کهن الگو آرتمیس

کهن الگو آرتمیس درسفر به درون

کهن الگو چیست؟

الگوهایی روانی هستند که در ناخودآگاه جمعی روان هر فرد نهادینه شده اند.

این کهن الگوها یا آرکی تایپ ها دارای دسته بندی، نام و خصوصیات ویژه به خود هستند. این کهن الگوها را می توان به اشکال مختلف تجربه کرد مثل یک داستان، یک تصویر یا یک شخصیت اسطوره ای و کهن الگویی.

طبق گفته های شینودا بولن مبتنی بر اسطوره های یونانی، ۷ کهن الگو در زنان و ۸ کهن الگو در مردان وجود دارد.هر کدام از این کهن الگوها دارای هزاران نقش هستند و جنبه های مثبت و منفی دارند و در کنار هم قراردادن و فعال کردن آنها در شرایط متفاوت، انسان را در تکامل و انسجام یاری می دهد.

زمانی که متوجه کلیات مبحث کهن الگوها می شویم، کنجکاوی و جستجوی جذابی که در فرد پیش می آید این است که چه کهن الگویی در او شاخص است؟ نام آنها چیست؟ در کدام دسته قرار می گیرد؟

چه خصوصیاتی دارند؟ در کدام شرایط، چه ویژگی هایی از آنها لازم است؟ چگونه این کهن الگوها در فرد فعال می شوند و پرورش می یابند؟ و…..

قصد داریم به توضیح و شفاف سازی هر کدام از این کهن الگوها به صورت مجزا در زنان و مردان بپردازیم تا از این جنبه به  شناخت عمیق تری نسبت به خود در سفر درونی برسیم.

 

کهن الگو آرتمیس

سرفصل ها:

💢آرتمیس در مقام کهن الگو کیست؟

💢شجره نامه و اسطوره شناسی آرتمیس

💢آرتمیس و کهن الگوی دوشیزه یا باکره

💢نقش های کهن الگوی آرتمیس کدامند؟

  • کمانگیر هدف مدار

  • کهن الگوی جنبش های زنان

  • خواهر

💢لذت ها و دوست داشتنی های یک زن آرتمیسی

💢ویژگی خاص کهن الگوی آرتمیس

💢۴ ویژگی زن آرتمیسی

  • بیزاری جستن از ضعف و خواری

  • خشم ویرانگر

  • دست نیافتنی

  • بی رحمی

💢چگونه کهن الگو یا آرکی تایپ آرتمیس را فعال کنیم؟

💢دوران کودکی زن آرتمیسی

💢دوران جوان و نوجوانی زن آرتمیسی

💢دوران میان سالی زن آرتمیسی

💢دوران کهنسالی زن آرتمیسی

💢وضعیت شغلی زن آرتمیسی

💢جنسیت در زن آرتمیسی

💢روابط زن آرتمیسی

  • روابط با زنان؛ خواهرانه

  • روابط با مردان؛ برادرانه

  • ازدواج

  • فرزندان

💢مسیر رشدی زن آرتمیسی

💢اگر با آرتمیس همانندسازی کنیم…

💢چالش های روان شناختی کهن الگوی آرتمیس

💢خلاصه ای از ویژگی های این کهن الگو

 

آرتمیس در مقام کهن الگو کیست؟

آرتمیس که رومی ها او را دیانا می نامند، کهن الگوی شکار و ماه بود، دختر قدبلند و دوست داشتنی زئوس و لتو، در جنگل و کوه و دشت و خلاصه طبیعت وحش در کنار پریان و سگ های شکاری اش پرسه می زد.

تونیکی کوتاه به تن داشت و کمان نقره ای رنگی در دست و تیرهایی در کوله پشتی. تیرش خطا نداشت. در مقام کهن الگوی ماه، تصویری از او در دست است که تیر و کمان به دست دارد و ماه و ستارگان گرداگرد اویند.

به عنوان کهن الگوی طبیعت وحش، به خصوص حیوانات وحشی، جانوران رام نشده بسیاری گرداگرد او جمع اند که به طور نمادین، ویژگی های درونی او را نشان می دهند. گوزن نر، آهو و بلدرچین

همگی بیانگر طبع گریزپای اویند. شیر ماده نماد شکوه و توانمندی او در شکار و گراز وحشی نماد قدرت ویرانگری اوست.از آنجایی که او نقش حامی نوجوان را بر عهده داشت، خرس نماد خوبی برای اوست.

دختران تازه بالغ یونانی به آرتمیس متوسل شده و تحت حمایت او بودند، مخصوصاً در دورانی که هنوز چست و چابک بوده و رفتارپسرانه ای داشتند. در یونان باستان به آنان “ماده خرس” می گفتند. بالاخره اسب وحشی هم از نمادهای او به شمار می رود چون آرتمیس به همراه پریان سوار براسب ها می تاخت.

 

شجره نامه و اسطوره شناسی آرتمیس

آرتمیس قل اول بود و آپولو، خدای خورشید قل دوم. مادرشان لتو، یکی از کهن الگوها طبیعت و دختر دو تیتان بود و پدر، زئوس خدای خدایان المپی بود.

هنگامی که موعد زایمان لتو فرا رسید، گرفتاری بزرگ رخ داد، در هیچ کجا پذیرفته نشد چون همه از هرا که همسر قانونی زئوس بود، می ترسیدند. سرانجام در جزیره دور افتاده ای به نام دلوس، آرتمیس به دنیا آمد.

آرتمیس به محض به دنیا آمدن، به لتو کمک کرد تا از پس زایمان دشوار آپولو برآید. لتو نه روز و نه شب درد کشید که بیانگر جنبه مخرب هراست.

آرتمیس را که مامای مادرش شده بود به عنوان کهن الگوی زایمان نیز می شناسند. زنان از او به عنوان “یاور در رنج ها” یاد می کردند. هم به وقت زایمان و هم به گاه فوت از او می خواستند که به دردشان خاتمه دهد و با زدن تیری به ایشان “مرگی شیرین” برایشان به ارمغان آورد.

وقتی آرتمیس سه ساله بود، لتو او را به المپ برد تا زئوس و بقیه خویشان خداوار خود را ببیند.آرتمیس از پدر، تیر و کمان، تعدادی سگ شکارچی، چند پری برای مجالست، یک لباس تونیک که موقع دویدن دست و پا گیرش نشود و یک قلمرو دست نخورده در طبیعت خواست که فقط او حکمرانش باشد و تجرد ابدی خواست، پدر تمامی آرزوهایش را برآورده کرد و ضمناً به وی حق انتخاب داد.

در اسطوره ها آمده که آرتمیس سریع العمل بود و در حمایت و نجات آنانی که از وی درخواست کمک داشتند، تعلل نمی کرد.ضمناً کسانی را هم که مایه رنجش وی می شدند سریعاً تنبیه می کرد.

یک بار وقتی مادرش لتو، رهسپار معبد دلفی بود تا پسرش آپولو را ببیند، تیتوس غول می خواست به او تجاوز کند. آرتمیس سریعاً به داد مادرش رسید و با تیر و کمان شلیک مرگباری به سوی او کرد و هلاکش کرد.

آرتمیس بارها و بارها به داد مادرش رسید. در این زمینه هیچ کهن الگوی دیگری به شهره او نیست. زنان نیز به همین اندازه از حمایت او برخوردار بودند.

وقتی می خواستند به آرتوسا، پری جنگل تجاوز کنند، آرتمیس را صدا زد، وقتی می خواستند به آرتوسا، پری جنگل تجاوز کنند، آرتمیس را صدا زد، آرتوسا در حال بازگشت از شکار بود، لباسش را درآورد تا آب تنی کند که رب النوع رودخانه از او خوشش آمد و قصد تجاوز داشت. آرتمیس گریه آرتوسا را شنید، آرتوسا را نجات داد وبه یک سرچشمه برد و او را به روح آب مبدل کرد.

آرتمیس نسبت به آنانی که وی را رنجیده خاطر می کردند مثلاً اکتائون ابله، رحم نداشت. روزی آکتائون شکارچی مشغول پرسه زنی در جنگل بود که دید آرتمیس و پریانش مشغول آبتنی کردن در رودخانه اند، شروع کرد به دید زدن. آرتمیس وقتی متوجه شد به صورتش آب پاشید و او را به گوزن نری بدل کرد و به این ترتیب سگ های شکارچی خودش، او را دنبال کرده و لت و پارش کردند.

شکارچی دیگری را به نام اوریون که آرتمیس عاشقش بود هم کشت.قتل غیر عمدی که آپولو باعث و بانی اش شد چون برادر، عاشق خواهرش بود و به عشقی که آرتمیش نسبت به اوریون داشت، حسادت می کرد. روزی آپولو دید که اوریون مشغول شنا کردن است و فقط سرش از آب بیرون است. نزد آرتمیس که در جایی بس دورتر بود و به آن نقطه سیاه در دریا اشاره کرد و گفت که امکان ندارد که او بتواند تیر درستی به آن نشانه پرتاب کند.

آرتمیس به دام چالش برادر افتاد و بی خبر از آن که سر از آن کیست، سر او را نشانه گرفت و او را کشت. بعد اوریون را در میان ستارگان آسمان قرار داد و یکی از سگان شکارچی خود سیریوس را به وی داد تا او را به بهشت رهنمون سازد. در نتیجه، تنها مردی را که دوست داشت به کشتن داد که خود حکایت از نتیجه رقابت جویی های او دارد.

گرچه او را بیشتر به عنوان کهن الگوی شکار می شناسند اما او کهن الگوی ماه هم بود.او که شب ها را دوست داشت، در قلمرویش زیر نور ماه با مشعل هایش پرسه می زد، آرتمیس با سلنه و هکاته پیوند دارد. این سه با هم تثلیث ماه راساختند. سلنه بر جنبه بهشتی ماه، آرتمیس بر جنبه زمینی آن و هکاته بر سرزمین اسرارآمیز و ناشناخته ماه دلالت داشتند.

“آرتمیس” و کهن الگوی دوشیزه یا باکره

((آرتمیس)) جزء کهن الگوهای دسته ی دوشیزه یا باکره است.

به عنوان کهن الگوی دوشیزه، آرتمیس از عاشق شدن در امان بود.

مانند دیمیتر و پرسفون مورد تجاوزقرار نگرفت و هرگز به عنوان نیمه ی شخص دیگری درنیامد.

آرتمیس در مقام کهن الگوی دوشیزه یا باکره، بیانگر حس بی عیب و نقص بودن، خودبسندگی، نگرش “من می تونم مراقب خودم باشم” است که اجازه می دهد زن عملکردی با اعتماد به نفس داشته و روانی مستقل داشته باشد. این کهن الگو باعث می شود تا زن حتی بدون حضور مردی در زندگیش، احساس کامل بودن کند. وقتی کهن الگوی آرتمیس حضور داشته باشد، زن به دنبال علایق و کاری می رود که خودش دوست داشته باشد و به تأیید مرد نیازی ندارد.

احساس هویت و ارزشمندی اش قائم به ذات است و به این که ازدواج کرده باشد یا نه و یا با چه کسی هست، وابسته نیست.

نشانه گواه بر این مطلب، پافشاری وی به داشتن نام خانوادگی خودش است، نه اینکه همسر فلانی خطابش کنند. همین، حکایت از تأکید وی بر استقلال و دوری گزینی او از مردان است.

 

نقش های کهن الگوی آرتمیس کدامند؟

  • کمانگیر هدف مدار

  • کهن الگوی جنبش های زنان

  • خواهر

 

✨کمانگیر هدف مدار:

در مقام کهن الگوی شکار، اوست که شکار خود را برمی گزیند. وقتی آرتمیس چیزی را هدف خود قرار دهد، چه هدفی در دسترس باشد و چه دور از انتظار، تیرش به خطا

 نمی رود. کهن الگوی آرتمیسی، این توانایی را به زن می دهد که به شدت بر هدف خود، هر چه هست، متمرکز شود و هیچ چیز نه نیازهای دیگران و نه رقابت دیگران، او را از خواسته اش منصرف نخواهد کرد.

رقابت کردن با او بر هیجان “تعقیب شکار” او می افزاید.هدف مداری و پیگیربودن علیرغم تمامی موانع بر سر راه از ویژگی های آرتمیسی اند که مایه کامیابی و موفقیت او می گردند. این کهن الگوست که رسیدن به هدف خود را ممکن می سازد.

 

کهن الگوی جنبش های زنان:

آرتمیس صاحب ویژگی هایی چون رقابت جویی، مستقل از مردان و دیدگاه هایشان بودن، نگرانی از قربانی شدن زنان ضعیف و جوانان است که جنبش زنان نیز همین ها را پی می جوید. کهن الگوی آرتمیس به مادرش لتو در زایمان کمک کرد، مادر و آرتوسا که مورد تجاوز قرار گرفته بودند را نجات داد، متجاوزان چه تیتوس که قصد تجاوز داشت و چه اکتائون شکارچی که فقط چشم چرانی می کرد را به شدت تنبیه کرد.

جوانان و به خصوص دختران نوبالغ را حمایت می کرد.

این دلمشغولی های آرتمیسی همان دل نگرانی های جنبش های زنانه است که به تشکیل سازمان ها و کلینیک های ضدتجاوز، گروه های مراقبت از خود، کمک به زنان آسیب دیده جنسی و جان پناه های زنان کتک خورده منجر گردیده است. جنبش زنان بر شرایط سالم زایمان و مامایی تأکید داشته، به مبارزه با زنای بامحارم و پورنوگرافی پرداخته و انگیزه این سازمان ها، پیشگیری از سوء استفاده و آزار به زنان و کودکان و تنبیه عاملان آن است.

 

خواهر:

کهن الگوی آرتمیس با پریان گرداگردش که هریک از خرده کهن الگوها بخشی از طبیعت مثل کوه، جنگل، رودخانه بودند، می زیست. آنان با هم سفر کرده و در قلمرو طبیعت وحش به گردش رفته و شکار می کردند. از هر گونه قید خانوادگی، باب روز بودن و عقاید اینکه زن “باید” چگونه باشد، رها بودند. تحت کنترل مردان و ترجیحات مردانه شان قرار نمی گرفتند. رابطه ای خواهرانه داشتند که در آن آرتمیس “خواهر بزرگتر” بود و راهنمایی شان کرده و می گفت که به داد چه کسی برسند به همین دلیل جای تعجب نیست اگر این جنبش را “خواهرانه” بخوانند.

گلوریا اشتاینم، مؤسس و مؤلف مجله زنان، تجلی کهن الگوی آرتمیسی در یک زن معاصر است. زنانی که این کهن الگو را به روی او فرافکنی کرده اند، وی را کبیر و اسرار آمیز می خوانند.

از نظر دیدگاه عامه گلوریا اشتاینم، رهبر جنبش زنان است و از نظر ذهنی، آرتمیس قدبلند و خوش تیپی است که در قلمرو خود استوار ایستاده است.

زنانی که به جنبش های زنانه می پیوندند، اغلب گلوریا اشتاینم را که تجسم امروزین آرتمیس است در حد کهن الگوی اسطوره ای تحسین کرده اند. به خصوص در اوایل دهه ۱۹۷۰ هنگامی که تعداد زیادی از زنان عینک خلبانی او را بر چشم زده و موهای صاف و بلند پریشانی چون او را برای خود انتخاب می کردند. ده سال بعد کسانی که در ظاهر از وی تقلید می کردند، در عمل به زنانی جذاب و صاحب قدرت های شخصی و استقلال خواه بدل گردیدند.

اشتاینم آرتمیسی، همان کسی ست که زنان به گونه عرفی برای کمک خواهی به او پناه می برند که همچون خواهر بزرگ تر است و یاریشان می دهد.اولین باری که از حمایت تمام عیار او برخوردار شدم، هنگامی بود که از وی خواستم تا در گردهمایی سالیانه انجمن روانپزشکان آمریکایی شرکت کند و به آن دسته از ما که خواهان واداشتن دیگر افراد انجمن به حمایت از حقوق برابر میان زنان و مردان و تحریم بخش های مخالف با این لایحه بودیم، کمک کند.

 

لذت و دوست داشتنی های کهن الگوی آرتمیس

آرتمیس کهن الگویی ست که به بودن درطبیعت دست نخورده و رام نشده هم بسته و وابسته است.زنانی که کوله پشتی برداشته و به کوه و دشت رفته و زیر نور ماه می خوابند و به ستارگان نگاه می کنند و از قدم زدن در کنار ساحل لذت می برند و به وقت بودن در صحرا لبریز از احساسات روحانی می شوند، در واقع از همین کهن الگوست که تأسی می جویند.

 

ویژگی خاص کهن الگوی آرتمیس

آرتمیس شکارچی غیر از “دید” متمرکز بر روی هدف، زاویه ی دید دیگری هم دارد. “زاویه دید مهتاب گونه” از دیگر ویژگی های آرتمیس در مقام کهن الگوی ماه است.

اگر فردی آرتمیسی باشد، زیر نور ماه، ناخودآگاه با طبیعت احساس یگانگی کرده و برای مدتی خود را جزئی از آن و با آن احساس خواهد کرد. نمادهای رویاهایشان در زیر نور “مهتاب” واضح و آشکار است.

 

۴ ویژگی زن آرتمیسی

  • ✨بیزاری جستن از ضعف و خواری

  • ✨خشم ویرانگر

  • ✨دست نیافتنی

  • ✨بی رحمی

 

بیزاری جستن از ضعف و خواری؛

زن آرتمیسی تا وقتی که نشانی از موضوع “شکار” در کار باشد، به مرد توجه نشان می دهد اما به محض اینکه مرد بخواهد پایش را جلوتر بگذارد، یا بخواهد با وی ازدواج کند یا به وی وابسته شود، لذت شکار را برای زن، دیگر ندارد. ضمناً اگر مرد از خود “ضعف” نشان دهد یا اظهار کند که به زن نیاز دارد، علاقه اش را از دست داده و شاید هم او را خوار و خفیف سازد. در نتیجه زن در پیشینه ی خود تعداد بی شماری ارتباط ناکام کننده دارد که فقط تا وقتی مرد فاصله گذاری عاطفی داشته باشد، به درازا کشیده است.

زن آرتمیسی نسبت به مردی که عاشقش است، به خصوص وقتی که دیگر علاقه ای به وی ندارد، بی رحم است، طردش کرده و طوری با وی رفتار می کند که انگار مزاحمش است.

 

خشم ویرانگر؛

کهن الگوی آرتمیس جنبه ویرانگری دارد که گراز وحشی نماد آن است . درتبارشناسی اسطوره ای، گراز کالیدون را روانه آن دهکده ای کرد که در آن به وی توهین شده بود.

زن آرتمیسی باید مستقیماً با خشم ویرانگر خود مواجه شود. باید ببیند که چه جنبه خشونت باری دارد و قبل از اینکه دیو خشمش باعث ویرانی خودش و دیگر اطرافیان مرتبط با وی شود، مهارش سازد.

مواجهه با گراز درون شهامت می طلبد چون فقط در این حالت است که می تواند ببیند که تا چه اندازه به خود و دیگران آسیب زده است، در این صورت احساس محق بودن و اقتدار نخواهد کرد.

فروتنی، درسی است که تواضع را به وی بازمی گرداند. این گونه درمی یابد که یک انسان جائزالخطاست نه کهن الگویی کینه توز.

 

دست نیافتنی؛

آرتمیس را “آرتمیس دست نیافتنی” می نامند. از ویژگی های زن آرتمیسی همین نکته است که از نظر عاطفی، دوری گزین است چون بر اهداف خود متمرکز می شود و حواسش به احساسات و عواطف دیگران نیست.

نتیجه بی توجهی او به کسانی که دوستش دارند، این است که احساس بی اهمیتی و طردشدگی کرده، آسیب ببینند و بر وی خشم بگیرند. باز هم برای تغییر باید درک خودآگاهانه ای بیابد. در این مورد باید به حرف های دیگران ارزش نهاده و به ایشان گوش کند.

در آن صورت دیگران نیز همه تلاش خود را می کنند تا وقتی که او فرصت نگاه کردن به ایشان را بیابد، منتظر باقی بمانند.

 

بی رحمی؛

آرتمیس غالباً بی رحم است. مثلاً وقتی که آکتئون شکارچی او را دید می زد، رفتاری غیرعمد داشت و نمی دانست که این کار یعنی توهین به یک کهن الگو. آرتمیس او را به گوزنی بدل کرد که سگان شکارچی خودش تکه تکه اش کردند.

برنتابیدن اعمال نادرست، وفاداری نسبت به دیگران، توانایی ابراز نقطه نظر از جمله ویژگی های بسیار مثبتی است که زن آرتمیسی دارد اما بی رحمی در تنبیهاتی که در نظر می گیرد، هولناک است.

زمانی زن آرتمیسی بدون شفقت می شود که اعمال دیگران را در قالب سیاه و سفید قضاوت می کند. در چنین دورنمایی نه فقط یک عمل یا کاملاً خوب است و یا کاملاً بد، بلکه خود فرد نیز یا کاملاً خوب است یا کاملاً بد.

برای تغییرات این نگرش باید حس همدلی و ملاطفت را در خود پرورش دهد، در این صورت پختگی می یابد.

اگر زن آرتمیسی بفهمد که آسیب دیدن چه طعمی دارد و فهمیده تر شود و اگر دریابد که انسان ها پیچیده تر از آنی هستند که فکرش را می کرد و اگر بتواند که دیگران و خودش را به خاطر ارتکاب اشتباه ببخشد، آن گاه این درس های زندگی دلش را رحیم ترمی سازد.

 

چگونه کهن الگو یا آرکی تایپ آرتمیس را  فعال کنیم؟

با توضیح ویژگی هایی که گفته شد، اگر زنی آرتمیسی باشد، فوراً متوجه خویشاوندی با این کهن الگو خواهد شد. زنان دیگر هم شاید دریابند که نیاز به آشنا شدن با وی دارند. برخی زنان نیزشاید احساس کنند که آرتمیس در ذاتشان هست ولی باید فعالانه تر عمل کند. چگونه آرتمیس را پرورش دهیم؟ یا آن را قوی تر سازیم؟ برای آنکه در دخترانمان رشد بیشتری داشته باشد، چه کاری از دستمان بر می آید؟

برای پرورش آرتمیس گاهی باید تلاش جدی انجام داد.مثلاً زنی نویسنده و بااستعداد که کارش اهمیت زیادی برایش دارد، وقتی مردی وارد زندگیش می شد، مکرراً مجبور به کنار نهادن نوشتن

می شد. مردان در آغاز شوق نوشتن را در وی افزایش می دادند اما بعد از مدتی تبدیل به ضرورت زندگی وی می شدند و همه زندگیش حول آن مرد خاص می چرخید و اگر مرد از وی فاصله گرفته یا طردش می کرد، مضطرب و آشفته حال می شد.

روزی دوستی به او گفت که به نظر می رسد او به مردان معتاد شده است. متوجه منظورش شد و الگوی تکرار شونده رفتارخود را دید، تصمیم گرفت که اگر نوشتن برایش امری جدی ست، بهتر است مدتی ترک مردان کرده و آرام گیرد. شهر را ترک کرد و فقط گاهی به دیدار دوستان قدیمی خود می رفت و بدین ترتیب آرتمیس درون خود را پرورش داد.

وقتی دختر جوانی ازدواج می کند، معمولاً ازدختر به زن تغییر وضعیت می دهد. شاید تازه بعد از طلاق باشد که متوجه ارزشمندی ویژگی های آرتمیسی شود، آن هم پس از اینکه برای اولین بار در زندگیش تنها زندگی کرد. چنین زنی شاید به تنهایی به سفر رفته و دریابد که می توان به تنهایی خوش گذراند یا از اینکه هر روز صبح چند کیلومتر به تنهایی می دود، راضی ست،یا از عضو دوره ای زنانه شدن و از حمایت گروه برخوردار شدن، خوشش می آید.

برای زنی که با از هم گسیختن ارتباطش با مردان، از نظر روانی به هم می ریزد و احساس بی ارزشی می کند، بهتر است که آرتمیس درون را رشد دهد و دست از مردان بشوید، آن وقت ممکن است به این نتیجه برسد که بهتر است هرگز ازدواج نکند برای اولین بار شهامت رویارویی با مشکل خود را یافته، زندگی خود را سر و سامان می دهد و اوقاتش را با دوستان صرف می کند و کاری را انجام می دهد که برایش مهم است. در این صورت، شاید احساس یگانگی با خود کرده، از کهن الگویی آرتمیسی خود، کمالی بیابد.

برنامه های گردش زنان در طبیعت، بیدار کننده آرتمیس است، مخصوصاً وقتی که جمع فقط زنانه است و هدف سفر، بیدار کردن قهرمان درون افراد باشد. به همین ترتیب، وقتی دخترانمان در مسابقات ورزشی شرکت کرده و در سفر و تحصیل در کشورها و فرهنگ های دیگر می پردازند یا به دسته جات صلح پیوسته، تجاربی به دست می آورند، موجبات رشد آرتمیس خودبسنده را فراهم می سازند.

 

والدین زنِ آرتمیسی

زن آرتمیسی که در کمال آرامش مسیر خود را در پیش می گیرد همیشه نسبت به آن چه که هست راضی است و از دختروار بودن خود خرسند است، معمولاً مادری مهربان همچون لتو و پدری حامی و همراه چون زئوس دارد تا امکان “بالفعل” کردن آرتمیس بالقوه را بیابد.

برای آنکه زن آرتمیسی حس رقابت جویی خود را از دست نداده و موفق باشد و دچار تعارض نشود، الگوی مناسب والدی از اهمیت بسزایی برخوردار است.

بسیاری از پدران حامی در فراهم کردن “هدایا” یی که کمک حال وی باشند، همراهند.شاید هدایایی ناملموس باشند؛ دختر بتواند درباره ی علایق و مشابهت های خود با پدر حرف بزند و پدر مشوق او باشد. شاید هدایا در قالب درس ها و آماده سازی و ملموس باشند.

مثلاً کریس اورت لیود قهرمان تنیس وقتی شش ساله بود، توسط پدر پیشکسوت خود که راکت تنیسش را به وی داد، تعلیم می گرفت.

وقتی دختری آرتمیسی، مادر و پدری غیرسنتی داشته باشد، دیگر زندگی برایش به آن دشواری که در تبارشناسی این کهن الگوی یونانی المپی دیده می شد، نخواهد بود. هنگامی که هر دو والدین به طور عادلانه در بار آوردن فرزند خود و امور وظایف خانه مشارکت جویند، دختر آرتمیسی ایشان، الگوی رشدی خواهد داشت که به وی اجازه داشتن ویژگی های آرتمیسی را خواهد داد. ضمناً و مهمتر اینکه چنین شرایطی، مانع از آن می شود که او مادر شدن دگو ارتباط داشتن با مردان را بالکل از زندگی خود حذف کند.

مشکلات هنگامی آشکار می شوند که والدین، دختر آرتمیسی خود را به خاطر اینکه شبیه بقیه دختران نیست و آن کسی نیست که دلشان می خواست، مورد انتقاد قرار داده و یا طرد کنند. شاید مادری که خواهان یک دختربچه سر به راه مامانی ست، اما در عوض دختری نصیبش می شود که از همان نوزادی فعال و خودمختار است، دچار سرخوردگی شود و یا اصلاً بچه را طرد کند. مادری که خواهان دختری ست که به وی وابسته باشد، و بدون اجازه او آب نخورد و بر این عقیده باشد که “مامان بهتر می دونه” ، با داشتن دختر آرتمیسی، آرزوهایش نقش بر آب خواهد شد.

“دختر کوچولوی مستقل” حتی وقتی که فقط سه ساله است به ماندن در خانه با مامان علاقه ای نداشته و دلش می خواهد با بچه های بزرگ تر در محوطه بازی کند و علاقه ای هم به پوشیدن لباس های دامن پفی ندارد، اهل خوش و بش کردن با دوستان مامان هم نیست.

حتی ممکن است نتیجه ای کاملاً برعکس دست دهد. مثلاً دخترک آرتمیسی مایل به انجام کاری باشد اما اجازه اش را نداشته باشد در حالی که برادرانش آزادانه می توانند آن را انجام دهند.

در این صورت شاید برای رسیدن به خواسته هایش زوزه هم بکشد.

وقتی به اعتراض هایش ترتیب اثر داده نشود، شاید دچار افسردگی شود. ضدیت و بی توجهی والدین به عزت نفس و اعتماد به نفس وی آسیب می رساند، مخصوصاً اگر پدری که معبودش بوده، او را به خاطر دخترانه نبودن سرزنش کند و نه تنها با وی چون “دختر دردانه” رفتار نکند بلکه آرا و توانایی ها و آرمان هایش را مورد تحقیر و سرزنش قرار دهد.

در تجارب حرفه ای ام درباره این گونه پدران که با دختران آرتمیسی خود مخالفت و ضدیت دارند، بسیار شنیده ام. دختر در ظاهر ستیزه جو می شود و در باطن آسیب دیده.

گرچه در مقابل پدر قوی و نفوذناپذیر به نظر می رسد اما مترصد فرصت می ماند تا وقتی که مستقل شود. نتایج حاصل از این تعارضات، از نظر شدت و حدت، متفاوت اما از نظر الگو یکی ست؛نتیجه، زنی خواهد بود که درباره ی شایستگی و لیاقت خود مردد است و معمولاً خودآزار می شود، بدترین دشمن وی دودلی های اوست.

با این که ظاهراً در مقابل پدر و قدرت نمایی و محدودیت هایی که برای او قائل شده، ایستادگی کرده اما با احساس “به قدر کافی خوب نیستم تا پدر دوستم داشته باشد” ، دست به گریبان است.از اینکه وقتی فرصتی در اختیارش قرار می گیرد، کم تر از آن چه شایستگی اش را دارد، به دست می آورد، ناراحت است و حتی وقتی هم که موفق می شود، باز احساس نابسندگی دارد.

الگویی که در خانواده هایی رخ می دهد که از نظر فرهنگی ارزشو اعتبار بیشتری به پسران داده می شود و نه دختران. و از دختران می خواهند که دخترانه رفتار کنند.

برخی از مادران دخترانِ آرتمیسی، طرد کننده اند و مدام دخترانشان را نقد می کنند که چرا دنبال اهدافی می روند که بی ارزش است.

دخترانشان معمولاً از اهداف خود منصرف نمی شوند اما این بی ارزشی را درونی می کنند، به هر حال معمولاً نگرش منفی مادرشان به دیده شان کم ارزش تر از مخالفت خوانی های پدرشان است چون ارج و اعتبار بیشتری برای پدر قائلند.

یکی دیگر از مشکلات رابطه مادر_فرزندی دختران آرتمیسی، هنگامی ست که مادرموجودی ضعیف و منفعل است.شاید مادرشان  دچار افسردگی بوده و الکلی باشد یا درگیر ازدواجی بد بوده و یا حتی رشدنایافته باشد. وقتی از رابطه خود با مادرشان صحبت می کنند، می گویند، “من به جای مادرم، مادری می کردم.” با صحبت بیشتر، تأسف خود از نداشتن مادر قدر قدرت را ابراز کرده، و از این که نمی توانستند زندگی مادر خود را متحول سازند، متأسف بودند. کهن الگوی آرتمیس همیشه می توانست به داد مادرش لتو برسد اما تلاش های دختران آرتمیسی برای نجات مادران شان، معمولاً بی نتیجه است.

اعتبار قائل نشدن و فقدان احترام ایشان نسبت به مادران ضعیف شان باعث قوی تر شدن ویژگی های کهن الگوی دوشیزه آرتمیسی در دختران می شود. از آن جایی که نمی خواهند مثل مادرشان شوند، احساسات وابستگی را نفی کرده، از آسیب دیدگی هایشان دم نزده و به دنبال مستقل شدن می روند.

وقتی یک دختر آرتمیسی برای مادرش که از نظر سنتی نقش اصلی را حائز است، احترام اندکی قائل است در موقعیتی محدود کننده قرار می گیرد. از طرفی مادر را که باید با وی همانندسازی کند، طرد کرده است، به همین دلیل است که معمولاً هر چه را که لطافت زنانه و پذیرا بودن داشته، نفی می کند و از طرفی نسبت به نفس ازدواج و مادر شدن حالت دفاعی به خود می گیرد. در این وضعیت، حس نابسندگی، وی را فراگرفته و حتی با هویت زنانه ی خود نیز می جنگد.

دوران کودکی زنِ آرتمیسی

ویژگی های آرتمیسی از همان آغاز بارزند.معمولاً کودک آرتمیسی بچه ای ست که مجذوب چیزهای جدید می شود، بیش از آن که مفعول باشد، فاعل است. معمولاً مردم از توان تمرکز وی بر تکلیف خود خواسته چنین واکنش هایی را دارند، “خیلی جالبه که بچه دو ساله ای مثل او بتونه این قدر متمرکز باقی بمونه” یا “یادت باشه چه قولی داری بهش میدی، درست مثل فیل می مونه، فراموشش نمیشه و مجبورت می کنه که تهیه اش کنی.”

علاقه آرتمیس به اکتشاف از همان آغاز که روی دوپای کوچکش  می ایستد و به هر جایی سرک می کشد، آشکار می شود.

آرتمیس نسبت به اصول و اهداف خود حساسیت زیادی دارد. وقتی تصمیم می گیرد که از یک موجود ضعیف تر حمایت کند، پیش از آن که به درست یا غلط بودن ماجرا بیاندیشد، دفاع آتشینی از وی کرده و می گوید “عادلانه نیست!” وقتی دختران آرتمیسی در خانه هایی بزرگ شوند که به پسران بها و امتیاز بیشتری داده شده و انتظارات کمتری در باب مشارکت از ایشان می رود، به راحتی زیر بار این بی عدالتی نخواهد رفت. این خواهر کوچولوهای برابری خواه، معمولاً تمایلات برابری خواهانه فمینیستی دارند.

 

دوران نوجوانی و جوانی زن آرتمیسی

زن آرتمیسی از همان کودکی، ذاتاً و آشکارا اهل رقابت، سرسخت و شجاع است و همه تلاش و اراده ی خود را به کار می بندد تا ببرد.

در پی گرفتن هدف، به خود فشار می آورد. شاید پیشاهنگ کوهنوردی باشد که بیرون از خانه می خوابد، اسب سواری می کند، در اردو برای آتش درست کردن دنبال هیزم بگردد و در برکه شنا هم بکند یا حتی مثل آرتمیس، قهرمان تیراندازی شود. آرتمیس نوجوان، دختری ست که دیوانه اسب و اسب سواری است.

دختر نوجوان آرتمیسی استقلال طلب است و خواهان اکتشاف. به جنگل می رود، از تپه ها بالا می رود، مایل است از آنچه در پشت ساختمان کناری می گذرد، آگاه شود. تکیه کلام هایش از این قرارند، “محدودم نکن” ، “گیر ندین” . در بچگی، نسبت به هم سن و سال هایش از سازگاری کم تری برخوردار بوده و اهل مصالحه نیست. شاید به این دلیل که مانند هم سالانش، دنبال راضی کردن دیگران نیست و ضمناً می داند که چه می خواهد. عکس العمل دیگران در برابر اعتماد به نفس او از این قرار است؛ “کله خر” ، “لجباز” ، “ضد زن” .

زن آرتمیسی با ورود به دانشگاه، از موقعیت استقلال و رقابت جویی در هر حیطه ای که علاقه مند به آن باشد، لذت می برد. معمولاً هم “پاها” ی خود را می یابد و به گروه هایی که ذهن و روانی مانند خودش دارند، می پیوندد.

زرنگ باشد از دیگران پیشی می گیرد و اگر از قوای جسمانی خوبی برخوردار باشد، می تواند هر روز چندین کیلومتر بدود و ازسلامت و قوای جسمانی اش لذت ببرد.

در ورزشی چون اسکی نیز می توان زنان آرتمیسی را دید که از کوه پربرف پایین می آیند. همیشه نگاهی به جلو دارند و چه از نظر جسمانی و چه روانی، هیچ مانع و مشکلی جلودارشان نیست.

 

دوران میان سالی زن آرتمیسی

شاید زن آرتمیسی در سنین سی و پنج تا پنجاه و پنج سالگی، دچار بحران میان سالی شود، مخصوصاً اگر دیگر کهن الگوها را درکنار خود نداشته باشد. آرتمیسی بودن الگویی است که به درد زنان جوان هدف مدار می خورد که حتی اگر مجرد باقی بمانند و هدف شخصی خود را پیگیری کنند، دچار مشکلی خواهند شد. اما ممکن است در سنین میان سالی تحولی صورت گیرد. آن وقت دیگر “قلمروهای وحشی ناشناخته” چندانی برایش باقی نمی ماند که برای کشف آنها تلاشی کند. تا این هنگام به اهداف خود دست یافته و موقعیتی با ثبات یافته، شاید هم شکست خورده باشند.

در میان سالی، زن آرتمیسی ممکن است تحول یافته و بیشتر تحت تأثیر آرتمیس، کهن الگوی ماه باشد تا آرتمیس، کهن الگوی شکار.

رؤیاها و تخیلات دوران یائسگی در یک آرتمیس برونگرای سابق به سمت سفرهای درونی سوق می یابد. در این گونه سفرها با “ارواح” گذشته خود مواجه می گردد و اغلب قلمرو احساسات و عواطف پس زده ی خود را کشف می کند.

چنین انگیزشی برخاسته از یائسگی ست که توجه را به سمت درون معطوف می کند، او را در پیوند با هکاته قرار می دهد که پیرکهن سالی بود که کهن الگوی ماه تیره، ارواح و عجایب محسوب می شد. هکاته و آرتمیس هر دو کهن الگوهای ماه هستند که بر روی زمین پرسه می زنند. پیوند این دو کهن الگو را در زنان آرتمیسی مسن تری می توان دید که در قلمروهای روانی، روان شناختی و معنوی سیر کرده و هر دو همان تمایلی را به کشف و اکتشاف دارند که زنان جوان تر آرتمیسی در حیطه های دیگر دارند.

 

دوران کهن سالی زن آرتمیسی

اصلاً بعید نیست که زن آرتمیسی حتی در سنین کهن سالی نیز ویژگی های آرتمیسی خود را حفظ کند. فعالیت های دوران جوانی اش را هرگز کنار نمی گذارد. از پای نمی نشیند، ذهن و جسم فعالی دارد. اهل مسافرت و رفتن به سرزمین های بیگانه است.

هم چنان دل نگران جوانان بوده و می تواند جوان فکر کند، که همین خصوصیات، او را از احساس “میان سالگی” و “پیری” در سال های واپسین، دور نگه می دارد.

فرانسیس هورن، آرتمیسی سالمند است که اکتشافاتش در حیطه طبیعت انسانی است و دکترای روان شناسی خود را در هفتاد و پنج سالگی دریافت کرده و کتاب “من یک چیز می خواهم” را که سرنوشت خودنگاشته اوست، در هفتاد و پنج سالگی به رشته تحریر درآورده است و در زمینه کاوش ها و برداشت های او از ارزش زندگی ست.

 

وضعیت شغلی زن آرتمیسی

زن آرتمیسی، همه تلاش خود را در کاری می گذارد که از نظر درونی برایش ارزشمند باشد. انگیزش او رقابت جویی و متوقف نشدن است. زن آرتمیسی به مشاغلی که جنبه مددکارانه و یا قانونی دارند، وارد شده باشد، حتماً آرمانی او را به این انتخاب راهبری کرده است.

اگر هم شغل آزاد را پیشه کرده باشد، مسیری و یا چیزی را انتخاب می کند که فکر می کند به وسیله آن می تواند به هدف خود برسد.

اگر در حیطه ای خلاقانه مثل نقاشی، نویسندگی و….مشغول به کار است، غالباً مایل است دیدگاه شخصی خود را دنبال کند.

اگر وارد عرصه سیاست شده، سوگیری داشته و از یک گروه جانبداری می کند، معمولاً درگیر مسائل اجتماعی و یا دیدگاه های فمینیستی می شود.شاید هم موفقیتی جهانی، شهرت، قدرت یا ثروت را به دست آورد، البته آن چه مدنظرش هست، مورد تشویق قرار می گیرد.

به هر حال، بیشتر علایقی که زنان آرتمیسی پی می گیرند، منفعت مالی برایشان ندارد و جیب شان را پر نمی کند. گاهی هم برعکس، علایقشان به قدری شخصی ست و به دور از منفعت مالی و این دنیایی ست که چیزی جز ضرر مالی و ناکامی در ارتباطات را برایشان به همراه نخواهد داشت.

با این وجود زن آرتمیسی از دنبال کردن خواسته خود دروناً اغنا می شود. مثلاً زنی که دنبال اهداف دست نیافتنی ست، زن مصلحی که از وی قدردانی نمی شود، هم چون آرتمیسی ست که به صحرا گریخته و به رغم همه این موانع به کار خود ادامه می دهد، بی آنکه که کسی تشویقش کند یا نفع مادی به چنگ آورد.(در مورد هنرمندان، ممکن است آفرودیت که قدرت آفرینندگی دارد، با آرتمیس که بر تجربیات درونی تأکید دارد، هم دست شود).

از آن جایی که زن آرتمیسی، سنتی نیست، ممکن است دروناً و یا با دیگران دچار تعارض شود و تلاش هایش دچار بازداری.

مثلاً اگر خانواده اش، آرمان هایش را برای یک دختر نامناسب بدانند، بر سر راه وی مانع ایجاد خواهند کرد. تا همین اواخر، بسیاری از فرصت های شغلی باب طبع این گونه زنان، امکان پذیر نبود. اگر زودتر از موعد جنبش زنان به دنیا آمده باشد، با موانع و کمبود حمایت هایی مواجه شده که احتمالاً به شکست روان آرتمیسی وی منجر شده است.

 

جنسیت در زن آرتمیسی

زن آرتمیسی ممکن است به تأسی از کهن الگو که تا ابد دوشیزه ماند، امیال جنسی خود را رشد نداده و آشکار ننماید. با این حال، چنین الگویی در این دوره و زمانه کمیاب است. به احتمال زیاد، امروزه با زنان آرتمیسی بالغی سر و کار داریم که گاهی تجارب جنسی هم داشته اند، که صرفاً بیانگر تمایل ایشان به اکتشاف و ماجراجویی های نوین است.

زن آرتمیسی در محیط کاری، حرفه ای محور هم چون مردان است.

هم برای مردان و هم برای زن آرتمیسی، روابط در اولویت نیست.

غرق در کار شدن و طرح های خلاقانه در اولویت هستند، امیال جنسی حتی در مرتبه بعد از ورزش و تجارب جنسی نشأت گرفته از صمیمیت عاطفی و تعهد یا ابراز عمیق طبیعت حسی خود، در مراتب بعدی قرار دارند.

ممکن است شریک جنسی زن آرتمیسی، حکم آئینه ای از معشوق را برایش داشته باشد. شاید به این دلیل به پری ها جذب شد که از وی لطیف تر و زنانه تر بودند و شخصیت شان کم تر دوری گزین بود.

او نیز مانند همتای ناهم جنس خواهش از روابطی که در ان شریکش نقش “والدی” بر عهده گرفته و یا از وی بخواهد که برایش “والد” شود، پرهیز می کند.

 

روابط زن آرتمیسی

  • ✨روابط با زنان؛ خواهرانه

  • ✨روابط با مردان؛ مردانه

  • ✨ازدواج

  • ✨فرزند

 

✨روابط با زنان؛ خواهرانه

زنان آرتمیسی با دیگر زنان حس خویشاوندگونه دارند. هم چون خود کهن الگو که دور و بر خود را با دوستان پری، پر کرد.

زنان آرتمیسی معمولاً دوستی با دیگر زنان رابسیار مهم می شمارند.

الگویی که از همان دوران پیس دبستانی مشهود است.

بهترین دوستان ای دارند که ایشان را، در هر چه برایشان مهم است، مشارکت می دهند و ممکن است که دهه های متمادی به درازا کشد.

در دنیای کار نیز، زنان آرتمیسی به آسانی با “پیشکسوتان زن” همکار و دوست می شوند، برای خود گروه حمایتی جور کرده با دیگر زنان همکاری می کنند و حواسشان به کم سن و سال ترهای گروهشان هست. همگی این موارد از تجربیات بدیهی این کهن الگوی خواهرانه است.

حتی زمانی که فردگرا بوده و جمعی را گرداگرد خود ندارند باز از حقوق زنان حمایت می کنند. شاید این موضع بیانگر همبستگی باشد که از وابستگی به مادرشان آغاز شد و حالا نسبت به تمامی زنان

سراسر دنیا، احساس همبستگی خودآگاهانه ای را در خود ارتقاء داده اند. این احتمال نیز وجود دارد که چنین رفتاری برخاسته از زندگی و آرزوهای متجلی نشده مادرانشان باشد. بسیاری از زنان آرتمیسی در دهه ی هفتاد نوعی از بودن را تجربه کردند که ایده آل سرکوب شدا مادرانشان بود.

دورانی که مادرانشان زنان جوانی بودند، مصادف با خاتمه جنگ جهانی دوم و انفجار زاد و ولدی همراه با آن بود که فرصتی برای تجربیات آرتمیسی باقی نمی گذاشت. غالباً پشت صحنه وجود هر زن آرتمیسی، یک مادر حامی هست که برای دختر فمینیست خود کف می زند.

اکثر زنان آرتمیسی ذاتاً فمینیست هستند. عللی که هواداران فمینیست برمی شمارند، بر دل می نشیند. زن آرتمیسی معمولاً احساس می کند که با مردان برابر است، با ایشان رقابت کرده و غالباً احساس می کند از وی انتظار ایفای نقش کلیشه ای را دارند که مطلوب نظرش نبوده است. برای زن آرتمیسی، پنهان کردن توانایی ها، “یک وقت نذاری مردا ببینید که تو چقدر باهوشی” یا “بگذار مردا برنده شن”، یعنی بر ضد خود عمل کردن.

 

✨روابط با مردان: برادرانه

کهن ااگوی آرتمیس، برادر دوقلویی به نام آپولو، خدای جلوه های خورشید داشت. آپولو همتای متضاد او بود: قلمروش شهر بود در حالی که آرتمیس در طبیعت وحشی می زیست. خورشید را به آپولو منتسب می کردند و ماه را به او، جانوران اهلی و رام شده را به آپولو در حالی که آرتمیس را به شهود برخاسته ازرقص در کوهستان می شناختند.

در مقام المپی های نسل دوم، آپولو در رسته پسران قرار می گیرد و نه پدران. آپولو از طرفی نماد منطق و قانون بود و از جهت دیگر او را به عنوان خدای پیشگو می شناختند که بیانگر جنبه غیرمنطقی اوست. او نیزهم چون خواهرش دو جنسیتی است. هر دو صاحب ویژگی ها و علایقی بودند که معمولاً به جنس مخالفشان مربوط می شود.

حالت آرتمیس_آپولو دوقلووار الگویی است که در اکثر جوامع و هنگامی رخ می دهد که زن آرتمیسی، اغلب به سمت مردی جذب

می شود که هنرمند، خلاق، شفادهنده یا موسیقی دان باشد. شاید شغلی در حیطه درمانگری یا خلاقیت داشته باشند. معمولاً از نظر هوشی، هم سنگ اوست و علایق مشترک زیادی دارند.

زن آرتمیسی ابداً از رابطه داشتن با مردان سلطه جویی که خواهان ارتباط “من تارزان، تو جین” هستند، خوشش نمی آید. از رابطه مادر_ پسروار هم خوشش نمی آید. از مردانی که می خواهند محور زندگی وی شوند هم دوری می کند.هم چون همتای کهن الگویی اش استوار و پابرجا می ایستد و ایفای نقش در قالب “زن کهتر” را به سخره می گیرد.

معمولاً رابطه آرتمیسی_آپولویی و دست در دست یکدیگر داشتن و به دنبال علایق رفتن، کارساز است. شاید والدین هر دو اسکی باز، دونده و یا علاقه مند به تناسب اندام باشند. اگرزن آرتمیس نتواند کوله پشتی بر پشت نهاده، به اسکی رود یا هر کاری را که مایل است به همراه زوج خود انجام دهد، احساس می کند که رابطه پرباری ندارد.

رابطه آرتمیسی_ آپولویی شاید به ازدواجی بیانجامد که جنبه جنسی نداشته و هر یک برای دیگری حکم بهترین دوست را دارند. حتی ممکن است برخی از زنان آرتمیسی با مردانی نه چندان مردانه ازدواج کنند، به ارزش های شخصی یکدیگر احترام نهاده و برای استقلال یکدیگر مزاحمتی ایجاد نکنند. ممکن است زن آرتمیس حتی با همسر سابق خود که وی را به خاطر زنی دیگر ترک کرده، در ارتباط باقی بماند و هم چنان بهترین دوست یکدیگر باشند.

برای آن که زن آرتمیسی از نظر جنسی ازدواج موفقی داشته باشد، باید کهن الگوی دیگری چون آفرودیت، عرصه عمل یابد وبرای آن که ازدواجی پایدار و متعهدانه باشد، وجود هرا ضروری است.

بدون این دو کهن الگوی هرا و آفرودیت، به خصوص ارتباط آرتمیسی_آپولویی مشخصاً از نوع خواهر_برادرانه باقی خواهد ماند. علاوه بر الگوی ارتباطی مرسوم مابین برابرها، یکی دیگر از انواع الگوهای بودن برای زن آرتمیسی، ارتباط با مردی ست که مراقبت کننده و حامی ست. چنین مردی از آن نوع مردان است که به وی احساس امنیت و آرامش داده و مایل است آرتمیس برایش بچه ای به دنیا آورد.

اگر زن آرتمیسی در رابطه ای قرار گیرد که سازگار و هم ساز نبوده و بیشتر جنبه تکمیل و مکمل داشته باشد، چکیده ارتباط، جنبه تعارض های پدر_دختری را خواهد یافت. چنین شوهری از آرزوها و امیال وی حمایت نکرده، او را تحت فشار قرار داده و از وی انتقاد خواهد کرد. همان گونه که با پدرش تا کرد با وی رفتار خواهد کرد، یعنی این که راه خود را خواهد رفت اما اعتماد به نفس وی آسیب دیده یا روانی شده و در نهایت به آرای وی گردن می نهد.

مردانی که در برخورد با زن آرتمیسی او را “زن ایده آل” خود می بینند، اغلب حس می کنند که او زوج روحی شان است. یا به این دلیل که او رامستقل، با دل و جرأتو بااراده می بینند که احتمالاً همان خصوصیاتی است که شخصاً ندارند. شاید هم به این دلیل که این گونه زنان با ایده آل هایشان هم خوانی دارند.

حس همزادی روحی، شایع ترین جنبه ی جذابیت را دارد. در این صورت مرد جذب روان زنانه خود شده و کسی را در کنار خود خواهد داشت که به وقت چالش های زندگی در کنارش خواهد بود.

مردی که آرتمیس را به واسطه ویژگی هایش می ستاید در واقع این ویژگی ها در درون خودش رشدنایافته باقی مانده و جذب قدرت اراده و روحیه مستقل او شده و چنین زنی را به دلیل نداشتن “روحیات زنانه” بزرگ می دارد. به خاطر داشتن قدرت به نظرش زیبا می آید. زن آرمانی وی همان “دیانا” زن شگفت انگیز است (رومی ها آرتمیس را دیانا می نامند).

دسته ای دیگر از مردان به خاطر خلوص، بی غل و غش بودن و یگانگی با طبیعت اوست که جذبش می شوند. در تبارشناسریونانی، نمونه چنین مردی هیپولیتوس است. مرد جوانی که خود را وقف آرتمیس کرده و تجرد پیشه کرد. تصمیم او به تجردخواهی باعث رنجش آفرودیت، کهن الگوی عشق شد.

ازنظر چنین مردی که جذب زنی خالص هم چون آرتمیس می شود، رابطه جنسی امری دنیوی و بی ارزش است. مردانی که شبیه هیپولیتوس هستند هم تا پایان دوران بلوغ و حتی بزرگسالی، باکره می مانند.

 

✨ازدواج

معمولاً زن آرتمیسی، مخصوصاً در جوانی که ذهنش معطوف به کار یا اهداف خود است، از ازدواج اجتناب می کند. ضمناً برای آرتمیس در حال حرکت، ازدواج چندان جذابیتی ندارد و آن را دست و پاگیر می داند. اگر جذاب و محبوب باشد، آن وقت به گردش های دسته جمعی می رود و قرار شخصی با کسی نمی گذارد. ممکن است هرگز ازدواج نکند.

اگر ازدواج کند همسرش را از میان همکاران، همکلاسی ها و یا هماوردهایش انتخاب می کند. معمولاً ازدواجش دارای ویژگی مساوات طلبانه است. امروزه، حتی پس از ازدواج، نام خانوادگی خود را حفظ می کند.

 

✨فرزندان

زن آرتمیسی بعید است که مادری زمینی شود، به عبارت ساده تر اهل حاملگی و بچه داری و شیردهی نیست. در واقع از حاملگی اصلاً خوشش نمی آید چون باعث می شود هیکل ورزشکارانه زیبا و پسرانه اش را خراب کند. به همین دلیل غریزه مادری در وی فعال نیست مگر آن که دیمیتر هم داشته باشد). با همه این اوصاف بچه دوست است.

وقتی زن آرتمیسی شخصاً بچه دارشود، معمولاً درست مثل خرس که سمبل اوست، مادر خوبی می شود. از آن دسته مادرانی می شود که مستقل بودن را درفرزندانش تشویق کرده و وقتی بزرگ تر شدند به سمت روی پای خود ایستادن سوقشان می دهد و اگر لازم باشد در دفاع از ایشان بی رحم اند. برخی از فرزندان زنان آرتمیسی اذعان می کنند که اگرلازم شود مادرشان تا پای جان به پای ایشان می ایستند.

زنان آرتمیسی ترجیح می دهند که شخصاً بچه دار نشوند و خاله وار و عمه سان مهر و محبت مادرانه خود را نثار فرزندان دیگران کنند.

پیوستن به گروه های پیشاهنگی و مادر خوانده شدن چنین امکاناتی را فراهم می سازد. این جور وقت ها و چنین نقش هایی به کهن الگوی آرتمیس که حامی دختران نوبالغ است، فرصت ابراز وجود می دهد.

مادران آرتمیسی نه تنها حسرت به دل روزگار نوزادی و خردسالی بچه های خود نیستند، بلکه مایلند فرزندانشان هر چه سریع تر از وابستگی در آمده و مستقل شوند.پسر بچه های شیطان یا دختر بچه هایی که تمایل به اکتشاف دارند، مادران آرتمیسی خود را بر سر شوق می آورند. مادر آرتمیسی از این که ببیند فرزندش مار به دست به خانه آمده، خوشحال شده و با شادی هر چه تمام تر به اتفاق ایشان به اسکی و یا چادر زدن در صحرا می روند.

مشکل زمانی رخ می دهد که مادر آرتمیسی، فرزندی وابسته و منفعل نصیبش شود. عجله در سوق دادن چنین کودکانی به سمت مستقل شدن، اوضاع را خراب تر می کند. چون نتیجه عکس گرفته شده و مایه افزایش وابستگی و چسبیدن کودک به مادر می گردد.

ممکن است کودک احساس طردشدگی کرده و گمان کند به اندازه ای که مادر آرتمیسی از وی می طلبد، خوب نیست.

 

مسیر رشد زن آرتمیسی

برای آن که زن آرتمیسی رشد کند و صرفاً آرتمیسی باقی نماند، باید توانایی های بالقوه خود در زمینه پذیرندگی را رشد داده، آگاهی خود را پرورش داده و برای روابط با دیگران ارزش قائل شود. برای آن که یاد بگیرد که عشق بورزد و به دیگری عمیقاً بها دهد، باید خود را در معرض آسیب قرار دهد. در این صورت با مردی که دوستش دارد، ارتباط برقرار کرده و یا حتی بچه دار می شود.

چنین رشدی، غالباً بعد از این که آرتمیس به قدر کافی “دوید” و به یک سری از اهداف خود رسید، حالا چه موفق شده باشد و چه نه، بعد از آن که شور و هیجان شکار مسابقه کم شد، رخ خواهد داد. مردی که عاشق اوست لازم است تا آن هنگام که آفرودیت به دادش رسد، دست نگه دارد.

 

اگر با آرتمیس همانندسازی کنیم….

زندگی کردن همچون آرتمیس در مسیر دستیابی به هدف یا تمرکز بر کار برای یک زن آرتمیسی که از نظر شخصیتی احساس کم و کسری در زندگی خود نمی کند، کاملاً اغواکننده است، مخصوصاً اگر کاری که انجام می دهد برایش پرمعنا باشد. به احتمال زیاد از سبک زندگی خود که پرتحرک است، لذت می برد.

“کانون خانوادگی” برایش مهم نیست. فشار اقوام و جامعه برای ازدواج کردن و بچه دار شدن و نیازهای روز افزون شان نیز، برایش اهمیتی ندارد، مگر این که هرا و یا دیمیتر هم کهن الگوهای قوی درونی باشند. هر چند که صمیمیت و نزدیکی عاطفی را از دست می دهد اما در خلال رابطه خواهرانه ای کا با هم جنس ها و جنس مخالف خود دارد و در ضمن از وجود بچه های دیگران لذت می برد.

همانندسازی با آرتمیس ویژگی های زن را شکا می دهد. بعد لازم است علایقی را که شخصاً ارزشمند می شمارد به چالش کشیده و با آنها درگیر شود وگرنه کهن الگو ناکام شده و فرصتی برای ابراز وجود نمی یابد و در این صورت خودِ زن آرتمیسی نیز، دچار پریشان احوالی و متعاقباً افسردگی می گردد.

موقعیت بسیاری اززنان آرتمیسی پس از جنگ جهانی دوم که سال های زاد و ولد بی شمار بود و با این وصف تلاش می کردند که نقش های امکان پذیر را بر عهده بگیرند، به همین روال بود.

با به یادآوری میزان آسیب رسانی کهن الگوی آرتمیس برای اطرافیان، جاز تعجب نیست اگردریابیم که زنی که با آرتمیس همانندسازی می کند، ممکن است دست به اعمالی زند که برای دیگران آسیب زننده و رنج آور خواهد بود.

 

چالش های روانشناختی کهن الگوی آرتمیس

کهن الگوی آرتمیس شخصاً قلمرو خود و دوستاتش را انتخاب کرده و آن چه را دوست داشت، انجام می داد. آرتمیس هم چون دیگر کهن الگوهایی که مورد اجحاف قرار گرفتند، هرگز مورد تعدی قرار نگرفت. هر که را هم که مایه رنجش او یا آنانی که تحت حمایتش بودند، می شد، تنبیه می کرد. به همین ترتیب ، دشواری های روانشناختی مرتبط با زن آرتمیسی به دلیل رنجشی است که به دیگران وارد می کند و نه دیگران به او.

 

خلاصه ای از ویژگی های زن آرتمیسی

  1. دختر طبیعت
  2. توانمد در شکار
  3. جنگجو
  4. حامی
  5. کمان دار
  6. یاور در رنج ها
  7. سریع العمل
  8. روان باکره
  9. خودبسنده
  10. مستقل
  11. دوری گزین از مردان و ازدواج
  12. خواهر
  13. رقابت جویی
  14. متمرکز بر هدف و اصول خوذ
  15. دست نیافتنی
  16. بی رحم
  17. خلاق
  18. خشم ویرانگر
  19. بیزار از ضعف
  20. فاعل و اهل عمل
  21.  کاشف
  22. کنجکاو
  23. ماجراجو
  24. حساس به اصول و اهداف
  25. سرسخت
  26. شجاع
  27. هدف مدار
  28. برون گرا
  29. فعال ذهنی و جسمی
  30. غیرسازگار و مصالحه ناپذیر
  31. هم بستگی نسبت به هم جنسان خود
5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

13 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
رامین
3 ماه قبل

من واقعاً از همه کارهای شما قدردانی می کنم

علی
3 ماه قبل

شما باعث می شوید من بهترین نسخه از خودم باشم

هادی
3 ماه قبل

اگر افراد بیشتری مثل شما باشند دنیا مکان بهتری خواهد بود!😍

سحر
3 ماه قبل

استادمن با شما یادگرفتم که چگونه زنده باشم و چگونه زندگی کنم ممنون ازشما🌸

ممدرضا کشوری
3 ماه قبل

سپاس فراوان🥰