فکر میکردم دیگه هیچ روز خوبی نخواهم داشت!

قبل از ثبت نام در کارگاه شفای زخم، در گیر مشکل مالی بودم

رابطه ام با پدرم اصلا خوب نبود چون یک زندگی توی شهر را داشتیم با امکانات و وضعیت مالی خوب که بعد از زمان ورشکستگی مالی، پدرم اومد خونه و مغازه ای رو که داشتیم رو فروخت، ماشینی که داشتیم هم فروخت و اومدیم تو روستا.
در کنار خونه پدر بزرگ پدریم تو خونه ای قدیمی زندگی میکردیم در طی مدت زمان یک ماه مادر بزرگم سکته مغزی کرد و شرایط سخت شد برام. تو عذاب و سختی زندگی میکردم و پدری که خوشحال از این بود که دوباره اومد خونه پدرش.
زمانی که پدرم ورشکست شد دیگه هر جا میرفتم احساس بی ارزشی بهم دست میداد چون تمام فامیل های مادری پدریم سر زنش میکردن ما رو وسه بردار بزرگ تر از خودم همش جنگ دعوا داشتن با پدرم که چرا آوردین ما رو تو روستا.
احساس بدی که داشتم همیشه این بود که دیگه پول دار نمی‌شیم، دیگه هم روزهای خوب بر نمیگرده. روحم تو خونه شهری که بودیم گیر کرده بود. شب‌های نا آرومی داشتم. بختک داشتم. تو مدرسه تو خیابون مهمونی می‌رفتیم همش حرف ما بود و باعث رنج زیادی می‌شد.
احساس تنهایی میکردم که دیگه کسی ما رو نمی خواد تو مدرسه شهر خودم نمره هام عالی بود ولی تو مدرسه روستایی نمره ام ضعیف تر میشد. تو مسیر زندگی خودم تو سن پنج سالگی تو یک جشنی یک فردی من رو با حیوان روبرو کرد و شک عظیمی بهم دست داد که باعث لکنتم شد.
زمانی که مدرسه روستایی که بودم همه مسخره ام میکردن و به شدت از پدرم بی زارم شدم. چون فکر میکردم تمام مقصر زندگیم پدرم بوده نه جرئت دفاع داشتم تو اجتماع نه آرامش داشتم. همش دنبال دیگران بودم که من رو حمایت کنن ولی هر جا میرفتم پس میزدن من رو.
محیط مدرسه فرهنگش پایین بود به همین دلیل ترک تحصیل کردم و رفتم دنبال شغلی که دوست داشتم تو شهر تا آرامش پیدا کنم. از خونه یکم دور باشم برای پول در آوردن دست به کارهای اشتباه زدم و خودمو داغون کردم و باعث شد که بیام شفای زخم استاد فراز قورچیان.

بعد از کارگاه شفای زخم اتفاقات بزرگی برای من رخ داد. تونستم خیلی چیزها رو حل بکنم با خودم

الان تو صلح آرامش هستم با پدرم و خانواده ام و حتی فامیل های مادرم و پدرم. شب‌ها دیگه بختک ندارم. بعد از کارگاه شفای زخم درد زانوم خوب شد. تو ذهنم نشخار فکری و جنگ بود، دیگه ندارم سیگارمو ترک کردم الکل مصرف نمیکنم از افسردگی آزاد شدم امیدوار زندگی میکنم خودمو پیدا کردم.
تو کسب کار و شغلم، درآمدم افزایش گرفته. آرامش درونی زیاد دارم من از همه بی زار و عصبی بودم الان همه رو دوست دارم و میپذیرم. سرعت کارم بالا رفته. من کسی بودم که کلا تو ذهن رویای جنسی فکرهای جنسی و دیگران قضاوت و غیبت میکردم ولی الان این انرژی جنسی برای درآمد و قدرت درونی استفاده میشود.
آرامش ذهنی دارم و هر چی فکرهای درست میکنم زود بدست میارم. مانع های زیادی که داشتم الان به راحتی از بین می‌ره با اومدن به کارگاه شفای زخم کار درونی کردن خدا نداشتم من تو شفای زخم خودم و خدام و پیدا کردم خدا دستمو گرفته آورده تو کارگاه شفای زخم استرس ترس وحشت ناامیدی خشم به شدت زیادی داشتم و لکنتم کاملا خوب شده.
دو تا از دوستانم تو کارگاه شفای زخم شرکت کردن و جواب گرفتن.
وابستگی هایت رو رها کن تا به زندگی ایمانی برسی (مشیت الهی خواست اراده خداوند ) در درون هر آدمی یک تیکه از خدا وند است چون شما روح هستید.
من تو زندگیم این همه زخم داشتم ولی کسی کمکم نکرد. از افسردگی ترس وحشت بی خوابی مصرف سیگار الکل بی پولی بی کسی و . . . یک فرد کاملا وابسته به دیگران بودم. من جواب گرفتم و الان تو صلح آرامش امید عشق صداقت با ایمان قدرت درونی زندگی میکنم.
برای شما هم راهی هست. بیا شک نکن من یک روزی داغون بودم ولی تو کارگاه شفای زیادی گرفتم تازه خودمو پیدا کردم.

 

 

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *