کیفیت مهم برای موفقیت

4 کیفیت مهم برای دستیابی به موفقیت

۴ کیفیت مهم برای دستیابی به موفقیت 

ممکن است روزها و شب ها در حال کار کردن مداوم در مسیر خود باشیم اما زمانی می گذرد و متوجه می شویم به طور کمّی، زیاد کار کرده ایم اما به اندازه ای که انتظار داشته ایم و کار کرده ایم موفقیت را تجربه نکرده ایم.

چرا؟؟؟؟؟؟؟

علاوه بر تمام کارکردهای ما، عواملی تحت عنوان ((کیفیت )) وجود دارند که برای موفق شدن لازم و تأثیرگذارند.

چه ملاک ها و کیفیت های مهمی را در مسیر موفقیت در نظر نگرفتیم؟؟؟؟

در این مقاله بر آن هستیم به کیفیت های مهم و مؤثر در مسیر موفقیت بپردازیم.

سرفصل ها:

  • 💢کیفیتی در موفقیت، به نام اعتماد دیگران

      • ✨نقش مهم منش در موفقیت
      • ✨آنچه باید در رابطه با منش بدانیم
      • ✨خودتان را امتحان کنید
      • ✨۴راهکار برای ایجاد منش در مسیر موفقیت
  • 💢برای دستیابی به موفقیت تا چه اندازه مهارت دارم؟
      • ✨سطح شایستگی های خود را برای دستیابی به موفقیت ارتقا ببخشید
      • ✨شایستگی شما چگونه بر کیفیت موفقیت هایتان اثر می گذارد؟
      • ✨۳راهکار برای بهبود صلاحیت و شایستگی جهت دستیابی به موفقیت
  • 💢کیفیتی مهم و تأثیرگذار در موفقیت تحت عنوان من ادامه می دهم
      • ✨۳راهکار برای پیگیرتر شدن و ادامه دادن در موفقیت
  • 💢آیا برای ادامه ی یادگیری خود تلاش می کنم؟
      • ✨۵راهنمایی برای تقویت و ایجاد روحیه ی یادگیرنده

کیفیتی در موفقیت، به نام اعتماد دیگران

آیا دیگران به من اعتماد دارند؟؟؟؟

اعتماد پایه و اساس همه ی روابط است.

اگر از فرودگاه های کوچک پرواز کرده باشید و با هواپیماهای کوچک پرواز را تجربه کرده باشید به این نکته پی می برید که حسن پرواز با این هواپیماها این است که کار شما را ساده و در وقت شما صرفه جویی می کند.

من سوار این هواپیماها زیاد شده ام و باید بگویم که بسیار هیجان انگیز است. پرواز با این هواپیماها زمان مسافرت شما را به نصف تقلیل می دهد.

کسی که این هواپیما را ساخت مردی به نام بیل لیر بود. لیر مرد به شدت خلاقی بود. او ۱۵۰ اختراع را به نام خود ثبت کرد و سرانجام در ۱۹۵۰ احساس کرد که می خواهد جت های شرکتی کوچکی بسازد. چندین سال طول کشید تا او به رؤیایش تحقق بخشد.

به من اعتماد کنید

در ۱۹۶۳ اولین هواپیما به نام لیرجت آزمایش شد و در ۱۹۶۴ این هواپیما برای فروش به بازار عرضه گردید.

موفقیت لیر فوری بود. او توانست هواپیماهای زیادی را به فروش برساند اما کمی دیرتر لیر متوجه شد که دو فروند از هواپیماهای او به علل ناشناخته و عجیب سقوط کرده اند. لیر آشفته شد و به هم ریخت. در آن زمان ۵۵ لیرجت در اختیار اشخاص حقیقی بود.

لیر بلافاصله به صاحبان این هواپیماها نامه ای نوشت واز آن ها خواست تا اطلاع ثانوی ازهواپیمایشان استفاده نکنند تا او و همکارانش به مشکلی که در پرواز این هواپیماها وجود دارد پی ببرند.

لیر پس از تحقیق و بررسی روی هواپیماهای سقوط کرده به یک علت بالقوه پی برد اما روی زمین نمی توانست این مشکل را بررسی کند. برای اینکه بداند توانسته علت اصلی سقوط هواپیماها را پیدا کند فقط یک راه وجود داشت. باید صحنه را در آسمان بازسازی می کرد. باید با هواپیما به پرواز درمی آمد و دست به یک تجربه ی عینی می زد.

کار خطرناکی بود اما او این کار را کرد وقتی جت را به پرواز درآورد، چیزی نمانده بود که هواپیمایش سقوط کند و او به سرنوشت دو خلبان دیگر که جانشان را از دست داده بودند گرفتار شود.

اما لیر موفق شد این پرواز آزمایشی را به هر شکل که بود به سلامت در فرودگاه بنشاند. علت سقوط مشخص شده بود.

لیر با ساختن یک قطعه ی دیگر مشکل موجود را اصلاح کرد و بعد این قطعه را روی ۵۵ هواپیمایی که به فروش رسانده بود نصب نمود. این گونه، خطر و ترسهای حاکم  از میان رفت.

این برنامه برای لیر هزینه ی سنگینی دربرداشت و بسیاری از خریداران را به تردید انداخت. در نتیجه او دو سال وقت صرف کرد تا بحران پشت سر گذاشته شود اما هرگز از تصمیمی که گرفته بود پشیمان نشد. او می خواست هر طور شده و به هر قیمتی علت سقوط هواپیماهایش را پیدا کند. او حاضر نبود استحکام شخصیت خود را از دست بدهد و این به منش احتیاج دارد.

 

✨نقش مهم منش:

اینکه اشخاص با موقعیت های زندگی چگونه برخورد می کنند مطالب زیادی درباره ی منش آن ها در اختیار شما می گذارد. بحران لزوماً منش را ایجاد نمی کند اما به یقین آن را نشان می دهد. مشکلات، تقاطع هایی هستند که سبب می شوند اشخاص یکی از دو راه را انتخاب کنند؛ منش یا سازش و مصالحه. هر بار که شخص منش را انتخاب کند قوی تر می شود. حتی اگر این انتخاب نتایج منفی به همراه داشته باشد.

 

✨آن چه هر کس باید درباره ی منش بداند:

۱.منش چیزی بیش از صحبت کردن است

هر کسی می تواند بگوید از استحکام شخصیت برخوردار است اما عمل است که منش را نشان می دهد. منش نشان می دهد که چه کسی هستید. آن کسی که هستید، آن چه را می بینید مشخص می سازد. آنچه می بینید، کاری را که می کنید معلوم می کند. به همین دلیل است که نمی توانید منش شخص را از اعمال او جدا کنید. اگر اعمال و مقاصد شخص پیوسته علیه یکدیگر باشند باید برای پی بردن به علتش به منش او نگاه کنید.

 

۲.استعداد یک موهبت است اما منش یک انتخاب است

ما بر بسیاری از امور زندگی تسلطی نداریم. ما پدر و مادرمان را انتخاب نمی کنیم. محل تولد و نوع تربیت شدن خود را انتخاب نمی کنیم. استعداد یا بهره ی هوشی خود را انتخاب نمی کنیم اما منش خود را انتخاب می کنیم. در واقع هر بار انتخاب می کنیم آن را به وجود می آوریم.

 

۳.منش در رابطه با دیگران تولید موفقیت دامنه دار می کند.

رهبری واقعی همیشه دربرگیرنده ی سایر اشخاص است. پیروان به رهبرانی که منش آنها مشکل دارد اعتماد  ندارند و از آنها تبعیت نمی کنند.

 

۴.کسی نمی تواند به فراسوی محدودیت های منش خود برود

آیا به اشخاص به شدت مستعد برخورد کرده اید که وقتی به سطح معینی از موفقیت می رسند ناگهان سقوط می کنند؟

جواب را در منش پیدا کنید. استون برگلاس، روان شناس دانشکده ی پزشکی هاروارد و نویسنده ی کتاب سندرم موفقیت، می گوید:((کسانی که به نقاط رفیع می رسند اما فاقد مَنشی هستند که آن ها را در جای خود نگه دارد، محکوم به شکست هستند.))

او معتقد است کسانی که فاقد منش هستند گرفتار خودبینی، انزوا وماجراجویی می شوند و در نتیجه قابلیت اعتماد را از دست می دهند.

 

✨خودتان را امتحان کنید:

اگر احساس کردید با یکی از مشکلاتی که برگلاس به آن اشاره می کند رو به رو هستید از متخصصان روان شناسی کمک بگیرید. فکر نکنید دره ای که در عمق آن قرار دارید با گذشت زمان، پول بیشتر یا شهرت، پر می شود. اگر به منش خود نرسید با گذشت زمان عمق بیشتری پیدا می کند و مخرب تر می شود.

اگر در چهار زمینه ی فوق مشکلی ندارید باز هم باید وضعیت منش خود را وارسی کنید. از خود بپرسید آیا در همه ی مواقع کلام و اعمال شما با هم همخوانی دارند. آیا وقتی می گویید مأموریتی را انجام خواهید داد به حرف خود عمل می کنید؟ آیا وقتی به فرزندتان

می گویید به تماشای مسابقه ی ورزشی او خواهید رفت این کار را می کنید؟ آیا اشخاص وقتی با شما دست می دهند می توانند روی حرفتان حساب کنند؟

وقتی دیگران را در خانه، محل کار و جامعه رهبری می کنید بدانید که منش شما بزرگ ترین سرمایه ای است که در اختیار دارید.

 

✨۴ راهکار برای ایجاد منش در مسیر موفقیت:

۱.اشکالات را جستجو کنید؛

وقتی را صرف بررسی زمینه های اصلی زندگی خود بکنید و ببینید در کدام یک ازاین زمینه ها با مشکل رو به رو هستید. هر موردی را که در دو ماه گذشته به یاد آوردید یادداشت کنید.

 

۲.دنبال انگاره ها بگردید؛

پاسخ هایی را که یادداشت کردید بررسی کنید. آیا زمینه ی به خصوصی هست که در آن نقطه ضعفی دارید؟ آیا مشکلی هست که پیوسته چهره می نماید و خودش را بروز می دهد؟ این گونه می توانید مشکلات و مباحث مَنشی خود را بررسی کنید.

 

۳.مسئولیت زندگی خود را بپذیرید؛

شروع ترمیم منش زمانی است که با نقاط ضعف خود آشنا می شوید، عذرخواهی می کنید و با پیامدهای اعمال و رفتار خود آشنا می شوید. فهرستی از کسانی که باید از آنها به خاطر اعمالتان عذرخواهی کنید تهیه نمایید و بعد از آنها صمیمانه پوزش بخواهید.

 

۴.بازسازی کنید؛

رو به رو شدن با اعمال و اقدامات گذشته یک مطلب است و فراهم آوردن آینده ای جدید مطلبی دیگر. حالا که زمینه های نقاط ضعف خود را شناسایی کرده اید، برنامه ای بریزید که دیگر امکان تکرار اشتباهات گذشته میسر نشود. مردی دختر کوچکش را به تماشای یک کارناوال برد.

دخترش بلافاصله به سوی یک دکه ی شیرینی فروشی دوید و خواست که پشمک بخرد در حالی که فروشنده پشمک بزرگ و حجیم را به دست دختر می داد، پدرش پرسید:((عزیزم آیا مطمئنی که می توانی همه ی آن را بخوری؟)) و دخترش جواب داد:((بله پدر. من درونم از بیرونم خیلی بزرگ تر است.))

منش واقعی چنین وضعی دارد. درونش به مراتب بزرگ تر است.

مهارت و موقیت

برای دستیابی به موفقیت تا چه اندازه مهارت دارم؟

بنجامین فرانکلین همیشه خودش را یک شهروند معمولی می شناخت. فرانکلین یکی از ۱۷ فرزند خانواده اش بود.

پدرش از ثروت بهره ای نداشت. او دوران کودکی سختی را پشت سر گذاشت.بیش از دو سال به مدرسه نرفت. در دوازده سالگی به عنوان شاگرد کارآموز نزد برادرش که در کار چاپ بود شروع به کار کرد. فرانکلین به سختی تلاش می کرد. ز

ندگی بسیار ساده ای داشت. در بیست سالگی کار چاپ را برای خودش شروع کرد. اگر فرانکلین از کاری که می کرد راضی می شد و به آن دلخوش می کرد هرگز آوازه ای پیدا نمی کرد. اما او به زندگی فوق العاده ای رسید. او یکی از معماران استقلال آمریکا شد و در نوشتن اعلامیه ی استقلال کمک کرد.

اما چه عاملی سبب شد که یک تاجر شمالی با وجود موقعیت زمین داران بزرگ جنوب به این موفقیت بزرگ برسد؟ به نظر من شایستگی و صلاحیت فرانکلین سبب موفقیت او شد. بنجامین فرانکلین در مدت هفت دهه به هر چه دست زد کارش را عالی انجام داد. وقتی در ۱۷۲۶ چاپخانه ی خودش را دایر کرد مردم معتقد بودند که فیلادلفیا نمی تواند از چاپگر سومی حمایت کند اما دیری نگذشت که فرانکلین ثابت کرد با مهارت ترین چاپچی شهر است.

فرانکلین به این حد قناعت نکرد. فرانکلین بسیار کنجکاو بود و تلاش می کرد که موقعیت خود و دیگران را بهتر کند. او اختراعات مختلف کرد و چون در اقیانوس اطلس به سیر و سیاحت پرداخت، نقشه ی گلف استریم را کشید. فرانکلین اولین کتابخانه ی فیلادلفیا را ایجاد کرد و اولین سازمان آتش نشانی کشور را دایر نمود.او در نقش های مختلف دولتی ظاهر شد.

 

✨سطح شایستگی های خود را برای دستیابی به موفقیت ارتقا ببخشید:

همه ی ما کسانی را که از صلاحیت و شایستگی فراوان بهره دارند تحسین می کنیم، خواه این اشخاص صنعتگر باشند خواه ورزشکارانی در سطح جهان و خواه رهبران  موفق تجاری، اما واقعیت این است که مجبور نیستید مایکل جردن باشید یا بیل گیتز تا از صلاحیت و شایستگی فراوان بهره داشته باشید. اگر می خواهید برکیفیات خود بیفزایید و موفقیت را تجربه کنید، اقدامات زیر را صورت دهید.

 

۱.خودتان را همه روزه نشان بدهید؛

ضرب المثلی می گوید:((هر کس صبر کند صاحب همه چیز می شود.)) متأسفانه گاه فقط پس مانده های اشخاصی که اول به مقصد رسیدند نصیب دیگران می شود. اشخاص بامسئولیت وقتی از آنها انتظار می رود خودشان را نشان می دهند اما انسان های به شدت با صلاحیت قدمی فراتر برمی دارند. آن ها فقط به طور فیزیکی خودشان را نشان نمی دهند.آنها همه روزه برای بازی آماده اند.

مهم نیست که چه احساسی دارند، در چه موقعیتی قرار دارند یا انتظار دارند که بازی تا چه اندازه دشوار باشد.

 

۲.به پیشرفت خود ادامه دهید؛

همه ی اشخاص باصلاحیت و شایسته مانند بنجامین فرانکلین پیوسته برای یاد گرفتن، رشد کردن و بهبود خود تلاش می کنند. آنها پیوسته می پرسند چرا؟ به قول نیچه: هر کس چرایی برای زندگی پیدا کند، چگونگی ها برایش حل می شود.

 

۳.پیگیر باشید؛

هرگز به کسی بر نخوردم که موفق باشد و پیگیر نباشد.مطمئن هستم این موضوع درباره ی شما هم صدق می کند. ویلا فوستر می گوید:((کیفیت هرگز یک حادثه نیست بلکه همیشه حاصل قصد و نیت عالی، تلاش صمیمانه، جهت گیری درست و اجرای ماهرانه است.)) عمل کردن در سطح بالای شایستگی همیشه یک انتخاب است؛ اقدامی از روی اراده است.

 

۴.بیش از حد انتظار ظاهر شوید؛

اشخاص به شدت شایسته، همیشه مسافت های اضافی طی می کنند. برای آنها خوب به اندازه ی کافی هرگز کافی نیست. جیم کانوی در کتاب مردان در بحران میانسالی می نویسد:((اشخاص موفق در هر کاری که می کنند عالی ظاهر می شوند. آن ها هرگز به کمتر از عالی بودن اکتفا نمی کنند.))

 

۵.به دیگران الهام ببخشید؛

اشخاص به شدت باصلاحیت، به ظاهر شدن در سطح خوب و بالا اکتفا نمی کنند. آن ها به دیگران هم الهام می بخشند که همین کار را بکنند.

 

✨میزان شایستگی های شما چگونه بر کیفیت موفقیت هایتان اثر می گذارد؟

وقتی نوبت به انجام دادن کار می شود در چه وضعی قرار می گیرید؟

آیا کارهایتان را در بالاترین سطح ممکن انجام می دهید؟ یا نه، خوب به اندازه ی کافی، برای شما کافی است؟

وقتی به اشخاص باصلاحیت فکر می کنید فقط به سه گروه می اندیشید:

۱.آن هایی که می توانند ببینید چه اتفاقی باید بیفتد.

۲.آن هایی که می توانند به اتفاق افتادن کمک کنند.

۳.آن هایی که می توانند وقتی لازم است کاری صورت دهند.

شما در حرفه ی خود در چه سطحی ظاهر می شوید؟ آیا یک اندیشمند هستید؟ هر چه بهتر باشید از توانمندی بیشتری برای تأثیرگذاری بر دیگران برخوردارید.

 

✨۳ راهکار برای بهبود صلاحیت و شایستگی جهت دستیابی به موفقیت:

 

۱.درگیر بازی شوید؛

اگر به لحاظ ذهنییا احساسی از کارتان فاصله گرفته اید، زمان آن رسیده که از نو درگیر کار شوید. خودتان را مجدداً وقف کارتان کنید. به آن توجه داشته باشید. بعد ببینید چرا از کارتان فاصله گرفته اید. آیا به چالش های جدیدی احتیاج دارید؟ آیا با رئیس یا همکارانتان اختلاف دارید؟ منبع مشکل را شناسایی کنید و برنامه ای برای حل و فصل آن بریزید.

 

۲.معیار را از نو تعریف کنید؛

اگر در سطح بالا عمل نمی کنید معیارها و ملاک های خود را مجدداً تعریف کنید.

آیا کار را دست کم گرفته اید؟ آیا از زیر کار فرار می کنید؟ اگر این طور است ذهنتان را از نو تنظیم کنید. از خودتان انتظارات بیشتری داشته باشید.

 

۳.سه راه برای بهبود و اصلاح خود در نظر بگیرید؛

تا کسی عمد و قصد نداشته باشد نمی تواند موفق شود. بررسی کنید و سه راهی را بیابید که به کمک آن می توانید مهارت های حرفه ای خود را بهتر کنید. از زمان و پول خود برای رسیدن به موقعیت بهتر استفاده کنید.

در مقاله ای آمده بود:((ما به راستی نسل گمشده هستیم، نمی دانیم به کجا می خواهیم برسیم.برای پیدا کردن جهت و سمت و سو همیشه به جنبه ی مالی آن فکر می کنیم.این تنها معیاری است که می شناسیم. ما باوری ذاتی نداریم، حد و مرز اخلاقی را رعایت نمی کنیم.)) شما به اندازه ی معیارهای خصوصی خود خوب هستید. آخرین باری که با تمام وجود کاری انجام دادید، کی بود؟؟؟

من ادامه می دهم

کیفیتی مهم و تأثیرگذار در موفقیت تحت عنوان ((من ادامه می دهم؟))

برای دستیابی به موفقیت، نیازمند استمرار هستیم و جهت این استمرار و مداومت لازم است اقدامات زیر را انجام دهیم:

 

۱.مایه گذاشتن از آنچه دارید و نه زیادتر از آن؛

پیگیر بودن بدین معناست که در حد ۱۰۰ درصد توانمندی خود پیگیر باقی بمانید نه بیشتر و نه کمتر.

 

۲.با عزم و اراده ی راسخ کار کردن و نه انتظار سرنوشت را کشیدن؛

اشخاص پیگیر به بخت و اقبال و سرنوشت برای رسیدن به موفقیت اعتقادی ندارند. وقتی اوضاع دشوار می شود آنها به کار کردن خود ادامه می دهند و این تفاوتی است که وجود دارد. هزاران نفر از کسانی که تسلیم می شوند، از ادامه ی راه باز می مانند. همیشه کسی مانند توماس ادیسون وجود دارد که می گفت:((من از جایی که آخرین نفر متوقف شد شروع می کنم.))

 

۳.دست کشیدن از کار وقتی کار انجام شده است و نه زمانی که احساس خستگی می کنید؛

روبرت اشتراوس می گوید: ((موفقیت مانند کشتی گرفتن با یک گوریل است. وقتی خسته اید دست از کار نمی کشید، وقتی گوریل خسته شد متوقف می شوید.))

اگر می خواهید تیم شما موفق شود باید بیش از حدی که فکر می کنید می توانید، تلاش کنید. اولین قدم در مسابقه ی دو، بلکه آخرین قدم است که موفقیت را تضمین می کند. آخرین شوت در مسابقه ی بسکتبال است که کار را فیصله می بخشد.

ناپلئون هیل،نویسنده ی الهام بخش، می گوید: ((هر انسان موفقی به این نتیجه می رسد که موفقیت بزرگ در فراسوی نقطه ای به دست می آید که تصور می کنید نظریه ی شما مؤثر واقع نمی شود.)) پیگیری یعنی آنکه آن قدر ادامه دهید تا کارتان تمام شود.

چه اندازه پیگیر هستید؟؟؟؟؟

 

✨۳ راهکار برای پیگیرتر شدن و ادامه دادن در موفقیت

ای.ال .ویلیامز می گوید: ((با بیشتر کار کردن ۵۰ درصد مردم را پشت سر می گذارید،۴۰ درصد دیگر را هم با صداقت شکست می دهید اما برای پیشی گرفتن از ۱۰ درصد باقی مانده باید پیگیری و مداومت بیشتری داشته باشید و تا آخرین لحظه دست از تلاش بر ندارید.))

برای اینکه پیگیرتر شوید…

 

۱.بیشتر و هوشمندانه تر کار کنید؛

اگر پیوسته به ساعتتان نگاه می کنید تا از به پایان رسیدن ساعت کار مطلع شوید، بدانید که باید این عادت خود را تغییر دهید. روزی شصت تا نود دقیقه کار کنید، سی تا چهل و پنج دقیقه زودتر به محل کارتان بیایید. اگر زیاد کار می کنید، وقت بیشتری را صرف برنامه ریزی کنید تا بر کارآیی خود بیفزایید.

 

۲.استحکام شخصیت داشته باشید؛

برای اینکه موفق شوید به استحکام شخصیت احتیاج دارید اما اگر بتوانید نیروی هدفمندی را هم به استحکام شخصیت خود بیفزایید از توان مضاعفی برخوردار می شوید. روی یک کارت بنویسید که چگونه کارتان با هدفی که در پیش گرفته اید همخوانی پیدا می کند. بعد آن کار را مرور کنید تا آتش احساس خود را مشتعل نگه دارید.

 

۳.کارتان را به یک بازی و مسابقه تبدیل کنید؛

چیزی به اندازه ی روحیه ی رقابتی نمی تواند پیگیری را تغذیه کند. بدین منظور روحیه ی رقابتی خود را تقویت کنید. کسانی را پیدا کنید که هدف های مشابه شما را پی می گیرند. رقابتی دوستانه را با آن ها آغاز کنید تا هم به خود و هم به آن ها انگیزه بدهید.

یادگیری و موفقیت

💢آیا برای ادامه ی یادگیری خود تلاش می کنم؟

روزی که رشد کردن را متوقف می کنید، شروع پایان موفقیت شما خواهد بود.

اگر تصویر مرد ریزاندامی را ببینید که سبیلی نازک دارد، عصایی با خود حمل می کند، شلوار گشاد بگی پوشیده است، کفش های بزرگ تر از اندازه ی پایش به پا دارد و کلاه نمدی لبه دار روی سرش دیده می شود، بلافاصله می فهمید که او چارلی چاپلین است .

تقریباً همه او را می شناسند. در دهه های ۱۹۱۰ و ۱۹۲۰ او مشهورترین شخص روی سیاره ی خاکی ما بود. اگر به دنیای امروز نگاه کنیم تنها شخصیتی که شهرتش به اندازه ی آن زمان چارلی چاپلین است، مایکل جردن است.

باید صبر کنید و هفتاد و پنج سال بعد ببینید چه تعداد کسانی مایکل جردن را به یاد می آورند وروی او شناخت دارند. وقتی چاپلین متولد شد کسی برای او شهرت چندانی را پیش بینی نمی کرد. او در خانواده ی فقیری متولد شد. وقتی مادرش را به خانه ی سالمندان بردند او در کودکی آواره ی خیابان ها شد. بعد از سال ها کار و تلاش برای تأمین زندگی خودش کاری روی صحنه پیدا کرد.

در هفده سالگی روی صحنه رفت در ۱۹۱۴ و در حالی که اواسط دوران بیست و پنج سالگی را می گذراند در یک استودیو با دریافت هفته ای ۱۵۰ دلار کار می کرد. در همان اول در صنعت سینما توانست به عنوان بازیگر، نویسنده و کارگردان در تهیه ی سی و پنج فیلم مشارکت داشته باشد.

همه به زودی متوجه نبوغ او شدند.آوازه اش فزونی گرفت. یک سال بعد او هفته ای ۱۲۵۰ دلار درآمد داشت. بعد در ۱۹۱۸، کاری باورنکردنی کرد و یک قرارداد نمایشی به ارزش یک میلیون دلار را امضا کرد. او ثروتمند و مشهور بود.

او قدرتمندترین فیلم ساز جهان شد. در این زمان فقط بیست و نه سال داشت. چاپلین موفق شد زیرا از استعدادی فراوان بهره داشت و میل و انگیزه ی وافری در او دیده می شد. چاپلین پیوسته در اندیشه ی رشد و یادگیری بیشتر بود. می خواست به توانمندی های حرفه ای خود بیفزاید. چاپلین در جریان یک مصاحبه، میل خود به ترقی کردن را این گونه توضیح می دهد:

وقتی برنامه ای از خودم را در سینما تماشا می کردم به این توجه داشتم که چه زمانی مردم نمی خندند اگر به حرکتی که به منظور خنداندن دیگران انجام انجام می دادم، جمعی نمی خندیدند به این فکر می کردم که اجرای برنامه ام چه اشکالی با خود به همراه دارد و اگر کسی به حرکتی از من می خندید از خود می پرسیدم چرا به این حرکت خندیده است. میل به رشد کردن او را به لحاظ اقتصادی در ردیف آدم های موفق قرار داد. چاپلین با گذشت زمان به یک کمدین نابغه شهرت یافت.

امروزه بسیاری از فیلم های آن دوره ی او به عنوان شاهکار فیلم سازی شهرت دارند. اگر چاپلین پیگیری و سماجت خود را در پیشرفت کردن با نخوت و خودبینی عوض می کرد، در شمار کسانی قرار می گرفت که روزگاری شهرتی داشتند و امروزه نامی از آنها در یادها نمانده است. اما چاپلین به رشد کردن خود ادامه داد تا به عنوان یک بازیگر، کارگردان و فیلم ساز از اعتبار بیشتری برخوردار شود.

وقتی به این نتیجه رسید که فیلم سازان اسیر سلطه ی استودیوها و توزیع کنندگان فیلم ها هستند، سازمان خصوصی خودش را راه اندازی کرد. شرکت یونایتد آرتیست تا به امروز فعالیت می کند.

اشخاص موفق در خطر آن قرار دارند که به وضع موجود رضایت دهند، اگر می خواهید خود و همچنین سازمان خود را رشد بدهید و در مسیر موفقیت ثابت قدم بمانید باید به یادگیری علاقه مند باقی بمانید.

 

✨۵ راهنمایی برای تقویت و ایجاد روحیه ی یادگیرنده:

 

۱. بیماری رسیدن مقصد خود را درمان کنید

جالب اینجاست که عدم میل به یادگیری اغلب ریشه در موفقیت دارد. بعضی ها به اشتباه گمان می کنند که اگر بتوانند به هدف خاصی برسند دیگر نیازی به رشد کردن ندارند. این اتفاقی است که تقریباً با هر دستاوردی می تواند همراه شود؛ گرفتن مدرک تحصیلی، دستیابی به یک مقام، دریافت یک جایزه ی ویژه یا رسیدن به هدف مالی.

اما انسان های مؤثر این گونه فکر نمی کنند. روزی که از رشد و بالندگی دست بکشند، توانمندی خود را از دست می دهند. توانمندی بالقوه ی سازمان هم این گونه از دست می رود. به یاد سخن ری کراک بیفتید: ((تا روزی که سبز هستید رشد می کنید، به محض اینکه رسیده شدید شروع به پوسیدن می کنید.))

 

۲.بر موفقیت خود غلبه کنید

یکی دیگر از موانع بر سر یادگیری این است که موفقیت اغلب از یادگیری بیشتر جلوگیری می کند.ا نسان های مؤثر می دانند آنچه  آنها را به موفقیت رسانیده است، آن ها را در موفقیت نگه نمی دارد. و این نکته را به خاطر داشته باشید؛ اگر کاری که دیروز کردید هنوز در نظرتان بزرگ می رسد امروز کار زیادی انجام نداده اید.

 

۳.راه میانبر نروید

بلندترین فاصله میان دو نقطه راه میانبر است. حرف کاملاً درستی است، زیرا آنچه در زندگی ارزشمند باشد برایش بهایی پرداخت می کنید وقتی می خواهید در زمینه ی خاصی رشد کنید ببینید چه بهایی باید برای آن بپردازید و این بها را پرداخت کنید.

 

۴.مغرور نشوید

یادگیری مستلزم آن است که اذعان کنیم همه چیز را نمی دانیم و اینگونه به نظر می رسد که چیز خوبی نیست. علاوه بر آن اگر به یادگیری خود ادامه دهیم باید اشتباه کردن را هم بیاموزیم اما همان طور که البرت هوبارد نویسنده، می گوید: ((بزرگ ترین اشتباهی که کسی ممکن است در زندگی بکند، ترس از اشتباه کردن است.))

نمی توانید در آن واحد هم یک یادگیرنده و هم یک مغرور باشید. امرسون می نویسد: ((در ازای هر چیزی که به دست آورید، چیزی را از دست می دهید.)) برای اینکه رشد کنید غرور را کنار بگذارید.

 

۵.هرگز برای یک اشتباه واحد دو بار هزینه نکنید

یکی از سیاستمداران می گوید: ((کسی که اشتباه نکند پیشرفت نمی کند.)) این حرف درستی است. اما کسی که پیوسته اشتباه واحدی را تکرار می کند هم پیشرفت نمی کند. اگر خواهان یادگیری هستید اشتباه هم خواهید کرد. از اشتباهات خود درس بگیرید. اگر این کار را نکنید، بیش از یک بار بهای آن را می پردازید.

در کتابی نوشته شده بود: ((اگر محصولی را که برداشت می کنید دوست ندارید، به بذری که می کارید نگاه کنید.)) با آنکه این نوشته بذر بخصوصی را تبلیغ می کرد، اصل بسیار درستی به نظر می رسید. شما چه محصولی برداشت می کنید؟ آیا زندگی و رهبری شما هر روز که می گذرد بهتر می شود؟

آیا ماه به ماه و سال به سال بهتر می شود؟ یا نه، پیوسته در جایی که هستید در جا می زنید؟ اگر در جایی هستید که در این مرحله از زندگی خود نمی خواهید در آنجا باشید، مشکل شما می تواند بی توجهی به یادگیری باشد.

آخرین باری که کاری را برای اولین بار انجام دادید کی بود؟ آخرین باری که خطر کردید و کاری را که در آن تخصص نداشتید انجام دادید کی بود؟ در چند روز یا در چند هفته ی آینده نگاهی به موقعیت خود بیندازید و ببینید که در کجا قرار دارید.

 

نتیجه:

پس بنابراین همان طور که گفته شد تنها، کار کردن زیاد تعیین کننده ی موفقیت نیست بلکه خیلی مهم است که به همراه عملگرایی و کار کردن های ما، کیفیت های مهم و مؤثر در مسیر موفقیت را در نظر بگیریم و آن ها را طی عمل هایمان به کار ببریم به عبارتی، مدام خود را در فرآیند و مسیر موفقیت بررسی کنیم و از خود بپرسیم انجام کارهای من با چه کیفیتی انجام می شود؟؟؟

با بررسی و پرسیدن این سوال قصد نداریم کمال گرایی را به شکل منفی به کار ببریم بلکه قرار است ۱۰۰ درصد توانایی خود را در مسیر به کار بگیریم حتی اگر کامل نباشیم و همین مهم است.

۴ کیفیت مهم در موفقیت عبارتند از؛ قابل اعتماد بودن، کسب مهارت های لازم، تداوم، استمرار و تلاش برای یادگیری.

هر کدام از این کیفیت ها نیازمند آن هستند که بدانیم چگونه آنها را ایجاد کنیم.

یادآور می شویم که موفقیت  یک مسیر و فرآیند است که با به کارگیری این اصول و قدم ها، تجربه و طی می شود.

54 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *