ایشون متفاوت بود

وقتی با پیج آقای قورچیان آشنا شدم شنیدم که حرفهای متفاوتی نسبت به بقیه میزدن. برای همین کارهای ایشون رو دنبال کردم و گفتم اینجا همون جایی که دنبالشم.

قبل از اون دچار سوء تفاهم باخودم بودم مثبت نگر بودم و میگفتم دیگه آخرشم. تک بعدی بودم . خدا رو زندگی نمیکردم ،با خدا بودم، ولی تو بی خدایی زندگی میکردم، ،با شرکت در کارگاه سوءتفاهم هایی که با خودم داشتم حل شد.

قبل از اینکه تو کارگاه شرکت کنم اصلا قبول نداشتم ممکنه من هم زخم داشته باشم اما وقتی پروسه ی کارگاه شفای زخم رو گذروندم اوضاع خیلی بهتر شد و رابطه ام با خودم وخدای خودم خیلی بهتر شد. یه جوری که حتی فکرش رو هم نمیکردم.

با مذهب و کشورم به صلح رسیدم و حاضرم الان یه آدم خدمتگزار برای جامعه و کشورم باشم. تونستم پا روی ترسهام بذارم و بالاخره قدم های موثری برای زندگیم بردارم.

مادر و خواهرم هم با من همراه شدن و کارگاه روی اونها هم تاثیر گذار بود، اینو وقتی فهمیدم که روح پدرم رو تو کارگاه دیدم و بهم گفت  دمت گرم پسر  تو کاری کردی کارستون.

ترسناک تر از بی خدایی چیزی نیست، خدا آدمها ی احمق رو بیشتر از آدمای زرنگ دوس داره ،همه چیز بین تو و خداوند میگذره ،من آن شعر گرانم که از ارزان و ارزانی جدا شد و این جمله خیلی بهم کمک میکنه اگر میخوای ترقی کنی راضی باش که فکر کنند احمقی.

شما اینجا با خودت روبرو می شی و مشکلاتی که قبلا برات خیلی دشوار بودن عبور ازشون خیلی راحت تر میشه ، دوست داری با چالش‌ ها روبرو بشی به جای اینکه ازشون فرار کنی.

 

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *