هم وابستگی و مراقبت از خود

هم وابستگی و مراقبت از خود

از خودت مراقبت می کنی یا فقط مراقبت از دیگران، تمام زندگی ات شده است؟

در حال خواندن مطلبی بودم که در ابتدا قصد خواندنش را نداشتم اما داستانش مرا جذب کرد.

داستان از زبان دختری بود که می گفت:

“وارد رابطه ی عاطفی شدم و بعد از مدت کوتاهی متوجه شدم شریک عاطفی ام اعتیاد به مصرف مواد مخدر دارد، زمانی که متوجه این موضوع شدم نتوانستم به رابطه (نه) بگویم و بیشتر از قبل غرق در رابطه شدم، آن قدر غرق شده بودم که گویی در حال انجام یک پروژه ی بزرگ و لذت بخش بودم، شغل اصلی من در زندگی نجات آدم مقابلم شده بود، خودم را فراموش کرده بودم و در ظاهر خسته بودم و شکایت می کردم اما اگر صادقانه بگویم، پرداختن به دیگری آسان تر از پرداختن به خودم بود.

او مرا رها کرد و من رفته رفته احساس درماندگی ام بیشتر شد تا اینکه به روان شناس مراجعه کردم و زمانی که برایش از مشکلاتم تعریف کردم، خطاب به من گفت:

“تو یک هم وابسته هستی، تا به حال اسمش را نشنیده بودم فقط چیزی که در همان صحبت اول از گفتمان درک کردم این بود که من یک بیمار بودم که مصرف کننده ی بحران ها بودم و با بحران ها احساس زنده بودن می کردم، وجود این رابطه نقطه ی عطف و جهشی بود برای تولدی دوباره، باعث شد فرآیند رشد و چگونه مراقبت کردن از خود را یاد بگیرم و خودم را نجات دهم.”

وقتی این داستان را خواندم،  تازه متوجه شدم که اگر در هر جریانی احساس قربانی بودن داری، مدام درگیر مشکلات دیگران هستی، احساساتت را سرکوب می کنی، مدام زندگی دیگری یا دیگران را کنترل می کنی و لحظه ای آرام و قرار نداری و فکر و ذهنت آزاد و رها نیست یعنی در مراقبت از خودت مشکل داری و برای رهایی از این مشکلات لازم است، مراقبت از خودت را یاد بگیری.

هم وابستگی شایع ترین نوع اعتیاد است، اعتیاد به توجه و مشغولیت به جاهای دیگر و عدم توجه و مراقبت از خود که در این مقاله قصد داریم در رابطه با نحوه ی مراقبت و دوست داشتن خود توضیحاتی ارائه دهیم.

تجربه ی فردی در مورد هم وابستگی و مراقبت از خود

زنی درباره ی پسرش که اکنون مردی سالم و پخته بود می گفت:

“او بیشتر دوران جوانی اش را صرف مواد مخدر مواد مخدر کرد، بارها در اثر مصرف زیاد حتی تا پای مرگ رفت. اوایل دیوانه وار در قبال او، عکس العمل نشان می دادم و به حدی در برابر یاغیگری هایش شورش می کردم که اگر قطع وابستگی را نیاموخته بودم، پسرم اکنون مرده بود. او معلم من در وادی رها کردن شد.”

 

تجربه ی فردی در مورد هم وابستگی و مراقبت از خود

هر فردی در مورد هم وابستگی و مراقبت از خود، به ما چه می آموزد

این زن اکنون آموخته بود که چگونه به شرایط دردناک زندگی اش که انتظارش را نداشت، با دیدی متفاوت بنگرد. ما باید افرادی را که باعث درد و رنج ما هستند به چشم معلم ببینیم نه دشمن، دردناک ترین شرایط زندگی ما می تواند به بخشی مهم از سرنوشت ما تبدیل شود و یا می توانیم آنها را اشتباه خود بدانیم.

می گفت: “من رها کردن را زمانی آموختم که با فردی معتاد ازدواج کردم، هفت سال آزگار خود و اطرافیانم را با وسواس و سعی در کنترل مصرف آنها به حد جنون رساندم. با فرسوده کردن خود برای تغییر شرایط موجود به جایی نرسیدم و آن وقت بود که فهمیدم درس من، تغییر آنها نبود بلکه تسلیم در برابر واقعیت وجودی خودم و زندگی بود.”

آیا دیگران، عامل هم وابستگی و مراقبت نکردن از خود هستند

اعتیاد شوهرم باعث هم وابستگی من نبود،  من در تمام عمر خود درگیر رفتارهای کنترل کننده، مراقبت از دیگران، نادیده گرفتن خودم، احساس قربانی بودن و سرکوب احساساتم بودم و اعتیاد شوهرم به الکل، تنها عامل تحریک بیشتر این مسائل بود.

اکنون دیگر نمی توانستم آن را از خودم پنهان کنم، این تجربه اولین مراحل از فراگیری من در اخذ درجه ی هم وابستگی بود. من به سادگی می پنداشتم که برای حل مشکلم باید رها و قطع وابستگی کنم و تسلیم شوم غافل از اینکه لازم بود سراسر عمر خود را صرف تمرین اعمال کنم.

تازه متوجه شدم که چگونه هر کاری را که می خواستم کنترل کنم درست برعکس شد و آن کار کنترل من را در دست می گرفت. در واقع این دیگران هستند که به ما نشان می دهند احساس ارزشمندی داریم یا نه.

مراقبت از خود چیست و چگونه است؟

فراگیری مراقبت از خود با فراگیری ریاضیات فرق دارد. با اینکه اطلاعات، مفید و گاهی حیاتی هستند، مراقبت از خود روندی فکری نیست، تجارب ما است که تغییرات را در ما به وجود می آورد.

هر یک از ما به درون گودال سقوط می کنیم و در انتهای راه، خود را برای خروج از آن می یابیم، این عملکرد زندگی و روند رشد ما است. زندگی در مقابل ما به گونه ای گسترده شده و به ما فرصت آموختن می دهد، ما این روند را کنترل نمی کنیم، روند زندگی ما را تغییر می دهد.

مراقبت کردن از خود و رهایی از هم وابستگی آسان است

نصایحی چون از خودت مراقبت کن یا قربانی نباش به افرادی که از رنج های خود سخن می گویند آسان است اما مراقبت از خود چه برای آن دسته افرادی که سال هاست آن را تمرین می کنند و چه افرادی که تازه به مراقبت از خود پرداخته اند، موضوعی گنگ و مبهم است. به محض اینکه تصور می کنیم عنان زندگی را در دست گرفته ایم یک باره اوضاع صد و هشتاد درجه تغییر می کند. آنچه پارسال برایمان کارساز بود، امروز جواب نمی دهد و شاید لازم باشد کار دیگری انجام دهیم.

برای مراقبت از خود دقیقاً باید چه کنیم

کاری که امروز باید انجام دهیم مغایر با کاری است که در هفته ی گذشته در شرایطی یکسان انجام دادیم. مواجهه با افراد می تواند در مقطعی معقول و در مقطعی دیگر نامعقول باشد. مراقبت از خود را نمی توان در فهرستی از قوانین خلاصه کرد و نگذارید کسی به شما غیر از این بگوید. مراقبت از خود هنری است که دائما در حال تغییر و تحول است و به آگاهی، حضور مستمر، عشق به خود و ارتباطی اصیل با زندگی، نیازمند می باشد. یکی از راه های کسب احساس ارزشمندی، مراقبت از خود است.

نقش ما در مراقبت از خود چیست؟

ما مشکلات مشترکی چون وجود فرزند یا والدی معتاد به مواد مخدر، رابطه ای ناخوشایند، خیانت از سوی افراد معتمد ما یا خستگی از پرستاری والد یا همسر در حال مرگ داریم.

هر یک از ما موجوداتی منحصر به فرد هستیم، همان گونه هیچ وقت دو لحظه شبیه یکدیگر نیست، دو انسان نیز شبیه هم نیستند. رفتارهای بنیادین مراقبت از خود به هم شباهت دارند اما اینکه چگونه و چه زمانی باید به کار گرفته شوند به شرایط بستگی دارد. نحوه ی مراقبت از خودتان به شما بستگی دارد، شما مرشد خود هستید و جواب ها بین شما و نیروی برترتان قرار دارد.

 تنها مأموریت یک راهبر این است که راهنمای تور شما می شود و انتخاب رفتارها با شماست. وظیفه ی راهبر و یا مشاور و مربی  یادآوری به شماست که می توانید به منابع خود اعتماد کنید، همچنین یادآوری این مطلب که در هر شرایطی می توانید از خود مراقبت کنید.

برخی از معلمان ما مشخص هستند مانند مشاوران و متخصصان و حامیان اما بسیاری نیز آسان دیده نمی شوند و ممکن است در هر نقشی در زندگی ما وجود داشته باشند.

2 راهکار عملی و روزانه برای مراقبت از خود

معلمان و درس هایی را که آموخته اید، پیدا کنید؛ در ابتدا چه احساسی داشتید

چه موقع فهمیدید که زندگی در حال متحول کردن شماست؟ تسلیم شدن چه احساسی داشت؟
آیا در حال فراگیری موضوع به خصوصی هستید؟
آیا می توانید معلمان خود را شناسایی کنید ؟
اگر نمی دانید که در حال فراگیری چه مسأله ای هستید، اصلا نگرانی به دل راه ندهید زیرا ما بهترین درس هایمان را زمانی می گیریم که حواسمان نیست.

 

2 راهکار عملی و روزانه برای مراقبت از خود

شکرگزاری را تمرین کنید، به زبان آوردن شکر و سپاس، تمرینی مؤثر است

شکرگزاری، رویدادهای ناگوار را خنثی و زندگی را متحول می سازد. قدردانی، تنها منحصر به زمان دریافت موارد خوب نیست بلکه تمرینی است برای شکرگزاری هر موقعیتی به همان گونه که هست.

موقعیت هایی پیش می آید که شاید شکرگزاری یا قبول آن به یکباره یا برای همیشه، خیلی زیادی به نظر برسد ولی ما می توانیم با شکر کردن تجربه و احساس خود در هر لحظه به خصوص لحظاتی که خوشایند نیست، آن را متحول کنیم چون اگر قرار بود فقط شاکر رویدادهای خوب باشیم شاید در طول هفته فقط به چند مورد بر می خوردیم.

قرار نیست مدام شرایط را برای خودمان تعبیر و تفسیر کنیم تا ببینیم کدام با منطق جور در می آید و یا ممکن است کارایی داشته باشد و آنگاه برایش شکرگزاری کنیم، در واقع شکرگزاری تلاشی است برای پیش بینی آنکه زندگی چطور رشد می کند و متحول می شود.

هر روز صبح، 10 رویداد یا احساسی را که باعث عذاب، ناراحتی و سردرگمی تان می شود یادداشت کنید و بنویسید که شاکر آن رویداد و احساس هستید حتی اگر شاکر نباشید.

فهرستی از شکرانه های خود را در دفترچه ای نگه دارید، برای خودتان ایمیل بفرستید یا نامه ای به خدا بنویسید که گویای شاکر بودن شما از برکات الهی و لذات زندگی است.

خیلی مهم است که بگویید بابت تمام موهبت های زندگی شکرگزارید. در خصوص احساسات تا حد امکان با خودتان صادق باشید، می توانید بنویسید؛ “امروز خدا را بابت عشقی که از دوستانم دریافت کردم، احساس شکست و خلأ درونی ام، خیانت محبوبم، دروغ فرد معتمدم و دوستانی که پشت سرم بدگویی می کنند،  شکر می کنم.”

10 مورد مختلف از موارد خوب، متوسط و بد را که در رأس افکارتان هستند یادداشت کنید و آن گاه به جای احساس بی حسی، گمگشتگی و سردرگمی به فردی هوشیار، آگاه و زنده تبدیل می شوید.

این تمرین کمک می کند تا درک کنیم همه ی لحظات زندگی همان گونه که هستند،کاملند.

آگاهی، ما را به پذیرش رهنمون می کند، پذیرش ما را به سوی تسلیم می برد و تسلیم، قدرت و آرامش به ما هدیه می کند.

نتیجه:
همان طور که گفته شد “هم وابستگی بیماری است که در آن “من حقیقی”  نادیده گرفته می شود و یکی از ویژگی های اصلی هم وابستگی، عدم توجه و مراقبت از خود است که معمولاً در افراد هم وابسته با حضور فردی دیگر در زندگیشان، خود را نشان می دهد به عبارتی وجود آدمی دیگر به همراه مشکلاتش نقطه ی عطفی می شود تا متوجه شویم آن فردی که سد راه جریان زندگی ما می شود، فقط و فقط خود خود ما هستیم،

همان خودی که نادیده گرفته شده و از آن مراقبت نشده است، یاد نگرفتیم که از خود مراقبت کنیم و نکته ای که در مورد مراقبت از خود وجود دارد این است که این روند، یک روند فکری نیست بلکه جریانی عملی و تجربی ست که هر روز نیاز به تمرین دارد و همین تمرین ها و انجام روزانه ی آنهاست که در کسب و بازیابی احساس ارزشمندی به ما کمک می کند.

8 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *