تغییر تله شکست

تغییر تله ی شکست

مقدمه

  • برای شکست هایی که در زندگی ام به وجود می آیند چه کار کنم؟
  • با شکست هایم چگونه مواجه شوم؟
  • اصلاً برای شکست هایی که می خورم، راهی وجود دارد؟
  • آیا شکست خوردن های من در هر حرفه ای که وارد می شوم، تمام می شوند؟
  • چگونه موفق شوم؟

و….

در این مقاله قصد داریم به مراحلی جهت تغییر تله ی شکست  بپردازیم.

 

  • مراحل تغییر تله ی شکست

1-صحت و سقم احساس شکست را بررسی کنید.

2-با کودک درون خود ارتباط برقرار کنید که کماکان احساس شکست می کند.

3-به کودک درون خود کمک کنید که چقدر نامنصفانه با او برخورد کرده اند.

4-استعدادها، توانایی ها و مهارت هایتان را برای دستیابی به موفقیت بشناسید.

اگر در مقایسه با همسن و سال های خود شکست خورده اید، این اقدامات را در پیش بگیرید؛

5-تلاش کنید الگوی تکراری شکست های خود را بشناسید.

6-زمانی که متوجه الگوی تکرار شکست شدید، طرحی نو برای تغییر این الگو در افکنید.

7-برای برطرف سازی تله ی زندگی شکست، “کارت آموزشی” یا “خلاصه ای مفید از مطالب درمان” تهیه کنید. طرح تغییر را گام به گام دنبال کنید.

8-از افرادیکه دوست شان دارید در فرآیند تغییر خود، کمک بگیرید.

توضیح مراحل تغییر تله ی زندگی شکست

1-صحت و سقم احساس شکست را بررسی کنید.

اولین کار این است که شکست خود را به بوته ی نقد و ارزیابی بگذارید. طبق تجارب ما، اکثر شما برای احساس شکست خود شواهد محکمی در دست دارید. در واقع در مقایسه با همسن و سال هایتان، فردی شکست خورده محسوب می شوید. اما گاهی اوقات درک شما از شکست ها چندان واقع بینانه نیست و شواهد محکم و مستدلی نیز برای شکست خود ندارید.

فهرستی از نام همکلاسی  و هم بازی های خود در مقاطع مختلف زندگی تهیه کنید. مطمئن شوید که در این فهرست شما ، همه نوع فردی قرار گرفته اند: متوسط، میانه حال، زرنگ، تنبل.

سپس بنویسید که هر کدام از آنها در جنبه های مختلف زندگی شان در حال حاضر چه قدر موفق اند؟ چقدر پیشرفت کرده اند؟چه قدر درآمد دارند؟ از لحاظ شغلی چه قدر پیشرفت کرده اند؟ آن گاه مشخص سازید که شما در مقایسه با آنها کجا هستید.

 

2-با کودک درون خود ارتباط برقرار کنید که کماکان احساس شکست می کند.

سعی کنید خاطره ی انتقادها، تحقیر شدن ها، مقایسه شدن ها، مایوس شدن ها را به یاد بیاورید. ممکن است این خاطره را افراد خانواده یا دوستان برای شما رقم زده باشند. با این کار، ریشه های تحولی شکل گیری تله ی زندگی تان را درک می کنید.

اگر در زندگی فعلی شما اتفاقی می افتد که تله ی زندگی شکست را فعال می کند، فرصتی برای تصویرسازی ذهنی این اتفاق به خودتان اختصاص بدهید. در جایی آرام و ساکت بنشینید. چشمان خود را ببندید. تا جای ممکن این اتفاق را به صورت دقیق و شفاف در ذهن خود مجسم کنید.

طوری تجسم کنید که احساس ها و عواطف شما نیز درگیر شوند، گو اینکه اتفاق همین الان در حال رخ دادن است. سپس ذهن خود را آرام بگذارید تا خاطره ای را به یاد شما بیاورد که همین احساس های فعلی را در شما دامن زده است. به خودتان سخت نگیرید. سعی نکنید خاطره ای از گذشته را به یاد بیاورید. ذهن خود را آرام بگذارید و اجازه بدهید که ذهنتان کار خودش را انجام بدهد.

تصویرسازی ذهنی به شما کمک می کند که ریشه های تحولی شکست را درک کنید. اگر چه الان سن و سالی از شما گذشته است اما کودک درون شما کماکان بیدار است.

 

3-به کودک درون خود کمک کنید تا پی ببرد که چه قدر نامنصفانه با او برخورد شده است.

اکثر اوقات وقتی به عنوان کودک احساس شکست می کنیم به این دلیل است که شرایط دیگران، ما را در مسیری نادلخواه انداخته است. بعضی از والدین آرزوهایی در سر  دارند که بچه هایشان را قربانی این آرزوها می کنند بدون اینکه به استعدادها و توانایی های بچه هایشان فکر کنند.

از نظر خودتان، شما چه توانایی ها و استعدادهایی دارید؟ آیا انتظارات و توقعات دیگران از شما واقع بینانه بود؟ در صورتی که دیگران توانایی شما را در جهت درست هدایت می کردند و به شما دلگرمی می دادند، چقدر پیشرفت می کردید؟

از دست کسانی که باعث شکست شما شدند، عصبانی باشید. تله ی زندگی شکست باعث خطور افکاری می شود که به ناامیدی و درماندگی شما دامن می زنند. به این افکار، جواب دندان شکن بدهید. به کسانی که تله ی زندگی شکست را سر راه شما قرار دادند، نامه بنویسید. یا با کمک تصویرسازی ذهنی، حرف دلتان را به این افراد بزنید.

در ذهنتان تصویری از فرد یا افراد دخیل در شکل گیری تله ی زندگی شکست، بسازید و احساس خودتان را به او بازگو کنید. بستگی به تصمیم شما دارد که می خواهید حرف دلتان را به او رو در رو بگویید یا در قالب تجسم. اگر تصمیم گرفتید که احساس های خودتان را به این افراد، رو در رو بگویید، اولاً باید مطمئن شوید که می توانید این کار را بکنید و ثانیاً باید امادگی این را داشته باشید که با واکنش های طرف مقابل کنار بیایید.

به احتمال زیاد این گونه افراد منکر حرف های شما می شوند و گاهی اوقات خود شما را متهم می کنند. انتظار نداشته باشید که طرف مقابل به اشتباهات خودش پی ببرد و احساس ندامت کند و رفتارش را با شما عوض نماید. اگر چنین اتفاقی بیفتد گاهی اوقات از سر ناچاری و برای جلوگیری از حرف های شما به این کار مبادرت ورزیده اند.

نکته ی مهم این است که با این گونه افراد طوری برخورد کنید که باعث لطمه خوردن عزت نفس شما نشود. آرامش و خونسردی خودتان را در روبه رو شدن با این افراد حفظ کنید.

حرف هایتان را خیلی ساده و خلاصه به طرف مقابل بگویید. اگر طرف مقابل خواست وارد بحث و جدل شود، بر سر حرف خود بایستید و کوتاه نیایید. دلیل تراشی های طرف مقابل را قبول نکنید.به او بگویید که حرف ها یا رفتارهایش چه احساسی را در شما پدید آورده اند و آرزو داشتید  چگونه با شما رفتار کنند.

اگر بتوانید با جراتمندی حرف های دلتان را به طرف مقابل بگویید، احساس خوبی خواهید داشت. چندان اهمیت ندارید که حتماً رو در رو حرف های دلتان را به این افراد بازگو کنید،

مهم این است که بتوانید حرف دلتان را بزنید چه در قالب برخورد رویارو چه با نوشتن نامه و چه با تصویرسازی ذهنی، در ذهن خود، صدایی قوی، محکم، جراتمند و مستدل بسازید تا بتوانید در مقابل صدای تله ی زندگی شکست، حرفی برای گفتن داشته باشید.

 

4-استعدادها، توانایی ها و مهارت هایتان را برای موفقیت بشناسید.

یک اصل مهم را به یاد داشته باشید: هوش انواع مختلفی دارد. هوشی که در مدرسه به کار می آید و باعث پیشرفت تحصیلی می شود تنها هوش ممکن نیست. روان شناسان به این نتیجه رسیده اند که هوش های مختلفی وجود دارد؛

هوش کلامی، هوش ریاضی، هوش فضایی و دیداری، هوش موسیقی، هوش جسمانی، هوش مکانیکی، هوش بین فردی. تمام این هوش ها در جایگاه خود ارزشمند هستند. نمی توان قضاوت درباره ی یک فرد را به هوش تحصیلی منوط کرد.

شما در چه زمینه هایی توانایی دارید؟ آیا در کاری استعداد ذاتی دارید؟ کدام یک از انواع هوش ها در شما نمود بیشتری دارند؟ آیا در زمینه ی خاصی، خلاق هستید؟ آیا روابط بین فردی خوبی دارید؟

آیا به خوبی می توانید احساس های دیگران را درک کنید؟ به ندرت پیش می اید که شخصی واقعاً بی استعداد یا بدون هیچ نقطه ی قوتی( کتاب چگونه نقاط قوت خود را شکوفا کنیم؟ نویسنده: مارکوس باکینگهام) باشد.

هر موفقیتی را که تا به حال به دست آورده اید، در ذهنتان مرور کنید. سعی کنید تا جای ممکن به موفقیت هایتان نگاه منصفانه ای داشته باشید. می دانیم که این کار برای شما دشوار است چون همان گونه که دیگران درباره ی شما منصفانه قضاوت نکرده اند، در حال حاضر برای شما سخت است که دیدی همه جانبه و منصفانه به خودتان و موفقیت هایتان داشته باشید.

شما شدیداً تمایل دارید موفقیت هایتان را بی ارزش کنید و شکست هایتان را پررنگ جلوه دهید. دست از این کار بردارید. بر جنبه های منفی وجودتان انگشت نگذارید و تا جای ممکن  به کارهایتان ارزش قائل  شوید.

شما نیاز به نگرشی دقیق و منصفانه دارید تا از چشم انداز این نگرش بتوانید استعدادهای خودتان را شکوفا سازید. نیک می دانیم که افراد موفق کسانی هستند که استعدادهای ذاتی شان را شناخته اند  و برای پرورش این استعدادها تلاش کرده اند.

فهرستی از استعدادها، توانایی ها، مهارت ها و موفقیت هایتان تهیه کنید. مخصوصاً استعدادهای ذاتی تان را بشناسید. هر روز این فهرست را مرور کنید تا به تله ی زندگی شکست یادآوری کنید که قضاوت هایش درباره ی شما چندان درست نیستند. از دوستان و آشنایان خود بخواهید که شما را در تکمیل این فهرست یاری کنند.

برای افرادی که درک و حس درستی از شکست ندارند، طی کردن مراحل چهارگانه کافی است. طی کردن این مراحل باعث تغییر در شیوه ی تفکر و احساس شما نسبت به خودتان می شود.

اما طی کردن این چهار مرحله در اکثر شما نمی تواند گره گشا باشد. چرا که اکثر افراد احساس و درک درستی از شکست ندارند. این چهار مرحله را طی می کنید اما با این حال احساس شکست کماکان دست از سر شما برنمی دارد و هنوز هم اعتقاد دارید که انسان محکوم به شکستی هستید.

می توانید توانایی ها و استعدادهای خودتان را بشناسید با افرادی که به شما آسیب زده اند حرف دلتان را بزنید و آنها را متوجه عواقب رفتارهایشان کنید و با کودک درونتان همدلی کنید و موفقیت هایی را که تا به حال به دست آورده اید، درست ارزیابی کنید. با اینکه همه ی این کارها را انجام داده اید، باز هم احساس شکست ممکن است دست از سر شما برندارد.

شما به تلاش و تمرین بیشتری نیاز دارید. مجبورید رفتارتان را تغییر دهید. باید موضع زندگی تان را تغییر  دهید. از موضع فرار و اجتناب به موضع جراتمندی و تسلط افزایی تغییر وضعیت دهید.

 

5-تلاش کنید الگوی تکراری شکست های خود را بشناسید.

شرح حال دقیق و واضحی از زندگی گذشته ی خود بنویسید. از ابتدای زندگی شروع کنید. دوران تحصیلی و وقایع سرنوشت ساز زندگی تان را مرور کنید. آیا از همان ابتدای تولد، آدم شکست خورده ای بودید؟ آیا به دلیل عدم حمایت دیگران در مسیر شکست افتادید؟

والدین تان در برابر شکست ها و موفقیت های شما چه واکنشی نشان می دادند؟ آیا حامی شما بودند و به شما دلگرمی می دادند؟ آیا به دلیل شکست ها، مدام از شما عیب جویی می کردند و به شما طعنه و کنایه می زدند؟ آیا در زمان کودکی تکالیف را انجام می دادید یا از انجام این تکالیف طفره می رفتید؟ آیا بچه خطرگریزی بودید؟ آیا بچه خطرپذیری بودید؟

پس از اینکه الگوی شکست دوران کودکی را شناختید، حال به ردیابی همین الگو در شغل خود بپردازید. آیا به شغل های خود پایبند هستید؟ آیا به دنبال شغل عجیب و غریب می گردید؟ آیا می خواهید راه صدساله را یک شبه طی کنید؟ آیا در تعهدات شغلی خود شکست می خورید؟ آیا شغل فعلی شما با استعدادها و توانمندی هایتان فاصله زیادی دارد؟ آیا از کار کردن منظم، طفره می روید؟ آیا برای کسب مهارت و پیشرفت شغلی از انضباط لازم برخوردار هستید؟

به احتمال زیاد الگوی رفتاری شما، فرار است. متوجه نقش فرار در شکست های خود بشوید. بخش عمده ای از تداوم شکست های شما به دلیل فرار است و نه به دلیل ضعف ذاتی، بی استعدادی یا بی کفایتی.

 

6-زمانی که متوجه الگوی تکرار شکست شدید، طرحی نو برای تغییر این الگو درافکنید.

این مرحله، اساسی ترین مرحله محسوب می شود. در این مرحله باید به تدریج دست از فرار بکشید و رو به چالش ها بیاورید. استعدادهای واقعی تان را بشناسید. محدودیت هایتان را بپذیرید و به دنبال حوزه هایی باشید که بتوانید از توانمندی هایتان استفاده کنید.

به دقت فکر کنید که چگونه می توانید با مهیاسازی شرایط و مقدمات، موفق شوید. شاید مجبور شوید مسیر زندگی یا روند شغلی جدیدی را انتخاب کنید. شاید هم مجبور شوید اندکی در شرایط شغلی خودتان تغییر کنید.

چه کارهایی باید انجام دهید تا به اهداف تان برسید؟ فهرستی از رفتارهایی تهیه کنید که قصد تغییر آنها را دارید. برای این تغییرات به خودتان فرصت بدهید. زمان مشخصی را برای این تغییرات در نظر بگیرید. اولین گام چیست؟ بهانه تراشی نکنید و به خودتان قول بدهید تا جای ممکن فرار نکنید.

بپذیرید که احتمال شکست مجدد وجود دارد. تنها راه موفقیت  همین است. از گام های کوچک شروع کنید. سنگ بزرگ برداشتن نشانه ی نزدن است. ما سخت اعتقاد داریم که یک سفر ده هزار مایلی با اولین قدم شروع می شود. کارهای خود را به صورت سلسله مراتبی بنویسید.

سعی کنید تا حد امکان این کارها را معقول و دسترس پذیر بنویسید. اول از کارهای ساده شروع کنید. اگر از همان ابتدا نقشه ی ایده آلی بریزید و در همان گام اول بخواهید راه نرفته را یک شبه طی کنید، مطمئن باشید که باز هم شکست می خورید.

مسلماً توانایی های زیادی دارید که به درستی از آنها استفاده نکزده اید. به دلیل اینکه همیشه از کارهای خود فرار کرده اید احتمالاً ضعف هایی جدی در یادگیری مهارت ها داشته اید. در همین راستا باید مهارت اساسی را یاد بگیرید.

به پیشرفت های خودتان امتیاز بدهید. با این اقدام به کارتان ارزش قائل شوید. خودتان را تقویت کنید.

 

7-برای برطرف سازی تله ی زندگی شکست، “کارت آموزشی” یا “خلاصه ای مفید از مطالب درمان” تهیه کنید. طرح تغییر را گام به گام دنبال کنید.

تله ی زندگی شکست را بشناسید و در تاریخچه ی زندگی تان الگوی فرار را ردیابی کنید. شواهدی پیدا کنید که نشان می دهند شما استعدادهای بالقوه خوبی برای کسب موفقیت دارید. مدام به خودتان یاداوری کنید که بایستی مراحل کسب موفقیت را به تدریج و آهسته طی کنید. یادتان نرود که فرار نمی تواند گره ای از مشکلات شما باز کند.

مثالی برای کارت آموزشی:

الان به شدت احساس های ناشی از شکست های قبلی دامنم را گرفته است. این احساس ها برای من اشنا هستند. سالهاست که با انها سوخته و ساخته ام. هیچ وقت سعی نکردم برای پیشبرد اهدافم، خطر را به جان بخرم. هیچ وقت استعداد طراحی را در خودم رشد ندادم. زمانی که معلم هایم به این استعداد توجه می کردند خودم ارزش چندانی به این استعدادها قائل نمی شوم.

دائم به دنبال کارهای اداری بودم  و با این کارها عملاً مهر تاییدی می زدم به محکومیت خودم به شکست خوردگی. ید طولانی در فرار کردن دارم. از همان زمان که به بهانه مریضی به مدرسه نمی رفتم، به تدریج یاد گرفتم که از مشکلات فرار کنم. هر وقت احساس می کردم که با مشکل مواجه می شوم، فرار را بر قرار ترجیح دادم. هیچ کس به من کمک نکرد که در درس ها پیشرفت کنم. اگر چه آن فرارها باعث شد که از زیر بار تمسخر بچه های مدرسه فرار کنم اما همین الگوی فرار به شکل آب زیر کاه در زندگی فعلی من نیز ادامه پیدا کرده است.

حالا به دنبال این هستم که استعداد خودم را در زمینه ی طراحی صحنه شکوفا کنم. باید از این وضعیت استفاده کنم. فرصت سوزی بس است. نباید به خودم اجازه بدهم که از این موقعیت های سخت و چالش زا فرار کنم. دائم باید از خودم بپرسم که گقدم بعدی چیست؟” با این کار از خیال پردازی و محال اندیشی نجات پیدا می کنم.

 

8-از افرادی که دوست شان دارید در فرآیند تغییر خود، کمک بگیرید.

سعی کنید با کسانی دوست شوید یا از دوستانی کمک بگیرید که به شما دل و جرات می دهند. از کسانی که شما را مدام در دام این تله ی زندگی می اندازند، فعلاً دوری کنید.

در مقابل آیه ی یاس خواندن دیگران، محکم بایستید و جواب آنها را بدهید. اجازه ندهید که این افراد شما را ناامید کنند و در کار و هدف شما زهر ناامیدی بپاشند. سعی کنید با کسانی رابطه داشته باشید که از طرح و هدف شما حمایت می کنند.

اگر همسرتان در کار خودش خیلی موفق است، شما نیز به موفقیت های خودتان بها بدهید و اگر حتی نیاز مالی ندارید، با این حال برای رشد استعدادهای خود، دست به فعالیت های مناسب بزنید.

 نتیجه

اگر خوب دقت کنیم پی می بریم که تله ی زندگی شکست با سایر تله های زندگی به همدیگر گره خورده اند. واقعیت این است که برای مبارزه و چالش با تله ی زندگی شکست باید با مسائل دیگری نیز رو به رو شوید. به عبارتی باید با مشکلاتی که سایر تله های زندگی سر راه شما قرار می دهند، به خوبی کنار بیاید.

تله ی زندگی شکست یکی از تله هایی است که قابلیت تغییر زیادی دارد و از اینکه تلاش های شما در زمینه ی کاهش اثرات این تله ی زندگی، خوب و زود به نتیجه می رسد، درمان این تله ی زندگی بسیار پاداش بخش است.

تلاش شما برای جنگ با شرمساری و تنش ناشی از این تله ی زندگی، الهام بخش عزت نفس شما می شود. مهم این است که بخواهید با این تله، مبارزه کنید. آن را دوست خود تلقی نکنید. دست از الگوی فرار بردارید و از توانمندی هایتان استفاده کنید.

 

 

 

65 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *