اولین مهارت کوچینگ
در حال گفتگو کردن در مورد فرآیند و جلسات کوچینگ خود بودند اما وقتی تعریف میکردند، میان فرآیند کوچینگ هر کدامشان تفاوت هایی وجود داشت؛ یکی از آنها رضایت داشت و دیگری ناراضی بود.
یکی از تفاوت های آنها، تفاوت میان کوچ یا مربی های آنهاست.
به عبارتی تفاوت در مهارت های یک کوچ یا مربی است و سوالی که پیش میآید این است که، برای اینکه فرآیند کوچینگ به طور موفقیت آمیزی پیش رود، یک کوچ یا مربی لازم است چه مهارت هایی داشته باشد؟
در این مقاله قصد داریم به اولین مهارت در کوچینگ تحت عنوان (صمیمیت) بپردازیم.
سرفصل ها: |
آیا هر فردی توانایی کوچینگ را دارد
از لحاظ تئوریک هر فردی باید بتواند کوچ یا مربی باشد. اگر چه در عمل برخی افراد نسبت به بقیه برای کوچینگ مناسب تر هستند؛ شاید به دلیل شخصیت، نگرش و انگیزه طبیعیشان.
برداشت برخی افراد این است که کوچینگ عبارت است از تداوم طبیعی آنچه که همواره در گفتگو انجام میدهند. برخی دیگر تلاش برای کوچینگ یک فرد را کاری پرزحمت، خسته کننده و یا حتی بیهوده میبینند.
اگر چه کسی که واقعاً به توسعه این مهارت ها متعهد است، خواهد دید که تعهد، این کار را امکان پذیر میسازد. این امر به این دلیل است که قدرت اراده ما در توسعه این مهارت ها، از سطح توانای فعلی ما بسیار مهم تر است.
بسیاری از فعالیت های روزانه ما شامل چندین مورد از این مهارت هاست که مشهودترین آنها همان گفتگوی ساده است. اما تنها در گفتگوی کوچینگ احتمال دارد که همزمان بر چندین مورد از این مهارت ها تمرکز کنید.
این امر به این دلیل است که استفاده از تمام این مهارت ها در تمام مکالمات، برای فرد خسته کننده و برای کسی که با او در حال صحبت است نسبتاً غیرعادی خواهد بود.
در اینجا قصد داریم به بیان و شفاف سازی اولین مهارت در کوچینگ بپردازیم.
اولین مهارت در کوچینگ چیست
اولین مهارت در کوچینگ، صمیمیت است. اساس تمام مکالمات کوچینگ، گرما و اعتمادی است که بین کوچ و مراجع حس میشود. گفتگو با یک کوچ یا مربی ماهر لذت بخش است؛ آنها صمیمی و باتوجه هستند و برقراری ارتباط با آنها آسان است. این امر احتمالاً به دلیل توانایی آنها در ایجاد صمیمیت است.
بسیاری افراد در خارج از حرفه کوچینگ نیز دارای این مهارت هستند؛ احتمالاً میتوانید کسی از آشنایتان را به خاطر بیاورید که قادر است احساس آرامش را به دیگران القا کند، یا سریعاً حس آشتاییت یا راحتی را هنگام صحبت با دیگران در آنها ایجاد کند.
اما برای دیگران، ایجاد صمیمیت مهارتی است که تصمیم به توسعه آن میگیرند. به عنوان یک مربی لازم است که از چگونگی به وجود آمدن صمیمیت، اینکه چرا گاهی اوقات رخ نمیدهد و اینکه چه گزینه هایی برای ایجاد یا کاهش آن دارید، آگاه باشید.
همچنین لازم است که سطح مشخصی از انعطاف پذیری را در رفتار خود ایجاد کنید تا به شما کمک کند با افراد مختلفی که در موقعیت های کوچینگ ملاقات خواهید کرد، ارتباط برقرار کنید.
بیایید از نزدیک تر نگاهی به صمیمیت بیندازیم. کلمه (صمیمیت) نشان دهنده میزان نزدیکی در یک رابطه است و با نسبت یا ارتباطی که با فرد دیگری احساس میکنیم، مشخص میشود. صمیمیت به کیفیت رابطه ما در طی تعامل با شخص دیگر اشاره دارد.
احتمالاً به (صمیمیت فوری) با فردی در یک ملاقات تصادفی توجه کرده اید؛ شاید به نظر برسد که فرد کناری شما در یک صف، نقاط اشتراک زیادی با شما دارد. یا ممکن است کاملاً برعکس باشد؛ کسی باشد که اصلاً با او احساس صمیمیت ندارید.
اگر صمیمیت خوبی با کسی داشته باشید، معمولاً در کنار او احساس راحتی بیشتری خواهید داشت. میگویم (معمولاً) زیرا این مطلب به این بستگی دارد که خواهان چه سطحی از صمیمیت با آن شخص باشید. ممکن است صمیمیت زیاد در موقعیت های خاصی برای شما نامطلوب باشد، برای مثال اگر با کسی ملاقات کنید که فوراً به سمت او جذب شوید در حالی که قبلاً ازدواج کرده باشید.
همچنین احتمالاً کسی را میشناسید که حتی در صورت تلاش هم به نظر نمیرسد بتوانید با او ارتباط برقرار کنید. احتمالاً در چنین مواردی حتی یک گفتگوی راحت را هم دشوارتر میبینید و یا حتی نوعی فاصله یا سردی را بین خود احساس میکنید.
در چنین موقعیتی ممکن است تصور کنید که هیچ صمیمیتی با هم ندارید. البته به دلیل اینکه صمیمیت به کیفیت یک رابطه ربط دارد و به هر حال نوعی رابطه در حال وقوع است، میزانی از صمیمیت، هر چند کاملاً منفی وجود دارد.
این مطلب همانند ارزیابی دمای یک اتاق است؛ اگرچه دمای اتاق ممکن است سرد باشد اما با این وجود چیزی هست که قابلیت ارزیابی دارد. بنابراین اگر در یک رابطه قرار دارید، همیشه نوعی صمیمیت در آن وجود دارد.
چه چیزی به وجود آورنده مهارت صمیمیت در کوچینگ است
صمیمیت بر اساس ویژگی (همسانی) ایجاد میشود؛ هنگامی که درجه شباهت بالایی بین دو فرد وجود داشته باشد، ایجاد صمیمیت ساده تر است. شاید ذاتاً از طرف کسی که مانند خودمان باشد احساس تهدید کمتری میکنیم و قادریم ساده تر با او احساس راحتی و صمیمیت پیدا کنیم.
طبقه بندی همسانی میتواند شامل جنبه های بسیار مختلفی باشد، برای مثال؛
- ظاهر فزیکی/پوشش(لباس ها)
- زبان بدن/ ژست های فیزیکی
- ویژگی های صدا
- زبان/کلمات مورد استفاده
- باورها و ارزش ها
بیایید نگاهی دقیق تر به این دسته ها داشته باشیم.
- ظاهر فیزیکی/پوشش
برای بسیاری از ما، وضعیت ظاهری تاثیر زیادی بر صمیمیت دارد. اگر به طور کلی رنگ پوست، سن، قد، وزن و ویژگی ها مشابه داشته باشیم، احتمالاً با یکدیگر راحت تر خواهیم بود.
اگر نسبتاً مشابه یکدیگر لباس بپوشیم(مثلاً به طور کلی به سبک غربی لباس بپوشیم)، باز هم گرایش ناخودآگاهی به احساس شباهت به یکدیگر داریم. برای مثال اگر فردی از قبیله ای آفریقایی با تنها یک لنگ و تعدادی مهره، پر و صورت رنگ کرده، به یک رویداد عمومی وارد شود، صمیمیت آنی اندکی با دیگر افراد حاضر در آنجا خواهد داشت. مگر اینکه او همراه با سایر هم قبیله های خود باشد.
- زبان بدن/ ژست های فیزیکی
در مواردی که به نظر میرسد دو نفر صمیمیت خوبی با هم دارند، اغلب ممکن است زبان بدن مشابه یا هماهنگی نیز با هم داشته باشند. در صورت نشستن احتمالاً حالت مشابهی خواهند گرفت؛ اگر یکی از آنها به جلو خم شود، دیگری نیز احتمالاً همین کار را خواهد کرد؛
اگر یکی از آنها بر روی بازوی خود تکیه کند، دیگری هم به راحتی از او تقلید میکند. مشاهده این مطلب ساده است، تنها کافی است چند نفر را پیدا کنید و آنها را زیر نظر بگیرید.
تمرین زیر را انجام دهید تا کمی تفریح بی ضرر داشته باشید
تمرین بررسی صمیمیت؛ این یک تمرین ساده و خوب است. به جاهایی بروید که افراد یا گروه ها در آنجا قرار دارند. مدتی را به مشاهده آنها در حال صحبت و تعامل بگذرانید. به هماهنگی و هارمونی بین آنها توجه کنید؛ چطور با هم حرکت میکنند، از هم دور میشوند، چگونه میایستند و یا خود را در ارتباط با هم قرار میدهند.
سوالات زیر را از خود بپرسید:
- از شیوه حرکت یا عمل افراد چگونه میفهمید که آیا از بودن در کنار هم لذت میبرند یا خیر؟
- چگونه میفهمید که آیا افراد دوستان قدیمی یکدیگر هستند و یا غریبه اند؟
- به نظر چه چیزی بر نحوه حرکات یا رفتار آنها تاثیرگذار است؟
توجه به نشانه های برجسته تر صمیمیت، ساده است. از حالت ها، ژست ها، دامنه حرکات و سطح انرژی افراد به سادگی حدس خواهید زد که کدام زوج ها یا گروه ها دارای صمیمیت خوبی هستند و کدام نیستند.
اما برخی نشانه های صمیمیت کمتر مشهود هستند. برای مثال تصور کنید در حال مشاهده دو زوج مجزا در یک رستوران هستید. زوج اول گفتگوی سرزنده ای با یکدیگر دارند، دائماً با هم تماس چشمی دارند، از ژست ها و حالت های مشابه با هم استفاده میکنند. احتمالاً حدس میزنید که این زوج دارای سطح صمیمیت بالایی هستند و با هم راحتند.
سپس به زوج دوم توجه میکنید که بسیار ساکت تر هستند، زیاد با هم صحبت نمیکنند. زیاد به هم نگاه نمیکنند، با انرژی و سرزندگی کمتری حرکت میکنند. احتمالاً اینطور نتیجه گیری میکنید که آنها دارای سطح صمیمیت اندکی هستند، زیرا فقدان سرزندگی را در آنها به سردی آنها تعبیر میکنید.
سپس میبینید که یکی از آنها دستش را عاشقانه بر روی دست همسرش میگذارد و برای لحظه ای نگاه خیره ای حاصل از علاقه واقعی بین آنها رد و بدل میشود. سپس گویا اتفاقی نیفتاده، آنها به غذای خود برمی گردند.
یک توضیح میتواند به صورت زیر باشد. زوج اول در هیجانات اولیه عاشقی هستند و در تلاش هستند که یکدیگر را بشناسند. انرژی و سرزندگی آنها ناشی از هیجان و پیش بینی رابطه ای جدید است. نشانه های دیگر صمیمیت آنها شامل انطباق حالت چهره و حرکت به سمت یکدیگر است.
زوج دوم سال ها از ازدواج موفقشان میگذرد؛ آنها کاملاً در آسایش هستند و فقط آن شب کمی خسته بودند. راحتی بسیار آنها با یکدیگر در شباهت های رفتاری آنها منعکس میشود. نشانه هایی از هماهنگی آرام در آنها مشهود است. همچنین براساس حس واقعی ارتباط و صمیمیت، نظر من این است که این زوج دارای سطح صمیمیت بسیار غنی تری نسبت به زوج اول هستند.
- ویژگی های صدا
در طی گفتگو، نحوه ادای اصوات از جمله لحن صدای ما، سرعت گفتار و طنین نیز نشانه ای از صمیمیت است. ما از طریق ویژگی های صدای خود معانی زیادی را انتقال میدهیم و احتمالاً شما از تاثیر لحن، زیر و بمی و آهنگ کلام خود بر یک موقعیت آگاهی دارید. حتی کلمه ساده ای مانند (واقعاً) یا (واقعاً؟) میتواند بر اساس نحوه گفتن چندین معنا داشته باشد.
همانند ژست های فیزیکی، میزان انطباق ویژگی های صدای دو فرد مختلف نیز میتواند نشان دهنده سطح صمیمیت آنها باشد. شاید سرعت صحبت کردن آنها و یا میزان انرژی که در حین صحبت صرف میکنند مشابه و یا هم افزا باشد.
در صورتی که ویژگی های کلیدی صدا با هم انطباق نداشته باشند، احتمالاً متوجه عدم صمیمیت خواهید شد. یکی از خطاهای رایجی که ما انجام میدهیم، صحبت آهسته و آرام با یک فرد بسیار عصبانی است، به امید اینکه این کار او را آرام واهد کرد.
این کار (ناهماهنگی) است و گاهی میتواند او را بدتر کند. فرض کنید سه روز در خانه منتظر مانده اید که کسی بیاید و چیزی را به شما تحویل دهد و این کالا هنوز هم نرسیده است.
بعد از 20 دقیقه پشت خط ماندن و گوش کردن به موسیقی شاد پاپ، در نهایت به مدیریت شرکت تحویل دهنده وصل میشوید. در حال حاضر بسیار خشمگین هستید. با عصبانیت شروع به شرح موقعیت میکنید و تنها با لحنی آهسته و گرم مواجه میشوید که میگوید: (بسیار خب، یک لحظه صبر کنید… اول از همه من نیاز به جزئیات بیشتری در مورد شما دارم… سپس میتوانیم این مسئله را حل کنیم.)
به عنوان یک تماس گیرنده احتمال زیادی وجود دارد که از رفتار او، حس بالا به پایین به شما دست دهد و اینطور قلمداد کنید که شکایت شما به حد کافی جدی گرفته نمیشود.
گذشته از اینها، انگار شما تنها کسی هستید که از اتفاق پیش آمده احساس ناراحتی میکنید!
مشکل در میزان سرعت، زیر و بمی و لحن صدای اپراتور است. اگر این فرد سرعت صحبت و ویژگی های صدای شما را به کار میبرد، نتیجه بهتری به دست میآورد.
با صحبت به شیوه شما، او میتوانست حس اقرار به خطا و درک آن را به شما انتقال دهد. برای مثال (درست است، روشن است که این مسئله باید حل شود، من نیاز به جزئیات بیشتری دارم. من میخواهم که سریعاً این مسئله را حل کنم)
به عنوان تماس گیرنده احتمال بیشتری دارد که حس کنید مشکل شما مورد توجه قرار گرفته است، تنها به این دلیل که اپراتور از ویژگی های صدایی مشابه با شما استفاده میکند.
همچنین احتمال دارد که تاثیر آرام کننده ای داشته باشد و طرز صحبت شما هم میتواند آرام شود. اگر اپراتور حرفه ای باشد، به تطبیق با لحن صدای شما ادامه خواهد داد و با خونسردتر شدن شما او هم آرام تر میشود.
- به زبان خود توجه کنید
کلماتی که مورد استفاده قرار میدهیم بر صمیمیت در گفتگو تاثیرگذارند و ما تنها زمانی به اهمیت آنها توجه میکنیم که استفاده غلطی از آنها میکنیم.
برای مثال بخش اولیه یک گفتگوی کوچینگ در اینجا ارائه شده است:
کوچ یا مربی: خب جیم، حدود یک ماه گذشته است، درست است؟ اوضاعت چطور بوده؟
جیم: خب، به نظرم خوب بوده ام. هر چند کمی احساس بد بودن داشته ام و خیلی روبراه نبوده ام.
کوچ: آه متاسفم که بدبخت و بیچاره بوده ای، این خیلی خوب نیست.
جیم: اوه من بدبخت و بیچاره نیستم. گفتم فقط کمی حالم بد است، به ان بدی نیست.
حال به عنوان کوچ یا مربی شما در موقعیت ترمیم آرام در ابتدای جلسه قرار دارید. شروع خوبی نبود. با تکرار کلمات کلیدی که خود مراجع استفاده کرده است میشد از این موقعیت اجتناب کرد: (کمی بد) یا (غیر روبراه).
در هر حرفه ای که فعال باشید، احتمالاً کلمات یا عبارات خاص خود را برای کمک به احساس عضویت در یک اجتماع دارید. اگر خود را خارج از این نوع زبان ببینید(یعنی آن را درک نکنید یا نتوانید از آن استفاده کنید)، احتمالاً احساس بیگانگی با افراد دیگری خواهید کرد که در اطراف شما از آن استفاده میکنند.
بنابراین به عنوان کوچ یا مربی میتوانید از این قاعده ساده استفاده کنید تا با استفاده از کلمات و عبارات حرفه یا موقعیت طرف مقابل، خود را با زبان آن فرد منطبق کنید. همچنین استفاده از اصلاحات خاص یا کلمات اختصاری که ممکن است طرف را در حین گفتگو از شما بیگانه نشان دهد، اجتناب کنید، مانند کلمات یا عبارات مخصوص حرفه کوچینگ.
- باورها و ارزش ها
باورهای ما درباره جهان و خودمان، میتواند ما را از هم دور کرده و یا به هم نزدیک کند. برای مثال به بحث یک فرد شدیداً گوشتخوار و یک فرد گیاهخوار درباره عادت های غذاییشان توجه کنید و مشاهده خواهید کرد که چگونه باورها میتوانند ما را از هم جدا کنند. هنگامی که حس کنیم فردی مانند ما فکر میکند، بیشتر ترغیب میشویم که به او اعتماد کرده و دوستش داشته باشیم.
برای مثال تمایل داریم محصولات و خدمات را از افرادی تهیه کنیم که دوستشان داریم و نه از کسانی که دوستشان نداریم. به همین دلیل است که یک فروشنده کارآمد تلاش میکند زمینه مشترکی با مشتری خود پیدا کند و اغلب زمانی را برای کسب اطلاعات بیشتر درباره او، اینکه چه کاری میکند، به چه چیزی علاقه دارد و از چه چیزی بدش میآید صرف میکند.
با توافق در مورد موضوعاتی که طرف مقابل به نظر دیدگاه های قوی درباره آنها دارد، مانند اهمیت آموزش خوب، میتوانیم بر اساس ذهنیت مشترک با او به ایجاد صمیمیت دست بزنیم.
در کوچینگ مهم است که از این تاثیر احتمالی آگاه باشیم و روراستی خود را نیز حفظ کنیم.
تظاهر به موافقت با باورهای یک نفر درباره چیزی، فاقد روراستی است. اغلب در بسیاری از موضوعات، سعی من این است که حالتی خنثی به خود بگیرم تا به صورت مشخص دیدگاهی را ابراز نکنم.
به عنوان یک کوچ یا مربی، سعی ما این نیست که با مجبور کردن افراد به داشتن تفکری همانند ما، تاثیری در آنها ایجاد کنیم؛ بلکه به افراد کمک میکنیم تا خودشان به طور موثری تفکر کنند. به خاطر بسپارید که در گفتگوها، در درجه اول بر افکار و باورهای طرف مقابل تمرکز کنید، نه بر افکار و باورهای خود.
چه هنگام صمیمیت را در فرآیند کوچینگ افزایش دهیم
علاوه بر دانستن چگونگی ایجاد صمیمیت، باید بدانیم که چه موقع به بهبود آن در فرآیند کوچینگ بپردازیم. یکی از مواقعی که میتوانید برای ایجاد صمیمیت تلاش کنید، در مراحل اولیه فرآیند کوچینگ است.
در این مقطع و احتمالاً قبل از اینکه طرف مقابلتان بتواند به شما اعتماد کند و خود را برای فرآیند کوچینگ آماده کند، ممکن است نیاز داشته باشد که احساس راحتی بیشتری به او دست دهد. موقعیت مشهود دیگری که باید مطمئن شوید صمیمیت خوبی ایجاد کرده اید، در آغاز هر گفتگوی کوچینگ است. مهم نیست که مکالمات قبلی شما چقدر صمیمی یا باز بوده اند، زمان و فاصله بین جلسات، نیاز به تایید مجدد رابطه کوچینگ را به وجود میآورند.
تطابق به عنوان یکی از راه های افزایش صمیمیت شناخته میشود. معنای دقیق آن این است که از جهاتی همانند فردی باشید که میخواهید با او به صمیمیت برسید. در محیط کوچینگ، روش های ساده برای ایجاد صمیمیت عبارتند از تطبیق حالت بدن، ویژگی های صدا، سرعت گفتار، ژست های فیزیکی و…
هنگامی که در حال کوچینگ هستید و به این نتیجه میرسید که صمیمیت به آن خوبی که باید باشد نیست، ابتدا به عدم تطابق ها یا تفاوت های بین خود و فرد دیگر توجه کنید.
بررسی سریعی از حالت فیزیکی، ویژگی های صدا و میزان انرژی که هر دو نفرتان از خود بروز میدهید داشته باشید انطباق ماهرانه حالت فیزیکی میتواند نقطه شروع خوبی باشد، زیرا دارای چندین مزیت است، از جمله:
- به شما کمک میکند تا بیشتر بر طرف مقابل تمرکز کنید، بیشتر به این فکر کنید که چه اتفاقی برای او در حال رخ دادن است و کمتر به این بپردازید که چه اتفاقی برای شما رخ میدهد.
- تطابق حالت فیزیکی اغلب به صورتی کاملاً طبیعی موجب بهبود صمیمیت میشود.
- هنگامی که به این طریق شروع به هماهنگ ساختن خود با فرد مقابل میکنید، تمرکزتان افزایش یا انتقال خواهد یافت. بنابراین از یک زمانی شروع به توجه به دیگر رفتارهای مراجع خواهید کرد. از طریق تمرکز بیشتر، نشانه های دیگری را دریافت خواهید کرد که قبلاً ممکن بود به آنها توجهی نمیکردید.
به منظور ایجاد تطابق موثر، این کار را طوری به تدریج انجام دهید تا فرد مقابل خیلی متوجه آن نشود و به خاطر آن احساس ناراحتی به او دست ندهد. برای مثال اگر تحرکتان بیشتر از طرف مقابل است، کمی خود را آرام کنید.
اگر حرف زدنتان بسیار سریع تر از طرف مقابل است، به آهستگی سرعت خود را کاهش دهید. حرکات خود را همگام سازی کنید نه اینکه دقیقاً یکسان سازی کنید، برای انطباق با کسی که به جلو خم شده است، بدن خود را کمی به سمت او حرکت دهید.
اگر طرف مقابل دائماً ابروهای خود را صاف میکند، شما هم پیشانی خود را با دستتان لمس کنید. اگر دائماً دست هایش را به هم قلاب میکند و یا آنها را به هم میفشارد، گاهی اوقات دست های خود را به هم بمالید. این کار ممکن است عجیب به نظر برسد اما نتیجه بخش است.
مراقب باشید که در این کار زیاده روی نکنید. یعنی خیلی آشکارا یا در سطح جزئیات خود را با طرف مقابل تطابق ندهید در این صورت به جای ایجاد صمیمیت موجب دور کردن او از خود میشوید. تصور کنید کسی دقیقاً از هر حرکت و ژست شما تقلید کند. در این صورت به جای اینکه باعث شود احساس راحتی به شما دست دهد، دقیقاً خلاف آن را حس خواهید کرد.
چه هنگام صمیمیت را کاهش دهیم
مواقعی وجود دارند که کاستن از صمیمیت یا سطح رابطه در یک گفتگوی کوچینگ، کاملاً بجاست.برای مثال هنگامی که میخواهید به بحثی خاتمه دهید، به نتیجه گیری و خلاصه بندی نکات کلیدی بپردازید و بر روی اقدامات توافق کنید.
همچنین ممکن است سطوح صمیمیت نامناسبی نیز در یک رابطهی کوچینگ وجود داشته باشند. در صورتی که آشنایی یا صمیمیت خیلی زیادی بین شما و مراجعتان رخ دهد، رابطه میتواند تبدیل به رابطه ای دوستانه شود.
کوچینگ کارآمد یک رابطه هدفمند بین دو فرد است. بنابراین به عنوان یک کوچ باید همیشه قادر به اتخاذ حالتی چالش برانگیز در یک گفتگو باشید و صمیمیت خیلی زیاد ممکن است موجب بی میلی نسبت به آن شود.
هنگام تصمیم گیری در مورد کاهش صمیمیت، همان قواعد مربوط به افزایش صمیمیت به کار میرود، اما اغلب به صورت معکوس. برای مثال زمان جلسه رو به پایان است و لازم است گفتگو را جمع بندی و کامل کنید. فردی که در حال کوچینگ او هستید به صحبت ادامه میدهد و به نظر از این مطلب آگاه نیست که باید موضوع را جمع بندی کرد.
ابتدا به زمینه تطابق مستقیم خود با او توجه کنید و سپس شروع به عدم انطباق با وی نمایید. مجدداً حالت بدنی خود را بررسی کنید و سپس حالتی بگیرید که متفاوت با او باشد (عقب بروید، جلو بروید و…) یا اگر کیفیت صدای او آرام و یکنواخت است، انرژی بیشتری در صدای خود قرار دهید.
اگر صممیت خوبی داشته اید، متوجه خواهید شد که طرف مقابل نیز شروع به تطابق با شما خواهد کرد؛ مثلاً راست تر مینشیند، شروع به تکان دادن سرش به علامت توافق میکند و…
علاوه بر این، معمولاً او به وقتش از پایان گفتگو آگاه خواهد شد. هنگامی که این کار را به صورت ماهرانه انجام داده باشید و از قبل هم صمیمیت خوبی با طرف مقابل ایجاد کرده باشید، این کار معمولاً به صورت ژستی مودبانه اجرا خواهد شد.
نتیجه:
بر اساس آنچه گفته شد، برای پیشرفت و رشد مناسب هر فرد در یک کوچینگ لازم است یک کوچ یا مربی مهارت هایی را داشته باشد و در خود پرورش دهد که یکی از این مهارت ها ایجاد صمیمیت است.
در واقع تمام گفتگوهایی که در یک کوچینگ میگذرد، گرما و اعتمادی است که بین کوچ و مراجع حس میشود پس لازم است که این صمیمیت در فرآیند کوچینگ ایجاد شود. عواملی هستند که در ایجاد صمیمت به ما کمک میکنند که در این مقاله به توضیحاتی در این باره پرداختیم.
این مهارت از این جهت در فرآیند کوچینگ و برای یک کوچ یا مربی حائز اهمیت است چون به کیفیت ارتباطات وهمچنین بهبودی فرآیند کوچینگ کمک زیادی میکند.
30 Responses
بی نظیر ه
بهترین در حوزه روانشناسی فقط فراز قورچیان
ممنون از شما بسیار خوب بود
عالی عالی
چقدرررر عالی بودددر لذت بردم
خیلی صمیمیت خوب نیست تو این راه
خسته نباشید
فوقالعاده هستید
مهارت جالبیه
عالی بود چه سایت خوبی دارید
خیلی خوبه یاد بگیریم
عالی بود مقالتون
خداقوت
لحظه شماری میکنم برای کوچینگ بعدی
دمتون گرم
خسته نباشید
عالی بود
ممنون
🙏🏻🙏🏻🌻🍃
ممنون از شما استاد قورچیان عزیز که این مطالب رو در اختیار ما قرار میدید
قسمت نتیجه واقعا عالی بود
بسیار عالی و مفید
به به چقدر کامل و جامع بود 🙏🏻🍃
بهترین نکته های خفن درمورد کوچینگ ممنونم مرسی
خیلی کاربردی بودممنونم
درسته اولین کار صمیمیته
بسیار عالی
بسیار عالی بود کوچینگ واقعا باید با اطلاع کامل شروع بشه
صمیمیت در کوچینک همیشه حرف اول رو زده سپاس از شما
یکم مقاله طولانی در مورد مهارت های کوچینگ بود اما بسیار کاربردی.