مدیریت خشم چیست و چطور آن را کنترل کنیم

مدیریت خشم چیست؟ | آموزش کنترل خشم

زمانی که متوجه خشم در خود می شویم و حتی نسبت به موضوع خشم آگاهی پیدا می کنیم، سوال و مسئله ای که دغدغه ی ما می شود این است که چگونه خشم خود را کنترل کنیم؟ چگونه وقتی به جوش می آوریم رفتار کنیم؟، چه راه و روشی را در مواقع خشمگین شدن به کار گیریم؟ آیا می شود خشم را مدیریت کرد؟ و…

در این مقاله قصد داریم به موضوع (مدیریت خشم) بپردازیم.

 نقش تعیین حد ومرز در مدیریت خشم

خشم دارای ماهیتی کوتاه و زودگذر است، درست مانند موجی که به ساحل می خورد و به دریا باز می‌گردد. دوره ی خشم در بیشتر مردم 5 الی 10 دقیقه است و بعد پایان می پذیرد، در حالی که در برخی افراد دیگر خشم نه تنها باقی می ماند بلکه هر لحظه هم شدت آن افزایش پیدا می کند.

در واقع خشم درجه بندی دارد که آزردگی خاطر ملایم ترین صورت خشم است و درست در طیف مقابل خشم و غضب شدید قرار دارد و معمولاً مدیریت آزردگی خاطر و رنجش به هیچ وجه مشکل نیست.

آزردگی خیلی پیش پا افتاده تر و معمول تر از خشم است. حدوداً نیمی از افرادی که مورد تحقیق قرار گرفته اند، اذعان داشته اند که در بهترین شرایط حداقل یک بار در هفته رنجیده خاطر می شوند، از آنجا که شدت رنجش و آزردگی بسیار کمتر از خشم است مردم خیلی زودتر و سریع تر از خشم بر آن فائق می آیند و دیگر اینکه رنجش و آزردگی خود به خود برطرف می شود. خلاصه اینکه اگر جریان به رنجش و آزردگی خاطر ختم شود، مشکلی نیست.

  تعیین حد ومرز چه نقشی در مدیریت خشم دارد

 

روش افزایش مدیریت خشم

  • به آن حادثه و اتفاق بیش از حد بها ندهید. و از آنچه هست بزرگ ترش نکنید. به مسائل از دید بالاتری نگاه کنید. اگر شخصی در جاده، جلویتان پیچید و حق شما را ضایع کرد درست است که این مسئله آزار دهنده است ولی دنیا که با آن به آخر نمی رسد.
  • به خودتان نگیرید. آن شخصی که در جاده جلو شما پیچیده، نه شما را می شناسد و نه اگر کس دیگری پشت فرمان ماشینتان باشد برای او فرقی می کند و اگر دارد در جاده کارهای خلاف می کند و دیوانه بازی درمی آورد با شخص شما هیچ گونه مسئله و مشکل خاصی ندارد.
  • دیگران را سرزنش نکنید. وقتی شروع به سرزنش فرد دیگری می کنید، آزردگی و رنجش تان به راحتی افزایش می یابد پس بی خیال شوید و به ان موضوع فکر نکنید.
  • به انتقام نیندیشید. معمولاً قدم بعدی بعد از سرزنش و شماتت دیگران، انتقام گرفتن است. انرژی خود را صرف مسائلی مفیدتر از انتقام کنید.
  • تلاش کنید تا روشی غیر خشمگینانه برای برخورد با مسائل پیدا کنید. برای مثال حالا که از دست این راننده ی خاطی ناراحت شده اید چطور می توانید بدون عصبانی شدن با این مشکل روبه رو شوید؟ چطور است به موسیقی مورد علاقه تان گوش دهید یا رادیو را روشن کنید و به برنامه ای آرامش دهنده گوش کنید.
  • به خود به چشم قربانی ای بیچاره نگاه نکنید. برای برخورد و یا تصحیح موقعیتی که موجب آزارتان شده کاری انجام دهید. نوع کاری را که انجام می دهید، مهم نیست فقط باید به جای خشمگین شدن، سر خود را به کار دیگری مشغول کنید.
  • نگذارید یک حالت روحی منفی مانند افسردگی، احساس خشم شما را شدیدتر و بیشتر کند. چرا که خشم فقط باعث شدت گرفتن و عدم درمان افسردگی می شود. به خود نگویید:

(نمی گذارم این موقعیت آزارنده، حالت روحیه ی منفی و بدم را خراب تر کند.) از خود بپرسید: (اگر الان افسرده نبودم چه کار می کردم؟) بروید و همان کار را انجام دهید.

چرا این قدر زود خشمگین می شوم؟ | دلیل عدم کنترل خشم

برخی از مردم زود جوش می آورند و خشمگین می شوند یعنی میزان خشمشان چنان به سرعت بالا می رود که فرصتی برای کنترل آن ندارند. میزان این حالت در شما با چند عامل نظیر عوامل زیر مشخص می شود:

  • اخلاق و روحیات شما: شما متفاوت از خواهران، برادران، والدین و دوستان صمیمی خود به دنیا می آیید. همان طور که آنها نیز مانند شما متفاوت از بقیه به دنیا آمده اند. برخی از افراد عجول و شتابزده هستند یعنی نسنجیده و بی فکر عمل می کند در حالی که برخی دیگر بیشتر اهل تفکرند.
  • یعنی قبل از انجام هر کاری خوب فکر می کنند شاید شما جزو افراد هیجان زده و یا منفعل باشید یعنی نسبت به کسانی که آرامش خیال دارند و زندگی را راحت می گیرند، خیلی زودتر از نظر جسمانی تحریک و برانگیخته می شوید. این تفاوت ها حتی قبل از تولد نیز آشکارند و بعد از آن هم تا هنگام مرگ باقی می مانند. اشخاص منفعل و هیجان زده نسبت به افرادی که بی خیال هستند و زندگی را راحت می گیرند، زودتر عصبانی می شوند و جوش می آورند.
  • الگوهای رفتاری شما: سیب معمولاً خیلی دور از درخت پایین نمی افتد، این اصطلاح به این معنی است که ما اکثر چیزها را از والدین خود می آموزیم.  برای مثال در دوران بچگی از پدر و مادر و افراد دیگری که ما را بزرگ کرده اند، چگونگی برخورد یا رویارویی با استرس را یاد می گیریم. اگر آنها اشخاصی جوشی و خشمگین باشند به احتمال زیاد ما هم همان گونه بار می آییم.
  • شخصیت شما: آیا شخصیت جنگ طلبی دارید؟ آیا در برخورد با زندگی شخصی خود بی صبر و حوصله، شتابزده، مقابله گر، پرتوقع و سلطه جو هستید؟ اگر جواب شما مثبت است پس به احتمال قوی زود جوش می آورید و در برابر دنیا حالت دفاعی می گیرید و با کوچک ترین عامل محرکی آماده ی حمله می شوید.

چگونه خشم خود را کنترل کنیم

  • استفاده از موادی چون کافئین، نیکوتین و الکل: موادی که روی مغز شما تاثیر می گذارند، روی احساسات تان نیز تاثیرگذارند. موادی از قبیل کافئین، نیکوتین، الکل، کوکائین و آرام بخش ها و مانند آنها در این دسته قرار می گیرند. اگر به طور معمول از یکی از این مواد استفاده می کنید، پس به احتمال زیاد فردی عصبی هستید.
  • حالت روحی شما: اگر دچار گونه هایی از اختلالات روحی هستید (اختلالاتی چون افسردگی یا اختلال خلقی- و اختلال دوقطبی بودن) شک نکنید که بسیار سریع عصبانی می شوید و جوش می آورید.
  • میزان استرس شما: دو نوع استرس وجود دارد؛ استرس طبیعی و نرمال، و استرس غیرطبیعی و بیش از حد هر چقدر که از حالت و استرس طبیعی فاصله می گیریم، امکان زود عصبانی شدن ما بیشتر می شود. بروز ناگهانی خشم معمولاً روشی است که سیستم عصبی شما برای گفتن، بس است دیگر بیشتر از این نمی توانم استرس را تحمل کنم، این استرس دارد من را از پا در می آورد، ولم کنید. انتخاب می کند.
  • میزان خواب شما چقدر است: بدون خواب کافی (7 تا 9 ساعت هر شب) زندگی بسیار دشوار می شود و به نظر می آید برای انجام هر کار به نیروی بیشتری نسبت به قبل نیاز دارید، اعصابتان خرد و داغان است. و کارایی تان در انجام وظایف و کارها پایین آمده و سر هر چیز کوچکی جوش می آورید و عصبانی می شوید.
  • آیا با دیدی تدافعی به دنیا می نگرید: چنانچه دیدی بدبینانه و منفی به دنیا دارید، یعنی گمان می کنید هیچ چیز طبق نظر و خواسته ی شما پیش نمی رود و همه ی اطرافیان خود را به چشم دشمن می بینید، امکان دارد هر لحظه عصبانی شوید و کنترل اعصابتان را از دست بدهید و هر موضوع کوچکی شما را از کوره به در برد.

چگونه خشم خود را مدیریت کنیم؟

حال برای اینکه دیرتر خشمگین شویم و کمتر جوش بیاوریم چه باید کرد؟ خب واضح است که به آسانی نمی شود خلق و خویی را که از بچگی در ما شکل گرفته تغییر داد، ولی می شود راه و روش هایی را برای کنترل خشم به کار گرفت.

چگونه خشم خود را مدیریت کنیم

روش‌های مدیریت خشم

  • ترک محل و سپس بازگشتن: در وجود ما مکانیسمی هست به نام جنگ یا گریز که هدایتگر رفتار ما هنگام مواجهه با انواع تهدیدهاست. حال خواه این تهدیدها جسمانی باشد، خواه تهدیدهایی برای اعتماد به نفس ما.
    با استفاده از این مکانیسم می توان توضیح داد که چرا گاهی با عوامل برانگیزاننده نوعی عکس العمل خشمگین از خود بروز می دهیم مانند جنگ و یا گاه به سادگی راه خود را کج کرده و سعی می کنیم به طور کلی از برخورد با مشکل بپرهیزیم.
    مشکل اینجاست که هیچ یک از این دو گزینه ی افراطی کمکی به مدیریت خشم نمی کند چرا که اگر تصمیم به ماندن و جنگیدن بگیریم باید خشمگین باقی بمانیم تا بتوانیم بر تهدید فائق آییم حتی امکان دارد شدت خشم ما در این فرآیند افزایش یابد.
    از طرف دیگر اگر در مقابل تهدیدها عقب نشینی کنیم، دست آخر ما می مانیم و کلی خشم. به بیان دیگر با اینکه از تهدیدی رهایی پیدا کرده ایم ولی از احساساتمان نمی توانیم بگریزیم.

خبر خوب اینکه راه سومی نیز وجود دارد که خیلی هم عملی و کاربردی است و در واقع روشی دیگر برای اتخاذ عملی سریع است. در این روش ما ابتدا قضیه را رها می کنیم ولی بعداً برای حل آن بازمی گردیم. یعنی زمانی که به اندازه ی کافی آرام شده ایم.

انسان ها برای حل مشکل و درگیری قادر به بحث هستند. این کار یکی از بالغانه ترین روش ها در برخورد با مشکلات خشم برانگیز است ولی در عین حال روشی است که کمتر برگزیده می شود.

انتخاب روش پاسخ به آنچه شما را برانگیخته، تا حدود زیادی وابسته به میزان خشم و عصبانیتی است که در ابتدا داشته اید.

شخصیت هایی که بسیار پرخاشگر یا جنگ طلب هستند، به جای رها کردن مشکل و یا حتی سعی برای آرام گرفتن، همیشه حالتی تدافعی دارند و با کوچک ترین عامل محرکی برانگیخته می شوند گویی آرام گرفتن بر ضد طبیعت ذاتی و غریزی شان است.

روش‌های مدیریت خشم

  • بگذارید طرف مقابلتان حرف آخر را بزند: مردم به خاطر خیلی چیزها و کلافه و آزرده خاطر می شوند. ولی از دست افراد دیگر عصبانی و خشمگین می شوند. بنابراین اغلب خشم در برخوردها و بافت های اجتماعی شکل می گیرد و همیشه یک نفر شروع کننده است و حرف اول را می زند و عامل تحریک می شود و از همان جاست که توپ خشم و درگیری شروع به قل خوردن می کند و راه می افتد. حالا سوال اینجاست که چه کسی جلوی حرکت این توپ را می گیرد؟ یا چه کسی حرف آخر را می زند؟

بعد از اینکه تشخیص دادید عصبانی هستید، می توانید تصمیم بگیرید و بگذارید که همان کسی که باعث این درگیری و بحث شده، خودش حرف آخر را بزند و به ماجرا خاتمه دهد و هر چه زودتر این کار را بکنید بهتر، مگر اینکه بخواهید ریسک کنید و بگذارید کنترل اوضاع از دستتان خارج شود. معمولاً مردم آن قدر مشتاق اند در جر و بحث ها حرف آخر را بزنند که دیگر قادر نیستند ببینند که کنترل اوضاع دارد از دستشان خارج می شود. بنابراین مدیریت خشم بیشتر روی فرآیند کار تاکید دارد تا نتیجه ی آن، پس اگر می توانیم با اجازه دادن به طرف مقابل برای زدن حرف آخر باعث بهبودی فرآیند شویم، چرا این کار را نکنیم؟

اگر اصرار دارید حرف آخر را شما بزنید یعنی نمی توانید جلو خود را بگیرید پس سعی کنید از جمله ای غیرتدافعی استفاده کنید.

  • حواس خود را به چیزی دیگر پرت کنید: انسان هر چیزی را که توجه ذهنش به سمت آن جلب شود، تجربه می کند. مثلاً اگر خشم باعث برانگیختگی شما شود، توجه ذهن شما به این احساس جلب می شود و از پرداختن به مسائل دیگر باز می ماند.
    به همین دلیل است که می توان خشم را احساسی مخرب دانست، حال هر چه این احساس قوی تر باشد، بیشتر ذهن شما را اسیر و درگیر خود می کند. در حالت رنجیدگی می توانیم حداقل به نیمی از کارهای خود برسیم ولی هنگامی که خیلی خشمگین هستیم، دیگر مثل این است که مغزمان از کار افتاده.

احساسات شدید، مثبت یا منفی بر دیگر انواع احساسات پیشی می گیرند و برای مثال هنگامی که می گوییم شخصی عشق یا خشم کورکورانه دارد، منظورمان این است که آن قدر احساس خشم یا عشق در او شدید است که مغز و ذهنش به هیچ چیز به جز این احساسات توجهی نمی کند.

با این وجود نکته ی امیدوار کننده اینجاست که مغز و ذهن می تواند منحرف شود. به این معنا که توجه ذهن می تواند در هر لحظه و موقعیتی به چیز یا مطلب دیگری معطوف شود. بنابر این حقه ای که در مدیریت خشم به کار می بریم این است که در هنگام خشم سعی کنیم توجه فکر و ذهن را به چیز دیگری معطوف کنیم.

عوامل مؤثر بر مدیریت خشم

  • تغییر موقعیت: احساسات در بیشتر افراد وابسته به موقعیت هاست. به این معنا که مثلاً چیزی در این مکان و در این لحظه شما را آزرده خاطر یا عصبانی می کند.

احساسات به خودی خود وابسته به موقعیت هایی هستند که از آنها نشات گرفته اند و تا زمانی که در موقعیتی تحریک کننده باقی بمانید به احتمال زیاد خشم شما نیز پایدار باقی می ماند. حال اگر آن موقعیت و وضعیت را ترک کنید عکس قضیه ی بالا به وجود می آید یعنی به محض ترک آن موقعیت احساس خشم شما را به کاهش می گذارد. ترک موقعیت برانگیزاننده باعث جلوگیری از افزایش خشم می شود.

روان شناسان اغلب به مراجعین خود پیشنهاد می کنند که تا می توانند از مسائل و چیزهایی که باعث ناراحتی شان می شوند از نظر احساسی فاصله بگیرند یک روش ساده برای انجام این کار جدا کردن خود و فاصله گرفتن از منبع به وجود آورنده ی خشم است.

  • نشخوار کردن ممنوع: نشخوار چیست؟ و چه ارتباطی به خشم دارد؟ سوال خوبی است. هنگامی که چهار پایانی چون گاو در حال دوباره جویدن غذایی هستند که قبلاً بلعیده اند در اصطلاح می گوییم حیوان در حال نشخوار است.
    حال زمانی که دوباره شروع می کنید و به تجزیه و تحلیل مسائلی که خشمتان را برانگیخته و علل آن را دوباره و چند باره در ذهن خود مجسم کرده و مرور می کنید، شما نیز به نوعی در حال نشخوار افکارتان هستید و بدانید که نشخوار یا تامل بسیار روی مسائل بدون تردید احساس شما را تشدید می کند.
  • شاید در ابتدا کمی احساس رنجیدگی و آزردگی کنید، ولی هر چه بیشتر فکر کنید و درباره ی آن حرف بزنید، ببشتر عصبانی می شوید. سپس از آنجایی که قادر به ترک این افکار نیستید، از احساس خشمی که خود پیامد این افکار است نیز نمی توانید رهایی یابید و در نتیجه گرفتار می شوید.

خب، حالا چگونه باید خود را رها کرد؟ سعی کنید از تکنیک و روش تفکر ممنوع استفاده کنید. به محض اینکه حس کردید دارید وارد دنیای تفکرات خشمگین تکراری می شوید، با صدای بلند به خود بگویید بس است و حواس خود را به چیزی دیگر معطوف کنید.

این لغت را هر چند بار که لازم است تکرار کنید تا وقتی که بالاخره مسائل آزاردهنده از ذهن تان بیرون روند. اگر به سرعت از این روش استفاده کنید، یعنی قبل از اینکه مشغول نشخوار افکار ناراحت کننده شوید، رهایی از آنها کار مشکلی نخواهد بود. در واقع کاری که باید سعی کنید انجام دهید، قطع رشته ی افکار بیهوده ای است که تنها باعث بدتر شدن اوضاع می شود.

اگر تکنیک فکر کردن ممنوع برایتان کارساز نبود، سعی کنید به مسائل دیگری به جز خشمتان فکر کنید و یا در ذهن خود افکار مثبتی را بپرورانید. همان کاری که در اصطلاح به آن خیال پردازی و رویابافی می گویند.

برای مثال یکی از رویاهای مورد علاقه ی کنونی من، قدم زدن در ساحل در یک روز آفتابی است و دیگری خواندن یک کتاب خوب حین تماشای برف از پنجره ی یک کلبه ی کوچک در بالای کوه است. وقتی هم که جوان تر و پرخاشگرتر بودم دوست داشتم به پرش از یک ارتفاع 50 پایی و افتادن روی تور نجات فکر کنم. خلاصه می توانید به هر چیزی که دوست دارید فکر کنید.

چطور خشم خود را کنترل کنیم

  • استفاده از تصویر سازی برای پشت سر نهادن دوره ی خشم: شباهت های زیادی بین کنترل خشم و مدیریت درد، حوزه ای که بیشتر زندگی حرفه ای ام را به آن اختصاص داده ام، وجود دارد. خشم و درد هر دو می توانند به تجربه هایی شدید و مزمن تبدیل شوند و خیلی راحت می بینید که گاهی مشغول نشخوار کردن درباره ی یکی از آنها هستید.

مشاوری در مورد یکی از مراجعینش تعریف می کرد: فیلیپ مردی حدوداً 50 ساله و صاحب یک باغ میوه بود که خود آن را اداره می کرد. از زندگی اش بسیار لذت می برد و هر کاری را با دقت و به بهترین وجه انجام می داد تا اینکه یک روز در یک حادثه ی تصادف اتومبیل کمر و پایش دچار دردی شد که منشا و علت آن قابل تشخیص نبود.

فیلیپ باید به کار فیزیکی و بدنی در باغ میوه اش ادامه می داد ولی روز به روز درد او با انجام این کار افزایش می یافت و او به چیزی نیاز داشت تا در زمان هایی که تحمل درد برایش غیرقابل تحمل می شد حداقل میزان آن را برایش کاهش دهد تا او بتواند به کارش ادامه دهد. راه حلی که به او دادم، تصویرسازی بود.

فیلیپ راه آرام کردن خود را پیدا کرد و آن تصور صحنه ی مورد علاقه اش بود، صحنه ی که او در آن تنها در کنار برکه ای نشسته و مشغول ماهیگیری بود. شما هم می توانید به صورت زیر همین کار را در رابطه با خشم خود انجام دهید.

  • گوشه ای آرام پیدا کنید اگر جایی باشید که حواستان پرت شود، قادر به تصویرسازی نخواهید بود. بنابراین گوشه ای آرام برای خود پیدا کنید، یعنی جایی که بتوانید حداقل ده دقیقه در آنجا تنها باشید. اگر سرکار هستید می توانید دفتر کار خود را انتخاب کنید البته به شرطی که درش را ببندید و روی آن علامت مزاحم نشوید نصب کنید.

یا اینکه می توانید در زمان استراحت محل کار را ترک کرده و به جایی آرام و خلوت بروید. مثلاً یک نیمکت در فضای بیرون یا روی صندلی ماشین تان که در پارکینگ پارک است، یا  به دستشویی بروید و شروع کنید به تصویرسازی کردن.

  • سطح خشم خود را قبل از تصویرسازی معین کنید ابتدا میزان خشم خود را در مقیاس 1 (رنجش کم) تا 10 (عصبانیت و غضب شدید) مشخص کنید.
  • چشمان خود را ببندید تصویرسازی مبتنی بر تجسم کردن است. اگر می خواهید با استفاده از خلق تصویرهایی درونی نوش دارویی برای خشم خود پیدا کنید، ابتدا از دیدن آنچه روبه روی شما و در دنیای اطرافتان است چشم بپوشید. بنابراین بستن چشم ها اولین قدم در این راه است که احتمالاً برایتان دشوار خواهد بود. ولی برای انجام آن فقط کافی است به خود و دنیای اطراف خود اطمینان کنید.
  • سعی کنید خود را از واقعیت ها جدا کنید برای رهایی از دنیای واقعی و وارد شدن به دنیای خیال و تصویر، کافی است چشمان خود را ببندید و دیگر اینکه باید دارای نگرش و حالتی پذیرا باشید. یعنی به جسم و روحتان اجازه دهید خود را از قید احساس خشم و شرایطی که باعث برانگیخته شدن این احساس شده، رها کنید. انجام این کار هیچ فرقی با شل کردن فرمان در دستانمان هنگام رانندگی برای پرهیز از عصبانیت و خشم جاده ای ندارد.

اگر از بستن چشم های خود در مکانی که انتخاب کرده اید، احساس راحتی نمی کنید. پس احتمالاً در آن مکان احساس امنیت ندارید. بنابراین جای دیگری را برای این کار پیدا کنید.

  • یک چیز مثبت را در ذهن خود تصور کنید قسمت لذت بخش قضیه همین جاست. شما در اینجا آزادید هر فکر و خیال مثبتی را که دوست دارید در ذهن خود به تصویر بکشید. محل مورد علاقه تان برای گذراندن تعطیلات کجاست؟ در کجا احساس آرامش و راحتی و بی خیالی بیشتری می کنید؟

بیشتر مردم کنار ساحل و یا روی کوه را ترجیح می دهند ولی شاید مکانی که به شما آرامش می دهد تراس رو به حیاط پشت خانه تان باشد. نکته مهم این است که به جایی فکر کنید که برایتان سراسر آرامش زا است و در آنجا هیچ گاه عصبانی و خشمگین نمی شوید.

 

یک چیز مثبت را در ذهن خود تصور کنید

  • در تصورات خود جزئیات را هم در نظر بگیرید هنگام انتخاب و تصور صحنه ها حتماً زمان، مکان و افراد حاضر در آنها را نیز در نظر آورید. مشخص کنید که آیا تنهایید یا کسی کنارتان هست؟

کجا هستید و چه می کنید؟ آیا روی ننو دراز کشیده اید؟ یا روی اسکله نشسته اید و در حال ماهیگیری هستید؟ یا در باغ سبزیجات تان مشغول کارید؟ لباس هایی را که پوشیده اید نیز تصور کنید، آیا رنگ لباس هایتان را نیز می بینید؟ هوا چطور است؟ ابری، بادی، گرم، بارانی و یا آفتابی است؟ هر چه قدر جزئیات تصویر ساخته شده در ذهنتان بیشتر و دقیق تر باشد، بیشتر در آن غرق می شوید.

  • حداقل به مدت 5 دقیقه با تصویر ذهنی تان بمانید این تمرینات را تنها برای منحرف کردن ذهن از توجه به احساس خشم به کار می برند وگرنه کنترل آن از دست خارج می شود. در نتیجه احتیاجی نیست که وقت زیادی را هر روز صرف این کار کنید و تنها بعد از 5 دقیقه انجام این تمرین (تصویرسازی مثبت) خواهید دید که به طور شگفت آوری، نه تنها مقدار زیادی از خشم خود را تخلیه نموده اید بلکه احساس تازگی و شادابی نیز خواهید کرد.
  • سطح خشم خود را بعد از انجام تصویرسازی اندازه گیری کنید هنگامی که هنوز آرام هستید و چشمانتان بسته است. بار دیگر میزان خشم خود را در مقیاس 1 تا 10 اندازه گیری کنید. آیا نسبت به ارزیابی قبلی تفاوتی حاصل شده است؟ اگر جوابتان مثبت است واضح است که در تلاش برای پشت سر گذاشتن خشم خود به طور موقت موفق شده اید ولی اگر تغییری در خود احساس نکردید و حتی خود را عصبانی تر از قبل دیدید، پس این تمرین برایتان کارساز نبوده و شاید به دقایق بیشتری از تصویرسازی مثبت نیاز دارید.
  • طولانی تر کردن و کش دادن تمرین اگر این تمرین شما را به نتیجه ی دلخواهتان رساند، چطور است کمی مدت آن را طولانی تر کنید و از تغییری که در جسم و روحتان به وجود آمده، عدم وجود تنش و استرس و ایجاد آرامش درونی، لذت ببرید. لازم نیست زیاد برای برگشت به دنیای واقعی عجله کنید.
  • چشمان خود را باز کرده و به روز خود ادامه دهید به محض اینکه چشمان خود را باز کردید، متوجه می شوید که هیچ چیزی تغییر نکرده بلکه آنچه متحول شده، خود شمایید. این شما بودید که بر ابر خیال سوار شده و رها از خشم سفر کردید، سفری کوتاه ولی نیرو بخش، سفری که طی آن توانستید خود را از چنگ عوامل و شرایطی که باعث خشمتان شده بود رها کنید.

 

 

نتیجه:

پس بنابراین، خشم احساسی جهانی است که نمی توان آن را از بین برد یا آن را انکار و سرکوب کرد. در واقع سرکوب و انکار خشم، راه حل نیست.

در صورت سرکوب و عدم پذیرش خشم در خود ممکن است روزی به خود بیایید و ببینید مثل یک کوه آتشفشان فوران کرده اید و از شما کارهایی سر زده که انتظارش را نداشته اید پس راهی که در مقابل خشم وجود  دارد، پذیرش آن و در مرحله بعد کنترل خشم است.

مدیریت خشم می تواند در مسیر تعادل و خودشناسی و همچنین زیستن سالم به ما کمک کند و لازمه ی این زندگی متعادل و آرام بخش این است که این راه و روش ها را به کار گیریم.

معرفی کتاب: خدا، آن گونه که من میفهمم

معرفی کتاب: خدا، آن گونه که من میفهمم

معرفی کتاب خدا، آن گونه که من میفهمم

کتاب (خدا، آن گونه که من میفهمم) اثری از گاندی است که در آن به هر آن چه در رابطه با خداست و ذهن آدمی را مشغول کرده، می پردازد به عبارتی این کتاب، مجموعه ای از سخنان و نوشته های گاندی درباره ی تلقی او از مفهوم خداست.

این کتاب دارای ۱۸سرفصل است که عبارتند از

  • خدا و شیطان
  • راه هایی به سوی خدا
  • خدمت به خدا
  • مؤمن حقیقی
  • تجسم خدا و…..
  • (گاندی) در این کتاب، درباره ی هر یک از موضوعات مربوط به خداوند، از تجربه ها و درس هایش به روشنی می گوید.

خدا آن گونه که من میفهمم

این کتاب برای چه افرادی مناسب است

برای تمام افرادی که….

  • می خواهند به درک عمیق از خداوند برسند.
  • تمایل دارند ابعاد مختلفِ خالق خود را درک کنند.
  • در جستجوی خود حقیقی و خداوند هستند.
  • تمایل دارند، مسیر حقیقت را طی کنند.
  • و….

 

برای خرید و تهیه کتاب میتوانید از کلیک بر روی اینجا اقدام نمایید.

** توجه بفرمایید برای تهیه کتاب به منابع و وبسایت های دیگر مراجعه بفرمایید . کتاب ها در وب سایت من حقیقی بفروش نمیرسد**

3 نوع رابطه ی مخرب

3 نوع رابطه ی مخرب

معمولاً می پرسند: (رابطه ی سالم، چگونه رابطه ای است؟)
شاید برای جواب دادن به این سوال و شناخت یک رابطه ی سالم، لازم باشد در ابتدا رابطه های مخرب و ناسالم را شناسایی و بررسی کنیم تا در نهایت نسبت به رابطه ی عاطفی سالم هم آگاهی پیدا کنیم.
خب؛ رابطه ی مخرب و ناسالم چگونه رابطه ای است؟
در این مقاله قصد داریم به بررسی 3 نوع رابطه ی مخرب بپردازیم.

رابطه ی مخرب و ناسالم انواع دارد که در اینجا به توضیح 3 نوع رابطه ی مخرب می پردازیم:

  • رابطه ای که در آن، عاشق توانایی های بالقوه ی شریک عاطفی خود هستید

(می دانم مدتی است فرد شغل خود را از دست داده است. اما او واقعاً باهوش است و من مطمئنم که دست آخر کسی پیدا خواهد شد و شانسی را که به آن نیاز دارد، به او خواهد داد.)

(می دانم او، من را دوست دارد، موضوع فقط همین است که او برای ابراز احساسات خود مشکل دارد. او فقط چند ماه نیاز دارد تا از عشق من نسبت به خود مطمئن شود و بتواند از احساساتش حرف بزند.)
(می دانم تغییرات روحی ناگهانی در سالی و بالا و پایین شدن هایش واقعاً مشکل ساز شده اند. اما این فقط به آن دلیل است که هیچ کس هیچ گاه کودک کوچک و وحشت زده درون او را درک نکرده است. من مطمئن هستم که اگر عشق و حمایتی را که بدان نیاز دارد به او بدهم از افسردگی ای که در آن است، بیرون خواهد آمد.)
اگر این جملات دردناک برایتان آشنا هستند، پس احتمالاً می دانید با (پتانسیل های یک فرد رابطه داشتن) یعنی چه؟ شما برخلاف آنچه ادعا می کنید، به راستی عاشق او نیستید، بلکه عاشق آن فردی هستید که امیدوارید، شریک عاطفی تان به آن بدل شوند.

 

رابطه ای که در آن، عاشق توانایی های بالقوه ی شریک عاطفی خود هستید

آیا شما عاشق پتانسیل شریک عاطفی خود هستید

در زیر برخی از علائمی آورده شده است که حاکی از آنند که در این نوع رابطه هستید:

  • به خود می گویید همسرتان یا شریک عاطفی تان به اندکی وقت نیاز دارد تا خود و زندگی خود را جمع و جور کند.
  • به خود می گویید هیچ کس تا به حال شریک عاطفی را آنگونه که باید، دوست نداشته است و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید، قادر خواهید بود او را تغییر دهید.
  • احساس می کنید که هیچ کس همسر شما را (درک) نمی کند و همگی او را (دست کم) می گیرند و اینکه فقط شمایید که ماهیت واقعی او را می شناسید.
  • احساس می کنید که هرگز نخواهید توانست همسرتان را ترک کنید زیرا با این کارتان بر احساس (بی ارزشی) او صحه گذاشته و آن را تایید کرده اید. بنابراین دیگر هرگز تغییر نخواهد کرد.
  • به همسرتان بیش از آنچه او خود را باور دارد، ایمان دارید.
  • می دانید عشقی که استحقاقش را دارید، نمی گیرید اما با گفتن این جمله به خودتان که: (او دارد نهایت تلاشش را می کند)، خود را فریب و تسکین می دهید.

چرا عاشق پتانسیل های شریک عاطفی خود می شوید

در زیر برخی از دلایلی که چرا این اشتباه را در روابط خود مرتکب می شوید، آورده شده است:

  • می خواهید که بر شریک عاطفی خود کنترل داشته باشید.

هنگامی که برای اصلاح کسی به رابطه ای وارد می شوید، طبیعتاً نسبت به او احساس برتری و (سر بودن) خواهید کرد. همچنین احساس می کنید که بر او تسلط دارید. حتی اگر رفتار شما چندان نیز (کنترل گرایانه) نباشد، صرف این فکر که همسرتان آنگونه که هست، کافی نیست، شما را در وضعیتی (کنترل گر) قرار خواهد داد. اگر در کودکی تان از طرف دیگران و یا شرایط زندگی تان زیاد کنترل می شدید، این امکان وجود دارد که کسانی را به سمت خود جذب کنید که عملاً بتوانید به آنها بگویید: (تو آنقدرها هم یا همینطوری که هستی، به درد نمی خوری، شاید اگر کمی بیشتر تلاش کنی،…)

  • با تمرکز به کارهایی که شریک عاطفی تان لازم است انجام دهد و در زمینه هایی که او باید تغییر کند، از زندگی و تعقیب رویاهای شخصی خودتان سرباز می زنید.

هنگامی که سرگرم اصلاح دیگران باشید، دیگر وقتی نخواهید داشت تا با نقایص خودتان مواجه شوید. عاشق پتانسیل های کسی شدن، می تواند طریق بسیار موثری از مسامحه کاری باشد.

  • در کودکی به این نتیجه رسیدید که نمی توانید چیزی را که می خواهید به دست بیاورید.

اگر در کودکی طرد شدید یا دوستتان نداشتند، ممکن است ناخودآگاه این نتیجه گیری را کرده باشید که نمی توانید چیزی را که می خواهید از کسانی که دوستشان دارید، بگیرید.

بنابراین به طرز ناخودآگاه به دنبال کسانی هستید که چیزی را که می خواهید به شما ندهند یا آنگونه که هستند، کافی نباشند تا شما دلسرد و سرخورده شوید و در نهایت همچون دوران کودکی تان، احساس محرومیت را در خود بازنواخت کنید.

پر واضح است که در هر رابطه ای طرفین درگیر، امیدهایی داشته و رویاهای در سر می پرورانند. اما راز موفقیت در این است که شما از شریک عاطفی خود به جهت کسی که هست راضی باشید نه به جهت کسی که خواهد بود.

اگر عاشق پتانسیل های کسی هستید ممکن است که

  • از او به این دلیل که به شخصی مبدل شد که شما توقع داشتید، عصبانی شوید.
  • جاذبه ی جنسی خود را نسبت به او از دست بدهید، از آنجا که نقش مادر یا پدر را برای او بازی می کنید و نه نقش معشوق را.
  • به جهت وقت زیادی که با او تلف کردید، عصبانی و ناراحت شوید.
  • از او برنجید و احساس یاس و سرخوردگی کنید. به این دلیل که رویارویی که از رابطه مطلوب با او در سر پرورانده بودید، به حقیقت نپیوست.

راه حلی که در این مورد وجود دارد این است که؛ وقتی با کسی وارد رابطه ای می شوید، اطمینان حاصل کنید به کسی که امروز هست، عشق می ورزید و احترام می گذارید و از بودن با کسی که هست لذت می برید. اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او نیز باشید. اما باید به همان گونه که هست، از او رضایت داشته باشید. اگر به این امید هستید که همسر خود را تغییر دهید بلکه بتوانید با او خوشبخت باشید، دیگر عشق نورزیده اید، بلکه قمار می کنید.

  • رابطه ای که در آن ماموریت نجات همسرتان را به عهده دارید

آیا فکر می کنید بیش از آنچه باید، دلتان برای همسرتان می سوزد؟

آیا احساس مسئولیت می کنید تا به همسرتان کمک کنید که زندگی اش را رو به راه کنید؟

آیا می ترسید که اگر همسرتان را ترک کنید از لحاظ روحی لطمه ببیند؟

اگر به هر یک از سوالات بالا پاسخ مثبت دادید، این امکان وجود دارد که (معتاد نجات دیگران) باشید و خود نیز ندانید به عبارتی یک هم وابسته اید.

(معتادان به نجات دیگران) نه از آن رو که با همسرشان تفاهم دارند، بلکه به این دلیل است که احساس می کنند مجبورند به او کمک کنند، به روابط وارد می شوند. شما کسی را پیدا می کنید که آسیب دیده، شکننده است و یا او را دوست نداشته اند و سپس شدیداً احساس می کنید که باید به او محبت کنید و این کار را نیز می کنید.

او از شما تشکر می کند و شما بدین گونه احساس بزرگی و ارزشمندی می کنید. نهایتاً چشمان خود را باز می کنید و خود را در رابطه ای می بینید که بیشتر به یک ماموریت نجات شباهت دارد تا رابطه ای سالم و متعادل، نکته ای که در رابطه با این نوع روابط وجود دارد، این است که معمولاً پس از آن که به آنها وارد شدید، ترک کردنشان به راستی مشکل است…

 

رابطه ای که در آن ماموریت نجات همسرتان را به عهده دارید

آیا در روابط خود، ماموریت نجات شریک عاطفی تان را به عهده دارید

این موضوع می تواند حقیقت داشته باشد اگر:

  • به کسی علاقه مند هستید که مشکلات روحی، جسمانی و یا اقتصادی جدی دارد.
  • شریک عاطفی تان بارها احساس سردرگمی، ناتوانی، عجز و قربانی بودن می کند و شما او را دلداری می دهید، آرام می کنید و تشویق می کنید.
  • غالباً در قبال شریک عاطفی خود نقش والدی ایفا می کنید؛ نصیحت می کنید، هشدار می دهید، او را از مشکلات احتمالی برحذر می دارید و هنگامی که نصیحت تان پذیرفته نمی شود، احساس سرخوردگی می کنید.
  • در گذشته با شریک عاطفی شما بدرفتاری شده و یا به طرز بدی لطمه دیده باشد، شما احساس می کنید که مجبورید برای او جبران کنید.
  • همسر یا شریک عاطفی تان به ندرت نقش یک سیستم حمایتی یا منبع قدرتی را در حق شما ایفا می کند و بیشتر این شمایید که در این نقش ها ظاهر می شوید.
  • احساس می کنید که مجبورید با احتیاط و پاورچین پاورچین از دور و بر او حرکت کنید تا بدین وسیله از ناراحت کردن و رنجاندن او جلوگیری کرده باشید و در نتیجه از این که خواسته هایتان را مطالبه کنید و یا با چیزهایی که شما را ناراحت می کند مقابله کنید، صرف نظر می کنید.
  • احساس می کنید هیچ کس آنگونه که شما او را درک کرده اید و دوست می دارید، وی را درک نکرده است و دوست نمی دارد. بنابراین نمی توانید او را ترک کنید.

اگر حتی با تعداد کمی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید، پس مستعد (ماموریت های نجات روحی) هستید. همچنین بسیار مشکل می توانید به این نوع رابطه خاتمه دهید. از آنجا که به احتمال قوی احساس خواهید کرد با این کار، شریک عاطفی خود را طرد کرده و از لحاظ روحی به طرز وحشتناکی به او آسیب زده اید، همان احساس گناهی که در ابتدا شما را به رابطه کشاند، می تواند شما را حتی مدت ها پس از آنکه می دانید باید او را ترک کنید، در رابطه نگاه دارد.

چرا ممکن است به ماموریت نجات روحی بروید

  • کار ناتمام باقی مانده از دوران کودکی تان را کامل می کنید. شما یک رابین هود روحی هستید و عادت دارید کسانی را پیدا کنید که به کمکتان احتیاج داشته باشند. ممکن است در واقع با این کار خود سعی در نجات مادر، پدر یا عضو دیگری از خانواده تان داشته باشید.
    اگر در کودکی شاهد آن بودید که پدر، مادرتان یا برادر و خواهرتان نادیده گرفته می شدند یا کسی دوست شان نداشت و یا با آنها بدرفتاری می شد، در بزرگسالی همان فرد را همچون کسی می یابید که سخت به کمک احتیاج دارد و نهایت تلاش خود را می کنید تا عشق، حمایت و نیرویی را به او بدهید که هیچ گاه نتوانسته اید در کودکی به آن عضو خانواده تان بدهید.
  • نیاز دارید که احساس اهمیت و برتری کنید. وقتی کسی را برمی گزینید که (از هم پاشیده) است، این موضوع خود به خود شما را در موضع فرد برتر، عاقل و منسجم تر قرار خواهد داد. شما با بازی کردن نقش قهرمان در رابطه، از رویارویی با کاستی ها، بی کفایتی ها و احساس ضعف خود سرباز زنید.
  • نیاز دارید که بر دیگران کنترل داشته باشید. وقتی در رابطه ای هستید که دستور جلسه ی اصلی آن نجات همسرتان است، طبیعتاً نسبت به او در موضع قدرت قرار خواهید داشت. برخی اوقات از یاد می بریم که کمک کردن می تواند روشی بسیار کنترل گرانه و خودخواهانه از ارتباط باشد.

راه حلی برای شما  این است که اگر گمان می کنید که مدام به کسی جذب می شوید که مشکلاتی بسیار بزرگ و جدی دارد، از خود بپرسید که آیا ترحم را با عشق اشتباه نگرفته ام؟ رمز موفقیت کلمه ی احترام است. شما نه تنها باید به همسر خود عشق بورزید بلکه لازم است نسبت به او احساس احترام داشته باشید و به او افتخار کنید. وقت صرف کنید تا نیازهای خود را به روشنی دریابید.

  • رابطه ای که در آن به شریک عاطفی خود به عنوان یک الگو و آموزگار چشم دوخته اید

بازیگر زن جوان که عاشق کارگردان خود می شود.

دانشجویی که عاشق استاد خود می شود.

فروشنده جدیدی که عاشق مدیر بازاریابی می شود.

دستیار وکیلی که عاشق وکیل معروف می شود.

تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شده اند. به این معنا که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و منزلت گزافی برای همسر خود قائل هستند.

رابطه ی آنها، رابطه ای از جایگاه هایی برابر و بالغانه نیست و موازنه قدرت از همان ابتدا، حتی پیش از شروع رابطه، غیر منصفانه بوده است. تنها به دلیل مرتبه و مقام بلندپایه و ممتازی که یکی از طرفین در چشم دیگری دارد.

وقتی عاشق کسی می شوید که الگوی شماست، ممکن است رفتار یا گفته هایتان به گونه ای باشد که گوی برابرید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزوده ای قائل باشید؛ که این نیز به نوبه ی خود هرگونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.

آیا جایگاه شریک عاطفی خود را بیش از آنچه باید، بالا برده اید

این امکان وجود دارد، اگر:

  • این طور فکر می کنید که شریک عاطفی تان از شما باهوش تر است.
  • از او زیاد نقل قول می کنید: (او می گوید که…) یا: (به عقیده ی او..) یا: (او به من گفت که..)
  • هرگز با عقاید، باورها و… شریک عاطفی خود مخالفت نمی کنید و یا آنها را زیر سوال نمی برید. زیرا این پیش فرض را دارید که او بیشتر از شما می داند.
  • نهایت تلاشتان را می کنید که دیگران بفهمند با (چه کسی) رابطه دارید، تا آنها را تحت تاثیر قرار دهید.
  • احساس می کنید غیرممکن است بتوانید به موفقیت هایی نظیر آنچه شریک عاطفی تان کسب کرده است، نائل شوید یا به همان میزان او (فوق العاده) باشید.
  • کارهایی می کنید ولی نه از آنجا که به درستی شان ایمان دارید؛ بلکه صرفاً به این دلیل که همسرتان فکر می کند درست هستند.
  • حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید.

شکست یک رابطه هرگز برخاسته از تفاوت جایگاه های دو نفر نیست. بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو ناشی می شود. به این معنا که یکی به دیگری به عنوان الگوی خود چشم دوخته است و دیگری با رضایت تمام به جایگاه برتر خود تکیه می زند. اشکالی ندارد با کسی باشید که باهوش تر، موفق تر و… از شماست، البته تا وقتی که هیچ یک از شما خود باوری تان را از دست نداده باشید.

 چرا ممکن است عاشق الگوها بشوید

  • عاشق پدر یا مادر خود شده اید. اگر در کودکی هرگز توجه و عشقی را که می خواستید از یکی از والدین خود نمی گرفتید این امکان وجود دارد که (چهره ی صاحب صلاحی) را به خود جذب کنید تا در نهایت (حمایت) و (هدایتی) را که همواره فقدانش را حس می کردید، به دست بیاورید. نقطه ی مقابل چنین حالتی نیز می تواند صادق باشد به این معنا که اگر در کودکی بیش از اندازه به شما توجه می شد و شما از لحاظ روحی به والدین خود وابسته بودید، این امکان وجود دارد که به سادگی نتوانید خود را از تبادلات و ارتباطات (والد-کودک) رها سازید. به ویژه اگر از جانب آنان تحت کنترل بودید. بدین ترتیب، شخصیتی قدرتمند را به سمت خود جذب خواهید کرد که به گونه ای با شما رفتار کند که احساس کنید از او (کمترید) و بدین وسیله شما را در نقش (کودک) نگاه دارد.
  • از لحاظ عاطفی و روحی احساس خلاء و تهی بودن می کنید.

هنگامی که خودباوری تان ضعیف است و عزت نفس تخریب شده ای دارید، ممکن است کسانی را سمت خود جذب کنید که اعتماد به نفس فوق العاده بالایی داشته باشند و خود را الگوی شما قرار دهند. اما در اینگونه روابط شما عاشق آن فرد نیستید، بلکه عاشق قدرت و اعتماد به نفس او هستید.

اگر گمان می کنید جایگاه شریک عاطفی خود را بیش از آنچه باید بالا برده اید، انتظار نداشته باشید که او خود از (مسند قدرتی) که شما او را بر آن نشانده اید، پایین بیاید.

این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود، مطالبه نکردن خواسته هایتان و خود را به اندازه کافی دوست نداشتن، او را بر صدر نشانده اید. تنها راه موفقیت چنین رابطه ای این است که خود را دوست داشته باشید و آنچه و آنکه هستید را قبول داشته باشید. درست به همان میزان که به شریک عاطفی تان عشق می ورزید و او را تحسین می کنید.

 

 چرا ممکن است عاشق الگوها بشوید

نتیجه:

روابط ناسالم و مخرب انواع بسیاری دارد که در اینجا به 3 نوع از مهم ترین آنها اشاره کردیم. همان طور که گفته شد شناخت و آگاهی به این روابط مخرب، قستی از پازل روابط سالم است. می توانیم در حین شناخت به این نوع روابط مخرب، رابطه های عاطفی خود را در زندگی شناسایی و مورد بررسی قرار دهیم و در نهایت به اصلاح خود و روابطمان بپردازیم.

تأثیرات خشم بر ابعاد مختلف

تاثیرات خشم بر ابعاد مختلف

الان که به روزهای گذشته ام نگاه می کنم و رفتارها و احساساتم را مورد بررسی قرار می دهم، متوجه خشم زیاد خود در روزهای پیشین می شوم. دوستانم می گفتند:تمایل نداشتیم با تو رابطه برقرار کنیم.
در واقع داشتن خشم زیاد، از من انسان وحشتناکی ساخته بود حتی تا آستانه ی از دست دادن شغلم هم پیش رفتم.
الان که فکر می کنم یاد صفحه ی حوادث روزنامه ها میفتم که یکی از دلایل اکثر اتفاقات ناگوار، خشم بوده است پس تحت تاثیر قرار گرفتن تمام ابعاد زندگیم در آن دوران عجیب نبود.
در این مقاله قصد داریم به تاثیرات خشم بر ابعاد مختلف زندگی بپردازیم.

  

 سرفصل ها:

  • آیا خشم، یک دزد انرژی است؟

  • ارتباط میان خشم و سلامت جسمی

  • تاثیر خشم بر زندگی کاری

  • تاثیر خشم بر زندگی زناشویی

  • تاثیر خشم بر روابط

آیا خشم، یک دزد انرژی است؟

بین خشم و خستگی رابطه ی مستقیمی وجود دارد. احساسات، انرژی مصرف می کنند و بدن برای آماده کردن خود برای گرفتن حالت حمله نیازمند صرف انرژی است.

خشم به سبب ماهیتی که دارد، فرد را هیجان زده می کند، موجب ترشح آدرنالین در بدن می شود و بعد در بدن حالت بهبود و آرامش به وجود می آید یعنی از لحاظ فیزیکی احساس خالی و تهی بودن به فرد دست می دهد، خستگی کامل و کمبود انرژی.

حال تصور کنید که دچار خشم حاد و مزمن هستید، یعنی هر روز چندین مرتبه دور باطل(هیجان و بعد خستگی مفرط) را طی می کنید. حال خود حساب کنید که چه میزان از انرژی تان توسط این احساس مزاحم ربوده می شود، حتی فکر کردن به این مسئله نیز خسته ام می کند.

طی تحقیقی مشخص شد که 67درصد افرادی که زیاد خشمگین نبودند هر روز صبح سرحال و قبراق و بدون احساس خستگی از خواب بیدار می شدند در حالی که 33درصد از افراد خشمگین صبح ها چنین احساسی را داشتند و هنگامی که از آنها پرسیده شد آیا تا به حال احساس کرده اند مانند باتری ای هستند که شارژش در حال اتمام است؟ جواب 56درصد از افرادی که خیلی خشمگین نبودند، مثبت بود در صورتی که در گروه افراد خیلی خشمگین میزان جواب مثبت 78 درصد بود.

ارتباط میان خشم و سلامت جسمی

رابطه ی بین احساس و سلامت جسمی می تواند مستقیم یا غیرمستقیم باشد. برای مثال، خشم خیلی سریع روی فشار خون تاثیر می گذارد، ولی این تاثیر کوتاه مدت است و عموماً هیچ آسیب آنی ای به بدن وارد نمی کند ولی اگر شخصی سیگاری و چاق باشد، خشم باعث به وجود آوردن بیماری فشار خون بالا  در وی می شود و به این صورت است که خشم اثری پایدار پیدا می کند.

می توان گفت بهترین مدرک برای اثبات تاثیر غیرمستقیم خشم بر سلامتی، افزایش احتمال سکته ی قلبی در افراد خشمگین است. اشخاص سیگاری، چاق، الکلی، دارای فشار خون و کلسترول بالا و یا افرادی که هم زمان دچار چندین مورد از بیماری های بالا هستند، نسبت به بقیه در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به بیماری قلبی، درد قفسه ی سینه، سکته ی قلبی و سکته ی مغزی هستند.

خشم عامل یاری رساننده به تمامی عوامل خطرناک برای سلامتی است. البته خطری که شما را تهدید می کند تنها با با یکی از این عوامل به تنهایی سنجیده نمی شود، بلکه باید دید در یک مقطع زمانی از زندگی تان چه تعداد از این عوامل تاثیرگذار هستند.

 

برای یافتن پاسخ صحیح به سوال های زیر جواب دهید:

  • در سی روز گذشته، سیگار کشیده اید؟
  • آیا در یک نشست، دو یا چندین مرتبه الکل می نوشید؟
  • آیا تا به حال دکتر به شما گفته که دچار فشار خون بالا هستید؟
  • آیا در حال حاضر به علت فشار خون بالا تحت درمان هستید؟
  • آیا تا به حال دکتر به شما گفته که کلسترول خونتان بالا است؟
  • آیا در حال حاضر به علت کلسترول بالا تحت درمان هستید؟
  • ایا خود را فردی چاق می دانید؟
  • آیا خود را فردی بیش از حد چاق می دانید؟

 

شاید از دانستن اینکه جواب شما به سوال های بالا نشان دهنده ی میزان خشم در زندگی تان است یکه بخورید.

  • سیگار کشیدن: باور کنید یا نه، خطری را که یک فرد سیگاری بسیار خشمگین تهدید می کند، 65درصد بیشتر از خطری است که یک فرد سیگاری کمتر خشمگین یا آزرده با آن مواجه است.

سیگاری های خشمگین نسبت به سیگاری های غیرخشمگین در تلاش برای ترک سیگار موفقیت بسیار کمتری دارند.  در یک تحقیق منتشر شده نشان داده شده که احتمال از سرگیری کشیدن سیگار پس از ترک آن و یا عدم توانایی تکمیل  دوره ی ترک سیگار  در افراد خشمگین 12درصد نسبت به بقیه بیشتر بوده و در نهایت خشم دومین عامل مهم شروع دوباره ی سیگار کشیدن در افرادی است که آن را ترک کرده اند. اعتیاد به سیگار شاید به معنی اعتیاد به خشم نیز باشد.

  • نوشیدن الکل: الکل عامل خطرناکی برای بیماری قلبی است و مصرف الکل در افراد بسیار خشمگین نسبت به دیگران بیشتر و بالاتر است. تنها 22درصد افرادی که کمتر خشمگین  می شوند در یک نشست بیش از یک یا چند لیوان نوشابه ی الکلی می نوشند، در حالی که این رقم در بین افراد بسیار خشمگین به 44درصد می رسد.

وقتی پای احساسات به میان می آید، الکل عاملی سرکننده است. مردم نه تنها الکل می نوشند تا مشکلاتشان را فراموش کنند بلکه می خواهند احساس همان لحظه شان را هم از یاد ببرند(احساساتی چون غم، نگرانی، شرمندگی، تقصیر و خشم) هر چه بیشتر می نوشند، کمتر به این احساسات فکر می کنند. بیشتر مردم برای این نمی نوشند که احساس خوبی پیدا کنند بلکه می نوشند تا احساس بد کمتری داشته باشند.

 

  • چاقی مفرط: آیا جزو آن دسته افرادی هستید که به محض اینکه چیزی ناراحت تان می کند به سمت یخچال یا نزدیک ترین رستوران محل می شتابید؟ اگر چنین است، بدانید که تنها نیستید. متاسفانه راه حل میلیون ها نفر در دنیا برای مقابله با خشم، غذا خوردن است. با این وجود چاقی مفرط یکی از عوامل خطرناکی است که باعث سکته ی قلبی می شود.

 

  • فشار خون: افرادی که معمولاً خشمگین هستند بیشتر در معرض خطر دچار شدن به فشار خون بالا هستند در واقع احتمال ابتلای آنها به فشار خون سه برابر بیشتر از بقیه است.

طرز برخورد و رویارویی شما با خشم نیز روی فشار خونتان تاثیر می گذارد. اگر خشم را در درونتان نگه می دارید، احتمال مبتلا شدن شما به فشار خون بالا، 21درصد است و در صورتی که آن را ابراز کنید، این احتمال 10درصد کاهش یافته و به 11درصد می رسد.

 

  • کلسترول بالا: این بیماری اساساً ارثی و ژنتیکی است ولی تردیدی نیست که خشم باعث وخیم تر شدن و تقویت این مشکل می شود.

زمانی که از مردم می خواستم تا در مورد شدت خشمشان برایم بگویند و می پرسیدم آیا دچار کلسترول بالا هستند یا خیر، تنها 15درصد از افراد کم خشم به این بیماری مبتلا بودند، در حالی که 22درصد از افراد خیلی خشمگین، کلسترول خون بالایی داشتند.

وقتی پزشک به شما می گوید که باید برای کاهش سطح کلسترول خون ورزش کنید و وزنتان را پایین بیاورید، بهتر است که توصیه هایش را به کار ببندید ولی این را نیز به خاطر داشته باشید که فراگیری مدیریت خشم در راه رسیدن به هدف بالا نیز بسیار موثر است.

 

فهرستی از اختلالات و بیماری های مرتبط با خشم:

نگاهی به این فهرست اختلالات و بیماری هایی که خشم در به وجود آمدن و تقویت آنها تاثیرگذار است، بیندازید و ببینید چه تعدادی از آنها در مورد شما یا دیگر افراد خشمگینی که می شناسید، صدق می کند.

  • اعتیاد به الکل
  • بی اشتهایی
  • آرتروز
  • آسم
  • پرخوری
  • سرطان
  • سندروم خستگی مزمن
  • خارش های مزمن
  • سرماخوردگی های مکرر
  • افسردگی
  • اگزما
  • صرع
  • بیماری های اندام تناسلی
  • سردرد بیماری های قلبی
  • فشار خون بالا
  • کهیر
  • بی خوابی
  • کمر درد
  • تورم های پوستی
  • چاقی مفرط
  • وسواس
  • ترس
  • شیزوفرنی
  • کولیت روده
  • لکنت زبان
  • مصرف مواد مخدر
  • زخم معده
  • سکته مغزی

 

 

 

تاثیر خشم بر زندگی کاری

خشم نه تنها می تواند دزد انرژی و مسبب بیماری شود بلکه می تواند تاثیری به شدت منفی روی زندگی کاری افراد بگذارد.

بیشتر مردم می خواهند زندگی بهتری نسبت به آنچه والدین یا اجداد خود تجربه کرده اند، داشته باشند. مثلاً می خواهید پول بیشتری به دست آورید، وسایل رفاه بیشتری داشته باشید، ماشین بهتری برانید، در خانه ی بزرگ تری زندگی کنید، لباس های گران تری پوشیده، در رستوران های گران قیمت غذا بخورید، تحصیلات مفصل تری داشته باشید و تمامی اینها مشوق ها و محرک هایی است که شما را وامی دارد تا سال به سال بیشتر، سخت تر و هوشیارانه تر کار کنید. ولی همه به رویای خود نمی رسند.

در واقع بعضی افراد عکس این قضیه را تجربه می کنند، یعنی زمانی که به میانسالی می رسند، از نظر درآمد و مقام و امنیت شغلی در وضعیتی بسیار پایین تر از آنچه والدینشان دااشتند، قرار می گیرند. چرا؟

جواب، خشم است.شواهد نشان داده افرادی که زود خشمگین می شوند، در طول زندگی شان نسبت به افرادی که آرام ترند شغل های بیشتری را تجربه می کنند، بیشتر اخراج شده یا از کار خود استعفا می دهند، بیشتر مجبور می شوند هر کاری را که به آنها پیشنهاد می شود، قبول کنند و در سابقه ی کاری شان کارها و مشاغلی دیده می شود که هیچ ربطی به یکدیگر ندارند.

نکته ی کلیدی تر این است که تعداد زیادی از افراد بزرگسال خشمگین و بداخلاق به دنبال مشاغلی می گردند که در آنها مهم فقط انجام و به پایان رساندن کار است و در صورتی که کارشان را انجام دهند، خشمشان تحمل شود. در واقع سعی می کنند کار و شغلی مناسب با روحیه ی خشمگین خود پیدا کنند.

 

آیا اخیراً در محل کار خود هیچ یک از رفتارهای زیر را داشته اید؟

  • دیر حاضر شدن در محل کار، بدون اطلاع قبلی
  • مسخره کردن دیگران در محل کار
  • خیال پردازی و فکر کردن به رویاهای شیرین به جای کار کردن
  • رفتار بی ادبانه با همکاران یا مشتری ها
  • سرزنش دیگران به خاطر اشتباهات خود
  • به دروغ خود را مشغول کار نشان دادن
  • طولانی تر کردن وقفه های استراحت
  • تلفن دوستان و همکاران را عمداً جواب ندادن
  • خراب کردن و از بین بردن عمدی منابع و لوازم کار
  • دزدیدن وسایلی که متعلق به همکارانتان است.
  • هل دادن و یا زدن دیگران
  • قیافه گرفتن و فحش دادن به همکاران

اگر به هر یک از سوال های زیر جواب مثبت دادید، بدانید که مشغول انجام رفتاری هستید که نتیجه ای منفی و معکوس دارد. انجام چنین رفتارهایی در محل کار، آشکارا به این معناست که می خواهید به سازمان و جایی که در آن کار می کنید و یا به همکارانتان ضربه بزنید و خب از چه دسته افراد شاغلی بیشتر این رفتارها سر می زند؟ البته از افراد خشمگین.

 

تاثیر خشم بر زندگی زناشویی

زندگی با افراد خشمگین مشکل است و قدرت خشم، آن قدر زیاد است که می تواند هر گونه احساس مثبت و خوبی را که بین زوج هاست از بین ببرد.

می خواهم برای شما در این باره مثالی بزنم؛ باب، مرد جوانی که هنوز سی سالش نشده، سه بار ازدواج کرده. توضیح باب برای این مسئله این بود که در انتخاب همسرهایش شانس نمی آورد، ((به نظرم هر دفعه یکی خشمگین تر از قبلی نصیبم می شود.))

ولی واقعیت امر این بود که باب دچار خشم مزمن بود و هر وقت که خود و همسرش با هرگونه مشکل و استرسی از قبیل مشکلات مالی، چگونگی تربیت و رفتار با بچه ها، چگونه راضی نگه داشتن والدینشان و… رو به رو می شدند،  او خیلی زود خسته و عصبی می شد. البته این مشکل او مسئله ی جدید و تازه ای نبود، بدرفتاری ها و بیش از حد عصبانی شدن های او از دوران بچگی اش شروع شده و به تدریج و طی سال ها بیشتر و حادتر شده بود.

آیا باب خیلی از بقیه متفاوت است؟ متاسفانه خیر، مطالعات نشان می دهند که میزان طلاق در مردها و زن هایی که در بچگی رفتار متعادلی داشته اند کمتر است. حال چرا طلاق؟

به دو دلیل: اول اینکه همسرشان آن قدر عاقل هست که به این میزان خشم و بدرفتاری که به خاطر ازدواجش گرفتار آن شده، پایان دهد. و دلیل دوم اینکه خشم تاثیر نامطلوبی روی چگونگی انجام وظایف ما به عنوان همسر، پدر یا مادر و… می گذارد که در نهایت باعث کاهش درآمد خانواده می شود.

تاثیر خشم بر روابط

اگر این واقعیت که خشم در حال مسموم کردن زندگی تان است، زیاد شما را نگران نمی کند.، حداقل نگران بلایی باشید که سر عزیزانتان می آورد. زیان زندگی با اشخاص خشمگین و در برخی موارد بیش از حد خشمگین، تفاوتی با زیان زندگی با افراد سیگاری ندارد.

همسران اشخاص سیگاری با اینکه خود سیگار نمی کشند، مقدار زیادی دود سیگار تنفس می کنند و در نتیجه 25درصد نسبت به افراد دیگر بیشتر در معرض ابتلا به بیماری های قلبی و سرطان ریه هستند. و خب همین مطلب در مورد خشم نیز مصداق دارد.

خشمی که یک فرد در طول سال ها از خود بروز می دهد نه تنها باعث تحلیل انرژی وی می شود، بلکه می تواند او را بیمار کند و زندگی شغلی و کاری اش را هم به خطر می اندازد.

گاهی عواقب و نتایج همسر یا فرزند فردی خشمگین بودن، آشکار و روشن است؛ شکستگی های استخوان، کبودی، جاهای زخم، مراجعه پی در پی به بخش اورژانس بیمارستان. با این حال اغلب این عواقب پوشیده اند و کمتر به چشم می آیند ولی معنایش این نیست که میزان ویرانی و آسیب احساسی ای که به افراد وارد می شود کم و اندک است.

پدری به قول خودش آدم ((بدقلق و سخت گیری)) بود. طبق گفته های پسرش متوجه شدم که پدر دچار خشم و غضب مزمن بوده. در واقع پسر به داد و فریادهای پدر خو گرفته و عادت کرده بود.

در واقع پسر از قربانیان خشم پدر بود مانند هزاران فرزند دیگر که از مسائل و مشکلاتی که می توان به آنها در قربانیان خشم اشاره کرد عبارتند از:

  • اعتماد به نفس و عزت نفس پایین
  • بی هویتی
  • احساسات سرکوب شده به خصوص خشم
  • احساس بیگانگی و عدم راحتی در برخورد و قرار گرفتن در کنار دیگران
  • نیازی سیری ناپذیر برای راضی نگه داشتن دیگران
  • دیدی انتقادگرایانه نسبت به خود
  • عدم توانایی در تجربه ی احساس صمیمیت در روابط با دیگران
  • داشتن برخوردی تدافعی(ببخشید، یعنی تقصیر من بوده؟)
  • عدم قاطعیت
  • تمایل به قصور و کوتاهی در انتخاب شغل
  • دوره های حاد و متناوب افسردگی

نتیجه:

همان طور که گفته شد، خشم بر ابعاد مختلف زندگی تاثیرگذار است که این ابعاد عبارت بود از؛ سلامتی جسمانی، زندگی کاری، زندگی زناشویی و روابط با دوستان.

پس لازم است نسبت به تاثیرات خشم بر تمام این قسمت ها و پیامدهای مختلف آن شناخت پیدا کنیم تا بتوانیم در مدیریت خشم خود با کیفیت و آگاهی بیشتری پیش برویم.

3 اشتباه رایج در رابطه عاطفی

3 اشتباه رایج در رابطه عاطفی که باید از آن‌ها اجتناب کنید

مشغول تماشای فیلم بودم که در آن فرآیند ورود دو نفر به یک رابطه ی عاطفی را نشان می داد و من به عنوان یک مخاطب، مدام این سوال در ذهنم نقش می بست که چرا به این رابطه وارد شدند؟
این سوال به این معنا بود که اشتباهاتشان را برای شروع یک رابطه به شکل خیلی واضح و بارزی می دیدم. در حین تماشای فیلم به طور کل از خودم پرسیدم، اشتباهات رایج و کلیدی در ورود به یک رابطه کدامند؟

جواب به این سوال، موضوع مهمی ست که لازم و ضروری است برای ورود و داشتن یک رابطه ی سالم بدانیم.
در این مقاله قصد  داریم به 3 اشتباه رایج و کلیدی در رابطه بپردازیم.

  

سرفصل ها:

  • اشتباه اول در رابطه؛ سوالات کافی نمی پرسیم.

    • چرا در یک رابطه سوال نمی پرسیم؟
    • در رابطه نسبت به چه موضوعاتی لازم است شناخت پیدا کنیم؟
  • اشتباه دوم در رابطه؛ نادیده می گیریم…

    • برخی از نشانه های هشداردهنده در ورود به رابطه
    • با نشانه های هشداردهنده ای که در رابطه مشاهده می کنیم چه کار کنیم؟
  • اشتباه سوم در رابطه؛ سازش های عجولانه و زودهنگام

اشتباه اول در رابطه؛ سوالات کافی نمی پرسیم.

  • چرا در یک رابطه سوال نمی پرسیم؟

یکی از اشتباهات کلیدی و رایج برای ورود به رابطه این است که سوالات کافی نمی پرسیم. در زیر برخی از دلایلی را که چرا در شروع یک رابطه سوالات کافی نمی پرسیم، آورده ایم:

  • رمانتیک نیست: می گویند:((عاشق شدن)) یک تجربه ی رمانتیک است اما ((مصاحبه)) یک شخص، نه. بنابراین به خود اجازه می دهیم که اغوا شده و به بیرون رفتن برای شام، میهمانی، تحسین و تعریف از یکدیگر و انواع و اقسام رفتارهای دیگری که در شروع یک رابطه خود را آشکار می سازند تن دهیم و به اصطلاح از خود بی خود شویم.
    این همان چیزی است که در فیلم ها دیده ایم و در کتاب ها خوانده ایم، که عشق ((این چنین)) است. شما نباید از او سوال های زیادی بپرسید در عوض باید به او نگاه کنید و فوراً دریابید که او ((همان گمشده ی)) شماست.

افسانه های عشقی می توانند شما را به دردسر بیاندازند، در واقع به شما تعریف نادرستی از عشق تحویل می دهند.سوال کردن از شریک عاطفی تان به منظور شناخت او شاید رمانتیک نباشد اما تنها راه هوشمندانه شناخت یک فرد است.

بیشتر بخوانید: عشق رمانتیک چیست؟

 

  • شما نمی خواهید جواب ها را بدانید: دلیل دیگری که سوالات کافی نمی پرسیم این است که نمی خواهیم جواب هایشان را بدانیم زیرا ممکن است جواب هایی که خواهیم شنید دوست نداشته باشیم.
    نمی خواهیم چیز بدی بشنویم. ممکن است مستاصل باشیم و یا این که بخواهیم رابطه تمام نشود و موفق باشد. شما از بحث درباره ی چیزی که ممکن است رویاهایتان را خراب کند، اجتناب می کنید.

ما چنان به دنبال این هستیم که چرا باید کسی را دوست داشته باشیم که وقت کافی برای پرداختن به این که چرا نباید او را دوست داشته باشیم، پیدا نمی کنیم.از پرسیدن سوالاتی که ممکن است این رابطه ی خوب را خراب کنند، بیزارید.

  • هراس دارید: ممکن است از این که شریک عاطفی تان از شما نیز سوالاتی بکند، هراس داشته باشید. می خواهید تا بدین وسیله آنها را از سوال کردن راجع به خودتان بازدارید، بنابراین شما نیز چیزی از آنها نمی پرسید.

وقتی از کسی که هستید و یا کسی که بوده اید احساس خوبی ندارید، از خود و یا زندگی تان راضی نیستید، از گذشته ی خود شرمسارید و زخم های شما شفا نگرفته اند، از کارهایی که در حال حاضر انجام می دهید، احساس گناه می کنید و تصویر ذهنی خوبی از خودتان ندارید در نتیجه به طرزی ناخودآگاه از دقیق شدن یا ریزبین شدن به زندگی شریک عاطفی تان خودداری می کنید، گویی می گویید: ((من کاری به کار تو ندارم، تو هم کاری به کار من نداشته باش)) پر واضح است که دو نفر که این بازی را می کنند، رابطه ای ناسالم و مختل خواهند داشت.

 در رابطه نسبت به چه موضوعاتی لازم است شناخت پیدا کنیم؟

هر چه شناخت و اطلاعات شما درباره ی کسی بیشتر باشد، بهتر می توانید تصمیم بگیرید، آیا برای شما شریک عاطفی خوبی خواهد بود یا نه. هر چه اطلاعات شما درباره ی فردی کمتر باشد، احتمال پشیمانی شما بیشتر خواهد بود.

اطلاع داشتن به این معنا نیست که شما یک کنترل گر حرفه ای شوید طوری که از شناخت خود باز بمانید یا اینکه اطلاع داشتن ، تضمین موفقیت شما در رابطه نست اما یکی از عواملی ست که لازم است در رابطه به آن پرداخته شود طوری که از سوال پرسیدن به دلایلی که گفته شد، فرار نکنیم.

 موضوعاتی که لازم است درباره ی آنها اطلاعات داشته باشیم عبارتند از؛

  1. وضعیت خانوادگی و کیفیت روابط خانوادگی او.
  2. روابط قبلی او و دلایل بهم خوردن آنها.
  3. درس های آموخته شده از تجارب زندگی او.
  4. اخلاقیات و ارزش های او.
  5. نگرش و طرز برخورد او در مواجهه با عشق، تعهد و برقراری ارتباط.
  6. فلسفه ی روحی و مذهبی او.
  7. اهداف زندگی شخصی و شغلی(حرفه ای) او.
  • اشتباه دوم در رابطه؛ نادیده می گیریم

یکی دیگر از اشتباهاتی که در ورود به رابطه ممکن است با آن رو به رو شویم این است که علائم هشدار دهنده را که حاکی از مشکلات بالقوه هستند، نادیده می گیریم.

  • آیا تا به حال به دلیل بی توجهی به چیزی که شریک عاطفی تان انجام داده بود، احساس حماقت کرده اید؟
  • آیا وقتی که به روابط گذشته تان نگاه می کنید، چیزهایی می بینید که آن وقت نمی دیدید؟
  • آیا شما فکر می کنید شخص مثبتی هستید و تنها نکات خوب و مثبت دیگران و اتفاقات را می بینید؟

اگر به یکی از سوالات بالا جواب مثبت دادید، احتمالاً این اشتباه را در رابطه مرتکب شده اید.

چیزی از کسی که به ازدواج با او فکر می کنید، مشاهده می کنید که نشانگر این واقعیت است که باید محتاط تر باشید، اما خودآگاه یا ناخودآگاه ترجیح می دهید که از آن چشم پوشی کنید.

بیشتر بخوانید: وابستگی عاطفی چیست؟

 

شما این کار را به یکی از طرق زیر انجام می دهید:

با کم اهمیت جلوه دادن آن: ((او واقعاً آنقدرها هم نمی نوشد. بیشتر آخر هفته ها به علاوه فقط هم…))

با توجیه کردن کارهای او: ((من می دانم که ممکن است حسود به نظر بیاید اما این فقط به آن دلیل است که شوهر قبلی اش به او خیانت کرد و به او احساس ناامنی زیادی داد. او واقعاً از این رفتارش منظوری ندارد.))

با منطقی جلوه دادن کارهای او: ((احمقانه است اگر او به دنبال شغل جدیدی بگردد. آن هم وقتی که چیزی نمانده است تا ((متن)) سناریوی خود را بفروشد. با این کار او وقت بیشتری خواهد داشت تا نسخه ی نهایی اش را ویرایش کرده و با چند آژانس و کارگردان ملاقات نماید.))

مضحک است اما هر اندازه مهربان تر و مثبت تر باشید، به همان میزان نیز مستعد آن خواهید بود تا علامت های خطر را در مورد روابط تان نادیده بگیرید.
اگر عادت دارید که به دنبال چیزهای خوب و مثبت افراد باشید و توانایی های بالقوه ی آنها را ببیند، آن گاه از ویژگی ها و رفتارهای ناراحت کننده ی شریک عاطفی تان چشم پوشی کنید و در نهایت به این نتیجه ی تلخ می رسید که می بایست در ابتدا توجه بیشتری می کردید.

نادیده گرفتن علامت های هشداردهنده از مشکلات احتمالی، یکی از خطرناک ترین اشتباهاتی است که ما به هنگام ورود به رابطه، مرتکب می شویم.

ما چشممان را به روی چیزهایی که نمی خواهیم ببینیم، می بندیم و بدین گونه خود را آبستن یاس، ناامیدی، اجحاف و خشم می کنیم: ((بار اول که با تو آشنا شدم، این طور نبودی)) ((اگر می دانستم که چنین مشکلی داری، هرگز خودم را گرفتار تو نمی کردم)) ((تو تغییر کرده ای، این طور نبودی.)) اینها چیزهایی هستند که زمانی که به ناچار با حقیقت روبه رو می شویم، به همسر خود می گوییم. صرف نظر از مواردی که در آن کسی آگاهانه و از روی عمد ما را گول می زند، اغلب این ماییم که خود را گول می زنیم.

 

  • برخی از نشانه های هشداردهنده در ورود به رابطه

در زیر نمونه هایی از برخی نشانه های هشداردهنده آورده ایم:

  1. از صحبت کردن در مورد گذشته ی خود اجتناب می کند. از پاسخ به سوالات طفره می رود یا این که آنها را کم اهمیت جلوه می دهد.
  1. زیاد خانواده اش را نمی بیند یا با آنها صحبت نمی کند.
  2. همچنان با شریک عاطفی قبلی خود تماس های مکرر برقرار می کند. مرتب با آنها صحبت می کند یا به آنها تلفن می زند و شما را در دوستی با آنها وارد نمی کند یا معرفیتان نمی کند.

4. بسیار و به طور افراطی درگیر خانواده است یعنی از خود هیچ نظری ندارد و به خانواده اجازه می دهد تماما به او امر و نهی کنند به عبارتی حد و مرزی در رابطه با خانواده نمی شناسد.

5. مشروبات الکلی نوشیده یا مواد مخدر مصرف می کند، نمی تواند که بدون آنها رابطه ی جنسی داشته یا که ((خوش)) باشد. قادر نخواهد بود که بدون مهمانی بازی و پهن کردن بساط در کنار دیگران باشد.

6. بی نهایت سفت و دقیق بوده و مرتباً عشق، محبت، توجه و هدایای بسیار به پایتان می ریزد. این طور به نظر می آید که ((بیست و چهار ساعته)) فقط به شما فکر می کند.

7. نسبت به شریک قبلی خود بسیار عصبانی بوده و مدام او را به خاطر مشکلاتی که داشتند، مقصر می داند.

8. می خواهد که همه جا رئیس باشد. همیشه خود را خیلی قوی جا می زند و همواره ((می داند که چه می خواهد)) و هیچگونه احساس ترس یا آسیب پذیری بروز نمی دهد.

 

  • با نشانه‌های هشداردهنده ای که در رابطه مشاهده می کنیم چه کار کنیم؟

مقصود از این بخش این نیست که شما را چنان وحشت زده کند تا به مجرد مشاهده ی هر گونه نقطه ضعف در شریک عاطفی شما پا به فرار بگذارید و دچار وسواس شوید.

همگی ما کوله باری از احساسات حل و فصل نشده را با خود به رابطه مان می آوریم و کسی را پیدا نخواهید کرد که هیچ گونه نشانه ی هشداردهنده ای از خود بروز ندهد.

سوالی کلیدی که لازم است در اینجا از خود بپرسیم این است که:

اگر بر فرض مایل باشم که با او و نقاط ضعف اش سر و کله بزنم، آیا او نیز به همان اندازه بر نقاط ضعف خود واقف بوده است و میل دارد که در رفع آنها بکوشد؟

هنگامی در یک رابطه، مشکلات می توانند حل شوند که هر دو طرف، نقاط ضعف خود را انکار نکنند. در صورت انکار تقریباً غیرممکن خواهد بود که آن دو، رابطه ی موفقی داشته باشند.

 

اشتباه سوم در رابطه؛ سازش های عجولانه و زودهنگام

سومین اشتباه رایجی که در روابط مرتکب می شویم، ((سازش های عجولانه و زودهنگام)) است: هر گونه تغییر و ویرایش ارزش ها، رفتارها و عادت هایتان تنها به این امید که وانمود کنید شما و شریک عاطفی تان از توافق و هماهنگی کافی برخوردارید.

شما این فرآیند سازش را در ابتدای رابطه با چشم پوشی و کوتاه آمدن از آن چه برایتان اهمیت دارد انجام می دهید، تا رابطه تان را حفظ کنید. هنگامی که درمی یابید عقاید، باورهایتان، علایق و دوستانتان به مذاق طرف مقابل شما خوش نمی آیند، ممکن است بخواهید برایشان اهمیت کمتری قائل شوید تا وانمود کنید بیش از آنچه عملاً واقعیت دارد با یکدیگر تفاهم دارید.

شما از آن رو سازش می کنید که مستاصل ((دوست داشته شدن)) هستید و می ترسید که رابطه تان شکست بخورد. شریک عاطفی شما حتی ممکن است نخواهد آنچه هستید و باور دارید را ترک گویید بلکه ممکن است این خود شما باشید. بنابراین سعی می کنید وانمود کنید که برای یکدیگر آفریده شده اید، پس به رنگ او درمی آیید.

تمامی روابط سالم حاوی درجاتی از سازش کاری هستند و وقتی که متعهد کسی شدید، دیگر نمی توانید مانند دوران مجردی زندگی کنید اما وقتی به منظور اجتناب از درگیری و برخورد سازش کنید مرتکب اشتباه شده اید.

راه چاره این است که ارزش ها و علایق خود را بشناسید و بعد وارد رابطه شوید. پیش از هر چیز به خودتان متعهد باشید و سپس به شریک عاطفی خود، اصلاً در صورت تعهد به خود می توانید به دیگری هم تعهد بدهید و پایبند باشید.

نتیجه:

در این مقاله به 3 اشتباه رایج و کلیدی برای ورود به یک رابطه پرداختیم که عبارتند از؛

نپرسیدن سوالات کافی، نادیده گرفتن علائم هشداردهنده و سازش های عجولانه و زودهنگام.شناخت و آگاهی نسبت به این اشتباهات در برقراری یک رابطه ی سالم به ما کمک و یاری می رساند.

قطعاً اشتباهات برای ورود به یک رابطه، همین 3 مورد نیستند اما این سه از مهم ترین ها هستند پس لازم است این موارد را نادیده نگیریم و در رابطه هایمان در نظر بگیریم.

خشم چیست

خشم چیست؟ 8 نکته رایج اما نادرست درباره‌ی خشم

وقتی صحبت از احساساتی مثل خشم، ترس، غم و غیره می شود احتمالاً  اولین سوالی که در ذهنمان می آید، تعریف این احساسات است که؛ ترس چیست؟ غم چیست؟ یا خشم چیست؟ و…

از این احساسات چه تعاریف و عقایدی به ما داده اند؟ آیا این تعاریف و عقاید رایج، صحت دارند؟ به راستی خشم چیست؟ خوب است یا بد؟ چرا باید احساس خشم داشته باشیم؟ در این مقاله قصد داریم به تعریف و شفاف سازی در مورد خشم بپردازیم.

 خشم چیست؟

قبل از اینکه بتوانید مدیریت خشم را بیاموزید، باید بدانید که خشم چیست؟ خشم نیز مانند لذت، ترس و غم یک احساس جهانی است. در واقع خشم در تمامی فرهنگ‌های دنیا جزئی جدا نشدنی از زندگی روزمره‌ی مردم است. خشم بخشی از ساز و کار بقای انسان است.

انسان نیز مانند بقیه‌ی موجودات هنگام مواجهه با تهدید، یا فرار می‌کنند و یا حمله. خشم عامل محرک حمله است و در عین حال می‌تواند تاثیری ناخواسته و منفی داشته باشد. به راستی که خشم مثل شمشیر دو لبه است. متاسفانه نظریه‌های غلط و نادرست در مورد خشم کم نیستند که در اینجا به 8 عقیده‌ی رایج و نادرست می‌پردازیم.

 خشم چیست 8 عقیده ی رایج و نادرست درباره ی خشم

مردان از زنان خشمگین ترند

اگر منظور از خشمگین‌تر بودن، تکرار تجربه‌ی خشم در موارد گوناگون است، باید بگویم این عقیده که مردان خشمگین‌تر از زنان هستند، اصلاً صحت ندارد. تحقیقات نشان داده که تعداد دفعات خشمگین شدن زنان به اندازه‌ی مردان است، یعنی به طور متوسط یک یا دو بار در هفته. از طرفی دیگر گزارش‌ها نشان می‌دهد در حالی که مردان خشم شدیدتری از خود بروز می‌دهند، زنان مدت طولانی تری خشمگین باقی می‌مانند.

خشم بد 

وقتی پای کنترل و کنار آمدن با استرس به میان می‌‎آید، خشم نقشی کاملاً مثبت و فوایدی بسیار دارد. چرا که به شما انرژی می‌دهد، ارتباط شما را با مردم بهبود می‌بخشد، اعتماد به نفس‌تان را بالا برده و در برابر وحشت و ناامنی از شما دفاع می‌کند (مسیح، گاندی و مارتین لوترکینگ همه مردانی خشمگین بودند ولی توانستند خشم خود را به ابزاری برای به وجود آوردن اصلاحات اجتماعی تبدیل کرده و از دنیا مکانی بهتر برای زیستن بسازند.)

خشم خوب

خشم وقتی منجر به خشونت در خانواده، تخریب اموال، سوء استفاده و اعتیاد جنسی، اعتیاد به مواد مخدر و زخم معده و خودزنی می‌شود، دیگر به هیچ وجه چیز خوبی نیست.

خشم تنها زمانی مسئله ساز می‌شود که آن را ظاهر کنیم. فقط حدود ده درصد از مردم هنگام عصبانیت، خشم خود را بروز می‌دهند و نود درصد بقیه، یا خشم خود را سرکوب می‌کنند (می‌گویند نمی‌خواهم در موردش صحبت کنم.) یا جلوی خشم خود را می‌گیرند (می‌گویند: اصلاً عصبانی نیستم، جدی می‌گویم)

کسانی که خشم خود را بروز می‌دهند مانند چرخ‌های روغن نخورده‌ای هستند که با سر و صدا توجه همه را به سمت خود جلب می‌کنند در حالی که کسانی هم که جلوی خشم خود را می‌گیرند و یا آن را سرکوب می‌کنند، به اندازه افراد خشمگین برون گرا نیازمند آموختن مدیریت خشم هستند.

هر چه سن افراد بالاتر می رود، تحریک ناپذیرتر می‌شوند

در واقع عکس این فرضیه صحیح است زیرا گزارش‌هایی که از افراد مسن‌تر می‌رسد؛ حاکی از احساسات منفی کمتر و کنترل بیشتر روی احساسات است. انسان‌ها نیز مانند بعضی از انواع پنیر، هرچه سنشان بالاتر می‌رود جا افتاده‌تر و بهتر می‌شوند.

خشم تنها حالتی از ذهن است

این غیرواقعی‌ترین فرضیه‌ای است که تا به حال وجود داشته است، ماهیت احساسات در درجه اول فیزیکی و جسمانی است. اگر خشم تنها حالت و وضعیتی از ذهن است پس چرا می‌‎گوییم: (وقتی عصبانی می‌شوم حس می‌کنم یک نفر با مشت محکم زده به سینه‌ام.)

باور کنید هنگامی که خشمگین می‌شوید، این احساس به سرعت در تمامی عضلات بدنتان بروز پیدا می‌کند، از موهای پشت گردنتان گرفته تا فشار خون، قند خون، ضربان قلب، میزان تعریق، ترشح صفرا و حتی درجه حرارت انگشتان‌تان، همه و همه قبل از اینکه خود متوجه شوید تغییر می‌کند.

تنها دلیل خشمگین شدن، میل به تلافی است

تحقیقات نشان داده که معمول ترین انگیزه خشم اشتیاق به دست آوردن قدرت یا اعتماد به نفس یا تصویری بهتر از خود است و لزوماً هدف آن آسیب رساندن نیست.

انتقام انگیزه‌ای است که در درجه دوم قرار می‌گیرد و سومین انگیزه، تخلیه احساسات انباشته شده ناشی از ناکامی‌ها و شکست‌ها است. باز هم تکرار می‌کنم، این احساس هیچ گونه هدف آشکاری برای ضربه زدن و آسیب رساندن به دیگران ندارد.

تنها دلیل خشمگین شدن، میل به تلافی است

فقط افرادی خاص با خشم خود مشکل دارند

در واقع طی سال‌هایی که به انسان‌ها در رابطه با مدیریت خشم‌شان کمک کرده‌ام، با افراد گوناگونی از راننده کامیون گرفته تا اساتید دانشگاه‌ها، دکترها، خانم‌های خانه‌دار، مادربزرگ‌ها، وکلا، پلیس‌ها، جنایتکاران، فقرا، میلیونرها، بچه‌ها، افراد مسن، خلاصه افراد متفاوت با نژادها و رنگ‌ها و ادیانی متفاوت برخورد داشته‌ام و در نهایت به این نتیجه رسیده‌‎ام که خشم احساسی جهانی است.

خشم حاصل برخوردهای انسانی است

به انسان‌هایی برخورد کرده‌ام که با قرار گرفتن در برابر بوی بد، درد و دمای بالای هوا هم عصبانی می‌شوند. هیچ کدام از این موارد (بو، درد، دمای هوا) هیچ ربطی به اعمال و رفتار بقیه انسان‌ها ندارد.

نقش خشم در زندگی

Emotion (احساس) لغتی مرکب است، بخش اول آن e نشانگر لغت انرژی و بخش دوم آن دقیقاً به معنای حرکت و جنبش است.

احساسات، شما را به حرکت وا می‌دارند، حرکت‌هایی که از شما در مقابل تهدیدها دفاع کرده، منجر به وابستگی‌های اجتماعی و تولیدمثل شده و باعث می‌شوند به دنبال سرگرمی‌های لذت بخش بروید و بعد از مرگ و از دست دادن عزیزان، شما را به وابستگی‌های دوباره و به سمت جست و جو و کشف محیط اطرافتان هدایت می‌کند. مختصر بگویم زندگی بدون احساسات، راکد و بی حرکت خواهد شد.

روان پزشک‌ها برای اشخاصی که به نظر می‌رسد احساساتی همچون خشم را تجربه نمی‌کنند از لغت خاصی استفاده می‌کنند و به آن‌ها افراد آلکسی تیمیک می‌گویند.

این افراد معمولاً:

  • هنگام شناسایی و تشخیص احساسات مختلف دچار مشکل می‌شوند.
  • هنگام برقراری ارتباط با دیگران سرد و خشک به نظر می‌رسند.
  • آگاهی احساسی ندارند.
  • از هیچ چیز لذت نمی‌برند.
  • در تشخیص احساسات روحی از احساسات جسمی با مشکل مواجه هستند.
  • در هنگام تصمیم گیری بیش از اندازه منطقی به نظر می‌رسند.
  • فاقد احساس همدلی با دیگرانند.
  • در برابر احساسات دیگران گیج و گنگ به نظر می‌آیند.
  • هنر، ادبیات و موسیقی هیچ احساسی در آن‌ها برنمی‌انگیزد.
  • تعداد خاطره‌های احساسی در آن‌ها کم و یا اصلاً صفر است (برای مثال خاطرات چندانی از زمان بچگی خود ندارند.)

خشم خوب است یا بد؟

می‌خواهید آدم با احساسی باشید ولی در عین حال می‌خواهید بر احساسات خود کنترل و احاطه هم داشته باشید؟ می‌خواهید اجازه دهید که خشمتان شما را به نوشتن نامه‌ای به سردبیر روزنامه محلی در ارتباط با نابرابری اجتماعی وادار کند؟

می‌خواهید خشمتان شما را برانگیزد تا هنگامی که در محیط کار از توان و استعدادهای شما سوء استفاده می‌شود از خودتان دفاع کنید؟ می‌خواهید که خشمتان به شما این قدرت را بدهد که به همسر خود بگویید:

(هی، اینجای زندگی ما مشکل دارد) این نوع خشم خوب است ولی اگر خشمتان تنها سبب شود که به بقیه یا خودتان آسیب برسانید، آن وقت است که خشم مشکل ساز می‌شود. بیایید به خشم به عنوان وسیله و ابزاری بنگریم که می‌تواند به زندگی‌تان کمک کند، البته اگر راه درست استفاده از آن را بدانید که در مقاله‌های آتی به مدیریت خشم می‌پردازیم.

نتیجه:

بنابراین همانطور که گفته شد خشم، یکی از احساسات اصلی و جدایی ناپذیر در ما انسان‌ها است به عبارتی بخشی از ساز و کار بقای ما که مانند یک شمشیر دو لبه است یعنی خوب بودن یا بد بودن آن بستگی به این موضوع دارد که ما چگونه از آن استفاده می‌کنیم. نمی‌‎توانیم بگوییم که این احساس وجود نداشته باشد زیرا وجود احساسات در ما یک امر ضروری است و نبود آن ما را دچار اختلال می‌کند.

در مورد خشم تعاریف و عقایدی رایج شده است که اکثراً به اشتباه آن را دریافت کرده‌ایم و در این مقاله به 8 مورد آن پرداختیم. شناخت نسبت به هر یک از این عقاید و تعاریف نادرست، به ما در آگاه سازی در رابطه با موضوع خشم و در نتیجه مدیریت آن کمک می‌کند.

7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن

7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن

  • آیا فشار، یکی از دلایل ورود به رابطه است؟
  • تنهایی و استیصال چگونه مرا به شروع یک رابطه و عشق وارد می کند؟

  • گرسنگی جنسی به من می گوید که وارد رابطه شوم….

  • بی توجهی به زندگی خود چه تاثیری بر ورود به رابطه و عاشق شدن دارد؟

  • وارد رابطه می شوم چون از بزرگ شدن فرار می کنم؟

  • احساس گناه دلیلی درست یا نادرست برای ورود به رابطه است؟

  • می خواهم وارد رابطه شوم تا خلاهای احساسی و روحی ام را پر کنم…

 

7دلیل نادرست برای ورود به رابطه وعاشق شدن

یکی از مسائلی که اکثراً مورد بحث میان ما انسان هاست، موضوع رابطه ی عاطفی و عشق است. حتی تا قبل از اینکه تجربه ی رابطه ی عاطفی را داشته باشیم، مشتاق هستیم که عاشق شویم تا ببینیم این رابطه و عاشق شدن چیست و خیلی از سوال هایی که در این باره ذهن ما را مشغول کرده است به خصوص در جستجوی این هستیم که یک رابطه ی سالم و آگاهانه چگونه شکل می گیرد و….

معلمی می گفت: (با گذشت سالیان و درس های بسیار آموختم که اگر به دلایل نادرست، عاشق و وارد رابطه شده باشید، احساس خوب(عاشق شدن) می تواند سریعاً به تاسف تبدیل گردد. ارتباط با یک فرد به دلایل نادرست، یکی از راه های ایجاد روابط ناسالم است. دلایل متفاوتی می توانند موجب شوند تا بدون اینکه عاشق شده باشید، با کسی رابطه ای را آغاز کنید.)

در این مقاله قصد داریم به 7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن بپردازیم.

 آیا فشار، یکی از دلایل ورود به رابطه است؟

یکی از دلایل نادرست برای ورود به رابطه و انتخاب شریک عاطفی، عامل فشار است. فشار از نظر سنی، از طرف خانواده و دوستان.

این نگرشی که(( سن شما از حد مشخصی گذشته و هنوز با کسی نیستید، پس غیرطبیعی هستید) یک فشار سنی است. البته این که آن سن، چه سنی است، از شخصی به شخص دیگر فرق می کند.

خودآگاه یا ناخودآگاه احتمالاً سنی را به عنوان سن ازدواج مدنظر دارید. این سن ممکن است که از زمینه های خانوادگی شما، سن ازدواج خواهران یا برادرانتان و یا از ذهنیت خودتان که سن(بلوغ فکری) چه سنی است، آمده باشد.

بعضی از مردم نسبت به عقاید خانواده و دوستان شان آسیب پذیرند و اجازه می دهند که به اجبار روابطی را شروع کنند یا ادامه دهند که آنها را خوشحال نمی کند. اگر خودباوری، عزت نفس و احساس ارزشمندی شما پایین است و یا بیش از حد تحت تاثیر اعضای خانواده تان هستید، این احتمال وجود دارد که صرفاً به جهت چیزهایی که دیگران فکر می کنند و نه برمبنای خواسته ی واقعی خود، رابطه ای را شروع می کنید به عبارتی اگر این تاثیرپذیری در شما زیاد باشد، دچار هم وابستگی(رجوع؛ مقاله ی هموابستگی چیست؟) هستید.

 صرف نظر از این که این فشار از جانب خانواده، دوستان یا حس فوریت شخصی خودتان باشد، اما در هر حال، نتیجه یکسان خواهد بود. ممکن است از استانداردهایی که از ((فرد مطلوب)) برای خود تعریف کرده اید، دست بکشید و چشم پوشی کنید.

وقتی از روی اجبار از جانب خود و یا دیگران فردی را برای رابطه انتخاب می کنید، نیروی خود را از دست می دهید و پایان ناخوشایندی را برای رابطه ی خود به جان می خرید. اگر در چنین وضعی بوده اید و یا هستید، از خود بپرسید که ((شما)) چه می خواهید و به این خواسته ی خود نسبت به خواسته ی دیگران اولویت ببخشید.

 

 

تنهایی و استیصال چگونه مرا به شروع یک رابطه و عشق وارد می کند؟

یکی دیگر از دلایل نادرست ورود به رابطه، تنهایی و استیصال است.

یک مثال از تنهایی و استیصال

شب، تنها در بستر خود دراز کشیده اید. از آخرین باری که کسی را داشتید مدت ها گذشته است. بدنتان احساس تهی بودن می کند. قلبتان دردمند است. ذهنتان به گذشته می اندیشد. روزهای خوب گذشته را به یاد می آورید.

روزهایی که کسی شما را در رابطه دوست داشت و به شما احساس خاص بودن می داد. ممکن است ناگهان به این فکر بیافتید که: ((شاید بهتر باشد که به او تلفنی بزنم و به او بگویم که دلم برایش تنگ شده است. ضرری ندارد. شاید او آنقدرها هم که من فکر می کردم، بد نبود.)

همه ی ما می توانیم با داستان بالا به نوعی ارتباط برقرار کنیم. از آن جایی که تنهایی را تجربه کرده ایم، برهه هایی از زندگی که از لحاظ روحی احساس تنهایی داشته ایم. مستاصل بوده ایم که به کسی مهر بورزیم. این مهم نبود که (چه کسی.) هر کسی. همه ما این چیزها را تجربه کرده ایم. اما متاسفانه رابطه ای که از سر تنهایی و برای نزدیک شدن به انسانی دیگر شروع می شود، می تواند به رابطه ای پیچیده و دردآور تبدیل شود.

وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید، بالا می رود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد که مناسب برای شما نیستند.

اگر حدس می زنید که اجازه داده باشید انتخاب های شما متاثر از وابستگی شما باشد، موفقیت شما در رابطه در گرو یک تصمیم درست و عاقلانه است. استانداردهای خود را صرف این احساس که (زمانه سخت شده) پایین نیاورید.

شما انسانی ارزشمند و دوست  داشتنی هستید که شایستگی رابطه ی دلخواه خود را دارید.یکی از راه ها برای بازیابی باور ارزشمندی این است که تله های شخصیتی و همچنین هم وابستگی خود را مورد بررسی قرار دهید.

گرسنگی جنسی به من می گوید که وارد رابطه شوم…

گرسنگی جنسی یکی از دلایل هفت گانه ی نادرست ورود به رابطه و عاشق شدن است.

  • آیا تا به حال شده است که برای نیاز شدید جنسی، سعی کنید تا خود را متقاعد سازید به کسی بیش از آنچه واقعیت دارد، علاقه مند هستید؟
  • آیا تا به حال چیزهایی را از شخص مورد علاقه تان نادیده گرفته اید؟، چیزهایی که برایتان خوشایند نبودند، تنها به دلیل اینکه رابطه ی جنسی خود را با او از دست ندهید؟

شما می دانید که درباره ی چه چیز در حال صحبت هستیم. مدت هاست که مجردید و به ازدواج با کسی که به طور معمول او را انتخاب نمی کنید، فکر می کنید. فقط به این دلیل که از لحاظ جنسی احساس گرسنگی می کنید. نهایتاً با این حقیقت رو به رو می شوید که رابطه و در نهایت ازدواج آن چیزی نیست که می پنداشتید و حال مجبور هستید که اعلام کنید فقط برای شهوت بوده است.

داستان های بی شماری از مردان و زنانی شنیده ایم که فقط برای لذات جنسی، درگیر روابطی جدی شده اند. وقتی چنین فشار جنسی را احساس می کنید، آمادگی آن را دارید که با هر کسی از راه برسد، رابطه ای جدی برقرار کنید و برای آن که خود را متقاعد کنید که کارتان درست است، چشم خود را بر روی آن چه می بینید، می بندید.

نکته ی مهم آن است که در اینجا دیگر موضوع عاشق شدن و رابطه ی آگاهانه مطرح نیست. چرا که شما نسبت به آن شخص جاذبه ی شدید جنسی دارید. ما این را (کوری شهوانی)

می نامیم. با گرسنگی جنسی ممکن است به کسی علاقه مند شوید که حتی چندان نیز برایتان جذاب نیست. شما فقط کسی را می خواهید که بتوانید با او رابطه ی جنسی داشته باشید.

 

بی توجهی به زندگی خود چه تاثیری بر ورود به رابطه و عاشق شدن دارد؟

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که شروع یک رابطه تا چه حد از تمرکز شما به امور دیگر می کاهد؟، هم و غم شما این می شود که برای مثال، چگونه احساسی دارد؟ احتیاجاتش چیستند؟ چگونه می توانید او را خوشحال کنید؟ یا این که چگونه رفتار شما، او را تحت تاثیر قرار می دهد؟ در واقع معمولاً به یک رابطه ی پر از کنترل و هم وابسته گونه دچار می شوید.

پس تعجبی نیست اگر که اغلب نه به آن دلیل که شخصی مناسب را یافته اید، بلکه از آن رو به روابط پا می گذارید که بهانه ای برای سرباز زدن از زندگی و امور مربوط به مراقبت از خودتان داشته باشید.

 

آیا از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود استفاده می کنید؟

جملات زیر را بخوانید و از خود بپرسید که آیا درباره ی شما چه در گذشته و چه در حال صدق می کنند یا خیر:

  • سابقه ای از روابط غیرمناسب و غیر ارضاکننده دارم.
  • هرگز بدون اینکه با کسی رابطه داشته باشم مدت زمان زیادی نمی توانم سر کنم.
  • در بخش های زیادی از زندگی شخصی خودم، عملکرد مطلوب را ندارم.
  • برنامه ها، طرح ها و رویاهایی دارم که هنوز آنها را دنبال نکرده ام.
  • وقتی با کسی رابطه دارم، به علایق و دوستان خودم وقت کمتری اختصاص می دهم.
  • معمولاً کمی زود عاشق می شوم.
  • از تنها بودن با خودم لذتی نمی برم و ترجیح می دهم که با دیگران باشم.
  • در مقایسه با خودم، به مراتب ساده تر می توانم به دیگر به منظور حل مشکلاتشان انگیزه بدهم.

 

اگر با برخی از جملات گفته شده برقرار کردید، این احتمال وجود دارد که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده می کنید. ممکن است چیزی که آن را (دل مشغولی) به عشق می پندارید، همان رویگردانی وافر شما از خود و مسائل تان باشد، چرا که مدام مشغول عشق ورزیدن به کسی باشید و تمام وقت تلاش کنید که آنها را خوشحال کنید و نیازهای آنان رابرآورده سازید، دیگر وقتی نخواهید داشت که به نیازهای خود بپردازید یا حتی رویاهایتان را دریابید.

بسیاری از مردم از این رو به روابط نیاز دارند که از کمبود شور و شوق و بی هدفی در زندگی خود خسته شده اند و به جای آنکه به درون خود نگاه کنند و دلیل این احساس را از درون خود جویا شوند، خود را درگیر روابط عشقی می کنند و آن را هدف خود قرار می دهند.

چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت، از آن رو در چنین مواقعی شما عاشق آن شخص نیستید بلکه شیفته ی دل مشغولی به رابطه و کنترل دیگری هستید و هنگامی که رابطه پایان می پذیرد، بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد.

 

وارد رابطه می شوم چون از بزرگ شدن فرار می کنم؟

اجتناب از بزرگ شدن یکی از دلایل ورود به رابطه در برخی افراد است.

بسیاری از افراد نه از روی آمادگی جهت قسمت کردن غنای زندگی خود با شخص دیگر بلکه از این رو رابطه ای را آغاز می کنند که می خواهند از آنها حمایت و مواظب شود. این مردها و زن ها سعی می کنند که از بزرگ شدن اجتناب کنند، بنابراین کسانی را برای خود انتخاب می کنند که نقش (بابا) و (مامان) را برای آنها بازی کنند. این روابط در جهت آموختن و رشد دو طرف نیستند بلکه برمبنای هم وابستگی ایجاد شده اند.

احتمال اینکه در چنین رابطه ای باشید وجود دارد اگر:

  • تفاوت سنی زیادی میان شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • تفاوت عمده ای میان موفقیت های شغلی شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • تفاوت بزرگی میان سطح تجارب زندگی شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • یکی از طرفین برای کمک و نصیحت به دیگری چشم دوخته باشد.

در این گونه روابط، شما خود را متقاعد می کنید که عاشق هستید. در حالی که صرفاً جایگزینی برای (مادر) و (پدر) یافته اید.

 

احساس گناه دلیلی درست یا نادرست برای ورود به رابطه است؟

یکی دیگر از دلایل نادرست برای ورود به رابطه، احساس گناه است.

  • آیا تا به حال فقط به این دلیل که به احساسات کسی لطمه ای نزنید، با او وارد رابطه شده اید؟
  • آیا تا به حال با کسی رابطه داشته اید که می دانستید بیش از آنچه شما به او علاقه دارید، او به شما علاقه مند است اما ان قدر احساس گناه می کردید که نمی توانستید رابطه را تمام کنید؟
  • آیا تا به حال فقط به این دلیل که دل کسی را نشکنید، به رابطه با او بیش از آن چه باید ادامه داده اید؟

اگر به هر کدام از سوالات بالا پاسخ مثبت دادید، پس دلیل نادرست را برای ورود به رابطه می فهمید، (احساس گناه). احساس گناه ممکن است انگیزه ی عجیبی برای شروع یک رابطه و یا ادامه ی آن به نظر برسد.

اما همیشه اتفاق می افتد. شما به خود می گویید که این احساس همان عشق است در حالی که چیزی جز همدردی یا در منتها درجه ی آن(حس ترحم) نیست. شما در موقعیت های عاشقانه نه از آن رو که می خواهید، بلکه به این دلیل که از آن چه پس از اتمام رابطه، اتفاق خواهد افتاد، می ترسید. شما زندانی احساس گناه خود هستید.

 

می خواهم وارد رابطه شوم تا خلاهای احساسی و روحی ام را پر کنم…

پر کردن خلاهای  احساسی و روحی خود یکی از دلایل دیگر در ورود به رابطه است.

یکایک ما در این زندگی در حال مبارزه و تلاش برای درک و شناخت رابطه مان با کل هستی هستیم و همگی آرزومندیم تا احساس کنیم بخشی از این کائنات هستیم که در آن زندگی می کنیم و نه چیزی جدای از آن.

 این اشتیاق روحی ماست که به گونه ای با منبعی متعالی از قدرت و معنویت متصل شویم. ما کودکانی هستیم با اندامی بزرگ سالانه، با این حسرت و آرزو که دوستمان بدارند، پذیرفته شویم و کامل باشیم. این اشتیاق نوع بشر است که با آنانی که در کنار اویند مرتبط شود.

نکته ی فوق العاده ای که در رابطه با عشق و رابطه وجود دارد این است که می تواند شما را از احساس سرور، شادمانی و تعلق خاطری که شبیه آن را در هیچ جای دیگری نمی توانید بیابید، پر کند و بدین گونه است که این عطش را سیراب می کند. عشق به موجودیت و هدف متعالی شما از هر آنچه انجام می دهید معنا می بخشد.

با این وجود ، این موهبت هنگامی که به منظور پر کردن خلاء های احساسی و روحی خود از آن استفاده می کنید، می تواند خطرناک باشد. خلاء هایی که خود باید بیاموزید که چگونه پر کنید.

یک رابطه ی حقیقتاً سالم، حس قدردانی دو طرف درگیر در رابطه را نسبت به شگفتی ها و رازهای خلقت بالا می برد و درهای رشد و تعالی روحی آنها را می گشاید.

همچنین به هر کدام از این دو شخص کمک می کند که زخم های دوران کودکی خود را التیام بخشد و خودباوری و عزت نفس آنها را از طریق احساس دوست داشته شدن و پذیرفته شدن از طرف خود و شخص مقابل، بالا می برد. اما وقتی که رابطه را با مقادیر قابل توجهی خلاء احساسی و روحی شروع می کنید، برای خود و شریک عاطفی تان درد و رنج به همراه خواهید آورد.

 

نتیجه:

در این مقاله به 7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن پرداختیم تا بتوانیم برای ورود به یک رابطه ، تصمیمات آگاهانه بگیریم و هر فرآیندی را، عشق تعریف نکنیم.

این 7دلیل نادرست عبارت بودند از؛

  1. فشار

  2. تنهایی و استیصال

  3. گرسنگی جنسی

  4. بی توجهی به زندگی خود

  5. اجتناب از بزرگ شدن

  6. احساس گناه

  7. پر کردن خلاء های احساسی و روحی

در صورت آگاهی به این عوامل و دلایل هست که ما می توانیم، رابطه ی آگاهانه را تا حدودی تشخیص دهیم.  ممکن است تنها دلایل نادرست برای ورود به یک رابطه، فقط و فقط همین 7 دلیل نباشند و می توانند فراتر از این دلایل هم باشند اما اینها، از بارزترین های دلایل نادرست در رابطه هستند که در آگاه سازی ما برای ورود به یک رابطه تاثیرگذارند.

 

چگونه تله ی شخصیتی خود را پیدا کنیم

چگونه تله ی شخصیتی خود را پیدا کنیم

پرسشنامه ی تله ی زندگی

زمانی که با موضوع (تله) یا (طرحواره) آشنا می شویم و به شناخت، نسبت به هر یک از ۱۱ تله ی زندگی می پردازیم ممکن است ابتدا در  تشخیص تله های شخصیتی خود؛ اینکه دچار چه تله ای هستیم، گیج یا دچار شک شویم در واقع شناسایی برایمان سخت باشد.
در این مقاله قصد داریم برای شناسایی تله های، تله یا طرحواره  شخصیتی خود، با استفاده از پرسش نامه های مختص به هر تله به شما کمک کنیم تشخیصی بهتر و اطمینان بخش داشته باشید و در نهایت بتوانید روند بهتری را در مسیر بهبودی و خودشناسی پیش بگیرید.

سرفصل ها:

راهنمای پاسخ گویی به پرسش نامه های مربوط به تله های زندگی

پرسش نامه ی تله ی زندگی رهاشدگی

پرسش نامه ی تله ی زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری

پرسش نامه ی تله ی محرومیت هیجانی

پرسش نامه ی تله ی طرد اجتماعی

پرسش نامه ی تله ی وابستگی

پرسش نامه ی تله ی آسیب پذیری

پرسش نامه ی تله ی نقص/شرم

پرسش نامه ی تله ی شکست

پرسش نامه ی تله ی اطاعت

پرسش نامه ی تله ی معیارهای سخت گیرانه

پرسش نامه ی تله ی استحقاق

  

پرسشنامه ی تله ی زندگی

راهنمای پاسخ گویی به پرسش نامه های مربوط به تله های زندگی

این پرسشنامه ها جهت سنجش و تشخیص تله های زندگی  است. این پرسشنامه ها شامل ۱۰ سوال هستند.

ابتدا یک قلم و کاغذ داشته باشید و شروع کنید.

برای پاسخ گویی به سوالات به احساس خود مراجعه کنید یا اینکه فکر کنید آن سوال در کل دوران زندگی تان چقدر درست است. اگر زندگی پر فراز و نشیبی داشته اید، سعی کنید برای پاسخ گویی به سوال های این پرسش نامه، چند سال اخیر را مدنظر قرار دهید.

برای پاسخ به هر سوال ۶گزینه پیش رو دارید که جواب شما یکی از این گزینه هاست. این گزینه ها عبارتند از: کاملاً غلط، تقریباً غلط، بیشتر درست است تا غلط، اندکی درست، تقریباً درست، کاملاً درست.

این ۶گزینه هر کدام دارای امتیازی است که پس از پاسخ به این ۱۰ سوال، امتیاز خود را یا نمرات سوال های خود را با هم جمع کنید و بعد از جمع بندی، به تفسیر نمرات یا امتیاز خود مراجعه کنید.

نکته ای که وجود دارد این است که اگر در یکی از این سوال ها، نمره ی ۵ را گرفتید، ممکن است این تله ی زندگی در ذهن شما شکل گرفته باشد، حتی اگر میانگین نمرات شما پایین باشد.

 

  • کلید نمره گذاری یا امتیازدهی
  1. کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  2. تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  3. بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  4. اندکی درست(امتیاز؛۴)
  5. تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  6. کاملاً درست(امتیاز؛۶)

 

 

  • پرسشنامه ی تله ی زندگی رهاشدگی

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی رهاشدگی است. با توجه به راهنمای پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫شدیداً نگرانم که مبادا افرادی را که دوست دارم مرا ترک کنند یا بمیرند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫به دیگران خیلی وابسته ام چون می ترسم مبادا مرا به حال خود بگذارند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫احساس می کنم هیچ پایگاه حمایتی مطمئنی ندارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

  ۴٫عاشق کسانی می شوم که تعهدی در رابطه با من ندارند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫هیچ کس خواهان رابطه ی پایدار با من نیست.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫وقتی احساس می کنم که افراد مهم زندگی ام از من دور می شوند، مایوس می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

 

۷٫برخی اوقات از اینکه افراد مورد علاقه ام مرا ترک کنند. چنان نگران می شوم که آنها را از خودم دور می کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫افراد نزدیک من پیش بینی ناپذیرند. یک آن با من مهربان هستند و لحظه ای بعد مرا به حال خودم رها می کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫من به شدت به افراد وابسته می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

  

۱۰٫در نهایت من تنها و بی کس خواهم ماند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی رهاشدگی

۱۰-۱۹:خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹:نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰۳۹:متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰۴۹:بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰۶۰:شاید این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

 

پرسش نامه ی تله ی زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری است. با توجه به راهنمای

پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫احساس می کنم که دیگران می خواهند به من صدمه بزنند یا از من سوء استفاده کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫در طول زندگی، افرادی که به من نزدیک شده اند، از من سوء استفاده کرده اند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫دیگران دیر یا زود به من خیانت می کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫احساس می کنم که باید در برابر دیگران از خودم سخت محافظت کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫اگر در برابر دیگران از خودم محافظت نکنم از من سوء استفاده می کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫برای پی بردن به صداقت دیگران، دست به امتحان آنها می زنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫اگر کسی بخواهد به من صدمه بزند، پیش دستی می کنم و به او صدمه می زنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫می ترسم که به دیگران اجازه بدهم تا با من صمیمی شوند چون دیر یا زود به من آسیب می زنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫وقتی به کارهای دیگران در قبال خودم فکر می کنم، عصبانی می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫افرادی که به آنها اعتماد داشتم با من بدرفتاری(کلامی، جسمی و جنسی) کرده اند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

 

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری

۱۰-۱۹:خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹:نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹:متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹:بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰:شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

 

پرسش نامه ی تله ی زندگی محرومیت هیجانی

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی محرومیت هیجانی است. با توجه به راهنمای پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫من به عشق بیشتری در زندگی ام نیاز دارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫واقعاً هیچ کس مرا درک نمی کند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫اغلب تمایل دارم با کسانی رابطه برقرار کنم که بی عاطفه و مهرگسل هستند و نیازهای عاطفی مرا برآورده نمی سازند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫احساس می کنم حتی صمیمی ترین افراد زندگی ام نیز پاسخگوی نیازهای عاطفی من نیستند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫هیچ فرد خاصی در زندگی ام ندارم که بخواهد احساس هایش را با من در میان بگذارد و واقعاً نگران حال من باشد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫در زندگی ام کسی نیست که مرا دوست بدارد،  به من محبت کند و با من صادقانه رفتار کند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫کسی در زندگی ام نیست که واقعاً به حرف دل من گوش دهد، مرا درک کند و نیازها و احساس های واقعی مرا بشناسد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫خیلی برای من دشوار است که به دیگران اجازه دهم از من حمایت و مرا راهنمایی کنند، حتی اگر این خواسته ی درونی من باشد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫سخت به دیگران اجازه می دهم که دوستم داشته باشند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫بیشتر اوقات تنها بوده ام.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

 

 

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی محرومیت هیجانی

۱۰-۱۹:خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹:نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹:متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹:بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰:شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

پرسش نامه ی تله ی زندگی محرومیت هیجانی

پرسش نامه ی تله ی زندگی طرد اجتماعی

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی طرد اجتماعی است. با توجه به راهنمای پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫در موقعیت های اجتماعی، خیلی کمرو و خجالتی هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫در مهمانی ها و در حضور دیگران، احساس می کنم کودن و خسته کننده هستم. انگار نمی دانم که چی می خواهم بگویم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫دوستانم از هر نظر(مثل قیافه، محبوبیت، ثروت، منزلت اجتماعی، تحصیلات و شغل) از من بهترند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫ترجیح می دهم بی خیال اکثر فعالیت های اجتماعی شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫احساس می کنم هیچ کس از من خوشش نمی آید. خیلی چاق، لاغر، بلند، کوتاه یا زشت هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫احساس می کنم با دیگران تفاوت های جدی دارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫احساس می کنم به هیچ گروه یا جایی تعلق خاطر ندارم. تنها و بی کس هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫احساس می کنم که همیشه در حاشیه ی جمع یا گروه هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫خانواده ی من با دیگر خانواده ها خیلی فرق دارد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫احساس می کنم از تمام جمع ها، کنار گذاشته شده ام.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی طرد اجتماعی

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹: بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰: شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

پرسش نامه ی تله ی زندگی وابستگی

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی وابستگی است. با توجه به راهنمای

پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫زمانی که می خواهم مسئولیت انجام کارهای زندگی روزمره ام را بر عهده بگیرم. احساس می کنم بچه ام تا یک آدم بزرگسال.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫در انجام کارهای شخصی ام توانایی لازم را ندارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫نمی توانم از پس انجام کارها برآیم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫معتقدم که دیگران بهتر از خودم می توانند از من مراقبت کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫اگر با مسئولیت جدیدی رو به رو شوم به دردسر می افتم مگر اینکه کسی مرا راهنمایی کند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

  

۶٫نمی توانم هیچ کاری را درست انجام دهم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫آدم بی کفایتی هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫عقل درست و حسابی ندارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫به قضاوت های خودم نمی توانم اعتماد کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫مسئولیت های زندگی روزمره برای من سخت و طاقت فرساست.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی وابستگی

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹: بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰:شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست. 

  

پرسش نامه ی تله ی زندگی وابستگی

پرسش نامه ی تله ی زندگی آسیب پذیری

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی آسیب پذیری است. با توجه به راهنمای

پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫نمی توانم ذهن خودم را از این فکر خلاص کنم که هر لحظه ممکن است اتفاق بدی بیفتد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫احساس می کنم هر لحظه می تواند حادثه ای ناگوار رخ بدهد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫نگرانم که آواره ی خیابان ها شوم یا بی خانمان گردم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫نگرانم که مبادا مورد حمله ی جیب برها، دزدها یا جنایت کاران قرار بگیرم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫نگرانم که مبادا دچار بیماری علاج ناپذیر شوم، حتی زمانی که پزشکان مشکلی را تشخیص نداده اند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫اگر به تنهایی سوار هواپیما، قطار یا هر وسیله ی نقلیه عمومی شوم، خیلی دچار اضطراب می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫دچار حملات شدید اضطراب می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫خیلی نسبت به احساس های جسمی ام آگاهی دارم و نگرانم که مبادا این احساس ها ، دلیل بیماری باشند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫نگرانم که در جمع و در حضور دیگران، کنترلم را از دست بدهم یا دیوانه شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫سخت نگرانم که مبادا تمام سرمایه مالی ام را از دست بدهم یا ورشکست شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

 

 

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی آسیب پذیری

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹: بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰: شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

پرسش نامه ی تله ی زندگی آسیب پذیری

پرسشنامه ی تله ی زندگی نقص/شرم

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی نقص/شرم است. با توجه به راهنمای پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫هیچ زن یا مردی مرا دوست ندارد، مخصوصاً اگر مرا بشناسد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫ذاتاً آدم مشکل دار و بی ارزشی هستم. لیاقت عشق دیگران را ندارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫رازهای سر به مهرم را با هیچ کس، حتی عزیزان خودم در میان نمی گذارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫تقصیر من است که والدینم دوستم ندارند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫شخصیت واقعی ام را پنهان می کنم. شخصیت واقعی ام غیرقابل پذیرش است. سعی می کنم شخصیت کاذب خودم را به دیگران نشان بدهم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫اغلب به سمت افرادی کشیده می شوم(والدین، دوستان و نامزد) که دست رد به سینه من می زنند یا مدام از من ایراد می گیرند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫اغلب خودم را به باد انتقاد می گیرم و شخصیت خودم را خرد می کنم.خصوصاً در حضور کسانی این کار را می کنم که مرا دوست دارند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫ویژگی های مثبت من در نظرم هیچ ارزشی ندارند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫احساس شرمساری زیادی را تجربه می کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫یکی از ترس های اصلی من این است که عیب هایم برملا شود.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)
  • تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی نقص/شرم

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹:بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰:شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

پرسشنامه ی تله ی زندگی شکست

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی شکست است. با توجه به راهنمای پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫احساس می کنم که موفقیت های دیگران در زمینه های مختلف از من بیشتر است و آنها لایق این موفقیت ها هستند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫به محض اینکه به آستانه ی موفقیت می رسم، احساس شکست می کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫اکثر افراد همسن و سال من در کارشان موفق تر از من هستند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫آدم ناموفقی بودم و هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫احساس می کنم که مثل بقیه باهوش نیستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫به دلیل شکست هایم در محیط کار، احساس حقارت می کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫در حضور دیگران خجالت می کشم چون خودم را بر اساس دستاوردهایم قضاوت می کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫اغلب، دیگران مرا با کفایت تر از آنچه هستم، می پندارند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫احساس می کنم که هیچ استعداد به دردبخوری ندارم که در زندگی ام واقعاً گره از کارهایم بگشاید.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫کار فعلی ام پایین تر از حد توانایی های من است.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

 

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی شکست

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹: بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰: شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

پرسشنامه ی تله ی زندگی شکست

پرسشنامه ی تله ی زندگی اطاعت

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی اطاعت است. با توجه به راهنمای پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫اجازه می دهم که دیگران مرا کنترل کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫می ترسم که اگر مطابق میل دیگران عمل نکنم، دست به تلافی و انتقام جویی بزنند یا از دست من عصبانی شوند و مرا طرد کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫احساس می کنم تصمیم های مهم زندگی ام را من نگرفته ام.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫سخت توقع دارم که دیگران به حقوق من احترام بگذارند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫سخت نگران پذیرش و تایید دیگران هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫دست به هر کاری می زنم و دردسر زیادی تحمل می کنم تا از تعارض و ستیزه جویی جلوگیری کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫در روابط اجتماعی اکثراً به نفع دیگران رفتار می کنم تا نفع خودم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫خیلی دل رحم هستم به نحوی که معمولاً کار و زحمت مراقبت از نزدیکانم روی دوش من است.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫هرگاه خواسته های خودم را در اولویت قرار دهم، سخت دچار احساس گناه می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫آدم خوبی هستم چون بیشتر از آنچه به فکر رفاه حال خودم باشم به فکر حل مشکلات بقیه هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی اطاعت

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹: بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰: شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

پرسشنامه ی تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه است. با توجه به راهنمای

پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

  • سوالات

۱٫همیشه باید رتبه اول باشم. باید در اکثر کارها بهترین باشم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫کمتر کاری مورد رضایت و قبول من قرار می گیرد.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫هر کاری را باید طبق نظم خاص خودم و در حد عالی انجام بدهم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫باید از تمام وقت هایم، بهترین استفاده را ببرم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫چنان مشغول کار هستم که فرصتی برای استراحت و آرامش ندارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫به دلیل اینکه تمام فکر و ذهنم سخت به کار مشغول است، از روابط بین فردی غافل شده ام.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫به دلیل اینکه به شدت تحت فشار زمان و استرس هستم، سلامتی من به خطر افتاده است.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫اگر اشتباه کنم، لایق بدترین انتقادها هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫سخت رقابت گرا و اهل چشم و هم چشمی هستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫ثروت و منزلت اجتماعی برای من بی نهایت مهم هستند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

 

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین. این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹: بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰: شدید.این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

 

پرسشنامه ی تله ی زندگی معیارهای سخت گیرانه

پرسشنامه ی تله ی زندگی استحقاق

هدف این پرسشنامه، سنجش تله ی زندگی استحقاق است. با توجه به راهنمای

پاسخ گویی شروع کنید و به سوالات پاسخ دهید.

۱٫برای من خیلی سخت است که دیگران در مقابل درخواست هایم جواب منفی بدهند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۲٫وقتی نتوانم به خواسته هایم برسم، عصبانی می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۳٫من آدم خاصی هستم و نباید از قواعد و مقررات متداول، پیروی کنم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۴٫نیازهای من در اولویت است.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۵٫خیلی سخت است که دست از رفتارهای اعتیادی(مثل سیگار کشیدن، پرخوری، می‌گساری) یا مشکلات رفتاری بردارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۶٫انجام کارهای معمولی و کسل کننده، عذاب آور است. اصلاً آدم اهل این جور کارها نیستم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۷٫طبق هیجان ها و تکانه هایم عمل می کنم، اگرچه بعدش دچار دردسر می شوم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۸٫اگر به هدفم نرسم خیلی زود ناکام می شوم و دست از تلاش برای رسیدن به آن هدف برمی دارم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۹٫اصرار دارم که دیگران مطابق میل من رفتار کنند.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

۱۰٫خیلی سخت است که دست از خوشی و رضایت آنی بردارم به این امید که در آینده به اهداف و دستاوردهای بزرگی برسم.

  • کاملاً غلط(امتیاز؛۱)
  • تقریباً غلط(امتیاز؛۲)
  • بیشتر درست است تا غلط(امتیاز؛۳)
  • اندکی درست(امتیاز؛۴)
  • تقریباً درست(امتیاز؛۵)
  • کاملاً درست(امتیاز؛۶)

تفسیر نمرات پرسشنامه ی تله ی زندگی استحقاق

۱۰-۱۹: خیلی پایین. احتمالاً این تله ی زندگی در ذهن شما شکل نگرفته است.

۲۰-۲۹: نسبتاً پایین.این تله ی زندگی ممکن است گاهی اوقات یقه ی شما را بگیرد.

۳۰-۳۹: متوسط. این تله ی زندگی باعث مشکلاتی برای شما شده است.

۴۰-۴۹: بالا. بدون شک یکی از تله های مهم زندگی شماست.

۵۰-۶۰: شدید. این تله ی زندگی دقیقاً یکی از تله های اصلی زندگی شماست.

معرفی کتاب: برای هر مشکلی یک راه حل معنوی وجود دارد

معرفی کتاب: برای هر مشکلی یک راه حل معنوی وجود دارد

برای هر مشکلی یک راه حل معنوی وجود دارد

این کتاب اثری از (وین دایر) است.
عنوان کتاب هم به واسطه ی تجربه ای گسترده از وین دایر، انتخاب شده است.
کتاب برای هر مشکلی راه حلی معنوی وجود دارد، دارای ۲ بخش و ۱۲ فصل است.
بخش اول، حول اصول اساسی برای یافتن راه حل معنوی مشکلات و بخش دوم به دستیابی به راه حل معنوی مشکلات، می پردازد.

پیام اصلی این کتاب در ده نکته ارائه شده است که در اینجا به مواردی از آن اشاره می کنیم؛

  • هر آن چه در دنیای ما وجود دارد چیزی بیش از یک نیرو هست. هر چیزی با فرکانسی خاص حول این نیرو به ارتعاش در می آید.
  • سریع ترین نوع فرکانس، همان فرکانس هایی است که آن را نیروی معنوی می نامم.
  • شما از قدرت و توانایی لازم برای افزایش نیروی درونی و دستیابی به سریع ترین نوع نیرو برای حل مشکلات زندگی خود برخوردار هستید.
  • برای دست یابی به راه حل معنویِ (مشکلاتی) که با آنها رو به رو می شوید، باید برخی اصول و قواعد را درک کرده، آن را عملی سازید.

و…

این کتاب برای چه افرادی مناسب است

  • برای افرادی که با مشکلات و دردسرهای زندگی درگیر هستند.
  • برای افرادی که در نقطه ی سخت و بحرانی در زندگی خود هستند.
  • برای افرادی که فکر می کنند برای مشکلاتشان هیچ راه حلی وجود ندارد.
  • برای افرادی که قصد شناخت نسبت به معنویات را دارند.
  • برای افرادی که خواستار روشنایی و شادی در زندگی خود هستند.
  • برای تمام کسانی که از مشکلات خود خسته شده اند.
  • برای افرادی که می خواهند از نفرت به عشق، از تاریکی به نور و… برسند.
  • برای افرادی که قصد تغییر باورهای معنوی خود را دارند.
  • و…