویژگی یا مزیتی که شما دارید برای طرف مقابل پشیزی نمی ارزد، احتمالاً برنامه‌ی شما با شکست رو به رو می شود و تیرتان به سنگ می خورد. تصمیم شما برای تغییر طرف مقابل نیز بدون شک پیامدهایی دارد. فکر کنید که آیا حاضرید پیامدهای این برنامه را بپذیرید. مزایا و معایب این برنامه را بنویسید. ممکن است برنامه‌ی شما، آتش تعارض ها را شعله ور کند و رابطه‌ی شما تمام شود. در هر صورت تصمیم با شماست.

 

در مقابل افراد نزدیکمان که دچار تله ی استحقاق هستند چه کار کنیم

نتیجه:

پژوهش ها نشان داده است که هر چه قدر آشفتگی مراجعان در ابتدای شروع درمان بیشتر باشد، به احتمال بیشتر نیز قادر به تغییر خواهند بود. زیرا این آشفتگی برای شما دست آویزی می شود برای غلبه بر حس استحقاق خودتان، ممکن است شروع تغییر سخت باشد اما با استفاده از راهکارهایی که گفته شده، عملی و امکان پذیر است.

تله استحقاق چیست؟

تله استحقاق چیست

مقدمه

انسانی که از عالم و آدم طلبکار است، در روابط و زندگی اش مطمئناً دچار مشکل می شود اما چرا؟

می گفت: “به اصرار من راضی شد که به درمانگر مراجعه کنیم.

می گفت: من که مشکلی ندارم و هر اشکالی که در زندگی مان پیش می آید، تقصیر تو هست پس چرا من باید به درمانگر مراجعه کنم، همراهی من چه مشکلی را حل می کند؟

واقعاً از اینکه مقصر تمام وکمال زندگی مشترکمان از دید او، همیشه من هستم، خسته شده ام. از اینکه انگشت اتهام را همیشه به سمت من می گیرد، به حرف هایم گوش نمی دهد، همدلی ندارد و معمولاً مرا نادیده  می گیرد، درمانده و خسته ام.

هر وقت دچار اختلاف نظر می شویم، حق به جانب است، از عالم و آدم طلبکار است و فقط لازم است در مقابل خواسته هایش ((نه)) بشنود، عصبانی و خشمگین می شود و زمین و زمان را به هم گره می زند.

یکی از دلایل اصرارم برای رفتن پیش مشاور و درمانگر این است که بدانم مشکل کجاست؟

در کدام تله ی زندگی افتاده ام؟”  و…..

این موارد نشانه های تله ی استحقاق است که برای رهایی از این مشکلات، لازم است در ابتدا،  این تله را بشناسیم تا به حل آن بپردازیم.

در این مقاله قصد داریم به توضیح تله ی زندگی استحقاق بپردازیم.

 

  • یک تجربه از تله ی زندگی استحقاق


    برای اینکه، تله ی زندگی استحقاق را درک کنید در وهله ی اول بهتر است با یک مثال شروع کنیم:

مارتین: چهل و سه سال داشت و همسرش مدام به او می گفت که دیر یا زود رابطه را تمام می کند.

قبل از اینکه اولین بار مارتین را حضوری ملاقات کنیم از دست او عصبانی شده بودیم. در اولین مکالمه تلفنی، از ما سوال کرد که آیا کلینیک، عصرهای پنج شنبه باز است یا خیر. گفتیم که کلینیک فقط عصر روزهای دوشنبه و چهارشنبه باز است. او سوال کرد: “خب پس امکان ندارد که من عصر پنج شنبه بیایم؟”

دوباره به او گفتیم که عصرهای پنج شنبه کلینیک تعطیل است. قرار شد که عصر روز دوشنبه تشریف فرما شوند. قبل از دوشنبه نیز دوبار دیگر تلاش کرد که آیا راهی وجود دارد که ایشان عصر روز پنج شنبه بیایند. او اشاره می کرد که اگر این گونه باشد برایشان خیلی راحت است.

مارتین در اولین جلسه، بیست دقیقه تاخیر داشت. وقتی به کلینیک آمد اولین حرفش این بود که چقدر آمدنش در روزهای دوشنبه، سخت است. او گفت: “مجبور شدم تمام راه را از داخل شهر بیایم.” در حالی که روی صندلی نشست گفت که راحت نیست و پرسید: “می توانم آن را جا به جا کنم؟”

از او پرسیدم که چی شده که وقت گرفته است؟

مارتین: به خاطر همسرم هانا. او تهدیدم کرده است که اگر برای درمان اقدام نکنم، ترکم می کند. اصلاً دوست ندارم زندگی مشترکمان را به هم بریزد.

درمانگر: چی شده که شما را تهدید کرده است؟

مارتین: مثل اینکه متوجه شده است که من دوباره سر و گوشم می جنبد.

درمانگر:قبلاً هم این اتفاق بود؟

مارتین: بله، این دومین باری است که به این موضوع، پی برده است.

درمانگر: این دومین رابطه شما بوده یا…؟

مارتین: (می خندد) نه. این ویژگی شخصیتی من است. اصلاً نمی توانم خودم را به یک رابطه پایبند کنم.

بعد از چند جلسه متوجه شدیم که هانا فقط به دلیل خیانت همسرش نیست که او را تهدید کرده است.

هانا در یکی از جلسات زوج درمانی اشاره کرد:

هانا: اصلاً نمی توانم تحملش کنم. همیشه باید همه چیز مطابق میل حضرت عالی باشد. از این کارش متنفرم، عین یک بچه ی لوس و از خود راضی است که دیگران باید خدمتگزارش باشند.

به نظر می رسید که مارتین از رفتار هانا تعجب کرده است و شکایت می کرد: ” همیشه از کاه کوه

می سازد و متخصص فاجعه سازی است.”

  • انواع تله ی زندگی استحقاق و تجارب مربوط به آن

3نوع تله ی زندگی استحقاق وجود دارد. هر کسی در این حوزه، تجربه ی خاص خودش را دارد.

این سه نوع استحقاق، همپوشی دارند اما ممکن است یکی از آنها در مقایسه با سایر  انواع استحقاق ها در فرد، قوی تر باشد.

انواع تله ی استحقاق عبارتند از؛

  1. استحقاق لوس
  2. استحقاق وابسته
  3. استحقاق تکانشگری

 

1.استحقاق لوس:

شما در این تله ی زندگی، خودتان را فردی خاص و ویژه تلقی می کنید. شما بسیار پرتوقع و کنترل گر هستید و دوست دارید همه چیز مطابق میل شما باشد. اگر کسی توقعات شما را برآورده نسازد یا سد راه شما برای رسیدن به اهدافتان شود، سخت عصبانی می شوید.

اگر شما گرفتار این تله ی زندگی شده باشید در قبال احساسات دیگران، همدلی کمی دارید و احساسات دیگران روی شما کمتر اثر می گذارند. این حالت می تواند منجر به بی پروایی و گاهی حتی بدرفتاری شما با دیگران شود.

آداب و رسوم قراردادهای بهنجار زندگی اجتماعی از نظر شما پشیزی نمی ارزد و خودتان را بالاتر از هر قانونی می دانید. سیاست شما، یک بام و دو هوا است. از یک سو معتقدید وقتی دیگران کار اشتباهی انجام می دهند، باید سخت تنبیه شوند و گوشمالی حسابی داده شوند و از سوی دیگر، اگر شما مرتکب اشتباهی شوید هیچ کس نباید به شما بگوید بالای چشم تان ابروست. اصلاً انتظار ندارید که در صورت ارتکاب کار اشتباه یا قانون شکنی، جریمه شوید. به عبارتی احتمالاً دارای تضادهای درونی هستید.

2.استحقاق وابسته:

اگر این تله ی زندگی سر راه شما قرار گرفته باشد به خودتان کاملاً حق می دهید که بار زندگی تان روی دوش اطرافیان بیفتد. خودتان را به عنوان فردی ضعیف، بی کفایت و نالایق و نیازمند جا می زنید و از دیگران انتظار دارید قوی باشند و از شما مراقبت کنند.

شما در دوران کودکی نیز همین انتظار را از والدین تان داشته اید. همیشه حق با شما بوده است و دیگران بدهکار شما هستند. گو اینکه ارث پدرتان را از اطرافیان طلبکارید.

دیگران را وادار می کنید تا مسئولیت تمام کارهای شما و بسیاری از تصمیم های شما را بر عهده بگیرند.

3.تکانشگری:

شما بدون توجه به پیامدهای کارتان، طبق احساسات و تمایلات تان عمل می کنید.

در کنترل تکانه های خود مشکل دارید. حوصله ی انجام کارهای خسته کننده و تکراری را ندارید و اگر بخواهید دست به این کارها بزنید خیلی زود، ناکام و بی حوصله می شوید. اهل نظم، ساختار و انضباط نیستید. آدم بی نظمی هستید.

شما نمی توانید تمرکز و پشتکار داشته باشید حتی زمانی که تمایل دارید کارهای دلخواه خودتان را انجام بدهید بلافاصله دل زده می شوید. مشکل اصلی شما این است که نمی توانید رضایت آنی را فدای خوشحالی آتی کنید. به عبارتی شما نمی توانید  دندان روی جگر بگذارید و حوصله  به خرج بدهید تا بعداً به پاداش های بزرگ تری دست یابید.

مشکل در به تاخیر انداختن رضایت فوری، ممکن است شما را به دام انواع و اقسام اعتیاد و هم وابستگی (پرخوری، میگساری، مواد مخدر) بکشاند.

البته این نکته را به خاطر داشته باشید که اعتیاد لزوماً دال بر وجود این تله ی زندگی نیست اما تله ی زندگی استحقاق از نوع تکانشگری، ممکن است یکی از عواملی باشد که شما را نسبت به مسائل اعتیاد آسیب پذیر کند.

ممکن است در کنترل هیجان ها، مخصوصاً خشم، مشکل داشته باشید. اگرچه ممکن است گاهی اوقات افسردگی نیز دامن شما را بگیرد، اما مشکل اصلی شما با خشم  است. نمی توانید خشم را به روش سالم تر و درست تر ابراز کنید.  از آنجایی که توانایی بیان درست خشم را ندارید مثل بچه های عصبانی، بی حوصله و ایرادگیر، عمل می کنید.

ناتوانی در کنترل تکانه ها حتی ممکن است شما را به سمت کارهای جنایتکارانه و مجرمانه سوق دهد. اما بیشتر ممکن است شما را مستعد استثمار دیگران، قشقرق راه انداختن یا حتی رفتار نامتناسب کند.

تله ی زندگی استحقاق برخلاف سایر تله های زندگی که در اثر ناکامی در ارضا نیازها پدید آمده اند، به این دلیل شکل گرفته است که نیازهای شما بیش از حد برآورده شده است. مثل اینکه هیچ گونه محدودیتی در زندگی نداشته اید.

  

  • چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی استحقاق می شوم؟

(ریشه های تحولی تله ی استحقاق)

استحقاق می تواند به سه دلیل متفاوت شکل بگیرد. اولین دلیل آن را می توان در ضعف والدین برای محدودیت گذاری یا حد و مرز گذاشتن، جستجو کرد.

آزادگذاری افراطی، واضح ترین علت استحقاق است. والدین نتوانسته اند نظم و کنترل را بر رفتار فرزندان اعمال کنند. فرزندان چنین والدینی بسیار لوس، ننر و از خودراضی بار می آیند.

  • استحقاق لوس؛ بچه ها هر کاری دلشان می خواهند انجام می دهند و هر حرفی دلشان بخواهد بر زبان می آورند. ممکن است خواسته های آنها مادی باشد یا حتی پافشاری و اصرار بر روش خودشان باشد. چنین بچه هایی، والدین شان را کنترل می کنند.
  • تکانشگری؛ به بچه ها تحمل ناکامی یاد داده نشده است. آنها هیچ گاه مجبور نبوده اند مسئولیت بپذیرند یا کارها و وظایف خودشان را انجام دهند. از کارهای مدرسه و خانه، گریزان بوده اند. پدر یا مادر در قبال مسئولیت گریزی بچه ها، دست از پا خطا نکرده اند. بچه ها را متوجه عواقب کارهای خودشان نکرده اند.

همچنین به آنها یاد نداده اند که دست روی دلشان بگذارند و جلوی تکانه ها و امیال خود را بگیرند. بچه ها بدون هیچ گونه ترسی، خشم خود را ابراز کرده اند. شاید هم یکی از والدین یا هر دوی آنها در کنترل تکانه ها یا هیجان هایش مشکل داشته است و از این نظر، الگویی برای بچه ها بوده است.

گاهی اوقات خود والدین نمونه ی برجسته ای از خویشتن داری و انضباط شخصی هستند. برخی اوقات فرزندان چنین والدینی دست به ناهمانندسازی می کنند و افرادی بی نظم و

کم طاقت می شوند.

  • وابستگی؛ علت استحقاق وابسته را باید در رفتار والدین جستجو کرد که به شیوه های مختلف در فرزندان شان، وابستگی افراطی ایجاد کرده اند. این والدین، مسئولیت تصمیم ها و کارهای سخت فرزندانشان را بر عهده می گیرند. سعی می کنند تمام امکانات رفاهی را برای نور چشمی ها فراهم سازند و از فرزندان شان اصولاً انتظاری برای مسئولیت پذیری ندارند.

  

  • نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی استحقاق چیست؟

  • نشانه های استحقاق لوس:

  1. به نیازهای اطرافیان تان توجه نمی کنید. نیازهای خودتان را همیشه در اولویت قرار می دهید. دیگران را آزرده خاطر می سازید.
  2. ممکن است از اطرافیان خود، سوء استفاده کنید، آنها را خوار و خفیف سازید و به آنها آسیب بزنید.
  3. سخت است که با احساسات اطرافیان تان همدلی کنید. اطرافیان تان احساس می کنند شما درکشان نمی کنید یا به احساس هایشان بی اعتنا هستید.
  4. از جامعه طلبکار هستید. این فکر باعث می شود در قبال دیگران، بی انصافانه رفتار کنید.
  5. ممکن است در محیط کار به دلیل نادیده انگاری نیازها و عواطف دیگران یا زیر پا گذاشتن قوانین، در آستانه اخراج قرار گرفته اید یا جلوی ارتقاء شما را گرفته اند.
  6. ممکن است همسر، دوستان، اعضای خانواده تان به دلیل رفتارهای خودخواهانه، بی انصافانه و توهین آمیز شما، رابطه شان را قطع کرده اند یا اخطار نهایی را به شما داده اند.
  7. اگر کلاهبرداری کرده باشید یا قوانین را زیر پا گذاشته باشید ممکن است گرفتار مشکلات حقوقی و قضایی شده باشید.
  8. هرگز فرصت مهرورزی خالصانه و عاری از تکبر و تفرعن را نداشته اید یا از لذت رابطه ی سالم مبتنی بر احترام متقابل، محروم بوده اید.

 

  • نشانه های استحقاق وابسته:

  1. هرگز مهارت های مراقبت از خودتان را یاد نمی گیرید، زیرا اصرار دارید که دیگران از شما مراقبت کنند.
  2. نامنصفانه، وقت دیگران را می گیرید. توقع دارید که دیگران اگر آب دستشان است زمین بگذارند و به نیازهای شما جواب بدهند.
  3. کسانی که شما به آنها وابسته هستید، ممکن است به تدریج از وابستگی شما خسته و عصبانی شوند و شما را دست تنها بگذارند یا از کار اخراج شوید و به شما اصلاً کمک نکنند.
  4. ممکن است افرادی را که به آنها وابسته هستید از دست بدهید یا عمرشان به سر آید. در این صورت هیچ گاه یاد نگرفته اید از خودتان مراقبت کنید.

  • نشانه های تکانشگری:

  1. هیچ گاه برای پیشرفت شغلی خود برنامه ریزی نمی کنید. متناسب با استعدادها و توانمندی های خود پیشرفت نمی کنید و سال هاست که گرفتار این مسئله هستید. در نهایت، احساس بی کفایتی، کار دست تان می دهد و شما در زندگی شکست می خورید.
  2. ممکن است اطرافیان، کم کم از مسئولیت گریزی شما خسته شوند و رابطه شان را با شما قطع کنند.
  3. زندگی تان بی نظم و آشفته است. نمی توانید در زندگی تان، نظم را پیاده کنید تا زندگی تان هدفمندی و سازمان دار، حرکت کند بنابراین گرفتار می شوید.
  4. با انواع و اقسام اعتیادها(مواد مخدر، اعتیاد، پرخوری) مسئله دارید.
  5. بی انضباطی در هر حوزه ای از زندگی، مانع دست یابی شما به اهدافتان می شود.
  6. ممکن است پول کافی برای خرید مایحتاج زندگی نداشته باشید.
  7. نمی توانید در برابر مراجع قدرت در مدرسه و محیط کار، تکانه هایتان را کنترل کنید و به دردسر می افتید.
  8. به دلیل زبردستی در استثمار کردن دیگران و خشم افراطی باعث می شوید که دوستان، همسر، فرزندان و حتی بالادستی ها از شما فاصله بگیرند.

نتیجه:

بنابر آنچه گفته شد، تله ی زندگی استحقاق 3نوع دارد که عبارتند از؛ استحقاق لوس، استحقاق وابسته، استحقاق تکانشگری. این 3نوع با هم، همپوشانی دارند در واقع اگر ویژگی های این تله در شما بارز است، ممکن است یکی از انواع استحقاق ها در شما قوی تر باشد.

برای اینکه این تله را در خود شناسایی کنید به روشن سازی در رابطه با انواع این تله، نشانه ها، تجارب مربوط و ویژگی هایش بپردازید تا در نهایت بعد از شناسایی، بتوانید به حل این تله و مشکلاتی که به وجود می آورد، رسیدگی کنید.

آزمون تله استحقاق

ابتدا فرم مشخصات خود را پر کنید ، به همه سوالات جواب بدهید و لی در هر سوال فقط یک گزینه را انتخاب کنید.

در مرحله اخر جمع امتیاز خود را صبر کنید تا نمایش دهد بعد گزینه مشاهده جدول را بزنید 

تغییر تله معیارهای سخت گیرانه

تغییر تله معیار های سخت گیرانه

تغییر تله معیار های سخت گیرانه :

به تازگی متوجه شده ام که اگر بخواهم  زندگی نامه ی خودم را بنویسم و ثبت کنم، شغلم را به جای استاد دانشگاه، دچار خوددرگیری، می نویسم چون وقتی زندگی ام را مرور می کنم بیشتر عمرم را صرف گیر دادن و انتقاد کردن از خودم گذراندم. مدام در فشار و استرس بودم که هر کار کوچک و بزرگی را به بهترین شکل انجام دهم.

در حال حاضر بعد از اینکه متوجه شدم که دچار تله ی معیارهای سخت گیرانه هستم به دنبال آن هستم که به الگوهای سخت گیرانه ی ذهنم پایان دهم.
در این مقاله قصد داریم به توضیح راهکارهایی جهت تغییر تله ی زندگی  معیارهای سخت گیرانه بپردازیم.

  

مراحل تغییر تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه

  1. حوزه هایی از زندگی تان را مشخص کنید که زیر سیطره ی معیارهای سخت گیرانه یا نامتعادل قرار گرفته اند.
  2. مزایای تلاش برای رسیدن به این معیارهای سخت گیرانه را بنویسید.
  3. معایب تلاش برای رسیدن به معیارهای سخت گیرانه را بنویسید.
  4. تلاش کنید که به تصور خود پر و بال بدهید و زندگی رها از این معیارها را تجسم کنید.

5. ریشه های تحولی و دلایل شکل گیری تله ی زندگی تان را درک کنید.

6. تصور کنید که اگر توقعات خود را کم کنید، چه اتفاقی می افتد.

7. میزان زمانی را که صرف حفظ این معیارها می کنید، مشخص سازید.

8. با نظرخواهی از افراد معقول، دیدی دقیق تر و منطقی تر نسبت به این معیارها پیدا کنید.

9. با برنامه ریزی تدریجی یا تغییر رفتار، در راستای ارضا نیازهای اصلی تر گام بردارید.

توضیح مراحل تغییر تله ی معیارهای سخت گیرانه

1-حوزه هایی از زندگی تان را مشخص کنید که زیر سیطره ی معیارهای سخت گیرانه یا نامتعادل قرار گرفته اند.

ابتدا باید دقت کنید که شما به کدام یک از انواع معیارهای سخت گیرانه گرفتار شده اید؛ وسواسی، موفقیت طلبی، منزلت طلبی.

آن گاه می توانید حوزه های زتدگی را که زیر سیطره ی بی رحمانه ی این معیارها قرار گرفته اند، مشخص سازید: کار، ثروت، زیبایی، ورزش، محبوبیت، شان اجتماعی، شهرت، نظافت. گاهی اوقات این معیارها چنان عرصه را به شما تنگ می کنند که باید به دنبال حوزه هایی بگردید که از دست این معیارها، جان سالم بدر برده اند.

 

2-مزایای تلاش برای رسیدن به این معیارهای سخت گیرانه را بنویسید.

در هر صورت ادامه ی رفتار، بستگی به پاداش های آن رفتار دارد. به دلیل اینکه شما کماکان به دنبال تحقق معیارهای خود هستید پس به احتمال زیاد از این رفتارها نفع می برید. هر چند ممکن است از مزایا نیز چندان راضی نباشید. موفقیت، جلب توجه دیگران، تحسین شدن، کم مزایایی نیستند. مخصوصاً اینکه برخی از فرهنگ ها به تقویت این معیارهای سخت گیرانه می پردازند.

مثالی از مزایای معیارهای سخت گیرانه:

  • پول زیادی در می آورم.
  • در حوزه ی کاری خودم، جز بهترین ها محسوب می شوم.
  • جوایز زیادی گرفته ام و می گیرم.
  • خانه تمیز و زیبایی دارم.
  • خانه ام مرتب و منظم است.

کیست که نخواهد از این مزایا برخوردار باشد؟ احتمال دارد این موضوع درباره ی شما هم صدق کند. داشتن یک خانه تمیز و مرتب و بی عیب و نقص به بهای ناراحتی دیگران و رفتارهای خشن و دل آزار، چه ارزشی دارد؟ داشتن شغل پردرآمد به بهای نداشتن یک روز یا حتی یک ساعت آرامش خیال، چه ارزشی دارد؟ تامین وسایل رفاهی، به بهای  لذت نبردن از آنها، چه ارزشی دارد؟

احتمالاً این قدر ارزش دارد که حاضرید آنها را دنبال کنید. اما یک بار دیگر دقیق تر و باحوصله فکر کنید، شاید در شیوه ی تفکر شما تغییری رخ داد.

 

3-معایب تلاش برای رسیدن به این معیارهای سخت گیرانه را بنویسید.

تمام معایب و مشکلاتی را که در راستای دست یابی به این معیارهای سخت گیرانه، تجربه کردید، فهرست کنید: بیماری های جسمی و روانی، از دست دادن آرامش، از دست دادن شادی و نشاط واقعی، به هم خوردن روابط انسانی، نداشتن روابط صمیمی. به کیفیت زندگی عاطفی خود دقت کنید. ببینید که این معیارهای سخت گیرانه چگونه کیفیت روابط عاطفی شما را تحت تاثیر قرار داده اند.

مثالی از معایب معیارهای سخت گیرانه:

  • مریض شده ام.
  • خسته شدم و از پا افتاده ام.
  • هیچ تفریح و سرگرمی ندارم.
  • از روابط عاطفی خودم راضی نیستم.
  • بسیاری از روابط دوستانه و صمیمانه ام را از دست داده ام.

حال باید به سبک و سنگین کردن مزایا و معایب بپردازید و تصمیم بگیرید. آیا تمام این مزایا، ارزش آن را دارند که حاضرید چوب تمام معایب به گوش شما بخورد؟

 

4-تلاش کنید به تصور خود پر و بال بدهید و زندگی رها از این معیارها را تجسم کنید.

برخی اوقات که به شدت تحت فشار هستید یک لحظه تجسم کنید که همه ی این فشارها از دوش شما برداشته می شوند. ببینید که آن لحظه چه احساسی دارید؟ دقایقی چشمان خود را ببندید و در یک جای راحت و آرام بنشینید.

به خیال خود مجال پرواز بدهید. در دنیایی سیر کنید که تمام این فشارها به حداقل ممکن رسیده اند و شما بی تاب و بی قرار دست یابی به این معیارها نیستید.

تمرین تصویرسازی ذهنی به شما کمک می کند که مستقیماً به اثار معایب این معیارهای سخت گیرانه پی ببرید و لذت واقعی ناشی از تعدیل این معیارها را درک کنید.

 

5-ریشه های تحولی و عللی شکل گیری تله ی زندگی تان را درک کنید.

به این سوال ها جواب بدهید: آیا والدین با محبت و عشق مشروط با شما رفتار می کردند؟ آیا خود والدین نمونه ی اعلای معیارهای سخت گیرانه بودند؟ چه کسی این معیارها را در ذهن شما کاشت؟

آیا قاعده ی خانوادگی شما این بود که “باید بیشتر تلاش کنیم تا شرمنده ی خودمان و دیگران نشویم؟” همان طور که اشاره شد ممکن است این تله ی زندگی با سایر تله های زندگی شما گره خورده باشد. شاید معیارهای سخت گیرانه، نوعی مسکن موقت برای درد و رنج حاصل از سایر تله های زندگی مثل نقص/شرم، طرد اجتماعی یا محرومیت هیجانی باشند.

 

6-تصور کنید که اگر توقعات خود را کم کنید، چه اتفاقی می افتد.

شما به دلیل گرفتار شدن در چنگال بی رحم معیارهای سخت گیرانه، اصلاً راضی نمی شوید دست از تفکر دوقطبی بردارید. ذهن شما همه چیز را سیاه و سفید می نگرد: خوب یا بد، باارزش یا بی ارزش، موفق یا ناموفق، باکفایت یا بی کفایت.

ابتدا باید یقه ی این تفکر دوقطبی را بگیرید که آتش بیار معرکه است. باید به تدریج یاد بگیرید که از سیاه اندیشی و سفیداندیشی فاصله بگیرد و به موضع متعادل اندیشی برسید. دست از قضاوت های بی رحمانه و صدور حکم های ناعادلانه درباره ی خودتان، دیگران و شرایط بردارید تا راه درست اندیشی برای شما هموارتر شود.

اگر بتوانید اندکی شر توقعات را از سر خود کم کنید، می توانید بدون پرداخت هزینه گزاف معایب این معیارها، به مزایای آنها تا اندازه ای دست یابید. کم کردن توقعات مساوی است با استرس کمتر، سلامت جسمانی، استراحت، آرامش و روابط بهتر. حال تصمیم با شماست.

7-میزان زمانی را که صرف حفظ این معیارها می کنید، مشخص سازید.

می توانید از مهارت تنظیم وقت استفاده کنید. جدولی تهیه کنید و برای هر کار ، وقت معینی در نظر بگیرید. بیشتر از  زمان معین به آن کار نپردازید. اگر وقت شما برای آن کار تمام شد، کار را در هر مرحله ای که هست متوقف کنید. با این کار به ستیز با تله ی زندگی رفته اید.

زمانی که تصمیم گرفتید برای هر کاری چقدر وقت بگذارید، مطمئن باشید که در زندگی در راه تعادل گام برداشته اید. افرادی که گرفتار تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه شده اند، اغلب درک درستی از زمان و اهمیت دهی به کارها ندارند.

به همین دلیل برای این تیپ افراد همه ی کارها ارزش یکسان دارند و نمی توانند ضرورت، فوریت و اهمیت کارها را با توان و زمان خود تطبیق دهند. احتمالاً تمام هم و غم شما صرف کار بهتر می شود و چندان برای شما اهمیت ندارد که چقدر این کار بر سایر ابعاد زندگی شما سایه می اندازد.

 

8-با نظرخواهی از افراد معقول، دیدی دقیق تر و منطقی تر نسبت به این معیارها پیدا کنید.

این کار برای افرادی که معیارهای سخت گیرانه دارند بسیار سخت است. با این کار می خواهیم از یک سو شما به دیدگاه منطقی تری درباره ی این معیارها برسانیم و از سوی دیگر به شما کمک کنیم تا از نظرات دیگران نیز مطلع شوید.

این کار از این جهت اهمیت دارد که شما را به سمت رعایت تعادل در زندگی سوق می دهد. به این دلیل قصد داریم شما از نظرات دیگران مطلع شوید تا پی ببرید که بسیاری از افراد در عین تلاشمندی و نظم، آرامش و آسایش را نیز تجربه می کنند.

اگر در اطرافیان خود کسی را می شناسید که زندگی متعادلی دارد(تعادل بین کار و تفریح) از او بپرسید که چگونه وقتش را بین کار، استراحت، ورزش، ملاقات دوستان و خانواده صرف می کند. سعی کنید ساختار متعادل تری برای زندگی خود پایه ریزی کنید.

 

9-با برنامه ریزی تدریجی یا تغییر رفتار، در راستای ارضای نیازهای اصیل تر گام بردارید.

به تدریج سبک زندگی تان را تغییر دهید تا به زندگی متعادل تری دست یابید. برای هر کاری وقت معینی صرف کنید. برخی از مسئولیت ها را به دیگران محول کنید.

مجبور نیستید همه ی کارهایتان را بدون عیب و نقص انجام دهید.

نتیجه:

در این مقاله به ۹ مرحله جهت تغییر تله ی معیارهای سخت گیرانه پرداختیم که عملی کردن هر کدام از این مراحل می تواند چاره و گره گشای الگوهای ذهنی تان باشد که تحت عنوان تله در ما شکل گرفته است. اگر یکی از تله های اصلی تان در زندگی ، تله ی معیارهای سخت گیرانه باشد، لازم است هر کدام از این راهکارها به تمریناتی هر روزه تبدیل شوند.

تله معیارهای سخت گیرانه چیست

تله معیارهای سخت گیرانه چیست؟

  • همیشه باید در رتبه اول باشم. باید در اکثر  کارها بهترین باشم.
  • کمتر کسی مورد رضایت و قبول من قرار می گیرد.
  • هر کاری را باید طبق نظم خاص خودم و در حد عالی انجام بدهم.
  • باید از تمام وقت هایم، بهترین استفاده را ببرم.
  • اگر اشتباه کنم، لایق بدترین انتقادها هستم.
  • ثروت و منزلت اجتماعی برای من بی نهایت مهم هستند.

و….

اگر با اکثر موارد بالا موافقید، شما دچار  تله ی معیارهای سخت گیرانه هستید.

در این مقاله قصد داریم به توضیح مفصل در باب تله ی معیارهای سخت گیرانه بپردازیم.

 

سرفصل ها:

 

یک تجربه از تله ی معیارهای سخت گیرانه

امیلی: چهل و چهار سال داشت. به دلیل اینکه می خواست در زندگی شخصی و حرفه ای اش به حد کمال برسد، سخت تحت فشار بود.

امیلی از آن دسته زنانی است که “ابر انسان”  به شمار می روند. او در کارش، بهترین است. فوق تخصص هوشبری است. مدیر بخش هوشبری یکی از دانشگاه های علوم پزشکی معروف است. با اینکه به پایان رساندن رشته ی بیهوشی سخت است، اما او توانسته به عالی ترین مدارج علمی برسد.

پروژه های پژوهشی زیادی در کشور تحت نظارت و سرپرستی ایشان انجام می شود. سردبیر چندین مجله ی تخصصی است. جوایز علمی زیادی را دریافت کرده است و سالانه بیش از دویست هزار دلار درآمد دارد.

امیلی در عین حال مادر و همسری کامل و تمام عیار است. شوهرش مدیر یک شرکت بازرگانی بزرگ است. امیلی هر هفته ساعت هایی را نیز به کارهای این شرکت می پردازد، زیرا یکی از سهامداران این شرکت است. از همه ی اینها گذشته، امیلی نمی خواهد این کارها، رابطه با فرزندانش را تحت الشعاع قرار دهد.

به همین دلیل اصرار دارد که هر روز مدت زمانی را برای بچه هایش کنار بگذارد. از ورزش نیز غافل نیست. مرتب ورزش می کند، آن هم نه در سطح آماتور. او عالی تنیس بازی می کند. خانه اش برق می زند از بس که تمیز است. زمین های اطراف خانه را گلکاری کرده است و از اینکه نمی تواند تمام کارهای مربوط به گلکاری را خودش یک تنه انجام بدهد، اندکی متاسف است.

درمانگر: پس شما همه ی کارها را خودتان انجام می دهید.

امیلی: بله، همیشه در حال دوندگی هستم. انگار هیچ آرامش و آسایشی ندارم. با این همه کار باز هم احساس می کنم کم کاری کرده ام.

درمانگر: به نظر می رسد کارهایی که می کنید خیلی توان فرسا هستند.

امیلی: بله، خودم نیز همین طور فکر می کنم. جالبه که از این زندگی لذت نمی برم. فکرش را بکنید همه چیز در زندگی دارم اما لذت نمی برم. کاملاً احساس درماندگی و افسردگی می کنم. برای همین خاطر به شما مراجعه کردم. گاهی اوقات افسردگی چنان به من فشار می آورد که دوست ندارم از رخت خواب بلند شوم.

درمانگر: کارهای خودتان را به دلیل افسردگی و درماندگی کم کرده اید؟

امیلی: نه، به هر سختی که شده از رختخواب بلند می شوم. فکر می کنم چون کم کم دارم پیر می شوم، انرژی ام کاهش پیدا کرده است اما گوش من بدهکار این حرف ها نیست. کماکان مثل تراکتور کار می کنم، جالبه که با این همه موفقیت باز هم احساس می کنم در زندگی کمبود دارم.

 

یک تجربه از تله ی معیارهای سخت گیرانه

چه تجربه هایی منجر به شکل گیری تله ی معیارهای سخت گیرانه می شود؟

افرادی که در دام این تله ی زندگی افتاده اند، احساس اصلی شان این است که تحت فشارند. هیچ گاه روی آرامش را نمی بینند و از زندگی لذت نمی برند. همیشه به خودشان سخت می گیرند که پیشرفت کنند.

  دائم می جنگند که در هر کاری (ورزشی، تحصیلی، خانوادگی،  تفریحی) بهترین باشند. حتی برای انتخاب شریک زندگی نیز معیارهای سخت گیرانه ای دارند و انگار در جستجوی ناکجاآباد هستند. باید در همه چیز بهترین باشند: “بهترین خانه، بهترین کار، بهترین لباس،  بهترین فرزند.” نظم و ترتیب برای این افراد جایگاه خاصی دارد. همه چیز باید مرتب و منظم باشد.

دیگران وقتی با چنین افرادی رو به رو می شوند به معیارهای سخت گیرانه ی آنها پی می برند. خود این افراد از سخت گیرانه بودن معیارهایشان چندان آگاه نیستند. از نظر این افراد چنین تلاش سخت گیرانه ای فقط تلاشی معمولی است.

کسانی که گرفتار این تله ی زندگی شده اند، موفقیت های زیادی کسب کرده اند. جالب اینکه اطرافیان از موفقیت شما بیشتر خوشحال می شوند تا خودتان. دیگران فکر می کنند که شما خیلی موفق هستید، اما شما کسب این موفقیت ها را کاری معمولی و پیش پا افتاده می دانید. از نظر شما، عملکردتان معمولی است.

به احتمال زیاد علائم جسمی استرس مثل تحریک پذیری و سندروم روده تحریک پذیر در شما نیز زیاد مشاهده می شوند.

ممکن است از علائمی مثل فشار خون، زخم معده، زخم کولیت، بی خوابی، خستگی، حملات وحشت زدگی، ضربان قلب نامنظم، چاقی، کمر درد، مشکلات پوستی، آسم و آرتروز نیز در عذاب باشید.

زندگی شما در کار کردن خلاصه می شود. معنای زندگی برای شما یعنی کار و کسب موفقیت. همیشه تا آخرین نفس تلاش می کنید. هیچ فرصتی برای کسب لذت،  آرامش و استراحت ندارید. برای شما فعالیت های مثل بازی و تفریح، سخت و طاقت فرسا می شوند، زیرا فکر می کنید که این کارها نفعی ندارند وقت خود را هدر می دهید.

معیارهای سخت گیرانه می توانند به طیف وسیعی از هیجان های منفی دامن بزنند. مدام به دلیل ناتوانی در رسیدن به معیارهای دلخواه، احساس درماندگی و ناراحتی می کنید. وقتی قرار است دست به کاری بزنید ممکن است سخت دچار اضطراب شوید.

دغدغه ی اصلی شما “زمان” است. انگار با زمان مسابقه گذاشته اید. کارهای زیادی دارید اما وقت ندارید. دائم وقت از دست شما می رود و شما مدام به ساعت نگاه می کنید. از پوچی زندگی و بی معنایی زندگی، افسرده هستید. با این همه تلاش واقعاً آدم موفقی هستید، اما انگار مشکل از جای دیگری آب می خورد.

شاید این سوال به ذهنتان خطور کند که چرا من این قدر به خودم سخت می گیرم؟ دلیل آن را باید در تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه جستجو کنید. علی رغم آن که می دانید خسته شده اید و انرژی ندارید، اما باز هم کارها و مسئولیت های بیشتری بر عهده می گیرید. انگار متوجه نمی شوید که تلاش بیشتر شما باعث خستگی و فرسودگی تان می شود.

شاید به ظاهر قبول دارید که کارها و مسئولیت هایتان زیاد است، اما به محض اینکه می خواهید کارها و مسئولیت ها را کم کنید، صدای تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه درمی آید.

شما سخت اعتقاد دارید که موفق می شوید. معتقدید که اگر تلاش کنید واقعاً می توانید به کمال برسید. اگر چه خودتان را احتمالاً آدم موفقی نمی دانید، اما احساس می کنید که هر لحظه به موفقیت نزدیک می شوید. آرامش خودتان را در پایان راه موفقیت جستجو می کنید.  مدام خیالبافی می کنید که اگر به خواسته هایتان برسید، آن گاه سعادت و آرامش قرین شما خواهد شد.

آن حالت آرامشی که شما در آرزوی دست یابی به آن سر می برید، هیچ گاه فرا نمی رسد و هرگز روی این حالت آرامش را نخواهید دید. حتی اگر با فرض محال به آن آرامش واقعی برسید باز هم آنجا معیارهای سخت گیرانه و ایده آل پرستی است که برای موفقیت قائل شده اید. افکار حاصل از تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه نمی گذارند که آب خوش از گلوی شما پایین برود.

تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه شکل های مختلفی دارد. حداقل این تله به سه شکل ممکن است متجلی شود. ممکن است در ذهن شما یک نوع آن نقش بسته باشد یا شاید هم هر سه شکل آن دامن شما را گرفته باشند.

انواع تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه

انواع تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه عبارتند از:

  • وسواسی
  • موفقیت طلب
  • منزلت طلب

 

 

انواع تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه

  • وسواسی: آدم وسواسی کسی است که برای او همه چیز باید در بهترین حالت باشد. اگر شما جز این دسته از افراد باشید مدام به جزییات کم اهمیت و پیش پا افتاده توجه می کنید. سخت از اشتباه کردن می ترسید. مهم نیست که کار شما جزیی باشد یا بزرگ، در هر صورت شما از بروز اشتباه می ترسید. اگر کاری طبق معیارهای شما انجام نشود، ناکام و آشفته می شوید.
  • موفقیت طلب: این افراد معتاد به کار هستند. شما سعی می کنید که بیشتر ساعات شبانه روز را کار کنید. استراحت برای شما بی معناست. برای کسب عالی ترین موفقیت ها، ارزش زیادی قائل می شوید. سایر نیازهای زندگی تان، فدای نیاز به موفقیت طلبی می شوند. شما باید همیشه بهترین و عالی ترین باشد. به هیچ عنوان نمی توانید توقعات خودتان را کم کنید.

نکته ی مهم این است که بین تله ی زندگی شکست با تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه، تمایز قائل شوید. اگر گرفتار تله ی شکست شده اید، در مقایسه با همسن و سال هایتان در حد متوسط نیز نیستید.

در تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه، شما در مقایسه با میانگین افراد هم سن و سال خودتان، موفق هستید اما مدام تلاش می کنید به معیارهای سخت گیرانه تری، دست پیدا کنید. افراد گرفتار تله ی زندگی شکست پس از انجام کار به خودشان می گویند: “من نمی توانم هیچ کاری را درست انجام بدهم، دیدی گند زدم.”  اما فردی که تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه در ذهنش نقش بسته است می گوید: ” خوب انجامش دادم، اما می توانستم بهتر عمل کنم.”

تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه گاهی اوقات ممکن است به احساس شکست دامن بزنند. اگر معیارهای سخت گیرانه ی شما خیلی بلندپروازانه باشند، امکان ندارد به این معیارها دست پیدا کنید. احتمالاً این معیارها به تدریج در شما احساس بی کفایتی و شکست را دامن می زنند. ممکن است چنان این معیارهای سخت گیرانه شما را زمین گیر کرده باشدکه احساس می کنید در هیچ کاری موفق نیستید.

گاهی اوقات شدت موفقیت طلبی شما ممکن است کمتر باشد. در چنین شرایطی، تعادل کار و تفریح از دست شما خارج شده است. اگر چه واقعاً نمی توانید طعم آرامش و لذت را بچشید اما حداقل همه ی زندگی شما کار نیست.

اگر چه احتمال دارد که شما معتاد به کار باشید اما می توانید به سایر جنبه های زندگی تان نیز توجه کنید. می توانید به خرید لباس، ورزش و تفریح نیز بپردازید. هنوز شدت موفقیت طلبی، عرصه را بر شما تنگ نکرده است که هر فعالیتی را فقط به خاطر فایده اش ارزیابی کنید.

  • منزلت طلبی: افرادی که گرفتار این شکل از تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه شده اند ذهنشان سخت درگیر منزلت طلبی، ثروتمندی، زیبایی و شان و جایگاه است. دنبال کردن افراطی این موارد حاکی از آن است که شما طبق خواسته های خویشتن غلط خود در حرکت هستید. خویشتن غلط به شما آدرس اشتباه می دهد. اغلب منزلت طلبی نوعی حمله برای جبران احساس بی ارزشی و طرد اجتماعی است.

اگر شما سخت به دنبال منزلت طلبی هستید، هیچ گاه از هیچ چیز راضی نمی شوید و مهم نیست که شما چه کار می کنید، خوره ی نارضایتی به ذهن شما افتاده است.

زمانی که نتوانید به خواسته ها و انتظارات خودتان دست یابید، از دست خود شرمسار می شوید و برای کاهش این شرمساری، به تنبیه خودتان روی می آورید. در جنگ بی پایان شهرت طلبی، قدرت طلبی و ثروت اندوزی افتاده اید و تا زمانی که از این جنگ بی برنده بیرون نیایید، روی آرامش و خوشحالی را نخواهید دید.

چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی معیارهای سخت گیرانه می شویم؟

ریشه های  تحولی معیارهای سخت گیرانه

ریشه های تحولی تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه عبارتند از،

  • والدین، عشق خود را به صورت مشروط به شما داده اند. اگر به معیارهای آنها دست می یافتید، آن گاه از عشق و محبت والدین برخوردار می شدید.
  • یکی از والدین یا هر دوی آنها معیارهای بلندپروازانه و نامتعادل داشته اند.
  • شما معیارهای سخت گیرانه را انتخاب کرده اید تا بتواید حس بی ارزشی، طرد اجتماعی، محرومیت هیجانی یا شکست را جبران کنید. به عبارتی از چاله به در آمده اید و در چاه افتاده اید.
  • زمانی که شما نمی توانستید به انتظارات ایده آل پرستانه والدین دست یابید، یکی از آنها یا هر دو، شما را شرمسار می کردند و شما را از انتقادهای بی رحمانه بی نصیب نمی گذاشته اند.

 

چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی معیارهای سخت گیرانه می شویم

 

نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه چیست؟

  • به دلیل استرس های روزمره(مثل پرمشغله گی) سلامتی شما به خطر افتاده است و نه به دلیل حوادث اجتناب ناپذیر زندگی.
  • تعادل بین کار و تفریح را از دست داده اید. انگار زندگی برای شما در حکم فشار کار و استرس دائمی و بدون تفریح و آرامش است.
  • به نظر می رسد کل زندگی شما حول محور موفقیت، کسب موقعیت اجتماعی و ثروت اندوزی می گذرد. ارتباط با خویشتن واقعی را از دست داده اید و در حال حاضر نمی دانید که چه چیزی شما را خوشحال می کند.
  • انرژی شما صرف نظم و انضباط زندگی تان می شود. وقت زیادی را صرف برنامه ریزی، سازماندهی و تمیز کردن می کنید و فرصتی برای خلاقیت و آرامش ندارید.
  • به دلیل پرکاری و پرمشغله گی شما، روابطتان آسیب دیده است.
  • دیگران در کنار شما احساس بی کفایتی و ناآرامی می کنند، زیرا نگران هستند که مبادا نتوانند انتظارات شما را برآورده سازند.
  • به ندرت از موفقیت های خود لذت می برید. بعد از هر موفقیتی، بلافاصله کار بعدی شما شروع می شود.
  • چون مدام در حال تلاش برای کسب موفقیت هستید، احساس می کنید از پا افتاده اید. دائم با کمبود وقت، مشکل دارید.
  • معیارهای شما چندان ایده آل نگرانه هستند که بسیاری از فعالیت ها برای شما در حکم کار سخت جلوه می کنند. از کار لذت نمی برید چون به خودتان سخت می گیرید.
  • بسیار اهمال کار هستید. از آنجا که معیارهای سخت گیرانه ای دارید در هر کاری احساس بدبختی و ناامیدی می کنید. به دلیل اینکه کارها برای شما سخت و طاقت فرسا می شوند از انجام آنها طفره می روید.
  • از آنجا که اطرافیان نمی توانند معیارهای سخت گیرانه ی شما را برآورده کنند، سخت عصبانی و آشفته هستید.

افراد دارای تله ی معیارهای سخت گیرانه جذب چه افرادی می شوند؟

  • شما جذب کسانی می شوید که بسیار موفق، پولدار، صاحب مقام و منزلت اجتماعی می باشند.
  • شما جذب کسانی می شوید که دقیقاً مثل خودتان بسیار دقیق و وسواس باشند.
  • شما جذب کسانی می شوید که بسیار سخت گیر و ایده آل گر باشند.
  • شما جذب کسانی می شوید که مثل خودتان عاشق کار و تلاش هستند و استراحت نمی کنند.
  • شما و همسرتان به دلیل کار زیادی که دارید، فرصت چندانی برای با هم بودن ندارید.
  • ممکن است رابطه ی شما برای دیگران الگو باشد، اما خودتان چندان راضی نیستید.
  • شما ممکن است جذب کسانی شوید که بسیار بی نظم و شلخته هستند.
  • شما جذب کسانی می شوید که در برابر معیارهای سخت گیرانه تان کوتاه بیایند.
  • شما جذب کسانی می شوید که بتوانند در کاهش فشارهای زندگی به شما کمک کنند.

نتیجه:

همان طور که از نام این تله، مشخص و پیداست، افرادی که در دام این تله ی زندگی افتاده اند، احساس اصلی شان این است که سخت در فشارند و همیشه به خودشان سخت می گیرند. مانند والدی سرزنش گر مدام خود را در معرض انتقاد و سرزنش قرار می دهند زیرا این الگو را از والدین خود دریافت کرده اند.

افرادی که دارای این تله هستند به سه دسته تقسیم می شوند؛ افراد وسواسی، افراد موفقیت طلب، افراد منزلت طلب. آگاه شدن نسبت به نشانه ها، تجربه ها و همچنین ویژگی های تله ی معیارهای سخت گیرانه و دیگر جزئیات آن، مسیر شما را در فرآیند خودشناسی و خودسازی تسهیل می کند.

تغییر تله شکست

تغییر تله ی شکست

مقدمه

  • برای شکست هایی که در زندگی ام به وجود می آیند چه کار کنم؟
  • با شکست هایم چگونه مواجه شوم؟
  • اصلاً برای شکست هایی که می خورم، راهی وجود دارد؟
  • آیا شکست خوردن های من در هر حرفه ای که وارد می شوم، تمام می شوند؟
  • چگونه موفق شوم؟

و….

در این مقاله قصد داریم به مراحلی جهت تغییر تله ی شکست  بپردازیم.

 

  • مراحل تغییر تله ی شکست

1-صحت و سقم احساس شکست را بررسی کنید.

2-با کودک درون خود ارتباط برقرار کنید که کماکان احساس شکست می کند.

3-به کودک درون خود کمک کنید که چقدر نامنصفانه با او برخورد کرده اند.

4-استعدادها، توانایی ها و مهارت هایتان را برای دستیابی به موفقیت بشناسید.

اگر در مقایسه با همسن و سال های خود شکست خورده اید، این اقدامات را در پیش بگیرید؛

5-تلاش کنید الگوی تکراری شکست های خود را بشناسید.

6-زمانی که متوجه الگوی تکرار شکست شدید، طرحی نو برای تغییر این الگو در افکنید.

7-برای برطرف سازی تله ی زندگی شکست، “کارت آموزشی” یا “خلاصه ای مفید از مطالب درمان” تهیه کنید. طرح تغییر را گام به گام دنبال کنید.

8-از افرادیکه دوست شان دارید در فرآیند تغییر خود، کمک بگیرید.

توضیح مراحل تغییر تله ی زندگی شکست

1-صحت و سقم احساس شکست را بررسی کنید.

اولین کار این است که شکست خود را به بوته ی نقد و ارزیابی بگذارید. طبق تجارب ما، اکثر شما برای احساس شکست خود شواهد محکمی در دست دارید. در واقع در مقایسه با همسن و سال هایتان، فردی شکست خورده محسوب می شوید. اما گاهی اوقات درک شما از شکست ها چندان واقع بینانه نیست و شواهد محکم و مستدلی نیز برای شکست خود ندارید.

فهرستی از نام همکلاسی  و هم بازی های خود در مقاطع مختلف زندگی تهیه کنید. مطمئن شوید که در این فهرست شما ، همه نوع فردی قرار گرفته اند: متوسط، میانه حال، زرنگ، تنبل.

سپس بنویسید که هر کدام از آنها در جنبه های مختلف زندگی شان در حال حاضر چه قدر موفق اند؟ چقدر پیشرفت کرده اند؟چه قدر درآمد دارند؟ از لحاظ شغلی چه قدر پیشرفت کرده اند؟ آن گاه مشخص سازید که شما در مقایسه با آنها کجا هستید.

 

2-با کودک درون خود ارتباط برقرار کنید که کماکان احساس شکست می کند.

سعی کنید خاطره ی انتقادها، تحقیر شدن ها، مقایسه شدن ها، مایوس شدن ها را به یاد بیاورید. ممکن است این خاطره را افراد خانواده یا دوستان برای شما رقم زده باشند. با این کار، ریشه های تحولی شکل گیری تله ی زندگی تان را درک می کنید.

اگر در زندگی فعلی شما اتفاقی می افتد که تله ی زندگی شکست را فعال می کند، فرصتی برای تصویرسازی ذهنی این اتفاق به خودتان اختصاص بدهید. در جایی آرام و ساکت بنشینید. چشمان خود را ببندید. تا جای ممکن این اتفاق را به صورت دقیق و شفاف در ذهن خود مجسم کنید.

طوری تجسم کنید که احساس ها و عواطف شما نیز درگیر شوند، گو اینکه اتفاق همین الان در حال رخ دادن است. سپس ذهن خود را آرام بگذارید تا خاطره ای را به یاد شما بیاورد که همین احساس های فعلی را در شما دامن زده است. به خودتان سخت نگیرید. سعی نکنید خاطره ای از گذشته را به یاد بیاورید. ذهن خود را آرام بگذارید و اجازه بدهید که ذهنتان کار خودش را انجام بدهد.

تصویرسازی ذهنی به شما کمک می کند که ریشه های تحولی شکست را درک کنید. اگر چه الان سن و سالی از شما گذشته است اما کودک درون شما کماکان بیدار است.

 

3-به کودک درون خود کمک کنید تا پی ببرد که چه قدر نامنصفانه با او برخورد شده است.

اکثر اوقات وقتی به عنوان کودک احساس شکست می کنیم به این دلیل است که شرایط دیگران، ما را در مسیری نادلخواه انداخته است. بعضی از والدین آرزوهایی در سر  دارند که بچه هایشان را قربانی این آرزوها می کنند بدون اینکه به استعدادها و توانایی های بچه هایشان فکر کنند.

از نظر خودتان، شما چه توانایی ها و استعدادهایی دارید؟ آیا انتظارات و توقعات دیگران از شما واقع بینانه بود؟ در صورتی که دیگران توانایی شما را در جهت درست هدایت می کردند و به شما دلگرمی می دادند، چقدر پیشرفت می کردید؟

از دست کسانی که باعث شکست شما شدند، عصبانی باشید. تله ی زندگی شکست باعث خطور افکاری می شود که به ناامیدی و درماندگی شما دامن می زنند. به این افکار، جواب دندان شکن بدهید. به کسانی که تله ی زندگی شکست را سر راه شما قرار دادند، نامه بنویسید. یا با کمک تصویرسازی ذهنی، حرف دلتان را به این افراد بزنید.

در ذهنتان تصویری از فرد یا افراد دخیل در شکل گیری تله ی زندگی شکست، بسازید و احساس خودتان را به او بازگو کنید. بستگی به تصمیم شما دارد که می خواهید حرف دلتان را به او رو در رو بگویید یا در قالب تجسم. اگر تصمیم گرفتید که احساس های خودتان را به این افراد، رو در رو بگویید، اولاً باید مطمئن شوید که می توانید این کار را بکنید و ثانیاً باید امادگی این را داشته باشید که با واکنش های طرف مقابل کنار بیایید.

به احتمال زیاد این گونه افراد منکر حرف های شما می شوند و گاهی اوقات خود شما را متهم می کنند. انتظار نداشته باشید که طرف مقابل به اشتباهات خودش پی ببرد و احساس ندامت کند و رفتارش را با شما عوض نماید. اگر چنین اتفاقی بیفتد گاهی اوقات از سر ناچاری و برای جلوگیری از حرف های شما به این کار مبادرت ورزیده اند.

نکته ی مهم این است که با این گونه افراد طوری برخورد کنید که باعث لطمه خوردن عزت نفس شما نشود. آرامش و خونسردی خودتان را در روبه رو شدن با این افراد حفظ کنید.

حرف هایتان را خیلی ساده و خلاصه به طرف مقابل بگویید. اگر طرف مقابل خواست وارد بحث و جدل شود، بر سر حرف خود بایستید و کوتاه نیایید. دلیل تراشی های طرف مقابل را قبول نکنید.به او بگویید که حرف ها یا رفتارهایش چه احساسی را در شما پدید آورده اند و آرزو داشتید  چگونه با شما رفتار کنند.

اگر بتوانید با جراتمندی حرف های دلتان را به طرف مقابل بگویید، احساس خوبی خواهید داشت. چندان اهمیت ندارید که حتماً رو در رو حرف های دلتان را به این افراد بازگو کنید،

مهم این است که بتوانید حرف دلتان را بزنید چه در قالب برخورد رویارو چه با نوشتن نامه و چه با تصویرسازی ذهنی، در ذهن خود، صدایی قوی، محکم، جراتمند و مستدل بسازید تا بتوانید در مقابل صدای تله ی زندگی شکست، حرفی برای گفتن داشته باشید.

 

4-استعدادها، توانایی ها و مهارت هایتان را برای موفقیت بشناسید.

یک اصل مهم را به یاد داشته باشید: هوش انواع مختلفی دارد. هوشی که در مدرسه به کار می آید و باعث پیشرفت تحصیلی می شود تنها هوش ممکن نیست. روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که هوش های مختلفی وجود دارد؛

هوش کلامی، هوش ریاضی، هوش فضایی و دیداری، هوش موسیقی، هوش جسمانی، هوش مکانیکی، هوش بین فردی. تمام این هوش ها در جایگاه خود ارزشمند هستند. نمی توان قضاوت درباره ی یک فرد را به هوش تحصیلی منوط کرد.

شما در چه زمینه هایی توانایی دارید؟ آیا در کاری استعداد ذاتی دارید؟ کدام یک از انواع هوش ها در شما نمود بیشتری دارند؟ آیا در زمینه ی خاصی، خلاق هستید؟ آیا روابط بین فردی خوبی دارید؟

آیا به خوبی می توانید احساس های دیگران را درک کنید؟ به ندرت پیش می اید که شخصی واقعاً بی استعداد یا بدون هیچ نقطه ی قوتی( کتاب چگونه نقاط قوت خود را شکوفا کنیم؟ نویسنده: مارکوس باکینگهام) باشد.

هر موفقیتی را که تا به حال به دست آورده اید، در ذهنتان مرور کنید. سعی کنید تا جای ممکن به موفقیت هایتان نگاه منصفانه ای داشته باشید. می دانیم که این کار برای شما دشوار است چون همان گونه که دیگران درباره ی شما منصفانه قضاوت نکرده اند، در حال حاضر برای شما سخت است که دیدی همه جانبه و منصفانه به خودتان و موفقیت هایتان داشته باشید.

شما شدیداً تمایل دارید موفقیت هایتان را بی ارزش کنید و شکست هایتان را پررنگ جلوه دهید. دست از این کار بردارید. بر جنبه های منفی وجودتان انگشت نگذارید و تا جای ممکن  به کارهایتان ارزش قائل  شوید.

شما نیاز به نگرشی دقیق و منصفانه دارید تا از چشم انداز این نگرش بتوانید استعدادهای خودتان را شکوفا سازید. نیک می دانیم که افراد موفق کسانی هستند که استعدادهای ذاتی شان را شناخته اند  و برای پرورش این استعدادها تلاش کرده اند.

فهرستی از استعدادها، توانایی ها، مهارت ها و موفقیت هایتان تهیه کنید. مخصوصاً استعدادهای ذاتی تان را بشناسید. هر روز این فهرست را مرور کنید تا به تله ی زندگی شکست یادآوری کنید که قضاوت هایش درباره ی شما چندان درست نیستند. از دوستان و آشنایان خود بخواهید که شما را در تکمیل این فهرست یاری کنند.

برای افرادی که درک و حس درستی از شکست ندارند، طی کردن مراحل چهارگانه کافی است. طی کردن این مراحل باعث تغییر در شیوه ی تفکر و احساس شما نسبت به خودتان می شود.

اما طی کردن این چهار مرحله در اکثر شما نمی تواند گره گشا باشد. چرا که اکثر افراد احساس و درک درستی از شکست ندارند. این چهار مرحله را طی می کنید اما با این حال احساس شکست کماکان دست از سر شما برنمی دارد و هنوز هم اعتقاد دارید که انسان محکوم به شکستی هستید.

می توانید توانایی ها و استعدادهای خودتان را بشناسید با افرادی که به شما آسیب زده اند حرف دلتان را بزنید و آنها را متوجه عواقب رفتارهایشان کنید و با کودک درونتان همدلی کنید و موفقیت هایی را که تا به حال به دست آورده اید، درست ارزیابی کنید. با اینکه همه ی این کارها را انجام داده اید، باز هم احساس شکست ممکن است دست از سر شما برندارد.

شما به تلاش و تمرین بیشتری نیاز دارید. مجبورید رفتارتان را تغییر دهید. باید موضع زندگی تان را تغییر  دهید. از موضع فرار و اجتناب به موضع جراتمندی و تسلط افزایی تغییر وضعیت دهید.

 

5-تلاش کنید الگوی تکراری شکست های خود را بشناسید.

شرح حال دقیق و واضحی از زندگی گذشته ی خود بنویسید. از ابتدای زندگی شروع کنید. دوران تحصیلی و وقایع سرنوشت ساز زندگی تان را مرور کنید. آیا از همان ابتدای تولد، آدم شکست خورده ای بودید؟ آیا به دلیل عدم حمایت دیگران در مسیر شکست افتادید؟

والدین تان در برابر شکست ها و موفقیت های شما چه واکنشی نشان می دادند؟ آیا حامی شما بودند و به شما دلگرمی می دادند؟ آیا به دلیل شکست ها، مدام از شما عیب جویی می کردند و به شما طعنه و کنایه می زدند؟ آیا در زمان کودکی تکالیف را انجام می دادید یا از انجام این تکالیف طفره می رفتید؟ آیا بچه خطرگریزی بودید؟ آیا بچه خطرپذیری بودید؟

پس از اینکه الگوی شکست دوران کودکی را شناختید، حال به ردیابی همین الگو در شغل خود بپردازید. آیا به شغل های خود پایبند هستید؟ آیا به دنبال شغل عجیب و غریب می گردید؟ آیا می خواهید راه صدساله را یک شبه طی کنید؟ آیا در تعهدات شغلی خود شکست می خورید؟ آیا شغل فعلی شما با استعدادها و توانمندی هایتان فاصله زیادی دارد؟ آیا از کار کردن منظم، طفره می روید؟ آیا برای کسب مهارت و پیشرفت شغلی از انضباط لازم برخوردار هستید؟

به احتمال زیاد الگوی رفتاری شما، فرار است. متوجه نقش فرار در شکست های خود بشوید. بخش عمده ای از تداوم شکست های شما به دلیل فرار است و نه به دلیل ضعف ذاتی، بی استعدادی یا بی کفایتی.

 

6-زمانی که متوجه الگوی تکرار شکست شدید، طرحی نو برای تغییر این الگو درافکنید.

این مرحله، اساسی ترین مرحله محسوب می شود. در این مرحله باید به تدریج دست از فرار بکشید و رو به چالش ها بیاورید. استعدادهای واقعی تان را بشناسید. محدودیت هایتان را بپذیرید و به دنبال حوزه هایی باشید که بتوانید از توانمندی هایتان استفاده کنید.

به دقت فکر کنید که چگونه می توانید با مهیاسازی شرایط و مقدمات، موفق شوید. شاید مجبور شوید مسیر زندگی یا روند شغلی جدیدی را انتخاب کنید. شاید هم مجبور شوید اندکی در شرایط شغلی خودتان تغییر کنید.

چه کارهایی باید انجام دهید تا به اهداف تان برسید؟ فهرستی از رفتارهایی تهیه کنید که قصد تغییر آنها را دارید. برای این تغییرات به خودتان فرصت بدهید. زمان مشخصی را برای این تغییرات در نظر بگیرید. اولین گام چیست؟ بهانه تراشی نکنید و به خودتان قول بدهید تا جای ممکن فرار نکنید.

بپذیرید که احتمال شکست مجدد وجود دارد. تنها راه موفقیت  همین است. از گام های کوچک شروع کنید. سنگ بزرگ برداشتن نشانه ی نزدن است. ما سخت اعتقاد داریم که یک سفر ده هزار مایلی با اولین قدم شروع می شود. کارهای خود را به صورت سلسله مراتبی بنویسید.

سعی کنید تا حد امکان این کارها را معقول و دسترس پذیر بنویسید. اول از کارهای ساده شروع کنید. اگر از همان ابتدا نقشه ی ایده آلی بریزید و در همان گام اول بخواهید راه نرفته را یک شبه طی کنید، مطمئن باشید که باز هم شکست می خورید.

مسلماً توانایی های زیادی دارید که به درستی از آنها استفاده نکزده اید. به دلیل اینکه همیشه از کارهای خود فرار کرده اید احتمالاً ضعف هایی جدی در یادگیری مهارت ها داشته اید. در همین راستا باید مهارت اساسی را یاد بگیرید.

به پیشرفت های خودتان امتیاز بدهید. با این اقدام به کارتان ارزش قائل شوید. خودتان را تقویت کنید.

 

7-برای برطرف سازی تله ی زندگی شکست، “کارت آموزشی” یا “خلاصه ای مفید از مطالب درمان” تهیه کنید. طرح تغییر را گام به گام دنبال کنید.

تله ی زندگی شکست را بشناسید و در تاریخچه ی زندگی تان الگوی فرار را ردیابی کنید. شواهدی پیدا کنید که نشان می دهند شما استعدادهای بالقوه خوبی برای کسب موفقیت دارید. مدام به خودتان یاداوری کنید که بایستی مراحل کسب موفقیت را به تدریج و آهسته طی کنید. یادتان نرود که فرار نمی تواند گره ای از مشکلات شما باز کند.

مثالی برای کارت آموزشی:

الان به شدت احساس های ناشی از شکست های قبلی دامنم را گرفته است. این احساس ها برای من اشنا هستند. سالهاست که با انها سوخته و ساخته ام. هیچ وقت سعی نکردم برای پیشبرد اهدافم، خطر را به جان بخرم. هیچ وقت استعداد طراحی را در خودم رشد ندادم. زمانی که معلم هایم به این استعداد توجه می کردند خودم ارزش چندانی به این استعدادها قائل نمی شوم.

دائم به دنبال کارهای اداری بودم  و با این کارها عملاً مهر تاییدی می زدم به محکومیت خودم به شکست خوردگی. ید طولانی در فرار کردن دارم. از همان زمان که به بهانه مریضی به مدرسه نمی رفتم، به تدریج یاد گرفتم که از مشکلات فرار کنم. هر وقت احساس می کردم که با مشکل مواجه می شوم، فرار را بر قرار ترجیح دادم. هیچ کس به من کمک نکرد که در درس ها پیشرفت کنم. اگر چه آن فرارها باعث شد که از زیر بار تمسخر بچه های مدرسه فرار کنم اما همین الگوی فرار به شکل آب زیر کاه در زندگی فعلی من نیز ادامه پیدا کرده است.

حالا به دنبال این هستم که استعداد خودم را در زمینه ی طراحی صحنه شکوفا کنم. باید از این وضعیت استفاده کنم. فرصت سوزی بس است. نباید به خودم اجازه بدهم که از این موقعیت های سخت و چالش زا فرار کنم. دائم باید از خودم بپرسم که گقدم بعدی چیست؟” با این کار از خیال پردازی و محال اندیشی نجات پیدا می کنم.

 

8-از افرادی که دوست شان دارید در فرآیند تغییر خود، کمک بگیرید.

سعی کنید با کسانی دوست شوید یا از دوستانی کمک بگیرید که به شما دل و جرات می دهند. از کسانی که شما را مدام در دام این تله ی زندگی می اندازند، فعلاً دوری کنید.

در مقابل آیه ی یاس خواندن دیگران، محکم بایستید و جواب آنها را بدهید. اجازه ندهید که این افراد شما را ناامید کنند و در کار و هدف شما زهر ناامیدی بپاشند. سعی کنید با کسانی رابطه داشته باشید که از طرح و هدف شما حمایت می کنند.

اگر همسرتان در کار خودش خیلی موفق است، شما نیز به موفقیت های خودتان بها بدهید و اگر حتی نیاز مالی ندارید، با این حال برای رشد استعدادهای خود، دست به فعالیت های مناسب بزنید.

 نتیجه

اگر خوب دقت کنیم پی می بریم که تله ی زندگی شکست با سایر تله های زندگی به همدیگر گره خورده اند. واقعیت این است که برای مبارزه و چالش با تله ی زندگی شکست باید با مسائل دیگری نیز رو به رو شوید. به عبارتی باید با مشکلاتی که سایر تله های زندگی سر راه شما قرار می دهند، به خوبی کنار بیاید.

تله ی زندگی شکست یکی از تله هایی است که قابلیت تغییر زیادی دارد و از اینکه تلاش های شما در زمینه ی کاهش اثرات این تله ی زندگی، خوب و زود به نتیجه می رسد، درمان این تله ی زندگی بسیار پاداش بخش است.

تلاش شما برای جنگ با شرمساری و تنش ناشی از این تله ی زندگی، الهام بخش عزت نفس شما می شود. مهم این است که بخواهید با این تله، مبارزه کنید. آن را دوست خود تلقی نکنید. دست از الگوی فرار بردارید و از توانمندی هایتان استفاده کنید.

 

 

 

تله شکست چیست؟

تله شکست چیست؟

تله شکست چیست :

اینکه ما انسان ها در مراحل و حوزه های مختلفی از زندگی با شکست مواجه شویم، طبیعی و همچنین یکی از قوانین زندگی ست اما اینکه بعد از هر شکست، تاب و توان ادامه دادن را نداشته باشیم و فکر کنیم که دنیا به آخر رسیده است، ما را دچار مشکل می کند.

ممکن است شما هم جزء افرادی باشید که با هر شکست کوچک و بزرگ، در لاک خود فرو روید و بترسید که دیگر درست نمی شود یا حتی به مدتی طولانی افسرده شوید و زندگی برایتان هیچ معنایی نداشته باشد.

گفتگوی درونی این افراد به این گونه است:”نمی توانم و از پس این کار برنمی آیم”، “همه ی اطرافیانم از من خیلی موفق تر هستند”، “سنم بالا رفته و هیچی نشدم” و…..

اگر شما و حتی اطرافیانتان جزء این افراد هستید پس باورها و الگوهایی در شما شکل گرفته و در دام تله ی شکست افتاده اید. در این مقاله قصد د اریم به توضیح و شفاف سازی تله ی شکست بپردازیم.

سرفصل ها

 

 

یک تجربه از تله ی شکست

کاترین: سی و هشت سال داشت و معتقد بود که در زندگی حرفه ای کاملاً ناموفق است.

زمانی که اولین بار کاترین را دیدم، ظاهری مغموم و افسرده وار داشت. او اشاره کرد که از مدت ها قبل تصمیم گرفته است که برای حل و فصل مشکل خود به روان شناس مراجعه کند، اما این تصمیم را مدام به تاخیر می انداخته است.

کاترین: اخیراً احساس می کنم واقعاً افسرده شده ام.

درمانگر: از کی دچار این حالت شدید؟

کاترین: از خیلی وقت پیش. بعضی وقت ها فکر می کنم در کل زندگی ام افسرده بوده ام. اما چند هفته قبل اتفاقاتی افتاد که حسابی ناراحتم کرد. من و همسرم برای خوردن شام رفته بودیم رستوران. اتفاقی دوستم جولیا را دیدم. دوست دوران دانشگاه بود. سالها بود که او را ندیده بودم. از زندگی اش صحبت کرد. گفت که بعد از فارغ التحصیلی در یک شرکت کار می کند و الان جزء سهامداران آن شده است.

درمانگر: دوست تان که این حرفا را زد، چه احساسی پیدا کردید؟

کاترین: حسابی ناراحت شدم، سی و هشت سال از عمرم گذشت و دستاورد زندگی ام این است که دستیار تولید باشم. پانزده سال تمام است که این کار را انجام می دهم، ولی به معنای واقعی یک پادوی تمام عیارم.

شغل کاترین دستیاری تولید در کارخانه تلویزیون سازی بود. او بعد از فارغ التحصیلی این شغل را پیدا کرده بود. در این شغل هیچ گونه ارتقایی پیدا نکرده بود و به همین دلیل می گفت: “احساس می کنم، در زندگی شکست خوردم.”

 

چه تجربه هایی منجر به شکل گیری تله ی شکست می شوند؟

شما احساس می کنید در مقایسه با افراد همسن و سال خودتان، شکست خورده اید. اغلب اوقات شاید شما این حس را به این دلیل تجربه می کنید چون در دام تله ی زندگی شکست افتاده اید. اگر در دام این تله افتاده باشید، حس شکست خوردگی و ناموفق بودن ممکن است دامن شما را بگیرد.

عواطف ناشی از تله ی شکست بسیار دردناک هستند درست مثل عواطف کاترین.

این افراد احساس می کند در قبال استعداد و تلاش هایشان چندان موفق نیستند. وضعیت زندگی آنها با حس درونی شکست نیز تقریباً هم خوان است. ممکن است از بین آنها هم افرادی باشند که به پیشرفت های بزرگ دست یافته اند، اما از درون احساس می کنند موفق نیستند.

در هر صورت فرقی نمی کند شما چقدر در دنیای بیرون موفقیت کسب کنید، کماکان دنیای درون شما آشفته، نگران و اندیشناک است. چه نشان بدهید موفق هستید و چه موفق نیستید، فرقی نمی کند همیشه همان احساس شکست همراه شماست. کاترین هم این احساس را داشت. او محکوم به شکست بود.

در ابتدا با فرار از تله ی زندگی سعی می کنید درد و رنج ناشی از شکست را تجربه نکنید اما عملاً با این کار آب به آسیاب دشمن ریخته اید و تله ی زندگی را محکم تر کرده اید. اجتناب ،عملاً جلوی موفقیت های شما را می گیرد.

برای گسترش موفقیت ها و کسب دانش های لازم برای پیشرفت، کاری انجام نمی دهید و دست روی دست می گذارید. از فرصت های شغلی استفاده نمی کنید. متخصص فرصت سوزی هستید. می ترسید که مبادا باز هم تلاش کنید و شکست بخورید.

فرار شما بستگی به شدت تله ی زندگی دارد. البته از آنجایی که حس شکست خوردگی، سخت یقه ی شما را چسبیده است، بنابراین فرار شما دامن گستر و فراگیر است. از مسئولیت پذیری، مهارت افزایی و رویارویی با مشکلات، اجتناب می کنید.

مسئولیت پذیری، مهارت افزایی و رویارویی با مشکلات لازمه ی پیشرفت هستند. اکثراً با این افکار شر این چالش ها را از سر خود کم می کنید: “برای چی؟ که چی؟ فایده اش چیه؟.” وقتی احساس می کنید در هر صورت محکوم به شکست هستید دیگر جایی برای تلاش نمی ماند.

فرار شما حتی ممکن است خیلی ظریف تر باشد.  در ظاهر نشان می دهید که هیچ  ابایی از کار کردن ندارید، اما با این حال استاد مسلم طفره روی و اهمال کاری هستید. کارها را ماست مالی می کنید و از نتیجه ی این کارها، اظهار نارضایتی می کنید.

تمام این شگردها نوعی خودکارشکنی محسوب می شوند. تمایلی که شما برای فرار از احتمال شکست دارید، باعث تضعیف توانایی انجام کار خوب و قابل قبول می شود. این فرار عاقبتی به جز احتمال اخراج از کار یا تنزل شغلی ندارد.

راه دیگری که برای کنار آمدن با تله ی زندگی شکست پیش رو دارید،  این است که مدام به اطلاعات منفی توجه می کنید و از این رهگذر روز به روز بیشتر متقاعد می شوید که انسانی ناکام و محکوم به شکست هستید. به نکات منفی زندگی تان بیش از حد بها می دهید و نکات مثبت را کم ارزش تلقی می کنید.

به دلیل شکست هایی که در زندگی تجربه کرده اید و ناامید شده اید، ممکن است احساس افسردگی دامن شما را بگیرد. شناسایی  تله ی زندگی شکست در مقایسه با سایر تله های زندگی، راحت تر است. به این دلیل که عواطف دردناک ناشی از ناکامی برای فرد آزاردهنده است.

 

چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی شکست می شوم؟(ریشه های تحولی تله ی شکست)

ریشه های تحولی تله ی زندگی شکست عبارتند از؛

  1. والدین شما(اغلب پدر) از عملکرد شما در زمینه ی تحصیلی، ورزشی و سایر حوزه ها انتقاد کرده اند. پدر یا مادرتان، اغلب شما را کودن، ابله و دست و پا چلفتی خطاب می کردند و در قبال شما رفتار توهین آمیزی داشته اند(احتمالاً این تله ی زندگی با تله ی زندگی نقص/شرم ارتباط نزدیکی دارد.)
  2. هم پدر و هم مادر یا یکی از آنها فوق العاده موفق بوده است و شما در مقایسه با او به این نتیجه رسیده اید که هیچ گاه نمی توانید طبق معیارهای بلندپروازانه ی او به موفقیت دست یابید. بنابراین دست از تلاش و طلب برداشته اید.
  3. متوجه شدید که یکی از والدین یا هر دوی آنها اصلاً به موفقیت های شما توجهی ندارند یا بدتر اینکه موفقیت شما را برای خودشان تهدیدی تلقی می کرده اند. احتمالاً با شما به رقابت طلبی برخاسته اند و می ترسیده اند که مبادا موقعیت شما باعث شود مصاحبت و همراهی شما را از دست بدهند.
  4. شما چه در حوزه ی تحصیلی و چه در حوزه ی ورزش مثل همسن و سال هایتان نبوده اید و در این زمینه ی سخت در چنبره ی احساس حقارت گیر افتاده اید. شاید به دلیل ناتوانی در یادگیری، حواس پرتی یا بی نظمی از همسن و سال های خود عقب افتاده اید. در نتیجه برای فرار از تحقیرشدگی دست از تلاش برداشتید.
  5. در جو خانواده شما به شدت با خواهرها و برادرهایتان مقایسه می شده اید و به تدریج به این اعتقاد راسخ رسیده اید که در زمینه ی موفقیت نمی توانید به گرد پای خواهر و برادرتان برسید. به همین دلیل عطای تلاش را به لقای آن بخشیده اید.
  6. با بچه های دور و بر خودتان احساس بیگانگی می کرده اید. به دلیل این که مهاجر بوده اید و یا خانواده ی شما از نظر سطح اقتصادی و تحصیلات از خانواده ی همسن و سال هایتان پایین تر بوده اند، در مقابل بچه ها احساس حقارت می کرده اید و این کمبودها را نوعی خفت و خواری می دانسته اید.
  7. والدین شما برای پیشرفت به اندازه ی کافی برای شما محدودیت و نظم قائل نمی شده اند. در اثر این کار والدین، شما مسئولیت پذیری و خویشتن داری را یاد نگرفتید. بنابراین برای یادگیری مهارت های تحصیلی و انجام تکالیف، نظم نداشتید و به محض کوچک ترین ناکامی، دست از کار می کشیدید.

 

نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی شکست چیست؟

نشانه های این افراد به قرار زیر است:

1-برای کسب مهارت شغلی لازم هیچ تلاشی نمی کنید(مثل اتمام تحصیلات، مطالعه ی روزآمد، یادگیری های مهارت های تخصصی). به دنبال موفقیت های سریع و بزرگ هستید یا تلاش می کنید با اغراق در برخی از ویژگی های خودتان، دیگران را گول بزنید که آدم موفقی هستید.

2-شغلی انتخاب می کنید که در سطح استعداد شما نیست(مثلاً با اینکه تحصیلات خود را در سطح عالی ادامه داده اید و در ریاضی استعداد خوبی دارید اما راننده تاکسی شده اید).

3-تلاش نمی کنید که در شغل خود پیشرفت کنید و ارتقا یابید(به عنوان مثال برای ارتقای شغلی تلاش نمی کنید، به محض یک بار ناکامی دست از تلاش برمی دارید، توانایی های خود را به مدیران و رئیسان نشان نمی دهید)

4-تحمل ندارید که برای دیگران کار کنید و دوست ندارید در کارهای رقابت آمیز، مشارکت کنید. از این رو زندگی شغلی شما به شکست منتهی می شود.

5-شغل پیدا می کنید اما به دلیل عادت های شغلی دردسرساز(مثل تاخیر همیشگی، تنبلی، اهمال کاری، عملکرد نامناسب و برخورد نادرست با همکاران) از کار اخراج می شوید.

6-نمی توانید در یک شغل بیش از یک مدت دوام بیاورید. دائم شغل عوض می کنید. همه کاره و هیچ کاره هستید. در دنیایی که تخصص خریدار دارد، شما متخصص همه چیز هستید اما دریغ از یک مهارت کامل. هرگز در یک زمینه به اندازه ی کافی پیشرفت نکرده اید. هر شغلی را چند صباحی دنبال کرده اید و سپس در سودای وضعیت بهتر، کار قبلی را رها کرده اید.

7-شغلی را انتخاب کرده اید که دست یابی به موفقیت در آن شغل، بسیار مشکل است و نمی دانید که چه موقع باید آن شغل را رها کنید(مثل ورزش حرفه ای، موسیقی، بازیگری). این شغل ها حد نهایتی برای موفقیت ندارند یا حوزه هایی هستند که مدعی زیاد دارند.

8-می ترسید در زمینه ی کاری خود ابتکار عمل و خلاقیت نشان بدهید. بنابراین از پذیرش مسئولیت بیشتر، طفره می روید.

9-احساس می کنید که ذاتاً آدم بی استعداد و احمقی هستید و حتی اگر منصفانه قضاوت کنیم آدم موفقی هستید با این حال خودتان را بی استعداد و به درد نخور تلقی می کنید.

10-به توانایی ها و مهارت هایتان ارزش قائل نمی شوید و خطاها و نقطه ضعف های خودتان را پررنگ جلوه می دهید. اگرچه در مقایسه با افراد همسن و سال خودتان، موفق هستید اما چنان از خودتان عیب جویی می کنید که احساس شکست، ضعف و حقارت دامن شما را رها نمی کند و از احساس ارزشمندی  بهره مند نیستید.

11-فردی را به عنوان همسر برمی گزینید که از شما خیلی موفق تر است با اینکه شما با این وضعیت اسفبار باز هم از او موفق تر هستید. فردی را به عنوان همسر انتخاب می کنید که مدام دل شما را خالی می کند و خطرپذیری را از شما می گیرد یا دائم در حال محافظت از شماست.

12-سعی می کنید با تمرکز بر سایر جنبه های زندگی تان(مثل خوش تیپی، جوانی، زیبایی، جذابیت، ایثارگری) کمبودهای درونی تان را جبران کنید، اما غافل از اینکه احساس شکست دست از سر شما برنمی دارد.

نتیجه

بنابر آنچه گفته شد، تله ی شکست یا هر تله ی دیگر در زندگی طی تجاربی در ما شکل می گیرد در واقع این تجارب از سال های اولیه  ی زندگی به طور مداوم برای شما تکرار می شوند و شما آنها را به صورت باورها و الگوهایی دائمی از خود می پذیرید و با آنها جلو می روید تا زمانی که به صورت مشکل و اختلالی در خود احساسشان می کنید و از وجود مکرر انها دچار رنج می شوید  و آنجاست که تصمیم می گیرید دست به کار شوید  تا دریابید از کجا می آیند و چگونه شکل گرفته اند یا ریشه ی مشکل از چیست؟ و….
شناخت نسبت به تله ی مورد نظر نیمی از مسیری است که لازم است طی شود که در این مقاله به طور مفصل به آن پرداختیم و در مقاله های بعدی به راهکارهایی جهت تغیر آن می پردازیم.

تغییر تله شرم یا نقص

تغییر تله نقص و شرم

مقدمه:

می گفت: “وقتی در حال شناسایی تله های زندگی ام بودم بارزترین مشکل یا تله ی شخصیتی ام، تله ی نقص/شرم بود و به دنبال راهی برای درمان و بهبودی زندگی ام بودم تا بتوانم این الگوی دیرپا را از بین ببرم و مسیر سالم تری را تجربه کنم.”

در این مقاله قصد داریم به راهکارهای مربوط به تغییر  تله ی نقص/شرم بپردازیم.

 

 

مراحل تغییر تله ی زندگی نقص/شرم

 

1-احساس های بی ارزشی و شرمساری دوران کودکی را درک کنید. آسیب دیده ی درون را حس کنید

بایستی یک بار دیگر حس شرمساری و بی ارزشی را تجربه کنید تا بتوانید در راه رهایی از این تله ی زندگی گام بردارید. به این سوال ها جواب بدهید:  “رگ و ریشه ی این تله ی زندگی به کجا برمی گردد؟

چه کسانی از شما ایراد می گرفتند و در شما حس شرمساری را دامن می زدند؟ چه کسانی باعث می شدند که شما احساس بی ارزشی کنید؟پدر؟مادر؟خواهر؟برادر؟” مطمئناً برای پاسخ گویی به این سوال ها باید به سال های اولیه زندگی تان فکر کنید.

از آنجا که فکر کردن به این خاطرات دردناک است، بسیاری از افراد با ناچیزانگاری یا بی ارزش سازی این روش، سعی می کنند به این خاطرات فکر نکنند.

در برابر این افکار مقاومت کنید و به کار خودتان ادامه بدهید. برای اینکه دقیق تر بتوانید به این خاطرات فکر کنید استفاده از آلبوم عکس خانوادگی می تواند راهگشا باشد. یا می توانید به محله ی قدیمی خود بروید، زیرا در آنجا خاطرات شما بیشتر به ذهنتان متبادر می شوند.

در اتاقی تاریک و خلوت بنشینید. روی صندلی راحتی قرار بگیرید و به تصویرسازی ذهنی خود مجال بدهید تا خاطرات مهم شما را به یاد بیاورد. اصلاً به خودتان سخت نگیرید و خودتان را مجبور نکنید که خاطره ای خاص در ذهنتان شکل بگیرد.

در ابتدا سعی کنید در ذهنتان خاطره ای شکل بگیرد. اگر یادآوری خاطرات برای شما سخت است، زمانی که در موقعیت های فعلی زندگی تان به شدت احساس شرم و بی ارزشی می کنید از این فرصت برای تصویرسازی خاطرات دوران کودکی استفاده کنید.

شما بایستی خاطرات دوران کودکی تان را درک کنید. همان خاطراتی را که خواهان عشق و علاقه بوده اید، اما به شدت طرد شده اید. بایستی تصویر افرادی را که شما را از محبت و صمیمیت محروم کرده اند به خوبی تجسم کنید.

با تجربه ی این خاطرات و بازگویی احساس هایتان به افرادی که به این خاطرات دردناک دامن زده اند، از شر احساس شرمساری و بی ارزشی خلاص خواهید شد.

در این تصویرسازی ها خودتان را به عنوان فردی بزرگسال تجسم کنید و کودک آسیب دیده ی درون را دلداری بدهید. دلداری، محبت، ستایش و حمایت از کودک درون می تواند حس شرمساری او را کاهش دهد.

بایستی با عواطف و احساس های ناشی از تله ی زندگی تان بیشتر آشنا شوید. از این رهگذر می توانید کودک آسیب دیده ی درون را درک کنید.

 

2-فهرستی از شیوه های مقابله ی خود(تسلیم، فرار و حمله) برای کنار آمدن با تله ی زندگی را بنویسید.

به این سوال ها جواب بدهید تا بتوانید مرحله ی دوم تغییر تله ی زندگی نقص/شرم را پشت سر بگذارید: “آیا شما ادم ایرادگیر و عیب جویی هستید؟ آیا در برابر انتقادهای دیگران، سخت به حالت دفاعی می روید؟ آیا افرادی را که دوست شان دارید، طرد می کنید؟

آیا به موفقیت های خود بیش از حد افتخار می کنید؟ آیا سعی می کنید با موفقیت های خود، دیگران را تحت تاثیر قرار دهید؟ آیا دائماً از دیگران می خواهید که شما را از وجود عشق و علاقه ی خود مطمئن کنند؟ آیا سعی می کنید با توجه طلبی و موفقیت جویی، احساس شرمساری و حقارت خود را پنهان سازید؟”

“آیا برای کاهش احساس بی ارزشی به دامن اعتیاد و هم وابستگی پناه برده اید؟ آیا دچار پرخوری شده اید؟ آیا بیش از حد توان خود کار می کنید؟ آیا از صمیمیت فرار می کنید؟

آیا از صحبت درباره ی عواطف و احساس های شخصی گریزان هستید؟ آیا نسبت به طرد شدن حساسیت دارید؟ آیا گوش به زنگ این هستید که دیگران شما را تحویل نگیرند؟ آیا با این شگردها به دنبال فرار یا اجتناب از احساس بی ارزشی خود هستید؟”

سعی کنید پس از شناسایی راه های فرار از احساس بی ارزشی یا جنگ بر علیه احساس بی ارزشی، این راه ها را زیر نظر بگیرد. همین که این راه ها را بشناسید و رفتارهای خودتان را زیر نظر بگیرید، تمایل شما برای انجام این رفتارها کم می شود.

 

3-تلاش کنید دست از رفتارهای مقابله ای فرار یا حمله بردارید.

اگر دست از رفتارهای فرار یا حمله بردارید، احساس شرم را درست و به طور کامل تجربه خواهید کرد. شما برای رها شدن از شر تله ی زندگی راهی ندارید، مگر اینکه عواطف و احساس های دردناک مربوط به آن تله ی زندگی را به خوبی تجربه و درک کنید.

برای مثال ممکن است سخت طالب موفقیت و شهرت باشید تا از این راه بتوانید حس بی ارزشی خودتان را جبران کنید. ممکن است مدام سعی در اثبات لیاقت و ارزشمندی خودتان داشته باشید تا احساس شرم دست از سر شما بردارد.

اگر چه ممکن است در این شیوه ها موفق عمل کنید، اما اغراق و افراط شما باعث می شود آدم موفق و مشهوری شوید که هر لحظه ممکن است کاخ آمال و آرزوهایتان با یک انتقاد جزئی یا ناکامی فرو بپاشد.

4-احساس های شرم و بی ارزشی را زیر نظر بگیرید.

به بررسی موقعیت هایی بپردازید که تله ی زندگی تان را فعال می کنند. از احساس های شرم و بی ارزشی اگاه باشید. موقعیت هایی را بنویسید که احساس شرم و بی ارزشی دامن شما را می گیرد. احساس های شرم و بی ارزشی حاکی از آن هستند که تله ی زندگی تان دست به کار شده است تا اوقات شما را تلخ کند.

سعی کنید تمام رفتارهایی را بنویسید که موجب تغییر نکردن وضعیت زندگی تان می شوند. رفتارهایی را که در این موقعیت ها از شما سر می زند، یادداشت کنید:

  • زمانی که احساس ناامنی، بی کفایتی و یا طردشدگی و رهاشدگی می کنید.
  • زمانی که خودتان را دست کم می گیرید.
  • زمانی که به دیگران حسادت می کنید.
  • زمانی که به بی احترامی ها و تحقیرهای دیگران حساسیت به خرج می دهید.
  • زمانی که در برابر ایرادهای دیگران  به لاک دفاعی می روید.
  • زمانی که به خودتان اجازه می دهید دیگران به شما بی احترامی کنند.

تله ی زندگی نقص/شرم باعث می شود در این موقعیت ها دست به رفتارهایی بزنید که اگرچه احساس شرم و بی ارزشی شما را اندکی تسکین می دهند اما عملاً باعث تقویت تله ی زندگی نقص/شرم می شوند. به خوبی واقفیم که این کار سختی است، زیرا تمام تلاش خود را صرف فرار از دردهای زندگی می کنید.

برای اینکه بیشتر بتوانید این شرایط را تحمل کنید بایستی خودتان را امیدوار سازید. امید به اینکه تحمل این عواطف و احساس های دردناک، اولین قدم برای رهایی از مشکلاتی است که روزگار را به کام شما تلخ کرده اند.

علاوه بر این دقت کنید که همسر یا شریک عاطفی شما چه گله و شکایت هایی از شما دارد. احتمال دارد که برخی از انتقادهای او تا حدی درست باشند. آیا بارها به حسادت افراطی، نگرانی و زودرنجی متهم شده اید؟

آیا به شما گفته اند که بیش از حد به اطمینان خاطر نیاز دارید یا اینکه خیلی احساساتی هستید؟ با شناسایی این نارضایتی ها می توانید پی ببرید که چگونه در روابط بین فردی، تله ی زندگی تان تقویت می شود.

 

5-معیارهایتان را برای نامزد جذاب و نامزد غیرجذاب بنویسید.

یک بار به طور دقیق معیارهای انتخاب همسر را بازنگری کنید. ممکن است کسانی که به شما پیشنهاد می دهند یا افرادی که دور و بر شما هستند به دو دسته ی کلی تقسیم می شوند:

الف)آنهایی که در شما عشق و جذابیت زیادی دامن می زنند و

ب) کسانی که هیچ علاقه ای در شما برنمی انگیزند. آیا کسانی که در نگاه اول بسیار هیجان برانگیز هستند از دسترس شما دورند؟ یا علاقه ی چندانی به شما ندارند؟

آیا کسانی که عشق و جذابیت زیادی در شما برنمی انگیزند، سخت خواهان ادامه ی رابطه با شما هستند؟ تله ی زندگی نقص/شرم باعث می شود که شما از یک سو به کسانی علاقه داشته باشید که دسترس ناپذیر و انتقادگرند.

از سوی دیگر، این تله ی زندگی باعث می شود که نسبت به افرادی که مناسب حال شما هستند، علاقه ی چندانی نداشته باشید.

6-نقاط ضعف و نقاط قوت خود در دوران کودکی و دوران فعلی را بنویسید.

قصدمان از این کار این است که از چشم انداز واقع بینانه تری به خودتان نگاه کنید. شما نه تنها دیدگاه منصفانه ای به خودتان ندارید، بلکه بسیاری از اوقات این نگاه مغرضانه نیز هست. از چشم انداز این نگاه مغرضانه، عیب های خود را بزرگ و ویژگی های مثبت خود را کوچک جلوه می دهید.بهتر است دیدگاه علمی تری اتخاذ کنید. نقاط ضعف و نقاط قوت دوران کودکی و نوجوانی و زندگی کنونی تان را بنویسید.

نوشتن این فهرست به شما کمک دیگری نیز می کند. با نوشتن این فهرست متوجه خواهید شد که ویژگی های مثبت خود را کم ارزش می کنید و به ویژگی های منفی تان رنگ و جلای بیشتری می دهید.

اگر نوشتن این فهرست برای شما سخت است، سعی کنید از دوستان نزدیک و آشنایان کمک بگیرید. حواس تان باشد که از کسانی که این تله را در ذهن شما شکل داده اند، نظرخواهی نکنید.

وقتی به ویژگی های مثبت خود فکر می کنید آنها را کم ارزش ندانید. به این ویژگی های مثبت، ارزش قائل شوید. اگر کسی از شما تعریف کرد از او تشکر کنید. تعریف و تمجید دیگران از ویژگی های مثبت تان را کم ارزش تلقی نکنید.

رفتارهایی را که باعث می شوند به دنبال شهرت طلبی و موفقیت جویی بروید، کنار بگذارید. این رفتارها بخشی از خویشتن غلط شما محسوب می شوند. اگر کسی از شما تعریف کرد، سعی کنید تعاریف کلی وی را به حرف هایی دقیق تبدیل کنید.

حرف های کلی مثل “شما ادم خوبی هستید”،”از شما خوشم می آید” را دربست نپذیرید. سعی کنید با چند سوال، این حرف های کلی به رفتارهای قابل مشاهده تبدیل شوند. با این کار می توانید به تدریج از خویشتن غلط فاصله بگیرید و به خویشتن واقعی تان مجال بروز بدهید.

شاید از این نکته تعجب کنید که مردم از اینکه به شما فیدبک مثبت بدهند، احساس خوبی خواهند داشت. تجارب بالینی ما حاکی از آن است به محض اینکه مراجعان  از طرف دوستان و افراد نزدیکشان، فیدبک مثبت می گیرند، حالشان بهبودی قابل توجهی پیدا می کند.

 

7-نقاط ضعف فعلی خود را به طور جدی ارزیابی کنید.

زمانی که توانستید نقاط ضعف فعلی خود را بنویسید آن گاه از خودتان سوال کنید اگر فردی همین نقاط ضعف را داشت، درباره ی او چه احساسی داشتم. به خاطر بسپارید که گل بی عیب وجود ندارد. هیچ کس خوب مطلق و بد مطلق نیست. هر کس آمیزه ای از ویژگی های مثبت و منفی است.

هر روز به فهرست نقاط قوت خود نگاهی بیندازید. انها را دست کم نگیرید. با این کار به تدریج غل و زنجیری را که تله ی زندگی به دست و پای شما بسته است، باز می کنید. تکرار هر روز ویژگی های مثبت باعث می شود که به تدریج از موضع آگاهی عقلانی به سمت پذیرش هیجانی بردارید.

 

8-برای تغییر نقاط ضعف تغییرپذیر، برنامه ریزی کنید.

کدام یک از نقاط ضعف خود را می توانید تغییر بدهید؟ بسیاری از افراد وقتی که دقت ویژگی های منفی خود را از نظر می گذرانند، پی می برند که بسیاری از این ویژگی های منفی، موقتی و قابل تغییر هستند.

چه بسا که قبل از این کار، فکر می کرده اند که این ویژگی ها ذاتی و تغییرناپذیرند. سعی کنید به تدریج برای کاهش این محدودیت ها و رفع عیب ها و نقص ها تلاش کنید.

اغلب متوجه شده ایم که برخی عیب ها و ایرادهای افراد به دلیل حاکمیت سلطه گرانه ی تله ی زندگی نقص/شرم است تا اینکه همه ی عیب و نقص ها واقعی باشند. با عبارتی عیب ها و نقص ها حاصل فعالیت تله ی زندگی محسوب می شوند.

آگاهی از رفتارهای ناشی از تله ی زندگی کمک می کند که کنار گذاشتن این رفتارها و الگوها راحت تر شود.

 

9-نامه ای به والد یا والدین سرزنش گرتان بنویسید.

برای کسانی که در دوره ی کودکی تان به شما انتقاد کرده اند، نامه بنویسید. اصلاً لازم نیست که این نامه را به فرد یا افراد مورد نظر بنویسید. شاید دوست نداشته باشید به این افراد نامه بنویسید. قرار است با نوشتن نامه، خودتان را از زیر بار احساس های متضاد و سردرگم ساز نجات دهید. علاوه بر این قصد داریم حرف دلتان را به این افراد انتقادگر و بدرفتار بزنید و خشم درونی خودتان را کاهش دهید.

قرار است در این نامه به این افراد بگویید که رفتارشان چه تاثیری بر شما گذاشته است. قرار است بگویید که اصلاً لایق چنین رفتارهایی نبوده اید. قرار است به خصوصیات و ویژگی های مثبت خودتان اشاره کنید که متاسفانه از دید این افراد پنهان مانده اند.

قرار است آرزوهای ناکام خودتان را به آنها بازگو کنید. قرار است به آنها بگویید چه نیازهایی داشته اید و متاسفانه آنها نتوانسته اند این نیازها را برآورده کنند، در حالی که این نیازها حق طبیعی شما بوده اند.

اصلاً از رفتارهای این افراد چشم پوشی نکنید. انتقادهای آن را توجیه نکنید. اگر مایل بودید می توانید بعدها این کار را بکنید. بسیاری از افراد با این توجیه از سر این رفتارها می گذرند که رفتار آنها قصدمندانه نبوده است. یادتان باشد که چنین ترجیحی نمی تواند مشکل تله ی زندگی را برطرف سازد.

بهتر است ابتدا در این نامه، تمام احساس های منفی، آرزوها و نیازهای خود و اثرات بدرفتاری های آنها را بنویسید. زمانی که احساس بی ارزشی را کم کردید، آن گاه می توانید این افراد را ببخشید. اولین قدم در راه بخشیدن این افراد، آگاه شدن از اثرات ناگوار رفتارهای آنها بر احساسات و زندگی شماست.

کاملاً قابل درک است که دوست دارید از رفتار والدین تان دفاع کنید، حتی اگر به شما صدمه زده باشند. دوست دارید همیشه پدر و مادرتان را آدم هایی خوب و شایسته بدانید. بنابراین دست به دامن این توجیهات می شوید: “خودشان مشکل داشتند”، “آنها راه بهتری بلد نبودند”، “نیت بدی نداشتند، اما رفتارشان مشکل داشت.” سعی نکنید در این نامه از والدین تان دفاع کنید.

فقط قرار است در این نامه تا جای ممکن با صداقت و صراحت، احساس های خود و اثرات رفتار والدین را بر زندگی و سرنوشت تان بازگو کنید.

قرار است در این نامه اتفاقاتی که به سر شما آمده است و اثرات ناگوار این حوادث بر زندگی فعلی تان را بنویسید. در این بین، احساس های خود را نیز فراموش نمی کنید و آنها را در لا به لای جملات نامه به طرف مقابل منعکس می کنید.

 

10-کارت آموزشی تهیه کنید.

کارت آموزشی مخصوص تله ی زندگی نقص/شرم را تهیه کنید تا هر وقت این تله ی زندگی فعال شد و افکار ناکارآمدی را در ذهن شما پدید آورد، ان را مطالعه کنید.

شما با صدای والدین انتقادگرتان همانندسازی کرده اید به نحوی که در حال حاضر اصلاً نمی توانید از افکارتان فاصله بگیرید. با نوشتن کارت اموزشی قصد داریم شما به تدریج مهارت ناهمانندسازی با افکارتان را یاد بگیرید. زیرا افکار شما همان صدای والدین هستند که در دوران کودکی تان شنیده اید.

کارت آموزشی، ابزاری قدرتمند برای اقتدار ستیزی بر علیه صدای تله ی زندگی است. کارت آموزشی باعث آگاهی افزایی می شود. در کارت آموزشی دو قسمت مهم وجود دارد. قسمت اول مربوط به والدین ایرادگیر و آزارگری است که صدای آنها ملکه ی ذهنتان شده است.

والدینی که در حق شما بی انصافی کرده اند و باعث شده اند شما احساس شرمساری و بی ارزشی کنید. قسمت دوم نیز مربوط به احساس های کودک آسیب دیده ای است که خواهان عشق، محبت، پذیرش و تایید بوده است.

کارت آموزشی به شما کمک می کند صدای مزاحم والدین را از ذهن خود بیرون کنید. پس از این کار، بخش سالم ذهن شما می تواند با کودک درون آسیب دیده ارتباط برقرار کند. نهایت این فرآیند همانا پذیرش خویشتن و احترام به خویشتن است. به یاد داشته باشید که کارت آموزشی باید به شما کمک کند که خودتان را دوست داشته باشید، نسبت به خودتان مهرورزی کنید.

در کارت آموزشی باید به همه ی ویژگی های مثبت خودتان اشاره کنید. در کارت آموزشی باید به پاسخ گویی ایرادهای والدین نیز بپردازید. منظور این است که باید مطالب کارت آموزشی را طوری بنویسید که بتوانید ایرادهای والدین را با شواهد عینی از درجه اعتبار ساقط کنید. لحن مطالب کارت اموزشی باید حمایت گرانه و مثبت باشد. نباید لحن مطالب کارت آموزشی را تنبیه گرانه بنویسید.

سعی کنید کارت مقابله ای را همیشه همراه خودتان داشته باشید تا اگر تله ی زندگی کار دست تان داد، بتوانید در برابر آن شیوه ی مقابله ی موثری در پیش بگیرید.

نمونه ای از یک کارت آموزشی:

در حال حاضر سخت احساس حقارت و بی کفایتی می کنم. احساس می کنم که تمام عالم و آدم از من بهتر و موفق ترند. احساس می کنم از نظر دیگران، اصلاً پشیزی نمی ارزم. اما این احساس ها و افکار واقعیت ندارند.

واقعیت این است که انسان باارزشی هستم. هوش خوبی دارم. دوست داشتنی هستم. واقعیت این است که افراد زیادی مرا لایق عشق و محبت می دانند(اسم این افراد را بنویسید).

هیچ گاه به این افراد فرصت نداده ام که مرا بشناسند و برای من ارزش قائل شوند. من با مطالعه ی این کارت می توانم در مسیر زندگی صحیح تر حرکت کنم.

 

11-تلاش کنید در روابط صمیمی خود صادق تر باشید.

برخی از رازهای خودتان را برای دوستان صمیمی خود برملا سازید. برخی از عیب های خودتان را بپذیرید و به دیگران اجازه بدهید که بیشتر با شما صمیمی شوند. اگر این اجازه را به خودتان بدهید ان گاه درخواهید یافت که این رازها اصلاً در نظر دیگران حقارت برانگیز نیستند، بلکه نشان از ویژگی های انسانی شما دارند.

چرا داشتن عیب و ایراد جزء ویژگی های انسانی است؟ به این دلیل که هیچ انسانی کاملاً مبرا از عیب و ایراد نیست.

 

اگر رابطه ای را تازه شروع کرده اید سعی کنید یک باره میزان آسیب پذیری خود را رو نکنید. این کار بدجوری توی ذوق طرف مقابل می زند. در ابتدای رابطه، اندکی بازداری، طبیعی است. اما با صمیمی شدن رابطه می توان اندک اندک میزان آسیب پذیری خود را نشان دهید.

 

بعضی اوقات مراجعان اظهار می کنند:” من نمی دانم چقدر نشان دادن نگرانی و آسیب پذیری در رابطه ی طبیعی است.” یک راه حل این است  که میزان نشان دادن آسیب پذیری تان  را بر اساس واکنش طرف مقابل تنظیم کنید.

اگر شما آسیب پذیری خود را نشان دادید و طرف مقابل حساسیت زیادی نشان داد پس بایستی در میزان نشان دادن آسیب پذیری خود محتاط باشید.

 

اگر اسرار سر به مهری دارید به تدریج این اسرار را به نزدیکان خود بازگو کنید. نقل قولی معروف است که در این زمینه می تواند به شما کمک کند: “میزان رنج شما بستگی به میزان نگهداری رازهایتان دارد.” شما ممکن است مسائل زیادی را پنهان کرده اید، در حالی که نظر دیگران مثل شما نیست و اتفاقاتی را که برای شما پیش آمده است با دیده ی تحقیر نگاه نمی کنند.

وقتی که این رازها را با افراد در میان می گذاریم، متوجه می شویم که این رازها آن قدر هم خجالت آور نیستند. علی رغم اینکه رازهایتان را به افراد بازگو کرده اید باز هم ما را دوست دارند. این کار باعث می شود احساس خوبی نسبت به خودمان داشته باشیم.

احتمالاً به خاطر شرمساری زیادی که تجربه می کنید، بسیاری از حوادث زندگی تان را بازگو نمی کنید. بایستی یاد بگیرید که راحت و خودمانی این اتفاقات را برای دیگران بازگو کنید تا دیگران ما را به خاطر خودمان دوست داشته باشند و نه به دلیل خویشتن کاذب ما.

 

12-عشق و محبت افراد نزدیک خود را بپذیرید.

یکی از سخت ترین کارها این است که به دیگران اجازه بدهید شما را دوست داشته باشند. از اینکه دیگران با شما خوش رفتاری کنند، چندان احساس راحتی نمی کنید. پذیرش عشق دیگران برای شما بیگانه است. انگار راحت تر هستید که دیگران به شما بی احترامی کنند.

اگر دیگران از شما حمایت کنند چندان احساس خوبی تجربه نخواهید کرد. به همین دلیل سعی می کنید بوی محبت به مشامتان نرسد و صمیمیت دیگران را نادیده بگیرید.

باید به دیگران اجازه بدهید که شما را دوست داشته باشند و شما نیز متقابلاً آنها را دوست بدارید.

13-اجازه ندهید که دیگران به رفتارهای توهین آمیز و نامحترمانه شان با شما ادامه دهند.

همان طور که اشاره کردیم شما مایل هستید با دوستان ایرادگیر و عیب جو رابطه داشته باشید یا همسری را برای زندگی مشترک برگزینید که رفتارهای توهین آمیزی درقبال شما دارد. یک بار دیگر به رفتارهای افراد صمیمی زندگی خود دقت کنید. آیا به دیگران اجازه می دهید که تحقیرتان کنند و شما را سکه ی یک پول کنند؟

از حق خودتان دفاع کنید. برای دیگران خط و نشان بکشید که دیگر به هیچ عنوان رفتارهای ناخوشایندشان را تحمل نخواهید کرد. اصول رفتار جراتمندانه را به یاد داشته باشید.

ارتباط خود را با افراد پرخاشگر قطع کنید. برای اینکه از خودتان دفاع کنید، نباید آرامش خود را از دست بدهید. به چشمان طرف مقابل نگاه کنید و صادقانه حرفتان را بزنید. لازم نیست به لاک دفاعی بروید، بلکه بایستی در کمال ارامش و خونسردی حرف دلتان را بزنید. از این رهگذر بهتر می توانید رفتارتان را کنترل کنید.

مواظب باشید که برای رفتار جراتمندانه از آن طرف بام نیفتید. حد اعتدال را رعایت کنید. بین انتقاد سازنده و انتقاد مغرضانه تمایز قائل شوید.

اگر بعد از مدتی دوست یا همسرتان رفتارش را تغییر نداد، آن گاه می توانید اخطار بدهید که مجبورید به تنهایی برای قطع یا تغییر رابطه تصمیم بگیرید.

می توانید به همسرتان فرصت دیگری بدهید. می توانید برای حل مشکلات زناشویی خود به مشاور یا روان شناس مراجعه کنید. شاید درمان، گره گشا شود. باید یاد بگیرید که از حق خودتان دفاع کنید تا دیگران برای ادامه ی رابطه با شما مجبور به تغییر خودشان شوند.

به نظر می رسد که درمان مطلوب تله ی زندگی نقص/شرم  بدون پایان بخشی به روابط ناسالم تقریباً ناممکن است. زمانی که افراد صمیمی زندگی تان مدام تله ی زندگی شما را تقویت می کنند، درمان دشوارتر و سخت تر می گردد.

ما متوجه شدیم که اکثر بیماران مبتلا به تله ی زندگی نقص/شرم، گرفتار روابطی هستند که به سادگی نمی توان از ورطه ی آنها بیرون رفت یا به سادگی نمی توان آنها را تغییر داد.

لازمه ی تغییر چنین روابطی داشتن اعتماد به نفس، عزت نفس و جراتمندی است. مشکل اینجاست که تله ی نقص/شرم، اعتماد به نفس، عزت نفس و جراتمندی را از بین می برد.

گاهی اوقات همسر شما نمی تواند به اصل احترام و انصاف متقابل اعتماد داشته باشد. مشکل از آنجا ناشی می شود که او هم مثل شما گرفتار تله ی زندگی نقص/شرم است و فقط روش مقابله اش فرق دارد.

ممکن است شما تسلیم تله ی زندگی شده اید و او در موضع حمله به تله ی زندگی است. افرادی که برای کاهش حس شرمساری و بی ارزشی خودشان، دیگران را به رگبار گلوله ی انتقاد می بندند چندان برای تغییر خودشان انگیزه ندارند، زیرا ناامنی از تغییر، ناجور یقه ی آنها را می گیرد.

 

14-اگر در روابط خود به طرف مقابل ایراد می گیرید و سرزنشش می کنید، دست از این کار بردارید.

دست از انتقادگری بردارید زیرا همسرتان لایق چنین انتقادهایی نیست. به یاد داشته باشید که با تحقیر دیگران نمی توانید احساس بهتری پیدا کنید. اگر هم این احساس خوب را تجربه کنید دوامش بسیار کم است.

گاهی اوقات بچه ها به دلیل ضعف شان این کار را می کنند. بچه ها ممکن است به دلیل ضعف های خودشان به شما انتقاد کنند. این رفتار انتقادگری را تغییر دهید تا بتوانید شر تله ی زندگی نقص/شرم را از سر خودتان کم کنید.

از انجا که انتقادگری بی رحمانه ی شما باعث دامن زدن به احساس گناه در شما می شود، پس بنابراین برای کاهش احساس گناه خود ممکن است دست به رفتارهایی مثل عذرخواهی بزنید. خود این عذرخواهی باعث شرمساری شما می شود. بنابراین در حلقه ای معیوب و گریزناپذیر می افتید.

خودتان را ببخشید و سعی کنید در راه تغییر تدریجی گام بردارید. دو روز عمر را فرصت شمارید. برای تغییر، سریع دست به کار شوید. فرصت های زیادی را از کف داده اید.

سعی کنید افراد مورد علاقه ی خود را تحسین کنید. آنها را دوست بدارید. ارزشمندی و مهم بودنشان در زندگی تان را به گوش آنها برسانید. روابط خود را بر اساس اصل احترام متقابل بنا کنید.

نتیجه:

سرعت شما در میزان تغییر تله ی زندگی نقص/شرم بستگی به انتقادگری والدین تان دارد. هر چه قدر والدین تان تنبیه گرانه و بی رحمانه با شما برخورد کرده اند به همان میزان از خشم بیشتری رنج می برید.

بنابراین به همان میزان فرآیند تغییر دشوار می گردد. احتمالاً به درمانگر یا مشاور صاحب صلاحیت نیاز دارید. اگر از کمک طلبی خجالت می کشید بدانید که این خجالت کشیدن، دامی است که تله ی زندگی سر راه شما قرار داده است تا شما را از تغییر ناامید و دلسرد کند.

اگر به تدریج رفتارتان را با دیگران عوض کنید و همچنین به دیگران اجازه ندهید به شما توهین کنند، اندک اندک تله ی زندگی تان تغییر می کند. اگر درگیر روابط آزاردهنده هستید به این سادگی ها نمی توانید از شر این تله ی نقص/شرم خلاص شوید.

فرآیند تغیر شما تدریجی است. در اثر تغییر این تله به تدریج احساس بهتری درباره ی خودتان پیدا می کنید. کمتر حالت دفاعی می گیرید و در پذیرش عشق و محبت دیگران توانمندتر می شوید. از احساس ارزشمندی خود لذت می برید و خواهان رابطه با دیگران می شوید.

به خاطر داشته باشید که این تغییرات یک شبه رخ نمی دهند. صبر می خواهد و سال ها باید زحمت بکشید تا بتوانید اثرات ناگوار تله ی زندگی را کم کنید. به تدریج  نقص/شرم خودتان را این گونه بپذیرید:” این نقص/شرم من ذاتی نبود، بلکه در اثر تجارب در ذهن من شکل گرفت.” با چنین پذیرشی در راه بهبودی گام برمی دارید.

تله شرم یا نقص چیست؟

تله ی نقص / شرم چیست؟ + آزمون تله نقص و شرم

مقدمه

مطالعات موردی نشان داده است که اکثر ما انسان ها دچار تله ی نقص/شرم در زندگی هستیم یعنی ممکن است از نظر ظاهری مشکلاتمان فرق کند اما مخرج مشترک بیشتر مشکلاتمان، تله ی زندگی نقص/شرم است، حالا این تله ی نقص/شرم چیست؟

در اتاق مشاوره در حال تعریف تجربه ای از خود بود که آزارش می داد و می گفت:

“در حال ارائه ی یک کنفرانس درسی بودم و اضطراب شدیدی داشتم، در واقع هر زمان که می خواهم در یک جمع صحبت کنم به شدت مضطرب می شوم. در حین صحبت بودم که استاد از من انتقاد کرد و همان لحظه حس کردم شکستم و از انتقادش شرمسار شدم. کنفرانس من به پایان رسید اما احساس شرمساری من تمام نشد و به شدت در حال سرزنش کردن خودم بودم.در تمام جمع هایی که از من انتقاد می شود، احساس شرمساری را تجربه می کنم. حتی زمانی که فردی از من تعریف کند، باورم نمی شود و خجالت می کشم.

مدام عشق و احترام آدم ها را پس می زنم. از این همه احساس شرم و انتقاد کردن و تنبیه کردن خودم، خسته شدم و به دنبال دلیل این موضوع و مهم تر از همه راهی برای رهایی از این درگیری ها هستم.”

این فرد به احتمال زیاد دچار تله ی نقص/شرم است و برای رهایی از این اضطراب، انتقاد از خود و درگیری هایی که دارد، لازم است نسبت به این تله شناخت پیدا کند تا بتواند آن را تغییر دهد و از این مشکلات، رهایی پیدا کند.

در این مقاله قصد داریم به بیان و توضیح تله ی زندگی نقص/شرم، بپردازیم.

یک تجربه از تله ی نقص/شرم

آلیس: سی سال داشت و احساس می کرد که اصلاً لیاقت عشق و محبت ندارد.

برای اولین بار در جلسه ی درمان، آلیس سخت مضطرب و هراسان به نظر می رسید. پر واضح بود که از حرف زدن درباره ی مشکلاتش احساس خوبی نداشت. سعی کردیم او را آرام کنیم و پس از مدتی علت مراجعه اش را جویا شدیم. او گفت که از افسردگی رنج می برد.

آلیس: خودم را خیلی دست کم می گیرم. همیشه این فکر عذابم می دهد که چرا باید دیگران طالب رابطه با من باشند. این پسره، متیو، چند ماهی است که سخت به دنبال من است. او مدام به من ابراز علاقه می کند، اما من فکر می کنم لایق چنین عشق و محبتی نیستم. مدام این فکر به ذهنم خطور می کند که مرا سر کار گذاشته است و دیر یا زود دست به سرم می کند. یک روز به او زنگ زدم و برایش غزل خداحافظی را خواندم و گوشی را قطع کردم.

از قبل پیش بینی ام این بود که دیگر نمی خواهد ریخت مرا ببیند، اما در کمال تعجب زنگ زد و اصرار کرد که رابطه را قطع نکنم.

درمانگر: به نظر می رسد برای شما خیلی سخت است که قبول کنید در ذهن و زندگی دوست تان، جایگاه بلند مرتبه ای دارید. درسته؟

آلیس: بله می ترسم که به کسی اجازه بدهم تا با من صمیمی شود. هر چه متیو بر خواسته اش پافشاری می کند، ترس من نیز بیشتر می شود.

در حین صحبت با آلیس به این نتیجه رسیدیم که آلیس نیز چندان بی میل به ادامه ی رابطه و ازدواج نیست.

“چند هفته قبل، متیو رسماً از من خواستگاری کرد. او پسر خوبی است. اگر با او ازدواج نکنم واقعاً احمقم.”

اما آلیس به دلایلی از ازدواج می ترسد. با ذهن منطقی اش نمی تواند این ترس را درک کند. به گفته ی خودش از دست دادن چنین موقعیتی با عقل جور در نمی آید، اما مثل اینکه بخشی از ذهن آلیس سخت خواهان به هم زدن رابطه است.

چه تجربه هایی منجر به شکل گیری تله ی نقص/شرم می شوند؟

بیشترین احساسی که با تله ی زندگی نقص/شرم همراه می شود، شرمساری است. شرمساری همان احساسی است که به محض برملاشدن عیب ها و ایرادها، بروز پیدا می کند.

بنابراین از آنجا که حس شرمساری سخت دردناک و تحمل ناپذیر است، دست به هر کاری می زنید تا احساس شرمساری نکنید. یکی از راهکارهایی که افراد برای شرم گریزی انجام می دهند همانا پنهان سازی عیب ها و نقص ها است.

احساس می کنید که منبع این نقص/شرم، درون شماست. این منبع چندان برای دیگران قابل مشاهده نیست و ماهیت درونی و خصوصی دارد. شما احساس می کنید لیاقت عشق و محبت کسی را ندارید.

احساس ارزشمندی نمی کنید و عزت نفس شما تخریب شده است. برعکس تله ی زندگی طرد اجتماعی که بیشتر مربوط به ویژگی های ظاهری است، عیب و ایرادهایی که در تله ی زندگی نقص/شرم ادراک می کنید مربوط به حالت های درونی است. شناسایی افرادی که دچار تله ی زندگی طرد اجتماعی شده اند، راحت و آسان است اما افرادی که درگیر تله ی زندگی نقص/شرم هستند به سادگی قابل تشخیص نیستند.

اگرچه تله ی زندگی نقص/شرم شیوع زیادی دارد اما شناسایی و تشخیص آن کار سختی است به این دلیل که از یک سو عیب ها و ایرادها درونی هستند و از سوی دیگر شما نیز تمام تلاش تان بر این است که این عیب ها و ایرادها برملا نشود.

تقریباً تله ی نقص/شرم در نیمی از انسان هایی که دچار مشکل روانشناختی می شوند، وجود دارد و یکی از تله های زندگی اصلی به شمار می رود. اگرچه مشکلات ظاهری مراجعان خیلی با یکدیگر فرق دارند اما در نیمی از مراجعان، مخرج مشترک مشکلاتشان تله ی زندگی نقص/شرم است.

هر کدام از اشخاص دچار به این تله، دست به دامن شیوه های متفاوتی می شوند. برخی عزت نفس و همچنین اعتماد به نفس خود را از دست می دهند و به ظاهر ناامن هستند. برخی ظاهری طبیعی و موجه دارند و برخی چنان رفتار می کنند که انگار اصلاً دچار این تله ی زندگی نیستند و ظاهری بسیار عالی ، قوی و آسیب ناپذیر دارند.

اگر شما هم گرفتار تله ی نقص/شرم هستید….

اگر شما نیز گرفتار تله ی نقص/شرم شده اید، احتمالاً جایی مابین دو طیف افراط و تفریط جای گرفته اید. ممکن است در برخی موارد آسیب پذیر باشید و نه همه ی موقعیت ها. بسیاری از مراجعان مشتاقانه پیش ما می آیند که مشکلاتشان را حل و فصل کنند اما به محض اینکه موضوعات خاصی را برای حل و فصل انتخاب می کنیم، طفره می روند. این موضوعات برای آنها شرم برانگیز و مایه ی خجالت هستند.

اکثر کسانی که دچار تله ی نقص/شرم هستند، نقابی بر چهره دارند و از بروز حس آسیب پذیری خودداری می کنند زیرا به محض بروز آسیب پذیری ها دچار خودبیزاری و شرمساری می شوند. افرادی که دچار این تله شده اند، سعی می کنند خودشان را از حس شرمساری بی خبر نگه دارند.

این ناآگاهی از حس شرم درونی باعث می شود که این افراد به دام مشکلات ارتباطی و افسردگی بیفتند. معمولاً افسردگی و مشکلات ارتباطی باعث می شوند که این افراد برای درمان و حل مشکل، مراجعه کنند و کمک بگیرند.

چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی نقص/شرم می شوم؟

  1.  یکی از اعضای خانواده تان سخت انتقادگر و بددهن بوده است یا شدیداً شما را مواخذه می کرده است. رفتارها، گفتارها و ظاهر شما یک لحظه از ترکش انتقادها و تنبیه ها در امان نبوده اند.
  2.  والدین، مدام شما را ناامید و سرخورده می کرده اند.
  3.  از طرف پدر یا مادر و یا هر دوی آنها طرد و رها شده اید و والدین محبت شان را از شما دریغ کرده اند.
  4.  یکی از اعضای خانواده از نظر جسمی، جنسی یا عاطفی با شما بدرفتاری کرده است.
  5.  در خانواده، تمام اشتباهات به گردن شما انداخته شده است.
  6.  والدین، دائم به شما می گفته اند که بی ارزش و نالایق هستید و به درد هیچ کاری نمی خورید.
  7.  بارها نامنصفانه با برادران و خواهران خود مقایسه شده اید و والدین، آنها را به شما ترجیح داده اند.
  8.  یکی از والدین، عطای زندگی زناشویی را به لقای آن بخشیده است و شما خودتان را مقصر می دانید و سرزنش می کنید.

ریشه های تحولی تله ی نقص/شرم

اگر در دوران کودکی احساس کنید که به شما احترام گذاشته نمی شود یا کسی شما را دوست ندارد، تله ی زندگی نقص/شرم در ذهن شما نقش می بندد. ممکن است بارها و بارها یکی از والدین یا هر دوی آنها، شما را طرد کنند یا به شما ایراد بگیرند.

احساس شرم/نقص، احساسی فراگیر و جهان شمول است. این احساس ممکن است به صورت های مختلفی بروز پیدا کند. مثلاً احساس می کنید لیاقت عشق کسی را ندارید یا آن قدر بی لیاقت هستید که حتی والدین تان نیز شما را دوست ندارند چه رسد به دیگران یا وجودتان هیچ ارزشی ندارد.

تقریباً مطمئن هستید که حق با والدین شماست و هیچ گاه به انتقادها و عیب جویی های آنها با دیده ی شک و تردید نگاه نکرده اید. شما از سوی والدین طرد می شوید، به شما محبت
نمی کنند یا شما را دست کم می گیرند و شما احساس می کنید خلایق هر چه لایق.

اصلاً اعتقاد دارید که وجود شما برازنده ی همین طردها و بی اعتنایی هاست.

در دوران کودکی، خودتان را به دلیل رفتارهای والدین سرزنش می کردید. تمام سرنوشت ناخوشایند و غم انگیز خود را به بی لیاقتی و کمبودهای خودتان ربط می دهید.

به همین دلیل شاید از رفتار دیگران عصبانی نیستید، بلکه از رفتارهای خودتان شرمسار و ناراحت می شوید.

نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی نقص/شرم چیست؟

  1. اگر همسرتان به شما احترام بگذارد انگار خوشی به شما نیامده است و او را مورد انتقاد قرار می دهید. با این کار به عواطف عاشقانه زندگی تان مجال بروز نمی دهید. انگار با رفتارهای خود به همسرتان می فهمانید که لیاقت عشق و محبت را ندارید.

2. خویشتن واقعی تان را پنهان می کنید. به همین دلیل هیچ گاه احساس نمی کنید که همسرتان، شما را می شناسد و درک می کند.

3. نسبت به همسرتان احساس مالکیت دارید. از همین رو مدام حسادت شما فعال است.

4. مدام به شیوه ای نامنصفانه خودتان را با دیگران مقایسه می کنید. به همین دلیل، احساس حقارت و حسادت یک لحظه، شما را رها نمی کنند.

5. اگر چه همسرتان به شما اهمیت می دهد و احترام می گذارد، اما شما مدام از او تقاضای حمایت می کنید و از عشق او اطمینان خاطر می خواهید. می خواهید مطمئن شوید که دوستتان دارد، اما کار را به جایی می رسانید که حوصله ی همسرتان سر می رود.

6. خودتان را جلوی همسرتان تحقیر می کنید.

7. با همسرتان چنان رفتار می کنید که او به خودش اجازه می دهد از شما ایراد بگیرد، تحقیرتان کند و با شما بدرفتاری کند.

8. اگر کسی از شما انتقاد درستی کند، سخت به موضع دفاعی می روید و در برابر فرد انتقادگر، حالت خصمانه می گیرید.

9. از فرزندان خود، به شدت انتقاد می کنید.

10.  اگر موفقیتی نصیب شما شود، خودتان را لایق این موفقیت نمی دانید. اگر هم نتوانید موفقیتی کسب کنید شدیداً عصبانی می شوید.

11. در برابر مشکلات زندگی و مشکلات ارتباطی، سخت ناامید می شوید و به دام افسردگی می افتید.

12. وقتی در جمع صحبت می کنید به شدت مضطرب می شوید.

 تله ی نقص/ شرم و روابط

اگر رابطه ی سالمی دارید حواستان جمع باشد که شما برای تقویت تله ی نقص/شرم ممکن است دست به کارهایی بزنید که رابطه از هم گسسته شود یا از حالت تعادل خارج گردد.
یکی از کارهایی که ممکن است برای بر هم زدن رابطه انجام بدهید، همانا انتقادگری زیاد شماست.

انتقادگری شما ممکن است کار دستتان بدهد. اگر شما خودشیفته باشید ممکن است خواهان رابطه با همسری باشید که از نظر شما در شان شما نیست. در این صورت اصلاً نگران این نیستند که شخصیت اصلی شما پیش همسرتان لو برود و نگران قضاوت ها و ایرادهای او نیز نیستید.

ممکن است شما اعتقاد داشته باشید که هر کسی شما را دوست دارد، باید آدم پست و حقیری باشد، می گفت:

“به هیچ عنوان دوست ندارم عضو جمع یا گروهی باشم که مرا آدم حساب می کنند.”

این جمله به این معنی است که اگر کسی شما را دوست داشته باشد پس حتماً مرتکب اشتباهی شده است و تصمیم احمقانه ای گرفته است.

از کسانی که تله ی نقص/شرم را در شما برمی انگیزند بیشتر خوشتان می آید. بیشتر به سمت این افراد کشیده می شوید. کسانی که با شما رفتار محترمانه ای دارند چندان جذاب نیستند و از رفتارهای آنها خسته می شوید. انگار دریافت رفتار محترمانه به مزاج شما چندان خوش نمی آید. شما خواهان عشق و علاقه ی زیاد طرف مقابل هستید، اما اگر عشق و محبت را دریافت کنید خسته می شوید و اگر هم عشق و محبت دریافت نکنید، زبان به شکایت می گشایید.

نتیجه:

بنابر آنچه گفته شد تله ی نقص/شرم از آن الگوهایی است که بر اثر انتقادات و طردشدن ها و تنبیه های افراطی در دوران کودکی به وجود آمده است. یکی از اصلی ترین واکنش های افراد دارای این تله در زمان چالش و مشکل، احساس شرمساری است. احساس شرمساری همان احساسی است که به محض برملا شدن عیب و ایرادها، بروز می کند.

در صورت دارا بودن این تله، فرد به صورت دائم در حال اشکال گرفتن از خود است چون همیشه شما را مقصر دانسته اند و شما این الگو را یاد گرفته اید و در دام این تله افتاده اید.

در ابتدا برای تغییر تله ی نقص/شرم نیاز است نسبت به ریشه های تحولی، تجربه هایی که منجر به شکل گیری شدند و همچنین نشانه های آن، آگاهی پیدا کنید تا در نهایت به حل و تغییر تله ی نقص/شرم بپردازید.

 

مقاله تله نقص شرم به صورت صوتی

 

تغییر تله بی اعتمادی

تغییر تله بی اعتمادی و بدرفتار

مدام و به طور مکرر شاهد بدرفتاری های آدم ها با خودم هستم و شرایط زمانی بدتر می شود که به سختی اعتماد می کنم و در ارتباط با آدم های دور و نزدیک، پیرامون موضوع اعتمادسازی دچار مشکل می شوم و به این شرایط که می رسم با خودم می گویم در برابر این همه بدرفتاری و بی اعتمادی چه کار کنم؟ چه راهکارهایی برای این مشکلم وجود دارد؟؟؟
در این مقاله قصد داریم به توضیح راهکارهایی جهت تغییر و رهایی از تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری بپردازیم.

مراحل  تغییر تله ی زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری:

  1. در صورت امکان از مشاور یا درمانگری صاحب صلاحیت برای تغییر این تله ی زندگی کمک بگیرید. مخصوصاً اگر سابقه ای از بدرفتاری جنسی یا جسمی داشته اید.
  2. دوستی قابل اعتماد پیدا کنید. تمرین های مربوط به تصویرسازی ذهنی را انجام دهید. سعی کنید خاطرات مربوط به بدرفتاری را به یاد بیاورید و حوادث را با جزئیات کامل بازگو کنید.
  3. در حین تصویرسازی ذهنی، خشم خود را بر سر فردی که از شما سوء استفاده کرده است، خالی کنید. با این کار در تصویر ذهنی بر احساس عجز و بیچارگی خود، غلبه کنید.
  4. خودتان را مقصر نپندارید. شما مستحق بدرفتاری و سوء استفاده شدن نیستید. از فرد بدرفتار، عذرخواهی نکنید.
  5. در عین حال که به تغییر این تله ی زندگی می پردازید، به تدریج رابطه ی خود را با افراد سوء استفاده گر، قطع کنید.
  6. در صورت امکان برای فردی که از شما سوء استفاده کرده است، پیامدها و اثرات رفتارش بر زندگی فعلی تان را بازگو کنید یا برای او در این زمینه، نامه بنویسید.
  7. بدرفتاری های موجود در رابطه های فعلی تان را تحمل نکنید.
  8. سعی کنید با فردی قابل اعتماد وارد رابطه ای صمیمی شوید. به کسی اعتماد کنید که از اعتماد شما سوء استفاده نمی کند.
  9. سعی کنید با افرادی رابطه برقرار کنید که قصد آسیب زدن به شما را ندارند و به حقوق شما احترام می گذارند.
  10. با نزدیکان خود بدرفتاری نکنید.

 

1-در صورت امکان از درمانگر یا مشاوری صاحب صلاحیت برای تغییر  تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری کمک بگیرید.

اگر تله ی زندگی بی اعتمادی و  بدرفتاری شدید است از شما نمی خواهیم که به تنهایی با آن رو به رو شوید. این تله ی زندگی بسیار عمیق و پابرجاست و به مشکلات زیادی در روابط بین فردی دامن می زند. تغییر تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری نسبتاً سخت و طاقت فرساست پس لازم است که کمک بگیرید.

2-دوستی قابل اعتماد پیدا کنید. تمرین های مربوط به تصویرسازی ذهنی را انجام دهید. سعی کنید خاطرات مربوط به بدرفتاری را به یاد بیاورید و حوادث را با جزئیات کامل بازگو کنید.


یادآوری خاطرات مربوط به بدرفتاری، بسیار سخت و طاقت فرسا است. مخصوصاً زمانی که قصد تصویرسازی صحنه های بدرفتاری جسمی، کلامی و جنسی را دارید. درمانگر یا مشاور در این تصاویر بایستی از شما حمایت کند.

این کار خیلی سخت است. عواطف ناشی از این تصویرسازی ها، سخت، دردناک و آشفته ساز هستند.درمانگر یا دوست شفیق می توانند به شما در کنترل این احساسات و عواطف کمک کنند تا در مسیر بهبودی قرار بگیرید.

شما دلایل محکمی دارید برای اینکه نخواهید این خاطرات را به یاد بیاورید. ممکن است یکی از این دلایل این باشد که چنین حوادثی را والدین شما دامن زده اند.

 

3-در حین تصویرسازی ذهنی، خشم خود را بر سر فردی که از شما سوء استفاده کرده است، خالی کنید. با این کار در تصویر ذهنی بر احساس عجز و بیچارگی خود، غلبه کنید.


با افرادی که از شما سوء استفاده کرده اند، برخورد کنید. خودتان را در تصویر ذهنی، قوی تر، بزرگ تر و قدرتمندتر از آن فرد تجسم کنید. در این صورت می توانید خشم خود را بروز دهید. درماندگی دوران کودکی را کنار بگذارید. در حین بروز خشم به بالش یا دفتر تلفن، محکم مشت بزنید.

این تمرین می تواند شما را توانمند سازد. به شما کمک می کند تا از زیر یوغ فرد بدرفتار رها شوید. اگر چه از زمانی که مورد سوء استفاده قرار گرفته اید، سالها گذشته است، اما شما در برخی شرایط عیناً مثل کودکی وحشت زده رفتار می کنید: ترسو، بی پناه، ناتوان و اسیر دست فرد بدرفتار. می خواهیم شما مثل فردی بزرگسال رفتار کنید که از حقوق خودش دفاع می کند نه مثل کودکی که خودش را لایق بدرفتاری می داند.

 

4-خودتان را مقصر نپندارید. شما مستحق بدرفتاری و سوء استفاده شدن نیستید. از فرد بدرفتار عذرخواهی نکنید.

شما گناهکار نبوده اید. شما کودکی ضعیف و درمانده بودید و در آن شرایط که تسلیم شدید چاره ای جز این نداشتید. بایستی درک این مسئله کاملاً برای شما روشن شود. هیچ بچه ای نباید مورد سوء استفاده اطرافیان قرار بگیرد.

مهم نیست که چه احساسی داشته باشید، بدرفتاری به خاطر بد بودن شما رخ نمی دهد. این تنها نوعی بهانه جویی و دلیل تراشی است. افراد سوء استفاده گر همیشه قربانیان خود را تحقیر می کنند. از احساس بی ارزشی و ضعف خود، آگاه شوید و کودک آسیب پذیر خود را پیدا کنید و یا این کودک رنجیده خاطر و آزرده دل، همدلی و مهربانی کنید.

از دست والدی که شما را حمایت و مراقبت نکرده است، عصبانی شوید. عصبانیت ماحصل راهبردهای تصویرسازی است. با این کار، خشم و عصبانیت را از خودتان دور کنید.

اگر به گونه ای در تصویرسازی ذهنی، خشمگین می شوید که باعث خودآسیب رسانی می شود(مثل پرخوری، اعتیاد، افسردگی، بی معنایی)، باید برای حل و فصل آن از مشاور یا درمانگر کمک بگیرید و تدبیری بیندیشید. قرار است از خشم برای قوی تر شدن خودتان استفاده کنید و نه تضعیف خودتان.

 

5-در عین حال که به تغییر زندگی تان می پردازید، به تدریج رابطه ی خود را با افراد سوء استفاده گر قطع کنید.


مراجعان و افرادی که با تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری درگیر هستند وقتی که ارتباط خود را با افراد سوء استفاده گر قطع می کنند به پیشرفت و بهبودی بیشتری دست می یابند.

برخی از آنها موقتاً رابطه شان را قطع می کنند و برخی نیز برای همیشه عطای رابطه را به لقای آن می بخشند. تصمیم نهایی به عهده ی شماست. همچنین گفتن یا نگفتن دلایل قطع رابطه نیز بر عهده ی خود شماست.
اما حداقل برای مدتی در مراحل شروع بهبودی، بهتر است رابطه قطع شود. داشتن رابطه با این افراد یکی از آبشخورهای تقویت و ماندگاری تله ی زندگی مان محسوب می شود. این افراد با ادامه ی ارتباطشان، به شما پیام های غلط انداز می دهند: “شما فردی درمانده، بیچاره، مظلوم، گناهکار و بی ارزشی هستید.”
بهبودی در محیط زهرآگین(منظور محیطی است که با نیازهای هیجانی اساسی در تعارض باشد)، سخت و دشوار است.

 

6-در صورت امکان برای فردی که از شما سوء استفاده کرده است، پیامد و اثرات رفتارش بر زندگی فعلی تان را بازگو کنید یا برای او در این زمینه نامه بنویسید .

این تمرین نیز برای توانمندسازی شماست. وقتی که با فرد سوء استفاده گر رو به رو می شوید بخشی از ذهن شما مثل یک کودک، ناتوان است و قادر به دفاع از خودش نیست. بخشی از ذهن شما هنوز هم می ترسد. اما با این شرایط سنی نبایستی مثل کودک رها شده و رنجیده خاطر عمل کنید. بایستی جلوی فردی که به شما صدمه زده است، بایستید.

برای فردی که به شما آسیب زده است، نامه بنویسید. نوشتن نامه راه خوبی برای کاهش اثرات بدرفتاری های گذشته بر ذهن شماست. با این کار بینش شما از واقعیت زندگی تان بیشتر می شود.

نوشتن نامه باعث می شود که از دام خودسرزنش گری خلاص شوید. نوشتن نامه در حکم تمرینی برای برخوردهای چهره به چهره ی بعدی با فرد خطاکار است. در متن این نامه به کارهای اشتباه آن فرد اشاره کنید. علاوه بر این به اثرات کارهای او بر احساسات و آرزوهای خود بپردازید.

برای در میان گذاشتن احساس ها و افکار خود به فرد بدرفتار از کسی کمک بگیرد که بتواند شما را برای این کار آماده سازد. این مسئله اهمیت خاصی دارد زیرا بسیاری از افراد بدرفتار، منکر مسئولیت و نقش خودشان می شوند.

تجارب بالینی ما نشان می دهد که اغلب اوقات، زمانی که اثرات بدرفتاری دامن گیر فرزند شده باشد، والدین از دیوار حاشا بالا  می روند. باید خودتان را برای مقابله با این پیشامد آماده کنید.

نکته ی مهم این است که شما واقعیت ها را بیان کردید. موفقیت شما به واکنش فرد بدرفتار بستگی ندارد. به عبارتی، موفقیت شما با بیان احساسات و شیوه ی گفتن حرف دلتان بستگی دارد و نه اثرپذیری طرف مقابل.

7-بدرفتاری های موجود در روابط فعلی تان را تحمل نکنید.


به روابط فعلی خود دقت کنید. روش هایی را بنویسید که باعث می شوند دیگران از شما سوء استفاده کنند(مثل آسیب زدن، فریب خوردن، تحقیر شدن، سرزنش شدن). همه ی این روش ها باید کنار گذاشته شوند.

تا زمانی که با این روش ها به تقویت تله ی زندگی تان می پردازید، نمی توان انتظار بهبودی داشت. از همین لحظه شروع کنید. اجازه ندهید هیچ کس با شما بدرفتاری کند.

اگر فردی که با شما بدرفتاری می کند، نامزد، همسر یا دوست صمیمی شما باشد، کار سخت می شود.
می توانید از حقوق خودتان دفاع کنید تا به طرف مقابل این فرصت را بدهید که روابط خودش با شما را تغییر دهد. خشمتان را بازگو کنید و با این کار به حمایت خودتان برمی خیزید. از دست خودتان عصبانی نشوید. با این افراد، جراتمندانه برخورد کنید. شرایط را کنترل کنید.

منکر احساس های خودتان نشوید. اگر طرف مقابل نخواست الگوی روابطش را تغییر بدهد، باید رابطه را قطع کنید. واقفیم که این کار برای شما سخت است اما باز هم تاکید می کنیم که چنین تصمیم هایی باید در جریان درمان و با کمک درمانگر اتخاذ شوند و بر اساس این تصمیم ها عمل گردد. شما برای چنین تصمیم هایی باید حمایت شوید.

8-سعی کنید با فردی قابل اعتماد  وارد رابطه ای صمیمی شوید. به کسی اعتماد کنید که از اعتماد شما سوء استفاده نمی کند.

ممکن است اعتماد کردن به دیگران برای شما سخت باشد، حتی زمانی که دیگران خیرخواه شما هستند و نیت بدی ندارند. از قضا همین روش اعتماد نکردن شما باعث شده است که تله ی زندگی دست از سر شما برندارد. روابط خود را عینی و واقعی ارزیابی کنید و نه از منظر تله ی زندگی. سعی کنید روابط صمیمی خود را با اعضای خانواده ، دوستان، نامزد، همسرتان یا فرزندان تان مجدداً ارزیابی کنید.

افراد دور و بر  خودتان را این گونه ارزیابی کنید؛ از یک سو، ذکر تمام دلایلی که نشان می دهند که این افراد  بدرفتارند. اگر بعد از نوشتن این دلایل و سبک و سنگین کردن آنها به این نتیجه رسیدید که دلیل محکمی برای بی اعتمادی وجود ندارد، سعی کنید به آن فرد اعتماد کنید. به تدریج حالت دفاعی خود را کم کنید. سعی کنید صمیمی شوید و به افراد شایسته و لایق، اعتماد کنید.

9-سعی کنید با افرادی رابطه برقرار کنید که قصد آسیب زدن به شما را ندارند و به حقوق شما احترام می گذارند.


نامزد و دوستان صمیمی فعلی و گذشته ی خود را ارزیابی کنید و ببینید که کدام یک از آنها با شما بدرفتاری کرده اند یا می کنند. اگر متوجه شدید که در برخی از این روابط با شما بدرفتاری می شود از درمانگر یا مشاورتان برای قطع این روابط کمک بگیرید. حفظ رابطه با نامزد یا همسر بدرفتار به تمام معنا آسیب رسان است.

سعی کنید برای انتخاب شریک زندگی آینده، علائم خطر را بشناسید. اگر به نشانه های خطر دقت کنید، می توانید تا حدودی اطمینان خاطر پیدا کنید که فرد قابل اعتمادی پیدا کرده اید. حتی اگر جذابیت جسمی و جنسی طرف مقابل کم باشد، اما با این حال با فردی زندگی مشترک را شروع کرده اید که به حقوق شما احترام می گذارد و به شما آسیب نمی زند.

اگر چه واقعیت این است که افراد زیادی هستند که مهربان تر از اعضای خانواده ی شما رفتار می کنند اما مشکل این است که شما انتظار دارید همه مثل اعضای خانواده تان با شما رفتار کنند. این فکر شما به دلیل تعمیم پذیری زیادش ، چندان گره گشا نیست.

روابط جدید را به تدریج شروع کنید. در روابط جدید بر حقوق خود پافشاری کنید و نگذارید روند رابطه از کنترل شما خارج شود. در رابطه برای خودتان ارزش قائل شوید. اگر این کارها را بکنید آنگاه دیگران نیز همین گونه با شما رفتار خواهند کرد.

 

10-با نزدیکان خود، بدرفتاری نکنید.


بلاهایی که دیگران در دوران کودکی به سر شما آورده اند، شما به سر همسر، فرزندان و زیردستان خود نیاورید. برای بدرفتاری هیچ عذر و بهانه ای پذیرفته نیست. بدرفتاری های گذشته را دست آویز و بهانه ی بدرفتاری های فعلی قرار ندهید.

اگر شما نسبت به فردی که دوستش دارید بدرفتاری کنید از همین حالا دست به کار شوید: “دست از این رفتارها بردارید.” اگر به تنهایی از پس این کار برنمی آیید، کمک بگیرید. این فرآیند شما را در چرخه ی پایان ناپذیر احساس گناه و قول مجدد گرفتار می کند. توقف این چرخه ی معیوب به شما کمک می کند.

از افرادی که شما به آنها صدمه زده اید، دلجویی و معذرت خواهی کنید. به آنها بگویید پی به رفتار بدتان برده اید و بخواهید شما را ببخشند. مهم این است که شما به اشتباه خود پی برده اید و به دنبال تغییر هستید.

به فکر کودک درون خود باشید. تغییر بدرفتاری با دیگران یکی از بهترین شیوه ها برای جلوگیری از بدرفتاری است.

نتیجه:

راه رهایی از تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری، راهی طولانی اما ممکن و شدنی است. به همین دلیل غلبه بر این تله، کاری ارزشمند و قابل ستایش است. طی کردن این مسیر باعث می شود به خواسته خود برسید: “دوست داشتن و دوست داشته شدن و احساس ارزشمندی.” تمام زندگی تان را درگیر این کار نکنید. برای خلاص شدن از شر این تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری از افراد صاحب صلاحیت کمک بگیرید. به دلیل بدرفتارهایی که در دوره ی کودکی با شما شده است، این تله ی زندگی شکل گرفته است. نباید از کمک طلبی شرمسار باشید. با یاداوری حرف ها و کارهای والدین یا افراد بدرفتار، این امکان را به خودتان بدهید که روابط انسانی و حمایت گر را تجربه کنید.