بحران میانسالی در سفر به درون

بحران میان سالی در سفر به درون

در این مقاله سعی داریم به شناخت بحران میان سالی در سفر به درون بپردازیم:

  • آیا در زمانی از زندگی متوجه شده اید که وقت و زمان شما، رو به پایان است و به خیلی از آرزوها و خواسته هایتان نرسیده اید؟؟؟

  • در زمانی به خود می آیید و می بینید در سیستم باورهایتان تغییر زیادی روی داده است؟

  • در این حالت فرد در حال گذراندن  چه بحرانی ست؟

برای شنیدن مقاله به صورت صوتی اینجا کلیک کنید!

بحران میان سالی چیست؟

ما هنگامی که به مرحله ی میان سالی می رسیم، غالباً چنین به نظر می رسد که بالاخره تمام مسائل خود را حل کرده ایم. مثلاً به عنوان یک فرد، دارای نقطه نظرهای خاص خود بوده و موقعیت اجتماعی، شغلی و نظایر آن را برای خود کسب کرده ایم ولی این نقطه ای است که انسان های زیادی در آن، در جا زده و به شدت به آن

می چسبند؛ گویی این موقعیتی است که باید تا ابد پایدار بماند و نباید از آنچه که به این سختی به دست آمده، جدا شوند.

چیزی که آنها نادیده می گیرند این است که متأسفانه کسب موفقیت ها و دستاوردها در جامعه، مستلزم به کارگیری تمام توجه و هشیاری ما می باشد و ما در این مرحله باید بر جنبه های مشخصی از علایق خود تمرکز کنیم و بقیه ی آنها را به زباله دان بیافکنیم.دلیلش هم خیلی ساده است چون زمان لازم برای انجام هر آنچه دوست داریم، وجود ندارد.

ناگهان در میان سالی خود متوجه می شویم که وقت و زمان ما رو به پایان است و هنوز در آرزوی دیدن استرالیا، بردن جایزه ی نوبل و یا سفر به اقصی نقاط دنیا می باشیم. این زمانی است که بحران

 میان سالی خوانده می شود و به نظر یونگ در مردان غالباً با علائم افسردگی همراه است و معمولاً در اوایل ۴۰ سالگی شروع می شود و در زنان ممکن است کمی زودتر آغاز گردد.

در بعضی از زنان بحران میان سالی زمانی است که کودکان آنها مدرسه رفتن را آغاز می کنند و آنها فراغت بیشتری می یابند ولی برای بعضی دیگر به خصوص زنانی که شاغل هستند، بحران میان سالی زمانی است که فرزندان شان خانه را ترک می کنند.

در میان سالی بار دیگر تغییری فاحش در روان انسان اتفاق می افتد. این، ممکن است بروز تغییرات آهسته در ویژگی های شخصیتی باشد و یا ظهور مجدد خلقیاتی از دوران کودکی و یا صرفاً تغییر علایق. در این دوران ممکن است نگرش ها و باورهای فرد، از قبل قوی تر شده و فرد به آنها پایبندتر شود؛ به طوری که تبدیل به فردی خشک و متعصب گردد.

گاه نیز در سیستم باورهای فرد یک تغییر کلی روی می دهد. یونگ در این جا موردی را از آشنایان خود مثال می زند که فردی بسیار مذهبی و متولی کلیسا بود. او به تدریج و آرام آرام چنان خشکه مقدس و نسبت به دین خود متعصب شد که در واقع جزئی از کلیسا محسوب می شد و نه یک انسان (این زمانی بود که او حدوداً ۴۰ سال داشت). زمانی که ۵۵ ساله شد، ناگهان یک شب از خواب بیدار شد در بستر خود نشست و به همسرش گفت که دریافته است که موجودی ((پست و حقه باز)) بیش نبوده است.

واضح است که او بقیه ی عمر خود را به شکل افسار گسیخته ای به خوشی گذراند و هر آنچه تا آن زمان اندوخته بود را به هدر داد! یونگ خاطرنشان می کند که این گونه افراد اشخاصی دوست داشتنی هستند که می توانند در هر وجهی افراطی عمل نمایند.

بحران میان سالی از سوی دیگر نشان دهنده ی بازگشت به قطب مخالف است؛ کوششی است از سوی روان به منظور تعادل یافتن.

یونگ معتقد است که این مرحله بسیار مهم می باشد زیرا در غیر این صورت این خطر وجود دارد که شخص همواره در صدد خلق دوباره ی شرایط و ویژگی های روانی دوران جوانی برآید و این روشی دیگر برای گیر افتادن در گذشته است؛ درست همان گونه که بعضی از افراد به دوران کودکی خود می چسبند و از آن جدا

 نمی شوند. چنین شخصیت هایی انعطاف ناپذیر، کسل کننده و کلیشه ای هستند.

نتیجه:

پس بحران میان سالی در سفر به درون خیلی ارتباطی به سن تقویمی ندارد و ممکن است در سن مربوط به میان سالی رخ ندهد.

بحران میان سالی نقطه ای از تغییرات فاحش روان است که در آن فرد خیلی از موفقیت ها و شرایط را کسب کرده است و به آن چسبیده است به عبارتی نقطه ای است که فرد به آن می چسبد و می خواهد تا ابد پایدار بماند.

زمان این بحران در زنان و مردان متفاوت است.خیلی لازم است که در سفر درونی و کشف خود با این بحران آشنا باشیم و نسبت به آن شناخت پیدا کنیم تا بتوانیم از این مرحله گذر کنیم.

139 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *