مردی در حال تعریف کردن زندگی نامه اش برای جمعی از دوستانش بود، همچنان داشت پیش می رفت و به این قسمت رسید که در کودکی مورد آزار و سوء استفاده ی جنسی قرار گرفته است و بعد از آن هم مدام در رابطه هایش به مشکل صمیمیت جنسی برمی خورده است.
اطرافیانش که در حال شنیدن بودند از وجود این موضوع تعجب کردند! زیرا این باور عام در اکثر اذهان جا افتاده است که سوء استفاده ی جنسی و مشکلات موجود در صمیمیت در ارتباط ،متمرکز بر زنان است. فردی در جمع پرسید اگر این مسئله ارتباطی به جنسیت ندارد پس منشأ و ریشه ی آن چه می تواند باشد؟
به نظر شما یکی از دلایل یا موضوعاتی که به صمیمیت جنسی مربوط است، چیست؟
آیا وقتی مدام به مشکلات موجود در ارتباط می رسیم، پای مسئله ای درونی در میان است یا طرف مقابل ما مشکل دارد؟
اگر به مقاله های هم وابستگی رجوع کنید متوجه می شوید که افراد هم وابسته آن قدر از خود حقیقی شان دور می شوند که احساسات، نیازها و خواسته ها ی خود را نمی دانند نتیجتاً در ارتباطشان حول مسائل جنسی، صمیمیت، عزت نفس و… دچار مشکل می شوند شاید فکر کنیم که مشکلاتی که پیش می آیند از ما نیست و وابسته به شرایط بیرونی و دیگران است اما دیگرانی وجود ندارند و معمولا مشکلات ما منشأ درونی دارند در واقع هم وابستگی مسئله ای درونی و پیچیده است که شاخه ها و ارتباطاتی دارد که در صورت رفع نکردن آنها شاخه های آن گسترش می یابند.
از ویژگی ها و تعاریف هم وابستگی که به صمیمیت جنسی مربوط است؛
تحریف حد و مرز پیرامون صمیمیت و جدایی
بیماری که مورد سواستفاده واقع شدن در دوران کودکی موجب آن می شود و باعث برقراری روابطی با خود و دیگران نمی گردد که با منظور و اهداف خود واقعی در تناقص است.
در این مقاله قصد داریم به ارتباط میان هم وابستگی و صمیمیت جنسی بپردازیم.
بسیاری از افرادی که درگیر مشکل هم وابستگی هستند، مورد بدرفتاری های جنسی نیز قرار گرفته اند. سالیان سال تمرکز ما بر زن ها بود، اما کم کم معلوم شد که گاهی مردها نیز قربانی بدرفتاری های جنسی می شوند. سوء استفاده حتی وقتی متوقف شود، پایان نمی یابد و ناقوس آن تا سالها و حتی همه ی عمر در زندگی ما به صدا در می آید و اعتماد، صمیمیت، جنسیت و عزت نفس ما را تحت تأثیر قرار می دهد.
یکی از عوارض سوء استفاده این است که احساس شرم و گناه مربوط به جرم و احساس قربانی بودن را حتی مدت ها پس ازخاتمه ی بد رفتاری به دوش خود می کشیم. زنی برایم تعریف می کرد روزی پسر یکی از دوستان معتمدش را فقط مدت نیم ساعت با دخترش تنها گذاشته بود، همه ی خانواده ی آن پسر از دوستان خوب او بودند و هنگام بازگشت به منزل وقتی او وارد اتاق دخترش شده بود، پسر هفده ساله ی دوستش را در وضعیتی نامناسب با دختر شش ساله اش دیده بود. زن بیچاره می لرزید و می گفت: می خواستم او را بکشم، به سوی آشپزخانه دویدم و به تعقیبش پرداختم اما پایم به در قفسه ی آشپزخانه گیر کرد و به زمین افتادم و او از دستم گریخت. خود من نیز در کودکی مورد چنین سوء رفتاری قرار گرفته بودم و درد و رنج ناشی از آن رامی دانستم و قسم خورده بودم که هرگز نگذارم فرزندم چنین تجربه ای را از سر بگذراند چون دردی خانمان برانداز بود.
با پلیس، گروه حمایت از کودکان و والدین آن پسر تماس گرفتم و تازه خشمم فوران کرد. دخترم شش ساله بود و آن پسر هفده ساله در گذشته به دلیل ارتکاب همین جرم به قید ضمانت و به طور مشروط آزاد شده بود و مادرش حتی به خود زحمت نداده بود که مشکل پسرش را با من در میان بگذارد. مسئولان انجمن حمایت از کودکان گفتند که خطا از من بوده که اجازه داده بودم آن پسر به دخترم نزدیک شود زیرا او مجرم بود اما من از کجا باید می دانستم؟ دوستم به من کلمه ای در این باره نگفته بود. اگر من می دانستم، بیشتر مراقبت می کردم و هرگز نمی گذاشتم این اتفاق بیفتد.
این حادثه مربوط به گذشته و قبل از تغییر قوانین که مجرمان ملزم به معرفی خود در محل زندگی شان هستند می باشد.از آن جا که هنوز آن پسر صغیر بود جرم او جنبه ی اجتماعی پیدا نمی کرد. از مسئول انجمن حمایت از کودکان پرسیدم که چگونه می توانم او را از دخترم دور نگه دارم در حالی که در همسایگی من زندگی می کند و او در جواب گفت که باید دخترم را در خانه نگه دارم و اجازه ندهم برای بازی به حیاط خانه برود در غیر این صورت به جرم بی توجهی مقصر شناخته می شوم.
زن بیچاره هنوز هم می لرزید و می گفت: (اگر به دخترم اجازهمی دادم در حیاط خانه اش بازی کند مقصر بودم.) او در حالی که اشک می ریخت و از من عذرخواهی می کرد ،اضافه کرد:
(با اینکه این ماجرا سال ها پیش رخ داد،برای من گویی همین دیروز بود.)
اگر قربانی چنین رفتاری بوده اید، تقاضای کمک کنید و در موردش بنویسید و حرف بزنید و آن را مخفی نگه ندارید. احساس شرم و گناه را به سمت مسبب گناه بفرستید و آن را به خود تحمیل نکنید. خطا از جانب شما نبوده اما رها کردن احساس شرم و گناه دشوار است .
نامه ای به فرد مجرم بنویسید و احساسات خود را برای او بازگو کنید. اگر از محل زندگی وی اطلاع دارید و احساس امنیت میکنید، می توانید نامه را برایش پست کنید، البته در صورتی که از حمایت و مساعدت کسی برخوردار هستید در غیر این صورت نامه را بنویسید و سپس آن را بسوزانید، انرژی منفی را منهدم کنید و آن را از خود و خانه تان دور سازید.
مطالب زیر را از دست ندهیدبهبودی و درمان هم وابستگیهم وابستگی چگونه به هم آفرینندگی تبدیل می شود |
مهرورزی را به صورت یک هدیه برای خود در آورید. هم وابستگان در ابراز عدم تمایل به روابط جنسی یا زمان آن عاجزند و از اهمیت نیازهای خود خبر ندارند.بعضی ها تصور می کنند که باید به رابطه ی جنسی تن در دهند تا محبوب واقع شوند و برخی دیگر یاد گرفته اند که جسم خود را ترک کنند، بدین معنی که یاد گرفته اند در زمان ارتباط جنسی حضور نداشته باشند. بسیاری از قربانیان جنسی در ترک جسم خویش خبره هستند.
نادیده انگاشتن جسم یکی از ابزارهای تنازع بقا است که زندگی و سلامت عقل را به طور کاذب نجات می دهد. زنی می گفت که شوهرش در طول شش سال زندگی مشترکشان به ندرت او را لمس می کرد و اگر هم این کار را می کرد، ازسر اکراه بود.
او می گفت: (من از بچگی این حقه را یاد گرفته ام که جسم خود را نادیده بگیریم و اصلاً متوجه هیچ اتفاقی نشوم. من در کودکی قربانی چنین مسئله ای شده بودم و به همین دلیل انجام این کار برایم آسان بود. قبل از اینکه از شوهرم طلاق بگیرم و بهبودی از وابستگی را آغاز کنم حضور در رابطه ای صمیمانه و سالم برایم دشوار بود. ما باید با جسم خود در ارتباط باشیم و بدانیم چه احساسی با لمس کردن به ما دست می دهد و اگر تبادل حس لامسه وجود ندارد، از آن دست بکشیم. ما گاهی رابطه ی جنسی را به منظور سوء استفاده از دیگران به کار می بریم یا به این کار تن می دهیم چون امیدواریم در مقابل، عشق و محبت دریافت کنیم.
نتیجه:
پس تا به اینجا متوجه شدیم یکی از دلایل اختلال در صمیمت جنسی و روابط ،نداشتن حد و مرز ،اعتماد به نفس و عزت نفس باهم وابستگی در ارتباط است پس اگر در رابطه با صمیمیت جنسی دچار مشکل هستید می توانید ویژگی های هم وابستگی را در خود بررسی کنید (رجوع: مقاله ی چگونه هم وابستگی را تشخیص دهیم؟) تا بتوانید مسئله ی خود را ریشه ای حل کنید.در آخر قصد داریم بر روی این نکته یقابل توجه و مهم تأکید کنیم ؛
اگر قربانی بدرفتاری های جنسی بوده اید و هستید و فکر می کنید زمان زیادی از این موضوع گذشته است و نمی توانید کاری کنید ،بدانید هیچ زمانی دیر نیست.تقاضای کمک کنید و در موردش بنویسید و حرف بزنید و آن را مخفی نگه ندارید،احساس شرم و گناه را به سمت مسبب آن بفرستید تا بتوانید کم کم و گام به گام در مسیر بازیابی عزت نفس خود قدم بردارید. (رجوع:کتاب روان شناسی عزت نفس نوشته ی ناتانیل براندن)
2 Responses
بنظر من این مشکل رو میشه با بخشش حل کرد که به ارامش رسید، ولی چطور میشه یک انسان رو به طور کامل بخشید، من خودم میگم فلانی رو بخشیدم و دیگه بهش فکر نمیکنم ولی وقتی خبری ازش میشنوم که اتفاق بدی براش افتاده میگم خوب شد خوشحال میشم، این که بخشش نیست🙄 ایا دعای خیر کردن برای طرف میتونه راهی واسه بخشش باشه، چطور باید کسی رو بخشید؟؟؟؟ممنون میشم جواب بدین
سلام به شما🌻
اول اینکه بخشش عملی اجباری نیست و طی زمان حل میشه اما حل شدن طی زمان ملزم به این هست که شما کار درونی انجام بدید یعنی روی نقص های خودتون و اون بخش و ویژگی آزاردهنده ای که توی اون آدم می بینید کار کنید، اول از همه اون ویژگی را درون خودتون پیدا کنید و بپذیرید یعنی با درون خودتون صاف بشید.
دعای خیر میتونه راه گشا باشه اما دعای خیر در صورت شفاف شدن شما راه گشا هستش پس روی درونیات و شفای زخم هایی که از اون آدم خوردید لازم هست که کار کنید.
در صورتی که نبخشیدید، توی دعاهاتون درخواست کنید که آنچه برای بخشش لازم دارید به شما داده شود. قسمتی از ملزومات شما برای بخشش رو به رو شدن با خودتان هست.
این مرحله در کارگاه شفای زخم ها به طور مفصل توضیح داده می شود.