تله بی اعتمادی و بدرفتاری چیست؟

تله بی اعتمادی و بدرفتاری چیست؟

تله بی اعتمادی و بدرفتاری :

  • آیا می دانید چرا به دیگران بی اعتماد هستید؟
  • چرا به سختی اعتماد می کنید؟
  • چرا خود را لایق رفتار خوب دیگران نمی دانید؟
  • به نظرتان پشت پرده ی رفتارهای خوب یک فرد نسبت به شما ،دلایلی نهفته هست؟
  • آیا شما هم باور دارید که هیچ آدمی بدون در نظر گرفتن منافع شخصی اش با شما به خوبی رفتار نمی کند؟
  • آیا مدام در رابطه هایی قرار می گیرید که با شما بدرفتاری می شود گویی در تله افتاده اید؟
  • آیا همیشه احساس می کنید در روابطتان به شما خیانت می شود؟

و…

در این مقاله قصد داریم به توضیح تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری بپردازیم.

 

سرفصل ها:

 

یک تجربه از تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری

فرانک: سی و دو سال داشت. نسبت به زندگی شخصی و حرفه ای اش بدگمان و ظنین شده بود. فرانک با همسرش ژاکلین برای درمان مراجعه کرد. هر دوی آنها درگیر مشکلات زناشویی شده بودند.

فرانک: با اینکه می دانم همسرم مرا دوست دارد، اما نمی توانم به او اعتماد کنم. همیشه می ترسم که مبادا تمام آنچه تا به حال با  آن زندگی کرده ام سرابی بیش نباشد. دائم این فکر به ذهنم خطور می کند که روزی همسرم به من می گوید که در تمام مدت زندگی مشترکمان تو را فریب داده ام و هیچ وقت تو را دوست نداشته ام و بین ما هر چی بوده تمام شده است.

ژاکلین: چند روز پیش به مغازه رفتم برای خرید. آنجا دوستم ملیندا را دیدم و بعدش مرا به صرف قهوه دعوت کرد. با هم رفتیم قهوه خوردیم و حدود یک ساعت و نیم خرید من طول کشید. وقتی به خانه برگشتم اوضاع قمر در عقرب بود. فرانک سر من داد زد که کجا بودی با کی بودی و چه کار می کردی. دائم فریاد می زد و من حسابی یکه خورده بودم.

فرانک: بله درسته. نمی خواستم کنترل اوضاع زندگی از دستم خارج شود.

مشکل فرانک در درمان نیز متجلی شد. او به ما نیز اعتماد نداشت. خیلی طول کشید تا توانست به ما اعتماد کند حتی با وجود گذشت چند ماه از درمان باز  هم به ما اعتماد لازم را نداشت.

فرانک: دیروز در محل کارم با رئیسم صحبت کردم. رئیسم گفت که رفتار من با مشتریان خوب است. نمی خواستم به افکار بدبینانه و شک برانگیز خودم جولان بدهم اما این فکر سمج دست از سرم برنداشت که انگار رئیس محتوای صحبت های جلسه ی ما در کلینیک را شنیده بود. احساس خیلی بدی داشتم. واقعاً از این فکر تعجب می کردم. واقعاً شما رئیس من را دیدید و حرف هایی را که در جلسه زدم به او منتقل کردید؟

درمانگر: من رئیس شما را نمی شناسم. رازداری هویت حرفه ای ماست و ما بدون اجازه کتبی خودتان امکان ندارد حرف های شما را به دیگران منتقل کنیم.

فرانک:ولی انگار حرف های رئیس و بحث های جلسه ی قبل خیلی شبیه به هم بود.

درمانگر: ما هرگز چنین کاری انجام نخواهیم داد.

فرانک و ژاکلین دو تا بچه داشتند. در جلسه ی اول از آنها سوال کردیم که فرانک می تواند در قبال شیطنت طبیعی بچه ها خشمش را کنترل کند. فرانک و ژاکلین متفق القول بودند که فرانک در این باره مشکل ندارد.رفتار فرانک با بچه ها عالی بود.

فرانک: نه. موضوع بچه ها چیز دیگری است. دوران کودکی واقعاً مزخرفی داشتم. پدرم تا می توانست مرا به باد کتک می گرفت. قسم خوردم که برای بچه هایم پدر خوبی باشم. هیچ گاه روی بچه هایم دست بلند نکردم.

در واقع فرانک تنها یک بار کنترلش را از دست داد. چهار سال پیش بود که در اثر میگساری نتوانست رفتار خودش را کنترل کند.

ما بلافاصله نسبت به احساس فرانک همدلی کردیم. فرانک سعی می کرد با رفتار پدرش ناهمانندسازی کند و برخلاف پدرش در قبال فرزندانش، رفتاری سخت مهربانانه و عطوفت آمیز داشت.

چه تجربه هایی منجر به شکل گیری تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری می شوند؟

کسی که مورد بدرفتاری قرار می گیرد، مجموعه ی پیچیده ای از احساسات مثل درد، ترس، غضب و سوگ را تجربه می کند. شدت این احساسات بسیار زیاد است و خیلی زود نمایان می شوند. وقتی که با مراجعانی رو به رو می شویم که چنین تجاربی را از سر گذرانده اند به عمق این عواطف آگاه می شویم.

حتی اگر این عواطف آرام به نظر برسند اما فضای روان شناختی را کاملاً تحت تاثیر قرار می دهند.

این احساسات مثل آبی هستند که پشت سد جمع شده اند. به تدریج بر اثر فشار آب، روزی دیوارهای آن سد خواهد شکست و عواطف با شدت تمام نمایان می شوند.

شما ممکن است حالت خلقی ثابتی نداشته باشید. بلافاصله آشفته می شوید چه این آشفتگی را به صورت گریه نشان بدهید و چه به صورت خشم و غیظ، دیگران از رفتار شما تعجب می کنند.

بی ثباتی خلقی فرانک با پرخاشگری نسبت به همسرش نشان داده می شد.

گاهی اوقات نیز ممکن است در عالم هپروت سیر کنید که در روان شناسی به این حالت، تجزیه می گویند. انگار جای دیگری هستید و محیط اطراف، دیگران یا حتی خودتان، غیرواقعی به نظر می رسند. هیچ احساسی ندارید و کرخت می شوید. این حالت ها را می توان نوعی فرار روان شناختی از احساس های ناشی از تجارب بدرفتاری تلقی کرد.

بدرفتاری و بی اعتمادی، شما را در حالت گوش به زنگی افراطی قرار می دهد. شما همیشه در حالت دفاعی هستید. هر لحظه ممکن است فردی شما را تهدید کند. هر گاه کسی با شما آشنا می شود منتظرید که اتفاق بدی برای شما بیفتد. پس باید حواستان شش دانگ جمع باشد.

ممکن است این حالت را در کل زندگی داشته باشید یا در قبال برخی افراد خاص این حالت را اعمال کنید.

اینکه چگونه تعاملات مربوط به بدرفتاری را به یاد می آورید از اهمیت زیادی برخوردار است. ممکن است شما تمام جزئیات حادثه های بدرفتاری را به خاطر بیاورید و این خاطرات در ذهن شما ماندگار شده اند و مدام بر شما اثر می گذارند.

از طرف دیگر ممکن است هیچ خاطره ی روشن و واضحی از بدرفتاری نداشته باشید. ممکن است خاطرات دوران کودکی تان مبهم، تیره و نامنسجم باشند.

ممکن است حافظه تان یاری نکند تا تمام خاطرات مربوط به بدرفتاری را مستقیماً به یاد بیاورید اما ممکن است این خاطرات را با روش های دیگری به یاد بیاورید: “رویاها و کابوس های وحشت زا، خیال پردازی خشونت آمیز، تصاویر ذهنی ناخواسته و مزاحم، آشفتگی ناگهانی”. بدنتان می تواند به خاطر بیاورد حتی زمانی که شما مستقیماً خاطرات را به یاد نیاورید.

اگر مورد بدرفتاری قرار گرفته باشید، ممکن است خاطرات عاطفی ناگهانی و هیجان برانگیز به ذهن شما خطور کنند. این خاطرات به قدری هیجان آفرین و واضح هستند انگار همین لحظه مورد بدرفتاری قرار گرفته اید.

اما شاید روش به خاطر آوردن بدرفتاری های گذشته، این باشد که در روابط فعلی دائم به یاد خاطرات تلخ و زهرآگین گذشته بیفتید. اگر چنین وضعیتی وجود داشته باشد در بد مخمصه ای گیر کرده اید: “یادآوری لحظه به لحظه خاطرات تلخ و طاقت فرسا بدرفتاری های گذشته.”

اضطراب و افسردگی در بین افرادی که با آنها بدرفتاری شده است، متداول است. شما عمیقاً از زندگی ناامید و دلسرد هستید. عزت نفس شما پایین است و از احساس بی ارزشی رنج می برید.

 

چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری می شوم؟(ریشه های تحولی)

اگر در دوران کودکی با شما بدرفتاری کرده اند، شما را دست انداخته باشند، تحقیر شده باشید یا  از اعتماد شما سوء استفاده کرده اند، در معرض این تله ی زندگی قرار گرفته اید.

  • ریشه های تحولی تله ی زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری:

  1. یکی از اعضای خانواده تان، شما را در دوره ی کودکی کتک زده است.
  2. یکی از اعضای خانواده تان در دوره ی کودکی از شما سوء استفاده جنسی کرده یا ناخواسته شما را وادار به تحریک جنسی کرده است.
  3. یکی از اعضای خانواده تان دائم شما را تحقیر و به شما توهین کرده است.
  4. افراد خانواده تان قابل اعتماد نبوده اند(انها اسرار شما را فاش می کردند، از نقاط ضعف شما برای سلطه گری استفاده می کردند، سر شما کلاه می گذاشتند، به شما دروغمی گفتند و به قول و قرارشان پایبند نبودند).
  5. به نظر می رسیده است که فردی از اعضای خانواده تان از رنج شما لذت می برده است.
  6. با تنبیه و تهدید وادار به انجام کاری نادلخواه شده اید.
  7. یکی از والدین تان دائم به شما هشدار می داده است که به هیچ کس غیر از اعضای خانواده اعتمادنکنید.
  8. افراد خانواده ی شما علیه یکدیگر جنگ داشته اند. خانواده، میدان جنگ بوده است.
  9. یکی از والدین تان برای نشان دادن صمیمیت جسمانی از روش های نامناسب و آزاردهنده استفاده می کرده است.
  10. افراد به شما القابی می داده اند که ناراحت و برآشفته می شده اید.

هرگونه بدرفتاری به نوعی زیر پا گذاشتن هویت شماست. دیگران، هویت جسمی، جنسی یا روان شناختی شما را حرمت ننهاده اند. فردی از اعضای خانواده تان که از او چشم یاری و حمایت داشته اید، شما را اذیت می کرده است و شما نمی توانسته اید از حق خود دفاع کنید.

این سناریو در پدیدآیی تله ی زندگی بی اعتمادی و بدرفتاری مشترک است: “والدینی که به دلیل تعارض ها یا مشکلات، به لحاظ روان شناختی از یکدیگر دور هستند و کودک را جانشین همسرشان می کنند. کودک از بذل توجه یکی از والدین خوشحال است، در حالی که این کار بعداً منشا احساس گناه در کودک می شود.

 

نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری چیست؟

  • اغلب احساس می کنید دیگران از شما سوء استفاده می کنند، حتی زمانی که دلایل و مدارک عینی برای اثبات ادعای خود ندارید.
  • به دیگران اجازه می دهید با شما بدرفتاری کنند به این دلیل که از آنها می ترسید یا حس می کنید که حق شماست که دیگران با شما بدرفتاری کنند.
  • به دیگران رو دست می زنید و قبل از اینکه آنها به شما حمله کنند، شما پیش دستی می کنید.
  • از رابطه ی جنسی لذت نمی برید. انگار شما به دیگران لذت می دهید و خودتان تحت فشار و اجبار هستید.
  • شما از بازگویی زندگی تان اکراه دارید، چون نگرانید که مبادا دیگران بخواهند از این اطلاعات بر علیه شما استفاده کنند.
  • شما سعی می کنید که نقاط ضعف خود را پنهان کنید زیرا می دانید که اگر بند را به آب بدهید دیگران از شما نقطه ضعف می گیرند.
  • در کنار دیگران راحت نیستید چون نگرانید که مبادا شما را تحقیر کنند.
  • به راحتی در برابر دیگران سر تسلیم فرود می آورید چون از آنها حساب می برید.
  • احساس می کنید دیگران از رنج کشیدن شما لذت می برند.
  • شما توان رفتارهای آزارگرانه و بی رحمانه را دارید هر چند فعلاً این رفتارها را بروز نمی دهید.آب نمی بینید وگرنه شناگر ماهری هستید.
  • به دیگران اجازه می دهید که از شما سوء استفاده کنند، چون بهتر از این است که تنها بمانید.
  • شما به دیگران اعتماد ندارید. اعتقاد راسخ دارید که هیچ گربه ای در راه رضای خدا موش نمی گیرد.
  • بخش مهمی از دوران کودکی تان را به یاد نمی آورید.وقتی از کسی می ترسید، بخش مهمی از افکار، احساسات، خواسته ها و تمایلات شما سرکوب می شود و انگار خود واقعی شما در برابر آن فرد از صحنه محو می گردد.
  • شما اغلب احساس می کنید که دیگران انگیزه ها و نیت های بدخواهانه دارند، حتی زمانی که شواهد مستدلی ندارید باز هم این احساس دست از سر شما برنمی دارند.
  • اغلب درباره ی آزارگری و آزارخواهی، خیال پردازی می کنید.
  • وارد روابط صمیمی نمی شوید چون به دیگران اعتماد ندارید.
  • از اطرافیان خود می ترسید بدون اینکه دلیلش را بدانید.
  • شما برخی اوقات رفتارتان با دیگران ظالمانه و بی رحمانه می شود مخصوصاً با افراد صمیمی زندگی تان.
  • در رابطه با دیگران، اغلب احساس درماندگی می کنید.

 

نتیجه:

پس اگر الگوها و نشانه های تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری مدام و به صورت مکرر در زندگی تان تکرار می شود در ابتدا لازم است نسبت به موضوع تله ها یا طرحواره و همچنین نسبت به تله ی بی اعتمادی و بدرفتاری، شناخت و آگاهی پیدا کنید و آن را درون خود شناسایی کنید تا بتوانید در نهایت در صدد تغییر و رهایی از آن برآیید. ممکن است در ابتدا فکر کنید که شناخت و آگاهی نسبت به این الگوها و این تله کاری را پیش نمی برد اما می خواهم به شما تبریک بگویم زیرا شما قدم اول را برداشته اید و در مقاله های بعد به راهکارهایی جهت تغییر و رهایی از این تله می پردازیم.

62 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *