بذر بدی را درون خود عقيم كنيد

بذر بدی را درون خود عقيم كنيد

بذر بدی

نویسنده: «فراز قورچیان»

یونگ در توضیح و بیان کهن الگوی سایه می گوید: «بر علیه هر چیزی که بجنگی مانند همان می شوی.»

انسانهایی که به ما بدی می کنند، بذر بدی را در قلب نا خودآگاه ما می کارند. این بذر در لایه های زیرین روان ما و در قسمتی از آن زنده است؛ روان ما با جنگیدن و نبخشیدن به آن بذر انرژی رشد می رساند و ما به مرور شکل آن خصوصیت بد را پیدا میکنیم و رفتاری ناگهان از ما سر می زند که نتیجه دستوری از پایین است.
در تعالیم شرقی بر این امر تاکید بسیاری شده است؛ که برای کسانی که به شما بدی کرده اند دعای خیر کنید و بخواهید که آنها بخشیده شوند. این هوشیارانه ترین راهکاری بود که از بزرگان ما، به ما به ارث رسیده است. در برخی از تعالیم عرفان اسلامی از این هم جلوتر رفته بودند و میگفتند به آن شخصی که به شما بدی کرده، خوبی هم بکنید.

در واقع این دعا به آن قسمت از تاریکی های روان ما که زخم برداشته و بذر بدی در آن کاشته شده و شرایط مطلوبی برای رشد و بارور شدن دارد نوری عظیم می تاباند تا آن بذرها را عقیم کند (درست مثل شخم زدن زمین و کاشتن بذر در دل خاک) حداقل آن این است که شما دیگر مثل آن آدم نمی شوید. میل به برنده شدن در روابط؛ یعنی میل به بد شدن.
در مملکت خود با این صحنه ها بسیار برخورد کرده ام؛ برخی از مردمی که در خیابان شعار مرگ بر دیکتاتور می دادند خود جزو کسانی بودند که در خانه، حق انتخاب به خواهر یا همسرشان نمی دادند (مثل تعیین رشته دانشگاهی، رفتن به جایی و یا هر کاری بر خلاف میل آنها). این یعنی برعلیه هر چیزی که می جنگی خودت هم مثل آن هستی.

بیشتر بخوانیدچرا ما به شفای زخم هایمان نیازمندیم؟

دبی فورد می گفت: «امکان ندارد نقصی را در شخصی ببینی که خودت نداشته باشی.»
و مادر ترزا می گفت: «به هر چیزی که انرژی بدهی آن را بزرگتر می کنی، یعنی اگر بر علیه جهالت بجنگی بزرگ ترش میکنی. با جهالت موافق نیستی؟ پس بهتر است خودت رشد کنی و عالم شوی، تا پیرامونت روشن شود.»
امکان ندارد که تو تغییری در درون صورت دهی و در بیرون نتیجه آن را نبینی.
شمس تبریزی به مولانا آموزش داده بود برای هر کسی که به تو بدی کرد چهل روز دعا کن و آنگاه آن شخص مرید تو می شود. در آموزه های تصوف نیز این مطلب بسیار آمده است و گرنه میل به تلافی و انتقام روز به روز ما را در تاریکی های خود بیشتر فرو می برد. چرا؟
چون که شاخ و برگ های آن بذر رشد می کند، اطراف ما را گرفته و در انحصار خودش در می آورد.

 

بذر بدی

به مرور می بینیم که ما با کوهی از مدال های افتخار، حاصل از انتقام ها مانده ایم اما هنوز هم تنها هستیم و به قدری آن انرژی تاریکی در ما قوت دارد که هیچ کس را در اطراف ما باقی نگذاشته؛ یا همان چند نفری هم که مانده، باید مرتب شارژ و کنترل کنیم تا از ما راضی شده و بمانند و یا اینکه فقط آدم هایی تاریک تر از خودمان باقی می مانند.
و این گونه می شود که هر کدام از ما در رخت خواب خود تا پاسی از شب، در حال نقشه کشیدن برای بدبخت کردن یکدیگر میشویم و صبح ها نیز زودتر از خواب بیدار می شویم تا در صف شارلاتان ها، اول باشیم.

7 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *