دومین مهارت در کوچینگ

دومین مهارت در کوچینگ

دومین مهارت در کوچینگ

در مقاله ی قبل به اولین مهارت در کوچینگ که ایجاد صمیمیت و ارتباط بود، پرداختیم.
این سوال وجود دارد که دومین مهارت یا مهارت بعدی در فرآیند کوچینگ چیست؟، آیا این مهارت به عنوان یک کوچ یا مربی در ما وجود دارد؟، اگر در فردی وجود ندارد یا به عبارتی در شخص فعال نیست، چگونه آن را پرورش دهد؟ و….
دومین مهارت در کوچینگ، مهارت گوش دادن است که در این مقاله قصد داریم به طور مفصل به آن بپردازیم.

  

سرفصل ها:

 

 سطوح مختلف گوش کردن در فرآیند کوچینگ

هنر گوش کردن معمولاً با نوعی رفتار اشتباه گرفته می شود و به عنوان یک نوع مهارت دست کم گرفته می شود. شنوندگان خوب درک بهتری از افراد و موقعیت ها دارند، به این معنا که می توانند موثرتر از دیگران نسبت به یک موقعیت واکنش نشان دهند.

یک شنونده خوب تنها به واسطه توجهی که به گوینده دارد، به او کمک می کند. در کوچینگ هنگامی که به صورت موثر به کسی گوش می دهید به او این امکان را می دهید که آرام شود، ایده هایش را روشن تر بیان کند و عموماً حس درک شدن به او دست دهد. اغلب در گفتگو تنها به دلیل کیفیت گوش کردن شخص دیگر، این حس به ما دست می دهد که در حال رشد هستیم.

بنابراین در مکالمات کوچینگ عواقب و پیامدهای گوش کردن ضعیف مهم هستند. به عنوان کوچ یا مربی هنگامی که گوش کردن موثر ندارید، در درک مراجع خود و موقعیت او خود را ناتوان خواهید کرد.

همچنین تمرکز حواستان را بر مراجع خود از دست می دهید، در حالی که اکثر قدرت و پتانسیل گفتگو از همین تمرکز ناشی می شود. اگر هر کوچ یا مربی در طی گفتگوی کوچینگ از گوش دادن موثر به مراجع خود ناتوان باشد، با گذشت زمان این امر تبدیل به مانعی واقعی برای موفقیت آنها خواهد شد.

تاثیرات و مزایای گوش دادن

ضرب المثلی داریم که می گوید ((با مشورت، مشکلات آسان تر می شوند))، این گفته به تاثیرات مفیدی اشاره دارد که گوش کردن به مشکلات یک فرد بر او به جای می گذارد.

به نوعی با گفتن و شنیدن یک مشکل، از وخامت آن برای فرد کاسته می شود. به این ترتیب گوش کردن هدیه ای است که می توانیم به دیگران ببخشیم. به عنوان شنونده، گوش کردن یک هدیه است، زیرا نیازمند این است که شما تمام تلاش خود را به کار برید تا برای مدتی خود را فراموش کرده و کاملاً بر دیگری متمرکز شوید. در مکالمات معمولی این کار برای اکثر ما طبیعی نیست، زیرا عادت کرده ایم که بیشتر خودمان را بازگو کنیم و به دیگری به صورت فعال توجهی نکنیم.

به عنوان کوچ صرف نظر از اینکه تا قبل از جلسه کوچینگ چه اتفاقی افتاده است، باید افکار و رویدادهای شخصی را کنار بگذارید و بر شخصی که در حال کوچینگ او هستید متمرکز شوید.

به دلیل توجهی که این کار می طلبد، برای بیشتر افراد ساده نیست. ذهن ما گرایش به منحرف شدن و پرت شدن دارد و باید یاد بگیریم که این گرایش را کاهش دهیم.

گوش کردن متمرکز مانند ماهیچه ای است که با گذشت زمان آن را با اراده و تمرین زیاد می توان تقویت کنیم.

گوش کردن به دیگران یکی از راه های افزایش توانایی خود در تاثیرگذاری است، و با این وجود ما اغلب این نکته را به طرز عجیبی فراموش می کنیم. در عوض هنگامی که در تلاشیم بر دیگری اثر بگذاریم، معمولاً زیاد حرف می زنیم. هنگامی که اکثر زمان گفتگو را به خودمان تخصیص می دهیم، تواناییمان را در کسب اطلاعات از طرف مقابل کاهش می دهیم.

هنگامی که بیشتر در وضعیت شنونده قرار بگیریم و برای گفته های طرف مقابل یا دیدگاه او ارزش قائل باشیم، اغلب اطلاعات و بینش مرتبطی را که برایمان سودمند است به دست می آوریم.

برای مثال فرض کنید از دوستی خواسته اید که با شما به تععطیلات بیاید، اما او هنوز پاسخ مناسبی به شما نداده است و پاسخ دادن را به تعویق می اندازد. بنابراین زمان زیادی را صرف این می کنید که به او بگویید آن مکان، امکانات و آب و هوای آنجا چقدر خوب است و بعد از آن می فهمید که او به  نظر هنوز هم متقاعد نشده است.

هنگامی که مدت زمانی را صرف گوش کردن به دلایل مخالفت او با این سفر می کنید که حقیقتاً او چه می خواهد، در وضعیت بهتری برای تاثیرگذاری بر او یا اصلاح تفکر او قرار می گیرید. یا اینکه در نهایت می پذیرید امکان آمدن او به این سفر به هیچ عنوان وجود ندارد و تلاش برای راضی کردن او تنها هدر دادن انرژی محسوب می شود.

 

گوش دادن در حین کوچینگ

یک کوچ یا مربی خوب در نتیجه خوب گوش دادن قادر است که به ورای آنچه گفته می شود دست یابد و به آنچه ناگفته می ماند توجه کند. این کاری جادویی نیست؛ تنها به این دلیل است که بیشتر ما اکثر اوقات کاملاً به دیگران گوش نمی کنیم. بنابراین به عنوان کوچ یا مربی باید قادر باشید گوش دادن خود را متمرکزتر و موثرتر از چیزی کنید که در مکالمات معمولی انجام می شود.

برای مثال ممکن است مراجعتان توضیح دهد که درباره تغییر شغل آینده اش چقدر هیجان زده است، بگوید در حال حاضر حرکت در یک جهت مشخص برای او خوب است و در حال حاضر زمان بندی و کار هوشمندانه ای است و…..اما شما در حین گوش دادن ممکن است چیز دیگری را حس کنید که گفته نشده و با آنچه مراجعتان می گوید در تناقض است. شاید تغییری در لحن صدای او حس کرده باشید و یا چیزی در گفته های او صادقانه به نظر نرسد.

در هماهنگی فعال شما قادرید موشکافی هایی انجام دهید که در گوش دادن یا توجه غیرجدی به سادگی از قلم می افتند.

سپس قادرید هر آنچه مورد توجهتان قرار گرفته را بیان کنید و اضطراب های مربوط به تغییر شغل او را بررسی کنید. هنگامی که بتوانیم هم با گفته ها و هم با ناگفته ها رو به رو شویم، گفتگو هم برای گوینده و هم شنونده عمق بیشتری پیدا می کند.

انواع سطوح گوش کردن

انواع و یا حالت های مختلفی در گوش کردن وجود دارد، اگر چه ما معمولاً به گونه ای درباره این مطلب بحث می کنیم که گویا تنها یک نوع از آن وجود دارد.

می پرسیم: ((گوش میکنی؟)) و انتظار پاسخ ((بله)) یا ((خیر)) را داریم، گویا گوش کردن دارای سوییچی است که بتوان آن را خاموش یا روشن کرد. شاید پاسخ دقیق تر آن این باشد ((تقریباً…)) یا ((بله، اما تنها به کلمه هایت)) یا ((کاملاً! با ذهن و بدنم!)).

کیفیت گوش کردن ما با میزان تلاش متمرکزی که معطوف به چیزی یا فردی می کنیم، تغییر می کند.

با عمیق تر شدن سطح گوش دادن، تمرکز و توجه ما بر طرف مقابل نیز بیشتر می شود.

 

انواع گوش دادن عبارتند از:

  • گوش دادن تصنعی؛ احتمالاً آن را تحت عنوان ((تظاهر به گوش دادن)) می شناسید. یعنی به کسی نگاه می کنید و احتمالاً سر تکان می دهید و صداهایی مانند ((اوهوم)) و یا ((بله)) یا ((جالب است)) از شما شنیده می شود. ممکن است طرف مقابل از گوش کردن نصفه نیمه شما ناآگاه باشد و به صحبت ادامه دهد؛ همچنین ممکن شنونده حسی از گوش دادن نصفه نیمه شما داشته باشد گه بر توجه و حالت خود او نیز تاثیر بگذارد.

در گفتگوهای معمولی، اغلب افکار ما جای دیگری سیر می کند. در طی گفتگو ممکن است درباره چیزی غیر از آنچه که طرف مقابل می گوید فکر کنیم، یا در بحر افکار و باورهایی فرو رویم که در اثر آنچه گفته شده به وجود آمده اند. گاهی اوقات ممکن است یک نکته ای که طرف مقابل گفته را از دست بدهیم و سررشته گفتگو از دستمان خارج شود، شاید بگویید

((ببخشید، حواسم نبود، الان چه گفتید؟)) گاهی اوقات حتی به طور عمدی به آنچه که طرف مقابل می گوید بی توجهی می کنیم(زیرا افکار خودمان مهم تر به نظر می رسند).

شرایط و نیت شما در یک گفتگو تعیین خواهد کرد که آیا از سطح گوش کردن مناسبی استفاده می کنید یا خیر. برای مثال هنگامی که به پرحرفی ها، داستان ها یا بازسازی رویدادها توسط یک کودک گوش می کنید، گوش کردن تصنعی گاهی اوقات خوب است و هم برای شما

و هم برای کودک مناسب است. اگر چه همانطور که می دانید، گوش کردن واقعی داستان های کودکان واقعا عالی است، زیرا ما را قادر می سازد که گامی به سوی دنیایی هیجان انگیز برداریم.

همچنین راه خوبی برای نشان دادن این است که به کودک اهمیت می دهید؛ هنگامی که به طور مناسبی به آنها گوش می دهید، حس ارزشمند بودن به آنها دست می دهد که به ایجاد عزت نفس در آنها کمک می کند و اگر باعث شود حس کنید فرد/والد بهتری هستید، احتمالاً برای شما نیز خوب است.

علاوه بر این، گوش کردن سطحی ممکن است هنگامی مناسب باشد که حس کنید طرف مقابل در حقیقت با شما صحبت نمی کند، او فقط دارد از حرف زدن لذت می برد یا شاید خود را تخلیه می کند و نیاز به دخالت کمی از سوی شما دارد. البته به خاطر داشته باشید که هر از چند گاهی که سررشته کلام از دستتان خارج شد به گفتگو برگردید.

این نوع گوش کردن در کوچینگ جواب نمی دهد زیرا دستیابی به هدف شما از گفتگو متکی به جمع آوری اطلاعات و درک مقابل است. اما اگر مربیان گاهی اوقات به افکار خود فرو می روند و اجتناب از این امر دشوار است. اگر این امر به عنوان یک کوچ یا مربی برایتان اتفاق

می افتد و اطلاعات کلیدی را از دست می دهید، توصیه می کنم تا حد ممکن راحت باشید.

مثلاً ((ببخشید، من هنوز به ایده های تو درباره ی شغل جدیدت فکر می کنم، می توانی آخرین نظرت را دوباره تکرار کنی؟))

با اعلام اینکه توجه یا تمرکزتان را در گوش دادن از دست داده اید، تعهد خود به گوش دادن را مجدداً اثبات می کنید. بنابراین کسی که در حال صحبت است می فهمد که تلاش اصلی شما بر او و آنچه می گوید قرار دارد. از آنجا که اکثر افراد تصدیق می کنند که خود نیز ممکن است در گفتگو حواسشان پرت شود، این امری است که به آسانی می توان آن را بخشید.

 

  • گوش دادن مکالمه ای؛ گوش دادن مکالمه ای نوعی از گوش کردن است که اکثر اوقات انجام می دهیم. در بحث های معمولی و غیررسمی ما گوش می کنیم، فکر می کنیم، صحبت

 می کنیم و….تمرکز ما بر فرد دیگر، آنچه می گوید و نیز آنچه خود می گوییم و یا در فکرمان می خواهیم بگوییم است.

تعادل بین صحبت کردن، گوش کردن و پردازش داخلی اطلاعات در هر فرد با دیگری متفاوت است. این تعادل به چندین فاکتور بستگی دارد، از جمله نوع شخصیت ما، ماهیت مکالمه، احساس ما و غیره. برخی افراد بسیار بیشتر از اینکه گوش کنند صحبت می کنند، برخی افراد ترجیح می دهند کمتر صحبت کنند و بیشتر گوش کنند و برخی به نظر تعادل خوبی بین این دو برقرار می کنند.

مجدداً تاکید می کنم که نیت شما در طی گفتگو بر گوش کردنتان تاثیر می گذارد. پلیسی که به جمع آوری حقایق در صحنه تصادف مشغول است، احتمالاً بیشتر گوش می دهد، ثبت می کند و قبل از پرسیدن سوالات دیگر یا خلاصه سازی برای بررسی حقایق، اطلاعات را درون خود پردازش می کند.

گوش کردن مکالمه ای برای اکثر ما یک فعالیت طبیعی است. این کار نیاز به تلاش کمی دارد، در بیشتر مکالمات روزانه ما وجود دارد و می تواند سرگرم کننده و واقعاً انرژی بخش باشد. با این وجود مکالمات کوچینگ به دلیل اهدافتان، مشابه این مکالمات روزمره نیستند. در کوچینگ باید حالت عمیق تر و متمرکزتری از گوش کردن را به وجود آوریم.

 

  • گوش کردن فعال؛ به عنوان یک کوچ یا مربی موثر باید قابلیت گوش کردن فعال را در خود توسعه دهید. همانطور که از نام آن پیداست، این کار نیازمند این است که ما به شیوه ای فعالانه گوش بدهیم، آنچه گفته می شود را تصدیق کنیم، پیام ها را مجدداً بیان کنیم، فهم خود را چک کنیم و غیره.

هنگامی که به این طریق گوش می دهید، عموماً مطالب زیر صادق هستند؛

  • قصدتان این است که بر آنچه طرف مقابل می گوید متمرکز بمانید تا بتوانید آنچه او می گوید را کاملاً فهم کنید.
  • بیشتر تلاش می کنید که گوش کنید و اطلاعات را پردازش کنید تا اینکه خودتان صحبت کنید.
  • از لحاظ ذهنی در حال ثبت حقایق هستید تا بتوانید بعداً از آنها استفاده کنید.
  • به طور منظم با ایجاد صداها، ژست ها یا حالات مناسب تایید می کنید که هنوز در حال گوش کردن هستید.

  • با استفاده از سوالات واضح کننده، تکرار یا خلاصه بندی اطلاعات برای طرف مقابل و شاید انجام مشاهدات یا ارائه نتیجه گیری به او، به طور فعالانه در تلاشید تا آنچه گوینده به شما می گوید را فهم کنید.

در این نوع گوش کردن، شنونده خیلی بر این مطلب تمرکز دارد که درک کند چه اتفاقی افتاده است. شنونده در حال جمع آوری حقایق، پر کردن شکاف ها و تلاش برای به دست آوردن تصویری کامل تر از روبدادهاست. شنونده انرژی زیادی صرف ابراز افکار و دیدگاه های خود نمی کند، نه داستان مصاحبه هایی که داشته است را تعریف می کند و نه ایده یا نظری می دهد. این رفتارها بیشتر مناسب حوزه ((گوش کردن مکالمه ای)) است که شنونده از یک توالی زمانی نسبتاً منطقی نیز پیروی می کند، درباره اقدامات یا رویدادها به همان ترتیبی که اتفاق افتاده اند سوال می کند.

برای مثال سوال ((خب بعد از آن چه شد؟)) در پایان گفتگو می آید و نه ابتدای آن.

این کار گوینده را قادر می سازد تا اطلاعات را مجدداً به شیوه ای جمع بندی کند که برای طرف مقابل منطقی به نظر برسد.

 

  • گوش کردن عمیق؛ آخرین نوع گوش کردن برخلاف گروه های دیگر آن است، از این نظر که نتیجه ای فراتر از آنچه به طور منطقی انتظار داریم از طریق گوش کردن به دیگران به دست می آوریم.

شنیده ام که افراد مربی های خوب را به خاطر توانایی شان در گوش کردن و درک طرف مقابل و به واسطه بینش هایی که از گفته ها و حتی ناگفته های آنها به دست می آورند، دارای قدرت تلپاتی می دانند. به طور ساده کوچ ها یا مربی ها قدرت تلپاتی ندارند اما سطح درک و بینش بالایی وجود دارد که هنگام گوش کردن عمیق در درون مربی یا کوچ شکل می گیرد.

هنگامی که یک مربی قادر به دستیابی به این کیفیت در گوش کردن باشد، قادر است حس طرف مقابل و آنچه او می گوید را تجربه کند. می توانم این نوع گوش کردن را به این صورت توصیف کنم که وضعیت شما به گونه ای تغیر می کند که:

  • شما کاملاً شفاف و در اختیار فرد گوینده قرار دارید.
  • آگاهی شما کاملاً بر فرد مقابل متمرکز است.
  • ذهن شما کاملاً آرام و خونسرد است.
  • توجه کمتری نسبت به خود دارید.
  • وضعیت گوش کردنتان می تواند به هم بخورد مثلاً وقتی گوینده از شما سوالی بپرسد و یا به نوعی تایید شما را بخواهد.

این سطح برتر در گوش کردن، خصوصیاتی مشابه با مراقبه دارد، از این لحاظ که ذهن شنونده الزاماً آرام است و توجه او هدایت شده و متمرکز است. بسته به نوع مراقبه ای که انجام می دهید، توجه شما باید معطوف به چیزی باشد مثلاً تنفس خود و یا سنگریزه ای مقابل شما، یا اصلاً هیچ چیز(هیچ فکری در ذهن نداشته باشید).

هنگامی که به این شیوه گوش می کنیم، توجهمان را از خود(افکار و احساسات خودمان) منحرف می کنیم و بر شخص مقابل معطوف می شویم. بسته به توانایی شما برای ایجاد ارتباط با طرف مقابل(افکار و احساسات او در یک موقعیت)، کیفیت اطلاعاتی که دریافت می کنید قابل توجه است.

فرد گوینده همانطور که صحبت می کند، احتمالاً حس درک شدن بیشتری از جانب شما پیدا می کند و شاید رابطه نزدیک تری با شما حس کند. به این طریق گوش کردن عمیق تبدیل به روش دیگری در ایجاد صمیمیت می گردد و این ایجاد صمیمیت، اولین مهارت در کوچینگ است.

در فرآیند کوچینگ، چگونه گوش دهیم؟

  • بیاموزید که با تمام بدن خود گوش کنید.

  • توجه خود را با نیتتان ترکیب کنید.

  • گوش کردن عمیق تر را در خود توسعه دهید.

 

 

بیاموزید که با تمام بدن خود گوش کنید.

کوچ ها یا مربیان باتجربه آموخته اند که نه تنها از ذهن خود، بلکه از همه بدن خود برای گوش کردن به دیگران استفاده کنند. بنابراین آنها متوجه احساسات خود می شوند و برای تعیین پاسخ و رویکرد خود از آنها استفاده می کنند.

ما این مسئله را به صورت یک علامت ساده متوجه می شویم، مانند یک حس احتیاط یا نوعی ناراحتی که ممکن است حتی فیزیکی هم باشد، مثلاً حسی در شکم یا شانه هایمان. اگر چه گاهی ناراحتی مناسب است و هیچ کاری لازم نیست برای آن انجام دهیم اما در موارد دیگر نشانه هایی از بدنتان، نحوه گوش دادن شما را غنی تر می کنند و بنابراین مسیری را که در یک گفتگو دنبال می کنید هدایت می کنند.

برای مثال شاید این حس را داشته باشید که گفتگو کمی سطحی است، یا فاقد مفهوم است و ممکن است نشانه آن را به صورت نوعی فشار در قفسه سشینه خود حس کنید. بنابراین تصمیم می گیرید که گفتگو را متوقف کنید و این فکرتان را بررسی کنید: مثلاً ((یک لحظه می توانم بررسی کنم… به نظرت این موضوع در حال حاضر برایت مفید است که بر آن تمرکز کنیم؟ می خواهم مطمئن شوم که در این جلسه اهداف تو را مدنظر قرار می دهیم)).

یکی از بهترین روش های افزایش توجه خود در این حوزه، تمرین حاضر بودن است(حاضر بودن نزد خودتان، وضعیتتان و فردی که با او هستید). به این طریق به این ارتباطات و نشانه های بدنی توجه خواهید کرد.

توانایی شما در حفظ خودآگاهی لحظه ای را افزایش خواهد داد. اگر می دانید که معمولاً در ذهن خود سیر می کنید، این روش خوبی برای بازگرداندنتان به واقعیت است. همچنین با آموختن تمرکز بر آنچه که هم اکنون رخ می دهد، نه آنچه که رخ داده یا ممکن است رخ دهد، می توانید استرس خود را کاهش دهید.

 

توجه خود را با نیتتان ترکیب کنید.

در طی گوش کردن عمیق، تنها حضور داشتن در مقابل فرد دیگر کافی نیست. وجود نیتی که توجه شما را به سوی فرد مقابل هدایت کند نیز لازم است. ما توجه را با نیت ترکیب می کنیم تا حالت عمیق تری از گوش کردن را ایجاد کنیم. من بر اساس تجربه می گویم که در طی کوچینگ، معمولاً این نیت از نوع ((انجام یک خدمت)) است که در جهت تلاش برای درک طرف مقابل، کمک به او و یا پشتیبانی از او صورت می گیرد. خدمتی که به فرد مقابل و اهداف او کمک می کند.

نه امکان پذیر است و نه مطلوب است که برای دوره های زمانی طولانی در حالت گوش دادن عمیق باقی بمانیم. این کار امکان پذیر نیست، زیرا کوچ یا مربی نمی تواند تنها به گوش دادن بپردازد؛ او باید مشاهداتی نیز به دست آورد، سوالاتی بپرسد و به طور کلی در گفتگو باقی بماند. علاوه بر آن مانند مراقبه، سخت است که ذهن خود را در وضعیت ساکت نگه داشت.

دوره های طولانی گوش کردن عمیق مطلوب نیز نیستند زیرا فرآیند کوچینگ این گونه می طلبد که چیزی فراتر از یک مشاهده گر منفعل باشید.

به عنوان کوچ شما باید در گفتگو درگیر شوید تا تفکر طرف مقابل را تسهیل کنید.

صحبت کردن، سوال کردن، تصدیق ها و ژست های فیزیکی شما، همگی در این فرآیند ضروری هستند.

 

گوش کردن عمیق تر را در خود توسعه دهید.

گوش کردن عمیق به نحوی متفاوت با بسیاری از فعالیت های دیگر، ما را به چالش می کشد، احتمالاً به این دلیل که تلاش بیشتر می تواند علیه ما عمل کند. اگر واقعاً در زمینه کوچینگ جدی هستید، توصیه می کنم به صورت فعالانه تواناییتان را در گوش کردن به این شیوه بهبود دهید. برخی تمرینات مفید شامل مراقبه، یوگا و ذهن آگاهی هستند که با استفاده از آنها می توانید ماهیت و قدرت توجه خود را بهبود بخشید.

 

نتیجه:

همان طور که گفته شد یک کوچ یا مربی خوب در نتیجه خوب گوش دادن قادر است که به ورای آنچه گفته می شود دست یابد و به آنچه ناگفته می ماند توجه کند. این کاری جادویی نیست؛ تنها به این دلیل است که بیشتر ما اکثر اوقات کاملاً به دیگران گوش نمی کنیم. بنابراین به عنوان کوچ یا مربی باید قادر باشید گوش دادن خود را متمرکزتر و موثرتر از چیزی کنید که در مکالمات معمولی انجام می شود.

اگر یک کوچ یا مربی هستید و یا قصد تبدیل به یک کوچ یا مربی را دارید، این توصیه ها را آویزه ی گوشتان کنید و به دنبال پرورش این مهارت در خود باشید.

پس دومین مهارت در کوچینگ، مهارت گوش دادن است که علاوه بر اینکه یک کوچ یا مربی این مهارت را باید در خود پرورش دهد تا فرآیند کوچینگ موثری را راهبری کند، لازم است هر انسانی این مهارت را در ارتباطات و زندگی خود به کار گیرد تا به شکل موثر و با کیفیت بیشتری پیش رود و ادامه دهد.

بنابراین گوش دادن یک مهارت است که سطوح مختلف دارد و آگاهی و شناخت به هر کدام از این سطوح و همچنین چگونه گوش دادن، می تواند در پرورش و ایجاد این مهارت به ما در کوچینگ و سایر حوزه های زندگی کمک کند.

 

38 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *