برای شما پیش آمده است که از خود بپرسید ….
- از چه زمانی خود را گم و فراموش کرده ام؟
- از چه زمانی یادگرفتم ناجی و قهرمان زندگی دیگران باشم؟
- چرا تا به این سن رابطه ی سالم نداشته ام؟
- کجا و کِی ترس ها و حقارت هایم آن قدر زیاد شد که توان حرکت را از دست دادم؟
و در یک کلام، چه زمانی و چگونه هم وابسته شدم؟؟؟؟؟
درواقع (( هم وابستگی )) بیماری گم گشتگی خود است که مجموعه ای از عوامل و نشانه ها را در بر می گیرد که در مقاله های قبل عواملِ شناسایی را مطرح کردیم اما سوال هایی که بعد از شناخت هم وابستگی ذهن ما را درگیر می کند این است که؛ ازچه زمانی هم وابسته شدم؟
یا هم وابستگی من از کجا و چگونه شروع شد؟؟
در این مقاله سعی بر آن است تاریخچه ی تحولی هم وابستگی و اینکه هم وابستگی چگونه به وجود آمده است را مطرح کنیم.
|
تاریخچه ی تحولی هم وابستگی
ما در زمانی از زندگی مان ممکن
است هم وابسته شویم ولی اکثر ما آن را از زمان تولد یاد می گیریم مانند هر کودکی، هنگامی که گرفتار تعارضی می شویم و یا از دست دادن مورد مطلوب مان را تجریه می کنیم، آزرده می شویم . افرادی که در زندگی ما نقش مهمی را ایفا می کنند مانند:
والدین، معلم ها و غیره اغلب در چنین مواردی از ما حمایت نمی کنند و به ما اجازه نمی دهند که این آزردگی را بیان و آشکار کنیم و یا درجهت بهبودی آن تلاش کنیم.
بنابراین ما از این آزردگی پر و انباشته می شویم و پیدایش هم وابستگی با سرکوبی مشاهدات، احساسات و واکنش هایمان آغاز می شود.سرانجام ما نشانه ها و علامت های درونی حساس و حیاتی مان را ارزش زدایی می کنیم و در نتیجه نسبت به خودمان بی توجه می شویم، ا
ین چنین بی توجهی به خود سبب می شود که دیگران را بسیار مهم تصور کنیم و در نتیجه شروع کنیم که به آنها بیشترین توجه را داشته باشیم چون توجه و حواس خود را بر نیازهای دیگران متمرکز می کنیم، رفته رفته نیازهای خود را فراموش می کنیم، با این عمل خود حقیقی مان را سرکوب و خفه می کنیم باعث می شود دچار هم وابستگی شویم.
تحول و پیدایش هم وابستگی
- وجود والدین جریحه دار شده و بی کفایت؛ و دیگر اطرافیانی که فاقد رفتار حمایت کننده و یاری رسان هستند.
- ابطال و سرکوب زندگی درونی و نشانه های آن مانند مشاهدات، احساسات و واکنش هایمان
- غفلت و بی توجهی نسیت به نیازهایمان
- فرو خوردن و خفه کردن خود حقیقی مان (کودک درون)
- آغاز ساخت خود هم وابسته (خود کاذب)
- انکار وجود رازهای خانوادگی یا دیگر اسرار مسموم کننده در خانواده
- افزایش تحمل دردها و رنج های عاطفی و احساس بی حسی و کرختی نسبت به آنها
- تحریف حد و مرزهای شخصی
- تحمل شدید رفتارهاری نامناسب
- ناتوانی درسوگواری کامل برای از دست دادن شی ء و مورد محبوب
- توقف رشد(ذهنی ، عاطفی، معنوی)
- انجام رفتارهای وسواسی برای کاستن درد و رنج و برای نگاهی اجمالی سریع به خود حقیقی
- شرم و از دست دادن عزت نفس خود، به طور پیش رونده
- احساس از دست دادن کنترل و تسلط خود ونیاز به تلاش برای کنترل و اداره بیشتر
- هذیان و تصور باطل در مورد درد و رنج خود و نسبت دادن آن به دیگران
- گسترش بیماری های مرتبط با فشار روانی
- شدیدتر شدن و بدتر شدن رفتارهای وسواسی که در نهایت منجر به هم وابستگی می شود.
- زوال پیش رونده :
- چرخش سریع خلق
- دشواری در برقراری ارتباطات صمیمانه
- عدم رضایت خاطر و احساس بدبختی مزمن
- تذاخل و ایجاد مانع در بهبودی از وابستگی به الکلی یا به هر نوع مواد شیمیایی ، وسواس ها و دیگر بیماری ها
نتیجه
بنابرآنچه گفته شد اکثر ما از زمان تولد به طور مداوم یاد می گیریم که هم وابسته شویم، به عبارتی مجموعه ای از عواملی که در این مقاله گفته شد دست به دست هم می دهند تا تاریخچه ی شکل گیری هم وابستگی را سامان دهند.برای بقاء و ادامه ی زندگی به طور ناخودآگاه تحت فشار قرار می گیریم که قدرت شخصی خود را کنار بگذاریم، برای احیای قدرت شخصی لازم است که زندگی درونی خود را درک کنیم و آگاهی یابیم.
آگاهی و درک نسبت به منشأ و ریشه ی هم وابستگی، اینکه از کجا و چگونه پدید آمده است و همچنین عدم انکار شرایطی که داریم، به ما یاری می رساند تا به ذهنیت درهم ریخته ی خود نظم دهیم و مسئولیت خود را برعهده گیریم و مسیر بهبودی را آغاز و در نهایت طی کنیم.
3 Responses
جواب سوالم گرفتم اینکه چی شد که هم وابسته شدم. هر آیتم که خوندم کلی خاطره از کودکی یادم آمد. این مقاله برای من واقعا راهنمای خوبی بود
با نطرات خود مارا در ارایه مطالب یاری نمایید
بسیار عالی . مطالب مربوط به هموابستگی بسایر عالی بودن
ممنون از شما اقای قورچیان