سایه و فرافکنی در سفر درونی

سایه و فرافکنی در سفر درونی و کشف خود

مقدمه:

طبق تجربیات و  مطالعات موردی در زمینه ی خودشناسی، همه ی ما انسان ها دارای نقاط ضعفی هستیم که اعتراف کردن به آنها برایمان سخت است و هر چه قدر در اعتراف و پذیرش پیش رونده باشیم، ضعف های ما پررنگ تر می شوند.

هیچ انسانی نیست که ضعف نداشته باشد یا رفتار نادرست نداشته باشد اما موردی که وجود دارد این است که ممکن است روزی متوجه شوی،  از طرف دیگران در مورد یک ویژگی خاص یا حتی ویژگی های دیگر، زیاد مورد انتقاد قرار می گیری، چیزی که خودت توانایی پذیرش و قبول آن را نداری و ناراحت می شوی و از یک طرف دیگر هم، در داشتن این ویژگی دچار شک می شوی و این فکر در ذهنت روشن می شود که شاید واقعاً دارای این ویژگی باشی به عبارتی، دچار یک به هم ریختگی روانی و احساسات متضاد می شوی.

با کوچک ترین انتقادی از طرف دیگران، حالت بد می شود و به هم می ریزی و این نشانه ای از ضعف هست، خب چه کنی؟

شجاعت برای پذیرش ضعف ها و ویژگی های درونی، تو را از این تضاد و آشفتگی رها می کند.

آیا این قسمت های تاریک یا سایه های شخصیتی ما غیرطبیعی و بد هستند یا ما آنها را بد و زشت می پنداریم و به رفتارهای ناهنجار تبدیلشان می کنیم؟
تعریف می کرد: “نمی دانم چه اتفاقی افتاد!! اما به طور ناخودآگاه، عمل و رفتاری را انجام دادم که در آن لحظه گویی خودم نبودم، به بیان ساده تر خودم را نشناختم، مثل سایه ای از خودم بودم که با دیدنش ترسیدم.”

به نظر شما چه عامل یا عواملی، مسبب رفتار و عملکرد ناخودآگاه در فرد می شود؟

سایه و فرافکنی چیست و چه ارتباطی با این موضوعاتی که گفته شد دارد؟

شناخت سایه و فرافکنی، به شما در رسیدن به یکپارچگی و همچنین رهایی از تضاد و آشفتگی کمک می کند.

اگر از حال بد خود و ضعف هایتان خسته شدید، با آگاهی از سایه و فرافکنی می توانید ضعف هایتان را تصحیح  و در نتیجه برنده بودن و قدرت را زندگی کنید.
قدرت، برنده بودن و آرامش، در دل پذیرش خود واقعی تان صورت می گیرد، زمانی که دیگر از خود فرار نمی کنید یعنی یک برنده هستید و قدم های زیادی از دیگرانی که آگاهی ندارند، متمایز می شوید.

در این مقاله قصد داریم به توضیح و شفاف سازی بخش هایی از ناخودآگاه شخصی، تحت عنوان سایه و فرافکنی، جهت پیمودن سفر درونی و کشف خود، بپردازیم.

 

سایه به چه معناست و مفهوم آن چیست؟

“سایه” در بخش ناخودآگاه روان قرار گرفته و عبارت است از برخی از ویژگی های شخصیتی که شامل نقاط ضعف و سایر جنبه های شخصیتی است که فرد نمی تواند به داشتن آنها اعتراف کند.

هر شخصی دارای یک سایه است. هر چه ما کمتر از وجود آن آگاه باشیم، سایه تیره تر و پابرجاتر خواهد شد؛ زیرا موضوعات روانی واپس زده شده، هیچ گاه نمی توانند تصحیح شوند.

سایه، غالباً به ویژگی های شخصیتی گفته می شود که فرد، خود آنها را تشخیص نمی دهد ولی این ویژگی ها، همواره نقصان و یا نقطه ضعف محسوب نمی شوند و ممکن است وجوه قدرتمندی از روان ما باشند که “من” یا “ایگو” به آن ها به عنوان تابو نگاه می کند.

یعنی می تواند یک ویژگی، مثبت باشد اما طبق باورها و الگوهای شما، بد تفسیر و تعبیر شده است و جزئی از سایه های شخصیتی شما می شود.به طور مثال؛ ابراز وجود یک ویژگی مثبت است اما ممکن است در باورهایی که در شما شکل گرفته است این ویژگی یک تابو باشد به همین دلیل هم، این ویژگی را یک ضعف شناخته و آن را به بخش های زیرین وجود فرستاده اید و آن را پس زده اید و به سایه ای از شما تبدیل شده است.

اگر شما هم تمایل دارید نسبت به ایگو به عنوان مانعی در سفر به درون و خودشناسی، شناخت و آگاهی پیدا کنید و بدانید چگونه ایگو می تواند به شکل مانع عمل کند، فرم زیر را پر کنید:

  • “سایه” و “من” در سفر درونی و کشف خود

    سایه به طور عمده می تواند در رؤیاها نمود یابد. رؤیاها، مخزنی غنی از سایه ها هستند.

    “من” و “سایه” هر دو به عنوان عامل تعادل در روان هر فرد محسوب می شوند. از نظر یونگ،

    سایه به طور ذاتی در بخش دوم ویژگی شخصیتی و نهاد روانی فرد می گنجد.

    هنگامی که فردی مورد روان کاوی تحلیلی قرار می گیرد، غالباً اولین لایه های پنهان شده ی ویژگی شخصیتی او بر ملا می گردد.

    یکی از وظایف اولیه ی روانکاو و راهبر این است که شخص را از وجود رابطه ی “من”وسایه های خویش باخبر کند یعنی شخص را با بخش های تاریک خود که در ناخودآگاه است و باورهای سطحی او که در قسمت خودآگاه هستند، آگاه کند به عبارتی تمام آن ویزگی هایی که تحت عنوان سایه های شخصیتی در قسمت ناخودآگاه فرد هستند به حیطه ی خودآگاه بیاورد. به اصطلاح فرد در کشف خود، لازم است نسبت به ناخودآگاهش به هشیاری برسد.

    سایه، سرشت و طبیعت تاریک انسان است؛ یعنی هر آنچه ما انسان ها آن را دون، وحشی و غیرمتمدنانه محسوب می کنیم.

    به نظر یونگ “من” می خواهد که” سایه” را مخفی کند ولی در واقع الزاماً سایه را نمی توان وجه بد شخصیت محسوب نمود.

    آن به عنوان وجه اولیه و ابتدایی روان انسان به حساب می آید.اگر به درستی به سایه ی خود بنگریم، آن می تواند به ما کمک کند تا خودآگاه و ناخودآگاه روان خود را به یکپارچگی برسانیم.

    با دیدن سایه ی روان خود، می توانیم قسمت روشن روان خود را نیز مشاهده کنیم. به محض آن که بتوانیم این دو بخش متضاد روان (روشن و تاریک) را مشاهده و درک نماییم، می توانیم به آن وضعیت حد وسط و تعادل هم دست پیدا کنیم.

 

فرافکنی به چه معناست؟


یک ((منِ)) بیش از حد خودبین غالباً از سایه، برای فرافکنی در مورد اشخاص دیگر بهره می گیرد و سایه ی خود را روی دیگران منعکس می نماید.

فرافکنی یا بازتاب،  عبارت است ازروندی که در آن ، بخش ناخودآگاه شخصیت، یک خطا و یا حتی یک توانایی ذاتی متعلق به خود را به شخص و یا موضوعی دیگر نسبت می دهد.

این روندی عادی و طبیعی است و می تواند مثبت یا منفی باشد.

این روند، همیشه با واکنشی احساسی نسبت به یک فرد، یک موضوع و یا یک موقعیت همراه است.

  • مثال هایی در باب فرافکنی

عاشق شدن یک مثال واضح در این مورد است.(عشق همان فرافکنی آنیما یا آنیموس که وجه مخالف جنسیتی در روان هر فرد است، می باشد) مثال دیگر ما بی علاقگی شدید نسبت به یک فرد و یا یک موضوع است.

آنیما بخش مؤنث در ناخودآگاه یک مرد است و آنیموس بخش مذکر در ناخودآگاه یک زن می باشد.

روند فرافکنی خود، نشانه ای است که ضمیر ناخودآگاه و محتویات آن، تمایل دارند که به بخش خودآگاه روان وارد شوند.

در واقع این فرد و یا موضوع نیست که ما به آن عشق می ورزیم و یا از آن نفرت داریم؛ بلکه بخشی ازروان ماست که بر آن فرد و یا آن موضوع افکنده و آن را به صورتی زیبا و یا زشت می بینیم.

در این جا مهم است که بتوانیم پدیده ی ((عاشق شدن)) را که ناگهانی اتفاق می افتد و یک عشق پایدار را که با بلوغ، رشد و توسعه می یابد، تشخیص دهیم.

  • چگونه فرافکنی را متوقف کنیم؟

به تدریج که روان بلوغ می یابد، فرد غالباً می تواند به ویژگی های سایه اعتراف نموده و در نتیجه فرافکنی را متوقف می سازد. وقتی ما فرافکنی می کنیم، مایلیم که تمام رفتار مردم را با لذت و علاقه تماشا کنیم و ایرادهای خودمان را که سعی دارند خودشان را نشان دهند، واپس بزنیم. این ایرادها غالباً در رؤیاهایمان ظاهر می گردند.

هنگامی که سایه ی خود را بر کسی می افکنیم، ((منِ)) ما، آن فرد را به صورتی شیطانی و بدکار می بیند و به راحتی وجوه زشت و پلید خویش را منکر می شود پس برای تحقق یکپارچگی شخصیت و روان، ضروری است که سایه ی (وجه تاریک) روان خود را پذیرفته و راه هایی را که ضمیر خودآگاه و سایه ی ما می توانند همزیستی نمایند، پیدا کنیم.

  • شناخت و پذیرش سایه ها

 اگر شجاعت روحی ما به اندازه ای باشد که از فرافکنی سایه ی خود دست برداریم، از وجود سایه ی خود آگاه می شویم.

 این، کاری است بسیار مشکل و لازمه ی انجام آن، داشتن اخلاقیاتی است بسیار قوی. با آگاهی به وجه تاریک خود، دیگر نمی توانیم برای مشکلاتمان دیگران را سرزنش نماییم. و این یک نقطه ی قوت در مسیر زندگی و ایجاد یک شخصیت سالم است.

 در این صورت است که آگاه خواهیم شد که بسیاری از نادرستی های جهان ناشی از نادرستی خود ماست؛ بخش های تاریک روان ما که ظاهر گشته و واقعیت می یابند.

یونگ معتقد است که اگر بخش تاریک و یا همان سایه ی روان خود را شناخته و با آن مواجه شویم، خدمتی بسیار بزرگ برای این دنیا انجام داده و مسئولیت خودمان را در ایجاد مشکلات عظیم اجتماعی، به گردن گرفته ایم و هر روز می توانیم به کمال و وحدت نزدیک تر شویم.

  • نظرات یونگ در مورد سایه و فرافکنی

یونگ معتقد است که انسان باید همواره نگاهی دقیق به درون خود بیفکند.

یونگ وجود نیروهای سایه ای که تاریک و غیرقابل کنترل بودند را در جوامع متمدن احساس کرده و دریافته بود.

جامعه مایل است که جنبه های مشکل زای وجود خود را تا کرده و در گنجه ای پنهان نماید و در نتیجه این وجوه مرگبار را که مربوط به خود اوست، به سایر ملیت ها نسبت دهد.

مثال یونگ در این باره تهدیدی فرضی بود که کشورهای غربی از جانب کشورهای کمونیست احساس می کردند.او معتقد بود که ما باید پدیده ی فرا افکندن سایه را که مشکلی اخلاقی است، بشناسیم.

این مشکلی نیست که با مسابقه ی نظامی و یا رقابت اقتصادی قابل حل باشد. آنچه ضرورت دارد این است که به جای آن که دائما به خاطر مشکلات مان ((دیگران)) را سرزنش کنیم، به سایه ی خود نظر بیاندازیم. این درس بزرگی برای ما خواهد بود.

 

نتیجه:
پس بنابراین همه ی ما دارای ابعاد وجودی در بخش ناخودآگاه روان خود هستیم که یکی از این بخش های ناخودآگاه روان، قسمتی به نام ((سایه)) است که عبارت است از ویژگی های شخصیتی فرد که نمی تواند به آنها اعتراف کند، در واقع شخص از داشتن آنها واهمه دارد و تمایلی به وجودشان ندارد.

“من” یا “ایگو” که بخش خودآگاه روان ماست سعی دارد به وسیله ی زدن نقاب یا توسط فرافکنی، آن ها را پنهان کند.

عملکردی که خیلی لازم است برای کشف خود و پیمودن سفر درونی به کار ببریم این است که جنبه های تاریک وجود خود یعنی سایه هایمان را بشناسیم تا به یکپارچگی نزدیک و همچنین از ضعف هایمان رهایی پیدا کنیم و قدرت درونی را زندگی کنیم.

می توانیم “سایه” را از طریق فرافکنی های خود شناسایی کنیم؛

فرافکنی عبارت است از نسبت دادن ویژگی های خود به دیگران.

در واقع ما از فرافکنی استفاده می کنیم و ویژگی های های خود را در دیگران می بینم چون سعی داریم، جنبه هایی از خود را بپوشانیم.

لازم است بگویم نقابی که “من” سعی دارد استفاده کند در واقع ویژگی ای برخلاف “سایه” است و “من” این “نقاب” را انتخاب می کند که “سایه” را در تاریکی نگه دارد.

اگر می خواهیم خود حقیقی مان را بشناسیم و در سفر درونی قدم برداریم باید این بخش از ناخودآگاه را تحت عنوان “سایه” بشناسیم زیرا هر چه از شناخت سایه های خود دورتر باشیم، با خود حقیقی مان بیگانه می شویم اما در صورت شناخت، می توانیم به این بخش های تاریکِ وجود، نور بتابانیم و به تصحیح آنها بپردازیم و در نهایت در سفر درونی به یکپارچگی و انسجام خودمان نزدیک شویم و زندگی باکیفیتی را تجربه کنیم.

 

شنیدن مقاله سایه و فرافکنی

130 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *