«فراز قورچیان»گفته شده: به یوسف اتهام زده شد و او را به زندان انداختند و او از زندگی کردن افتاد.
زندان نمادی است از دنیای زیرین که زخم ها آنجا هستند و مدتها از روبرو شدن با آنها طفره رفته بودیم.
یوسف بعد از زخمی که از برادرانش برداشته بود، مجالی برای رودررویی نداشت و این لطفی بود در حق او، تا این فرصت را بیابد. در حقیقت پادشاه یا خدایان، او را از زندگی کردن انداختند!
در سفر زندگی، خیلی روزها از زندگی کردن می افتیم یا می اندازنمان! تا فرصت داشته باشیم با زخم هایمان روبرو شویم. چون در حین زندگی یادمان میرود که به دنیای پایین هم باید سر بزنیم. طلاق، آسیب جسمی، ورشکستگی عاطفی و عرفانی یا هر جایی که خامی وجود داشته باشد، فلاکتی هم در همان نقطه برای ما به وجود می آید تا پخته شویم. این جایی نیست؛ که بتوانیم از آن فرار کنیم چون برای رشد ما لازم بوده است.
مولانا تا قبل از ملاقات شمس، غرور معنوی داشت و سپس گفت: «خام بدم، پخته شدم، سوختم.»
در برنامه های دوازده قدمی نیز گفته ميشود: «اگر حالت بده اشکالی نداره خوبه برات! اگر حالت خوبه زنگ بزن ولی اگر حالت خیلی خوبه، سریعاً خودت را به ما برسون که اوضاع وخیمه! یعنی تو مسیر رشد نیستی.»
كوچ از دنیای زیرین به بالا، بد نیست اما این چرخه باید مداوم اتفاق بیافتد. اگر ما خودمان انتخاب نکنیم که به دنیای زیر برویم، کالسه افسردگی برایمان کرایه می کنند و ما را می برند. سوگواری های ما تصمیمی انتخابی از این هجرت است. در دنیای عرفان برای رو در رویی با این زخم ها چله نشینی وجود دارد. اگر به «بسطام» بروید هنوز هم اتاقک کوچک بایزید را می بینید. در حقیقت دروازه بهشت از روبرو شدن با همین زخم ها میگذرد. انرژی حاصل از این رودرویی و التیام آنها؛ طی طریق درست را ممکن میسازند.
بیشتر بخوانید : چرا ما به شفای زخم هایمان نیازمندیم؟ |
ممکن است دچار ورشکستگی مالی شوید تا بفهمید وقتش رسیده با آن زخمهایی که وادارتان کرد این شغل را برگزینید روبرو شوید همان زخمی که سفارش شکست را داده و یا با پند واندرزهایش رابطه ای را شروع کرده ای (مثلاً برای فرار از خانواده کنترل گر) و الان وقت جدایی بوده و زمان روبرو شدن با آن زخمها، می توانید طفره بروید و از زندان فرار کنید (منظور از زندان حال بد است)، مثلاً سریع رابطه دیگری را شروع کنید یا با استفاده از مسکن هایی مثل الکل، سیگار و ماری جو و غیره… در صدد به وجود آوردن تغییرات ناگهانی در حال بد شوید. اما دوباره سفارش شکست در همان نقطه را تجربه خواهید کرد.
قدیم ها تاب آوري و طاقت مردم بیشتر بود «لوتی ها به تعارف بهم می گفتند: حبست رو بکشم!».
در زندان کسانی که حبس بالایی دارند و قرار زیادی برایشان صادر شده، از احترام زیادی هم برخوردارند و همان روز اول تخت نصیبشان می شود. هر چقدر مصیبت به وجود آمده بزرگتر باشد، پاداش آن هم بزرگتر است و هر چقدر مصیبت تان بیشتر باشد از سمت دنیای زیرین شما عزیزترید. «هر که در این بزم مقرب تر است جام بلا بیش ترش می دهند».
اکثر انسان هاي بزرگ زخم های بزرگ داشتند اما با آنها روبرو شده بودند.
حبس را باید تنهایی کشید و بالاخره با آن رو در رو شد.
یوسف در زندان ماند، با زخم هایش روبرو شد، تازیانه های زخم ها را متحمل شد، روزها و شب ها گریست، عاشق و عارف شد و دوباره به دنیای بالا آمد.
كسي که این فرآیند را درک کند و آن را که ما «مسیر خودشناسی» می نامیم مرتب تمرین کند، عزیز مصر می شود.
7 Responses
سپاس🌹💙🌹
خداروشکرمیکنم برای گذشتم و زخم ها مث اینه بغل ماشین هرزگاهی بهش نگاه میکنم و به جلو میرم کمکم کرد اتفاقایی که زخم بود برام اما امروز راه ونشونم میده و همش موهبتی برام داشت.خیلی جاها دنبال حال خوب گشتم پیداش نمیکردم تا زمانی که وارد کارگاه شفای زخم شدم هر دوره که شرکت میکنم گره بزرگی برام باز میشه ویک باگ گنده ازم می افته راه ومسیر هموارمیشه و وقتی این جمله وشنیدم که گفت شفابگیری شفا دهنده میشی دقیقا شد..اطراف من انگار دیگه ادم بدرد نخور نیس وقتی من درست شدم
عالی ذهنم بیشتوبیشتربازمیشه
زخمی عمیق در من بیماری به وجود آورده بود که پزشکان میگفتند درمانی ندارد و فقط باید کنترل شود. و من پس از 12 سال که درد این زخم رو عمیقا کشیده بودم،به محض اینکه با آن روبرو شدم و معنای اونو درک کردم، آن بیماری هم از بین رفت.خدا رو سپاسگزارم بابت همه مراحل زندگی و رشدهایی که به زندگی ما معنا میدهند.
متوجه شدم دنبال حال خوب نباید بود. حال خوب در واقع پذیرش و زندگی کردن همون حال بدی هاس. ممنونم فراز 🤍
خیلی ساده و قابل فهم بود، این مطلب به خصوص برای افرادی که تازه با مفهوم و اهمیت خودشناسی روبه رو میشن خیلی خوب بیان شده و جذابه تا توجه افراد رو به این مسیر جلب کنه. ممنون از زحمات تون
ساده وقابل درک بود،ممنونممم از شماها🌹🙏🌠