7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن

7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن

  • آیا فشار، یکی از دلایل ورود به رابطه است؟
  • تنهایی و استیصال چگونه مرا به شروع یک رابطه و عشق وارد می کند؟

  • گرسنگی جنسی به من می گوید که وارد رابطه شوم….

  • بی توجهی به زندگی خود چه تاثیری بر ورود به رابطه و عاشق شدن دارد؟

  • وارد رابطه می شوم چون از بزرگ شدن فرار می کنم؟

  • احساس گناه دلیلی درست یا نادرست برای ورود به رابطه است؟

  • می خواهم وارد رابطه شوم تا خلاهای احساسی و روحی ام را پر کنم…

 

7دلیل نادرست برای ورود به رابطه وعاشق شدن

یکی از مسائلی که اکثراً مورد بحث میان ما انسان هاست، موضوع رابطه ی عاطفی و عشق است. حتی تا قبل از اینکه تجربه ی رابطه ی عاطفی را داشته باشیم، مشتاق هستیم که عاشق شویم تا ببینیم این رابطه و عاشق شدن چیست و خیلی از سوال هایی که در این باره ذهن ما را مشغول کرده است به خصوص در جستجوی این هستیم که یک رابطه ی سالم و آگاهانه چگونه شکل می گیرد و….

معلمی می گفت: (با گذشت سالیان و درس های بسیار آموختم که اگر به دلایل نادرست، عاشق و وارد رابطه شده باشید، احساس خوب(عاشق شدن) می تواند سریعاً به تاسف تبدیل گردد. ارتباط با یک فرد به دلایل نادرست، یکی از راه های ایجاد روابط ناسالم است. دلایل متفاوتی می توانند موجب شوند تا بدون اینکه عاشق شده باشید، با کسی رابطه ای را آغاز کنید.)

در این مقاله قصد داریم به 7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن بپردازیم.

 آیا فشار، یکی از دلایل ورود به رابطه است؟

یکی از دلایل نادرست برای ورود به رابطه و انتخاب شریک عاطفی، عامل فشار است. فشار از نظر سنی، از طرف خانواده و دوستان.

این نگرشی که(( سن شما از حد مشخصی گذشته و هنوز با کسی نیستید، پس غیرطبیعی هستید) یک فشار سنی است. البته این که آن سن، چه سنی است، از شخصی به شخص دیگر فرق می کند.

خودآگاه یا ناخودآگاه احتمالاً سنی را به عنوان سن ازدواج مدنظر دارید. این سن ممکن است که از زمینه های خانوادگی شما، سن ازدواج خواهران یا برادرانتان و یا از ذهنیت خودتان که سن(بلوغ فکری) چه سنی است، آمده باشد.

بعضی از مردم نسبت به عقاید خانواده و دوستان شان آسیب پذیرند و اجازه می دهند که به اجبار روابطی را شروع کنند یا ادامه دهند که آنها را خوشحال نمی کند. اگر خودباوری، عزت نفس و احساس ارزشمندی شما پایین است و یا بیش از حد تحت تاثیر اعضای خانواده تان هستید، این احتمال وجود دارد که صرفاً به جهت چیزهایی که دیگران فکر می کنند و نه برمبنای خواسته ی واقعی خود، رابطه ای را شروع می کنید به عبارتی اگر این تاثیرپذیری در شما زیاد باشد، دچار هم وابستگی(رجوع؛ مقاله ی هموابستگی چیست؟) هستید.

 صرف نظر از این که این فشار از جانب خانواده، دوستان یا حس فوریت شخصی خودتان باشد، اما در هر حال، نتیجه یکسان خواهد بود. ممکن است از استانداردهایی که از ((فرد مطلوب)) برای خود تعریف کرده اید، دست بکشید و چشم پوشی کنید.

وقتی از روی اجبار از جانب خود و یا دیگران فردی را برای رابطه انتخاب می کنید، نیروی خود را از دست می دهید و پایان ناخوشایندی را برای رابطه ی خود به جان می خرید. اگر در چنین وضعی بوده اید و یا هستید، از خود بپرسید که ((شما)) چه می خواهید و به این خواسته ی خود نسبت به خواسته ی دیگران اولویت ببخشید.

 

 

تنهایی و استیصال چگونه مرا به شروع یک رابطه و عشق وارد می کند؟

یکی دیگر از دلایل نادرست ورود به رابطه، تنهایی و استیصال است.

یک مثال از تنهایی و استیصال

شب، تنها در بستر خود دراز کشیده اید. از آخرین باری که کسی را داشتید مدت ها گذشته است. بدنتان احساس تهی بودن می کند. قلبتان دردمند است. ذهنتان به گذشته می اندیشد. روزهای خوب گذشته را به یاد می آورید.

روزهایی که کسی شما را در رابطه دوست داشت و به شما احساس خاص بودن می داد. ممکن است ناگهان به این فکر بیافتید که: ((شاید بهتر باشد که به او تلفنی بزنم و به او بگویم که دلم برایش تنگ شده است. ضرری ندارد. شاید او آنقدرها هم که من فکر می کردم، بد نبود.)

همه ی ما می توانیم با داستان بالا به نوعی ارتباط برقرار کنیم. از آن جایی که تنهایی را تجربه کرده ایم، برهه هایی از زندگی که از لحاظ روحی احساس تنهایی داشته ایم. مستاصل بوده ایم که به کسی مهر بورزیم. این مهم نبود که (چه کسی.) هر کسی. همه ما این چیزها را تجربه کرده ایم. اما متاسفانه رابطه ای که از سر تنهایی و برای نزدیک شدن به انسانی دیگر شروع می شود، می تواند به رابطه ای پیچیده و دردآور تبدیل شود.

وقتی که احساس تنهایی می کنید و به تنگ آمده اید، احتمال آن که انتخاب های ضعیف تری بکنید، بالا می رود و در نهایت از روابطی سر در خواهید آورد که مناسب برای شما نیستند.

اگر حدس می زنید که اجازه داده باشید انتخاب های شما متاثر از وابستگی شما باشد، موفقیت شما در رابطه در گرو یک تصمیم درست و عاقلانه است. استانداردهای خود را صرف این احساس که (زمانه سخت شده) پایین نیاورید.

شما انسانی ارزشمند و دوست  داشتنی هستید که شایستگی رابطه ی دلخواه خود را دارید.یکی از راه ها برای بازیابی باور ارزشمندی این است که تله های شخصیتی و همچنین هم وابستگی خود را مورد بررسی قرار دهید.

گرسنگی جنسی به من می گوید که وارد رابطه شوم…

گرسنگی جنسی یکی از دلایل هفت گانه ی نادرست ورود به رابطه و عاشق شدن است.

  • آیا تا به حال شده است که برای نیاز شدید جنسی، سعی کنید تا خود را متقاعد سازید به کسی بیش از آنچه واقعیت دارد، علاقه مند هستید؟
  • آیا تا به حال چیزهایی را از شخص مورد علاقه تان نادیده گرفته اید؟، چیزهایی که برایتان خوشایند نبودند، تنها به دلیل اینکه رابطه ی جنسی خود را با او از دست ندهید؟

شما می دانید که درباره ی چه چیز در حال صحبت هستیم. مدت هاست که مجردید و به ازدواج با کسی که به طور معمول او را انتخاب نمی کنید، فکر می کنید. فقط به این دلیل که از لحاظ جنسی احساس گرسنگی می کنید. نهایتاً با این حقیقت رو به رو می شوید که رابطه و در نهایت ازدواج آن چیزی نیست که می پنداشتید و حال مجبور هستید که اعلام کنید فقط برای شهوت بوده است.

داستان های بی شماری از مردان و زنانی شنیده ایم که فقط برای لذات جنسی، درگیر روابطی جدی شده اند. وقتی چنین فشار جنسی را احساس می کنید، آمادگی آن را دارید که با هر کسی از راه برسد، رابطه ای جدی برقرار کنید و برای آن که خود را متقاعد کنید که کارتان درست است، چشم خود را بر روی آن چه می بینید، می بندید.

نکته ی مهم آن است که در اینجا دیگر موضوع عاشق شدن و رابطه ی آگاهانه مطرح نیست. چرا که شما نسبت به آن شخص جاذبه ی شدید جنسی دارید. ما این را (کوری شهوانی)

می نامیم. با گرسنگی جنسی ممکن است به کسی علاقه مند شوید که حتی چندان نیز برایتان جذاب نیست. شما فقط کسی را می خواهید که بتوانید با او رابطه ی جنسی داشته باشید.

 

بی توجهی به زندگی خود چه تاثیری بر ورود به رابطه و عاشق شدن دارد؟

آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که شروع یک رابطه تا چه حد از تمرکز شما به امور دیگر می کاهد؟، هم و غم شما این می شود که برای مثال، چگونه احساسی دارد؟ احتیاجاتش چیستند؟ چگونه می توانید او را خوشحال کنید؟ یا این که چگونه رفتار شما، او را تحت تاثیر قرار می دهد؟ در واقع معمولاً به یک رابطه ی پر از کنترل و هم وابسته گونه دچار می شوید.

پس تعجبی نیست اگر که اغلب نه به آن دلیل که شخصی مناسب را یافته اید، بلکه از آن رو به روابط پا می گذارید که بهانه ای برای سرباز زدن از زندگی و امور مربوط به مراقبت از خودتان داشته باشید.

 

آیا از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خود استفاده می کنید؟

جملات زیر را بخوانید و از خود بپرسید که آیا درباره ی شما چه در گذشته و چه در حال صدق می کنند یا خیر:

  • سابقه ای از روابط غیرمناسب و غیر ارضاکننده دارم.
  • هرگز بدون اینکه با کسی رابطه داشته باشم مدت زمان زیادی نمی توانم سر کنم.
  • در بخش های زیادی از زندگی شخصی خودم، عملکرد مطلوب را ندارم.
  • برنامه ها، طرح ها و رویاهایی دارم که هنوز آنها را دنبال نکرده ام.
  • وقتی با کسی رابطه دارم، به علایق و دوستان خودم وقت کمتری اختصاص می دهم.
  • معمولاً کمی زود عاشق می شوم.
  • از تنها بودن با خودم لذتی نمی برم و ترجیح می دهم که با دیگران باشم.
  • در مقایسه با خودم، به مراتب ساده تر می توانم به دیگر به منظور حل مشکلاتشان انگیزه بدهم.

 

اگر با برخی از جملات گفته شده برقرار کردید، این احتمال وجود دارد که از روابط به منظور اجتناب از پرداختن به زندگی خودتان استفاده می کنید. ممکن است چیزی که آن را (دل مشغولی) به عشق می پندارید، همان رویگردانی وافر شما از خود و مسائل تان باشد، چرا که مدام مشغول عشق ورزیدن به کسی باشید و تمام وقت تلاش کنید که آنها را خوشحال کنید و نیازهای آنان رابرآورده سازید، دیگر وقتی نخواهید داشت که به نیازهای خود بپردازید یا حتی رویاهایتان را دریابید.

بسیاری از مردم از این رو به روابط نیاز دارند که از کمبود شور و شوق و بی هدفی در زندگی خود خسته شده اند و به جای آنکه به درون خود نگاه کنند و دلیل این احساس را از درون خود جویا شوند، خود را درگیر روابط عشقی می کنند و آن را هدف خود قرار می دهند.

چنین روابطی هرگز سرانجامی نخواهد داشت، از آن رو در چنین مواقعی شما عاشق آن شخص نیستید بلکه شیفته ی دل مشغولی به رابطه و کنترل دیگری هستید و هنگامی که رابطه پایان می پذیرد، بار دیگر با خودتان تنها خواهید شد.

 

وارد رابطه می شوم چون از بزرگ شدن فرار می کنم؟

اجتناب از بزرگ شدن یکی از دلایل ورود به رابطه در برخی افراد است.

بسیاری از افراد نه از روی آمادگی جهت قسمت کردن غنای زندگی خود با شخص دیگر بلکه از این رو رابطه ای را آغاز می کنند که می خواهند از آنها حمایت و مواظب شود. این مردها و زن ها سعی می کنند که از بزرگ شدن اجتناب کنند، بنابراین کسانی را برای خود انتخاب می کنند که نقش (بابا) و (مامان) را برای آنها بازی کنند. این روابط در جهت آموختن و رشد دو طرف نیستند بلکه برمبنای هم وابستگی ایجاد شده اند.

احتمال اینکه در چنین رابطه ای باشید وجود دارد اگر:

  • تفاوت سنی زیادی میان شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • تفاوت عمده ای میان موفقیت های شغلی شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • تفاوت بزرگی میان سطح تجارب زندگی شما و همسرتان وجود داشته باشد.
  • یکی از طرفین برای کمک و نصیحت به دیگری چشم دوخته باشد.

در این گونه روابط، شما خود را متقاعد می کنید که عاشق هستید. در حالی که صرفاً جایگزینی برای (مادر) و (پدر) یافته اید.

 

احساس گناه دلیلی درست یا نادرست برای ورود به رابطه است؟

یکی دیگر از دلایل نادرست برای ورود به رابطه، احساس گناه است.

  • آیا تا به حال فقط به این دلیل که به احساسات کسی لطمه ای نزنید، با او وارد رابطه شده اید؟
  • آیا تا به حال با کسی رابطه داشته اید که می دانستید بیش از آنچه شما به او علاقه دارید، او به شما علاقه مند است اما ان قدر احساس گناه می کردید که نمی توانستید رابطه را تمام کنید؟
  • آیا تا به حال فقط به این دلیل که دل کسی را نشکنید، به رابطه با او بیش از آن چه باید ادامه داده اید؟

اگر به هر کدام از سوالات بالا پاسخ مثبت دادید، پس دلیل نادرست را برای ورود به رابطه می فهمید، (احساس گناه). احساس گناه ممکن است انگیزه ی عجیبی برای شروع یک رابطه و یا ادامه ی آن به نظر برسد.

اما همیشه اتفاق می افتد. شما به خود می گویید که این احساس همان عشق است در حالی که چیزی جز همدردی یا در منتها درجه ی آن(حس ترحم) نیست. شما در موقعیت های عاشقانه نه از آن رو که می خواهید، بلکه به این دلیل که از آن چه پس از اتمام رابطه، اتفاق خواهد افتاد، می ترسید. شما زندانی احساس گناه خود هستید.

 

می خواهم وارد رابطه شوم تا خلاهای احساسی و روحی ام را پر کنم…

پر کردن خلاهای  احساسی و روحی خود یکی از دلایل دیگر در ورود به رابطه است.

یکایک ما در این زندگی در حال مبارزه و تلاش برای درک و شناخت رابطه مان با کل هستی هستیم و همگی آرزومندیم تا احساس کنیم بخشی از این کائنات هستیم که در آن زندگی می کنیم و نه چیزی جدای از آن.

 این اشتیاق روحی ماست که به گونه ای با منبعی متعالی از قدرت و معنویت متصل شویم. ما کودکانی هستیم با اندامی بزرگ سالانه، با این حسرت و آرزو که دوستمان بدارند، پذیرفته شویم و کامل باشیم. این اشتیاق نوع بشر است که با آنانی که در کنار اویند مرتبط شود.

نکته ی فوق العاده ای که در رابطه با عشق و رابطه وجود دارد این است که می تواند شما را از احساس سرور، شادمانی و تعلق خاطری که شبیه آن را در هیچ جای دیگری نمی توانید بیابید، پر کند و بدین گونه است که این عطش را سیراب می کند. عشق به موجودیت و هدف متعالی شما از هر آنچه انجام می دهید معنا می بخشد.

با این وجود ، این موهبت هنگامی که به منظور پر کردن خلاء های احساسی و روحی خود از آن استفاده می کنید، می تواند خطرناک باشد. خلاء هایی که خود باید بیاموزید که چگونه پر کنید.

یک رابطه ی حقیقتاً سالم، حس قدردانی دو طرف درگیر در رابطه را نسبت به شگفتی ها و رازهای خلقت بالا می برد و درهای رشد و تعالی روحی آنها را می گشاید.

همچنین به هر کدام از این دو شخص کمک می کند که زخم های دوران کودکی خود را التیام بخشد و خودباوری و عزت نفس آنها را از طریق احساس دوست داشته شدن و پذیرفته شدن از طرف خود و شخص مقابل، بالا می برد. اما وقتی که رابطه را با مقادیر قابل توجهی خلاء احساسی و روحی شروع می کنید، برای خود و شریک عاطفی تان درد و رنج به همراه خواهید آورد.

 

نتیجه:

در این مقاله به 7 دلیل نادرست برای ورود به رابطه و عاشق شدن پرداختیم تا بتوانیم برای ورود به یک رابطه ، تصمیمات آگاهانه بگیریم و هر فرآیندی را، عشق تعریف نکنیم.

این 7دلیل نادرست عبارت بودند از؛

  1. فشار

  2. تنهایی و استیصال

  3. گرسنگی جنسی

  4. بی توجهی به زندگی خود

  5. اجتناب از بزرگ شدن

  6. احساس گناه

  7. پر کردن خلاء های احساسی و روحی

در صورت آگاهی به این عوامل و دلایل هست که ما می توانیم، رابطه ی آگاهانه را تا حدودی تشخیص دهیم.  ممکن است تنها دلایل نادرست برای ورود به یک رابطه، فقط و فقط همین 7 دلیل نباشند و می توانند فراتر از این دلایل هم باشند اما اینها، از بارزترین های دلایل نادرست در رابطه هستند که در آگاه سازی ما برای ورود به یک رابطه تاثیرگذارند.

 

57 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *