داستان خانم سحر عباسی

داستان آشنایی خانم سحر عباسی با گروه من حقیقی

سلام من سحر عباسی هستم

حدود ۸ ماه هست که با آقای قورچیان و‌ پیج من حقیقی آشنا شدم.
تقریباً قبل از این ۸ ماه من هیچ چیز زندگیم و دوست نداشتم، بعد از فوت خواهرم شده بودم یه آدم پرخاشگر و منزوی که با خودش و اطرافش مدام درحال جنگ بود، روزام رو با خواب پر می کردم بلکه روزم زود پر بشه برسم به شب که بازم برم توی رختخواب…سحر پر انرژی که همه میگفتن انرژی مثبت ازش میباره و خنده از لباش نمیوفته بس که شیطون و زندگیش رنگ و بوی عشق داره رو کشته بودم …
این من بودم فکر نمیکردم تعریف هایی که کردم در مورد یه انسان قشنگ باشه اما این من بودم..،
گذشت و گذشت نزدیک دوسال از اون اتفاق میگذره و من تازه دارم از اون زخمی که ماه هاست من و برده تو خودم و زخمیم کرده شفا پیدا میکنم . حال بدم باعث شد که دنبال یه التیام برای زخم هام باشم که با فراز قورچیان آشنا شدم ، برای بار اول تو‌سمینارشون شرکت کردم و از همونجا پاگیر شدم .
۸ ماه از آشناییمون میگذره و من بعد از شرکت کردن تو چند تا سمینار و کلاس های خصوصی شفای زخم خودم و پیدا کردم.
از ۹۸/۷/۱۲ که من دوباره متولد شدم حس نوزاد تازه متولد شده و‌ پرنده ای که تازه پرواز یادگرفته رو دارم .
من از دل زخم هایی که از بچگی بهم زدن و هنوز ادامه داشت از جنگ هایی که با اطرافیانم داشتم بخاطر همون زخم ها و نبخشیدن ها و دوست نداشتن ها جوانه زدم به قولی میشه گفت؛ که تو دل زخم های بزرگ گنج نهفته است .
من با کمک فراز تونستم اول از همه خودم و ببخشم و عشق و‌ دوسداشتنم نسبت به خودم برگرده و شفا پیدا کنه ، تونستم مصرف قرص ها و دارویی که آرومم میکرد و کنار بذارم ، تونستم با کمکش حس ارزشمندی که تو روحم بوده برگرده و تق های روحیم بیافته، با کمکش دید و نگاهم به زندگیم بزرگ و قشنگ تر شد فهمیدم که من تیکه ای از خدام پس نباید انقدر بی ارزش، زندگی کنم فهمیدم که من باارزشم ، فکرم ، روحم، زندگیم، خیلی خیلی بزرگتر از اونیه که بخوام زندگیمو با جنگ‌ با کسایی که دوسشون دارم خراب کنم.
من تیکه ای از خدام پس نباید غیر خداگونه رفتار و عمل کنم ، میبخشم چون لایق آرامشم لایق بخششم ، لایق دوست داشته شدن و‌ دوسداشتنم .
بیاید با خودمون صداقت داشته باشیم اونم از نوع بی رحمانش به قول فراز صداقت بی رحمانه تا این و با خودمون نداشته باشیم. زندگیمون درست شدنی نیست، یه بار به خودمون بگیم من کجا وایستادم؟ چیکار دارم انجام میدم؟ آیا این سهم من از کل زندگی هست؟ خودمون جواب خودمون رو میدونیم،بهتره تا دیر نشده یجا به خودمون بیایم و‌بقیه راه رو‌ درست کنیم و این جا(من حقیقی) همون بقیه مسیر هست که میتونید با کمکشون زندگیتون رو سروسامون بدید.

 

درصورت تمایل برای ارسال داستان آشنایی شما با گروه من حقیقی با شماره دفتر مرکزی در تماس باشید :

No Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *