تله آسیب پذیری چیست؟

تله آسیب پذیری چیست ؟

تله آسیب پذیری چیست :

  • نمی توانم ذهن خودم را از این فکر خلاص کنم که هر لحظه ممکن است اتفاق بدی بیفتد.
  • احساس می کنم هر لحظه می تواند حادثه ای ناگوار رخ بدهد.
  • نگرانم که آواره ی خیابان ها شوم یا بی خانمان گردم.
  • دچار حملات شدید اضطراب می شوم.
  • خیلی نسبت به احساس های جسمی ام آگاهی دارم و نگرانم که مبادا این احساس ها، دلیل بیماری باشند.

و…..

اگر جملات بالا برای شما آشناست، دچار تله ی آسیب پذیری هستید که در این مقاله قصد داریم به توضیح این تله یا طرحواره بپردازیم.

سرفصل ها:

  • یک تجربه از تله ی زندگی آسیب پذیری

  • چه تجربه هایی منجر به شکل گیری تله ی آسیب پذیری می شوند؟

  • حوزه های آسیب پذیری کدامند؟

  • چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی آسیب پذیری می شوم؟

  • نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی آسیب پذیری چیست؟

  

یک تجربه از تله ی زندگی آسیب پذیری

رابرت: سی و یک سال داشت و از حملات اضطرابی شدید(وحشت زدگی) رنج می برد.

زمانی که رابرت به کلینیک ما آمد کاملاً آشفته بود. آشفتگی او چنان بود که نمی توانست آرامش خود را حفظ کند و حرف بزند.

رابرت: واقعاً کلافه شده ام، به توصیه و اصرار دکتر به اینجا مراجعه کردم. دکترها سر در نمی آورند که مشکل من چیست. دائم کلمه اضطراب را تحویل من می دهند. هی مدام می گویند مشکل تو عصبی است و باید به روان شناس مراجعه کنید(با لحن تحقیر آمیز).

درمانگر: نظر خود شما چیست؟

رابرت: به نظرم ریشه ی مشکل من جسمی است ولی هیچ متخصصی نتوانسته است علت مشکل من را پیدا کند.

رابرت دچار حملات وحشت زدگی شده بود.

رابرت: ناگهان حمله شروع می شود. دست خودم نیست. انگار دارم قبض روح می شوم. قلبم تند تند می زند. نفس کم آوردم. گیج می شوم. همه چیز غیرواقعی و گنگ به نظر می رسد.

درمانگر: در همان لحظه چه احساسی دارید؟ وقتی دچار حمله ی اضطرابی می شوید به چی فکر می کنید؟

رابرت: احساس می کنم هر لحظه روانی می شوم. انگار دارم دیوانه می شوم و مثل این است که عقلم را از دست می دهم.

برخی اوقات این فکر به ذهن رابرت خطور می کرد که دچار تومور مغزی یا مشکل قلبی شده است.

رابرت: مدت ها هر وقت دچار این حالت می شدم به اورژانس بیمارستان مراجعه می کردم. مشتری پروپاقرص بخش مراقبت های ویژه بودم. تمام فکر و ذکرم این بود که دچار حمله ی قلبی یا تومور مغزی شده ام. فکر می کردم که دارم می میرم.

درمانگر: منظورتان این است که الان اعتقاد ندارید که مشکل شما به دلیل ابتلا به تومور مغزی و حمله ی قلبی است؟

رابرت: راستش هنوز برخی اوقات این فکرها به ذهنم خطور می کنند. فکرهای مزخرف زیادی توی ذهنم می چرخد. از اینکه فکر کنم علت مشکل من تومور مغزی است، بدجور می ترسم. مدام خودم را دلداری می دهم که روزی، مشکل من حل می شود. فقط نتوانستم خودم را از چنگال این فکر رها کنم که در اثر این بیماری عقلم را از دست می دهم.

درمانگر: منظورتان چیست که عقل تان را از دست می دهید؟

رابرت: منظورم این است که نکند در اثر این بیماری ناگهان دست به رفتارهای دیوانه وار بزنم مثل جیغ زدن در جمع یا در اثر این بیماری دچار توهم شوم و تا ابد خوب نشوم.

وقتی از رابرت پرسیدیم که آیا تا به حال مرتکب چنین رفتارهایی شده است، پاسخ داد که تا به حال دست به چنین رفتارهایی نزده است. او می ترسید که مبادا روزی دست به چنین رفتارهایی بزند.

چه تجربه هایی منجر به شکل گیری تله ی آسیب پذیری می شوند؟

احساس اولیه ای که به تله ی زندگی آسیب پذیری ربط دارد، اضطراب است. هر لحظه احساس می کنید که فاجعه ای در راه است و فکر می کنید در اثر بروز حوادث فاجعه بار، راهکارهای متداول و معقول شما نمی توانند در این موقعیت ها، گره گشا شوند.
این تله ی زندگی از دو جهت عرصه را بر شما تنگ می کنند. از یک سو احتمال بروز خطر را بالا می برد و از سوی دیگر، ظرفیت و توان مقابله را در شما کم می کند. افراد ترس های زیادی تجربه می کنند که محتوای این ترس ها بستگی به تله ی زندگی آسیب پذیری دارد.

 

حوزه های آسیب پذیری کدامند؟

در این قسمت به چهار حوزه ی مختلف می پردازیم که اکثراً افراد گرفتار تله ی زندگی آسیب پذیری از آنها رنج می برند. ممکن است ترس های شما به بیشتر از یک حوزه سرایت کرده باشد.

حوزه های آسیب پذیری:

  • سلامتی و بیماری

  • خطر

  • فقر

  • از دست دادن کنترل

  • سلامتی و بیماری: اگر با این نوع آسیب پذیری اشتغال ذهنی دارید، احتمالاً دچار خودبیمارانگاری شده اید. شما مدام نگران سلامتی خود هستید. این نگرانی شاید برخی اوقات به وسواس درباره ی سلامتی نیز تبدیل شود. علی رغم اینکه پزشکان به شما درباره ی سلامتی تان اطمینان خاطر می دهند اما شما مطمئن هستید که دچار بیماری های علاج ناپذیر مثل سرطان،MS یا بیماری های مرگبار دیگری شده اید.

بیشتر افرادی که دچار حملات وحشت زدگی می شوند در این حوزه از آسیب پذیری، مشکل دارند. شما مدام وضعیت جسمی خود را بررسی کنید تا به وجود علائم بیماری پی ببرید. نسبت به بدن خود حساس هستید. هر احساس عجیب و بی ربطی را که در بدن خود تجربه کنید، بالقوه می تواند آغازگر حمله ی وحشت زدگی باشد. ممکن است چنین احساسی، گذرا باشد، اما شما نمی توانیدبی خیال آن شوید. فعالیت ها، احساس ها و شرایطی که مردم به سادگی از کنار آنها می گذرند برای شما ممکن است سرآغاز حمله ی وحشت زدگی باشد. عواملی مثل گرما، سرما، ورزش، عصبانیت، مصرف دارو، رابطه ی جنسی و رفتن به کوه می تواند در حکم محرک حمله ی وحشت زدگی عمل کنند.

تمام فکرهای افراد مبتلا به حملات وحشت زدگی با این سوال کلیدی شروع می شوند؛ ” چی می شود اگر؟” شما سخت ، گوش به زنگ احتمال وجود هر علامتی دال بر بیماری هستید. سخت به دنبال افزایش اطلاعات پزشکی خود هستید یا ممکن است از آن طرف بام افتاده باشید، یعنی کاملاً از نام بردن بیماری ها و شنیدن یا مطالعه ی اخبار پزشکی خودداری ورزید. شما از اینکه بیمار شوید به شدت می ترسید. ممکن است این ترس چنان شما را در چنبره ی خود بگیرد که حتی به پزشک هم مراجعه نکنید. اما شما از این روش ها هیچ طرفی برنمی بندید، زیرا ذهن شما مدام مشغول موضوع بیماری است.

ممکن است در قالب پیشگیری، اصلاً دست به فعالیت های منجر به حملات وحشت زدگی نزنید.

ممکن است شما هم در چنگال این تله ی زندگی افتاده باشید. اگر این گونه باشد، از نظر جسمی خودتان را سخت شکننده و اسیب پذیر می دانید. شاید در دوران کودکی زیاد بیمار می شده اید و در حال حاضر ترس شدیدی از بیماری دارید. ممکن است زمانی که در سن کودکی بودید، والدین تان بیمار بوده اند و شما در حال حاضر سخت از بیمار شدن می ترسید.

  • خطر: اگر در این زمینه، آسیب پذیر باشید مدام نگران هستید که مبادا امنیت خودتان و نزدیکانتان به خطر بیفتد. شما دنیا را جای ناامن و خطرناکی می دانید.

زمانی که میزان خطر را بیش برآورد می کنید، آرامش و آسایش از زندگی شما رخت برخواهد بست. در این قبیل موارد، شما همیشه مواظب و مراقب هستید که مبادا خطری امنیت شما را تهدید کند. هر لحظه احساس می کنید کسی به شما حمله می کند.

از حوادث ناگواری مثل تصادف رانندگی و سقوط هواپیما می ترسید. این حوادث پیش بینی ناپذیر و کنترل ناپذیر هستند. بنابراین چاره ی کار  را در این دیده اید که عطای مسافرت رفتن را به لقای آن ببخشید.

این تله ی زندگی، سخت ملال آور و خسته کننده است. مدام گوش به زنگ هستید و عقیده ی راسخ دارید که اگر شش دانگ حواستان جمع نباشد اتفاق ناگواری برای شما می افتد.

  • فقر: کودکانی که در دهه ی ۱۹۳۰ به دنیا آمدند و زندگی خود را آغاز کردند به دلیل رکود اقتصادی بزرگ به اصطلاح می گویند دچار ذهنیت افسرده ساز شده اند. اگر شما در حوزه ی فقر، آسیب پذیر باشید نگرانی مالی یک آن، ذهن شما را راحت نمی گذارد. به گونه ای غیرواقع بینانه می ترسید که مبادا ورشکست و آواره ی خیابان ها شوید.

مهم نیست که وضعیت مالی شما چگونه باشد و چقدر درآمد داشته باشید، شما در هر حال نگران هستید. تصور می کنید مرز باریکی بین ثروتمندی و فقر وجود دارد. شما هر لحظه احتمال می دهید که تمام سرمایه خود را بر باد بدهید و به دام فقر بیفتید.

شما به دلیل وجود نگرانی و ناامنی درونی، مدام به فکر پشتوانه مالی هستید. فکر می کنید پس انداز مالی می تواند برای شما قوت قلب باشد. احساس می کنید اگر فلان قدر پول داشته باشید آن گاه خیالتان راحت می شود. زهی خیال باطل. روز به روز بر پس انداز خود

می افزایید، اما نگرانی مالی دست از سر شما برنمی دارد. چنان نگران مسائل مالی هستید که اگر اندکی پول خرج کنید، سخت دچار اضطراب می شوید.

پول خرج کردن برای شما کاری بسیار دشوار است. پولی را که به هزار زحمت به دست آورده اید حاضر نیستید به راحتی آب خوردن خرج کنید.

بی دلیل نگران مسائل مالی هستید، حتی زمانی که حساب پس انداز شما کافی است. با نگرانی اخبار اقتصادی را دنبال می کنید، حتی زمانی که وضعیت اقتصادی مملکت رو به راه است. نگران افراد خانواده هستید که مبادا شغلشان را از دست بدهند و بیکار شوند، حتی زمانی که احتمال وقوع چنین اتفاقی کم است. ممکن است به فکر این باشید که بیمه از کار افتادگی یا سایر بیمه ها را سفت و سخت دنبال کنید. کنترل وضعیت مالی برای شما خیلی مهم است. اعتقاد راسخ دارید که اگر حساب مالی خود را کنترل نکنید، ممکن است بی رویه پول خرج کنید و به وضعیت فلاکت باری بیفتید. در زمینه مسائل مالی بسیار محافظه کارانه عمل می کنید. در زمینه مسائل مالی، خطرپذیر نیستید و دوست دارید که به هر ترفندی که شده روز به روز بر میزان دارایی خودتان بیفزایید.

جهان امروز به گونه ای است که برای هر کاری باید پول خرج کنید. اما شما اعتقاد دارید که ممکن است ناگهان تمام ثروت خود را از دست بدهید. به همین دلیل مدام برای روز مبادا، پول پس انداز می کنید.

  • از دست دادن کنترل: این نوع ترس های فاجعه بار بیشتر ماهیت روان شناختی دارند. به عبارتی شما از دیوانه شدن و از دست دادن کنترل تان می ترسید. ترس از دیوانه شدن و ترس از دست دادن کنترل در حملات وحشت زدگی شیوع زیادی دارند.

شاید شما از مبتلا شدن به بیماری  و از دست دادن کنترل تان بترسید. به طور کلی اگر چه ممکن است ترس های شما متنوع باشد، اما همه ی ترس ها تابع همان ساز و کار پیدایش ترس در حملات وحشت زدگی هستند: حس درونی ترس، شما را به سمت فاجعه سازی سوق می دهد. فاجعه سازی روند احساس های اولیه را تشدید می کند.

با توجه به این چهار دسته ها یا حوزه ای که توضیح دادیم متوجه شدید که مرکز ثقل این ترس ها، افکار فاجعه آمیز هستند. فردی که سایه سنگین تله ی زندگی آسیب پذیری را بر سر خود احساس می کند، بدترین احتمال ممکن را مدنظر قرار می دهد و در مواقع مستولی شدن ترس، عین بچه ها نمی داند که باید چه کار کند.

در افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی، افکار فاجعه امیز باعث دامن زدن به حملات

وحشت زدگی می شوند. حمله ی وحشت زدگی، یک یا دو دقیقه طول می کشد و خود به خود فروکش می کند، اما افکار فاجعه آمیز بیشتر دوام می آورند. این افکار بعد از حمله ی وحشت زدگی دست از سر شما برنمی دارند: (( چی می شود اگر دیوانه شوم؟ چی می شود اگر کنترلم را از دست بدهم؟))

وجود همین افکار باعث می شوند که حمله ی وحشت زدگی که قاعدتاً باید یک تا دو دقیقه به طول بینجامد، بیشتر حاکم باشد. تازه مشکل جدی تر نیز از راه می رسد. افکار فاجعه آمیز بعد از اینکه حمله ی وحشت زدگی از بین می رود، تبدیل به افکار پیش گویانه ترس برانگیز می شوند. این افکار به اضطراب انتظاری منجر می شوند، بدین معنی که فرد تا حمله ی بعدی که نمی داند کی رخ می دهد مدام اضطراب دارد و نگران است.

شیوه ی مقابله ی فرار، نقش تعیین کننده ای در تقویت این تله ی زندگی دارد. افراد مبتلا به تله ی زندگی آسیب پذیری تقریباً از بسیاری از موقعیت ها اجتناب می کنند. اجتناب شما به تدریج دامن فعالیت های لذت بخش را می گیرد و شما را از لذت های بسیاری محروم می کند.

 

چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی آسیب پذیری می شوم؟ (ریشه های تحولی تله ی آسیب پذیری)

ریشه های تحولی تله ی آسیب پذیری عبارتند از:

  1. ممکن است والدین تان به همین مشکل مبتلا باشند. والدین ترسو و محتاطی داشته اید یا در برخی از حوزه های خاص(مثل از دست دادن کنترل، بیماری، ورشکستگی و غیره) آسیب پذیر بوده اند.
  2. والدین تان سخت مراقب شما بوده اند. مدام درباره ی خطرات احتمالی به شما هشدار می داده اند. با این هشداردهی، شما به تدریج احساس کرده اید که بسیار ضعیف تر و بی کفایت تر از آن هستید که بتوانید از عهده ی چالش های زندگی روزمره برآیید(این تله ی زندگی می تواند با تله ی زندگی وابستگی ترکیب شود).
  3. والدین تان شما را به حال خودتان رها کرده اند و در دوران کودکی از نظر عاطفی، جسمی، مالی، روزگار خوبی نداشته اید(معمولاً این تجربه می تواند باعث شکل گیری تله ی زندگی محرومیت هیجانی و یا بی اعتمادی/بدرفتاری نیز شود).
  4. ممکن است در دوران کودکی سخت بیمار شده اید یا حادثه ی ناگواری برای شما پیش آمده است(مثل تصادف) که منجر به آسیب پذیری شما شده است.
  5. یکی از والدین را در حادثه ای دلخراش از دست داده اید و این حادثه باعث شده که دنیا را جایگاه ناامن و خطرناکی بدانید.

متداول ترین دلیل شکل گیری تله ی زندگی آسیب پذیری، داشتن والدینی است که خودشان همین مشکل را دارند. بر اساس فرآیند الگوگیری و مدل سازی، این تله ی زندگی در ذهن شما حک شده است.

 

نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی آسیب پذیری چیست؟

نشانه های تله ی زندگی آسیب پذیری:

  1. از آنجا که درباره ی ترس های خود اغراق می کنید اغلب اوقات در زندگی روزمره ی خود اضطراب دارید. احتمالاً دچار اضطراب فراگیر هستید.

2. نگران سلامتی  و بیماری هستید: الف) مدام یک پای ثابت آزمایشگاه ها و مطب های پزشکی هستید، ب) به دلیل اطمینان طلبی، حوصله ی افراد خانواده را سر می برید و ج) نمی توانید از زندگی خود لذت ببرید.

3. از آنجایی که تجربه ی حملات وحشت زدگی دارید، نسبت به احساس های بدنی و بیماری های احتمالی دچار اشتغال ذهنی هستید.

4. درباره ی ورشکستگی مالی، نگرانی نامعقول دارید. همین نگرانی باعث می شود که خسیس و پول پرست شوید. نمی توانید در زمینه ی مسائل مالی دست به خطر بزنید. در زمینه ی مسائل مالی تابع این ضرب المثل هستید: ((آهسته برو آهسته بیا تا گاوه شاخت نزنه.))

5. دست به هر کاری می زنید تا جان خود را از خطرات در امان نگه دارید. مسافرت نمی روید، بی خیال بسیاری از مکان ها به دلیل خطرزایی می شوید. زندگی تان محدود و کسالت بار می شود.

6. هر جا که احتمال بدهید خطر وجود دارد عطایش را به لقایش می بخشید. ممکن است سوار مترو نشوید یا با آسانسور کاری نداشته باشید زیرا احتمال دارد برای شما اتفاق بدی پیش بیاید.

7. از همسرتان می خواهید که از شما مراقبت کند. مدام دوست دارید همسرتان به شما اطمینان خاطر بدهد. همسرتان مثل فردی ایمنی بخش مجبور است همیشه همراه شما باشد. از این رو کاملاً به او وابسته می شوید، هر چند ممکن است از این وابستگی متنفر باشید.

8. در واقع اضطراب مزمن ممکن است شما را مستعد ابتلا به انواع و اقسام بیماری های روان تنی(مثل آسم، زخم معده، میگرن) کند.

9. به دلیل اینکه ذهن شما در چنبره ی بی رحم ترس ها گرفتار شده است، زندگی اجتماعی شما و فعالیت هایتان محدود می شوند. کارهای زیادی که دیگران به راحتی آب خوردن انجام می دهند، برای شما ناممکن، سخت و طاقت فرسا جلوه می کند.

10. از آنجا که همسر و اعضای خانواده تان مجبورند برای کاهش ترس هایتان با شما راه بیایند و مراعات حال شما را بکنند، سربار آنها هستید.

11. احتمالاً ترس هایتان را به بچه های خود منتقل می کنید.

12. ممکن است برای گریز از ترس هایتان دست به دامن شگردهای زیادی شوید. ممکن است دامنه ی این شگردها شما را به دام اختلال وسواسی_اجباری یا تفکر خرافی بیندازد.

13. برای کاهش اضطراب مزمن خود به مصرف خودسرانه داروها، باده گساری یا پرخوری پناه می برید.

نتیجه:

آیا شما و اطرافیانتان هم درگیر تله ی آسیب پذیری هستید و فکر می کنید که راه چاره ای نیست.
اولین راه چاره، شناخت نسبت به این تله است که در این مقاله به طور مفصل به آن پرداختیم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

41 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
منیر
3 ماه قبل

سپاسگزارم از تیم اموزندتون

مجید
3 ماه قبل

خیلی عالی بود

میثم
3 ماه قبل

به بهترین نحو توضیح دادید

مرادی
3 ماه قبل

توضیحات کامل بود سپاس

مهسا
3 ماه قبل

ممنونم ازتون استاد قورچیان