مضرات ترس و محتاط تر شدن چیست

مضرات ترس و محتاط تر شدن چیست؟

مقدمه:

در جامعه ی امروزی آن قدر ما را از ترس یا ترسیدن ،ترسانده اند که ترس ماهیت اصلی خود را به عنوان یک احساس بنیادین که لازمه ی حیات است و فوایدی دارد از دست داده است و تبدیل به یک مسئله ی غول آسا شده است(🌟مقاله ی تحریف و اغراق ترس🌟) به شکلی که هر روزه فکر و ذهن ما انسان ها را به این سوال ها مشغول کرده است که؛چطور می شود محتاط تر بود و نترسید؟یا چگونه اصل احتیاط را در لحظه لحظه ی زندگی خود جاری کنیم ؟

به بیانی تنها راه حلی که برای مقابله با ترس در ذهن ما پرورانده اند ،احتیاط یا محتاط تر شدن است در واقع استراتژی احتیاط، از موضوع ترس فاجعه ساخته است و از طرف دیگر به ترس هم دوام می بخشد و ما انسان ها هم ناآگاهانه به سوی این استراتژی در حال پیش رفتن هستیم اما چیزی که امروزه بیشتر از احتیاط در مقابله با ترس نیاز داریم ،به تعدیل رساندن محتاط تر شدن است ،باید مواظب باشیم در محتاط بودن ،احتیاط بیشتری به خرج دهیم یا به عبارتی احتیاط را به تعدیل برسانیم .در این مقاله قصد داریم به مضرات ترس و محتاط تر شدن جهت آگاه سازی و هم چنین راهبری به سوی  متعادل کردن  احتیاط   بپردازیم .

 

🔻سیاست محافظه کاری ترس چیست؟

🔻چرا آن قدر بدبین شده ایم؟

🔻چرا ما را تا این حد به محافظه کاری و احتیاط سوق می دهند؟

🔻چگونه ،احتیاط از ترس فاجعه ساخته است؟

🔻چرا از ریسک کردن می ترسیم؟

🔻چرا خود را در محفظه ی احتیاط اسیر و زندانی کرده ایم؟

و….

احتیاط برای جلوگیری از ترس

بسیاری از کوشش ها برای کاستن از میزان خطر عملاً بالعکس منجر به افزایش آن شده است .مشکل اینجاست که افراد کورکورانه به صدمه ها و زیان های ناشی از یک عمل  خیره می شوند بی آنکه تاثیرات مثبت آن را اصلاً به حساب بیاورند.

خیره شدن صرفاً به خطرهای بالقوه ی استفاده از یک فراورده می تواند عواقب وخیمی داشته باشد افرادی که مسئولانه به خطرهای بالقوه می اندیشند باید به خطرهای عدم استفاده از یک فراورده جدید هم بیاندیشند.

ترس

یک مثال در این زمینه که بسیار  ذکر می شود شیوع اپیدمی وبا  در پرو در سال۱۹۹۱ است که در آن ۷۰۰۰۰۰ نفر مبتلا و بیمار شدند و چندین هزار نفر جانشان را از دست دادند و کلر را دیگر، به آب آشامیدنی اضافه نمی کردند به گمان اینکه ممکن است کلر برای سلامتی زیانبار باشد.

یک مثال دیگر، که حتی از این هم افراطی تر است مثال حشره کش د.د. ت ماده ای بسیار سمی است که خیلی آهسته تجزیه می شود این ماده در ۱۸۴۷  کشف شد اما قدرت آن برای از میان بردن حشرات و آفات نباتی تا نیمه های قرن بیستم به اثبات نرسیده بود. علی رغم این واقعیت که هیچ مستند علمی وجود نداشت که د.د. ت برای انسان ها خطرناک هست.

حامیان محیط زیست موفق شدند در کشورهای مختلف استفاده از آن را ممنوع کنند. آن ها فکر می کردند باید در مورد تهدیدی  که د.د. ت می تواند برای جان آدم ها داشته باشد  ” محتاط ” بود.

مضرات ترس

در غرب این ممنوعیت عواقب وخیمی نداشت اما بسیاری از کشورها و سازمان های بین المللی فشار زیادی بر کشورهای در حال توسعه آوردند تا استفاده از این ماده در آن کشورها هم متوقف و ممنوع شود.

خب مشکل کاهش بسیار زیاد استفاده از د.د. ت چه بود؟این ماده ارزان قیمت در مقابله با پشه های مالاریا بی نهایت موثر بود. وقتی استفاده از این ماده تا این اندازه  کاهش  پیدا کرد پشه های مالاریا بازگشتند و با خودشان مالاریا آوردند و عده بسیار زیادی مریض شدند و جانشان را از دست دادند.

مشکل بتوان از آینده دقیق سخن گفت اما رقمی که فعلاً داده می شود حدود پنجاه میلیون است اگر چه برخی تخمین ها این رقم را تا نود میلیون هم می رسانند. د.د. ت یک علاج جادویی و معجزه آسا نیست و در مناطق زیادی پشه ها  در برابر این ماده مقاومت پیدا کرده اند و بنابراین باید به دنبال راه حل های تازه تر رفت . اما به هر صورت روشن است که مبارزه با د.د. ت منجر به از دست رفتن جان عده زیادی شد وخسران بسیار سنگین بود.

چنان که پیش تر هم دیدیم شماری از نو آوری هایی که ما از آنها بسیار منتفع شده ایم اگر اصل احتیاط اعمال می شد هرگز جامه عمل به خود نمی پوشیدند طبیعتاً همین مسئله درباره نوآوری های امروز و فردا هم صادق است.

به نظر می رسد بهتر است و باید به جای استفاده جاری  از این اصل  تعدیل هایی   به عمل آورد و روایت رقیق تری از آن را به کار گرفت. مگر در مواردی که تردید و عدم فعالیت محکم است و بنیانهای استواری دارد. اساساً افراد باید در محتاط بودنشان احتیاط بیشتری  به خرج دهند.

مضرات ترس و محتاط شدن

درجهانی محتاط، آینده بیشتر در سیطره خطرها قرار می گیرد تا در سیطره امکان ها، تهدید های آتی بدل به سبب تغییرات فعلی می شوند در چنین جهانی ما با ” غایتی” زندگی می کنیم که دائماً به سمت فاجعه سوق داده می شود.

اگر تهدیدی برطرف می شود همیشه بی شمار تهدید تازه جایش را می گیرند. حد و حدود ممکن نبرد با همه این خطرها مرزی نمی شناسد.علی الاصول، ترس خودش  به خودش دوام می بخشد تغییر به نظر مخاطره آمیز {ریسکی} می آید و بنابراین چیزی خطرناک چون هر تغییری می تواند تغییری در جهت بدترشدن وضع هم باشد.فرنک فوردی جامعه شناس این پدیده را “محافظه کاری ترس”  نام داده است .

این سیاست با هر تغییری می ستیزد این سیاست خواهان حفظ وضع موجود است. اگر هم به تغییری رضایت دهد تغییری در جهت بازگشت به گذشته و رجوع به  ” اصل” است . این یکی از دلایل مهم رفتار غریبی است که در دورنمای سیاسی پدیدار شده است نیروهای سابقاً ” رادیکال” حالا سخت ” محافظه کار”  شده اند و ” محافظه کاران ” سابق به ناگهان  ” رادیکال ” شده اند

فوردی درباره این جنبش رادیکال می نویسد: آری، آنها رادیکال هستند، اما رادیکالیسم ان ها از نوعی است که کاملاً درجهت خلاف تغییر است  این ترس از آینده و از عواقب تغییر است که بر تخیل این جنبش حاکم است.

مضرات ترس

 فرهنگ و روحیه تداوم پذیری، عقیده حزبی به اصل احتیاط، آرمانی کردن طبیعت و هرچه “ارگانیک “است  همه اینها بیانگر بی اعتمادی بدبینانه به بلند پروازی و آزمایشگری نوع بشر است.

این بی اعتمادی خصوصاً متوجه تغییراتی است که سرمایه داری  و علم به بار می آورند .استراتژی انتخاب شده استراتژی به حداقل رساندن شروراست ونه ارتقاء و بیشتر کردن خیر. دربسیاری موارد این استراتزی عاقلانه است اما این بدان معنا نیست که فقط باید از همین یک استراتژی پیروی کرد.

دانشمند علوم اجتماعی، فرانسوا اوالد تاکید می کند که خطر اندیشی میل به رشد و گسترش هر چه بیشتر دارد و این گرایش منجر به پدیدآمدن سیاست ممانعت و پیشگیری می شود چنین سیاستی  می کوشد نه تنها جلوی خطرهای واقعی بلکه جلوی خطرهای بالقوه را هم بگیرد و تعداد خطرهای بالقوه بیشمار است.

اوالد می نویسد:

ریسک مقام و مرتبتی هستی شناختی به دست آورده است.زندگی از این پس تحت سیطره اساسی و ذاتی قرارمی گیرد.مرگ فراسوی زندگی نیست بالعکس مرگ در دل زندگی جای داده شده است.

مرگ در شکل ر یسک، زندگی را همراهی می کند از ریسک های بی نهایت کوچک از فلان  و بهمان آلاینده گرفته تا ریسک تمام عیار فاجعه یا تهدید اتمی فقط یک تفاوت وجود دارد: ریسک صرفاً معرف یک تهدید عملی یا آنچه صرفاً محتمل و ممکن است نیست بلکه کلاً و مطلقاً واقعی است. ریسک آنچه را که صرفاً احتمالی است به شکل امر موثر قابل اندازه گیری می نمایاند. این رابطه جدید زندگی با خودش و با مرگ بی تردید به اضطراب دامن می زند و نوعی جنون جمعی و فردی حفاظت از خویشتن را پدید می آورد.

🔍نتیجه:

کلام آخر، آن چه ما را در حقیقت می ترساند،خود ترس نیست بلکه سیاست محافظه کاری ترس است که برای ما از ترس فاجعه ساخته است و باعث شده است روز به روز محتاط تر شویم و به ترس دوام بیشتری ببخشیم و همین دوام ترس یعنی غیرقابل کنترل شدن موضوع ترس که در نهایت به نامتعادل شدن زندگی ما می انجامد و عاملی که می تواند ما را از این نامتعادل شدن به سمت یک زیست سالم راهبری کند ،

آگاه سازی و شناخت از مضراتِ محتاط تر شدن است .با شناخت احتیاط و مضرات آن می توانیم از تنها عاملی که امروزه به اشتباه برای غلبه بر ترس در نظر گرفته اند ،دست بکشیم تا به جای اینکه ترس و احتیاط ،خود ما و زندگیمان را کنترل کنند ما آنها را کنترل کنیم و با جریان زندگی به طور سالم پیش برویم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

9 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
fatemeh ghiasifar
2 سال قبل

ali bood vaghan

fatemeh ghiasifar
2 سال قبل

az ostad azzm mmnonm babt maghalat aaali bood

MitraM22
3 سال قبل

سلام. خدا قوت. بی نهایت ممنونم از این مقاله ی کاربردی و لازم.
با خوندنش یاد این جمله افتادم که از هرچه می ترسی خودت رو باهاش روبرو کن… بسیار معتقدم ترس ها قدرت ابتکار و خلاقیت رو از فرد میگیرن. حتی در ریسک های منتج به شکست هم درهایی برای انسان باز میشن که هرگز در ترس و محافظه کاری نمیتونی اون هارو باز شده ببینی… خیلی ازتون متشکرم. خوشحالم عمیقا که دانشجوی من حقیقی هستم

مکتوب
3 سال قبل

سلام ممنونم از مقاله ی خوبتون.
میشه من رو در مورد این جمله راهنمایی عملی کنید 《 مرگ فراسوی زندگی نیست بلعکس مرگ در دل زندگی جای داده شده است 》چطوری از بیمار( کرنا) شدن خودم و نزدیکانم نترسم ؟ میدونم که نباید بیش از حد و افراطی محتاط بشم. ولی عملا دارم محتاطانه عمل میکنم.

مریم لایق
3 سال قبل

جالب بود و خوندن مطلب ددت به خیلی چیزها شک میکنی مشکل خود ترس نیست بلکه سیاست محافظه کاری ترس است که برای ما از ترس فاجعه ساخته و باعث شده روز به روز محتاط تر و به ترس دوام بیشتری ببخشیم و همین دوام ترس یعنی غیرقابل کنترل شدن ترس که در نهایت به نامتعادل شدن زندگی ما می انجامد