ویژگیهای یک ازدواج خودآگاه
معمولاً در ازدواج و رابطهی عاطفی، چگونگیهایی پیش میآید که به دنبال آن هستیم؛
چگونه یک ازدواج و رابطهی موفق داشته باشیم؟
چگونه انتخابمان در رابطه و ازدواج، وابسته به الگوها و باورهای مخرب نباشد؟
چگونه در ازدواج، یک همسر واقعی باشیم؟
و….
در این مقاله قصد داریم به ویژگیهای یک ازدواج خودآگاه بپردازیم.
سرفصل ها: |
ده ویژگی یک ازدواج خودآگاه
- در مییابید که ازدواج شما هدف و منظوری را دنبال میکند: که عبارت است از التیام و شفای زخم ها و جراحات دوران کودکی. به جای آن که تمامی توجه و حواس خود را معطوف نیازها و امیال ظاهری و سطحی کنید، میآموزید که مسائل و موضوع ها را ریشه ای تر و اساسی تر بنگرید، مسائل و موضوع هایی که همگی ریشه در گذشته و کودکی شما دارند. هنگامی که با این دید عمیق و نافذ به ازدواجتان و رابطهی خود نگاه میکنید، مراوده ها و تبادلهای روزمرهی شما معنی و مفهوم بیشتری پیدا میکنند. جنبههای گیج کننده و معماگونهی رابطه تان قابل توضیح گشته و احساس تمرکز و کنترل بیشتری در رابطهی خود خواهید داشت.
- قادرید تا تصویر به مراتب دقیق تری از همسرتان ترسیم کنید. در ابتدای جذب شدنتان به او، او را با والدین خود یکی گرفته بودید. سپس بعد از آن، صفات و ویژگی های منفی خود را بر روی او فرافکنی کردید و بدین طریق اصل واقعیت وجودی او را هر چه بیشتر پوشیده و مبهم کردید. اما همین که به سمت ازدواج خودآگاه قدم برمی دارید، به تدریج دست از این توهمات برداشته و حقایق بیشتری از همسرتان را میبینید. بدین معنی که همسرتان را دیگر نه به چشم ناجی خود، بلکه به دیدهی یک انسان مجروح دیگر که برای التیام خود دست و پا میزند، خواهید دید.
- مسئولیت ارتباط ها و مخابره کردن نیازها و خواستههای خود از همسرتان را شخصاً به عهده میگیرید. در ازدواج ناخودآگاه، هم چنان به این باور غلط چسبیده اید که همسرتان به طرزی اتوماتیک و خودکار، نیازهای شما را به درستی حدس خواهد زد. در ازدواج خودآگاه، این حقیقت را میپذیرید که به منظور درک متقابل، میبایستی که کانالهای ارتباطی واضح و روشنی را با همسرتان خلق کنید.
- در مراوده ها و تبادلهای خود هدفمندتر میشوید. در یک ازدواج ناخودآگاه، تنها از خود عکس العمل نشان میدهید. به عبارت دیگر، تحریک پذیری تان بیشتر بوده و بدون فکر و نسنجیده نسبت به هرگونه محرکی از خود واکنش نشان میدهید. اجازه میدهید که پاسخهای ابتدایی و بدوی مغز کهنه، رفتار شما را در کنترل خود داشته باشند. در یک ازدواج خودآگاه، خود را آموزش میدهید تا به گونه ای سازنده تر رفتار کنید.
- می آموزید که برای نیازها، آرزوها و خواستههای همسرتان به همان میزان که به نیازها، آرزوها و خواستههای خود بها میدهید، ارزش و بها قائل باشید. در ازدواج ناخوداگاه، پیش فرض شما بر این است که وظیفهی همسرتان در زندگی با شما این است که به طرزی معجزه آسا، به نیازهای شما رسیدگی کند. در ازدواج خودآگاه، این دید خودشیفته گانه را رها کرده و میزان بیشتری از انرژی خود را در جهت برآورده کردن نیازهای همسرتان به جریان میاندازید.
- بخشهای تیرهی شخصیت خود (سایه) را در آغوش میکشید. در یک ازدواج خودآگاه، با روی باز بر این حقیقت که شما نیز به مانند هر کس دیگری، صفات و ویژگی های منفی دارید، صحه گذاشته و آن را میپذیرید. همین که مسئولیت این بخش تیره و منفی از طبیعت خود را به عهده میگیرید، تمایل و گرایش شما به این که این صفات و ویژگیهای منفی را بر روی همسرتان فرافکن کنید، کاهش مییابد. که این به نوبهی خود، محیطی دوستانه تر و به دور از خصومت را برای شما و همسرتان میآفریند.
- روش ها و تکنیکهای جدیدی برای ارضاء نیازها و امیال اصلی خود میآموزید. در واقع خواسته هایتان را به شکل شفاف ابراز و بیان میکنید.
- در خود، به جستجوی نیروها، قابلیت ها و توانایی هایی که فاقدشان هستید، میپردازید. یک دلیل آن که در ابتدا به همسرتان جذب شدید، آن بود که او نیروهات و توانایی هایی داشت که شما فاقدش بودید.بنابراین، بودن با همسرتان این تصور وهم گونه را بهش ما میداد که کامل و یکپارچه اید.
- در یک ازدواج خودآگاه میآموزید که تنها راهی که میتوانید تمامیت و وحدت وجود خود را باز بیابید، آن است که ویژگی ها و توانایی هایی که واجدشان نیستید را در خود به مرحلهی ظهور برسانید. بر این میل و غریزهی اصلی خود که مهربان تر، کامل تر، یک پارچه تر و در وحدت وجود با کل هستی باشید، وقوف بیشتری پیدا میکنید. به عنوان بخشی از طبیعت خدادادیتان، این قابلیت و توانایی را دارید که بی قید و شرط عشق بورزید و با دنیای اطراف خود احساس یگانگی و وحدت کنید. شرطی سازیهای اجتماع، شرایط نامساعد کودکی، والدین نااگاه و تعلیم و تربیت خانوادگی نامطلوب و غیر ایده آل همگی دست به دست هم دادند تا تماس تان را با این بخش از خصوصیات و ویژگیهای خود از دست بدهید. در یک ازدواج خودآگاه، شروع به بازشناسایی طبیعت اصلی و نخستین خود مینمایید.
- مشکلات و مصائب خلق یک ازدواج خوب را به جان میخرید. در یک ازدواج ناخودآگاه، بر این باورید که تنها راه این که ازدواجی خوب و ایده آل را خلق کنید، آن است که همسری ایده ال انتخاب کنید. در یک ازدواج خودآگاه، متوجه این حقیقت میشوید که این شمایید که میبایستی همسری ایده ال باشید. همین که دید واقع بینانه تری به روابط عشقی پیدا میکنید، درمی یابید که یک ازدواج خوب مستلزم تعهد، انضباط و تمایل به رشد کردن و تغییر است. ازدواج خوب، مستلزم کار و تلاش سخت است.
همسر واقعی شدن چگونه است
همگی ما این خواستهی قابل درک را داریم که به مانند بچه ها زندگی کنیم. نمیخواهیم زحمت بزرگ کردن گاو را تقبل کنیم و بعد آن را بدوشیم. در عوض، دوست داریم که سر میز بنشینیم و از کسی بخواهیم تا یک لیوان شیر خنک به دستمان بدهد. ما نمیخواهیم که دانه بکاریم و درخت رو بار بیاوریم، دوست داریم از در پشتی بیرون برویم و چند خوشه انگور آماده بچینیم.
این تفکر آرزومندانه، در ازدواج به اوج ظهور خود میرسد. ما نمیخواهیم مسئولیت برآورده کردن نیازهایمان را خود عهده دار شویم بلکه میخواهیم که عاشق یک (ابر انسان) شویم و به خوبی و خوشی به پای هم پیر شویم.
واژه ای که در روان شناسی به کار برده میشود برای توصیف گرایش ما به این که منشا یاس ها، سرخوردگی ها و هم چنین راه حل مشکلاتمان را در بیرون از خود جویا شویم، (بیرونی کردن) میباشد که دلیل و منشا بسیاری از نارضایتی ها و ناشادیهای این جهان است.
مانعی که بر سر راه تغییراتی که میبایستی در خود ایجاد کنیم تا رابطهی ارضاکننده تری داشته باشیم، وجود دارد، ترس ما از تغییر است. ترس از تغییر، یکی از ترس هایی است که ریشه در طبیعت انسان دارد. ما حتی هنگامی که دستخوش تغییری مثبت در زندگی میشویم، احساس نگرانی و اضطراب میکنیم.
تغییراتی از قبیل ؛ ترفیع شغلی گرفتن، نقل مکان به خانهی جدید و یا رفتن به تعطیلات. آن چه که ما را از روزمرگیهای راحت و حتی نه چندان راحتمان خارج کند، زنگ خطری را در مغز کهنه به صدا درمی آورد. در این مواقع، مغز کهنهی ما آماده باش میدهد جایی که پا گذاشته ایم جزء (حوزهی استحفاظی) ما ثبت نشده است و اذا ممکن است خطر در هر گوشه و کناری در کمین مان نشسته باشد.
من حتی شاهد این تمایل و گرایش در کودکان نیز بوده ام. تمایل به این که به همان راههای همیشگی و امتحان شده خود بچسبند. دوستی تعریف میکرد: هنگامی که دخترمان لی، دو سال و نیم سن داشت، برادر کوچک ترش، هانتر، دیگر در گهواره اش جا نمیشد، من و هلن دیدیم وقت آن شده است که برای لی یک تختخواب بزرگ تر در نظر بگیریم تا هانتر بتواند در گهوارهی او بخوابد.
(تختخواب بچه ای) که مال او شد، در سمت بالا تا نیمه نرده ای به ارتفاع شش اینچ داشت تا بچه نصف شب به زمین نیفتد. نیمه پایینی تختخواب هیچ حفاظی نداشت. اولین صبحی که لی در تختخواب جدیدش بیدار شد، مثل همیشه مرا صدا میزد: (بابایی!بابایی!) به اتاقش رفتم و دیدم که روی زانوهایش ایستاده و در حالی که نرده را گرفته است، میگوید: (بابایی منو بلند کن!) درست به همان گونه ای که وقتی در گهواره قدیمیش که نردهی آن دو فوت ارتفاع داشت، میخواست تا او را بلند کنم. از عجز و درماندگی او متعجب مانده بودم.
او میتوانست به سادگی از روی نردهی کوتاه تخت جدیدش پایین بیاید یا چند فوت آن طرف تر به پایین تختش، ان جایی که هیچ نرده ای نداشت برود و از آنجا خودش را به زمین برساند. با شوق و ذوق به او گفتم: (لی، خودت میتوانی به تنهایی و بدون کمک هیچ کس از تختخواب جدیدت پایین بیایی!)
در حالی که لب پاین خود را جلوه داده بود، گفت: (نمی تونم، این جا گیر کردم.) به او التماس کردم: (لی، عزیزم این جا را نگاه کن.) و با دستم، قسمت بدون حفاظ تختخواب را به او نشان دادم. (می توانی از همین جا پایین بیایی) همان جا روی زانوهایش خشکش زده بود. دست آخر هم مجبور شدم بروم توی تختش و به او نشان دهم که چگونه میتواند پایین بیاید. با تشویق من موفق شد تا پشت سرم بیاید و بر مقاومتش در مقابل تغییر غلبه کند و در نهایت از تخت پایین بیاید.
چند روز پیش، هنگامی که اخبار بعدازظهر را تماشا میکردم، شاهد یک نمونه فلج وحشتناک بودم که در رویارویی با تغییر(حتی تغییر مثبت) روی داده بود.
یک ایستگاه تلویزیون محلی، داستان پسربچهی کوچکی را نقل میکرد که در سال 1982 متولد شده بود. سیستم ایمنی این پسربچه از بدو تولد به شدت ناقص بود و از همان لحظه تولد محکوم بود زندگی خود را در چادر استریل بگذراند. مادر و پدر از خودگذشته و فداکار او، هر روز کنار تختش حاضر بودند، اما به وسیلهی یک چادر پلاستیک از پسرشان جدا شده بودند و تنها راه ممکنی که به وسیلهی آن میتوانستند فرزندشان را لمس کنند، پوشیدن دستکشهای استریل و بلندی بود که به طور دائمی در داخل چادر تعبیه شده بود.
اندکی پس از جشن تولد پنج سالاگی این پسربچه، عمل پیوند استخوان او انجام پذیرفت و سیستم ایمنی او به حدی رشد کرد که به او اجازه دهد دنیای استریل خود را ترک کند. روزی که قرار بود او را از چادر استریلش که پنج ختنهی او بود بیرون بیاورند، چادر پلاستیکی را باز کردند و مادر و پدرش که از خوشحالی سر از پا نمیشناختند، دست هایشان را بردند تا او را بگیرند.
این اولین بار بود که میتوانستند بچه شان را بغل کنند یا ببوسند. اما با تعجب، همگی شاهد آن بودند که پسربچه که خیلی ترسیده بود خود را عقب کشید و گوشهی چادر خود را جمع کرد. پدر و مادرش او را صدا میزدند اما او تکان نمیخورد.
بالاخره، پدرش مجبور شد تا (چهار دست و پا) به داخل چادر برود و او را بیرون بیاورد. همین که پسر بچهی کوچک به دور و اطراف نگاهی انداخت، شروع به گریه کرد. از آن جا که تمام زندگیش را در محیط سربسته ای به ابعاد هشت در ده فوت سپری کرده بود، اتاق میبایست که به نظرش غول آسا آمده باشد.
پدر و مادرش او را در آغوش کشیدند و او را بوسیدند تا به او اطمینان خاطر بدهند اما او به هیچ گونه تماس فیزیکی عادت نداشت و خود را عقب میکشید تا از آغوش پدر و ادرش فرار کند.
بخش پایانی داستان که چند روز بعد فیلم برداری شده بود، نشان میداد که چگونه پسربچه با زندگی در دنیای خارج، خوکرده است. اما روزی که او را آزاد کردند، به طور کامل واضح بود که ترسش از (رویارویی با ناشناخته)، به مراتب از میل و اشتیاق او برای کشف دنیای خارج بیشتر بود.
آن پسر کوچک، به مدت پنج سال داخل یک حباب زندگی کرده بود. زن و شوهرهایی که برای درمان مراجعه میکنند، دو، ده، بیست و یا حتی چهل سال در درون رابطه ای محدود کننده و فاقد رشد زندگی کرده اند.
با سالهای زیادی که روی رفتارهای عادت گونهی خود صرف کرده اند، کاملاً طبیعی است که نسبت به تغییر، بی میلی و اکراه نشان دهند. چرا که نه تنها از آنان میخواهیم که استرس و نگرانی آموختن سبک جدیدی از مهارتهای ارتباطی را تحمل کنند، بلکه رو در روی درد، رنج و ترسی که به مدت چندین دهه در درون آنان تلنبار شده است، نیز بایستند. درد و رنجی که رفتار مختل آنان را از همان ابتدا رقم زده است.
نتیجه:
پس برای داشتن یک رابطهی عاطفی سالم و همچنین یک ازدواج موفق لازم است در ابتدا نسبت به ویژگیهای یک ازدواج خوداگاه، شناخت و آگاهی پیدا کنیم تا بتوانیم انتخاب آگاهانه و ناآگاهانهی خود را از هم تمیز دهیم و هر آنچه ناخودآگاه در این باره پیش میرود را به حیطهی خودآگاه بیاوریم.
نکتهی دیگری که در اینجا لازم است بدانیم این است که ازدواج نیازمند تعهد، نظم و مسئولیت پذیری است و وابسته به شخص دیگری نیست یعنی اولویت با خود ماست و لازم است برای یک انتخاب آگاهانه و داشتن یک رابطه و ازدواج موفق، ترس از تغییر را کنار بگذاریم، بر مقاومت هایمان غلبه کنیم و شروع به تغییر خود کنیم.
42 Responses
دقیقا باید به همین نکاتی که ذکر کردید توجه کرد در ازدواج ممنون
عالی گفتید استاد ممنون
مطالب بسیار آموزنده بود ممنونم ازتون
سپاسگزارم از وقتی که برای ما میزارید
شناخت این مسائل به زندگی زناشویی خیلی کمک میکنه ممنون از وقتی که میزارید
دقیقا همینطوره همه نیاز به دانستن این مطالب دارند
مثل همیشه عالی بود سپاسگزارم
خسته نباشید به شدت کاربردی و مفید بود این مقاله
خیلی عالی بود واقعا سپاسگزارم
دقیقا اول باید تصمیم بگیریم بعد ازدواج کنیم
چقدر خوب دقیقا گفتین
بهترین تیمی ک دیدم تیم من حقیقیه
خسته نباشید
مقاله جالبی بود
عالی بود
من سالها پیش درسن۱۹سالگی ازدواج کردم الان پشیمونم
من از سرنادانی ازدواج کردم
خیلی عالی بود ممنونن از مقاله خوبتون
خیلی مقاله خفنی بود سپاس
عالی بود این مقاله واقعا ازدواج موفق ثمرات خوبی در پی خواهد داشت
ازدواج موفق در نتیجه تدبیر درست صورت میگیره
هیچ چیزی نمیتونه بهتر از همسر خوبی بودن در زندگی زناشویی باشه
بسیار لذت بردم
فوقالعاده هستید
مثل همیشه درجه یک بود استاد گرامی،ممنونم بابت مقاله ی پر بارتون💎
من که ترجیح میدم محتاتانه قدم بردارم تو ازدواج خیلی برام مهمه
عالی بود واقعا ازدواج خودآگاه خیلی بهتر از ازدواجی هست که از روی هوس و هیجان انتخاب میشه و شکل میگیره
خیلی خوبه یکی مثل شما
تو این مقاله ها
همه رو اگاه میکنن
خیلی عالی بود،واقعا یک ازدواج خودآگاه میتونه خیلی به روند رشد و تکامل انسان کمک بکنه
موفق باشید عالی بود اقای قورچیان
خسته نباشید🥰👏🏽
خیلی ویژگی های خوبی رو اشاره کردید عالی
خیلیا هستن که سر هوس باهم ازدواج میکنن اینا تهشم به طلاق ختم میشه
خیلی عشقی که قشنگ باشه شیرینه
وقتی ازدواج با اگاهی باشه همه چی خوب پیش میره
خیلی عالی و مفید بود واقعا سپاسگذارم از تمام زحمات اقای قورچیان و گروه من حقیقی
عالی بود، مخصوصا نکاتی که درمورد پذیرش فرافکنی و درمورد تحمل رنج رابطه عاطفی مطرح شده بود.
خیلی خوب بود. ممنون از وقتی که میگذارید.
واقعا مطالب عالي و مفيد هستند مرسي از شما🙏🏽
باسپاس ازشما.ممنونم بابت مطالب عالیتون
خیلی مفید بود سپاس
خواندن این مقاله هم برای کسانی که قصد ازدواج دارند لازم است هم برای افرادی که ازدواج کرده اند.