زندگی نامه پائولو کوئیلو

زندگی نامه ی پائولو کوئیلو

زندگی نامه ی پائولو کوئیلو

پائولو کوئیلو کیست؟

پائولو کوئیلو در ۲۷ اوت در محله ی بوتافورگو درشهر ریودوژانیرو به دنیا آمد یعنی در زادروز نویسنده ی مورد علاقه اش خورخه لوییس بورخس،ولی چندین سال پس از او.

این نویسنده آرژانتینی پرقریحه در ایجاد علاقه به نویسندگی در پائولو کوئیلو سهم به سزایی داشته و کوئیلو به تأثیر بورخس در نگارش رمان ((کیمیاگر)) کتابی که برای او شهرت جهانی به ارمغان آورد،اذعان دارد.

پائولو در خانواده ای از طبقه ی متوسط رو به بالا زاده شد.

پدرش مهندس و مادرش بسیار مؤمن بود.او به زودی نشان داد که به خواندن آثار بورخس،هنری میلر و تماشای تئاتر بیش ازدرس و تحصیل علاقه دارد.در آن هنگام پدر و مادرش او را در کالج ژزوئیت های سائوایگناسیو که به سخت گیری شهرت داشت،ثبت نام کردند.

پائولو کوئیلو در آنجا دیسیپلین و سخت کوشی را فراگرفت ولی ایمان مذهبی خود را از دست داد.سپس برای جلب رضایت پدرش که مایل بود پائولو حقوقدان شود در دانشکده ی حقوق ثبت نام کرد ولی به زودی تحصیل را رها کرد.

پدر و مادرش که علاقه ی فراوان او به هنر را درک نمی کردند سه بار او را به آسایشگاه بیماران روانی سپردند تا اینکه سرانجام از آنجا گریخت.

در سال ۱۹۶۸ هنگام آغاز جنبش های چریکی و رواج هیپی گری پائولو کوئیلو که اهل سازشکاری نبود، برخلاف جریان آب شنا می کرد و جویای تازگی بود،شیفته ی مارکس ،انگلس و چه گوارا شد و در حالی که در جلسات و تظاهرات خیابانی به طور فعال شرکت می جست ، وارد جنبش های پیشرو نسل عشق و صلح شد.

در این دوران پائولو کوئیلو گرفتار بحرانی معنوی بود که او را مورد بی ایمانی نسبت به خداوند دچار تردید می کرد.

از این رو به جستجوی تجربه های درونی تازه بر آمد،در این راه به مواد مخدر و توهم زا، فرقه های مختلف و سحر و جادو پناه برد و همه ی آمریکای لاتین را در جستجوی کارلوس کاستاندا گشت.

با این حال همچنان شیفته ی نگارش بود و ازنویسندگی رویگردان نشد.

ابتدا به روزنامه نگاری پرداخت و انتشار مجله ای پیشگام به نام ((۲۰۰۱)) را آغاز کرد. در پی انتشار مقاله ای در این مجله بود که با رائول سیکساس ،تهیه کننده ی صفحات موسیقی آشنا شد و بعدها صدها ترانه برایش سرود.

این نخستین لحظه ی موفقیتش بود.او در عین حال با روزنامه ی ((اگلوبو)) چاپ ریودوژانیرو همکاری می کرد و در سال ۱۹۴۷ نخستین کتابش را درباره ی نقش تئاتر در آموزش منتشر کرد.

در این سال ها بود که پائولو کوئیلو به تجربه ی هولناکی در جادوی سیاه (مواد مخدر)دست زد.تجربه ای که او را به لبه ی پرتگاه کشاند و تازه از این آزمایش سخت بیرون آمده بود که به وسیله ی یک گروه ازشبه نظامیان دیکتاتوری برزیل زندانی و شکنجه شد.

پس ازرهایی معجزه آسا از این جهنم بر آن شد تا بر تجربیات مبالغه آمیز خود نقطه ی پایان نهد و در حالی که با چند شرکت تولید صفحات موسیقی همکاری می کرد ،زندگی ساده ای را آغاز کند.

در سال ۱۹۷۶ به عنوان خبرنگار چند نشریه ی برزیلی به انگلستان رفت. در آنجا به نگارش زندگی نامه ی خود پرداخت که یک سال به درازا کشید اما روزی آن را در یک کافه ی لندنی جا گذاشت از این رو زندگی نامه ی پائولو کوئیلو هنوز در دست نیست.

کوئیلو پس از سه ازدواج ناموفق در سال ۱۹۸۱ با کریستینا اوتی سیکا که نقاش شایسته ای است ازدواج کرد و از آن هنگام در شادی ها و پیروزی های زندگی اش با او شریک بوده است.

کوئیلو همراه با کریستینا به مدت ۶ماه به سفر دور دنیا پرداخت.سفری که او را به آلمان و سرانجام به داخائو ،بازداشتگاه سابق نازی ها کشاند.این سفر موجب دگرگونی عمیقی در زندگی او شد.

در ۳۴ سالگی ایمان به مذهب کاتولیک را که چند سال قبل ازدست داده بود ،بازیافت و سپس در مسیر زائران قرون وسطی ۷۰۰ کیلومتر راه را برای زیارت سن ژاک دوکمپوستل پیمود.

در پی این زیارت که همچون آموزش مذهبی نوینی بود، نخستین متن ادبی خود را زیر عنوان ((زائر کمپوستل)) نوشت.

رمان ((کیمیاگر)) بعداً نوشته شد و از آن پس کتاب های دیگری از او منتشر شد که پائولو کوئیلو را در زمره یکی از ده نویسنده ی پرفروش جهان در آورد. اکنون او یکی از محبوب ترین نویسندگان معاصر است که بی تردید بیش از سایرین مورد توجه منتقدین نیز قرار داشته است.

پائولو کوئیلو که غالباً به طنز می گوید((آن قدر پول دارم که می توانم سه بار دیگر متولد شوم)) ،ترجیح داده است سالی ۴۰۰هزار دلار از حق التالیف خود را به بنیاد هم نام خود اختصاص دهد.

این بنیاد که توسط همسرش کریستینا اداره می شودهدف های گوناگونی را دنبال می کند که کمک به بینوایان و دفاع از فرهنگ برزیل و کمک به گسترش این فرهنگ از آن جمله است.

او همچنان در برزیل زندگی می کند ،کشوری که دوست دارد زیرا در برزیل میان مقدس و نجس تفاوتی نیست و کسی ازاین که به ارواح معتقد باشد شرم ندارد.

پائولو کوئیلو و اعتیاد به مواد مخدر

بعضی از دوستان کوئیلو کوشیده اند تا فصل دردناک دیگری ازگذشته ی این نویسنده را مخفی کنند؛دوران گذر از مواد مخدر را و یا اینکه خواسته اند آن را کم اهمیت تر از آنچه که بوده جلوه دهند چنان چه گویی مواد مخدر برای او چیزی جز ماجرایی گذرا و

 بی اهمیت نبوده است اما کوئیلو موافق نیست.

او نمی خواهد این تباهی گذشته را نادیده بگیرد.دورانی که در این جا با صداقت کامل حکایت می کند،او را تا سر حد مرگ کشانیده است.

کوئیلو از این تجربه چنان آزرده است که امروز خود را در این زمینه فردی محافظه کار می داند و با آزادی مواد مخدر مخالف است.با این حال با سیاست تبلیغاتی ضد مواد مخدر نیز موافق نیست زیرا به نظر او تأکید بر اینکه مواد مخدر نفرت انگیز است ،کتمان واقعیت می باشد.کوئیلو می گوید به جوانان نباید دروغ گفت.مصرف مواد مخدر بسیار خطرناک است و ترک آن به دلیل جاذبه ی این مواد به آسانی ممکن نیست.

جوانان باید بدانند که ماده ای که تأثیری چنین کیف آور باقی می گذارد سرانجام آنها را به جنازه های زنده ای تبدیل می کند که از اعمال اراده ی خود عاجزند.

چه چیز باعث شد مواد مخدر را برای همیشه ترک کنی؟

مواد مخدر را نمی توان فوراً ترک کرد.در مورد من این کار طی مراحلی انجام شد.دوران دشواری که در آن هر گونه مواد مخدر و مواد روان گردان از جمله قوی ترین و خطرناک ترین آن ها را مصرف می کردم به سال های ۱۹۷۰ باز می گردد ولی سرانجام به دلایل متعدد و بسیار متفاوت ترک اعتیاد کردم.

 

چرا با این نوع تبلیغات برای مقابله با مواد مخدر مخالف هستی؟

زیرا در این زمینه حتی در مورد سیگار اشتباهات بزرگی می کنند.به نظر من بدترین کاری که می توان کرد این است که آنها را شیطانی جلوه دهیم یعنی موادی ناخوشایند و تهوع آور که هیچ مفهومی ندارند.

این باعث می شود که یک نسل به مواد مخدر روی بیاورند زیرا کافی است به جوانان بگویی مواد مخدر بد است تا آنها به سوی آن جلب شوند.من نیروی عصیان و تمرد را بسیار باور دارم زیرا بدون آن نمی توان زیست و جوانان اساساً بر حسب طبع سرکشند و هر چه ممنوع باشد بیشتر وسوسه می کند.

 

تو از روی عصیان و تمرد نسبت به والدینت وارد دنیای مواد مخدر شدی اما چرا اعتیاد را رها کردی؟

نخستین علت آن وحشت بود من زیاده روی می کردم و کلی مواد مختلف را مصرف می کردم سپس همه را رها کردم تا فقط کوکائین و ماری جوانا باقی ماندند با این حال امروز کوکائین را ماده ی شیطانی می دانم .

انرژی شیطانی که به تو وانمود می کند همه ی قدرت ها را دارید در حالی که واقعاً نابودت می کند و نیروی تصمیم گیری ات را سلب می کند.

مواد مخدر ازطرف بزرگسالان به شکل ماده ای نفرت انگیر و ناخوشایند تلقی و توصیف می شود و آن وقت جوان ها امتحان می کنند و می بینند نفرت آور نیست.

باید به جوان ها گفت مصرف مواد مخدر خطرناک است زیرا تأثیرآن چنان خوشایندی می گذارد که نمی توانی بفهمی چه می کند.

مواد رفته رفته با نابود ساختن اراده ات تو را به یک آدم مصنوعی یا برده ای تبدیل می کند که قادر به تصمیم گیری برای زندگی خود نیستی.تو را به نیستی می کشاند به همین خاطر است که مواد مخدر یک دام،یک دروغ بزرگ است.

همیشه می گویم که با اعتیاد مخالفم زیرا خطر آن را با گوشت و پوستم لمس کرده ام.چنان با مواد مخدر مخالف هستم که در این باره خود را آدمی سنتی می دانم. من با آزاد کردن مواد مخدر موافق نیستم هر چند ممکن است گفته هایم متضاد به نظر برسد مثلاً گفته بودم که دلیل جاذبه ی مواد مخدر ممنوعیت آن است.با این حال در پی تجربه ی سختی که داشته ام،ترجیح می دهم که مواد مخدر ممنوع باقی بماند.

 

سوالاتی از زندگی شخصی پائولو کوئیلو

بدون شک بسیاری از خوانندگان آثار پائولو کوئیلو درباره ی زندگی شخصی و خصوصی این نویسنده کنجکاوند و می خواهند بدانند یکی از پرخواننده ترین نویسندگان هان در پس درهای بسته چه میکند.

ترس ها ،نگرانی ها و خوشی هایش چگونه اند؟؟؟؟؟

آیا کوئیلو یک قدیس است؟ نه ،او مردی بسیار پرشوق و ذوق است که عیب هایی نیز دارد و گاه نابغه ای بزرگ است.او همچنین صمیمانه می خواهد به دیگران یاری بخشد تا سرنوشت شخصی خود را بیابند.

 

✨آیا خود را مردی معاشرتی می دانی؟

نه برعکس از معاشرت خوشم نمی آید ولی نه به طور مطلق.من عاشق کارم هستم و با شوق می نویسم.اگر لازم باشد در سایر کشورها سخن رانی کنم به سفر می روم هر چند سخن گفتن در برابر دیگران برایم بسیار مشکل است.مصاحبه را ترجیح می دهم چون به یک گفتگوی ساده شبیه است.

 

✨با اینکه از هواپیما وحشت داری،سفر تو را ناراحت نمی کند؟

در گذشته می ترسیدم اما حالا نه.در آویلا شهر ترز،قدیس مسیح و عارف بزرگ اسپانیا وحشت و ترسمرا از دست دادم.در آنجا تجربه ی معنوی و مذهبی پرباری داشتم و ترس های کوچکم از جمله ترس ازهواپیما را برای همیشه کنار گذاشتم.

 

✨پس تو مردی هستی که دیگر نمی ترسد؟

نه هنوز هم ترس هایی دارم از جمله ترس از سخنرانی در برابر مردم.

و وحشت از مرگ؟

نه از مرگ نمی ترسم زیرا در زندگی بارها با آن مواجه بوده ام.

همان طور که گفتم وقتی به مواد مخدر یا جادوی سیاه رو آورده بودم ،مطمئن بودم که به زودی می میرم.

وقتی به سن ژاک ررفتم در آن جا تجربه ای بسیار مهم و جالبی داشتم و مرگ خود را زیستم.از آن وقت هرگزاز مرگ نترسیدم و مرگ چیزی است که در من تمایل به زندگی را ایجاد می کند.

 

✨بر ترس غلبه می کنی یا آن را تحمل می کنی؟

من هرگز بر ترس غالب نمی شوم بلکه با آن رو به رو می شوم .غلبه بر ترس شکست دادن آن است.من هرگز آن را شکست نداده ام بی آنکه اجازه دهم مرا فلج کند با ترس زندگی می کنم و پیش

 می روم.شجاعت ترسی است که دعا را می خواند.

✨در برابر حسادت های ناگزیری که شهرتت به ویژه در سایر نویسندگان ایجاد می کند چه می کنی؟

در برابر حسادت با فنون جادو از خود دفاع می کنم .من با آن نمی جنگم بلکه به گونه ای محافظت پیرامون خود ایجاد می کنم .

به نظر من حسادت نابودکننده ترین گناه کبیره است زیرا فرد حسود نمی گوید:((می خواهم این را به دست بیاورم ))بلکه در این فکر است که نمی خواهم دیگری آن را به دست بیاورد.

این رویکردی بسیار حقیر است.فرد با حسادت خود،جهان را به نازلترین سطح می آورد.حسد تنها کسی را به نابودی می کشاند که آن را همچون ماری سمی در سینه می پرورد.

💢آثار پائولو کوئیلو

از آثار او عبارت اند از:

  • کیمیاگر
  • خاطرات یک مغ
  • بریدا
  • عطیه برتر
  • والکیری ها
  • کنار رود پریدا نشستم و گریستم
  • مکتوب
  • زائر کوم پوستل
  • کوه پنجم
  • ساحره پورتوبلو
  • زهیر
  • قصه هایی برای پدران و نوه ها
  • یازده دقیقه
  • اعترافات یک سالک
  • چون رود جاری باش
  • جاسوس
  • الف
  • نامه های عاشقانه ی یک پیامبر
  • مبارزان راه روشنایی(سلحشور نور)
  • ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد
0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

2 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
چاوز
1 سال قبل

سلام لطفا زندگی نامه های بیشتری از کسانیکه که از چاه بیرون آمدند منتشر کنید

مهیار
4 سال قبل

چه قدر زندگی نامه ش جالب و گیرا بود و کلی از چالش های زندگی پائولو کوئلیو لذت بردم و برام درس داشت.
یه کم یاد خودم افتادم.