میگفت به همین مقدار که دارم راضی ام، به عرفان رسیده ام، دروغ میگفت جرات خروج از امنیت هایش را نداشت.
میگفت به پذیرش خودم رسیده ام، همینی که هستم را پذیرفته ام، دروغ میگفت نمیخواست کار دورنی بکند، نمیخواست با خودش روبرو شود. جرات رویارویی با خودش را نداشت.
میگفت قناعت میکنم، راضی ام، دروغ میگفت او هنوز بعد از قناعت را زندگی نکرده است، چگونه است که به قناعت برگرشته است؟
این جاست که باید با خود بی رحم بود، چرا که این خود دفعتاٍ در نقش راهبری راه بلد تو را از راه به بیراههمی کشاند. می گفت دوستش دارم، آزاد است که هرچه بخواهد بکند، دروغ میگفت ترس از دست دادنش اورا برده کرده بود.
#فراز_قورچیان
#فراز_نامه
7 Responses
مثل همیشه عالی بود
سپاس از تایمی که برای مادمیزارید
بسیار عالی بود
خفن ترین جملات رو شما میگید
عالی گفتید ممنون
سپاسگزارم
چقدر خوبه که انقدر جرات میدید به ادم
عالی بود
دقیقا همینطوره گاهی افراد نمیخواهند که از خطر عبور کنند
بسیار متن دلی ای بود ممنون
خیلی عالی گفتید استاد ممنونم
چقدر درست بود ممنونم
فراز نامه هاتون عالیه