ترس در کودک و راه های کاهش ترس کودکان

ترس در کودک و راه های کاهش ترس کودکان

ترس در کودک و راه های کاهش ترس کودکان

وقتی مبحث ترس پیش می آید ؛معمولاً عاملی که در کنار آن، ترس را به چشم انداز خطر، استرس، اضطراب،فشار و… تبدیل می کند، عاملی به نام (قربانیان) است. قربانیانی که میتوانند کودکان باشند، سوالاتی که پیش می آید این است که چه عواملی به تصور ما از ترس در کودک قدرت می بخشد؟

  • قربانیان ترس چه کودکانی هستند؟
  • رسانه ها معمولا ترس را بر اساس چه داستان هایی بنا می کنند؟
  • وجود کودکان و قشر آسیب پذیر جامعه چه قدر در شیوع ترس توسط رسانه ها و فشارهای عصبی روزانه تأثیرگذار است؟
  • آیا جهان برای کودکان مکانی خطرناک و نا امن است؟
  • ترس را به عنوان یک احساس بنیادی بشر، چگونه به کودکان خود انتقال دهیم؟

کودکان قشر ضعیف تری که قربانیان ترس هستند

در تصویری که از ترس و خطر پرداخته می شود قربانیان باید جایی داشته باشند، اگر قربانیان بالفعل یا بالقوه در این تصویر جایی نداشته باشند تصویر، قدرتش را از دست می دهد.

بنابراین عطفِ توجه بیشتر به ترس، متناسب با افزایش تعداد قربانیان است. اکثر افراد جزء گروه به اصطلاح ضعیف هستند یا بوده اند. کودکان، سالمندان، مهاجران، زنان، فقرا، بیماران، و غیره .

این فکر خوبی است که آدم ها جزء یکی از این گروه ها نباشند، چون وقتی جزء یکی از این گروه ها هستی فوراً جزء قربانیان هم می شوی، یعنی فردی می شوی که بالاخص در معرض خطر است و نیازمند حفاظت قربانی بودن به معنای فراغت از مسئولیت در قبال موقعیتی است که در آن هستی.

برای آنکه کودک قربانی کاملاً مشروع باشد لازمه اش این است که فرد صدمه دیده “بیگناه” باشد.

بنابراین “بیگناه ترین” افراد در میان ما بهترین نامزدهای قربانی شدن هستند و چه کسی بیگناه تر از یک کودک؟ بنابراین، تصویری که از کودک به دست دادهمی شود تصویر موجودی است که در معرض خطر های هر چه بیشتری قرار دارد.

 

کودکان قشر ضعیف تری که قربانیان ترس هستند

نظر پژوهشگران درمورد ترس در کودک

همانگونه که متخصص رسانه های جمعی دیوید آلتاید می نویسد:

“گفتمان ترس وقتی بدل به چشم انداز ما از جهان می شود، قلمرو آشکارا نامحدودی را به روی پژوهش در زمینه قربانی بودن بالقوه کودکان می گشاید.”

پژوهشی در امریکا نشان می دهد که از هر پنج کودک امریکایی چهار نفرشان” قربانی حمله های خواهر و برادرانشان بوده اند.”

دعواهای خیلی عادی میان خواهرها و برادرها به حساب “حمله” گذاشته می شود و در نتیجه کودکان بدل به قربانیان این حمله ها می شوند.

“دست انداختن”، که بی تردید فردی را که دستش می اندازند می رنجاند و عصبانی می کند، انگار که دیگر اصلاً وجود ندارد، جایش را به “اذیت” داده است که می تواند به کودک برای همه عصر صدمه بزند.

ما دست به هرکاری می زنیم تا هر خطری را از زندگی کودکان حذف کنیم. ترس ما از آسیب رسیدن به کودکان به هر نحوی ظاهراً منجر به این می شود که ما کودکانمان را از تجربه های مهم محروم کنیم.

البته باید به کودکان آموزش داد تا مثلاً وقتی ترافیک خیلی سنگین است مراقب باشند و مراقب آب، برق و چیزهای دیگر باشند اما ترجیحاً نباید به آنان آموخت و چنین القا کرد که جهان بیش و پیش از هر چیز جایگاه خطر و ترس است.

تحولی که رخ داده این است که به جای اینکه به کودکان بیاموزیم که ترس احساسی است که باید یاد بگیرند بر آن غلبه کنند، به آنها می آموزیم که ترس بخشی از زندگی آنهاست .

در نیمه دوم دهه 1980 ودر طول دهه 1990 در رسانه های جمعی گزارش هایی منتشر می شد که حاکی از این بود که همه بچه ها در معرض خطر هولناک کودک آزاران جنسی هستند.

مشکل سوء استفاده جنسی از کودکان را البته نباید سرسری گرفت اما آنچه امروز بر رسانه ها و اذهان حاکم است به جای ارزیابی عقلانی خطر، نوعی پارانویاست. کشف هایی که نهایتش نشان می دهند که سوء استفاده جنسی می توانسته اتفاق بیافتد، به عنوان تأیید و تصدیقی بر این واقعیت عرضه می شود که این سوء استفاده ها رخ داده اند.

عده زیادی که واقعاً هیچ کاری نکرده اند بنا بر گواهی های فوق العاده ضعیف دال بر قصد آنها برای سوء استفاده جنسی زندگی شان تباه شده است. در بسیاری از موارد، اتهامات آنقدر باور نکردنی بوده اند که آژیرهای خطر می بایست به صدا در می آمدند اما عملاً به صدا درنیامده اند. احتمال اینکه غریبه ای کودکی را بکشد چنان اندک است که تقریباً باید نادیده اش گرفت.
وقتی کودکی کشته می شود، معمولاً یکی از بستگان نزدیک دستش در کار است.

گاهی غریبه ای کودکی را می کشد و وقتی چنین اتفاقی می افتد واقعاً تراژدی دردناکی است اما چنین اتفاقی چنان نادر است که به هیچ وجه کار خوبی نیست که این احتمال بسیار ضعیف و اندک را مبنای رابطه کودکان با غریبه ها قرار دهیم.

کاهش ترس درکودکان و روش های غلبه بر ترس در کودک

شاید برای کاهش ترس در کودک ابتدا نیاز با کاهش ترس در جامعه و خانواده باشد. چند مورد از روش های غلبه بر ترس عبارتند از :

کاهش ترس درکودک

  • زندگی شهامت می خواهد…
  • ایمان به شما شهامت می دهد…
  • مروری بر زندگی بزرگان
  • تقویت اراده
  • پرهیز از کفر
  • همه چیز با خداوند ممکن است
  • آرامش در حضور خداوند.

در مقاله 7 راهکار غلبه بر ترس میتوانید شرح کامل موارد بالا را مطالعه نمایید.

 

کاهش ترس درکودکان و روش های غلبه بر ترس در کودک

نتیجه:

معمولاً برای اینکه یک تصویر، بزرگ نمایان شود آن را در کنار یک تصویر کوچک به نمایش می گذارند، وجود قربانیان یا گروه به اصطلاح ضعیف جامعه مثل بچه ها، سالمندان و… به تصویر ما از ترس، قدرت می دهند و جهان امروزی را به طور اغراق آمیزی مکانی خطرناک جلوه می دهند.

در صورتی که دنیای امروزی به این اندازه خطرناک نیست اما به دلیل وجود تمام عواملی که ترس را مولفه ی حادی از زندگی جلوه می دهند ما دست به هر کاری می زنیم تا هر خطری را از زندگی کودکان حذف کنیم و به همین صورت آنها را از تجربه های ناب زندگی محروم می کنیم.

درست است که باید مراقب کودکان بود و به آنها آموزش داد که ترس احساسی است که می توان بر آن غلبه کرد اما نه اینکه به طرز پارانویاواری، ترس را به کودکان تزریق کنیم و از جامعه و محیط برایشان موجودی خیالی و پرخطری بسازیم.

4 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *