گاهی مشکل یا مسئله ای خود را به طریق و شکلی دیگر نشان میدهد مثل زمانی که با مشکل اضافه وزن رو به رو هستیم و مدام به دنبال درمانهای متفاوتی برای کاهش وزن هستیم در صورتی که وقتی عمیقاً به موضوع نگاه می کنیم ،متوجه می شویم،مشکل اضافه وزن نیست،مسئله دیگری ست که به شکل اضافه وزن، خودش را نشان داده است.در بیشتر موارد دیده شده است پرخوری بر اثر اضطراب ها، ترسها، فشارها، استرسها، تضادها و ….زیاد میشود.
در این مقاله سعی داریم به عوامل پشت پرده اضافه وزن و چاقی و درمان آن بپردازیم.
🔸آیا از رژیم گرفتن خسته و ناامید شدهاید؟
🔸تا به حال فکر کردهاید که چرا مدام با رژیمهای غذایی متفاوت به نتیجه مطلوب نمیرسید؟
🔸آیا برای کاهش وزن راهی جز ممنوع کردن مواد غذایی وجود دارد؟
🔸دو عامل خشم و ترس میتوانند در اضافه وزن مؤثر باشند؟
🔸آیا مسئله چاقی با داشتن اراده مرتبط است؟
🔸درمان مؤثر برای مقابله با پرخوری و چاقی چیست؟
و….
سرفصل:
✨اضافه وزن از دیدگاه مغز
✨عوامل مهم و تأثیر گذار در اضافه وزن چیست؟ ✨آیا مغز می تواند الگوهای ریشه دار ما را تغییر دهد؟چگونه؟ ✨افراد چاق برای رسیدن به وزن مطلوب به چه درمان هایی نیاز دارند؟ |
✨اضافه وزن از دیدگاه مغز:
اضافه وزن مشکلی است که میتواند مغز را به طریقی جدید به کار بگیرد. بیش از یک سوم امریکاییها اضافه وزن دارند و بیش از یک چهارم آنها دچار چاقی مفرط هستند. گذشته از مسائل پزشکی، این اپیدمی حاصل انتخابهای ماست. در جامعهای که در سال به طور میانگین 150 پوند شکر مصرف میکند، یک دهم وعدههای غذایی خود را در مک دونالد میخورد و هر ده سال وعدههای غذاییاش بزرگ تر میشوند.
انتخابها آن قدر بدیهی و نامناسب به نظر میرسند که تصور میکنیم همه با اشتیاق در پی تغییرشان هستند. ولی این کار را نمیکنیم و به نظر میرسد که مشاوران بهداشت عمومی هم در این زمینه کمکی به ما نمیکنند. فربگی فراتر از منطق رشد کرده است، چون منطق برای جلوگیری از آن موثر نیست.
اتهام مغز مبنا چیست؟ متهم پیش از این پای بند اخلاقیات بود. داشتن اضافه وزن نشانه ضعف شخصی بود، یادگاری از قرون وسطا که شکمپارگی را در زمره گناهان کبیره قرار داد. بسیاری از افراد چاق در پس ذهنشان خود را به فقدان اراده متهم میکنند. کاش میدانستند دست از زیاده روی درخوردن بردارند! چه میشد اگر میتوانستند خودشان را به خاطر کالریهای اضافهای که چرخهای باطل را تغذیه میکنند، مجازات نکنند: خوردن باعث اضافه وزن میشود که به نوبه خود موجب وخامت وضعیت ظاهری فرد میشود و وقتی احساس بدی در مورد خودتان دارید، دلیل خوبی هم در اختیار دارید تا با خوردن غذای بیشتر خودتان را آرام کنید.
تصمیمات آگاهانهاند، ولی عادات نیستند. در این جمله ساده میتوانید اضافه وزن را از دیدگاه مغز ببینید. بخشهای ناخودآگاه مغز تعلیم میبینند که غذای بیشتری تقاضا کنند که مغز برتر آن را نمیخواهد. نوسان میان پرخوری، پشیمانی و پرخوری، مشابهی در فیزیولوژی دارد. هورمونهایی که به طور طبیعی پیام میدهند حس گرسنگی در شما برطرف شده است، یا سرکوب میشوند یا مورد حمله هورمونهای دیگری قرار میگیرند که پیام حرص و اشتهای کاذب میدهند، مسئله تنها غذا نیست. دسری خوشمزه یا استیکی بیست و چهار پوندی میتوانند وسوسه انگیز باشند، ولی اعتیاد آور نیستند. پس مسئله چیست؟ پاسخ که در دنیای امروز روشن شده است، طنینی است از روند پوچ شدن دنیا.
✨عوامل مهم و تأثیرگذار در چاقی و اضافه وزن چیست؟
عوامل دخیل در برنامههای غذایی و سلامتی آن قدر زیاد شدهاند که به هر طرف رو میکنید، چیزی برای سرزنش کردن وجود دارد به گفته کارشناسان، مردم در نتیجه عوامل زیر چاق می شوند:
- حرمت نفس پایین
- ظاهر ناخوشایند
- سابقه چاقی در خانواده
- استعدادهای ژنتیکی
- عادتهای بد غذا خوردن دردوران کودکی
- غذاهای فوری ناسالم و غداهای فرآوری شده و سرشار از افزودنیها و نگه دارندهها
- کاهش غذاهای طبیعی
- تاکید جامعه بر داشتن بدنی” زیبا و کامل” که برای اکثریت افراد جامعه دست نیافتنی است.
- حس شکست دورنی شده حاصل از رژیمهای مداوم و نوسان بین چاقی و لاغری.
وقتی با چنین عوامل دل سردکنندهای مواجه میشوید، مغز مبنا به سرعت مستاصل میشود و این به الگوی آشنای رفتارهایی میانجامد که به شکست منتهی میشوند. شکست در رژیم گرفتن، به دلیل ناامیدی و سردرگمی به شکست منجر میشود. شکست باعث ناامیدی بیشتری میشود، ولی همچنین شما را مستعد پیروی از ترفندهای مختلف و راه حلهای فوری می سازد: فشار بی منطق گرسنگی، عادت و خیال پردازیهایی که در توانایی مغزتان برای تصمیم گیری اختلال ایجاد می کنند.
✨آیا مغز می تواند الگوهای ریشه دار ما را تغییر دهد؟چگونه؟
ابتدا باید با چاقی اعلام آتش بس موقت کنیم. مغز مبنا در جنگ پیروز نشده است. مطالعات نشان دادهاند کسانی که رژیم میگیرند وزن کم میکنند، ولی همه آنها قبل از دو سال دوباره دچار اضافه وزن میشوند کسانی که موفق میشوند کاهش وزن قابل توجهی را حفظ کنند، افرادی هستند که تا آخر عمرشان هرروز کالریهای صرفی خود را زیر نظر دارند. شیمی مغز هم در این میان نقش دارد. کسانی که رژیم میگیرند معمولاً بعد از کاهش مقداری وزن، گرسنگی را بیشتر از پیش احساس میکنند.
محققان استرالیایی معتقدند علت آن تغییر بیولوژیکی است. در شکم کسانی که با رژیم گرفتن موفق به کاهش وزن میشوند و بعد از آن دوباره چاق میشوند، گرلین یا “هورمون گرسنگی” بیست درصد بیشتر از زمانی است که رژیم گرفتن را آغاز کرده بودند. گزارشی در دسامبر 2011 در نیویورک تایمز میگوید:
“بدنهایشان که هنوز چاق بود، طوری عمل میکردند که انگار درحال مردن از گرسنگی بودند و برای به دست آوردن پوندهایی که از دست داده بودند اضافه کاری میکردند”. مغز شما مسئول تنظیم سیستم سوخت و ساز بدن از طریق هیپوتالاموس است وظاهراً رژیم گرفتن هم روی آن تاثیر ایجاد میکند، افرادی که دوباره به وزن عادیشان میرسند روزی 400 کالری کم تر از کسانی نیاز دارند که سالهاست روی وزن مطلوبشان ثابت ماندهاند.
✨افراد چاق برای دستیابی به وزن مطلوب به چه درمانهایی نیاز دارند؟
چیزی که فرد چاق برای در هم شکستن عاداتی که نتیجه عکس دارند به آن نیاز دارد، مغز جدید، سیستم سوخت و ساز بهتر، یا هورمونهای متعادل نیست. این بدان معناست که این عوامل پاسخ سوال ما نیستند. بلکه در مقایسه با عامل مهم دیگری در درجه دوم اهمیت قرار دارند: تعادل و عدم تعادل در مدارهای مغز زمانی ایجاد میشود که مناطق مربوط به رفتارهای تکانه ای تقویت و مناطق مرتبط با تصمیم گیری تضعیف شدهاند.
تکرار الگوهای منفی هم به تصمیم گیری صدمه وارد میکند، چون زمانی که شما خودتان را سرزنش میکنید یا احساس شکست می کنید، قسمتهای پستتر مغزتان بار دیگر بر قشر مغز حاکم میشوند. شما زمانی میتوانید تعادل روانیتان را بازیابید، که راههایی برای تقویت خود انتخاب کنید، مانند جلوگیری از خوردن غذا در موقعیتهای احساسی.
زمانی که تعادلتان را بازیافتید، مغزتان هم طبیعتاً آن را حفظ میکند. این تعادل که به هم ایستایی مشهور است، یکی از قدرتمندترین مکانیزمهای سیستم عصبی غیرارادی یا خودکار است. نکته منحصربه فردی که درمورد مغز وجود دارد این است که تحت کنترلی دوگانه قراردارد. پردازشها در وضعیت خلبان خودکار انجام میگیرند. اگر به آنها یاد بدهید کارشان را مطابق میل شما انجام دهند، اراده و خواست شما کنترل را به دست میگیرند ولی این قدرت اراده نیست.
قدرت اراده تلویحاً دربرگیرنده اجبار است. شما میل دارید یک تکه دیگر کیک بخورید، یا نیمه شب یخچال را غارت کنید. ولی عزمی کنید که در مقابل خواستتان مقاومت کنید. این به معنای اراده نیست، این مقاومت است و هر چه در مقابل آن مقاومت کنید، پایدارتر میشود. مشکل اینجاست تا زمانی که بین آنچه برایتان مفید است و آنچه دلتان میخواهد در درونتان جنگ جریان دارد، شکست اجتناب پذیر است.
اراده در حالت طبیعی مخالف مقاومت است. خودتان را رها میکنید و اراده طبیعت که بیلیونها سال تکامل پشت آن نهفته شما را با خود میبرد. هم ایستایی راهی است که بدنتان میخواهد برود. هریک از سلولها به شکلی منحصر به فرد طوری طراحی شدهاند که بتوانند توازن خود را حفظ کنند (که به همین علت است که به عنوان مثال یک سلول معمولاً تنها برای چند ثانیه غذا در خود ذخیره میکند. سلول به ذخیره اضافه نیازی ندارد، چون درتعادل کلی بدن هر سلول میتواند روی تغذیه مداوم خود حساب کند ).
مغز برتر کارهای مغز را کنترل می کند. شعار ما این است: ” از مغزتان استفاده کنید، اجازه ندهید مغزتان ازشما استفاده کند”.موضوع وزن شامل بیمارانی میشود که از اختلالاتی در زمینه خوردن رنج میبرند. دختری که به آنورکسی شدید مبتلاست، با نگاه کردن در آینه بدنی نحیف را میبیند که دندهها، آرنجها و زانوهای آن به طور مخوفی بیرون زدهاند و چهرهاش شبیه نقابی است که روی جمجمه کشیده شده باشد. با این همه، چیزی که او میبیند این است “من چاقم”. دادههای خامی که وارد قشر بینایی او در پشت مغز میشوند، نامربوطاند.
او که به نوعی اختلال در غذاخوردن مبتلاست، تصویر بدنش را درسرش میبیند. همین در مورد سایر افراد هم صدق میکند. تنها تفاوت در این است که انعکاس طبیعی آینه را به تصویری طبیعی که درسرمان میبینیم، مرتبط میسازیم. گذشته از موارد عادی، میلیونها نفر از ما هم وقتی به بدنی نگاه میکنیم که به راحتی در محدوده عادی قرار می گیرد “فردی بسیار چاق” را میبینیم. البته انکار هم میتواند آغاز شود و بعد از مدتی شاید آن قدر اضافه وزن داشته باشیم، که آن را تصدیق نکنیم. (در کارتون زیرکانه نیویورکر زنی را میبینیم که از همسرش سوال میکند: “راستش را به من بگو. آیا این بدن مرا خیلی چاق نشان میدهد؟”)
رمز کار ایجاد تعادل در مغز و سپس استفاده از توانایی آن برای متعادل کردن سایر مسائل است. هورمونها، گرسنگی، میل شدید به مادهای غذایی و عادت ها، وزن شما به طور کلی درسرتان قرار دارد، چون در نهایت بدنتان را در سرتان میبینید، این یعنی مغز منبع همه عملکردهای جسمانی است و ذهن شما منبع مغزتان است.
مغز برتر از شما میخواهد به روشی جدید با مغزتان ارتباط برقرار کنید اکثر افراد از تعادل خارج میشوند چون مغزشان بیش از حد از قابلیت سازگاری برخوردار است. مغز هر اتفاقی را که در بدن رخ میدهد جبران میکند.
برخی از افراد بسیار چاق که روی چاقیشان کار میکنند عادی زندگی میکنند، فرزندانشان را بزرگ میکنند و از روابط عاشقانه خود لذت میبرند ولی در سطح دیگری احساس بدبختی میکنند عدم تعادل باعث ایجاد عدم تعادل بیشتر میشود و این چرخه ی باطل را تشدید میکند آنها باید دست از سازگاری با وضعیت چاقی شان بردارند و پاسخ را به مغز مرتبط سازند نه مشکل را.
✨کاهش وزن آگاهانه چیست؟
- دیگر با خودتان نجنگید.
- کالریها را نشمارید.
- دیگر غذای رژیمی نخورید.
در جایی که میدانید بیش از همه دچار عدم تعادل شدهاید ( مثل زمینههای احساسی، فشارهای روانی و خواب) تعادل برقرار کنید. با مسائلی که شما را از تعادل خارج میکنند مقابله کنید. روی رسیدن به نقطه عطف تمرکز کنید. اجازه بدهید مغزتان از تعادل مجدد جسمتان مراقبت کند. شما درست در زمانی که احساس میکنید باید به عادتتان عمل کنید، میتوانید آن عادت را تغییر دهید. این در مورد غذا خوردن هم صدق میکند. نیمه شب به سراغ پیتزایی که در یخچال گذاشتهاید یا بستنی میروید. در آن لحظه چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ اگر بتوانید به این سوال پاسخ دهید پذیرای تغییر خواهید بود.
-
یا گرسنه هستید یا میخواهید خودتان را آرام کنید.
دو گزینه ابتدایی اینها هستند. در همان لحظه که میخواهید چیزی از یخچال بردارید، از خودتان سوال کنید کدام یک را انتخاب میکنید.
گرسنه هستم : اگر این واقعیت دارد، در این صورت غذا خوردن نیاز طبیعی بدن است و زمانی برطرف میشود که دیگر گرسنگی را احساس نکنید ( که با سیر شدن یا اشباع شدن تفاوت دارد). چند صد کالری برای برطرف کردن این گرسنگی گذرا کافی است. یک وعده غذایی تقریباً برابر با 600 کالری است. میخواهم خودم را آرام کنم: در این صورت هم این احساس درست مانند گرسنگی در شما حضور دارد. ولی عادت کردهاید از کنار احساستان عبور کنید. یا شاید هم آن را درقالب دیگری پنهان کنید. به هر حال کمی صبر کنید و به احساس خود توجه کنید:
- مستأصل و خسته
- سرخورده
- تحت فشار
- گیج
- مضطرب
- کسل
- ناامن
- بی قرار
- عصبانی
وقتی احساستان را شناسایی کردید نام آن را ترجیحاً بلند به خودتان بگویید: مثلاً: “درحال حاضر احساس سرخوردگی میکنم”: “درحال حاضر احساس خستگی میکنم”.
2-حالا که احساستان را شناختهاید ادامه بدهید و چیزی بخورید.
با خودتان نجنگید، کشمکش درونی میان “من نباید این را بخورم” و باید “این را بخورم” هرگز به پایان نمیرسد. اگر پایانی برای آن وجود داشت یکی از طرفین مدتها پیش پیروز شده بود، پس مشخص کنید گرسنهاید یا میخواهید احساسی را درخودتان آرام کنید و بعد بخورید.
3-منتظر فرصت باشید.
اگر قبل از خوردن صادقانه سوال کرده باشید “چه احساسی دارم؟”. زمانی خواهد رسید که ذهنتان چیز جدیدی می گوید. نیازی به خوردن این ندارم. یا واقعاً گرسنه نیستم، پس چرا باید بخورم؟ لازم نیست منتظر این لحظه باشید و بدون شک نباید آن را به اجبار در خود ایجاد کنی ولی آماده و هوشیار باشید. اشتیاق شما به رها کردن خود از عادت واقعی است فقط درحال حاضر قدرت آن کمتر از قدرت عادت خوردن در شماست. وقتی چنین فرصتی ایجاد میشود به اشتیاق جدیدتان عمل کنید و بعد هم آن را به فراموشی بسپارید.
4-راههای بهتری برای مقابله یاد بگیرید.
وقتی احساسی را درخود آرام میکنید، موقتاً برطرف میشود ولی همیشه باز میگردد. شما برای مقابله با احساستان به خوردن روی می آورید. ولی راههای دیگری هم وجود دارند که زمانی که آنها را یاد گرفتید، اشتیاق به خوردن در شما کاهش خواهد یافت چون جسم و ذهن شما میدانند که این تنها مکانیزم مقابله با احساستان نیست.
مهارتهای مقابله عبارتند از:
بدون ترس از اینکه مورد مخالفت قرار بگیرید، احساستان را بیان کنید.
به فردی مناسب اعتماد کنید، کسی که با شما همدلی کند، قضاوتتان نکند و بی طرف باشد. (هرگز به کسانی که به خاطر پول، موقعیت یا پیشرفت به شما وابستهاند اعتماد نکنید).
کسی که به او اعتماد میکنید باید آنقدر مورد اطمینان باشد که بتوانید از راهنماییهایش استفاده کنید.
اتکای کامل به خود باعث تنهایی میشود و به دنبال آن به راحتی ادراکات تحریف شده از راه میرسند.
راهی برای خنثی کردن انرژی زیربنایی ترس یا خشم پیدا کنید.
رفتارهای اعتیادآمیز از این دو احساس منفی سرچشمه میگیرند.
زندگی درونیتان را هم مانند زندگی بیرونیتان جدی بگیرید.
کاری کنید که آنقدر حالتان خوب باشد که در هیچ چیز زیاده روی نکنید.
احساس بد همان چیزی است که شما را وسوسه میکند در کاری زیاده روی کنید. این بوی خوب غذا نیست که شما را گمراه میکند.
5- شبکههای عصبی جدید ایجاد کنید.
عادتها شیارهای روانی هستند که در شبکههای مغزی ایجاد میشوند و به طور خودکار پاسخ میدهند. وقتی کسی با تمایل شدید به زیاده روی در خوردن مبارزه میکند، مغز “به یاد میآورد” که پرخوری همان کاری است که باید انجام دهد. به طور خودکار و با قدرت تمام، شیار را دنبال میکند، از این رو باید راه جدیدی را به مغزتان نشان دهید که از آن پیروی کند، که این به معنای ایجاد شبکههای جدید عصبی است.
وقتی اشتیاق به خوردن شما را تحت فشار قرار میدهد، نمیتوانید این شبکهها را ایجاد کنید ولی اوقات بسیار و راههای بسیاری برای ساختن الگوهای جدید مغزی وجود دارد. هیچ کس واقعاً از اینکه مجبور شود احساسی را درخودش آرام کند لذت نمیبرد، این به نوعی شبیه به شکست است و ضعفتان را به شما یادآوری میکند. از سوی دیگر احساسات هم نمیخواهند آرام بگیرند.
میخواهند ارضا شوند، شما احساسات مثبت تان (عشق، امید، خوش بینی ، قدردانی و تایید ) را از طریق ارتباط با دیگران و ابراز بهترین ابعاد وجودتان برآورده میسازید. احساسات منفیتان را از طریق رها کردنشان محقق میکنید. احساسات منفی از نظر کل سیستم شما مسموماند.
ذخیره کردنشان، تغییردادن مسیرشان، نادیده گرفتنشان یا تلاش برای چیره شدن بر آنها بیهوده است. احساس منفی یا باید از میان برداشته شود یا باقی میماند. چاره دیگری ندارد. مغز شما با ارضا شدن احساساتتان تغییر میکند و الگوهای جدیدی میسازد که هدف کلی هم همین است. شما همچنین نیاز دارید کشمکشها، تضادها و سردرگمیهای درونیتان را که باعث درگیری تکانههای شما اعم از خوب و بد میشوند، برای مدتی به حالت تعلیق درآورید. این همان جایی است که مراقبه میتواند موثر واقع شود. مراقبه جایی برای استراحت را به مغزتان نشان میدهد. گذشته از همه ابعاد معنوی، یافتن محلی برای استراحت واقعی، جایی که هیچ یک از ابعاد وجودتان با هم درجنگ نباشند، به شدت میتواند موثر واقع شود.
این کار مبنایی برای تغییر را در اختیار مغزتان قرار میدهد. شما در مراقبه شیارها، الگوها یا شرطی سازیهای قدیمی را دنبال نمیکنید. مغز شما با پی بردن به این مسئله بیشتر خواهان آن میشود. از این رو به جای فکر کردن به تمایلات قدیمی لحظات بیشتری از تعادل، وضوح و آزادی را تجربه میکنید.مغز شما باید به هم پیمان شما تبدیل شود. درغیر این صورت دشمنتان باقی خواهد ماند. کلید کار شناختن خودتان است. شما چیزی را میتوانید تغییر دهید که درخود بشناسید، آنچه که درخود نمیشناسید، همچنان در شما باقی خواهد ماند و از آنجا که ما هرگز توانایی شناخت را از دست نمیدهیم همیشه پذیرای تغییر هستیم.
هدف این برنامه به پوند اندازه گیری نمیشود، زمانی که مغزتان را تعلیم دادید تا احساسات، تکانهها و عدم رضایت ناشی از پرخوری را درک کند، به نقطه عطفی میرسید که اطمینان دارید در آن شما میتوانید از مغزتان استفاده کنید نه مغزتان از شما. به راحتی پرخوری نکردن را انتخاب میکنید. با داشتن هدفی واضح و روشن طبیعتاً کاری را انجام میدهید که همیشه به نفعتان بوده است.
درطول این کتاب بارها با این دو موضوع مواجه خواهید شد: یاد بگیرید به جای اینکه مغزتان از شما استفاده کند، شما آن را به کار بگیرید و دوم اینکه رفتارهای جدید را به خود تحمیل نکنید. این دو اصل کلیدی در مسیر تکامل مغز برتر محسوب میشوند.
نتیجه:
بنابراین اضافه وزن تنها مشکل مورد نظر افراد چاق نیست (شاید مشکلی ظاهری باشد که بزرگ نمایان شده است) بلکه پشت پرده مسئله اضافه وزن عوامل دیگری وجود دارند که موجب چاقی بیشتر میشوند، به عبارتی مشکلاتی دیگر مثل خشم، ترس، حرمت نفس پایین، اضطراب، استرس، فشارهای متفاوت و در نهایت تضادها میتوانند موجب بروز چاقی و اضافه وزن شوند پس اگر مسئله مهم شما، اضافه وزن است توصیه میشود به جای پیگیری راههای متفاوت برای کاهش وزن و لاغری، عوامل مهم زیربنایی خود را که در اضافه وزن شما دخیل هستند، شناسایی کنید و بعد از شناسایی میتوانید درمان مؤثر را به کار ببرید، در واقع پاسخ مسئله شما به مغز مرتبط میشود، یاد بگیرید به جای اینکه مغزتان از شما استفاده کند، شما آن را به کار برید.
4 Responses
سلام و سپاس
چگونه مغز رو میشه به تعادل سوند؟
چگونه میشه انرژی زیربنایی ترس یا خشم را خنثی کرد؟
لطفا کتاب منبع برای این نوشته را معرفی کنید.
سلام خدمت شما . جواب سوالاتون در تمامی مقالات خشم و ترس در وب سایت هست . چون خیلی مفصل هست لطفا به این مجموعه مقالات مراجعه بفرمایید یا از بسته اموزشی ترس هم می توانید استفاده کنید که کامل در مورد ترس و انواع ترس و تاثییر ان بر مغز صحبت شده است.
یاد بگیرید شما از مغزتان استفاده کنید نه مغزتان از شما…..رفتار جدید را بر خود تحمیل نکنید….این دو جمله عالی بود….من بارها به دلیل نشناختن این دو روش ، شکست های زیادی در خود و دیگران دیدم در مواجه با کنترل روش های تکراری و عادت های تکراری
خیلی خوبه که ما آگاه بشیم که برای آرام کردن احساساتمون به درونمون سفر کنیم به جای اینکه با غذا، مواد افیونی و سکس بخوایم خودمون رو آروم کنیم.
ممنونم