مهره موثر شطرنج باش

مهره موثر شطرنج باش!

شاید به جرئت بتوان گفت پرسش مهمی که در این مقاله به عنوان تکنیکی در معنا درمانی برای جست و جو گران مطرح می شود، از آن دسته پرسش هایی است که جست و جو گر باید درهرلحظه آن را با خود تکرار کند. درحالی که جواب این پرسش برای هرکس متفاوت بوده و زیبایی جست و جو گر بودن معنا هم به همین تفاوت میان افراد است.
در واقع همه پرسش ها جواب مشابهی ندارند، اما در نهایت برای همگان احساسی از رضایت و کامیابی را در همه انسان هایی که نیاز به درک آن دارند، ایجاد می کند. درحقیقت احساسی که انسان های این عصر را در بر گرفته است، حس ناکامی وجودی است که به نوعی هم آموخته شده است و او را با افسردگی عجین کرده است. این احساسات با بی معنا بودن زندگی و جست و جو برای منافع شخصی هم جهت است و در هر دو صورت، چه زمانی که موفق شویم و چه وقتی که شکست بخوریم، این احساس را با خود حمل خواهیم کرد. درواقع این احساس است که ما را به سمت کسب لذت بیشتر برای رهایی از بی معنا بودن زندگی سوق می دهد و طمع و ولع را درما ایجاد می کند .

معنای زندگی، مهره موثر شطرنج باش

معنای زندگی برای هر فرد متفاوت است؛ یعنی به معنای واقعی و در چهارچوبی خاص نمی توان معنای ثابتی را برای آن درنظر گرفت و فقط انسان ها هستند که برای هرلحطه از زندگی شان مفهوم کاملا مشخصی را درنظر می گیرند. اگر به صورت کاملا عمومی به این قضیه نگاه کنیم، می توانیم تفکر افراد را نسبت به زندگی با قهرمانان شطرنج مقایسه کنیم؛ یعنی می توانید بگویید بهترین عکس العمل در زندگی چه خواهد بود؟

 

معنای زندگی

در این مورد به سهولت می توان گفت بهترین حرکت را زمانی انجام بدهیم که موقعیت تمام مهره ها در نظر گرفتنه باشیم و با شناخت از شخصیت حریف و پیش بینی حرکت های بعدی او بهترین و مناسب ترین حرکت را انجام دهیم. دقیقا چنین تعریفی را می توان در مورد شرایط زندگی داشت. در زندگی، فرد نباید به دنبال معنا های کلیشه ای باشد. هرکس در زندگی تصمیم و اراده شخصی خاص خود را دارد و دست به کارهایی می زند که به واسطه آن ها می تواند نیازهای درونی و خصوصی اش را برطرف کند؛ بنابراین نمی توان خواسته های دیگران را جایگزین خواسته های او کرد.

هرگز نباید فراموش کنیم که توانایی های هر فرد فقط متعلق به خود اوست و با همین خصوصیات و قابلیت ها ست که او می تواند از فرصت های زندگی اش آن گونه که سودمند است، استفاده کند. هر فرصت در زندگی این موقعیت را برایمان به وجود می آورد تا با مسئله ای تازه روبه رو شویم و توانایی مواجهه با مشکلات را داشته باشیم و نیز راه حلی برای نابودی دشواری های زندگی ارائه بدهیم.

درنهایت انسان باید بداند که نباید از خود بپرسد ” معنای واقعی او چیست؟ بلکه باید عمیقا درک کند که از او سئوال پرسیده می شود. درحقیقت انسان درهرمرحله از زندگی اش مورد سئوال و جواب قرار می گیرد و تنها با درنظرگرفتن شرایط منحصر به فرد خود می تواند به سئوالات زندگی پاسخ دهد. در واقع اگر ما خود را در مقابل این پرسش مسئول بدانیم، به راحتی تمام احساس های ناکامی، از میان برداشته شده و حس بزرگ کامیابی به انسان منتقل می شود.

روزهای زیادی را به خاطر می آورم که خود من بعد از شکست های عاطفی، مالی یا… درفضاهای اجتماعی پرعبور و مرو مثل مترو تهران یا خیابان انقلاب در حال قدم زدن بودم و احساس ناکامی و نارضایتی شدیدی از زندگی داشتم؛ درست مانند کودکی که پدر و مادرش را گم کرده هیچ کس را نمی شناسد و مضطرب است. در واقع در این روزهاست که چهره آدم ها برایت غریبه می شود و هیچ احساس تعلقی به آن ها نداری، گویی همه از تو و دیگران جدا بوده و برایت غریب هستند. چله زمستان چند سال پیش بود که گرفتار ضرر مالی شدم و به خاطر اشتباهاتم ، احساس غربت داشتم. حوالی ساعت 9 شب بود که تنها در یکی از خیابان های شهر قدم بر می داشتم و ناگهان سوالی در ذهن من شکل گرفت و ازآن پس، مرا با تمام دنیا آشتی داد و آن هم این پرسش از خودم بود:” چه کار می توانم برای این غریبه های اخمو و بی حوصله انجام دهم و چطور می توانم مفید باشم؟”

و امروز در این مقاله از شما هم می خواهم این کار را تمرین کنید. به میان یک جمعیت گسترده بروید و از خودتان این سوال را بپرسید و دگرگونی احساساتتان را ثبت کنید. درواقع هر قدر این پرسش، محکم تر و جدی تر باشد، می توان رضایت و تعلق عمیقی را تجربه کرد. تمام احساس های ناکامی وجودی که انسان را به سمت افسردگی و دارو می کشانند، به یک باره از بین می روند و من فکر می کنم این تکنیک از معنا درمانی را می توان جزو رازهای انسان هایی دانست که سخت ترین شرایط زندگی را با لبخند و امید پشت سر گذاشته وخود را وقف آرمان هایشان کرده اند؛ زیرا منافع شخصی انسان از یک جایی به بعد دیگر بزرگ نمی شود و فقط او را به شکل محافظ خود درمی آورد؛ مثلا درنظر بگیرید اگر ابوعلی سینا کتب زیادی را در زندان نمی نوشت و نسبت به این موضوع خود را مسئول نمی دانست، آیا ورق تاریخ بر می گشت؟ یا اگر قرار بود او فقط به منافع شخصی خودش فکر کند، به راحتی می توانست از اسارت رها شود.

دراینجا یک مربی انگیزشی را تصور کنید که انسان های زیادی درحال الگوبرداری از او هستند و نگاهشان به او است تا ببینند او در مقابل سختی ها و مشکلات ایستادگی می کند یا خیر؟ پس راهکار عملی ما برای جست و جو گران معنی در این شماره تمرین همین تکنیک است و امیدواریم شما عزیزان برای پیدا کردن پاسخ این پرسش هم همان قدر صبور باشید که تاکنون بوده اید. اما شرط لازم برای این امر، آن است کار خود را دست کم نگیرید و یا حتی به فکر مقایسه آن با کار دیگران نباشید. فرانکل از خانمی در کتاب هایش صحبت می کند که صبح به صبح شیشه های شیر را از مقابل خانه ها در اروپا جمع آوری کرده و این گونه خود را وقف خدمت می کرد.

 

معنای زندگی

فراموش نکنید کوچکی و بزرگی کار، اصلا مهم نیست؛ اینکه من بتوانم به واقع این پرسش را از خود بپرسم، قسمتی از معنایابی است. درنهایت احساس ناکامی از میان می رود و پرتو نور خورشید می تواند تو را ببیند و در مقابل تو قادر خواهی بود از میان همه تاریکی ها، راه را پیداکنی. این هدف غایی می تواند برایتان یک زندگی نو را به ارمغان بیاورد.

بیشتر بخوانید هموابستگی چیست ؟

3 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *