پولداری و ریشه ی بی پولی از کجاست آیا پول فرهنگ می آورد

پولداری و ریشه ی بی پولی از کجاست؟ آیا پول فرهنگ می آورد؟

ریشه‌ی بی پولی و پولداری

در اولین جلسه ی کوچینگ خود با عصبانیت تمام، کلی سوال در رابطه با پول داشت و می گفت، همین الان پاسخ سوال هایم را می خواهم…

    • چرا آدم های فقیر، فقیرتر و آدم های پولدار، پولدارتر می شوند؟
    • چرا بعضی از آدم ها پولدار و ثروتمندند؟
    • دلیل فقر و پولداری آدم ها چیست؟
    • چرا من نمی توانم ثروتمندی و پولدار بودن را تجربه کنم؟
    • چرا تمام تلاشم را می کنم اما در نیمه ی هر ماه موجودی و بودجه ام به صفر می رسد؟
    • برای پولدار شدن باید چه چیزهایی را یاد بگیرم؟
    • چگونه پولدار شوم؟
    • و….

برای تمام سوال هایم جواب منطقی و قابل قبول می خواهم. در این مقاله قصد داریم به ریشه ی بی پولی و ثروتمندی یا پولداری  بپردازیم.

طرح اولیه پول در ذهن چیست

طرح اولیه پول چیست؟ برای مقایسه اجازه بدهید آن را به طرح اولیه ساخت یک خانه که طرح اولیه یا نقشه اولیه آن خانه خاص است تشبیه کنم. پس طرح اولیه پول شما به طور ساده عبارت است از برنامه ای از پیش تعیین شده در ارتباط با پول که در ذهن شما موجود است.

اکثر معلمان محترم در زمینه ظرفیت های انسانی، از فرمولی پایه ای برای تعلیمات خود استفاده می کنند که به اصطلاح به آن (فرآیند تجلی ساختن) گفته می شود و چنین است افکار، احساسات را می سازند. احساسات، اعمال را می سازند. اعمال، نتایج را می سازند.

طرح اولیه پول که در ذهن خود دارید، ترکیبی از افکار، احساسات و اعمال شما در زمینه پول و ثروت است. طرح اولیه پول اصولاً شامل اطلاعات یا برنامه هایی است که در گذشته و به ویژه موقعی که نوجوان بودید دریافت کرده اید. منابع اولیه شکل گیری این طرح در ذهن شما چه کسانی بوده اند؟ برای اغلب مردم این افراد عبارتند از پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان، الگوهای شخصیتی، معلمان، رهبران مذهبی، وسایل ارتباط جمعی و فرهنگ که کمتر از آن نام برده می شود.

 

طرح اولیه پول در ذهن چیست

فرهنگ و پول

اجازه بدهید فرهنگ را در نظر بگیریم. آیا این مطلب که هر فرهنگ شیوه نگرش خاصی در فکر کردن و سرکار داشتن با پول دارد و با برداشت فرهنگ های دیگر در این زمینه متفاوت است، غلط است؟ آیا فکر می کنید نوزادی که به دنیا می آید با نگرشی که به پول دارد و با برداشت فرهنگ های دیگر در این زمینه متفاوت است، غلط است؟ آیا فکر می کنید نوزادی که به دنیا می آید با نگرشی که به پول دارد به دنیا می آید؟ یا نحوه سر و کار داشتن با پول و ثروت را بعداً یاد می گیرد؟ درست است.

هر کودک برای اینکه چطور به پول فکر یا عمل کند، آموزش می بیند. این مطلب در مورد همه ی ما صدق می کند. شما یاد گرفته اید که چطور وقتی به پول می رسید فکر و عمل نمایید. این آموزش ها شما را طوری شرطی کرده است که برای بقیه زندگی خود به طور خودکار پاسخ لازم را بدهید. مگر اینکه مورد ارزیابی قرار بگیرید و در مورد پرونده های ذهن خود مثل پول، تجدید نظر کنید. همان موردی که ما قصد داریم در این مقاله به شما نشان و مورد شناسایی قرار دهیم.

همان طور که گفته شد افکار منجر به احساسات، احساسات منجر به اعمال و اعمال منجر به نتایج می شود. خب، در اینجا یک سوال جالب مطرح می شود؛ افکار شما از کجا می آیند؟ چرا شما متفاوت از افراد دیگر فکر می کنید؟ افکار شما از پرونده های اطلاعاتی شما که در قفسه های بایگانی ذهن خود دارید منشا می گیرند.

خب این اطلاعات از کجا می آیند؟ از برنامه ریزی های قبلی، درست است. شرطی شدن های قبلی شماست که هر فکری را مانند حباب به روی ذهن شما می آورد. به همین خاطر است که اغلب اوقات از آن به عنوان ذهن شرطی تعبیر می شود. برای انعکاس دادن بهتر این مفهوم، می توانیم حالا فرآیند تجلی یافتن خواسته های خود را به صورت زیر مرور کنیم.

برنامه ریزی شما منجر به افکار، افکار منجر به احساسات، احساسات منجر به اعمال و اعمال شما هم منجر به نتایج می شوند، بنابراین درست مثل کاری که با کامپیوتر شخصی خود انجام می دهید، با تغییر دادن در برنامه های خود، اولین مرحله اصلی را به سمت تغییر دادن نتایج اصلی می کنید. خب، چگونه ما تربیت می شویم؟ در تمام عرصه های زندگی خود و از جمله زمینه مربوط به پول و ثروت به سه صورت تربیت می شویم:

کلامی و لفظی؛ یعنی اینکه وقتی جوان تر بودید چه مواردی را شنیده اید؟
الگوگیری؛ یعنی اینکه وقتی جوان تر بودید چه مواردی را دیده اید؟
رویدادهای خاص؛ یعنی اینکه وقتی جوان تر بودید چه تجربه یا تجربه هایی را آموخته اید؟

آنچه لازم است در رابطه با پول و ثروت یاد بگیریم

تربیت شدن کلامی

بیایید با تربیت شدن کلامی شروع کنیم. وقتی که بزرگ می شدید در مورد پول، ثروت یا آدم های ثروتمند چه کلام هایی شنیدید؟

آیا این عبارت ها را شنیده اید؟ (پول منشا تمام فتنه هاست، پول خود را برای روز مبادا نگه دار، مردم ثروتمند حریص هستند، ثروتمندان ظالم هستند، ای ثروتمندان مزخرف! باید برای ثروتمند شدن سخت کار کنی، پول که مثل علف خرس نیست، نمی شود هم ثروتمند بود و هم به معنویات اندیشید، پول خوشبختی نمی آورد، پول با آدم حرف می زند، پولدار، پولدارتر می شود و فقیر، فقیرتر، این را برای افرادی مثل ما نگفتند، هر کسی نمی تواند ثروتمند شود، پول تمامی ندارد) این یکی که خیلی معروف است، ( نمی توانیم آن را پرداخت کنیم).

دوستی تعریف می کرد: در خانه ما هر وقت من از پدرم پول می خواستم سر من داد می زد و می گفت: (پول می خوای؟ فکر کردی من روی گنج نشسته ام؟) به شوخی می گفتم (کاش روی گنج می نشستی و کمی از آن گنج هم به من می رسید.) البته او هیچ وقت یک بار هم از این شوخی نخندید!

مشکل اینجاست. تمام عبارت هایی را که در دوران کودکی درباره پول شنیدید، در ذهن ناهوشیار شما به عنوان تکه ای از طرح اولیه ای که زندگی مالی شما را می سازد قرار می گیرد. تربیت شدن لفظی و کلامی بی نهایت قوی و قدرتمند است.

دوباره تاکید می کنم، این تربیت شدن ناخودآگاه است که فکرتان را تعیین می کند. فکر است که تصمیم های شما را تعیین می کند و آن تصمیم ها منجر به اعمالی می شوند که در نهایت میزان درآمد شما را تعیین می کنند.

چهار رکن کلیدی برای ایجاد تغییر وجود دارد که هر کدام برای برنامه ریزی مجدد طرح اولیه پول در ذهن شما ضروری و اساسی است. هر کدام از این رکن ها ساده و در عین حال کاملاً قدرتمند هستند.

      • رکن اول تغییر دادن، آگاهی است. شما نمی توانید موردی را تغییر دهید مگر اینکه به وجود آن مورد آگاهی داشته باشید.
      • رکن دوم تغییر دادن، فهمیدن است. با فهمیدن این نکته که طرز فکر شما از کجا ریشه می گیرد، می توانید تشخیص دهید که ریشه ی آن باید از بیرون به شما القا شده باشد.
      • رکن سوم برای تغییر دادن، جداسازی است. وقتی تصور کنید که این طرز فکر متعلق به شما نیست، قادر خواهید بود خود را از آن جدا و منفک کنید و بلافاصله می توانید بر این اساس که امروز چه کسی هستید و فردا می خواهید در کجا باشید، نسبت به باقی ماندن یا تغییر دادن آن طرز فکر، تصمیم گیری کنید.
      • رکن چهارم برای تغییر دادن، بازسازی است.

 

آنچه لازم است در رابطه با پول و ثروت یاد بگیریم

راهکارهایی برای تربیت شدن کلامی در زمینه ی پول و ثروت

آگاهی؛ تمام عبارت هایی را که در دوران جوانی خود در مورد پول، ثروت و ثروتمندان شنیده اید بنویسید.
فهمیدن؛ چگونگی باور خود را به عبارت هایی که زندگی مالی شما را تحت تاثیر خود قرار داده است، بنویسید.
جداسازی؛ آیا متوجه می شوید که این افکار فقط آنچه را یاد گرفته اید به شما عرضه می کنند و حقیقت وجودی شما را بیان نمی کنند؟
بازسازی؛ برای پیاده کردن این رکن، عبارت بیانی زیر را این گونه اظهار کنید، در حالی که دست خود را روی قلبتان گذاشته اید بگویید؛

آنچه من در مورد پول شنیده ام، لزوماً درست نیست. من طرز فکرهای جدیدی که شادی و موفقیتم را مورد حمایت خود قرار دهند، انتخاب می کنم. بعد سر خودتان را لمس کنید و بگویید؛ من یک ذهن ثروتمند دارم.

الگوگیری

دومین عامل موثر در تربیت ما (الگوگیری) نامیده می شود. وقتی جوان تر بودید پدر، مادر یا سرپرستان شما در مورد پول چه نظری داشتند؟ آیا یکی یا هر دو پول را خوب صرف می کردند؟ ولخرج بودند یا مقتصد؟ سرمایه گذارانی زیرک بودند یا اصولاً سرمایه گذاری نمی کردند؟ ریسک پذیر بودند یا محافظه کار؟ همیشه پول در دسترس آن ها بود یا نه؟ پول در خانواده شما آسان به دست می آمد یا سخت؟ در خانه شما پول منبعی برای تفریح بود یا وسیله ای برای درگیری های سخت؟

چرا این اطلاعات مفید هستند؟ احتمالاً این را شنیده اید که میمون آنچه را می بیند، تقلید می کند. خب، انسان هم خیلی از این ضرب المثل دور نیست. ما نیز مثل بچه ها تقریباً همه موارد را از طریق مدل سازی می آموزیم.

نکته ی اصلی این است که ما معمولاً می خواهیم در زمینه پول به یک یا هر دو والد خود شبیه باشیم. شما می توانید تمام دانش ها و مهارت های دنیا را داشته باشید اما اگر طرح اولیه ای را که در ذهن خود دارید، برای رسیدن به موفقیت تنظیم نشده باشد، از نظر مالی محکوم به شکست خواهید بود.

اندوخته کردن پول برای روز مبادا عقیده خوبی به نظر می رسد، ولی می تواند دردسرهای بزرگی نیز در پی داشته باشد. یکی از اصولی که لازم است یاد بگیریم، بزرگی هدف است. اگر پول خود را برای روز مبادا ذخیره می کنید، فکر می کنید دنبال چه هدفی هستید؟ روز مبادا؟ این کار را نکنید، بلکه به جای اندوختن پول برای روز مبادا ، به ذخیره کردن آن برای روز شادمانی یا روزی که استقلال یا آزادی مالی به دست می آورید فکر کنید. بعد به لطف قانون هدف، شما دقیقاً همان می شوید که دنبال آن خواهید بود.

بیشتر ما دوست داریم خودمان را به پدر، مادر یا هر دوی آنها در زمینه کسب پول شبیه کنیم؛ اما آن روی دیگر سکه هم وجود دارد، یعنی اینکه بعضی از ما باید دقیقاً برخلاف پدر، مادر یا هر دوی آنها باشیم. چرا این طور است؟ کلماتی مثل (عصبانیت و نارضایتی) شما را به یاد چه خاطره ای می اندازد؟ متاسفانه، ما مثل یک بچه خوب به پدر و مادر خود نمی گوییم: (پدر، مادر! بفرمایید بنشینید می خواهم با شما حرف بزنم! پدر و مادر، من نحوه برخورد شما با پولی که در زندگی به دست می آورید یا کلاً روش زندگی کردن شما را نمی پسندم. به همین دلیل تصمیم دارم وقتی بزرگ شدم، کاملاً متفاوت با شما عمل نمایم؛ امیدوارم حرف مرا درک کنید. شب به خیر و خواب های خوب ببینید!) نه، ما اصلاً به این صورت عمل نمی کنیم در عوض وقتی عرصه به ما تنگ می آید، معمولاً کنترل خود را از دست می دهیم و مشابه این کلمات از دهان ما خارج می شود:

(من از شما بیزارم، من هیچ وقت مثل شما نخواهم شد، وقتی بزرگ شدم می خواهم ثروتمند شوم و هر چه دلم بخواهد، چه شما دوست داشته باشید و چه نداشته باشید، به دست خواهم آورد.) بعد به اتاق خواب خود می رویم، در آن را محکم به هم می زنیم و به بالش یا هر شی دیگری که سر راه باشد لگد می زنیم تا عقده خودمان را خالی کنیم. اکثر افرادی که در خانواده ای فقیر زندگی می کنند  از آن وضع خشمگین و ناراضی هستند.

به همین خاطر آنها یا از خانه بیرون می روند، پولدار می شوند یا حداقل انگیزه ای برای پولدار شدن پیدا می کنند؛ اما این انگیزه دوامی برای آنها نداشته و در واقع مثل باد گلویی بزرگ بیش نیست! چنین افرادی حتی اگر پول دار شوند یا سعی کنند که موفقیتی را کسب کنند هم معمولاً خوشحال نیستند. چرا؟ چون ریشه ثروت و پولداری یا انگیزه آنها برای به دست آوردن پول، عصبانیت و انزجار است.

به همین ترتیب پول و عصبانیت در ذهن ما به یکدیگر متصل شدند و هر چه این افراد پول بیشتری به دست آورند یا برای به دست آوردن آن تلاش بیشتری کنند، بیشتر عصبانی می شوند و در نهایت خود برتر به آنها می گوید، (من از عصبانیت و تنش زیاد خسته شده ام، من آرامش و خوشحالی را می خواهم!) پس از همان ذهن که آن ارتباط را به وجود آورده است می پرسند در این وضعیت چه کار کنند و در مقابل ذهن به آنها پاسخ می دهد،

(اگر می خواهی از دست عصبانیتی که داری خلاص شوی، باید خود را از دست پول نجات دهی.) بعد همین کار را انجام می دهند و به طور ناخودآگاه از دست پول خود را خلاص می کنند. آنگاه شروع به ولخرجی یا سرمایه گذاری ضعیف می کنند یا به طور فاجعه آمیز وضعیت مالی خود را ترک می کنند یا اینکه موفقیت خود را به طریقی دیگر تخریب می کنند.

این برای آنها مسئله ای نیست، چون حالا آنها خشمگین هستند و ورشکست شدند! آنها فقط خود را از دست یک روش اشتباه رها کرده اند و به جای خلاصی از دست عصبانیت خود، از دست پول، خود را رها کرده اند و به جای اینکه ریشه را اصلاح نمایند، می خواهند میوه را درست کنند! به علاوه، موضوع اصلی عصبانیت بوده که بین آنها و پدر و مادرشان است و تا این عصبانیت را حل نکنند، به معنای واقعی و بدون توجه به میزان پولی که دارند یا ندارند، خوشحال و آرام نخواهند شد.

دلیل یا انگیزه ای که شما را به کسب موفقیت و پول وا می دارد، خیلی مهم است. اگر انگیزه شما برای کسب ثروت یا موفقیت، ریشه ای تضعیف کننده مثل ترس، عصبانیت یا خودنمایی داشته باشد هرگز پول برای شما خوشبختی نمی آورد. چرا؟ چون شما هیچ یک از این موضوع ها را با پول نمی توانید حل کنید! مثلاً ترس را در نظر بگیریم.

استادی تعریف می کرد؛ در سمینارهایم از حضار می پرسم: (چند نفر از شما ترس را انگیزه اصلی برای کسب موفقیت خود می داند؟) هیچ کس دست خود را بالا نمی برد؛ اما بعد که می پرسم: (چند نفر از شما امنیت را به عنوان یکی از انگیزه های اصلی در کسب موفقیت خود می دانید؟) تقریباً همه دست خود را بالا می برند؛ ولی به این نکته توجه کنید که امنیت و ترس هر دو با یک چیز تحریک می شوند.

به دنبال امنیت بودن به خاطر احساس ناامنی است که این همان ترس است. خب، آیا پول، ترس شما را از بین خواهد برد؟ دوست داشتید که این گونه باشد، ولی این طور نیست! چرا؟ چون ریشه مشکل، پول در آوردن نیست، بلکه ریشه آن ترس است. بدتر از اینها اینکه ترس نه فقط یک مشکل نیست بلکه یک عادت است، بنابراین با بیشتر پول درآوردن فقط نوع ترس ما عوض می شود.

وقتی ورشکست می شویم، تقریباً بیشتر از این واهمه داریم که دیگر دچار آن نشویم یا می ترسیم آنچه را داریم از دست بدهیم اما وقتی ورشکست شویم ترس ما این گونه تغییر می کند که اگر هر چه را دارم از دست بدهم چه می شود؟ یا با این حال هر کسی طالب آنچه من دارم است یا دارم زیر فشار مالیات از پا در می آیم و…خلاصه اینکه تا زمانی که ما ریشه این موضوع را پیدا نکنیم و ترس را حل ننماییم، هیچ مبلغی از پول، کمکی به ما نخواهد کرد البته در مقایسه ی بین اصلاً پول نداشتن از یک طرف و پول داشتن و نگران بودن برای از دست دادن آن از طرف دیگر، اکثر ما دومی را ترجیح می دهیم، هیچ کدام از این دو، راه های خوبی برای زندگی نیستند.

همان گونه که انگیزه بعضی از ما برای کسب پول، ترس است، انگیزه بیشتر مردم برای کسب پول و موفقیت مالی این است که ثابت کنند از هر جهت خوب هستند.

هیچ مقدار پول نمی تواند نشان دهد که شما از هر جهت خوب هستید. پول نمی تواند ایجاد کننده آنچه اکنون هستید باشد.

همیشه خود را ثابت کردن، موضوعی است که به یک رفتار در زندگی شما تبدیل شده است؛ حتی شما عملکرد آن را تشخیص نمی دهید و خودتان را یک پیروز برتر، یک فرد کوشا و مصمم می دانید. همه این صفات خوب هستند اما تنها سوال این است که چرا؟ موتور محرکه ای که همه این حالت ها را در شما به حرکت در می آورد چیست؟

برای افرادی که در این راه می روند که ثابت کنند آدم کاملی هستند، هیچ مقدار پول نمی تواند دردی را که ناشی از صدمه درونی آنهاست و هیچ مورد و هیچ کس را در زندگی به حساب نمی آورند، تسکین دهد. حتی برای آنهایی که در همین رابطه احساس می کنند که کامل نیستند نیز هیچ مبلغی پول کافی نیست. تکرار می کنم، همه اینها در مورد خود شما صادق است.

یادآوری می شود که دنیای درونی شما منعکس کننده دنیای بیرونی شماست. اگر معتقدید هر چه دارید کافی نیست، این اعتقاد را مورد تایید قرار می دهید و بر اساس آن زندگی شما پیش می رود. از طرف دیگر اگر معتقد باشید که در زندگی شما فراوانی و برکت وجود دارد، این عقیده را تایید و برای خودتان برکت ایجاد می کنید. چرا؟

چون ریشه شما در وفور و فراوانی است و همان راه طبیعی زندگی شما خواهد شد. با قطع ارتباط بین پول، ترس، خشم و خودنمایی می توانید ارتباط هایی تازه بین پول درآوردن، هدف، کمک کردن و شادی برقرار کنید. به این صورت هرگز برای اینکه خوشحال شوید، به این نتیجه نخواهید رسید که خودتان را از دست پول نجات دهید، البته همیشه هم طغیان کردن یا بر ضد پدر و مادر بودن بد نیست.

برعکس، اگر شما یک شورشی باشید و فرهنگ شما که با آن بزرگ شده اید عادات پولی نامناسبی داشته باشد، احتمالاً مخالفت کردن با آنها می تواند مورد خوبی باشد. از طرف دیگر، اگر پدر و مادر شما موفق بودند و شما برعلیه آنها شورش کنید، می توانید دچار مشکلات مالی جدی شوید.

در هر صورت آنچه مهم است، تشخیص دادن این نکته است که چگونه روش زندگی شما در زمینه پول به روش مربوط به پدر، مادر یا هر دوی آنها ارتباط پیدا می کند.

راهکارهایی برای تغییر الگوبرداری در زمینه پول و ثروت

آگاهی یافتن؛ روش های زندگی و عادت های هر یک از والدین خود را در مورد پول و کسب درآمد در نظر بگیرید و شباهت ها یا اختلاف های خود با آنها را بنویسید.
فهمیدن؛ تاثیری را بنویسید که این نمونه سازی بر زندگی مالی شما داشته است.
جداسازی؛ آیا می توانید دریابید که این شیوه زندگی تنها همان است که یاد گرفته اید و متعلق به خود شما نیست؟ آیا می توانید بفهمید در حال حاضر گزینه ای در پیش رو دارید که شما را فردی متفاوت می سازد؟
بیان کردن؛ دست خود را رو ی قلبتان بگذارید و بگویید:

هر کس که الگو دهنده ی من در مورد پول بوده است، به خود او ارتباط دارد، من راه خود را خودم انتخاب می کنم. بعد سر خود را لمس کنید و بگویید: من یک ذهن ثروتمند دارم.

 

راهکارهایی برای تغییر الگوبرداری در زمینه پول و ثروت

رویدادهای خاص

سومین عاملی که ما را تربیت می کند، رویدادهای خاصی است که در زندگی ما رخ می دهند. وقتی جوان تر بودید در مورد پول، ثروت و ثروتمندان چه عواملی را تجربه کرده اید؟ این تجربه ها بی نهایت مهم هستند چون عقاید یا حتی توهماتی را که هم اکنون با آن ها زندگی می کنید می سازند.

بهتر است در این زمینه مثالی زده شود؛ خانمی که پرستار اتاق عمل بود، درآمدی عالی داشت ولی بنا به دلایلی همیشه تمام پولش را خرج می کرد. وقتی کمی در شخصیت او عمیق تر شدم، معلوم شد هنگامی که یازده ساله بوده است به اتفاق پدر، مادر و خواهرش به یک رستوران چینی رفتند و در آنجا پدر و مادرش بر سر پول با هم دعوا می کنند. ناگهان پدرش می ایستد و ضمن کشیدن فریاد بلند، محکم مشت خود را روی میز می کوبد.

او به یاد می آورد که رنگ پدرش اول سرخ و بعد آبی شد و بر اثر حمله قلبی نقش بر کف رستوران شد.  به همین خاطر از آن روز به بعد، ذهن او پول و درد را به یکدیگر وصل نمود. پس تعجبی ندارد، حالا که بزرگ شده است، به طور ناخودآگاه و برای رهایی از دردی که دارد، سعی می نماید از دست تمام پولی که در می آورد خودش را خلاص کند. جالب است به این نکته نیز توجه شود که او یک پرستار شد چرا؟

شاید برای اینکه او هنوز سعی می کند پدرش را نجات دهد! و کاری که انجام داد این بود که طرح اولیه ای که در ذهنش شکل گرفته بود را تشخیص داد و دست به تغییر زد. امروزه او کاملاً در راهش به سوی استقلال مالی موفق است. او دیگر پرستار نیست؛ نه اینکه کارش را دوست نداشت، بلکه به این خاطر که به دلیل نادرست در حرفه پرستاری قرار گرفته بود. حالا او یک طراح مالی است و به مردم کمک می کند بفهمند چطور برنامه ریزی گذشته روی جنبه های مالی زندگیشان تاثیر می گذارد.

آمار نشان می دهد که عامل درجه یک برای از هم گسیختگی روابط زناشویی، پول است. البته بزرگ ترین دلیل در پشت دعواهای مردم سر پول، خود پول نیست، بلکه جور نشدن طرح های پولی اولیه ای که در ذهن خود دارند است. مسئله این نیست که چقدر پول دارید یا چقدر پول ندارید. اگر طرح اولیه پولی شما با فردی که با آن سر و کار دارید جور نباشد، با مشکلی اساسی مواجه خواهید شد. این در مورد زوج های جوان و زوج های قدیمی، ارتباطات خانوادگی و حتی مشارکت های تجاری صادق است.

نکته کلیدی در اینجا درک این مطلب است که شما با طرح اولیه پولی که افراد در ذهن خود دارند مواجه هستید نه با پول! وقتی شما طرح اولیه پولی را که شخص دیگری در ذهن خود دارد تشخیص می دهید، می توانید با شریک خود به نحوی که به حال هر دوی شما مفید باشد رفتار کنید.

یکی از مهم ترین روش هایی که یاد خواهید گرفت این است که چگونه طرح اولیه پولی را در ذهن شریک خود تشخیص داده و یک طرح اولیه پولی جدید برای خودتان ایجاد نمایید تا آنچه را به عنوان دو شریک واقعاً خواهان آن هستید، به دست بیاورید.

این یک موهبتی الهی است که بتوانید آن را انجام دهید، چون در این صورت توانسته اید یکی از بزرگ ترین عوامل درد و رنج را که در اغلب مردم وجود دارد از بین ببرید.

راهکارهایی برای تغییر اثر رویدادهای خاص در زمینه پول و ثروت

در اینجا تمرینی را که شما می توانید با شریک خود انجام دهید ارائه می کنم. بنشینید و تاریخچه ای را که هر کدام از شما در مورد پول به فکرتان می رسد با همدیگر مورد بحث قرار دهید؛ یعنی هر عبارتی را که در دوران جوانی خود شنیده اید یا از هر موردی که در خانواده خود الگو گرفته اید یا واقعه های هیجان آوری که برای شما اتفاق افتاده است؛ همچنین ببینید که برای شریک شما واقعاً پول چه معنایی دارد.

آیا مفهوم لذت بردن، آزادی، امنیت یا حفظ موقعیت را می دهد؟ این نکته به شما در تعیین نمودن طرح اولیه پولی که در حال حاضر در ذهن هر کدام از شما جریان دارد کمک می کند و امکان دارد به شما در کشف اینکه چرا ممکن است در این زمینه با هم اختلاف داشته باشید، کمک نماید. بعد در راستای اینکه چه نکاتی را اکنون دوست دارید داشته باشید، به عنوان یک شریک نه یک فرد، مورد بحث قرار دهید.

روی اهداف معمولی و نگرش های خود از نظر پول و موفقیت تصمیم گیری کنید و با هم توافق نمایید. بعد لیستی از این نگرش ها و اعمالی را که هر دوی شما موافقید در زندگی به کار ببرید تهیه کنید و آنها را بنویسید. این لیست را روی دیوار نصب کنید و اگر موضوعی در آینده پیش آمد، بسیار به هم یادآوری نمایید. شما این توافق ها را در حالتی که در عین واقع بینی، بدون هیجان و خارج از حصار کهنه و قدیمی که نسبت به پول در ذهن خود دارید، با هم توافق نموده اید.

آگاه شدن؛ یک رویداد هیجانی خاصی را در رابطه با پول، آن طور که در دوران جوانی خود تجربه کرده اید، در نظر بگیرید.
فهمیدن؛ این رویداد که ممکن است زندگی مالی شما را تحت تاثیر قرار داده باشد، بنویسید.
جداسازی؛ آیا به این نکته می توانید پی ببرید که این طرز زندگی روشی است که شما آن را یاد گرفته اید و از آن خود شما نیست؟ آیا می توانید درک کنید که هم اکنون گزینه متفاوتی را با آنچه در ذهن خود داشته اید دارید؟
بیان کردن؛ دست خود را روی قلب خود بگذارید و این جمله را بگویید:

من تجربه های تضعیف کننده ای که در مورد پول و گذشته ام دارم، رها می کنم و آینده ای نو و ثروتمند ایجاد می کنم. بعد سر خود را لمس کنید و بگویید؛ من یک ذهن ثروتمند دارم.

نتیجه:

بنابر آنچه گفته شد عامل مهم و اصلی در تعیین پولدار بودن و بی پولی یا ثروت و فقر، خود پول نیست بلکه طرح اولیه ی پول در ذهن است. طرح اولیه ی پول در ذهن اصولاً شامل اطلاعات یا برنامه هایی است که در گذشته و به ویژه موقعی که نوجوان بودید دریافت کرده اید. منابع اولیه ی شکل گیری این طرح اولیه ی پول برای اغلب مردم عبارتند از پدر، مادر، خواهر، برادر، دوستان، الگوهای شخصیتی، معلمان، رهبران مذهبی، وسایل ارتباط جمعی و فرهنگ مواردی که لازم و ضروری است در رابطه با پول و ثروت یاد بگیریم، روی آنها کار کنیم و در نهایت تغییر دهیم؛ تربیت کلامی، الگوگیری و رویدادهای خاص است. رسیدگی و تغییر هر کدام از این موارد نیازمند آگاهی به چهار رکن کلیدی برای ایجاد تغییر است؛

آگاهی؛ در صورتی می توانید موردی را تغییر دهید که نسبت به آن آگاهی پیدا کنید.
فهمیدن؛ به این معناست که دلیل و ریشه ی موضوع را پیدا کنیم و متوجه دلایل آن شویم. (مثلاً این موضوع یا مشکل از کجا امده است؟)
جداسازی؛ جدا کردن طرز فکر مخرب از خود با آگاهی کامل.
بازسازی؛ بیان کردن طرز فکر جدید و تمرین آن.

پس آنچه که ما برای تغییر وضعیت مالی خود نیاز داریم، عملگرایی ما در زمینه ی تغییر طرح اولیه پول در ذهن است که لازم است پس از آگاهی نسبت به طرح اولیه ی پول در ذهن، دست به عمل بزنیم تا تغییرات در ما و زندگیمان حاصل شود.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

3 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
مهدی
3 ماه قبل

سلام.ممنونم که بخشهایی از کتاب اسرار ذهن ثروتمند نوشته هارو اکر رو برای من یادآوری کردید.

ناهید حیدری
4 ماه قبل

سپاسگزارم

رامین
4 ماه قبل

من واقعاً از همه کارهای شما قدردانی می کنم

علی
4 ماه قبل

شما باعث می شوید من بهترین نسخه از خودم باشم

هادی
4 ماه قبل

اگر افراد بیشتری مثل شما باشند دنیا مکان بهتری خواهد بود!😍