اولین قانون رهبری

اولین قانون رهبری

در این مقاله قصد داریم به طور مفصل و متفاوت به توضیح اولین قانون در باب راهبری بپردازیم.

رهبری چه تعریفی دارد؟

آیا حتماً باید مدیر و یا سمت و عنوان راهبری را داشته باشیم تا بتوانیم رهبر شویم و کار درست را انجام دهیم؟

چه اصولی در رهبری مهم و کاربردی هستند؟

قوانین رهبری کدامند؟

آیا قوانین دارد؟

و…

مارتین لوترکینگ می گوید: اگر به کسی بگویند که باید خیابان ها را تمیز کند و باید به گونه ای این کار را انجام دهد، همانگونه که میکلانژ نقاشی می کشید، بتهوون آهنگ سازی میکرد و شکسپیر شعر می سرود، او باید خیابان ها را چنان تمیز کند که تمامی اهل بهشت و زمین به مدح او توقف کنند و بگویند؛

اینجا جایی بود که یک رفتگر خوب می زیسته و کارش را هم به خوبی انجام می داد. چه عاملی مسبب این شیوه کار کردن است؟ آیا جمله ای که لوترکینگ گفته است به موضوع رهبری مرتبط است؟

 

سرفصل ها

  • راهبری چیست
  • اولین قانون راهبری چیست
  • ۵ اصل رهبری بدون لقب
  • راهکارعملکرد سریع در باب رهبری

راهبری چیست؟

راهبری هیچ ربطی به عنوان و پست سازمانی شما ندارد، یا ربطی به متراژ شرکت شما و یا لوکس بودن دفتر کار شما ندارد. رهبری نیز ربطی به میزان درآمد شما ندارد و همچنین به لباسی که می پوشید یا ماشینی که سوار می شوید. رهبری یک فلسفه است، یک نگرش است، حالتی از ذهن و فکر است و در همه ما می تواند باشد.

 

راهبری چیست

 

قانون اول راهبری چیست؟

اولین قانون در باب رهبری این است که؛ برای اینکه رهبر باشید نیاز به عنوان و لقب ندارید. قصد داریم در قالب یک داستان واقعی اولین قانون در باب رهبری را بیان کنیم؛ این داستان پیرامون سه شخصیت به نام آنا، تامی و بلیک می چرخد.

آنا خدمتکار یک هتل است، تامی دوست آنا و بلیک است و بلیک هم یک کارمند کتاب فروشی است که از شرایطش ناراضی است و برای ادامه دادن زندگی نیاز به کمک دارد.

از آنجایی که آنا نشانه ی بارز فردی است که رهبری بدون لقب دارد، تامی تصمیم می گیرد بلیک را نزد آنا ببرد تا از راهنمایی های او بهره بگیرد.

بلیک تعریف می کرد: وارد اتاق هتل شدم و اتاق به بهترین صورت تمیز شده بود. وسایل اتاق از همه نظر در هارمونی بودند.

تامی رو به آنا کرد و گفت: بلیک در کتاب فروشی همکار من هست اما نیاز به کمک داره و می دونم تو بهترین فردی هستی که میتونی در راهبری به او کمک کنی.

بلیک شروع کرد و گفت: فکر می کنم کارم صرفاً یک وظیفه است و رهبری  کردن هم برای مدیرعامل هاست و موفقیت هم فقط برای افراد خوش شانس هست اما الان همه چیز رو متفاوت می بینم.

آنا: من می تونم هزار دلیل برای در رفتن از زیر یک کار گیر بیاورم و کارم رو بپیچونم. می تونم غر بزنم که من فقط یک کارگر خونه ام و اتاق انسان های پولدار رو همه روزه تمیز می کنم. اما یکی از بزرگ ترین آزادی که برای ما انسان ها وجود داره این هست که می تونیم مثبت فکر کنیم و در هر وضعیتی هم که برای ما اتفاق بیافته تصمیمات مثبت بگیریم.

تصور عام مردم این هست که ستاره ها خودشون روی شانه افراد می آیند، مردم با کم ترین تلاش توقع بیشترین پاداش ها رو دارند. دوست دارند که بنشینند یک گوشه و نعمت روی سرشون بباره، نمی دونستند که باید آستین ها را بالا زد و زحمت کشید.

وقتی کار می کنند توقع دارند که برای کم ترین کار بیشترین درآمد را داشته باشند. همه می توانند موفق و رهبر باشند اما کمتر کسی تصمیم می گیرد که راهبر و موفق باشد. بدون گرفتن هیچ پست و منصبی حاضر به رهبری  کردن نیستند و خوب کار نمی کنند،

به این خاطر هم هست که افراد موفق را خوش شانس می دانند. به نظرشان بهترین کار شانه خالی کردن از مسئولیت هاست اما بهتر است از کاناپه بلند بشی و شروع کنی و کار مفیدی انجام دهی.

بلیک: قصد توهین ندارم آنا، اما به نظرم عالی هستی. هر کسی را می شناسم به کار تو به چشم یک کار سخت و بی ارزش نگاه می کند. می دونی تو باید پشت سر مردم اتاق آنها را مرتب و تمیز کنی و این کار در نظر مردم پذیرفته نیست.

آنا: این که بقیه ی مردم در مورد من یا تو چی و چه طور فکر می کنند هیچ ربطی به ما نداره. رهبری بخش عمده اش در مورد اراده و ایمان بالا به کاری که انجام می دهی هست و شک نکردن به کارت و ایجاد تغییرات مثبت. فراموش کن بقیه در مورد تو چه می گویند.

 

قانون اول راهبری چیست

چیزی که مهم است این نکته که من در مورد خودم چه فکری دارم و بدانم که چه کسی هستم و می خواهم چه کاری انجام دهم و ارزش کارم را بدانم. هر روز کارم را به چالش بکشم و به کار پر ارزش تری تبدیل کنم. این قسمتی از قانون رهبری است.

آنا در حال توضیح علاقه ی خود نسبت به کارش بود و می گفت: هر روز صبح اتاق ها را جوری تمیز می کنم که انگار پیکاسو آن را نقاشی کرده است. همه ی اتاق ها را مثل اتاق خودم تصور می کنم و مهمان های این هتل را مثل مهمان های خانه ی خودم تصور می کنم.

یه جورایی خودم را مثل هنرمند می بینم و هر روز، من آن قدر خوش شانس هستم که می توانم بیشترین خلاقیت خودم را در روی بوم نقاشی ای که دیگران به آن کار می گویند ابراز کنم.

تأثیری که لقب می تواند روی رهبری داشته باشد، بسیار فرار است. به عبارتی عناوین و مناصب قدرت می آورد اما مشکلی که در قدرت وجود دارد این هست که می تواند گرفته شود یا از دست رود و مسئله اینجاست که قدرت طبیعی ما در رهبری کردن نقش مهمی ایفا می کند در واقع این قدرت در واقعیت هست نه در لقب. این قدرت واقعی هست که به هیچ وجه به شرایط بیرون بستگی ندارد، قدرتی بزرگ و درونی و این بزرگ ترین و بهترین نوع از قدرت هاست.

رهبری بدون لقب چالشی است بین این که علاقه مندی ات در چه سطحی هست و شجاعتت در چه بُعدی قرار دارد و این که در عین حال رفتاری دوستانه و جدی داشته باشی.

چهار قدرت طبیعی در ما انسان ها وجود دارد

  • قدرت طبیعی اول؛ همه ی ما در حال حاضر قدرت کار کردن و نشان دادن خودمان را به بهترین صورت داریم و برای این کار نیازی به لقب نداریم.
  • قدرت طبیعی دوم؛ همه ی ما در حال حاضر قدرت الهام بخشی به هر کسی را که می بینیم، با نشان دادن درست کارکردنمان داریم و برای آن کار نیازی به لقب نداریم.
  • قدرت طبیعی سوم؛ هر کدام از ما با علاقه به زندگی زنده هستیم و در مقابل شرایط منفی در زندگی باید تغییرات مثبت ایجاد کنیم و برای این کار هم نیاز به لقبی نداریم.
  • قدرت طبیعی چهارم؛ هر کدام از ما که با اصل رهبری کردن زنده ایم باید با مشتری با احترام و مهربانی و قدردانی برخورد کنیم، به همین دلیل بازده و ارزش سازمان به میزان قابل توجهی بالا می رود.

 

بلیک: آنا تو مطمئنی مشاور مدیر نیستی؟

آنا: نه من یک نظافتچی ساده ام که به نظر می رسد رهبری کردن را انتخاب کرده ام. هر کدام از ما یک کلید رهبری کردن در درون خود داریم. اقدامی که باید تصمیم بگیریم و انجام دهیم این است که دست از قربانی بودن بکشیم و دست به رهبری کردن بزنیم.

این بزرگ ترین انتخاب پیش روی ماست، قربانی بودن یا رهبر شدن. کلید را روشن کن و همیشه به یاد داشته باش که چهار قدرت طبیعی در تو می تواند تغییر بزرگی در جامعه، شرکت و سازمانی که در آن هستی ایجاد کند و با رهبری کردن درست می توانی قلب هزاران نفر را الهام ببخشی و برای آنها الگو بشوی.

فلسفه ی رهبری بدون لقب همه اش در مورد دموکراسی درون آن است. در این زمانه ی خاص هر کسی می تواند رهبر کار خودش باشد و در زندگی اش هم رهبری کند.

۵ اصل رهبری بدون لقب

 

۵ اصلی که در رهبری بدون لقب لازم است یاد بگیریم:

 

۵ اصلی که در رهبری بدون لقب لازم است یاد بگیریم

  • خلاقیت و نوآوری

اولین لازمه ی یک رهبری درست و باقی ماندن در رقابت همین خلاقیت و نوآوری هست.

در این زمانه مردم از این که خودشون باشند می ترسند تلاششون این هست که یک فرمول کهنه و قدیمی را مجدداً تجویز کنند و انجام دهند.

مشتری ها معمولاً دنبال ایده های نو و تازه هستند و از تازگی استقبال می کنند تا بتوانند لحظه ای از دنیای تکراری خودشون فاصله بگیرند.

رهبران بزرگ هر روز از خودشان این سوال را می پرسند که امروز چه کار جدیدی می توانم انجام دهم؟ و آنها هر روز در حال خلق چیزی جدید و نو هستند. خلاقیت ممکن است چیزی پیچیده به نظر برسد اما در اصل کار بسیار ساده ای هست و تنها چیزی که لازم هست به آن فکر کنید این هست که امروزی که در آن هستی بهتر و متفاوت نسبت به دیروز باشد.

شغل من نمی تواند کمکی کند تا وقتی که خودم به فکر ایجاد خلاقیت در آن باشم و تغییر در آن ایجاد کنم.

از خودتان هر روز بپرسید؛ چطور من می توانم کارم را بهبود بدهم؟

خلاقیت مرحله ای هست که حال را بهتر از گذشته کنید.

رهبری کردن شما منوط به ایجاد تغییرات کوچک روزانه است تا رهبری بی لقب محقق شود و تغییرات بزرگ و پیشرفت حاصل شود.

  • استادی

دومین اصل در رهبری بدون لقب، استادی هست.

مهارت داشتن در هر چیزی و تعلق دادن خودتان به استادی و تلاش کردن برای همه چیز در خلاقیت را می تواند شامل شود.

استاد کسی هست که تلاش می کند در کار، اول باشد. اولین مرحله در استاد شدن این هست که سطح مهارتی که در نظرتان هست را برای خودتان مشخص کنید، فقط این تعهد را می توانید به خودتان دهید که اولین و بهترین و کامل ترین باشید.

مسئله ی مهم اینجاست که همه ی ما توانایی برای رسیدن به استادی را داریم اما حدود ده هزار ساعت زمان می برد برای ما که به بهترین خودمان تبدیل شویم. ده هزار ساعت یعنی تقریباً ده سال، می توان به آن قانون ده ساله گفت. باید برای رسیدن به مرحله ی استاد شدن در کاری که داری چیزی در حدود ده سال وقت بگذارید، ده سال تمرین و تمرکز بر روی کاری که انجام می دهید.

رهبران بزرگ هیچ وقت کاری را انجام نمی دهند مگربا پشتکار، تداوم، وقت گذاشتن و تا وقتی که بتوانند در آن کار روح زندگی را بدمند.

  • صحت و اصالت؛

سومین اصل در رهبری بدون لقب، صحت و اصالت است.

اصالت یعنی مشتری هایتان به شما اعتماد کنند و شما به قول هایتان عمل کنید. پای تمام چیزهایی که به آنها اعتقاد دارید بایستید و تنها راه این کار هم با اصالت کار کردن هست.

اصالت و صداقت از ارزش هایی است که در جهان تجارت امروزه کمتر می توانید ببینید و تنها کسی هم که این قابلیت را داشته باشد، می تواند به موفقیت برسد.

پس اصالت داشتن و صادق بودن تنها در کار نیست بلکه بایستی که در نبوغ و استعدادهایتان هم اصالت و صداقت را داشته باشید.

وقتی که هر روزصبح به محل کار می روید همین صداقت در رهبری کردن است که نمونه ی کامل از کارتان باید باشد.

لطفاً دست از نفس خودتان بکشید و همانی باشید که در درونتان هستید، همان طوری که هستید زیبایید نه آن طوری که می خواهید تظاهر کنید. هر چه بیشتر به هوای نفستان خوراک بدهید فقط از هسته ی مرکزی خودتان دور می شوید.

رهبران بی لقب امیال خودشان را هر روز دم در می گذارند و با خود به داخل نمی آورند.

  • جربزه، عرضه و جسارت؛

چهارمین اصل در رهبری بدون لقب، جربزه، عرضه و جسارت است.

درست است که لازم نیست عنوانی داشته باشد اما لازم هست که جرأت و جربزه و قدرت کافی داشته باشید. باید از یک انسان عادی بیشتر خطر کنید و قدرت ریسک پذیری بالاتری داشته باشید.

خیلی از مردم با ایده ای عالی مواجه می شوند که با اولین مقاومت ساده دست از انجام آن ایده می کشند اما حقیقت راهبری چیز دیگری است، حقیقت آن در نباختن و پشتکار و استمرار است.

داشتن شهامت در برابر جایی که رقابت ایجاد می شود و در برابر تغییرات، خودش موهبتی است که همه ی رهبران آرزویش را دارند.

هر قدر که در مسیر خود برای بهبود دنیا و اطراف خودتان تلاش کنید می بینید که برای رسیدن به استانداردهای جهانی، موانع و مشکلات و مقاومت های بزرگ تری سر راهتان سبز خواهد شد، وارد دوره ای از شک به خودخواهی می شوید و اما ایمان به خودتان است که می تواند ترس شما را کاهش دهد و از سد این مسئله گذر کنید.

  • اخلاقیات

پنجمین اصل در رهبری بدون لقب، اخلاقیات است. اگر قرار باشد فقط یک اصل را یاد بگیرید، مهم ترین اصل اخلاقیات است. هیچ چیزی در کار به اندازه ی صداقت و راستگویی اهمیت ندارد و این که همگام و همراه با ارزش ها بمانید و اسم خودتان را در برابر بدنامی حفظ کنید. به عنوان یک رهبر سعی کنید که سابقه و اسم شما را لکه دار نکنند.

این فلسفه را برای رهبری کردن همیشه همراه خود داشته باشید؛ شما نیازی به لقب ندارید و همه می توانند رهبری کنند و همه ی اینها با شما آغاز می شوند و تصمیماتی که خودتان در این مسیر می گیرید.

رهبری کردن راهی برای انسان هاست تا خودشان را به بهترین صورت نشان دهند و در جامعه بدرخشند.

رهبری که این کار را می کند علاوه بر خودش موجب پیشرفت و موفقیت اطرافیانش هم می شود.

راهکار عملکرد سریع در باب رهبری

در طی بیست و چهار ساعت آینده لیست کاملی از کارهایتان در زندگی را تهیه کنید و قسمت هایی که از مسئولیت سر باز می زنید و نقش قربانی را بازی می کنید. کارهای رهبری روزانه خودتان را لیست کنید و همین طور اصول پنج گانه ای که برای رهبری کردن به آنها نیاز دارید.

نتیجه:

پس بنابراین رهبری هیچ ربطی به عنوان و لقب شما ندارد و به عبارتی رهبری یک فلسفه، نگرش و حالتی ازذهن و فکر شماست و در همه ی ما می تواند باشد.

اولین قانون در باب راهبری، رهبری بدون لقب و عنوان است که در رهبری لازم است ۵ اصل را یاد بگیریم.

 

راهکار عملکرد سریع در باب رهبری

این ۵ اصل عبارتند از؛

  • نوآوری و خلاقیت
  • استادی
  • اصالت
  • جرأت و جربزه
  • اخلاقیات

این ۵ اصل را علاوه بر آگاهی و یادگیری آنها لازم است که به کار ببریم و عملی کنیم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

84 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فرهاد
2 ماه قبل

مثل همیشه بی‌نظیرین🥰🥰

فهیمه
2 ماه قبل

ممنون بابت این کمکتون و این مقاله زیبا

جابر
2 ماه قبل

بی‌نظیر مثل همیشه

دانیال
2 ماه قبل

ممنونم ازتون خیلی کمکم کردید

دنیا
2 ماه قبل

عااالی هستید