معمولاً می پرسند: (رابطه ی سالم، چگونه رابطه ای است؟)
شاید برای جواب دادن به این سوال و شناخت یک رابطه ی سالم، لازم باشد در ابتدا رابطه های مخرب و ناسالم را شناسایی و بررسی کنیم تا در نهایت نسبت به رابطه ی عاطفی سالم هم آگاهی پیدا کنیم.
خب؛ رابطه ی مخرب و ناسالم چگونه رابطه ای است؟
در این مقاله قصد داریم به بررسی 3 نوع رابطه ی مخرب بپردازیم.
رابطه ی مخرب و ناسالم انواع دارد که در اینجا به توضیح 3 نوع رابطه ی مخرب می پردازیم:
-
رابطه ای که در آن، عاشق توانایی های بالقوه ی شریک عاطفی خود هستید
(می دانم مدتی است فرد شغل خود را از دست داده است. اما او واقعاً باهوش است و من مطمئنم که دست آخر کسی پیدا خواهد شد و شانسی را که به آن نیاز دارد، به او خواهد داد.)
(می دانم او، من را دوست دارد، موضوع فقط همین است که او برای ابراز احساسات خود مشکل دارد. او فقط چند ماه نیاز دارد تا از عشق من نسبت به خود مطمئن شود و بتواند از احساساتش حرف بزند.)
(می دانم تغییرات روحی ناگهانی در سالی و بالا و پایین شدن هایش واقعاً مشکل ساز شده اند. اما این فقط به آن دلیل است که هیچ کس هیچ گاه کودک کوچک و وحشت زده درون او را درک نکرده است. من مطمئن هستم که اگر عشق و حمایتی را که بدان نیاز دارد به او بدهم از افسردگی ای که در آن است، بیرون خواهد آمد.)
اگر این جملات دردناک برایتان آشنا هستند، پس احتمالاً می دانید با (پتانسیل های یک فرد رابطه داشتن) یعنی چه؟ شما برخلاف آنچه ادعا می کنید، به راستی عاشق او نیستید، بلکه عاشق آن فردی هستید که امیدوارید، شریک عاطفی تان به آن بدل شوند.
آیا شما عاشق پتانسیل شریک عاطفی خود هستید
در زیر برخی از علائمی آورده شده است که حاکی از آنند که در این نوع رابطه هستید:
- به خود می گویید همسرتان یا شریک عاطفی تان به اندکی وقت نیاز دارد تا خود و زندگی خود را جمع و جور کند.
- به خود می گویید هیچ کس تا به حال شریک عاطفی را آنگونه که باید، دوست نداشته است و اگر شما به حد کافی به او عشق بورزید، قادر خواهید بود او را تغییر دهید.
- احساس می کنید که هیچ کس همسر شما را (درک) نمی کند و همگی او را (دست کم) می گیرند و اینکه فقط شمایید که ماهیت واقعی او را می شناسید.
- احساس می کنید که هرگز نخواهید توانست همسرتان را ترک کنید زیرا با این کارتان بر احساس (بی ارزشی) او صحه گذاشته و آن را تایید کرده اید. بنابراین دیگر هرگز تغییر نخواهد کرد.
- به همسرتان بیش از آنچه او خود را باور دارد، ایمان دارید.
- می دانید عشقی که استحقاقش را دارید، نمی گیرید اما با گفتن این جمله به خودتان که: (او دارد نهایت تلاشش را می کند)، خود را فریب و تسکین می دهید.
چرا عاشق پتانسیل های شریک عاطفی خود می شوید
در زیر برخی از دلایلی که چرا این اشتباه را در روابط خود مرتکب می شوید، آورده شده است:
- می خواهید که بر شریک عاطفی خود کنترل داشته باشید.
هنگامی که برای اصلاح کسی به رابطه ای وارد می شوید، طبیعتاً نسبت به او احساس برتری و (سر بودن) خواهید کرد. همچنین احساس می کنید که بر او تسلط دارید. حتی اگر رفتار شما چندان نیز (کنترل گرایانه) نباشد، صرف این فکر که همسرتان آنگونه که هست، کافی نیست، شما را در وضعیتی (کنترل گر) قرار خواهد داد. اگر در کودکی تان از طرف دیگران و یا شرایط زندگی تان زیاد کنترل می شدید، این امکان وجود دارد که کسانی را به سمت خود جذب کنید که عملاً بتوانید به آنها بگویید: (تو آنقدرها هم یا همینطوری که هستی، به درد نمی خوری، شاید اگر کمی بیشتر تلاش کنی،…)
- با تمرکز به کارهایی که شریک عاطفی تان لازم است انجام دهد و در زمینه هایی که او باید تغییر کند، از زندگی و تعقیب رویاهای شخصی خودتان سرباز می زنید.
هنگامی که سرگرم اصلاح دیگران باشید، دیگر وقتی نخواهید داشت تا با نقایص خودتان مواجه شوید. عاشق پتانسیل های کسی شدن، می تواند طریق بسیار موثری از مسامحه کاری باشد.
- در کودکی به این نتیجه رسیدید که نمی توانید چیزی را که می خواهید به دست بیاورید.
اگر در کودکی طرد شدید یا دوستتان نداشتند، ممکن است ناخودآگاه این نتیجه گیری را کرده باشید که نمی توانید چیزی را که می خواهید از کسانی که دوستشان دارید، بگیرید.
بنابراین به طرز ناخودآگاه به دنبال کسانی هستید که چیزی را که می خواهید به شما ندهند یا آنگونه که هستند، کافی نباشند تا شما دلسرد و سرخورده شوید و در نهایت همچون دوران کودکی تان، احساس محرومیت را در خود بازنواخت کنید.
پر واضح است که در هر رابطه ای طرفین درگیر، امیدهایی داشته و رویاهای در سر می پرورانند. اما راز موفقیت در این است که شما از شریک عاطفی خود به جهت کسی که هست راضی باشید نه به جهت کسی که خواهد بود.
اگر عاشق پتانسیل های کسی هستید ممکن است که
- از او به این دلیل که به شخصی مبدل شد که شما توقع داشتید، عصبانی شوید.
- جاذبه ی جنسی خود را نسبت به او از دست بدهید، از آنجا که نقش مادر یا پدر را برای او بازی می کنید و نه نقش معشوق را.
- به جهت وقت زیادی که با او تلف کردید، عصبانی و ناراحت شوید.
- از او برنجید و احساس یاس و سرخوردگی کنید. به این دلیل که رویارویی که از رابطه مطلوب با او در سر پرورانده بودید، به حقیقت نپیوست.
راه حلی که در این مورد وجود دارد این است که؛ وقتی با کسی وارد رابطه ای می شوید، اطمینان حاصل کنید به کسی که امروز هست، عشق می ورزید و احترام می گذارید و از بودن با کسی که هست لذت می برید. اشکالی ندارد اگر مایل باشید تا در برخی جهات شاهد رشد شخصی او نیز باشید. اما باید به همان گونه که هست، از او رضایت داشته باشید. اگر به این امید هستید که همسر خود را تغییر دهید بلکه بتوانید با او خوشبخت باشید، دیگر عشق نورزیده اید، بلکه قمار می کنید.
-
رابطه ای که در آن ماموریت نجات همسرتان را به عهده دارید
آیا فکر می کنید بیش از آنچه باید، دلتان برای همسرتان می سوزد؟
آیا احساس مسئولیت می کنید تا به همسرتان کمک کنید که زندگی اش را رو به راه کنید؟
آیا می ترسید که اگر همسرتان را ترک کنید از لحاظ روحی لطمه ببیند؟
اگر به هر یک از سوالات بالا پاسخ مثبت دادید، این امکان وجود دارد که (معتاد نجات دیگران) باشید و خود نیز ندانید به عبارتی یک هم وابسته اید.
(معتادان به نجات دیگران) نه از آن رو که با همسرشان تفاهم دارند، بلکه به این دلیل است که احساس می کنند مجبورند به او کمک کنند، به روابط وارد می شوند. شما کسی را پیدا می کنید که آسیب دیده، شکننده است و یا او را دوست نداشته اند و سپس شدیداً احساس می کنید که باید به او محبت کنید و این کار را نیز می کنید.
او از شما تشکر می کند و شما بدین گونه احساس بزرگی و ارزشمندی می کنید. نهایتاً چشمان خود را باز می کنید و خود را در رابطه ای می بینید که بیشتر به یک ماموریت نجات شباهت دارد تا رابطه ای سالم و متعادل، نکته ای که در رابطه با این نوع روابط وجود دارد، این است که معمولاً پس از آن که به آنها وارد شدید، ترک کردنشان به راستی مشکل است…
آیا در روابط خود، ماموریت نجات شریک عاطفی تان را به عهده دارید
این موضوع می تواند حقیقت داشته باشد اگر:
- به کسی علاقه مند هستید که مشکلات روحی، جسمانی و یا اقتصادی جدی دارد.
- شریک عاطفی تان بارها احساس سردرگمی، ناتوانی، عجز و قربانی بودن می کند و شما او را دلداری می دهید، آرام می کنید و تشویق می کنید.
- غالباً در قبال شریک عاطفی خود نقش والدی ایفا می کنید؛ نصیحت می کنید، هشدار می دهید، او را از مشکلات احتمالی برحذر می دارید و هنگامی که نصیحت تان پذیرفته نمی شود، احساس سرخوردگی می کنید.
- در گذشته با شریک عاطفی شما بدرفتاری شده و یا به طرز بدی لطمه دیده باشد، شما احساس می کنید که مجبورید برای او جبران کنید.
- همسر یا شریک عاطفی تان به ندرت نقش یک سیستم حمایتی یا منبع قدرتی را در حق شما ایفا می کند و بیشتر این شمایید که در این نقش ها ظاهر می شوید.
- احساس می کنید که مجبورید با احتیاط و پاورچین پاورچین از دور و بر او حرکت کنید تا بدین وسیله از ناراحت کردن و رنجاندن او جلوگیری کرده باشید و در نتیجه از این که خواسته هایتان را مطالبه کنید و یا با چیزهایی که شما را ناراحت می کند مقابله کنید، صرف نظر می کنید.
- احساس می کنید هیچ کس آنگونه که شما او را درک کرده اید و دوست می دارید، وی را درک نکرده است و دوست نمی دارد. بنابراین نمی توانید او را ترک کنید.
اگر حتی با تعداد کمی از جملات فوق ارتباط برقرار کردید، پس مستعد (ماموریت های نجات روحی) هستید. همچنین بسیار مشکل می توانید به این نوع رابطه خاتمه دهید. از آنجا که به احتمال قوی احساس خواهید کرد با این کار، شریک عاطفی خود را طرد کرده و از لحاظ روحی به طرز وحشتناکی به او آسیب زده اید، همان احساس گناهی که در ابتدا شما را به رابطه کشاند، می تواند شما را حتی مدت ها پس از آنکه می دانید باید او را ترک کنید، در رابطه نگاه دارد.
چرا ممکن است به ماموریت نجات روحی بروید
- کار ناتمام باقی مانده از دوران کودکی تان را کامل می کنید. شما یک رابین هود روحی هستید و عادت دارید کسانی را پیدا کنید که به کمکتان احتیاج داشته باشند. ممکن است در واقع با این کار خود سعی در نجات مادر، پدر یا عضو دیگری از خانواده تان داشته باشید.
اگر در کودکی شاهد آن بودید که پدر، مادرتان یا برادر و خواهرتان نادیده گرفته می شدند یا کسی دوست شان نداشت و یا با آنها بدرفتاری می شد، در بزرگسالی همان فرد را همچون کسی می یابید که سخت به کمک احتیاج دارد و نهایت تلاش خود را می کنید تا عشق، حمایت و نیرویی را به او بدهید که هیچ گاه نتوانسته اید در کودکی به آن عضو خانواده تان بدهید. - نیاز دارید که احساس اهمیت و برتری کنید. وقتی کسی را برمی گزینید که (از هم پاشیده) است، این موضوع خود به خود شما را در موضع فرد برتر، عاقل و منسجم تر قرار خواهد داد. شما با بازی کردن نقش قهرمان در رابطه، از رویارویی با کاستی ها، بی کفایتی ها و احساس ضعف خود سرباز زنید.
- نیاز دارید که بر دیگران کنترل داشته باشید. وقتی در رابطه ای هستید که دستور جلسه ی اصلی آن نجات همسرتان است، طبیعتاً نسبت به او در موضع قدرت قرار خواهید داشت. برخی اوقات از یاد می بریم که کمک کردن می تواند روشی بسیار کنترل گرانه و خودخواهانه از ارتباط باشد.
راه حلی برای شما این است که اگر گمان می کنید که مدام به کسی جذب می شوید که مشکلاتی بسیار بزرگ و جدی دارد، از خود بپرسید که آیا ترحم را با عشق اشتباه نگرفته ام؟ رمز موفقیت کلمه ی احترام است. شما نه تنها باید به همسر خود عشق بورزید بلکه لازم است نسبت به او احساس احترام داشته باشید و به او افتخار کنید. وقت صرف کنید تا نیازهای خود را به روشنی دریابید.
-
رابطه ای که در آن به شریک عاطفی خود به عنوان یک الگو و آموزگار چشم دوخته اید
بازیگر زن جوان که عاشق کارگردان خود می شود.
دانشجویی که عاشق استاد خود می شود.
فروشنده جدیدی که عاشق مدیر بازاریابی می شود.
دستیار وکیلی که عاشق وکیل معروف می شود.
تمامی افراد فوق مرتکب یک اشتباه واحد شده اند. به این معنا که به طرزی نامتعادل جایگاهی بسیار بلند و منزلت گزافی برای همسر خود قائل هستند.
رابطه ی آنها، رابطه ای از جایگاه هایی برابر و بالغانه نیست و موازنه قدرت از همان ابتدا، حتی پیش از شروع رابطه، غیر منصفانه بوده است. تنها به دلیل مرتبه و مقام بلندپایه و ممتازی که یکی از طرفین در چشم دیگری دارد.
وقتی عاشق کسی می شوید که الگوی شماست، ممکن است رفتار یا گفته هایتان به گونه ای باشد که گوی برابرید. اما در ذهنتان برای او مرتبه و مقام افزوده ای قائل باشید؛ که این نیز به نوبه ی خود هرگونه احساس اختیار و قدرت را از شما سلب خواهد کرد.
آیا جایگاه شریک عاطفی خود را بیش از آنچه باید، بالا برده اید
این امکان وجود دارد، اگر:
- این طور فکر می کنید که شریک عاطفی تان از شما باهوش تر است.
- از او زیاد نقل قول می کنید: (او می گوید که…) یا: (به عقیده ی او..) یا: (او به من گفت که..)
- هرگز با عقاید، باورها و… شریک عاطفی خود مخالفت نمی کنید و یا آنها را زیر سوال نمی برید. زیرا این پیش فرض را دارید که او بیشتر از شما می داند.
- نهایت تلاشتان را می کنید که دیگران بفهمند با (چه کسی) رابطه دارید، تا آنها را تحت تاثیر قرار دهید.
- احساس می کنید غیرممکن است بتوانید به موفقیت هایی نظیر آنچه شریک عاطفی تان کسب کرده است، نائل شوید یا به همان میزان او (فوق العاده) باشید.
- کارهایی می کنید ولی نه از آنجا که به درستی شان ایمان دارید؛ بلکه صرفاً به این دلیل که همسرتان فکر می کند درست هستند.
- حاضرید هر کاری بکنید تا بیشتر به او شبیه شوید.
شکست یک رابطه هرگز برخاسته از تفاوت جایگاه های دو نفر نیست. بلکه از نگرش و طرز برخورد آن دو ناشی می شود. به این معنا که یکی به دیگری به عنوان الگوی خود چشم دوخته است و دیگری با رضایت تمام به جایگاه برتر خود تکیه می زند. اشکالی ندارد با کسی باشید که باهوش تر، موفق تر و… از شماست، البته تا وقتی که هیچ یک از شما خود باوری تان را از دست نداده باشید.
چرا ممکن است عاشق الگوها بشوید
- عاشق پدر یا مادر خود شده اید. اگر در کودکی هرگز توجه و عشقی را که می خواستید از یکی از والدین خود نمی گرفتید این امکان وجود دارد که (چهره ی صاحب صلاحی) را به خود جذب کنید تا در نهایت (حمایت) و (هدایتی) را که همواره فقدانش را حس می کردید، به دست بیاورید. نقطه ی مقابل چنین حالتی نیز می تواند صادق باشد به این معنا که اگر در کودکی بیش از اندازه به شما توجه می شد و شما از لحاظ روحی به والدین خود وابسته بودید، این امکان وجود دارد که به سادگی نتوانید خود را از تبادلات و ارتباطات (والد-کودک) رها سازید. به ویژه اگر از جانب آنان تحت کنترل بودید. بدین ترتیب، شخصیتی قدرتمند را به سمت خود جذب خواهید کرد که به گونه ای با شما رفتار کند که احساس کنید از او (کمترید) و بدین وسیله شما را در نقش (کودک) نگاه دارد.
- از لحاظ عاطفی و روحی احساس خلاء و تهی بودن می کنید.
هنگامی که خودباوری تان ضعیف است و عزت نفس تخریب شده ای دارید، ممکن است کسانی را سمت خود جذب کنید که اعتماد به نفس فوق العاده بالایی داشته باشند و خود را الگوی شما قرار دهند. اما در اینگونه روابط شما عاشق آن فرد نیستید، بلکه عاشق قدرت و اعتماد به نفس او هستید.
اگر گمان می کنید جایگاه شریک عاطفی خود را بیش از آنچه باید بالا برده اید، انتظار نداشته باشید که او خود از (مسند قدرتی) که شما او را بر آن نشانده اید، پایین بیاید.
این شمایید که با احترام نگذاشتن به عقاید شخصی خود، مطالبه نکردن خواسته هایتان و خود را به اندازه کافی دوست نداشتن، او را بر صدر نشانده اید. تنها راه موفقیت چنین رابطه ای این است که خود را دوست داشته باشید و آنچه و آنکه هستید را قبول داشته باشید. درست به همان میزان که به شریک عاطفی تان عشق می ورزید و او را تحسین می کنید.
نتیجه:
روابط ناسالم و مخرب انواع بسیاری دارد که در اینجا به 3 نوع از مهم ترین آنها اشاره کردیم. همان طور که گفته شد شناخت و آگاهی به این روابط مخرب، قستی از پازل روابط سالم است. می توانیم در حین شناخت به این نوع روابط مخرب، رابطه های عاطفی خود را در زندگی شناسایی و مورد بررسی قرار دهیم و در نهایت به اصلاح خود و روابطمان بپردازیم.
56 Responses
چقدر مفید بود سپاس
بهترین مقاله ای بود که تاحالا خوندم
چقدر خوب بود مرسی واقعا
مچکرم که به این خوبی توضیح دادین استاد ممنونم
چقدر عالی و مفید بود
خیلی خوب بود ممنونم
واقعا مقاله خوبی بود بدردم خورد مرسی
چقدر بامفهوم و مفید بود
توضیحات خوب و عالی بود
واقعا مقالهی خوبی بود
ممنون از مقاله خوبتون
چه جالب
عالیییی
خیلی خوب بود
👏👏
عالی
خیلی عاالی بود
👏👏👏👏
خیلی خوب بود
نکات عالی ایو گفتین ممنون
خیلی خوب بود
عالی بود
انتشار خوبی بود
لایک
خیلی ممنون تیم من حقیقی
خیلی ممنون
پرفکت
متشکر
خوب بود
توضیحاتتون عالی بود
ممنون ازشما
نممیدونم چطور ازشما تشکرکنم بابت مقاله خوبتون
خسته نباشید
وای چقدر خوب گفتین😱😱😱ایا شما پیج اینستاگرامی دارین؟؟
بهترینین
نکات مهمیو گفتین
چقدرخوب
حرف ندارین
متشکرم
ممنون ازشما
خیلی توضیحاتتون عالی بود
دقیقا🙏🏻
خیلی عالی بود
فوق العاده
لذت بردم
عالی بود
همیشه باید دو طرف همدیگه رو درک کنند و برای هم ارزش قائل باشند تا یه رابطه به خوبی پیش بره
به به چه عالی بود خیلی مقاله هاتون مفید و کاربردی واقعا عالیه
من عاشق این مقاله شدم از بس جذاب و خوبه
واقعا بی نظیر و عالی هستید باریکلا به شما که انقدر خفنید
خیلی مقاله کاربردی و خفنی بود ممنونم از تیم خفن من حقیقی
بنظرم در رابطه هر دو طرف باید همدیگر رو درک کنند تا بشه رابطه رو پیش برد
بسیار عالی سپاس
خیلی خفن بود این مقاله ممنون
چه نکات جالبی
مقاله خیلی آگاهی بخشی بود. دوران کودکی و رابطه با والدینمون چه مرموزانه میتونن زندگی ما را راهبری کنن اگه نسبت بهش آگاهی پیدا نکنیم. سپاسگزارم از آگاهی بخشی تون.