چرا مراقبه می کنیم

چرا مراقبه می کنیم؟

ممکن است در این روزها کلمه‌ی (مراقبه) را زیاد در گفتگوها بشنویم اما بیشتر می‌شنویم و  معمولاً آن را بلد نیستیم و حتی نمی‌دانیم (چرا مراقبه می‌کنیم؟) از خود بپرسیم:

چرا مراقبه می‌کنیم

در این مقاله قصد داریم به چرایی مراقبه کردن بپردازیم.

سرفصل ها:

چرا مراقبه می‌کنیم

در مقابل این سوال که چرا مراقبه می‌کنیم؟ پاسخ های متفاوتی نیز وجود دارد؛ کاهش اضطراب و نگرانی، ایجاد آرامش، رفع خستگی، کند کردن مراحل پیری، تقویت حافظه، ایجاد حس روشن هدفمندی و حتی شفابخشی فقط تعداد اندکی از فایده های بسیار زیاد مراقبه هستند.

همه‌ی این دلایل، انگیزه‌ی بسیار نیرومندی در انسان ایجاد می‌کند تا تمرین مراقبه را شروع نماید. چه کسی نمی‌خواهد زندگی سالم، شاد و هدفمندی را که در نتیجه‌ی این فایده ها به وجود می‌آید داشته باشد؟

به هر حال هنگامی که پی می‌بریم مراقبه روشی برای برقراری ارتباط آگاهانه با خداوند است همه‌ی فایده های دیگر اهمیت خود را از دست می‌دهند.

مهم ترین دلیل برای این که مراقبه را به بخشی از فعالیت های زندگی روزمره تبدیل کنیم این است که با انرژی مقدس خود به نیروهای معنویت بپیوندیم و نیروی منشا آفرینش یعنی خداوند را دوباره به دست آوریم.با مراقبه می‌توانیم قانون وفور نعمت انرژی خلاق را که در درونمان ساکن است به جریان اندازیم.

همچنین می‌توانیم آن تجربه‌ی پربارتر و هدفمند زندگی را که پیوسته غنی ترمان می‌کند بیدار سازیم. به وسیله‌ی مراقبه به جای اینکه درباره‌ی خداوند مطالبی بیاموزیم از طریق تجربه‌ی مستقیم او را می‌شناسیم. اما برای ایجاد تغییر و تحول در زندگی و داشتن زندگی پربارتر باید منیت (ایگو) خویش را مهار کنیم.

 

چرا مراقبه می‌کنیم

 

چگونه منیت خود را مهار کنیم

منیت چیست؟ منیت عقیده ای است که درباره‌ی خود داریم این که واقعاً چه کسی هستیم. همه‌ی ما منیت داریم و گاهی اوقات نیز برایمان مفید و سودمند است اما به هر حال منیت یا ایگو سبب جدایی انسان از خداوند می‌شود. بیشتر ما با این افکار منیت خود را می‌سازیم که:

  • من با آن چه انجام می‌دهم شناخته می‌شوم.
  • من با آن چه دارم تعیین هویت می‌شوم.
  • من از خداوند جدا هستم.
  • من همانم که دیگران درباره ام می‌اندیشند.
  • من در این دنیا از همه کس جدا هستم.
  • من از آن چه در زندگی از دست می‌دهم جدا هستم.

گاهی اوقات در جریان زندگی، خود را با عقایدی این چنین شناسایی می‌کنیم. جسم مادی و فیزیکی تبدیل به ابزاری برای تعیین هویت مان می‌شود به گونه ای که ما را از انسان های دیگر متمایز و جدا می‌کند. در حقیقت کارت ویزیت ما را دارایی ها، موفقیت ها و شهرت و اعتبارمان تعیین می‌کند.

به اعتقاد خویش آن چه را از دست می‌دهیم تبدیل به هدفی می‌شود که برای رسیدن به آن باید تلاش کنیم. من این جنبه از بشر را منیت می‌نامم. ما باید منیت خویش را مهار کنیم تا بتوانیم دوباره قدرت سرچشمه‌ی وجودی خویش را که در همه جا گسترده است به دست آوریم.

هر گاه خود را فقط با منیت که محور اصلی آن دنیای مادی و فیزیکی است شناسایی کنیم از توانایی ها و اختیاراتمان کاسته می‌شود.

منیت ترجیح می‌دهد ما را در این دنیای مادی سرشار از مشکلات و کشمکش ها درگیر کند. اما منیت چیزی بیش از یک عقیده نیست این که چگونه در دنیای مادی بیشتر زنده بمانیم و زندگی کنیم.

اگر به راستی منیت وجود فیزیکی داشت می‌توانستیم در بیمارستان اتاقی برای بازسازی آن و یا حتی بهتر است بگویم برای از بین بردن آن رزرو کنیم.

منیت عقیده‌ی ما در این باره است که چگونه در واقعیت دنیای مادی در امان و دوست داشتنی باشیم. وقتی فقط درگیر توهمات منیت هستیم از منبع و منشا خویش جدا شده ایم.  منیت فقط یک عقیده است اما می‌تواند ما را از شناخت پروردگارمان باز دارد و با اندک تغییری در این عقیده می‌توانیم مهار کردن منیت را آغاز کنیم.

ما باید بدانیم که در مواقع نیاز می‌توانیم منیت را انتخاب کنیم هم چنین یا قدرت سرچشمه‌ی وجودی خویش را برگزینیم.

وقتی تصمیم می‌گیریم منیت را مهار کنیم فرصتی به دست می‌آوریم تا در مراقبه ارتباطی آگاهانه با خداوند برقرار نماییم و خداوند را از طریق تجربه‌ی مستقیم بشناسیم.

بنابراین ما شبیه همان قطره‌ی بارانی هستیم که میرزا قالب؛ شاعر اردوی قرن نوزدهم توصیف کرده است: (یک قطره‌ی باران با پیوستن به رودخانه شاد می‌شود…) منیت مهار نشده نیز در مسیر این تجربه‌ی الهی قرار خواهد گرفت. دم گذاشتن در این مسیر در حقیقت ورود به حیطه‌ی وحدانیت پروردگار است.

 

یگانگی خداوند بخش پذیر نیست

یکی از ویژگی هایی که سرچشمه‌ی وجودی ما را از دنیای مادی متمایز می‌کند بخش ناپذیری آن است. یگانگی، هرگز به قسمت های جداگانه تقسیم نمی‌شود. برای مثال، ما در دنیای مادی تضادی را هم چون تاریکی و روشنی مشاهده می‌کنیم اما منبع نور و روشنایی که همان خورشید است هرگز بخش پذیر نیست. اکنون به ماهیت و چگونگی سکوت توجه کنید.

گفته شده است که صدای خداوند فقط سکوت است. فرقی نمی‌کند که شما چه روشی را برای تقسیم سکوت انتخاب می‌کنید به هر حال بدانید که سکوت همیشه سکوت است و هرگز بخش پذیر نیست. این منبع و سرچشمه‌ی تقسیم ناپذیر وحدانیت در جایی وجود دارد که عمل خلقت و آفرینش صورت می‌گیرد.

یگانگی بخش ناپذیر در حقیقت نوعی انرژی خلاق است که دانه‌ی کوچکی را به درخت افرا، هندوانه، انسان و یا هر موجود زنده‌ی دیگری تبدیل می‌کند. این انرژی خلاق با چشم فیزیکی دیده نمی‌شود، در همه جا حضور دارد و هرگز بخش پذیر نیست. ما نمی‌توانیم یگانگی را تقسیم  کنیم.

مراقبه روشی را پیشنهاد می‌کند تا در همان زمان که دارای جسم فیزیکی هستیم بتوانیم نزدیک ترین تجربه را دوباره پیوستن به منبع و منشاً خود و حضور در قلمرو یگانگی او داشته باشیم. این کار مستلزم مهار کردن منیت است.

در حقیقت وقتی به مراقبه می‌پردازیم مراحل آرام سازی ذهن را آغاز می‌کنیم. در حالی که بیشتر و بیشتر در رسیدن به سکوت باطنی مهارت می‌یابیم به جریان آرامش خداوندی در تمام وجود خود پی می‌بریم.

ما به طور غریزی در جستجوی راهی برای پیوستن به خالق خود هستیم.

سکوت یا مراقبه راهی برای رسیدن به این هدف است. ما می‌توانیم ارتباطی آگاهانه با خداوند برقرار کنیم، از محدودیت های دنیای مادی دوگانه فراتر رویم و دوباره قدرتی را به دست آوریم که فقط زمان اتصال داشتن با سرچشمه‌ی وجودی خویش در دسترس ماست.

من این امر را پر کردن شکاف می‌نامم. در این شکاف یا فاصله می‌توانیم خلق کنیم، استعدادهای خود را نمایان سازیم، شفا دهیم، زندگی کنیم و کارهایمان را به شیوه ای معجزه آسا انجام دهیم.

این شکاف همان سکوت نیرومند درونی است که با مراقبه می‌توانیم به آن برسیم. با ورود به شکاف بین افکارمان می‌توانیم به آرامشی برسیم که در گذشته و با استفاده از دیگر شیوه های مراقبه به آن دست نیافته ایم.

 

یگانگی خداوند بخش پذیر نیست

چگونه سکوت را تجربه کنیم

هدف غایی ما از مراقبه، وارد شدن به شکاف بین افکار است. در آنجا وارد مکانی معنوی می‌شویم و به قدرت نامحدود سرچشمه‌ی وجودی خویش پی می‌بریم.

در انجیل گفته می‌شود: (آرام باشید و بدانید که من پروردگارتان هستم) (بدانید) یعنی تمامی شک و تردیدها را کنار بگذارید. آرام بودن در مراقبه می‌تواند ما را به این حد از آگاهی برساند اما اگر در گذشته سعی کرده اید مراقبه کنید به احتمال زیاد می‌دانید که افکارتان آرام نمی‌گیرد.

من این شیوه را سودمند می‌دانم که ذهنم را هم چون دریاچه ای تصور کنم. سطح آب روی دریاچه، شبیه زمزمه های ذهنی من یا ایگو است.

تلاطم و آشوب همیشه در سطح آب دیده می‌شود. طوفان ها، زباله ها، یخ زدگی ها و آشفتگی ها همه در سطح آب مشاهده می‌شوند. زیر سطح آب دریاچه آرامش نسبی وجود دارد. سطح زیرین آب، ساکت و سرشار از آرامش است.

اگر این نکته حقیقت داشته باشد که هر یک از ما در طی روز تقریباً 60000 فکر متفاوت داریم که اغلب به یکدیگر مرتبط نیستند؛ بنابراین ذهن ما به دریاچه ای شباهت دارد که سطح آن با وزش باد شدید پر از موج های کف آلود شده است.

اما در زیر این سطح پرتلاطم شکافی وجود دارد که در آن جا می‌توانیم خدا را بشناسیم و با پیوستن دوباره به سرچشمه‌ی وجودی خویش قدرت نامحدود آن را به دست آوریم.

با مراقبه می‌توانیم افکار پراکنده و متلاطم خود را آ رام کرده و زیر سطح آب شنا کنیم. در این مکان می‌توانیم آرام باشیم و خدا را به شیوه ای مستقیم درک کنیم نه این که درباره‌ی او مطالبی از دیگران بیاموزیم.

اگزر روزانه تقریباً 60000 فکر متفاوت داریم پس بعید به نظر می‌رسد که حتی در تمام ساعت های بیداری در لحظه ای مناسب به فضای بین افکارمان وارد شویم. اکنون این سوال پیش می‌آید که چگونه می‌توانیم این کار را انجام دهیم؟

در حالی که فکری به دنبال فکر دیگر به ذهن می‌رسد که یا به طور منطقی به هم مربوط اند یا هیچ ارتباطی با یکدیگر ندارند در هر صورت می‌توان گفت که به سادگی، هیچ زمان و مکان مناسبی برای ورود به شکاف بین افکار باقی نمی‌ماند.

تمرین مراقبه ما را به سفر شگفت انگیز شکاف بین افکارمان می‌برد. در آن جا فایده های بسیاری از قبیل زندگی سالم تر و سرشار از آرامش، بدون اضطراب و نگرانی و بدون خستگی وجود دارد اما همه‌ی این موارد فایده های حاشیه ای هستند.

مهم ترین دلیل برای تمرین مراقبه که سبب تقویت روح می‌شود؛ ورود به شکاف بین افکار و برقراری ارتباط آگاهانه با انرژی خلاق زندگی است. اما این کار به انتخاب خود شما بستگی دارد.

ما این توانایی و استعداد را داریم که به هنگام نگرانی ها ابزاری برای گسترش متعالی ترین خوبی ها باشیم هم چنین می‌توانیم در زندگی خود معجزه هایی را به ثمر برسانیم.

هیچ انسانی، هیچ دولتی و هیچ مذهبی نمی‌تواند به شیوه ای منطقی ادعا کند که بدون خواست خود ما می‌تواند چنین کاری را برایمان انجام دهد.

کارل یونگ می‌گوید: (یکی از عملکردهای بعضی از مذهب های سازمان یافته این است که اجازه نمی‌دهند انسان، خداوند را به شیوه ای مستقیم درک کند.)

 

چگونه سکوت را تجربه کنیم

نتیجه:

پس مراقبه یکی از شیوه هایی ست که به ما در کاهش استرس، نگرانی و اضطراب، ایجاد آرامش و شادی و… کمک می‌کند و از همه‌ی اینها مهم تر بر برقراری ارتباط آگاهانه با خداوند و سرچشمه‌ی هستی تاثیرگذار است.

به عبارتی یکی از دلایلی که لازم است مراقبه را به یک سبک زندگی و فعالیت روزمره در زندگی خود تبدیل کنیم این است که  با انرژی مقدس خود به نیروهای معنویت وصل شویم و این نیرو را در خود بیدار کنیم تا قانون وفور نعمت و انرژی خلاقی که خیلی مواقع ساکن است، به جریان بیافتد.

برای مراقبه همان طور که گفته شد لازم است، منیت یا ایگو را مهار کنیم تا سکوت را تجربه کنیم، سکوتی که ما را به این نیروی هستی بخش وصل می‌کند.

ممکن است در اوایل به دلیل یاد نگرفتن مراقبه و وجود افکار زیاد فکر کنیم که نمی‌شود و ممکن نیست اما می‌خواهم به شما بگویم که ممکن و شدنی است و نیاز به تمرین دارد تا بتوانیم میان هزاران افکاری که داریم، شکاف ایجاد کنیم پس با آگاهی به چرایی مراقبه کردن، آن را شروع کنید.

47 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *