کهن الگو هستیا و سفر به درون
در حال خواندن زندگی نامه ای در یک گروه کتاب خوانی بود که زندگی یک زن را در سفر درونی اش توصیف می کرد و خصوصیات بارزش به شرح زیر بود؛ گرمابخش، درون نگر، لذت بردن از انجام کارهای کوچک و عمل گرا بودن در گمنامی، مراقبه گر و از همه مهم تر با تنهایی اش هیچ مشکلی نداشت…
هر کدام از ویژگی های مورد نظر در این زندگی نامه مرا یاد دوستی می انداخت که همیشه می گفتم؛ چرا دارای این الگوهاست؟ و خصوصیاتش در سفر درونی اش برایم عجیب بود اما در واقع (چرا) نداشت، او دارای الگوهایی بود که من درک و شناختی از آن نداشتم.
در این مقاله قصد داریم به شرح یکی دیگر از کهن الگوها به نام هِستیا در سفر به درون بپردازیم تا به درک و شناخت بهتری از خود و همچنین دیگران برسیم.
هستیا در مقام کهن الگو کیست
هستیا، کهن الگوی کانون خانوادگی یا مشخص تر بگوئیم، آتش روشن میان آتشدان وسط خانه و معابد بود. در بین المپی ها، کمترین اطلاعات از او در دست است. هستیا و معادل رومی اش، وستا را نقاشان و مجسمه سازان به تصویر نکشیده اند. در عوض این کهن الگو حضورش در مرکز خانه و معبد و شهر کاملاً احساس می شود.
نماد هستیا دایره است. اولین آتشدان ها، دایره ای شکل بودند، معابد هم همین طور، نه خانه و نه معبد هیچکدام مقدس نمی شدند اگر هستیا وارد نمی شد. وقتی وارد می شد، هر دو جا متبرک می شدند.
هستیا، آشکارا نوعی از احساس معنوی ایجاد می کرد. در عین حال، وجود آتش باعث حضور نور، گرمی و امکان پخت و پز می شد.
حضور کهن الگوی هستیا در خانه و معبد و در زندگی روزانه، محوریت داشت. حضور کهن الگوی هستیا در شخصیت هر زنی، به همین اندازه مهم است چرا که به وی حس تمامیت و بی کم و کاستی می بخشد.
شجره نامه و اسطوره شناسی هستیا
هستیا، اولین فرزند رئا و کرونوس بود. بزرگترین خواهر از رسته ی المپی های نسل اولی و برای نسل دومی ها، خاله و عمه بود. از نظر حق و حقوق خانوادگی ، او اولین فرزند از دوازده المپی اصلی بود اما در درخت خانوادگی المپی ها، به حسابش نیاوردند و وقتی هم که دیونیزوس خدای شور و سرمستی ارتقاء درجه یافته و جزء یکی از دوازده المپی شد، هیچ گونه اعتراضی نکرد، گرچه جایگاه او را اشغال کرد. از آنجایی که هرگز معشوقی نگرفت و در جنگ هایی که در اسطوره های یونانی وجود دارند، مشارکت نکرد، در بین خدایان و کهن الگوهای سرشناس یونانی، کمترین میزان اطلاعات درباره وی وجود دارد. با وجود این، بسیار محترم شمارده شده و آدم های میرا بیشترین پیشکش ها را به درگاه او نثار می کردند.
در سه منظومه هومر، اطلاعات اسطوره ای اندکی تحت عنوان “هستیا، آن دوشیزه ارجمند” وجود دارد که وی را یکی از سه کهن الگویی به شمار می آورد که آفرودیت قادر نیست تحت اختیار خود درآورده، تحت فشارشان قرار دهد و یا حتی “شوقی اندک را در وجودشان برانگیزاند.”
آفرودیت باعث شد تا پوسیدون (خدای دریا) و آپولو (خدای خورشید)، عاشق هستیا شوند. هر دو خواهان او شدند، اما هستیا قاطعانه دست رد به سینه شان نهاد و تصمیم جدی داشت که تا ابد دوشیزه باقی بماند.
بعد هومر، در سروده ای تحت عنوان “در ستایش آفرودیت” می نویسد، “زئوس جایگاهی زیبا و رفیع به هستیا بخشید، تا به جای هدیه، ازدواجی باشد که حاضر به پذیرفتن آن نبود؛ جایگاهش، در مرکز خانه ها و معابد بود تا بهترین پیش کش ها را نثارش کنند. در تمامی معابد او را گرامی می دارند و انسان های میرا، او را به دیده کهن الگویی محترم برخورداستایش می نگرند.
هستیا و کهن الگوی دوشیزه یا باکره
هستیا در بین سه کهن الگوی دوشیزه از سن و سال بیشتری برخوردار بود. برخلاف آرتمیس و آتنا، برای اکتشاف دنیا و یا ساخت شهر به بیرون نمی رفت. در خانه و معبد، کنار آتشدان می ماند.
ظاهراً، هستیای مرموز، وجه اشتراک اندکی با آرتمیس سریع العمل یا آتنای زره پوش دارد، که ذهنی تیز و فعال دارد. با این اوصاف، این سه کهن الگوی دوشیزه، ویژگی های نهفته و مرز مشترکی با یکدیگر دارند، تفاوتشان در حیطه علایق و شیوه عملکرد این سه کهن الگوست، هیچ کدام توسط کهن الگوی مرد یا مردان میرا قربانی نشدند. هر کدام توان متمرکز باقی ماندن بر چیزی که برایشان مهم بوده بی آنکه توسط نیازها و خواسته های دیگران و یا نیاز خود به دیگران، حواسشان پرت شود، داشتند.
نقش های کهن الگوی هستیا کدامند
- آگاهی متمرکز بر درون
- نگهبان آتش
- نگهبان آتش معابد
- پیر خردمند
آگاهی متمرکز بر درون
کهن الگوی هستیایی، از این جهت که هشیاری و آگاهی متمرکز بر درون دارد، با دو کهن الگوی دوشیزه دیگر، هم سوست.
به هر حال حیطه ای که بر آن متمرکز می شوند، متفاوت است. آرتمیس تمرکزی برون نگر دارد، تمرکز آتنا بر دستیابی به اهداف یا پیش بردن برنامه هایش است و هستیا بر تجارب ذهنی و درونی متمرکز می گردد. برای مثال هنگام مراقبه، کاملاً در آن غرق می شود.
شیوه ادراک هستیا، فهم شهودی درباره ی رخدادها از طریق نگریستن به درون است. حالت هستیایی به ما اجازه می دهد تا با متمرکز شدن بر آن چه که شخصاً برایمان حائز اهمیت است، در ارتباط با ارزش های خود باقی بمانیم.
با چنین تمرکز درون نگرانه ای، می توانیم از موقعیت، ادراک پیش نگرانه ای داشته باشیم. ضمناً با این روش می توانیم درباره خصوصیات دیگران بینش یافته و الگوی رفتاری و اعمال دیگران را تشخیص داده و احساس کنیم. چنین بینش و دورنمای درون نگرانه ای، زمانی به دردمان می خورد که در شرایطی قرار گرفته ایم که با همه اطلاعات و داده هایی که از طریق پنج حس دیگر خود داریم، باز هم دچار تناقض و تعارض شده ایم اما با کمک بینش شهودی شفاف، می توانیم از مخمصه بیرون بیاییم.
ضمناً ممکن است هستیای درون، وقتی به مسائل مورد توجه خود می پردازد، نسبت به دیگر اطرافیان خود بی اعتنا و بی توجه به نظر رسد. باز هم این بی اعتنایی از ویژگی های مشترک ما بین سه کهن الگوی دوشیزهاست. ضمناً غیر از اینکه به پس کشیدن و روگردانی از دوستی با دیگران علاقه مند است.
هستیای “یگانه با خویشتن” دنبال آرامشی ست که ازسکوت به دست می آید، همان چیزی که در گوشه نشینی یافت می شود.
نگهبان آتش
هستیا، در مقام کهن الگوی آتش، کهن الگوی فعال در زنانی ست که خانه داری را فعالیتی معنادار می بینند و نه روزمرگی مشقت بار. با هستیا، نگهبانی از آتش ابزاری ست که زن می تواند خود و خانه اش را تحت فرمان گیرد. زنی که نیازمند هماهنگی درون زاد است، با انجام تکالیف روزانه، با این جنبه از کهن الگوی هستیایی در رابطه قرار می گیرد.
گرایش به انجام جزئیات خانه داری، فعالیتی بسیار مشابه با مراقبه کردن است. اگر زن هستیایی قلم خوبی داشته باشد و بتواند روند درونی خودیابی را از طریق انجام فعالیت های روزانه، به نگارش درآورد، می تواند کتابی در باب. “زن و هنر خانه نگاری” بنگارد. او وظایف خانه داری را انجام می دهد چون به خودی خود، برایش مهم اند، از انجام دادنشان لذت می برد.
از انجام این امور لذت می برد، درست مانند زنی که در مذهب خود، فعالیتی را “برای رضای خدا” انجام می دهگر هستیا، کهن الگوی اصلی زنی باشد، وقتی کارهایش را تمام کرد، دروناً حس خوبی خواهد داشت. در شرایط مشابه، آتنا از دستیابی به اهداف نظافت، حس رضایت دارد و آرتمیس از اینکه وظیفه خود را انجام داده، حالا می توانند بروند و به کارهای دیگر خود برسند.
وقتی هستیا حضور دارد، زن وظایف روزمره خود را به گونه ای انجام می دهد که انگار کلی وقت دارد. به ساعت نگاه نمی کند. چون نه کارش را طبق برنامه انجام می دهد و نه “در قالب زمان” در می آید. در نتیجه به قول یونانی ها زمان کایروسی ست، به این معنا که همراه و ذوب در زمان است. که از نظر روانشناختی، بسیار خوب است (تمامی فعالیت هایی که در آن گذر زمان حس نمی شوند.)
وقتی لباس ها را جدا کرده، و برای شستن می برد، ظزف ها را می شوید، گردگیری می کند و هیچ عجله ای ندارد، در تمام این فعالیت ها، آرامش از وجودش جاریست.
نگهبانان آتش، آدم های پشت صحنه اند و گمنام. توجه کسی را به خود جلب نمی کنند، شخصیت های مشهور و خبرسازی هم نمی شوند.
نگهبان آتش معابد
کهن الگوی هستیایی در جوامع مذهبی، مخصوصاً جوامعی که سکوت را پاس می دارند، امکان شکوفا شدن بیشتری دارد. دستورات مذهبی کلیسای کاتولیک و مذاهب شرقی که دستور کار مراقبه ای دارند، شرایط خوبی را برای زنان هستیایی فراهم می سازند.
دوشیزگان وستایی و راهبه ها از کهن الگوی هستیایی تأسی می جویند. زنان جوانی که وارد صومعه و دیر می شدند، تمامی هویت پیشین خود را کنار می نهادند، نام کوچکشان تغییر می کرد و از اسم فامیل شان نیز دیگر استفاده نمی کردند. لباس های یک شکل می پوشیدند و برای “بی خود” شدن تلاش کرده و خواسته های خود را به کناری می گذاردند، خود را در خدمت مذهب قرار می دادند.
حالا که بیشتر غربی ها، مذاهب شرقی را جذاب یافته اند، می توان زنان هستیایی را به همان تعداد در آشرام زیاد دید که در صومعه ها. دعا کردن و یا مراقبه کردن، هر دو شیوه های تمرکز بر درون هستند. تمرکز ثانویه بر جامعه هدف (خانه یا صومعه) گرچه از اهمیت کمتری برخوردار است اما به نوعی خود یک نوع عبادت است.
بیشتر هستیاهای خدمتگزار در صومعه ها، زنانی گمنام اند که بدون هیاهو در مراسم عبادی روزانه و مناسک خانه داری جوامع مذهبی خود فعالیت می کنند. خوب است توجه داشته باشیم که زنان عضو این جوامع، ترکیبی ازهستیا با دیگر کهن الگوهای قدرتمند را به نمایش می گذارند. مثلاً سنت ترزای آویلایی، عارفی ست که او را به واسطه نوشته های پرشور و جذبه اش می شناسیم، که ترکیبی از هستیا و آفرودیت را به نمایش می گذارد.
جایزه صلح نوبل به مادر ترزایی تعلق گرفت که ترکیبی از هستیا و دیمیتر داشت. مادران روحانی ارشدی که انگیزش معنوی دارند، رهبران اثرگذاری هستند که ویژگی های آتنا را همراه با هستیا دارند.
جنبه هایی توأمان خانه و معبد هستیایی را، هنگامی شاهدیم که در خانه مناسک مذهبی مستمر اجرا می گردد.مثلاً هنگامی که زن هستیایی کلیمی مشغول آماده سازی شام فصح است. هنگام چیدن میز با همه جزئیات طاقت فرسای آن، حضور آرامش بخش زن هستیایی را شاهدیم.
پیر خردمند
هستیا، مسن ترین خواهر نسل اول المپی ها و خاله و عمه بزرگ نسل دومی ها، مقام افتخاری والایی داشت. فراتر از کشمکش ها و بازی های اقوام خود قرار گرفته و از ایشان دوری نمود و به این ترتیب از درگیری عاطفی و آنی پرهیز می کرد. وقتی زنی از این کهن الگو تبعیت می کند، اتفاقات آن گونه ای که دیگران را برمی انگیزاند، بر وی تأثیری نمی نهد.
وقتی کهن الگوی درونی فردی هستیایی ست، زن نسبت به آدم ها، نتایج، موقعیت ها و قدرت وابستگی ندارد. همان گونه که هست، کامل است. مَنِ خود را دخالت نمی دهد چون هویت وی مهم نیست و به شرایط بیرونی تعلق ندارد در نتیجه توسط اتفاقات بیرونی مشعوف یا تباه نمی شود.
از امیال، رها و فارغ از اعمال و رنج ها، آزاد از هر دو دنیای درون و بیرون است. با این وجود، سرشار از حس امتنان همچون نوری سپید، استوار و پویاست.وارستگی هستیا باعث می شود تا ویژگی کهن الگوی “زن خردمند” برازنده اش باشد. شبیه به زن جاافتاده و پا به سنی است که تجارب فراوان خوب و بد را توأمان دارد و نه تنها روحش آسیب ندیده بلکه شخصیتی همچون فولاد آبدیده دارد.
ویژگی بارز کهن الگوی هستیا
توجه به درون، روشنگری معنوی و معنا
هستیا، کهن الگوی توجه به درون است. “مرکزیت استواری” که به فعالیت معنا می بخشد، مرجع درونی که به زن اجازه می دهذ تا در میانه تکالیف بیرونی، اختلافات یا روزمره ها و هیاهوهای هر روزه، پابرجا و استوار بماند. زنی که در شخصیت خود هستیا را داشته باشد، زندگی پرمعنایی دارد.
آتشدان مدور هستیا که آتشی درون آن روشن گردیده است، حکم ماندالا را دارد. ماندالا همان انگاره ای ست که در مراقبه شاهدیم و نمادی از تمامیت یا کل را دربردارد.
“خویشتن” همان وضعیتی ست که به هنگام فردیت و یگانگی احساسمی کنیم. حسی که انگار با همه آن چه در پیرامونمان است، در وحدت هستیم.
در این سطح معنوی، “اتصال” و “وصل” به گونه غریبی یکسان است. احساس می کنیم در ارتباط با مرکزیتی درونی قرار گرفته ایم که منبع سرشاری از گرمی و نور (استعاره ای که می توان آن را با خواص گرمابخشی و نوردهی آتشی معنوی، همسان دانست). این آتش به کسانی که در خانه خود دوست داریم، گرما می بخشد و ما را در ارتباط با کسانی قرار می دهد که از ما دورند.
آتش مقدس هستیایی، در آتشدان خانواده ها و معابد وجود داشت. کهن الگو و آتش، در واقع یکی هستند و خانواده ها را با خانواده ها، محله ها و شهرها و جوامع پیوند می دهد. هستیا، پیوندی ست که این وحدت و پیوند را میسر می سازد. هنگامی که این کهن الگو، محوریت روحانی و ارتباط با دیگران را فراهم می کند، تجلی خویشتن را شاهدیم.
چگونه کهن الگو یا آرکی تایپ را فعال کنیم
می توان هستیا را در خلوتگاه آرام و پرسکوت و ازطریق انجام صبورانه کارهای خانه یافت. در چنین شرایطی زن به طور کلی در آن غرق می شود و عجله ای برای نشان دادن ندارد، و از هماهنگی و نظم به وجود آمده، کمال لذت را می برد. حتی کسانی که اصلاً هستیایی نیستند هم ایامی این چنینی را که در تماس با هستیا بودند به خاطر می آورند. برای مثال روزی را که صرف تمیز کردن کمد لباس ها کرده و لباس های به درد نخور را از لباس های مناسب جدا کردند و در خلال این فعالیت، برخی از خاطرات و اتفاقات ناخوشایند و خوشایند را به یاد آورند. در انتهای کار، کمد لباس مرتب شده و احساس می کند که روزش را مفید سپری کرده است.
یا زنی که از خلال نگریستن به آلبوم عکس و مرتب کردن آنها، با هستیا ارتباط برقرار می کند.
زنانی که هستیایی نیستند، می توانند تصمیم بگیرند که وقتی را صرف بودن با “هستیا” کنند که بخش ژرف نگر، آرام و متمرکز درونشان است. به این منظور باید برایش وقت گذاشته و فضایی ایجاد کنند. مخصوصاً زنانی که تحت نفوذ کهن الگوهای دیگری هستند زندگیشان پر از فعالیت و روابط است و همیشه ازاینکه حتی یک لحظه هم وقت نمی کنند که به خود برسند، نالان اند.
دعوت از هستیا برای حضور در کارهای روزمره خانه داری، در شرایطی که اکثر اوقات حضورش بسیار کم رنگ است، نیازمند تلاش فرد به قرار گرفتن در نگرش هستیایی ست. پس از اینکه تصمیم به انجام کاری گرفته می شود، زن می بایست برای آن وقت کافی در نظر گیرد.
مثلاً، بردن لباس ها برای لباسشویی و بعد تا کردن و جا به جا کردن آنها، که برای بسیاری از زنان که شتاب می ورزند، کار حوصله بری ست. برای آنکه نگرشی هستیایی داشته باشیم، باید از زمانی که صرف انجام این تکلیف می کنیم، لذت ببریم و ذهنمان را آرام سازیم.
برای حضور هستیا، باید در هر زمان، فقط بر یک تکلیف متمرکز شده و آن را با آرامش انجام داد. فقط وقتی یک اتاق کاملاً تمیز شد، سراغ اتاق بعدی رفت. انگار که مراسم چای ژاپنی در حال انجام شدن است. در هر حرکتی از این مراسم، کمال آرامش رعایت می شود. فقط در این حالت است که آرامش جای آشفتگی های ذهن وراج را خواهد گرفت.
معیارهای در نظر گرفته شده، به خود زن بستگی دارد اما شیوه انجام آن، باید توأم با آرامش و حس حضور هستیایی باشد. او خدمتکار نیست که قرار باشد نیازها و معیارهای دیگران را در زمان مقرر انجام دهد، بلکه کهن الگویی دوشیزه است که هنگام انجام امور با شیوه درست، حضور خواهد یافت.
مراقبه کردن، باعث فعال شدن و قدرت بخشیدن به این کهن الگوی درون نگر و ژرف اندیش می شود. وقتی شروع به مراقبه کردن هر روزه می کنیم، حسی از تمامیت یافتگی و تمرکز می یابیم و از درون صلح و هماهنگی را احساس خواهیم کرد که خود نشان از حضور هستیا دارد.برخی زنان، هنگام حس حضور هستیا، شعر می گویند.
دوران کودکی زن هستیایی
هستیای خردسال، خیلی شبیه به پرسفون خردسال است. هر دو، دلنشین و بچه هایی “سر به راه و بی آزارند”. از “لجبازی های وحشیانه” ای که برخی از کودکان تا دو سالگی دارند، خبری نیست.
اما تفاوت آشکاری میان شخصیت های این دو وجود دارد.پرسفون از دیگران تأسی می جوید و مشتاق راضی کردن دیگران است. هستیا ممکن است کاری را که دیگران می خواهند انجام دهد و نقاب شاکی نبودن بزند، اما وقتی هم که به حال خودش می گذاریش، به خوبی خود را با شرایطی که دارد، سرگرم می سازد. هستیا کوچولو، خصلت آرامی و خود بسندگی را داراست.
اگر بلایی سر خودش بیاورد یا غمگین شود، به اتاقش می رود و جای خلوتی را پیدا می کند تت به تنهایی خود را آرام سازد، خود برای خود مادری می کند. گاهی دیگران که مجذوب خصوصیات وی شده اند، او را صاحب “روحی کهنسال” می خوانند که کنایه از دانایی یا آرامش اوست.
دخترک هستیایی، کمتر جلب توجه کرده و به ندرت واکنش شدید دیگران را باعث می شود. شاید وقتی که اتاقش را تمیز می کند، جایزه ای هم بگیرد. گاهی آن قدر در خود فرو می رود که باید او را به خانواده و دنیای بیرون فراخواند.
دوران جوانی و نوجوانی زن هستیایی
هستیایی نوجوان از هیجانات و التهاب های احساسی دوران بلوغ به دور است. در چنین شرایطی مانند کهن الگوی هستیاست که هرگز در هیچ ماجراجویی و جنگی که دیگر المپی ها شرکت می کردند، همراه نبود. در نتیجه ممکن است از نظر اجتماعی کنار گذاشته شود، چون به کناری می ایستد و به این دلیل که خودبسنده است.
شاید اگر جنبه های دیگر خود را پرورش دهد، دوستانی یافته و در مدرسه و فعالیت های اجتماعی، مشارکت کند. دوستانش، سکوت، آرامش و ثابت قدم بودنش را دوست دارند، گرچه گاهی از وی عصبانی می شوند که چرا مشارکتش اندک بوده و رقابت جو نیست و در نزاع بی طرف می ماند.
ممکن است هستیا در دوران بلوغ، اعتقادات مذهبی راسخ تری بیابد.
اگر بخواهد که دنبال اعتقاداتش رود، درگیر نزاع هایی با والدینش می شود. با اینکه برخی از خانواده های کاتولیک وقتی می بینند که دخترشان می خواهد راهبه شود، خوشحال می شوند اما بسیاری دیگر معتقدند که دیگر شورش را درآورده است.
اخیراً هستیایی ها به انواع و اقسام مذاهب شرقی رو آورده اند که از دهه ۱۹۷۰ باب روز شده اند. هنگامی که دختران هستیایی پا به آشرام ها می نهند و به زبان بیگانه نیایش می کنند، نام های جدید برمی گزینند، بسیاری از والدین واکنش های تندی نشان می دهند و به اشتباه گمان می کنند که می توانند به راستی جلویشان را بگیرند و ساکتشان کنند. اما دختران هستیایی در کمال اطمینان و یقین کاری را می کنند که می خواهند و طبق آرزوها و آمال والدینشان عمل نمی کنند.
وقتی زن هستیایی وارد دانشگاه می شود، از ناشناس باقی ماندن در دانشگاه های بزرگ خشنود است. زنی با روح هستیایی، بعید است که در رفتن به دانشگاه، دلیلی شخصی همچون چالش های هوشمندانه یا یافتن شوهر، یا متخصص شدن در یک حیطه داشته باشد، دغدغه اش اینها نیست. برای اینکه اینها را بخواهد، باید کهن الگوهای دیگری حضور داشته باشند. بیشتر زنان هستیایی که وارد دانشگاه می شوند، این کار را یا به خاطر حضورداشتن کهن الگوهای دیگر انجام می دهند یا اینکه اطرافیانشان چنین انتظاری دارند.
دوران میان سالی زن هستیایی
به نظر می رسد زن هستیایی وقتی پا به میان سالی می نهد، دیگر همه چیز زندگیش سر جای خود قرار گرفته است. اگر ازدواج کرده باشد، حالا کدبانویی ست که در متن نقش مورد علاقه خود جای گرفته است. اگر ازدواج نکرده باشد، گر چه “پیر دختر” شده اما اهمیتی نمی دهد و به دنبال یافتن مردی برای خود نیست. اگر مشغول به کار در یک دفتر باشد یا در یک صومعه یا آشرام زندگی کند، بخش جدایی ناپذیر آن شده و نقش مهم خود را بر عهده دارد.
ممکن است زن هستیایی در دوران میان سالی وارد صومعه و آشرام شده، تغییر نام دهد و خود را وقف مسیر معنوی خاصی کند.برای خود او این امری طبیعی ست، همیشه به آن اعتقادی قلبی داشته و حالا فقط دارد آن را عمقی تر پی می گیرد اما از نظر خویشان، چنین تصمیمی غیرمترقبه است چون هستیای کم حرف، هرگز درباره این بعد از زندگیش حرفی نمی زده است.
دوران کهنسالی زن هستیایی
همیشه می توان در زن هستیایی، ردپایی از باتجربگی و خردمندی را دید. او توان پیر شدن ولی در عین حال، باشکوه و متین باقی ماندن را دارد. می تواند به راحتی به تنها زندگی کردن خود ادامه دهد که احتمالاً پیش از آن هم به همین منوال بوده است.
شاید همان گونه که در حالت اسطوره ای، نقش عمه و خاله را داشته، در زندگی زمینی هم، برای اعضای خانواده، هر وقت که به وجودش نیاز داشتند، همین نقش را ایفا کند.
بیوه شدن و آشیانه خالی، دو بحران اصلی ست که زنان سنتی با آن مواجه می شوند. با اینکه زنان هستیایی اکثراً هم همسرند و هم مادر اما شخصاً نیاز جدی و عمیقی به ایفای این دو نقش ندارند. در نتیجه از دست دادن این نقش ها، آن گونه که برای زن هرایی یا دیمیتری تأثیرگذار است، در رابطه با زن هستیایی، مایه افسردگی نیست.
کنار آمدن با دنیای بیرونی برای زن هستیایی دشوار است.اگر به واسطه طلاق یا بیوگی ، دیگر نتواند نقش کدبانویی خود را انجام دهد و آمادگی مالی مواجهه با چنین ایامی را نداشته باشد، بعید است که بتوانیم گلیم خود را در این دنیای مادی پر رقابت، ازآب بیرون بکشد، و احتمالاً به جمع بزرگواران بی بضاعت خواهد پیوست.
زن هستیایی کهنسال، ممکن است در خانه سالمندان زندگی کرده و یا مواجب گیر سازمان های حمایت از نیازمندان شود اما همچنان روح قدرتمند خود را حفظ می کند. معمولاً سالهای واپسین را بدون آنکه حسرت به دل زندگی بوده و یا از مرگ بترسد، در انزوا و به تنهایی زندگی می کند.
وضعیت شغلی زن هستیایی
محیط های کاری پررقابت، برای زنان هستیایی جذابیت چندانی ندارند. زن هستیایی فاقد جاه طلبی و نام و شهرت خواهی است. دلش نمی خواهد در چشم باشد. برای قدرت، ارج و اعتباری قائل نبوده و برای فراتر از دیگران قرار گرفتن، نقشه نمی کشد.
در نتیجه، زن هستیایی خواهان انجام امور ساده محل کار است، طوری که دیده نشود. او به قدری این وظایف را در دفتر، خوب انجام می دهد که حکم “یک جواهر” را می یابد که به طور خودکار و بی سروصدا کارش را انجام می دهد و وارد حرف و گپ ها و سیاست بازی های محل کار نمی شود، حرف گوش کن است و فضای گرمی را ایجاد می کند. زن هستیایی از قهوه دادن و پذیرایی کردن خوشش می آید و حضورش در محل کار، کاملاً محسوس است.
زن هستیایی در حیطه تخصصی خود، خوش می درخشد. اگر لازمه آن شغل، پایداری و صبر باشد مثلاً برای عکاسی، زن هستیایی ایده آل است، چون نوعی “نگاه به درون” در چشمانش موج می زند، درست مثل گربه ای غرق در درون خود، که نگاهی به محیط اطراف خود می اندازد.
ضمناً بسیاری از زنان هستیایی، به خاطر صبر و پایداری شان مدل های عکاسی خوبی می شوند چون برای شکار لحظه مناسب و ارزشمند، می بایست صبور باشی. ممکن است هستیا همکاری خوبی با دیگر بخش های زنانه داشته باشد. مثلاً بهترین معلم های مهدکودک ها، تلفیقی از زنان دیمیتری و هستیایی اند.
اطرافیان چنین زنی معتقدند که او فضای دنج و منظمی گرداگرد خود درست می کند، هیچ وقت آشفته حال نمی شود. شاید این آرامشبه بچه ها هم سرایت کند. نمی دانیم چگونه، اما این را می بینیم که اتاق لبریز از بچه های پر سر و صدایی ست که از سر و کول هم بالا می روند اما او فضا را سرزنده و گرم کرده و بچه ها مشغول بازی و خوشی اند. هرگز عجله ای در کارش نیست، همه توجهش را به کار می دهد.
یکی را در آغوش می گیرد و بازی یا کتابی را پیشنهاد می دهد و بچه ها را سر جایشان نگه می دارد.
روابط زن هستیایی
- ارتباط با زنان
- ارتباط با مردان
- ارتباط جنسی
- ازدواج
- هستیا و هرمس؛ دو وجه کهن الگویی
- فرزندان
ارتباط هستیا با زنان
زن هستیایی، اغلب چند دوست خوب دارد که هر از گاهی از بودن با وی لذت می برند. به احتمال زیاد، زنانی که با زنان هستیایی دوست هستند، شخصاً خود نیز ویژگی های هستیایی دارند و ویژگی های درونی خود را در دوست هستیایی خود تجسم یافته می بینند.
زن هستیایی در دوره های زنانه ای که به غیبت می پردازند، شرکت نمی کند. از گروه های روشنفکر نمایانه و آنهایی که بحث سیاسی می کنند هم خوشش نمی آید.
شنونده ای صبور و گل سرسبد جمع دوستان است و محفل را گرم می سازد.
ارتباط هستیا با مردان
زنان هستیایی مردانی را به خود جذب می کنند که خواهان زن آرام و ساکت اند، زنی که پرخاشگر نباشد و خودکفا باشد. چنین مردانی برای خود نقش مرد سنتی قائل اند. کسی که رئیس خانه است و نان آور خانه. مردانی که زن طناز می خواهند یا زنی می خواهند که برایشان مادری کند و دلگرمشان سازد، نباید زن هستیایی بگیرند و باید شانس خود را در جای دیگری بجویند.
معمولاً زنان هستیایی، مردانی را به خود جذب می کنند که برای زنان دو نوع نقش “مقدس” یا “فاسد” قائل اند.این گونه مردان، زنان بدون تجربه جنسی را “خوب” می دانند، زنانی که علاقه ای به رابطه جنسی ندارند و در نتیجه “پاکدامن” هستند.
زنانی که ارتباط خوبی با مردان دارند را “بد” و “فاسد” می خوانند. این گونه مردان با زنان دسته اول ازدواج کرده و با زنان گروه دوم ارتباط خارج از چارچوب ازدواج برقرار می کنند. ازدواج با چنین مردی باعث می شود تا زن هستیایی، رابطه جنسی پرشوری نداشته باشد، چون همسرش دنبال چنین ارتباطی نیست.
بسیاری از ازدواج های سنتی، توسط مردان هرمسی تاجر دائم السفر پرمشغله صورت می پذیرد که همسری هستیایی اختیار می کنند، تا آتش خانه را روشن نگه دارد.
چنین ترکیبی اغلب برای هر دو طرف مناسب حال است. هر یک از طرفین چنین ارتباطی که در آن هر کدام فردیت خود را حفظ می کنند، سود زیادی به دست
می آورند. شوهر، وقتی می داند که زنش به خوبی از پس همه چیز برمی آید و دیگر کاری باقی نمانده تا او انجام دهد و همیشه فضای خانه ای پر صلح و صفا را برای وی فراهم می سازد تا او بتواند با گرفتاری های دنیای بیرونی سر و کله بزند و از اینکه دیگر دغدغه خانه را ندارد، بسیار خرسند است. او از روحیه مستقل و آزاد و در عین حال خانگی همسرش خوشش می آید.
در عوض، زن هم ازاینکه اختیاردار سر و سامان دادن به امور خانه، طبق دلخواه خود بوده و دغدغه مسائل مالی خانواده را ندارند و می تواند فضای خانه را به دلخواه خود اداره کرده و غذاهای خوب خود را تدارک ببیند، مشعوف است. شوهر هرمسی اش ذاتی دائم الحرکت دارد و چون باید قراردادهای جدید کاری ببندد و یا زیاد کار کند، خیابان های جدیدی بسازد و مذاکرات مهمی داشته باشد، از زن هرایی خوشش نمی آید و به زن آتنایی که می تواند در اجرای کارها کمکش کند، نیازی ندارد. در نتیجه لازم نیست همسری همراه در سفرهای کاری یا میهمانی های حرفه ای به همراه داشته باشد و از زن هستیایی خود، کاملاً راضی ست.
همسر هستیایی ترجیح می دهد در خانه بماند و فضا را مناسب بازگشت همسرش از سرکار سازد، غذایی تهیه کند، و هنگامی که همسر برونگرایش، بیرون از خانه فعال است، پشت صحنه بماند. او اجازه می دهد شوهرش هدایت امور را بر عهده داشته باشد. زن ساعت های زیادی را صرف ترتیب دادن و برگزاری میهمانی شب مطلوب برای شوهرش می کند، در حالی که کسی متوجه و قدردان این همه زحمت او نیست.
ارتباط جنسی
وقتی زنی کهن الگوی اصلی اش هستیایی ست، به رابطه جنسی بها نمی دهد. جالب اینجاست که حتی وقتی به ارگاسم می رسد، باز هم همین نظر را دارد.
زنان هستیایی در رابطه جنسی منعطف و پذیرا هستند. یکی از مردان به همسرش گفته بود که مایل است فقط ماهی یا دو ماهی یک بار رابطه جنسی داشته باشند.
زن هستیایی پذیرفته بود، اگر پیش می آمد راضی بود و اگر هم پیش نمی آمد اصلاً به آن فکر نمی کرد.در خلال عشق ورزی، آفرودیت حضور می یابد و بعد از آن دیگر خبری از او نیست.از نظر هستیایی فاقد شور جنسی، رابطه جنسی “تجربه ای خوب، گرم و مطبوع ” است که دلش می خواهد برای همسرش مهیا سازد.
ازدواج
زن هستیایی در قالب سنتی ” همسر خوب” می گنجد. به خوبی از پس کارهای منزل برمی آید. نه دنبال جاه طلبی های شخصی خود است و نه برای همسرش.
اهل نق نق کردن هم نیست. اهل عشوه و طنازی و خیانت هم نیست. گرچه به اندازه ی هرا به خیانت کردن همسرش بها نمی دهد اما مانند او به ازدواجش وفادار باقی می ماند، مگر آنکه آفرودیت، راهی به درونش بیابد.
همسر هستیایی، ظاهراً زن وابسته ای به نظر می رسد که به خوبی نقش سنتی خود را ایفا می کند. اما این طور نیست، چون محمل کنترل وی درونی ست. بخشی از وی، همچنان کهن الگویی دوشیزه و متکی به خود است و نیاز به مرد ندارد، تا از نظر عاطفی اغنا شود. بدون مرد، زندگی متفاوتی خواهد داشت اما بی معنا و بی هدف نخواهد بود.
شرح وظایف زنان متأهل سنتی، بسته به اینکه کدام کهن الگو فعال باشد، با یکدیگر فرق دارد. هرا بر نقش “زن” تأکید دارد، دیمیتر بر جنبه “مادر” ی ، آتنا بر “مدیریت با نظم و ترتیب” تأکید دارد اما هستیا، کدبانویی را بر همه ترجیح می دهد.
هستیا و هرمس
دو وجه کهن الگوییستون و دایره حلقوی شکل، نمادهای دو اصل مردانه و زنانه اند. در یونان باستان، ستون همان “هرم” بود که بیرون از خانه ها برپا می شد و نماد هرمس بود، در حالی که آتشدان داخل خانه ها، نماد هستیا بود.
در هندوستان و دیگر نقاط مشرق زمین، ستون و حلقه با یکدیگر “جفت” می شوند، ستون برپا داشته، داخل حلقه نماد زنانه می شود. در این کشورها، حلقه و ستون با یکدیگر جفت می شوند، در حالی که در یونان و روم، این دو نماد هرمسو هستیا، گرچه به هم مربوطند اما جدا از یکدیگر قرار می گیرند. برای تأکید بیشتر بر این جدایی، اذعان می شود که هستیا دوشیزه ی ابدی ست که هرگز به او راهی نیست.
او عمه محترم سالخورده هرمس، جوان ترین المپی ست، غیرممکن ترین وحدت.از دوران یونان باستان، فرهنگ غرب میان نیروهای نرینه و مادینه، ذهن و جسم، منطق و عشق، فاعل و مفعول، خط کشی کرده است و در تمامی این موارد، برای شق اول، ارج و اعتبار قائل گردیده است.
هنگامی که هستیا و هرمس،هر دو در خانه ها و معابد مورد ستایش و اعتبار قرار داشتند، اعتبار و ارزش هستیا به مراتب بیشتر بود. اما بعدها، هستیا بی ارزش گردیده و فراموش شده، آتش مقدس، دیگر شعله ور نیست و آن چه هم که هست، دیگر محترم نیست.
در دورانی که ارزش های زنانه هستیایی فراموش شده و دیگر افتخاری محسوب نمی شوند، اهمیت ژرف نگری، بازگشت به درون و یافتن معنا و صلح و آرامش و ارج نهادن به خانواده به منزله منبع گرمی کاهش یافته و حتی گم می شود. علاوه بر این، حس بنیادین پیوند با دیگران، فراموش می گردد، همان طور که گسستن پیوند میان شهروندان یک شهر، کشورو حتی کره زمین را شاهدیم.
فرزندان
زن هستیایی، مخصوصاً اگر در روانش دیمیتر هم حاضر باشد، مادری عالی می شود. وقتی به درون خود می رود، اندکی فاصله می گیرد و مهر و محبتش جنبه ای دور و غیرشخصی می یابد. معمولاً توجه مهرآمیز و پذیرایی نسبت به فرزندانش دارد. جاه طلب نبوده و اجازه می دهد بچه ها خودشان باشند.
مراقبت خوبی از بچه ها به عمل می آورد و صد البته، محیط خانه ی گرم و امنی را فراهم می سازد. بچه های هستیا نیازی به تقابل و قانون شکنی ندارند. وقتی هم که بزرگ می شوند و برای درمان می آیند ازبابت مادران خود، مشکلات روانی حادی پیدا نکرده اند.
او نمی تواند رقابت جویی و معاشرت اجتماعی را به فرزندانش آموزش دهد، راههای پیشرفت حرفه ای را هم همین طور. چون در این موارد، شخصاً توانمند نیست.
مسیر رشدی زن هستیایی
مشکلات زن هستیایی هنگامی آشکار می شوند که خلوت دنج خانه یا معبد را رها می کند و می خواهد راهی را در دنیا برای خود بگشاید. به عنوان یک فرد درونگرا وقتی با تعجیل و رقابت جویی دیگران مواجه می شود، احساس نابسندگی و پرت بودن از ماجرا می کند مگر آنکه دیگر جنبه های شخصیتی خود را ارتقاء دهد.
نقاب اجتماعی درخور
روزگاری واژه پرسونا به منزله نقاب هایی بود که بر چهره می زدند تا شناخته نشوند.در روانشناسی یونگی پرسونا به منزله نقابی ست که فرد برای سازگاری اجتماعی بر چهره می زند تا بتواند در دنیا ایفای نقشی را بر عهده گیرد. راهی ست برای آنکه خود را به دیگران عرضه کرده و به آن شکل و شمایل نشان دهیم.
کسی که نقاب کارآمدی دارد همچون زنی ست که ازمیان کمد لباس خود، لباسی را متناسب با شرایط بیرونی و سن و سال و شخصیت خود برداشته و برای پوشیدن انتخاب می کند. شیوه رفتار، گویش و تعامل ما با دیگران و چگونگی بازشناسی مان از میان تمامی این نقش ها، همگی بخش هایی از همین پرسونا هستند.
زن هستیایی ذاتاً علاقه ای به نقاب ندارد. برایش مهم نیست که دیگری چه کسی است و چه نقابی بر چهره زده است و خودش چه نوع نقابی بر چهره بزند تا تأثیر خوبی از خود ارائه دهد. اما به هر حال، اگر نخواهد که خواهر روحانی شود و اگر بخواهد از صومعه به در آید، آن وقت مجبور به تعامل کردن با دیگران و سلام و علیک با دیگران و معرفی کردن خود و خلاصه همان اموری ست که در این فرهنک پررقابت، دیگران انجام می دهند.
برایش اینها آسان نیست و باید که یادشان بگیرد. اغلب طی کردن این مراحل برایش دردناک است. با بودن در گردهمایی های بزرگ احساس نابسندگی، تابلو بودن، خجالت و برهنگی می کند، نقاب خود را نابسنده می شمارد و فکر می کند، “هیچ چیز بر تن ندارد.” این برهنگی در خواب های شبانه اش هم هست. گاهی پریشان خاطرش می سازد. اول اینکه می بیند، چیزی بر تن ندارد.
گاهی این رویاها به گونه استعاری به وی هشدار می دهند که خود را بیش از حد نمایان کرده است. آن هم در مقابل کسانی که در شرایطی مشابه، خود را با نقاب می پوشانند.
زن هستیایی که در مصاحبه شغلی یا ارزیابی حرفه ای حاضر می شود، باید آگاهانه نقابی بر چهره زند، و برای دست و پا کردن رزومه کاری به درستی دقت کند.
لازم است تصویری مطلوب از “کیستی” متناسب با شرایط خاص ارائه دهد و باید چندین نقاب دیگر هم در آستین داشته باشد و امتحانشان کند تا بالاخره آن نقابیرا که به قدر کافی “پوشش” متناسب با اوست بیابد.
جرأت ورزی با کمک آرتمیس، آتنا و آنیموس
زن هستیایی علاوه بر نقاب ، به توانایی جرأت ورزی نیاز دارد، باید جنبه فعالی در شخصیت خود داشته باشد، تا وقتی که در تعامل با دیگران قرار می گیرد، در دنیای بیرونی از وی مراقبت به عمل آورد. کهن الگو هستیا، دنبال قدرت نبود و برای دستیابی به سیب های طلایی دست به رقابت نزد، از ارتباطات کنار کشید، از مردان المپی دوری گزید، پشت صحنه ی نبرد تروا هم نبود و در صدد حمایت، نجات، تنبیه و حتی کمک کردن به هیچ انسان میرایی برنیامد.
برخلاف کهن الگوی هستیا، زن هستیایی مجبور است در میان مردم باشد. می بایست به ورای دیوار خانه و معبد رود، آمادگی چنین تجاربی را ندارد مگر آنکه بخش های دیگری از روانش کمکش کنند تا فعال، با تجربه و با دل و جرأت شود.
آرتمیس و آتنا ، کهن الگوی زنان فعال اند و می توانند کمکش کنند تا این مهارت ها را کسب کند، آنیموس(روان مردانه ی زنان) که همان بخش مردانه شخصیت اوست نیزمی تواند کمک حالش باشد.
ویژگی های آرتمیسی و آتنایی را می توان برانگیخت، اگر در فعالیت های رقابت جویانه، اردوهای تابستانی، گروه های زنانه، ورزشی های تیمی مدرسه شرکت کند، دختری که از نظر کهن الگویی هستیایی است، خیلی زود در زندگیش می فهمد که باید در میان مردم باشد و ازسطح توقعات هستیایی خود فراتر رود. به این منظور می تواند کهن الگوهای دیگر را در خود بیدار کرده و پرورششان دهد. در نتیجه، می تواند با ویژگی های آرتمیسی_آتنایی در شخصیت خود همکاری کند.
زن هستیایی ممکن است احساس کند که بخش زنانه، خانه دار، آرام و هستیایی درونش تحت تأثیر تجارب بیرونی قرار نمی گیرد. ممکن است احساس کند که در عوض، ضمن فرآیند سازگاری یافتن با دنیای اجتماعی پررقابت، نگرش مردانه یا همان آنیموس را در خود پرورش داده است. یک آنیموس خوب پرورش یافته، می تواند همچون مردی درونی باشد که به محض نیاز به جرأت ورزی و سخن گفتن، حاضر و آماده است. به هر حال، هر چه قدر هم که این آنیموس قَدَر قدرت باشد، اما زن او را “بیگانه” خوانده است.
ارتباط زن هستیایی با آنیموس درونش، غالباً رابطه ای هستیایی_هرمسی ست. درست همان جایگاهی را دارد که در خانه های یونانی شاهدیم.هستیا در مرکز خانه ها حکم آتشدان را داشت و هرم یا ستون بیرون از در خانه، حکم هرمس را. هرمس خدای نگهبان درگاه خانه و یاور مسافران بود.
هنگامی هم که هستیا و هرمس بیانگربخش های درونی یک زن باشند، هستیا می تواند شیوه و راهی پنهان و درونی برای بودن باشد، و آنیموس هرمسی درونش، راهی مؤثر برای زیستن در دنیای بیرونی فراهم سازد.
زنی که احساس می کند آنیموس هرمسی درونش، در رابطه با جهان بیرونی فعال است، این حس را دارد که جلوه مردانه ای در اختیار دارد که می تواند به کمک آن، راه خود را در دنیای بیرونی باز کند، و باکمک آن، با دل و جرأت و خوش سر و زبان باشد. آنیموس وظیفه دیگری هم دارد. اینکه مراقب و حافظ دنیای خصوص و درونی وی باشد و مزاحمین ناخواسته را بیرون کند.
هستیا با کمک یک آنیموس هرمسی، می تواند در شرایط پررقابت، کاملاً مراقب خود بوده و توانمند عمل کند. به هر حال، وقتی قرار باشد آنیموس نقش بخش جرأت ورز زن را ایفا کند، همیشه هم در دسترس نیست. مثلاً زن گوشی را برمی دارد تا جواب تلفن را دهد و فکر می کند دوستش زنگ زده اما در عوض صدای یک فروشنده را می شنود که با پررویی و بی ادبی تمام سوالات خصوصی بسیاری از وی می کند و شاید هم ازطرف مؤسسه خیریه ای ست که برای دریافت کمک مالی و یا انجام کار داوطلبانه به وی فشار می آورد. در شرایطی که آنیموس ازقبل آمادگی نداشته و در نتیجه حضور ندارد، زن هستیایی غافلگیر می شود.
سوزان گریفن، برنده جایزه ای در بخش شعر و نویسندگی و نویسنده کتاب زن و طبیعت، متوجه شد که پیوند درونی شخصیت وی هستیایی_هرمسی است. در خانه حضوری نرم و آرام دارد و هستیای وجودش، بودن در آشپزخانه را دوست دارد و خانه را مثل بهشت می کند. این بخش بسیار شخصی سوزان گریفن، در تضاد کامل با حرفه نویسندگی و ویراستاری وی قرار دارد که نیازمند ویژگی های فصاحت، سریع العمل بودن و سیاستمداری ست، که در اصطلاح آن را “کیمیاگر” می خوانند، هم اویی که هم با خودش است و هم در عین حال رهگذر.
اگر با هستیا همانندسازی کنیم
“هستیایی” زیستن، به معنی خودبسندگی، گمنامی و محو بودن است، فضایی که محوریت اصلی را در خانواده داراست. بسیاری اززنان می دانند چنین نقش پشت صحنه ای به چه معناست. معمولاً دیگران قدر چنین کسانی را نمی دانند، در حالی که خودشان عواطف خود را دخیل نمی دهند. یک زن هستیایی، شخصیتاً فاقد جرأت ورزی است. حتی ازاینکه دیگران قدردان او نیستند، گله و شکایتی هم نمی کند.
کارهای خانه می تواند مرجعی ازشادابی و نشاط را برایش فراهم سازد و وقتی می بیند همه زحمتی که کشیده، ظرف مدت کوتاهی به هم ریخته شده، احساس پوچی می کند. زن هستیایی کدبانوی نگهبان آتش، وقتی می بیند تلاش هایش از نظر دیگران بی ارزش و معناست، از پای درمی آید.
همانندسازی با هستیای از نظر عاطفی دور از دسترس، باعث می شود تا عواطف و احساسات خود را مستقیماً ابراز نکند. زن هستیایی عشق و توجه نسبت به دیگران را به طور غیرمستقیم و ازطریق عمل ابراز می کند. این گفته خردمندانه که “آب های آرام، عمیق اند” ، وصف الحال عواطف عمیق هستیایی درون گراست که سطحی نیست. چون زن هستیایی ابرازگر نیست.
اطرافیان نزدیک و مهم زندگیش ازاینکه برایش مهم اند و دوستشان دارد، بی خبراند. خلوتی که هستیا آن را گرامی می دارد، ممکن است به انزوا بدل شود چون اطرافیانش درکی از آن ندارند و شاید او را به حال خود رها کنند.
دردناک است وقتی که مردی می خواهد عاشق هستیا باشد و هستیا هم عاشق اوست اما مرد هیچ وقت نمی تواند از این موضوع باخبر شود. گرمی اش، آن قدر غیرشخصی و دور از دسترس است که هرگز به کلام درنیامده و آغوشی هم در میان نخواهد بود، مخصوصاً کسانی که بسیار دوستشان دارد. برای فراتر رفتن از هستیا، زن می بایست ابراز احساسات کردن را بیاموزد، تا کسانی که برایش مهم هستند، از ماجرا مطلع شوند.
مشکلات روانی زن هستیایی
هستیا به عنوان کهن الگوی خود درون، فاقد منفی بودن است. در نتیجه تعجبی ندارد که به طور بالقوه، علائمی از مشکلات روانی رایج را نداشته باشد. نه با خدایان و نه با انسان های میرا چالشی ندارد. و از آنجایی که از هر دو فاصله می گیرد، تنها و منزوی ست.
به هر حال، اساسی ترین مشکلات زن هستیایی، به فقدان هایش مربوط می شود نه به آنچه که دارد. از میان تمامی خدایان و کهن الگوها المپی، تنها کسی ست که مشابه کاملاً انسانی ندارد. تنها کهن الگویی ست که نه انگاره ای از وی رسم گردیده و نه نقاب شخصیتی دارد. درگیری عاطفی پیدا نکرده، با کسی هم تعارض و درگیری ندارد. در نتیجه، تجربه و مهارتی هم در این حیطه ها نداشته است.
خلاصه ای از ویژگی های این کهن الگو
-
کهن الگوی کانون خانوادگی
-
آتش روشن
-
گرمابخش
-
دوشیزه ارجمند
-
قابل ستایش
-
مراقبه گر
-
معنوی
-
خودآگاهی
-
گمنام
-
محوریت در خانه و معابد
-
درون نگر
-
درون گرا
-
شهودی
-
گوشه نشین
-
خانه دار
-
کدبانو
-
آدم پشت صحنه
-
متمرکز بر درون
-
آرامش بخش
-
عدم وابستگی به آدم ها
-
وارستگی
-
زن خردمند
-
دانا
-
روشنگر معنوی
-
خاله و عمه و دوشیزه
84 Responses
احسنت به تیمتون و سازنده این مقاله
حرف نداشت این مقاله عالییی بود
چقدر زیبا گفتید واقعا مفید بود
بسیار لذت بخش بود برام مرسی که اینقدر مطالب قشنگ میگید دستتان درد نکنه
محشر بود من قطعا با دانستن این مطالب موفق میشوم
ایول😍👏
عالیییی
بخدا هستیا مثل همه منه باورم نمیشه شخصیتش مثل هم باشن 😍
واقعا خیلی درست گفتید مرسی که اینقدر مطالب قشنگ میگید دستتان درد نکنه واقعا
حرف های بسیار زیبا و دلنشین بود مطالب ممنون از شما
خیلی قشنگ بود مطالب ممنون از شما
شخصیت هستیا مرا شگفت انگیز کرد
حین خوندن لذت بردم واقعا محشر بود من قطعا با دانستن این مطالب موفق میشوم در سفر درونی خود
یدونه هستید شما مرسی ازتون تیم من حقیقی عالی هستید
بهترین هستید شما مرسی ازتون تیم من حقیقی
دوست داشتم این مقاله رد و منتظر مقاله های بعدی هستم
خیلی قشنگ نوشته شده بود
❤👏😍😍😍😍😍😍😍
عالی بود
این مقاله برای بسیاری از زنان ما و دختران ما بسیار مفید بوده و باعث روشنفکری،کد با نو، آرامش بخش ،عدم وابستگی به آدم ها،خود آگاهی و … میشود و شخصیت های هستیا بسیاری شگفت انگیز بود ادبی شک برای بهتر شدن رفتار های یاد گرفتن آن باعث پیشرفت من خواهد بود البته به نظرمن شاید بعضیا دوست نداشته باشن این طرز فکر را
کهن الگو ها بهترین مقاله هایی بود که نوشته شده و خوندن لذت بخش بود برام ممنون
بهترین مقاله بود که تا الان خوندم میتونم خیلی قشنگ و واضح درک کنم
دوست داشتم مرسی یدونه هستید
👏👏😍
حقیقت خیلی چیز ها در درون خود سفر کردن به وجود میایید و اشکار میسازد این مقاله خیلی کمکم میکنه در همه چیز مربوط به درونم آگاه تر باشم
منتظر مقاله های بعدی هستم از این مقاله لذت بردم واقعا محشر بود
یدونه هستید
به تمام معنا فوق العاده بود برای من مرسی ازتون تیم خفن و زیبا و قشنگ دارید
خیلی خیلی دوسش داشتم ممنون
ممنون از تیم بزرگ شما خیلی سپاس می گزارم برای پیشرفت خودم در زمینه شناخت خودم و این مقاله های خفنتون واقعا کمکم کرد
عالییی بود واقعا
این مقاله را وقتی خوندم زنداییم یادم افتاد که روشنفکر و شخصیت های هستیا را داره
👏👏👏❤بی نظیر
عالی بود
دوست داشتم بیشتر در مورد ایت مقاله بدونم و منتظر مقاله های بعدی هستم از این مقاله لذت بردم واقعا محشر بود
الگو های کهن بی شک یکی از بهترین مقاله های شما بوده و سفر به درون این شخصیت ها خیلی توجه من رو حل کرد
ممنون واسه این مقاله های با ارزشمند
خیلی قشنگ میگید دستتان درد نکنه
فوق العاده بود برای من مرسی
👏❤😍
این مقاله بی شکر یکی از بهترین مقاله ها بود پر از امید و روشنفکری
واقعا هم هستیا روشنگر معنوی بوده مثل بسیاری از ادمای الان که در اطرافم میبینم
😍😍😍❤👏عاالی
بی نظیرررر
تیمتون خیلی خفنه و همیشه من را در باره زندگی آگاه تر میسازه
مررسی واقعا فوقالعاده اید
واقعا از خوانشش لذت بردم مرسی
هستیا چقدر ویژگی های خاصی داره دیگر کهن الگو ها بسیاری از این دا ندارند
بهترین شمایید
ممنونم واقعا از تیم خفن من حقیقی
واقعا تمام مقاله های کهن الگو ها برام جالب هستند و مخصوصا کهن الگوی هستیا
واقعا من عاشق مقاله های که در مورد کهن الگو ها هستند ممنونم
من واقعاً از همه کارهای شما قدردانی می کنم
اگر افراد بیشتری مثل شما باشند دنیا مکان بهتری خواهد بود!😍
استادمن با شما یادگرفتم که چگونه زنده باشم و چگونه زندگی کنم ممنون ازشما🌸
سپاس فراوان🥰
چقدرخوبه این اطلاعاتو دراختیارمامیزارین برکت براتون💫🌼
لطفا بیشتر دراین رابطه توضیح دهید ممنون🙏
خداقوت مقاله جالبی بود نهایت استفاده را کردم😅
سپاس گزارم از تیم من حقیقی واقعا حرف ندارن👌🏻🌼
چقدرعالی توضیح دادین🥰
خسته نباشید😍✨
مقالتون بسیارعالی بود✨🦋
❤️😍
خیلی خوبه ممنونم
😍🤩👏
خیلی جالب بود نمیدونستم
چه جالب
ممنون بابت مقاله عالیتون
خیلی مفید بود
👏👏👏👏👏
ممنون بابت مقاله عالیتون خیلی خوب بود
عالی بود
خیلی خوب بود
خیلیم عالی
بسیار عالی ✅🫀
چه خوب بود ممنون✅
سلام
من به خانمی علاقه مندم که کهن الگوی غالبش هستیاست
راه کاری هست برای زنده کردن آفرودیت در ایشون
مسولیت من در کمک به ایشون برای جابه جایی صحیح بین کهن الگو ها چیه و چه طور باید به ایشون کمک کنم
سلام به شما🌻
داشتن کهن الگوی غالب هستیا مشکل نیست اما شاید برای شما که شریک عاطفی ایشون هستید مورد پسند نباشه پس این یک نقص یا اشکال نیست اما تعادل کهن الگوها و به رقص در اومدن هر کدوم از اینها در زندگی باعث تعادل میشه. اینکه در یک فرد بخواد هر چیزی تغییر کنه لازم هست که اول خود اون شخص تمایل داشته باشه، شما فقط میتونید در این مورد یعنی اعتراض نسبت به کهن الگوی غالب ایشون باهاشون صحبت و گفتگو کنید به خصوص در مورد دوست نداشتن این ویژگی ها و در صورتی که شریک عاطفی شما قصد تغییر این موضوع رو داشته باشه، آگاهی در مورد کهن الگوها میتونه بهش کمک کنه تا به تعادل برسه اما این تعادل هم به این معنا نیست که حتما و قطعا کهن الگوی شاخص ایشون تغییر کنه و در صورتی که خیلی این مسئله براتون سخت هستش شاید این شما و انتخابتون باشه که لازمه تغییر کند.
و لازم به ذکر هست که
اگر این خانم و هر فردی رو با ویژگی هایی که داره نمی پذیرید و مدام دنبال تغییر ویژگی های بارزش هستید پس پیشنهاد میشه مجددا عشق و دوست داشتن، نسبت بهش رو بررسی کنید و در مورد رابطه، آگاهی کسب کنید.
پیشنهاد میشه مقاله های رابطه رو مطالعه و بسته های سواد رابطه رو تهیه کنید.
و روی تعادل کهن الگوهای خودتون هم کار کنید.
با آرزوی بهترینها برای شما🙏
سلام وقتتون بخیر
ممنونم از مقاله ى خوبتون 🙏🏻🌱
یه مرد هم میتونه خصوصیات هستیایى داشته باشه؟
از کهن الگوهاى ایرانى ، کهن الگویى هست که به درون خودش بپردازه؟
سلام خدمت شما . بله هم مردان و هم زنان میتوانند از صفات کهن الگو های مردانه و زنانه درون خود داشته باشند.
پشنهاد میشود مقاله آنیما و آنیموس در سفر درونی را مطالعه بفرمایید. در مورد سوال دوم کهن الگو های ایرانی هم در اینده تحقیقیاتی صورت خواهد گرفت و مقاله در وب سایت قرار خواهد گرفت
ضمن عرض ادب از مقاله های خوبتون در مورد کهن الگوها. خیلی مشتاق بودم اطلاعاتی در مورد کهن الگوی بارزم کسب کنم. با خوندن این مقاله متوجه شدم من کاملن “هستیا” هستم. انگار تمام این مقاله خط به خطش خطاب به منه. عاااااالی بود و خیلی خوشحالم از پیداکردن کهن الگوم.
ممنون از مقاله ی خوبتون. متوجه شدم کهن الگوی شاخص من هستیاست.
یه سوال؛ میشه فردی کهن الگوی بارز و شاخصش هستیا باشه اما آفرودیت هم داشته باشه؟
بله همون طوری که توی مقاله ی همه چیز در مورد کهن الگوها گفته شده، ما تمام کهن الگوها رو داریم یعنی در هر فردی تمام آنها هست اما هر کدوم به تناسب موقعیت و عوامل دیگه در ما بارز می شوند و درجه بندی و رتبه پیدا
می کنند یعنی اگر کهن الگوی شاخص ما هستیاست به این معنی نیست که تغییر نمی کنه یا کل شخصیت ما رو فراگرفته یا نمی تونه در کنارش کهن الگوهای دیگه قرار بگیرن بلکه رشد در تعادل و رقص میان کهن الگوها در هر فرد در سفر درونی اش است. پیوند میان کهن الگوهاست که ما را از به یکپارچگی در سفرمان نزدیک می کند.