کهن الگوی دیونیزوس در سفر درونی :
-
دیونیزوس در مقام کهن الگو کیست؟
دیونیزوس در مقام کهن الگو و مرد، به طبیعت و زنان بسیار نزدیک بود. او با قلمرو عرفان و جهان زنان آشنا بود. اغلب با روی خویش از او استقبال نمی شد. همان طور که در روان یک مرد رخ می دهد؛ او نیز در اساطیر، بانی درگیری و جنون بود.
دیونیزوس کهن الگوی ((باده، شور، سرمستی، وحشت، جنون و رهایی مبارک بود)). او جوان ترین المپی ای بود که مادری انسان و میرا داشت. شراب انگور، پیچک، انجیر و درخت کاج را عزیز می داشت. نمادهای حیوانی او، گاو نر، بز، پلنگ سیاه، بچه گوزن، شیر، پلنگ، ببر، الاغ، دلفین و مار بودند. گستره اش طبیعت، به خصوص مایعات حیات بخش و نطفه دار مثل شیره موجود در درخت، خون جاری در رگ ها، مایع آتشین انگور و تمام جزر و مدهای مرموز و غیرقابل کنترل طبیعت بود.
در اسطوره ها و آئین ستایش، دیونیزوس توسط زنان احاطه شده بود. مادران و دختران پرستار دیونیزوس جوان، فرزندان الهی، عاشقان سرمست، ماینادها یا باخائه دیوانه نامیده می شدند، یعنی کسانی هم که تحت نفوذ کهن الگوی دیونیزوس بودند، گاهی او را در هیبت یک نوزاد و البته اغلب به صورت مرد جوانی دیده اند که دسته ای از پیچک یا برگ های مو را در دست دارد و با پوستی از حیوانات خود را پوشانده و چوب دستی اش، تیرسوس را که نوک آن تیز شده و برگ های پیچک یا مو به آن پیچیده اند، در دست دارد.
کهن الگوی دیونیزوس توانایی های مثبت و منفی بسیاری داشت. او همزمان احساسات بسیار آسمانی و زمینی را تحریک و در روان و جامعه کشمکش ایجاد می کرد. او کهن الگوی حاضر در مردان عارف، قاتلین و مردان و زنانی است که لحظات شور و سرمستی و تکانه های متناقض را شدیداً تجربه کرده اند.
-
شجره نامه و اسطوره شناسی دیونیزوس
دیونیزوس پسر زئوس و زنی میرا، فرزند کادموس پادشاه تبس به نام سمیل بود. سمیل عاشق زئوس شد که خود را به شکل مردی میرا درآورده بود و از او باردار گردید. هرای حسود وقتی از ماجرا خبر شد، تصمیم گرفت از او و فرزند متولد نشده اش انتقام بگیرد؛ پس به صورت پرستار پیر سمیل، بروئه بر او ظاهر شد و دختر بی احتیاط را بر آن داشت که برای اطمینان از عشق زئوس، از او بخواهد با همان عظمتی که بر هرا ظاهر می شد، بر او ظاهر شود.
آن شب، وقتی زئوس نزد سمیل آمد، زن گفت که از او خواهشی دارد و زئوس به رودخانه استیکس قسم خورد که خواهش او را برآورده خواهد ساخت و این سوگندی بود که نمی توانست نقض کند. سمیل که فریب هرا را خورده بود، از او خواست با همان عظمتی که بر هرا ظاهر می شود، بر او هم ظاهر شد و نمی دانست که این کار موجب مرگش خواهد شد. زئوس به خاطر سوگندی که خورده بود، با جلوه کهن الگوی آذرخش، بر او ظاهر شد. در محضر چنین حضوری، هیچ میرایی زنده نمی ماند. رعد و برق، سمیل را کشت اما پسر متولد نشده او را نامیرا کرد. وقتی سمیل مرد، زئوس، دیونیزوس آماده تولد شود، مثل یک اینکوباتور از او محافظت کرد.
زئوس پس از تولد دیونیزوس، او را به خواهر و شوهر خواهر سمیل سپارد تا او را همچون یک دختر بزرگ کنند، اما حتی این تغییر قیافه نتوانست دیونیزوس را از شر هرا حفظ کند.
هرا محافظین دیونیزوس را دیوانه کرد و آنان سعی کردند تا دیونیزوس را به قتل برسانند اما بار دیگر، زئوس، دیونیزوس را از مرگ نجات داد و او را به یک قوچ تبدیل کرد و نزد پریان کوه نیسا برد. پریان از او در غاری نگهداری کردند.
سیلنوس، قیم او، رموز طبیعت و نحوه ساخت شراب را به او یاد داد. سیلنوس را معمولاً به صورت پیرمردی مهربان و گاه پیرمرد مستی که بخشی از او اسب بود، به تصویر کشیده اند.
-
نقش های کهن الگوی دیونیزوس کدامند؟
- کودک الهی؛
یکی از انگاره های بیانگر دیونیزوس، کودک الهی بود. کهن الگوی کودک الهی حاوی حسی ویژه از یگانگی و تقدیر است. در رویاهای مردم معاصر، این کهن الگو به صورت پیش رس ظاهر می شود و با بیننده خواب صحبت می کند و آشکار است که کودکی عادی نیست. احساسی شخصی دال بر اینکه زندگی ((من)) معنایی مقدس دارد و یا هر دو عنصر انسانی و الهی در روح ((من)) وجود دارند، زمانی جلوه می کند که شخص یا کهن الگوی کودک الهی که اغلب از آغاز سفر روحی و یا قرار گرفتن در مسیر فردیت خبر می دهد، در تماس باشد.
البته به علت قدرت غریزی کهن الگوی دیونیزوس، این احتمال وجود دارد که ((من یا ایگو)) در آن غرق شود. اگر فرد با کهن الگوی کودک الهی یکی شود، تطابق با زندگی عادی، دشوار می شود. او به توجه و شناخت خاصی نیاز دارد و وقتی به خاص بودنش توجه نشود، می رنجد. وقتی هم که از او می خواهند سهم کار دنیوی خود را انجام دهد، خشمگین می شود. از نظر روان شناسان، او به توهم خودبزرگ بینی دچار است.
اگر کهن الگوی دیونیزوس و همراه با آن جنبه کودک الهی سرکوب شود، مشکلات دیگری چون بی اعتنایی به مسائل مهم و از دست رفتن معنای زندگی پیش خواهد آمد. کهن الگوی دیونیزوس عمیقاً در مردان سرکوب می شود؛ از بدو کودکی، پسران را از آنچه که ((دخترانه)) نامیده می شود، می ترسانند و از رویابینی منع می کنند.
- جوان ابدی؛
دیونیزوس و هرمس کهن الگوهایی هستند که مرد را صرف نظر از سن و سال واقعی، مستعد جوان ابدی بودن یا آن گونه که یونگ نامید، جوان خالص بودن، می کنند.
جوانی با کهن الگوی دیونیزوس تبدیل به مردی می شود که از نظر عاطفی تندروست و تعهدات و قوانین و قرار ملاقات ها را فراموش می کند. به نظر نمی رسد که او بتواند برای رسیدن به اهداف دراز مدت، خود را ملزم به انجام کاری ثابت کند. او در قبال روابط بادوام، احساس تعهد نمی کند و با نظم و ثبات بیگانه است.
ممکن است همچون کهن الگوی خود در مکان های متعددی سرگردان باشد، زنان به سمت او جذب شوند، زندگی عادی آنان به هم بخورد و بعد به جای دیگر برود.
ممکن است بسیار دمدمی مزاج باشد؛ لحظه ای عمیقاً مایوس شود و لحظه ای دیگر از شدت سرمستی به اوج برسد و همان گونه که جذب موسیقی می شود، به سمت هر تجربه جدیدی، از جمله داروهای توهم زا هم برود.
در دهه ۱۹۶۰، هیپی گری یکی از تظاهرات بیرونی کهن الگوی دیونیزوسی بود. استفاده از ال.اس.دی و ماری جوانا، پوشیدن لباس های خاص، رها کردن مدرسه و کار، از جمله این نمادها بودند. یکی شدن با دیونیزوس برای بعضی افراد در دوزه ای از زندگی رخ می دهد اما برخی هم مثل هیپی های مسن که به رغم داشتن چندین فرزند همچنان به این الگو میدان می دادند، جوان ابدی باقی می مانند.
چهره های شاخص دیونیزوسی در عالم ستارگان و موسیقی راک در دهه۱۹۶۰، جیم موریسون از گروه دورز، مایک جگر از گروه رولینگ استونز در دهه ۱۹۷۰ دیوید بووی و در دهه ۱۹۸۰ پرنس و مایکل جکسون بودند. اکثر این ستارگان ظاهری دوجنسی داشتند و جنبه تیره تر آنان در خوانندگان پانک برجسته شد.
- پسر مادر؛
هنگامی که دیونیزوس هنوز جنین بود، مادرش مرد. در اسطوره و آئین ستایش، او با مادران رضاعی و دختران پرستار احاطه می شد که در پرورش او ثبات نداشتند و دائماً عوض می شدند. او بعدها به قلمرو هادس رفت تا مادرش را پیدا کند. اغلب مردانی که با این کهن الگو یکی شده اند در جستجوی زن ایده آلی هستند که هم مادر و هم عاشق باشد. مجموعه روابط او، جستجوی ناموفق برای یافتن ((او)) است؛ به خصوص اگر بین پسر و مادر جدایی فیزیکی و یا عاطفی روی داده باشد.
این کهن الگو ممکن است فرد را مستعد داشتن رابطه عاطفی و درونی با یک مادربزرگ کند. شاید او خود را با دنیای زنانه همراه ببیند و به کارهایی چون پرستاری و خانه داری که به طور سنتی زنانه هستند، جذب شود. این احتمال هم وجود دارد که با ایجاد رابطه با یک مادربزرگ، فردی معنوی شود، به خصوص که حالا الهه به عنوان نماد اصل معنوی به فرهنگ بازگشته است. شاید هم مرید زنی کاریزماتیک شود.
نتیجه احتمالی تحت سلطه کهن الگوی دیونیزوسی بودن، مردی است که ارتباط درونی با زنان را ترجیح می دهد، عاشق زن هاست، با آنان یکی می شود و تجربه هایشان را درک می کند. دی. اچ. لارنس، نویسنده ی کتاب عاشق لیدی چترلی، پسران و عشاق و زنان عاشق از این دسته است.
همان طور که مرد دیونیزوسی خواهان مادری کردن است، زنان نیز اغلب مایلند از مرد دیونیزوسی مراقبت کنند. به نظر می رسد او ((پسر بی مادری)) است که احساسات مادرانه زنان را تحریک می کند. اگر این ((پسر بی مادر)) به هر دلیلی از جمله کشیش بودن، ازدواج نکند؛ مثل دیونیزوس سه یا چهار زن را دور خود جمع می کند.
- واسطه میان دو دنیا؛
در میان سرخپوستان آمریکایی، شمن شخصیت مهمی داشت که میان دنیای مادی و جهان نادیدنی نقش واسطه و میانجی را ایفا می کند. کسی که شمن می شد از همان دوران کودکی با همتایان پسر تفاوت داشت. او اغلب در کنار زنان می ماند و بعدها همچون زنان لباس می پوشید و این تجربه مشترک او با دیونیزوس است که در دوران کودکی مثل دخترها بزرگ شد.
روح شمنی اغلب حالت خنثی و نر-ماده دارد، همان گونه که دیونیزوس ((مرد-زن)) توصیف شده و به او ((مردی زن صفت)) می گفتند.
کشیش های کاتولیک که مراسم عشای ربانی را به جا می آورند تا میان دنیای دیدنی و نادیدنی ارتباط ایجاد کنند، اغلب در این روز لباس هایی رسمی شبیه به لباس های زنانه می پوشند. ظاهراً آندروژنی (نر- ماده ای) روانی، امکان تجربه احساسات مردانه و زنانه را فراهم می کند و کلید ورود به این حیطه است.
دیونیزوس زنان را به خروج از روزمرگی عادی، حضور در طبیعت و خوشگذرانی و کشف عنصری سرمست کننده در خود ترغیب و در واقع آنان را با تجربه ی شمنی آشنا می کرد.
دیونیزوس کهن الگوی محرم راز و کشیش الهه کبیر بود. در جریانات معنوی زنان معاصر، دیونیزوس در زنانی که به کهن الگوی راهبه به عنوان واسطه میان دو جهان تجسم می بخشند، حضور دارد. عملکرد او از نظر استعاری همچون الهه راهب یا کشیشی است که می تواند از غبار و مه عبور کند و سایرین را با خود به قلمرو روحی زنانه ببرد.
در فرهنگی که بر ((جلو رفتن در دنیای واقعی)) تاکید دارد، داشتن شخصیت شمنی، در مسیری نادرست بودن به شمار می رود و عارف مذهبی بالغ که دیدگاه سرمستانه ای دارد، احساس می کند که همچون فرد معتاد به داروهای توهم زا طرد می شود. هر دو همچون دیونیزوس از نظر سایرین دیوانه اند.
اگر دیونیزوس یکی از چند کهن الگوی فعال روان مرد باشد، او کاملاً با این جنبه شمنی یکی نمی شود، اما مستعد گرایش به حالت تغییر یافته هشیاری است. قلمرو دنیای نادیدنی برایش آشنا و جذاب است و او را به سمت و سوی بصیرت عمیق هدایت می کند. ممکن است ((عارف گوشه نشینی)) شود و به عرفان نظری بپردازد چون بر این باورست که این عنصر دیونیزوسی، منبع پنهانی از معنا را برای او فراهم می سازد و در عین حال به شکل موثری در این دنیا ایفای نقش می کند.
- شخصیت دوگانه؛
در میان تمام کهن الگوهای مردانه، دیونیزوس کهن الگوی تضادهای شدید است. هنگامی که این جنبه کهن الگویی دیونیزوسی غالب می شود، فرد می تواند به سرعت از مرز میان دو مرحله متضاد عبور کند. رویدادهای کوچک، تغییرات احساسی بزرگی را در او به وجود می آورند. وقتی با مرد یا زنی که دارای چنین خلق و خوی متضادی است، رابطه پیدا می کنیم، در یک لحظه با فردی ارجمند و در لحظه ای دیگر با هیولایی وحشتناک، رو به رو هستیم. ممکن است او بین حالت عاشقی پرشور و بیگانه ای سرد نوسان داشته باشد. وقتی در ارتباط با فردی هستید که ارتباط سرمستانه ای با او دارید و آنی دیگر انگار می خواهد شما را تکه تکه کند، این جنبه دوگانه دیونیزوس را تجربه می کنید و رنج می برید.
زنان هم ممکن است تحت سیطره این کهن الگو قرار بگیرند. جذابیت و خطر کشنده، نشانه های این دوگانگی اند. پلنگ سیاه، ببر و سیاه گوش که نشانه های خاص دیونیزوس بودند، انعکاسی از این جنبه کهن الگو هستند. این گربه های بزرگ، حیوانات بسیار موقر و جذاب و در عین حال بسیار درنده خو و تشنه به خون هستند.
بسته به اینکه این کهن الگو چه قدر قوی و ((من یا ایگو)) تا چه میزان پایدار باشد، احساسات شدید و پایدار دیونیزوسی می تواند زندگی فرد را به هم بریزد و یا بر زندگی دیگران اثر بگذارد. اگر ((من یا ایگو)) ناپایدار و متزلزل باشد و ضربه عاطفی سختی را تجربه کرده باشد، مانند چارلز مانسون، شاهد یک عارف، عاشق و قاتل خواهیم بود. در صورت قوی و باثبات بودن ((من))، کهن الگوی دیونیزوسی به احساسات فرد، عمق و وسعت می دهد، امکان تجربه کردن احساسات قوی فراهم و معنویت عاشقانه و واکنش های فیزیکی تقویت می شوند.
- آواره و سرگردان؛
مضمون آسیب دیدگی روانی شدید و مهاجرت، بخشی از اسطوره شناسی دیونیزوس و پیروان زن اوست. مثلاً دیونیزوس به دلیل خصومت پادشاه لیکورگوس شکست خورد و مجبور شد به دریا بپرد، در حالی که پیروان زن او با بی رحمی مجبور به فرار شدند و وحشت زده شکست خوردند. در اسطوره ها آمده است که دیونیزوس در سراسر دنیا شناخته شده بود، ولی اغلب افراد با او دشمن بودند، چون از زنان می خواست تا زندگی روزمره خود را رها کنند و همراه او برای شرکت در مراسم آئینی پرشور و هیجان، راهی کوهستان های دوردست شوند.
به همین دلیل هرا، الهه ازدواج هم دشمن سرسخت او بود و عجیب نیست، اگر صدای تصادم ارزش های این کهن الگو و الهه، گوشخراش باشد. هرا به ازدواج های بادوام و توام تعهدات اجتماعی و وفاداری ارج می نهد، در حالی که دیونیزوس احساسات پرشور را تحریک می کند و از زنان می خواهد نقش های معمول خود را فراموش کنند.
- کهن الگوی تجزیه شده؛
مفهوم تجزیه شدن در اسطوره دیونیزوس که سرنوشتی مشابه یا اوسیرس، کهن الگوی پیشین مصری داشت، تا حدودی پیچیده است. کهن الگوی دیونیزوس، مرد یا زن را به دلیل آنکه نمی تواند با دوگانگی شدید درونی خود کنار بیاید، مستعد فروپاشی روانی یا تصلیب می کند.
((بر سر دوراهی بودن)) بین دو تمایل متضاد، محنت و رنج دائمی مرد دیونیزوسی است. او از یک سو می خواهد با معشوق یکی شود و از سوی دیگر مایل است او را ترک کند. ((فروپاشی روانی)) که استعاره ای از احساس شکاف افتادن در میان شیوه های گوناگون و متضاد رفتاری است، در مورد چنین افرادی متداول و عادی است.
مضمون فروپاشی روانی مخصوصاً موقعی قوت پیدا می کند که کهن الگوی دیونیزوسی با احساس گناه همراه شود. مثلاً مرد جوانی که کشیش کاتولیک شده است، شاید به خاطر احساسات شهوانی یا تخیلاتی از این دست، خود را مجرمی وحشتناک بخواند. مردان یا زنانی که تضادهای درونی آشتی ناپذیر دارند، زیاد خواب تکه پاره شدن به وسیله شمشیر، چاقو و ناقص کردن خود را می بینند.
-
ویژگی های مرد دیونیزسی
سایر کهن الگوها، آثار پیچیده دیونیزوس را ندارند، چون ویژگی این کهن الگو، تمایلات متضاد و افراطی است. توصیف دقیق نشانه های دیونیزوسی اندکی دشوار است. سایر مردان غالباً به چنین مردی اعتماد ندارند و او را طرد می کنند. با توجه به چهارچوب های ((پسر و مرد سنتی))، مرد دیونیزوسی به نظر بسیار زنانه، مرموز، ضد فرهنگ و تحریک کننده می آید اما او برای کسانی که با او راحت هستند، بسیار خوب و دلرباست. دیونیزوس نه فقط با دعوت سایرین به مراسم آیینی، بلکه با دشوار یا حتی محال کردن زندگی برای آنها، زندگیشان را خراب می کند.
-
چگونه کهن الگو یا آرکیتایپ دیونیزوس را فعال کنیم؟
بسیاری از مردان غیر دیونیزوسی از کمبود احساسات و عواطف عمیق رنج می برند. برخی با وجود اینکه اغلب رابطه دارند، وجد و سرمستی ناشی از آن را تجربه نمی کنند. تقویت کهن الگوی دیونیزوس، به زندگی آنها ارتقا می بخشد. دیونیزوس به لحظه حال می اندیشد و برای آینده هدفی ندارد. فرد باید یگانگی با معشوق و وجد و سرور حاصل از آن را بیاموزد. دانستن تکنیک های ایجاد رابطه و یا دستورالعمل های آموزشی، مانع از حضور او در لحظه اکنون می شود. در یک رابطه عاشقانه، مادام که فرد به زمان توجه دارد و هنگامی که افکار عقلانی، فرد را از لحظه اکنون جدا می سازند، دیونیزوس غایب است.
برای دعوت از دیونیزوس باید محیط، لباس ها، شخصیت ها یا نقش های معمول را رها کرد. هر چیزی که عقل را سست کند و فرد را از چنگ زمان برهاند، به فراخوانی دیونیزوس کمک می کند.
اگر شهر را ترک کنیم و توجه به کار و مسئولیت را پشت سر نهیم و بخواهیم با مادر طبیعت ارتباط برقرار کنیم، می توانیم با دیونیزوس ارتباط بگیریم. وقتی در طبیعت هستیم و با آن یکی شده ایم، دیونیزوس به سمت ما می آید. هنگامی که هشیاری آگاهانه معمول خود را از قید زمان یا مسافت پیش رو رها و خود را غرق در تجربه ای جدید می کنیم، ذهن و روان ما وارد قلمرو سرمستی و شور می شود.
-
دوران کودکی مرد دیونیزسی
کهن الگوی دیونیزوس، دو تجربه اولیه غیر عادی داشت که درباره مردانی که تحت سلطه این کهن الگو زندگی می کنند، اطلاعات روانشناسانه ای را به دست می دهند. این کهن الگو مثل دخترها بزرگ شد و جانشینان مادرش، دیوانه و قاتل شدند.
هنگامی که والدین از پسر خود انتظارت کلیشه ای دارند، او را به بازی های پر سر و صدا و ورزش دعوت می کنند، در حالی که پسر دیونیزوسی به دنبال علائق شخصی خود می رود و احتمال آن هست که بگویند ((مثل دخترها)) رفتار می کند. دیونیزوس خردسال به کارهای زنانه علاقه مند است، زیرا دوست دارد از پنج حس خود استفاده کند. او می خواهد زندگیش مملو از تجارب نفسانی باشد.
از لمس کردن ابریشم و خز لذت می برد. به رنگ ها علاقه دارد، از موسیقی به وجد می آید؛ آشپزخانه، بو و طعم هایش را به گاراژ ترجیح می دهد؛ تئاتر به مراتب بیشتر از بیس بال برایش جذابیت دارد؛ لباس در مقایسه با کامپیوتر او را شیفته می سازد. چنین علایقی که برای او کاملاً طبیعی هستند، معمولاً سایرین را وامی دارد او را ((سوسول)) بدانند و بگویند که مثل خواهرش رفتار می کند.
اگر مجبور شود برخلاف میلش به چیزهایی که دیگران از او ((انتظار دارند)) توجه کند، از نظر عاطفی کاملاً دور از دسترس خواهد شد. دیونیزوس جوان حتی زمانی که از او انتظار دارند، به ندرت می تواند صبور باشد. حتی وقتی به او می گویند (( مرد که گریه نمی کند))، همچنان به گریستن ادامه می دهد و به وقتش شادمانه می خندد. او به سختی می تواند عواطف خود را کنترل کند.
داستان پرستارانی که بعداً دیوانه یا قاتل شدند، از دیگر ویژگی های دوران کودکی دیونیزوس بود.
آلیس میلر روان شناس، در کتاب ((اسیران کودکی)) توضیح می دهد که چگونه این پسر باهوش و حساس یاد می گیرد تا با والدین خودشیفته اش، اغلب مادری که اگر کودک مطابق میل او رفتار نکند، عقوبتش می کند، کنار بیاید. او می آموزد آن گونه که خوشایند اوست، یعنی روشی که دختران بر آن اساس بار می آیند، زندگی کند. به دلیل اینکه واکنش های عاطفی مادر یا پدر افراطی است، یعنی فرزند لحظه ای در معرض عشق مادر و لحظه ای دیگر در معرض خصومت، سردی و طرد شدن از سوی اوست.
با وجود چنین والدینی، بیشتر بیماران پسر و مرد آلیس میلر یاد گرفتند از بروز پاسخ های احساسی خود جلوگیری کنند، بخشی که هرگز بعدها امکان رشد نیافت و در عوض با مغز خود زندگی کنند.
اما وقتی دیونیزوس کهن الگوی اصلی باشد، پسر قادر نیست این کار را انجام بدهد و در عوض، سرکوب و در نتیجه آن تبدیل به مجرم می شود، تهدید و فرار می کند و خطری جدی را به وجود می آورد. گاهی هم از لحاظ جسمی بیمار می شود.
-
دوران نوجوانی و جوانی مرد دیونیزوسی
نوجوانی معمولاً مرحله ای حساس و بحرانی است. همه چیز این دوران در زندگی دیونیزوس چندین برابر است، نوسانات حالات خلقی او بیش از سایر نوجوانان است؛ سوالات او درباره ی جنسیت طرف بیشتر است؛ با شدتی هشدار دهنده به دختران یا پسران علاقه مند می شود؛ استفاده از داروهای روانگردان در مورد او یک خطر جدی است و به صورت وقیحانه و افراطی لباس می پوشد.
مدرسه و مخصوصاً پدر و مادرش در مورد او احساس خطر می کنند. گرچه او همواره خلاف مسیر آب شنا کرده اما اکنون این ویژگی کاملاً در او مشهود است.
گاهی اوقات، تعارضات و تضادهای او با خودش بیش از تضاد او با دیگران است. تلاش برای کنار آمدن با بخش دیونیزوسی یا سرکوب آن بسیار دشوار است. هنگامی که پسر احساس می کند که شخصاً با خود در تعارض است، شاید فروپاشی عاطفی پیش بیاید و یا دچار آشوب فکری شدیدی شود.
او به دلیل تجارب و اضطراب های دوره نوجوانی، اغلب از خانه گریزان است و دنبال تجربه های همراه با بی بند و باری، مواد مخدر و به ندرت تجارب معنوی که اغلب با تحصیل و شغل تداخل پیدا می کنند، می رود.
اما اگر برای خود ارزش قائل باشد و در حین رشد، راهنمایی های موثری را دریافت کرده باشد، احتمال اینکه بدون خطر زیاد، عناصر شخصیتی دیونیزوسی خود را ابراز کند، وجود دارد. برای مثال، از آنجایی که دیونیزوس در زمان حال زندگی می کند، لازم است صبورانه به او بیاموزیم که به فردا و به آنچه که در پیش رو دارد، بیندیشد و از تجارب تلخ گذشته درس بگیرد.
-
دوران میانسالی مرد دیونیزوسی
مرد دیونیزوسی در دوران میانسالی بحران عاطفی بزرگی را از سر می گذراند. اگر زیاده روی ها و بی انضباطی هایش تلفات زیادی به بار آورده باشد، حتی ممکن است به الکل یا مواد مخدر نیز معتاد شود و یا در حرفه خود شکست بخورد. تحصیلات و تخصص ناقص و تاریخچه کاری بی ثبات او، اکنون نتایج نامناسبی را در پی دارد. شرایط زناشویی او نیز اغلب بهتر از این نیست. بیشتر شخصیت های دیونیزوسی از میانسالی عبور نمی کنند.
بحران میانسالی غالباً سال ها ادامه می یابد و معمولاً همراه با الکلی شدن است. دیلان توماس شاعر و ریچارد برتون هنرپیشه الکلی در بیان خلاق و ارتباط با زنان مشکل داشتند. مرد دیونیزوسی ممکن است یک یا تمامی این مشکلات را داشته باشد.
برای آنکه مرد دیونیزوسی سر کار خود باقی بماند و در روابط خود احساس تعهد کند، لازم است تلاش قهرمانانه ای را انجام دهد و البته این برای مردی پیش می آید که به بلوغ عاطفی رسیده و قادر است در لحظات سرمستی، خود را کنترل کند و به خلاقیت کامل خود برسد.
-
دوران کهنسالی مرد دیونیزوسی
نحوه گذار مرد دیونیزوسی از میانسالی مشخص می سازد که او در ادامه زندگی از کدامیک از این سه الگو پیروی می کند.
الگوی رایج، ادامه همان کشمکش های میانسالی، مبارزه با اعتیاد به الکل، مشکلات شغلی یا مشکلات ارتباطی که اغلب به طور ناگهانی بروز می کنند، بدون هیچ گونه تغییری تا لحظه مرگ است.
الگوی دوم ناشی از کهن الگوی دیونیزوسی آن است که مرد میانسال حتی در پیری هم بخواهد به نحو مناسبی جوان باقی بماند و همچنان زندگی عاطفی پرشوری داشته باشد.
احتمال سوم که نیازمند تلاش است، داشتن زندگی انفرادی عمیق و بامعنی است. یک شخصیت بالغ دیونیزوسی، کاملاً در لحظه حال زندگی می کند و زندگی عاطفی عمیق همراه با تعهدی دارد. تجارب سرمستانه ی او که حسی از یگانگی روحی با طبیعت و بشریت را فراهم می سازد، تکاملی معنوی را برای او به همراه می آورد و باعث می شود که او مرگ را به عنوان تجربه ای حتمی با آغوش باز بپذیرد.
-
وضعیت شغلی و حرفه ای مرد دیونیزوسی
اگر در جستجوی سرمستی به سمت عرفان و دین کشیده شود، شاید کشیش شود و به شرکت در مراسم دینی و عوالم معنوی تمایل پیدا کند. شاید به آشرام، جایی که با زدن طبل یا خواندن سرود، هشیاری را تغییر می دهند، بپیوندد. ممکن است به دنبال تجارب عرفانی به سوی تانتریک، موقعیتی غیررقابتی که برای دیونیزوس بسیار خوب است، برود.
مرد دیونیزوسی به سمت مشاغل رقابتی که ریشه در جاه طلبی دارند، کشیده نمی شود و در ضمن علاقه ای به دنیای آکادمیک و دانشگاه ندارد. پرورش او در زمینه ای که نیازمند سال ها مطالعه و یا تمرین است، با خمیره ذاتی اش مغایرت دارد. کسب قدرت و شهرت و اعتبار برایش بی معنی است، بنابراین بدیهی است که در دنیای کار، دچار مشکل می شود.
تعداد بی شماری از افراد کم کار و یا کسانی که استخدام نشده اند و موفقیت چشمگیری در دنیای حرفه ای ندارند، دیونیزوسی هستند. برخی از مردان دیونیزوسی در محیط های خلاق موفق هستند. در چنین فضاهایی استعداد و تجربه گیر کردن در بعد تاریک و سایه شخصیت خود به کارشان می آید.
مردان دیونیزوسی را می توان در بین ستارگان راک، موسیقیدانان و هنرپیشگان و برخی که بر اعتیاد به الکل و مواد مخدر فائق آمده اند، یافت.
-
روابط مرد دیونیزوسی
-
ارتباط با زنان
-
ارتباط با مردان
-
ازدواج
-
فرزندان
-
- ارتباط با زنان؛
کهن الگوی دیونیزوس را زنان احاطه کرده بودند. اغلب مردان دیونیزوسی نیز چنین هستند. زنانی که حس مادری در آنها قوی است، به آنان به دیده افراد آسیب دیده و رنجوری که نیازمند پرستاری هستند، می نگرند. حالت کودکانه فرد دیونیزوسی، خواه جوان بالغی باشد و خواه میانسال، برخی از زنان را وامی دارد تا به او توجه کنند، چون این احتمال وجود دارد که با او با خشونت رفتار شده یا طردش کرده باشند. دیدن زخم های عاطفی او، حس مادرانه نسبت به او را در برخی از زنان برمی انگیزد.
جذابیت درخور توجه مرد دیونیزوسی، زنان را به سمت او می کشاند. هنگامی که او به زنی عشق می ورزد، او را سخت تحت تاثیر قرار می دهد، مخصوصاً اگر تا پیش از آن هیچ گاه کسی به آن زن عشق نورزیده باشد. برخی به او معتاد می شوند و عده ای دیوانه وار حسادت می ورزند. هنگامی که برای زنی اهمیت پیدا می کند، بعد از ورود به زندگی زن، اغلب رابطه شان تبدیل به درامی غم انگیز می شود و یا فرو می پاشد و زن باید با نوسانات شدید روحی او کنار بیاید.
مرد دیونیزوسی حقیقتاً زنان را دوست دارد و احتمالاً از زمان مهدکودک، دوستان مونثی داشته که علایق و درد دل هایش را با آنان مطرح می کرده است و رابطه دوستانه عمیقی با زنان دارد.
- ارتباط با مردان؛
مرد دیونیزوسی معمولاً در ارتباط با همکاران مرد خود خوب عمل نمی کند. او در اتاق دربسته خانه یا اتاق ناهارخوری بند نمی شود، چون ارتباطات مردان در چنین جلساتی بسیار غیرشخصی و هدف گراست. او به بازی های انفرادی بیش از بازی های تیمی علاقه مند است، علاقه ای به رقابت ندارد و از اینکه بخواهند او را ((شبیه دیگران)) کنند، عذاب می کشد. شاید هم برعکس و حتی بیش از مردانی که با همکاران خود سازگاری دارند، دوستان مرد صمیمی ای که برایش اهمیت زیادی دارند، داشته باشد. او با یک دوست هرمسی، به عمق ارتباط کلامی راه می یابد، هفاستئوس درمی یابد که دیونیزوس اعتبار زیادی برای آنچه که او خلق کرده، قائل است و به جنبه هنری آثار او احترام زیادی می گذارد و آن را حس می کند. آپولوی متضاد با او هم جذبش می شود.
مرد دیونیزوسی می تواند همچون کهن الگوی دیونیزوس که برای مرگ دوستش آمپلوس گریست، برای آنچه که باعث گریستن او می شود، خود را تسلی بدهد.
- ازدواج؛
زن سنتی، مرد دیونیزوسی را شوهر خوبی نمی داند و درست هم فکر می کند. او معتقد است روی چنین مردی که بارها شغل خود را عوض کرده، نمی توان به عنوان نان آور خانه حساب کرد. چنین مردی نمی تواند در دنیای تجارت یا تخصص به اوج برسد، پس نمی تواند برای زن، موقعیت، شهرت یا امنیت لازم را فراهم کند و زندگی با او از نظر عاطفی هم غیرقابل پیش بینی است.
مشکل زمانی رخ می دهد که زنی عاشق دیونیزوس می شود و با او ازدواج می کند و پس از ازدواج از او انتظار دارد مثل مردان قابل پیش بینی و باثباتی رفتار کند که هیچ وقت به نظر زن جذاب نمی آمدند. زن ابتدا به او که در حال زندگی می کند و به تعهدهای طول عمر خود فکر نمی کند، علاقه مند می شود و می خواهد هر طور که شده با او ازدواج کند، اما این انتظار که مرد دیونیزوسی برای همیشه تک همسر باشد، خیالی واهی است و می تواند منجر به رنجش زن شود.
- فرزندان؛
گرچه فرزندان مرد دیونیزوسی اغلب احساس جدایی از او را تجربه می کنند، ولی او چون خود ((کودک بزرگی)) است، با بچه های مردم خوب کنار می آید. هنگامی که بذله گو و رویایی است، به طرز اعجاب انگیزی هیجان آور است و حال خوشش به سایرین نیز سرایت می کند. گاهی وقتی قول می دهد کار خاصی را برای کسی انجام دهد، اما فراموش می کند و یا هنگامی که اشتیاق قبلی خود را به چیزی که قبلاً تجربه کرده، از دست می دهد اما به آن عمل نمی کند، می تواند خردکننده باشد. اگر پدر متارکه کرده باشد که به احتمال زیاد هم این اتفاق افتاده، بی ثباتی و غیرقابل اعتماد بودنش بیشتر می شود.
معمولاً مرد دیونیزوسی وظایف سنتی پدرانه، نان آوری، انضباط، واسطه بودن بین خانواده و دنیای خارج، دوستی خردمندانه و امانت دارانه و الگویی موفق بودن برای بچه ها را درست انجام نمی دهد.
البته وقتی فرزندانش به دنیا می آیند، غالباً از نظر عاطفی و فیزیکی عمیقاً درگیر زایمان همسر می شود و در سراسر مراحل حضور دارد. مراحل تولد یک نوزاد، تجربه جذاب و عارفانه ای است که موجب پیوند او به همسر و فرزندانش می شود. از انجایی که مرد دیونیزوسی ذاتاً یک پدر آسمانی سنتی و دور از دسترس نیست، این احتمال وجود دارد که پدری زمینی و به طور غریزی به فرزندان نزدیک باشد.
-
مسیر رشد مرد دیونیزوسی
از آنجایی که این کهن الگو از سایر کهن الگوها پیچیده تر است، کارهای روان شناسانه ای هم که مرد یا زن دیونیزوسی می بایست برای رشد خود انجام دهد، پیچیده تر هستند و یک من یا ایگو مشاهده گر و پذیرنده لازم است. سایر کهن الگوها نه تنها برای آنکه فرد تک بعدی نباشد بلکه برای حفظ حیلت او باید پرورش یابند. برای دستیابی به این هدف، دو اقدام مهم و ضروری وجود دارند؛ مواجهه قهرمانانه با ناخودآگاه و ارتباط همراه با تعهد. فرد دیونیزوسی برای دست یافتن به یک زندگی عادی، باید این کارها را انجام بدهد، هر چند که او هرگز یک فرد معمولی نخواهد شد.
در اسطوره دیونیزوس، کهن الگوهای مختلفی به او کمک کردند. زئوس، هرمس، آپولو ، متفقین کهن الگویی هستند که مرد دیونیزوسی باید آنها را در خود پرورش دهد.
زئوس دو بار زندگی دیونیزوس را نجات داد. یک بار با بیرون کشیدن او از رحم مادر مرده اش و دوختن وی به ران پای خود و بار دیگر هنگامی که هرا پرستاران او را دیوانه کرد. کهن الگوی پدر مثبت در قالب زئوس قوی و حامی، می تواند به دیونیزوس کمک کند تا بپذیرد که در ارتباط با شرکای خود در مسیر اشتباهی قدم برمی دارد و باید با تفکرات غیرمنطقی و احساسات شدید خود برخورد منطقی کند و بر اساس آنها دست به کاری نزند. اگر پدر واقعی اش او را دوست داشته باشد و بپذیرد، مرد دیونیزوسی می تواند کهن الگوی زئوس پدر مثبت را در خود پرورش دهد. البته در صورت ارتباط مثبت با یک درمانگر یا دوستی هم که در قالب پدر باشد، این امکان فراهم می شود.
هرمس در تولد دیونیزوس نقش ماما را داشت و رب النوعی بود که او را به پرستاران سپرد. به عنوان کهن الگوی پیام رسان، به راحتی بین جهان زیرین، زمین و ارتفاعات المپ سفر می کرد. او بدون درگیر شدن با احساسات، توانایی رفتن به عمق و اوج را داشت و این همان مهارتی است که مردان دیونیزوسی باید در خود تقویت کنند. تنها واقعیت موجود برای مرد دیونیزوسی حضور در لحظه حال است، بنابراین اگر در لحظه اکنون، ((به ته چاهی)) فرو برود و افسرده شود، ممکن است این حس تا ابد برای او باقی بماند و به عنوان تنها راه موجود، به فکر خودکشی بیفتد؛ اما هرمس می داند که همه چیز موقتی است.
هرمس، کهن الگوی ارتباطات است و دیونیزوس می تواند از او بیاموزد که احساسات خود را در قالب کلمات آورد و با سایرین در میان نهد.
دیونیزوس می تواند این جنبه هرمسی را در خود پرورش دهد، در این صورت، سایرین قادر خواهند بود به دیدگاه او وسعت بیشتری ببخشند.
سومین متفق دیونیزوس، آپولوی منطقی است. فرد دیونیزوسی باید منطق را در درون خود پرورش دهد. مراسم عبادی دیونیزوس در دلفی برگزار شد و هر دو کهن الگو، دیونیزوس در سه ماه زمستان و آپولو در مابقی سال در دلفی مورد ستایش قرار می گرفتند. این دو کهن الگوهای متضاد قدیمی اند.
آپولو متفکری منطقی است که برای صراحت و شفافیت، ارزش قائل است. او به عنوان کهن الگوی خورشید می تواند هر چیزی را از فاصله دور به شکل واقعی ببیند. او از طریق نیمکره چپ مغز عمل می کند. کهن الگوی دیونیزوس غیرمنطقی و احساساتی و از طریق نیمکره راست مغز عمل می کند. هر دو جنبه باید در مرد وجود داشته باشد. تحصیلات خوب راهی برای پرورش تفکر منطقی کهن الگویی آپولو در مرد دیونیزوسی است.
اگر دیونیزوس خواهان رشد روانی باشد باید هویت خود یعنی کودک الهی و جوان ابدی را پشت سر بگذارد و قهرمان شود. اریک نیومن روان شناس معتقد است دیونیزوس برای رشد روانی باید با احتیاط خود را در معرض ناخودآگاهش قرار دهد و ((بی من)) شود و پا به تاریکی یعنی جایی بگذارد که ((من)) تجزیه می شود و ترس های غیرمنطقی از بین می روند. قهرمان باید با هیولاهل و شمن ها و خطرات جهان زیرین مواجه شود و در اثر این مواجه شدن ها، با یک ((من)) سالم و قوی بیرون بیاید.
در اسطوره، آخرین کاری که دیونیزوس قبل از رسیدن به المپ می بایست انجام دهد، همین عمل قهرمانانه است. او مامور شد تا مادر میرایش، سمیل را که مرده و در هادس بود، نجات دهد.
از نظر روانی، دیونیزوس، مادر شخصی خود را از مادر کبیر تفکیک کرد و بر ترس من مردانه خود از زنان نابودکننده فائق امد. اگر مردی بتواند مادر خود را دوست بدارد و همان گونه که نسبت به سایر زنان واکنش نشان می دهد، به او هم واکنش نشان بدهد، دیگر زن، سایه تمام قدش را روی او نخواهد انداخت و دیگر کسی نمی تواند او را تضعیف کند. او مادرش را از چنگال مادر کبیر رهانیده، خود بالغ او قهرمان و راه رشد برای او باز شده است.
-
مشکلات و چالش های روانی مرد دیونیزوسی
هنگامی که دیونیزوس، عواطف و رفتارهای مرد را شکل می دهد، امکان بروز مشکلات روانی در چنین مردانی بیش از سایر کسانی است که تحت تاثیر کهن الگوهای دیگر هستند. بسته به میزان قدرت کهن الگو و ضعف من یا ایگو مرد، میزان تخریب تعیین می شود. تنها مردی که من یا ایگو سالم و قوی دارد، می تواند از اثرات کهن الگوهای دیونیزوسی جلوگیری کند و بیندیشد که چگونه، کی، با چه کسی و تحت چه شرایطی، تحت تاثیر دیونیزوس عمل کند.
دلیل دیگری که دیونیزوس ها بیش از دیگران دچارمشکلات روانی می شوند این است که جوامع اخلاق گرا و سنتی بیش از سایرین به این گونه افراد پیغام منفی می دهند. افرادی که تحت تاثیر این کهن الگو هستند، غالباً خود را دوست ندارند و از اینکه نمی توانند ویژگی های این کهن الگو را بروز دهند، دچار مشکل می شوند. با توجه به کلیشه فرهنگی ما از پسر یا مرد، گفته می شود که مرد جوان دیونیزوسی یک جای کارش اشکال دارد. او به زودی درمی یابد که بسیار عاطفی یا جدی است و یا به چیزهایی علاقه دارد که فقط برای دخترها مهم است و طبیعتاً همین موضوع باعث می شود که نتواند خود را دوست داشته باشد.
- اشکال در درک خود؛ جنبه کودک الهی بودن این کهن الگو به او حسی خاص از برتری غیرواقعی می دهد و او اغلب بین دو قطب در نوسان است. لحظه ای خود را در انجام کاری که در دست دارد، بی کفایت می بیند و لحظه ای دیگر دست به کاری می زند تا زود مشهور شود.
دوست نداشتن خود از یک سو و اعتماد به نفس کاذب مبتنی بر زمینه ذهنی ناشی از فرزند الهی بودن کهن الگوی دیونیزوسی از سوی دیگر موجب می گردد که او شناخت دقیقی از خود و توانایی هایش نداشته باشد. واکنش دیگران نسبت به او اغلب متناقض، گاهی بسیار مثبت و گاه بسیار منفی است و کمتر پیش می آید که در برابر او رفتاری خنثی داشته باشند.
- جوان ابدی ماندن؛ کهن الگوی دیونیزوس، کهن الگویی جوان بود. او را معمولاً مردی جوان و زیبارو با موهای بلند توصیف می کنند که ردای شاهانه ای بر دوش انداخته است. در اسطوره ای آمده که چون دزدان دریای گمان می کردند دیونیزوس پسر پادشاه است و می توانند در ازای آزادی او پولی مطالبه کنند، او را ربودند. بسیاری از مردان دیونیزوسی مانند جوان ابدی، از نظر شهرت و ثروت، شباهت هایی به هم دارند. مادام که دیونیزوس کهن الگوی غالب در وجود یک مرد باشد، امکان جوان باقی ماندن او برای ابد وجود دارد.
- کشمکش با تعارضات؛ مردانی که تحت نفوذ کهن الگوی دیونیزوس هستند، با تناقضات و تضادهای درونی بسیاری دست و پنجه نرم می کنند. در آنان نیز همچون کهن الگوی دیونیزوسی، وجد و فنا، هیجان و سردی، شتابزدگی و تامل در کنار هم وجود دارند.
- زمینه روان پریشی؛ دیونیزوس به عنوان کهن الگویی که خود دیوانه بود و پیروانش را نیز دیوانه می کرد، شناخته شده است. او باعث گیجی می شود. وقتی که ناگهان ظاهر می شود، ماینادها سرمست و دیوانه وار حرکات موزون انجام می دهند و دچار خشمی جنون آمیز می شوند. حضور دیونیزوس را در کنسرت های راک می توان مشاهده کرد.
هنگامی که دیونیزوس بر پیروانش ظاهر می شود، طیفی از اوج شور و سرمستی و اتصال به این کهن الگو تا حضیض افسردگی را می شود دید. این فرآیند روانی با خودبزرگ بینی شدید آغاز و به افسردگی توام با بی حسی، دوره ای توهمی که بعد از آن ترسی تکان دهنده و احساس گناه در پی می آید، ختم می شود.
فردریک نیچه، فیلسوف آلمانی نویسنده کتاب چنین گفت زرتشت، خود یازده سال اسیر بیماری زوال عقل بود. دیوانگی و روان پریشی وی معادل تجزیه شدن دیونیزوسی اوست. او بر جنبه های سرمستی افراطی، وحشی گری، عظمت و حتی مجرمیت دیونیزوس تاکید کرده است.
- اثرات جانبی استفاده از مواد؛ اگر مرد دیونیزوسی امروزی بخواهد از طریق استفاده از مواد و الکل به سرخوشی برسد و یا در هشیاری خود تغییر ایجاد کند، در معرض مشکلات ناشی از استفاده از آنها قرار می گیرد و در صورت مصرف داروهای روان گردان و توهم زا، سلامت مغزی و جسمانی خود را به خطر می اندازد.
مصرف کنندگان مواد مخدر می دانند که احساس در اوج بودن ناشی از این داروها، موقتی است و به دنبال آن، خماری، یاس و اعتیاد وجود دارد. دیونیزوس در مردمی که به دنبال ارتباط با او بودند، اوجی از سرمستی را القا می کرد که به دنبال آن افسردگی و یاس می آمد یا توهمی که دنبال آن ترس و احساس گناه بود.
یکی از انگیزه های ناخودآگاهانه احتمالی که منجر به الکلی شدن می گردد، ادعای ارتباط مستقیم با خداوند است. بیل دبلیو بانی انجمن الکلی های گمنام در مکاتباتی که با یونگ) داشت، ارتباط بین اعتیاد به الکل و چنین معنویتی را توصیف می کند. بیل دبلیو در نامه ای که برای یونگ نوشته بود، به مکالمه یونگ با رولاند اچ در دهه ۱۹۳۰ اشاره می کند.
رولاند اچ الکلی و بیمار سابق یونگ بود و نقش مهمی در بنیان گذاری انجمن الکلی های گمنام داشت. در این گفتگو یونگ به وی می گوید که نمی تواند کمکی به او بکند.
وقتی رولاند اچ از شما پرسید آیا امیدی هست، شما در جوابش گفتید ((شاید راهی پیدا شود، همین جمله شما باعث شد تجربه ای معنوی امکان تحقق بیابد.))
کلمات یونگ بر قلب رولان اچ اثر نهاد و بعد او به دنبال تجربه معنوی بود تا به او کمک کند و آن را یافت.
یونگ در پاسخ دبلیو نوشت، ((اشتیاق او به الکل، در سطح پایین، معادل تشنگی معنوی ما به کامل شدن است که در قرون وسطی به معنای یکی شدن با خدا بود.))
یونگ نوشت؛ ((می دانی که الکل در لاتین به معنای روح است و شما از همین کلمه برای دو موضوع استفاده می کنید؛ یکی الکل و دیگری تجربه معنوی والا. اولی سمی و بسیار فاسد کننده است. پس فرمول کمک کننده این است: الکل متضاد معنویت است((.
عبارت ((الکل متضاد معنویت است)) در استفاده از ارتباط معنوی علیه مشروبات الکلی به یک اصل تبدیل شده است. وقتی دیونیزوس زن یا مردی را تحریک می کند از الکل یا هر ماده مخدر دیگری استفاده کند، آنها را توجیه می کند که به ارتباطی معنوی دست خواهند یافت و بدیهی است که از نظر آنها ارتباط با یکی از خدایان، آرامش به همراه خواهد داشت.
- نشانه های روان تنی؛ در اسطوره ها گمان بر این بود که دیونیزوس در جسم فرد حلول می کند و از راه مصرف الکل، بر جریان خون در رگ ها و حواس و جسم و فکر او اثر می گذارد. هنگامی که دیونیزوس کهن الگوی غالب است، فرد با جسم خود واکنش نشان می دهد و احساسات خود را درست نمی فهمد. فرد دیونیزوسی از نظر روان شناسی مستعد بیماری های روان-تنی است. علائمی چون فلج عصبی، کوری و بی اشتهایی یکی دیگر از علائم مشخصه این بیماری است. در ضمن او از این که در جسمش اشکالی وجود داشته باشد، به هراس می افتد، زیرا احساساتش را به وسیله جسمش ابراز می کند. او از تصور رنجی که افراد عاقل و کسانی که با سر خود زندگی می کنند، می برد، به هم می ریزد.
-
دیونیزوس منفی
-
-
خود را دوست ندارد.
-
دچار خودبزرگ بینی و برتری غیرواقع بینانه است.
-
خود را در انجام کار، بی کفایت می بیند.
-
میل افراطی به مشهور شدن دارد.
-
دارای تضادهای درونی زیادی است.
-
به شدت شتابزده است.
-
باعث گیجی می شود.
-
دچار خشمی جنون آمیز است.
-
کودکانه رفتار می کند.
-
-
-
-
-
دچار اعتیاد به الکل و مواد دیگر می تواند باشد.
-
دچار بدفهمی در احساسات است.
-
تعهد ندارد و چهارچوب نمی شناسد.
-
-
-
راهکارهایی عملی جهت پرورش دیونیزوس
-
-
اجازه بده دیگران به تو خدمت کنند و عاشقانه این خدمت را بپذیر.
-
با زنان همراه شوید و ارتباط برقرار کنید و صحبت هایی که جنس زنانه دارند را بشنوید و درک کنید.
-
احساساتتان را ابراز کنید و به زبان آورید.
-
با طبیعت همراه شوید.
-
از رنگ های مختلف استفاده کنید و با رنگ ها بازی کنید و از آنها لذت ببرید.
-
از حواس پنج گانه ی خود نهایت استفاده را کنید. مثلاً طعم غذا را بچشید و تماما آن را احساس کنید.
-
علایق شخصی خود را دنبال کنید.
-
-
-
خلاصه ای از ویژگی های این کهن الگوها
- کهن الگوی عاشق
- کهن الگوی آواره و شور و سرمستی
- نزدیک به طبیعت و زنان
- عرفانی
- بانی درگیری و جنون
- جوان ابدی
- کودک الهی
- شخصیت متضاد
- تجربه های متناقض
- خودبزرگ بین
- متوهم
- درک غیرواقع بینانه
- جوان خالص
- فاقد تعهد و چارچوب
- بیگانه با نظم و ثبات
- دمدمی مزاج
- تمایل به تجربه های جدید
- پسر مادر
- همراه با دنیای زنانه
- عاشق زن ها
- آندروژن روانی
- شخصیت دوگانه
- آواره و سرگردان
- گیج
- وحشت زده
- زندگی در لحظه حال
- مرموز
- ضد فرهنگ
- تحریک کننده
- دنبال کننده ی علایق شخصی خود
- استفاده از حواس خود
- علاقه مند به رنگ ها
- خندان و بازیگوش
- نوسان خلقی
63 Responses
عالی بود مثل همیشه
🤩😍👏
خیلی خوب بود ممنونم
ممنون بابا
ت مفاله عالیتون
عالی و کاربردی بود
بسیار مفیدبود
👏👏👏👏
خیلی عالی بود دمتون گرم
جزو بهتربن مقالات بود
واقعا عالی بود
خیلی خوب بود
عالی بود
سپاس فراوان از استاد
بهترین استاد
چه جالب بود
ممنون از شما
🌹🌹
عالی بود
لطف کردین
لایک
دمتون گرم
سپاس
🙏🏻🙏🏻🙏🏻
لذت بردم
ممنون
زنده باشید
🌹🌹
مقاله عالی بود
بهترین
خفن
عالی
چه مقاله خفنی
عالییییی✅✅✅✅
ممنون بابت مقاله خوبتون خیلی عالی بود
👏👏👏😍
بسیار عالی و کاربردی
خیلی نکات مفیدی بود
نکات عالی ای بود
خیلی عالی و کاربردی بود
مقاله عالی ای بود ممنون
ممنون بابت مقاله خوبتون
خیلی خیلی عالی بود
خیلی خوب بود
خیلی عالی بود
عالی
ممنون ازگروه من حقیقی🌺
من تمام مقاله هاتونودنبال میکنم واقعا معرکه این😌👌
سپاسگزارم
چقدرخوبه این اطلاعاتو دراختیارمامیزارین برکت براتون💫🌼
خیلی مقاله خفنی بود
چه جالب بود
سپاس از اطلاعات خفنتون
چه داستان جالبی بود
عالی بود
سپاس از مقاله خوبتون
چقدر جالب بود ممنونم
خیلی خفن بود
عالی بود
خوندن درباره شخصیت های افراد رو خیلی دوست دارم ممنون از سایت خوبتون
چه مقاله کاملی سپاس
مقاله ی کامل و جامعی بود. سپاس
دقیقا من با شخصی که در ارتباط بودم متاسفانه همه ی خصوصیات منفی دیونیزوس و داشت…و من خیلی اذیت شدم چون ثبات نداشت و پایبند نبود…
قبلا هم در مورد کهن الگوی غالبم که دیونیزوس بود خونده بودم اما این مقاله خیلی کامل بود و بهم کمک کرد به خصوص قسمت پرورش و دوران مختلف مرد دیونیزوسی.
ممنونم🙏