چگونگی بیماریهای جسمی از طریق هم وابستگی
آیا آنقدر احساسات خود را پنهان و خفه کرده اید که دچار خمیدگی جسمی شده باشید؟
آیا روزهایی را با دردهای مزمن گذرانده اید که حتی یادآوری آنها برایتان رنج آور باشد؟
ممکن است برای شما هم پیش آمده باشد که روزهایی درگیر بیماریهای جسمانی و فیزیکی بوده اید و با پی گیری های مداوم پزشکی به نتیجه نرسیده اید و درمان قابل قبولی را دریافت نکرده اید زیرا منشأ بعضی از بیماریهای جسمانی، روحی، روانی و ذهنی هستند و ریشه ی فیزیولوژیک ندارند مانند روزهایی که سردردهای شدید، معده دردهای مزمن و…را تجربه کرده اید و بعد از مراجعه به پزشک پی برده اید که اضطراب، استرس، ترس و ناراحتی هایی که در روح و روان شما در حال جریان است موجب این بیماری خاص شده است و شما را به درماندگی دچار کرده است. از نظر علمی به این بیماری ها، بیماری های (سایکوسوماتیک) یا روان تنی می گویند و به بیان ساده تر، به نقل از لوییز هی؛ (بسیاری از بیماری های جسمی یک منشأ روانی دارند و از افکار انسان سرچشمه می گیرند.)
به طورمثال: سرطان به دلیل نبخشیدن خود و دیگران یا سردرد به دلیل انتقاد از خود و دیگران ایجاد می شود. همان طورکه در مقاله های قبل عنوان شد، بیماری( هم وابستگی) بیماری پیچیده ای ست که مجموعه ای از عوامل روحی، روانی و ذهنی را دربرمی گیرد و آدمی را درگیر می کند و یکی از شکل های بیماری (هم واابستگی) این است که به دلیل ماهیت بیمارگونه ی درونی به بیماری های جسمی منجر می شود.
دراین مقاله تمایل بر آن است به توضیح چگونگی دچارشدن بیماری های جسمی از طریق (هم وابستگی) بپردازیم. درجریان مرحله ای میانی یا هم وابستگی، ممکن است پاره ای بیماری های جسمی پدیدار گردند. این بیماری جسمی ممکن است ناشی از فشار روانی باشد که آنقدر سرسری گرفته شده که تبدیل به درماندگی و وضعیت اضطراری شده است و بعداً به بیماری های مرتبط با فشار روانی منجر می شود .
پزشکان، وقت بسیاری را صرف معالجه ی تمامی بیماری های مرتبط با فشار روانی می کنند. در تلاش برای پرهیز از رنج ناشی از فشار روانی کوتاه مدت، هم وابسته ها احساسات خود را خفه کرده و بروز نمی دهند و تلاش می کنند دیگران را راضی و خوشنود سازند.
چنین پرهیز و گریزی از دردهای ناشی از فشار روانی کوتاه مدت معمولا به فشار روانی طولانی مدتی منتهی می گردد که درماندگی نامیده می شود.
قوانین زهرآگینی که، مانع انجام سوگواری می شود
بیماری جسمی ممکن است از طریق مردود دانستن سوگواری یا سرکوب آن شکل گیرد. از بدو تولد قوانین خانواده کژکارکرد یا غیرمتعارف به ما آموخته می شود قوانینی که ترکیب آنها، بخشی از موارد آغازین هم وابستگی است. برای مثال:
- صحبت کردن درباره ی مشکلات یا بیان آزادانه ی احساس هایمان، بد است.
- اگر نیازمند صحبت با شخصی هستید، ارتباط غیرمستقیم با وی از طریق شخص دیگر بد است.
- خودخواه نباشید.
- همیشه قوی، خوب، کامل و شاد باشید.
- خوب نیست که بازیگوش و بشاش باشید.
- وضع موجود را برهم نزنید.
ممکن است این نوع از قوانین ما را در برابر درد و تعارض های کوتاه مدت حفظ کنند اما مراحل پنهان شدن خود حقیقی مان را همراه با نیازها، خواسته ها و احساس هایش شکل می دهند.
احساس های بیان نشده
از دست دادن چیزهایی که به آنها علاقمند هستیم و به طور کلی فقدان ها، اجتناب ناپذیر است. این قوانین ما را از سوگواری کردن به روشی صحیح برای آنچه که از دست داده ایم، باز می دارند، بنابراین ما را بر آن می دارد که این سوگواری را از طریق روش هایی که اغلب مشکل ساز هستند به شکل مشکلات جسمی، روانی- هیجانی یا رفتاری بروز دهیم. برای مثال، خشم اظهار نشده ممکن است به این شکل ها جلوه گر شود: افسردگی، وسواس واعتیاد، خانواده آزاری و کودک آزاری، و احتمالاً کاهش واکنش ایمنی بدن که نقش اساسی را در ناتوانی ما در مقابله با عفونت و سرطان ایفا می کند.
ترس آشکار نشده می تواند به اختلالات اضطرابی، بی خوابی، بی نظمی ضربان قلب، کژکار کردی جنسی و دیگر بیماری های مرتبط با فشار روانی منجر شود. گناه اعتراف نشده ممکن است به غفلت از خود، وسواس و اعتیاد، دیگر رفتارهای خود تخریبی و دیگر حالت های مزاجی بیانجامد. شرم و خجالت ظاهرنشده به غفلت از خود، وسواس و اعتیاد، دیگر رفتارهای خودتخریب گر، کژکارکردی جنسی و دیگر وضعیت های مزاجی مزمن منجر می گردد.
احساس های ما فقط در درون ذهن روینمی دهد.این احساس ها مجموعه تعامل های جسمی نظام نشانه های درونی خود حقیقی حساس و فرهیخته ای ما هستند. پژوهش ها نشان می دهند که نوشتن و به مشارکت گذاشتن احساس هاتمان، واکنش ایمنی بدن را قدرت می بخشد.
در مطالعه ای 25 تن خاطرات خود را از حوادث و رویدادهای مزاحم و آشفته کننده ی زندگی شان زندگی شان که در مدت 5 روز گذشته برای آنها روی داده بود یادداشت کرده و احساس خود را درباره ی هر یک از آنها نوشتند. 25 تن دیگر فقط به حفظ خاطرات حوادث رخ داده بسنده کردند.
واکنش های ایمنی هردو گروه در شش هفته و شش ماه بعد اندازه گیری شد و با واکنش های ایمنی آنها در قبل از شروع پژوهش مقایسه شد، پاسخ های ایمنی گروه اول بهبود پیدا کرده بود درحالی که در پاسخ های گروه دوم هیچ تغییری روی نداده بود.مطالعاتی از این قبیل به همراه مشاهدات بالینی ؛ خاطر نشان می سازند که وقتی ما به روش سالمی سوگواری نمی کنیم یا به عبارتی وقتی به خود حقیقی مان اجازهنمی دهیم خودش را تجربه کند وابراز نماید، اغلب دچار بیماری می شویم.
ده سال اول فعالیت پزشکی من اغلب با سوگیری پزشکی متداول و متمرکز برجسم انسان همراه بود. 16 سال بعدی را به تدریج وقف روان درمانی انتخابی کردم.
در تمامی این مدت بیش از هزار بیمار هم وابسته را مشاهده کرده ام و متوجه شده ام که در تمامی آنها الگوی کژکار کردی مزمنی از بیماری روان تنی یا جسمی وجود دارد که طیف گسترده ای را از بیماری آسم تا سردردهای میگرنی، التهاب مفصل ها و فقدان شنوایی در برمی گیرد و تمامی آنها مستعد درمانی هستند که خاص اختلال مرحله صفر و هم وابستگی آنهاست.
ارتباط بین هم وابستگی و بیماری خستگی مزمن
تقریبا هرنوع بیماری جسمی ممکن است توسط هم وابستگی تشدید شود. یکی از این بیماری ها که مخصوصاً به فعالیت شدید و غفلت از نیازهای خود درمقابل هم وابستگی مربوط است بیماری خستگی مزمن است. این بیماری به دلیل ناتوانی بدن در مهار ویروس – احتمالاً ویروس ایشتاین بار ایجاد می شود. این ویروس تقریباً در نود درصد افراد وجود دارد ولی تا زمانی که که نظام ایمنی بدن تحت فشار زیاد روانی قرار نگیرد و یا تضعیف نشود هیچ ضرری نخواهد داشت و یا موجب صدمه ای قابل توجهی نخواهد شد.
خستگی و فرسودگی مزمن اغلب چنان آدمی را از رمق می اندازد و ناتوان می کند که او را به استراحتی کامل در رختخواب نیازمند می سازد. دیگر نشانه های این بیماری موارد گوناگون و متغیری را در برمی گیرد. ممکن است از سردرد، گلودرد، درد عضلانی و مفصلی گرفته تا مشکلات معده و روده، ناتوانی در تمرکز و یادآوری، دید تیره و تار، تعرق های شبانه، افسردگی و حتی ناتوانی درفرو رفتن به خوابی عمیق، علی رغم خستگی مفرط را در برمی گیرد. بسیاری از کسانی که مبتلا به بیماری مزمن خستگی هستند به خودشان بیش از حد توانایی شان فشارمی آورند.
ین افراد مایلند که اشخاص فوق العاده حمایت کننده و مراقبی باشند و انرژی زیادی را هم در این راه صرف می کنند و علایم و نشانه های جسمی هشداردهنده ی ناشی از چنین وضعیتی را نادیده می گیرند و برخی از هم وابسته ها گرایش دارند که به طور مزمن در فعالیتی غرق شوند.
این مشغولیت شامل کمک به دیگران برای صدمه ای که به خود وارد کرده اند هم می شود که چنین کاری به مثابه راه خوددرمانی دردهای هیجانی آنهاست همچنان که این افراد از بیماری خستگی مزمن و هم وابستگی شان بهبود می یابند، می آموزند که به طور معتدل تری کارکنند، به نیازهای جسمی شان برای استراحت و بازسازی قوای جسمی شان آگاهی یافته و آنها را برآورده سازند و دربرابر انجام هرفعالیتی هرگاه نشانه ی جسمی هشداردهنده ای را احساس کردند، بدون احساس گناه نه بگویند و از انجام چنین فعالیتی خودداری کنند بیماری خستگی مزمن تنها نمونه ای از بیماری های فراوانی است که ممکن است از طریق هم وابستگی تشدید یا حتی به نوعی از آن به وجود آید.
نتیجه:
پس بنابراین درمی یابیم که ریشه ی اکثر بیماری های جسمانی منشأ ذهنی و روانی دارند درواقع ریشه ای درونی دارند. برای رسیدن به یک سلامت و درنهایت سبک زندگی سالم لازم است، ابتدا بیماری (هم وابستگی) و شاخه های آن که از درون نشأت می گیرند مثل ترس ها، حقارت ها، باورها، افکار و….را بشناسیم و شروع به خودشناسی و خودسازی کنیم تا بتوانیم سلامت را از درون به بیرون منتقل کنیم و تجربه ی زندگی سالم را داشته باشیم .
هم وابستگی را چگونه تشخیص دهیم
5 Responses
سلام.خسته نباشید. عالی بود. ادامه این مطلب و مفصل تر آن رو چطور باید جست و جو کنیم؟
سلام خدمت شما در منو سایت قسمت مقالات تمامی دسته بندی های مقالات وجود دارد و میتوانید به دسته بندی هم وابستگی مراجعه بفرمایید
چقدر مفید و جالب بود👌👌ممنون،مقاله هاتون همیشه راهگشاست🙏💕
مفید بود .
اگر مفصلتر بود بهتر بود
ممنون
با ارسال نظارات مارا یاری نمایید