ترس یک احساس بنیادی و طبیعی ست که در نوع بشر وجود دارد، اما این که با وجود تمام پیشرفت های علمی و تکنولوژی در دنیای امروز نسبت به گذشته تبدیل به فاجعه و بزرگ نمایی شده است و جریان زندگی را متزلزل کرده است جای سوال های زیادی را در ذهن باقی می گذارد. حال نقش رسانه ها در شیوع ترس چیست ؟
- چه عاملی می تواند تا این حد در جامعه ی امروزی در ایجاد و شیوع رعب و وحشت تأثیرگذار باشد؟
- چگونه استرس و اضطراب در دنیای مدرن شیوع پیدا کرده است؟
- آیا ما واقعا در دنیای خطرناکی زندگی می کنیم و باید بترسیم و نگران باشیم؟
- آیا گفتمان ترس به یک استراتژی ناسالم برای راه اندازی کارها تبدیل شده است؟
- رسانه ها چگونه در دامن زدن به ترس ها و استرس های مردم نقش دارند؟و…
در این مقاله قصد داریم به کنجکاوی های ذهنی شما در رابطه با چگونگی شیوع ترس از طریق رسانه ها بپردازیم و در جهت آگاهی در این باره پیشرو باشیم.
شیوع ترس توسط احزاب سیاسی و قدرتمندان
ترس از جمله دستاویزهای مهم مقامات عمومی، احزاب سیاسی و گروهای فشار است. درروزگاری که ایدئولوژی کهنه دیگران قدرت انگیزشی شان را ندارند، ترس بدل به نیرومندترین عامل در گفتمان سیاسی شده است.
ترس راه را برای ارسال پیام های سیاسی هموار می کند و می توان با توسل به آن مخالفان را با یادآوری مدام خطر به قدرت رسیدن آنها از میدان به درکرد. بحث درباره سیاست مدرن یا کاندیداهای سیاسی غالباً محدود به خطرهاییمی شود که مردم باید بیش از همه نگرانشان باشند.
دراینجا نقش آفرینان سیاسی همزیستی تمام و کمالی با رسانه های جمعی دارند، چون ترساندن و به وحشت انداختن مردم بی تردید باعث فروش هر چه بیشتر روزنامه ها و نشاندن مردم پای کانال های تلویزیونی می شود برای همین است که کانال های تلویزیونی و روزنامه ها غالباً برای وحشت زده کردن مردم با اخبارشان مسابقه می دهند و روی دست هم بلند می شوند .
صفت سرگرمی هم به آنها پیوسته است. فیلمی نظیر پس فردا (2004) مورد استقبال چشمگیر فعالان محیط زیست قرارگرفت چون پیامی”راستین ” را منتقل میکرد، علی رغم این واقعیت که از منظر علمی بسیاری چیزها را درباره گرم شدن زمین به غلط انتقال می داد، اما به هرحال برخی واقعیت های نسبتاً بدیهی را هم در این باره در برداشت که ما با یک مشکل جدی و وخیم زیست محیطی مواجه هستیم.
درکتاب پایان کار نزدیک است که درباره بلایای طبیعی است هنریک اسونسن زمین شناس می نویسد:
” اگربه انچه در پیش روی ماست نگاهی بیاندازیم ، می بینیم که بلایای طبیعی بیشتری در انتظارمان هستند.تغییرات جوی ناشی از فعالیت های انسانی و گرم شدن زمین منجر به پدید آمدن آب و هوایی خطرناک خواهد شد. طوفان ها و گردبادها می توانند شدیدتر از گذشته شوند و رانش و لغزش زمین به دفعات بیشتری رخ دهد، سیل ها ویرانگرتر شوند، دوره خشکسالی ها طولانی تر شوند.”
درجملات بعدی گفته می شود که بلاهای طبیعی می توانند بدتر شوند و بدتر هم خواهند شد. اما میان بیان یک امکان فرضی یا آنچه می تواند رخ دهد و این یقین که چنین چیزی واقعاً رخ خواهد داد تفاوت از زمین تا آسمان است.
میان امکان و واقعیت فاصله ای وجود دارد و تا زمانی که در قلمرو امکان زندگی می کنیم، همه بلایا محتمل الوقوع هستند البته خیلی چیزها نشان از آن دارند که تغییرات آب و هوایی واقعا نگران کننده است، اما نمی توان عین این حرف را درباره بی شمار خطرهایی که هرروز در روزنامه می خوانیم زد.
رسانه های جمعی غالباً میزان موثق بودن خبرهایی را که سازمان های آرمان خواه می دهند مورد تردید قرار نمی دهند حال آنکه می دانیم این سازمان ها برای خودشان برنامه ای دارند که درباره اش تبلیغ می کنند و غالباً خبرها و اطلاعاتی که می دهند به دور از تعادل و توازن است .
همه درآن واهمه ها و هراس هایی که گروه های مختلف فشار می پراکنند شریک نیستند اما بسیاری از افراد بی هیچ پرس و جوی دقیق و تردیدی اخبار و اطلاعات رسیده از این گروه ها را می پذیرند.
یکی از ویژگی های تقریباً همیشگی خطرهای بالقوه ای که نسبت به آنها هشدار داده می شود، این است که چنان مطرح می شوند که گویی خطرهایی بالفعل هستند. دنیا پراست از خطرهای بالقوه . ممکن است کسی شما را هل دهد و شما روی خط قطار بیفتید،ممکن است شهاب سنگی روی سر شما فرو بیافتد و ممکن است تروریستی هواپیمایی را که شما درآن نشسته اید را برباید اما دشوار بتوان پذیرفت که بهتر است زندگی روزمره مان را با احتساب رخ دادن چنین چیزهایی تنظیم کنیم .
شیوع ترس در حامعه مدرن امروزی
اکثر خطرهای بالقوه هرگز محقق نمی شوند و جامه ی عمل نمی پوشند.همه اعصار و دوره ها ترس های خودشان را داشته اند اما ترس که چیزی را عوض نمی کند.
امروزه در این بخش از جهان که زندگی می کنیم دیگر کمتر کسی به اندازه گذشته ها از عذاب ابدی در هراس است اما تعداد کسانی که از سرطان، تروریسم و فاجعه های زیست محیطی درهراسند نسبت به گذشته ها بیشتر شده است.
یک نظر سنجی در بریتانیا می گوید که نیمی از جمعیت یازده ساله کشور غالباً شبها دراز می کشند اما خوابشان نمی برد چون نگران تغییرات آب و هوایی هستند. زمانی که من نوجوان بودم،تهدید جنگ اتمی نیرومندترین منشأ ترس های فاجعه بار آخر زمانی بود.
من احتمالاً جزء آخرین نسلی هستم که با این باور بار آمده است که خطر جنگ اتمی که نوع بشر را از صفحه روزگار پاک کند برایش خطری واقعی و قریب الوقوع بود.
تعبیراتی نظیر ” زمستان اتمی” بخشی از آینده ای بود که به تصور درمی آوردیم. در 1983، بیش از نیمی از نوجوانان بریتانیایی معتقد بودند که در دوره زندگی آنها جنگ اتمی درخواهد گرفت.
سلاح های اتمی هنوز هم تهدیدی به حساب می آیند اما امروزه دیگر این تهدید بزرگی نیست و دیگر برآگاهی اکثر افراد سایه نینداخته است، گرچه عده ای هستند که می گویند سلاح های اتمی که تروریست ها در اختیار دارند سناریویی واقعاً نگران کننده است.
حالا سلاح های اتمی صرفاًبخشی از سلاح های زرادخانه ای بزرگ هستند و احتمال استفاده ازآنها به صورت کلاهک های سوارشده بر موشک های دوربرد بسیار کمتر از احتمال استفاده از بمب های کوچکی است که در یک کیف دستی جاسازی می شوند چون این خیلی وحشتناک است که یک کیسه پلاستیکی کوچک را بتوان در یک واگن مترو جاسازی کرد که بعداً گاز سمی سارین پخش کند یا بتوان باکتری آنتراکس را با یک پاکت معمولی پست کرد.
حالا سوال این است که تا چه حد باید اجازه داد چنین ترسی نقشی در زندگی روزمره ما ایفا کند.
در دنیای امروز شاید ” تروریست ها” تهدیدکننده ترین اشخاص در جهان باشند البته تروریسم پدیده تازه ای نیست اما این پدیده کاملاً با جهان جهانی شده ای که آماده است از هر چیزی بترسد وفق پیدا کرده است .
دراصل تروریسم در هرزمانی و در هرجایی می تواند رخ بدهد؛ اما هیج جا در امن و امان نیستیم و احتمال کشته شدن در یک حمله تروریستی از یک درمیلیون هم کمتر است .اگر به وضع جهان در کل بنگریم، وضع بهتر از آنی است که گفته می شود، جنگ های داخلی کمتر شده اند، نسل کشی و نقض حقوق بشر کمتر از هرزمان دیگری است.
همه آمارها نشان می دهند که ما در غرب بخصوص در امن ترین جوامع نسبت به هر دوره دیگری در تاریخ زندگی می کنیم جایی که خطرها کمتر و کمتر شده اند و بخت ما برای مقابله با خطرها بیشتر و بیشتر شده است.
همین که ما این همه وقت داریم که از همه خطرهای بالقوه بترسیم خودش نشان می دهد که چقدر زندگی ما محافظت شده و تامین است.
ترس با ترسیدن ماست که شروع می شود ،ترسیدن از فلان چیز و بهمان چیز اما وقتی این ترسیدن شامل تعداد زیادی از چیزها می شود و به پدیده های هر چه بیشتری تسری پیدا می کند، آن وقت دیگر ترس بدل به منظر عمومی زندگی می شود.
درفرهنگی که از بسیاری جهات مشخصه اش فروپاشیدگی اجتماعی است،ترس چیزی مشترک میان ماست، یک چشم انداز وحدت بخش در زندگی ما. ترس بدل به یک مشخصه بنیادین کل فرهنگ ما شده است.
همانگونه که جامعه شناس بریتانیاییی فرنک فوردی می نویسد :”جوامع غربی روز بروز بیشتر تحت سیطره فرهنگ و ترس قرار می گیرند.
ترس بی تردید یکی ازابزارهای مهم برای فروش رسانه ای جمعی است و در این رسانه ها روز به روز فضای بیشتری به ترس اختصاص می یابد.
رسانه های جمعی در خلق ترسی که هیچ تناسبی با واقعیت ها ندارد نقش مهمی را دارند. آنها ما را با افسانه سرایی درباره ویروس های خطرناک کشنده، تروریست ها، معلمانی که از دانش آموزان سوء استفاده جنسی می کنند، نوجوانان معتاد به خشونت، فاجعه های زیست محیطی و غذاهای مسموم بمباران می کنند.
آدم وسوسه می شود که بگوید کهرسانه ها نقشی چنان محوری دارند که خطر یا فاجعه فقط وقتی واقعیت پیدا می کند که رسانه ها آن را پوشش خبری بدهند.
افرادی که زیاد به تلویزیون نگاه می کنند بسی بیشتر از دیگران مایلند تصور کنند که محله شان ناامن است و باور کنند که جرم و جنایت رو به افزایش است و آنها در معرض خطر قراردارند.
نتیجه مقاله در شیوع ترس توسط رسانه
بنابراین وجود ترس الزامی است اما عواملی که در جامعه ی امروزی آن را تبدیل به یک مشخصه ی بنیادین فرهنگی کرده اند ،اهمیت دارند که یکی از این عوامل کلیدی ومهم رسانه ها هستند که از ترس به عنوان یک استراتژی برای راه اندازی کارها به خصوص در فروش انواع محصولات استفاده کرده است.
در اینجا مسئله ای که ما را به سمت سالم زیستن و حتی درمان ترس ها راهبری می کند ،ابتدا آگاهی و شناخت از عواملی ست که سبب شیوع ترس میشوند و در ادامه، شناسایی چگونگیساز و کار این عوامل در گسترش ترساست، همین که آگاه میشویم و شناخت خود را در زندگی روزانه عملی می کنیم یعنی قدم برداشته ایم به سمت بالا بردن سطح آرامش و آسودگی خاطر و کاهش اضطراب و انواع بیماری ها، به بیان ساده تر به زندگی متعادل نزدیک میشویم.
5 Responses
واقعا خیلی خوب هست که به این نتیجه برسیم که ما باید در هر مساله ای به تعادل برسیم.
ممنون بابت توضیحاتتون ، من معمولا اخبار گوش نمیدم و سالهاست صفحه حوادث و مطالب مرتبط رو نمیخونم و الان خوشحالم که کارم مورد تایید هست .
الان بیشتر متوجه شدم که چرا اخبار انقدر تاثیرگذاره روی ترس ها.
خوب بود
عالی بود