کهن الگو هادس

کهن الگو هادس

مقدمه:

نقل قول های یک مادر در مورد کودک پسرش ؛

مدام ساکت است و درون خودش فرو رفته است طوری که متوجه هیچ کدام از احساسات او نمی شوم، درک نمی کنم درون او چه می گذرد و این موضوع عصبانی ام می کند.

احساس می کنم با یک موجود مرموز رو به رو هستم که کشف ان اذیتم می کند.با تمام هم سالانش متفاوت است؛ شیطنت و بازیگوشی ندارد، دوستانش محدود هستند یا بهتر است بگویم، دوستی ندارد، برای دیده شدن کار خاصی انجام نمی دهد و معمولاً خواسته ای ندارد…

این همه تفاوت در او نسبت به بچه های دیگر مرا نگران می کند.

…..

این گفته بیانگر چه نوع شخصیتی است؟

در این فرد چه کهن الگویی بارز و شاخص است؟

این فرد برای تعادل خود لازم است چه کهن الگوهای دیگری را  فعال کند؟

چگونه می تواند در سفر درونی اش، رشد و پیشرفت را تجربه کند؟

و…..

در این مقاله قصد داریم به کهن الگوی هادس در سفر درونی بپردازیم.

سرفصل ها:

  • هادس در مقام کهن الگو کیست؟

  • شجره نامه و اسطوره شناسی هادس

  • نقش های کهن الگوی هادس کدامند؟

  • ویژگی های مرد هادسی

  • دوران کودکی مرد هادسی

  • دوران نوجوانی و بلوغ مرد هادسی

  • دوران میانسالی مرد هادسی

  • دوران کهنسالی مرد هادسی

  • حرفه ی مرد هادسی

  • ارتباطات مرد هادسی

  • مسیر رشدی و فعال کردن کهن الگوهای دیگر در مرد هادسی

  • مشکلات و چالش های روانی مرد هادسی

  • خلاصه ای از ویژگی های این کهن الگو

  • هادس در مقام کهن الگو کیست؟

 رب النوع جهان زیرین و قلمرو تحت حکومتش، هر دو هادس نامیده می شوند. او کمتر از سایر رب النوع ها تجسم یافت و شناخته شد زیرا ((نامرئی)) بود.

برای شناخت قلمرو هادس باید به عمق زمین برویم چون تنها از این طریق است که می توان ثروت های موجود در تاریکی و سردی و ابهام مرموز آن را که به شب تاریک روح مربوط می شود، کشف کرد. اکثر کسانی که دیدگاهی روانشناسانه دارند از این طریق می توانند افسردگی عمیق شخصی را که از واقعیت های روزمره بریده و قادر نیست آفتاب زندگی روزمره را تحمل کند، درک کنند.

خیال مرگ، فرد را به قلمرو هادس می برد. مرگ، پایان یک رابطه، پایان یک راه، از بین رفتن هدف، امید یا معنای زندگی و یا انتظار مرگ جسمانی و تجربه ای است که شخص را به طور احتمالی یا قطعی، به جهان زیرین می برد.

هادس حاکم جهان زیرین و سلطان قلمرویی بود که در آنجا سایه ی مردگان و افراد نامیرای افسانه ای خاصی که در مبارزه برای کسب قدرت در برابر زئوس شکست خوردند، زندانی شده اند. از آنجا که گمان می رفت، نام بردن از هادس بدشانسی می آورد، او را با نام های مختلفی چون ((نادیدنی)) یا ((ثروتمند)) نامیده اند.
آخرین نام او در یونان ((پلوتون)) بود که از کلمه ی لاتین پلوتو گرفته شده است. درزبان  لاتین به او دیس به معنای ثروتمند می گفتند. دیگر نام های غیر رایج او، رب النوع رایزن، شخص مشهور، مهمان نواز، نگهبان دروازه و نفرت انگیز بود. او را با نام زئوس زیرزمین یا زئوس جهان زیرین نیز می شناختند.

با اینکه یونانیان هادس را ترسناک، سرد و بی رحم می دانستند، اما هرگز او را شیطان یا ابلیس نمی دانستند. او نیز چون زئوس و پوسیدون به صورت مردی بالغ و ریش دار به تصویرآمده است.

او کلاهی نامرئی کننده داشت که سیکلوپس به او داده بود. وقتی او را به عنوان رب النوع ثروت شناختند، با شاخ تزئینی یا شاخ های فراوان به تصویر کشیده شد.هادس هم نام رب النوع جهان زیرین است و هم خود جهان زیرین، پس دو کهن الگو برای هادس وجود دارد؛ یکی الگوی شخصیتی و دیگری قلمرو کهن الگویی.

ویژگی های مهم این دو کهن الگوی هادس عبارتند از: رب النوعی که کلاه نامرئی کننده پوشیده پس حضوری نامحسوس و نادیدنی داشت. او همواره در قلمرو خود با اشباحی که تصاویر نامعلوم و غیرواقعی دارند، زندگی می کرد، به ندرت از جهان زیرین خارج می شد و از آنچه در جهان میراها یا در کوه المپ رخ می داد، بی خبر بود. انعکاس بصری از این اشباح در زمانی که زنده بودند به صورت هولوگرام های رنگی قابل تصور است. هادس را به نام ((شخص ثروتمند)) نیز می خواندند و قلمرو اش منبعی از ثروت دنیای زیرین بود.

 

  • شجره نامه و اسطوره شناسی هادس

هادس، پسر کرونوس و ریا بود که در بدو تولد توسط پدرش بلعیده شد. وقتی زئوس و متیس، کرونوس را به بالا آوردن کودکانی که بلعیده بود واداشتند، برادران یعنی هادس و پوسیدون به زئوس پیوستند، علیه کرونوس و تیتان ها جنگیدند و پیروز شدند. پس از پیروزی، برادران قرعه کشی کردند تا جهان را تقسیم کنند و سهم هادس جهان زیرین شد.

هادس فرزندی نداشت. او افسانه ی کوتاهی دارد و بیشتر وقتش را به صورت نادیدنی در جهان زیرین گذراند و فقط دو بار آن را ترک کرد. بر اساس روایت هومر، یک بار هرکول با نیزه او را زخمی کرد و برای گرفتن کمک به المپ رفت. به این واقعه کمتر پرداخته شده است. بار دوم هم برای بربودن پرسفون از زیرزمین بیرون رفت.

ربودن پرسفون توسط هادس

  • ربودن پرسفون؛

    تنها افسانه ی مهم هادس، ربودن پرسفون است. هادس، پرسفون را به عنوان عروس می خواست و با زئوس، پدر پرسفون توافق کرد و باکره ی جوان را ربود. پرسفون با دوستانش در چمنزار مشغول گل چیدن بود که به سمت دسته گل صدتایی نرگس رفت و از دوستانش جدا ماند.

    این گل ها را هادس برای به دام انداختن وی رویانده بود و وقتی پرسفون خم شد تا آنها را بچیند، زمین دهان باز کرد. در آنجا و در گودال تاریک، هادس در ارابه اش منتظر او بود و دختر باکره را که سخت ترسیده بود، گرفت. دختر فریاد زد و از پدرش زئوس کمک خواست ولی پدر توجهی به فریادهای دختر نکرد. در تمام این مدت زئوس از ماجرا باخبر بود.

اسب های هادس به دل زمین فرو رفتند و او و پرسفون را به اعماق جهان زیرین بردند، سپس گویی هیچ اتفاقی نیفتاده است، زمین دهان بست.

پرسفون در جهان زیرین افسرده و مادرش دیمیتر از فقدان او غمگین و عصبانی بود. سرانجام دیمیتر معبد خود را ترک کرد و در نتیجه، دیگرنه گیاهی روئید نه تولدی صورت گرفت، زندگی در تمام اشکال خود متوقف شد و قحطی، زمین و ساکنان ان را تهدید کرد. تنها در این موقع بود که زئوس به دیمیتر توجه کرد و هرمس را فرستاد تا پرسفون را بازگرداند.

هرمس به جهان زیرین رفت و پرسفون را پریشان و تسلیم سرنوشت دید که روی کاناپه ای کوتاه در کنار هادس نشسته بود. پرسفون وقتی فهمید هرمس آمده تا او را ببرد، بسیار خوشحال شد اما  پیش از آنکه بر ارابه ای سوار شود که او را به جهان بالا می برد، چند دانه اناری را که هادس به او داده بود، خورد.

پرسفون نزد مادرش برگشت، بهار و به همراه آن یک زندگی جدید همراه با سبزی و خرمی به زمین بازگشت. پرسفون در جهان زیرین جز دانه های انار چیزی نخورده بود به همین خاطر می بایست قسمتی از سال یعنی ماه های زمستان را که زمین بی محصول و در حال استراحت است، در جهان زیرین با هادس بگذراند و این گونه بود که ملکه جهان زیرین شد.

  • نقش های کهن الگوی هادس کدامند؟

  • کهن الگوی منزوی

  • کهن الگوی مرد ثروتمند

  • مشاور خوب

  • مرد نامرئی

  • کهن الگوی حاکم-شاه

  • کهن الگوی رباینده

  • کهن الگوی افسردگی

  • کهن الگوی جهان زیرین

  • عاشق خیالی

کهن الگو هادس

  • کهن الگوی منزوی؛

    فردی منزوی که گوشه عزلت اختیار کرده و هیچ توجهی به جهان بیرون ندارد، توسط هادس هدایت می شود. شاید او معنای هرآنچه را که در جهان برایش مهم و پرمعنی بوده از دست داده باشد وحالا مانند ارواحی که در جهان زیرین هستند، زندگی کند. او عاری از سرزندگی است و مخصوصاً اگر افسرده هم باشد، این احتمال وجود دارد که مانند میلیاردر مشهور، هاوارد هاوکز در سال های آخر عمر تبدیل به هادسی منزوی و بدبین شود. ثروت هاوکز این امکان را برایش فراهم ساخت تا یک طبقه از هتل خود در لاس وگاس را قرق کند و محافظینش از او محافظت کنند و به هیچ کس اجازه ی ورود به آنجا را ندهد. او در واقع زندانی قلمروخود بود.

هاوکز در جوانی، از نظر اجتماعی ناکارامد بود ولی نقاب مناسبی برای خود پیدا کرده بود. او  سرپرست یک استودیوی بزرگ و رئیس یک خط هوایی بود، هواپیما ساخت و در کنار ستاره های سینمایی زیبا ظاهر شد.
بنابراین او در پاسخ دادن به این سوال اساسی مردان که ((چه می کنی؟)) مشکلی نداشت. اگر مرد هادسی نتواند پاسخ قابل قبولی به این سوال بدهد و موقعیت و ثروتی هم نداشته باشد، پرسونا یا نقاب خود را از دست می دهد و در دنیای مردان تبدیل به مردی نامرئی می شود.
اگر خانواده ای نداشته باشد، ممکن است تنها در اتاقی از هتلی موقت در بخشی از یک شهر بزرگ، در جایی که خیابان گردها و قاچاقچیان دلالی و بی خانمان ها و کارتن خواب ها زندگی می کنند، زندگی کند. چنین مکانی شبیه جهان زیرین هادس است و او نیز همچون هادس نامرئی است.

اگر انسانی به واسطه الگوی شخصیتی و محیط پیرامون خود، چاره ای جز زندگی همچون هادس نداشته باشد، وضعیت غم انگیزی خواهد داشت. البته اگر از نظر فیزیکی در امنیت باشد و نیازهای اولیه ی  زندگی جسمانی خود را بتواند رفع کند،  به همین مقدار اکتفا خواهد کرد. او ممکن است تنهایی را ترجیح بدهد و نخواهد که مورد توجه قرار بگیرد و یا آزار ببیند

  • کهن الگوی مرد ثروتمند؛

    نمونه متفاوتی از هادس منزوی کسی است که ذهن گرایی و ثروت جهان درونی خود را ترجیح می دهد. او پلوتون یا هادس ((ثروتمند)) است. در فرهنگ برون گرایانه ما که بر مولد بودن تاکید دارد، کسی انسان ها را تشویق نمی کند که وقت خود را صرف تنهایی کنند و هیچ کاری نکنند، در نتیجه انسان منزوی درون گرا به گونه ای منفی مورد قضاوت قرار می گیرد و از اینکه زمان زیادی را در خلوت خود سپری می کند سرزنش می شود. این طردشدگی توام با بازخوردهای ذهنی او نسبت به مردم و رویدادهای جهان بیرونی، مورد خاصی است چون این افراد بسیار ذهنی هستند.

البته، هادس- پلوتون منزوی، در بسیاری از انسان ها که فرصت چندانی برای  درون گرایی ندارند، ((بخشی گمشده)) است. درون گرایی راهی است که این کهن الگو از آن طریق می تواند در جهان بالا حضور پیدا کند. درون گرایان نسبت به تجارب بیرونی با واکنش های ذهنی خود پاسخ می دهند و می توانند به شکلی درونی زندگی کنند.

برخورداری از هادس به عنوان بخشی از ذات روانی فرد بسیار اقناع کننده است.

هادس منزوی منبعی از خلاقیت است  و می تواند از طریق هنرهای غالباً بصری بیان شود. در عین حال هادس بخشی از روان فرد است که از واکنش ذهنی به یک شخص، یک شی و یا یک موقعیت خبر می دهد. در رویا نیز به همین گونه است.
برای مثال، وقتی فرد هادسی مرد یا زن را در حالی می بیند که چاقوهایی بر بدنش اصابت کرده است. این تصویر بلافاصله با احساس فیزیکی وجود یک حفره عمیق در قلب دنبال می شود. او به جای احساس دشمنی، خشم و درد عاطفی، تجارب حسی خاصی دارد که همچون رویایی زنده در زمان بیداری است.

دیگران این شیوه ادراک فرد درون گرا را انحراف از واقعیت ارزیابی می کنند و بنابراین یک هادسی که از کودکی، ذاتاً و طبیعتاً دنیا را با این شیوه درک می کند، یاد می گیرد که به درک خود اعتماد نکند چون از جانب دیگران تایید نمی شوند.

او اگر بتواند، تلاش می کند تا این جنبه ی نپذیرفتنی و به رغم دیگران احمقانه را از خود دور کند در نتیجه دیگر منبع غنا و عمق در دسترس او نیست. انسان های هادسی باید به این زندگی درونی دست یابند.

البته بدون دسترسی به زندگی زئوسی و واقعیت های عقلانی، واکنش های غاطفی پوسیدونی که برای موازنه و تنظیم احساس درک ذهنی هادسی لازم است، خطر این وجود دارد که فرد از نظر عاطفی منزوی شود و به جهان خود فرو رود.

  • مشاور خوب؛

    رایزن خوب نام دیگر هادس است و استعداد بالقوه این کهن الگو را نشان می دهد. هادس منبع خوبی از دانش ذهنی است و می تواند مشاور خوبی باشد.

وقتی قرار است تصمیم مهمی بگیریم، لازم است به درون توجه کنیم، زیرا هیچ کس به غیر از خود ما نمی تواند ارزش های ذهنی یک تجربه را دریابد. انتخاب عاقلانه و عینی، گزینش خاص یک فرد است که احتمالاً به نظر دیگران بی معنی می رسد، چون آنها هم گزینه های خاصی را در نظر دارند.
باید این موضوع مهم را یاد بگیریم که انتخاب از فردی به فرد دیگر متغیر است. هادس به ما کمک می کند تا از طریق احساسات جسمانی، واکنش ها و نداهای درونی خود را دریابیم و بفهمیم که واکنش ذهنی ما نسبت به یک شی یا یک شخص چیست. هنگامی که پای تصمیم شخصی مهمی در میان باشد، عامل ذهنی، مقوله حیاتی مهمی است که هادس می تواند آن را به ما بدهد.

 

  • مرد نامرئی؛

    هادس که با کلاه نامرئی کننده اش به سطح زمین می آمد، رب النوعی نادیدنی بود. این کار با رب النوع بدون نقاب تناسب زیادی دارد.

نقاب پوششی بر شخصیت ما و ترکیبی از ظاهر، طرز لباس پوشیدن و کارها و رفتارهای ماو از همان چیزی استکه تاثیر اولیه نامیده می شود و در عین حال به عنوان حاکم قلمرو خاص خود، در هر بزمی، نقش متفاوتی را به خود می گیرد.

هادس کهن الگویی است که بر زندگی درونی عمیق ما حکمرانی می کند و از طریق احساس یا واژه ها بیان نمی شود. در اثر غلبه و تسلط این کهن الگو، نامرئی شدن اجتماعی رخ می دهد.دیگران غنای زیرزمین را نمی بینند و اغلب در حضور او راحت نیستند.

  • کهن الگوی حاکم-شاه؛

    هادس، زئوس و پوسیدون بر قلمرو خود حکومت می کردند و هر یک نمونه ای از کهن الگوی شاه بودند و شخصیت و قلمروشان متفاوت بود اما شباهت های اساسی مشترکی داشتند. هر یک از آنها اقتدار خود را در محدوده خاص خود داشت و همه ی آنها در جستجوی همسری بودند که معشوقه اصلی شان باشد. همه پدرسالار بودند، هر چند هادس فرزندی نداشت.

  • کهن الگوی رباینده؛

    وقتی هادس مصمم شد تا پرسفون را به دست آورد، به او ابراز عشق نکرد، بلکه با اجازه زئوس او را دزدید. وقتی پرسفون از پدرش زئوس کمک خواست، زئوس رویش را برگرداند. بسیاری از پدران هرزه و گنهکار، نسخه هایی از دکتر جکیل و مستر هاید فیلم معروف یعنی زئوس و هادس هستند.
    چنین مردی همچون زئوس، حامی برجسته ارتباطات، پدری مقتدر و اغلب از نظر اخلاقی و مذهبی سخت گیر است. او ((پدری است که رویش را برمی گرداند و به فریادهای دخترش بی اعتناست))، او با اینکه مردی(هادس) دخترش را بدزدد و یا اغوا کند، موافق است.

  • کهن الگوی افسردگی؛

    وقتی پرسفون ربوده و به جهان زیزین برده و در آنجا زندانی زندانی شد، از نظر بالینی افسرده بود. او هیچ کاری انجام نمی داد و فقط نشسته بود، چیزی نمی نوشید و نمی خورد و گمان می کرد که دیگر هرگز نور روز را نخواهد دید، گلی نخواهد چید و یا مادرش را دوباره نخواهد دید. از طرفی در غیبت او زمین خشک شد و دیگر گیاهی نروئید.

رفتار افراد افسرده مانند پرسفون ربوده شده است. آنها احساس می کنند از هر چه که برایشان معنا داشته، جدا مانده اند و همه چیز از نظر عاطفی خاکستری است. گاهی اوقات حتی درک روشنائی برای چنین فردی ناممکن می شود و سرزندگی و رنگ، رخت برمی بندد و جهان یکسره خاکستری می شود. این نوع افسردگی همراه با پایین رفتن در جهان درونی تصورات و صداهاست.

  • کهن الگوی جهان زیرین؛

    هادس قهرمان قلمرو زیرین بود که ارواح پس از مرگ به آنجا می رفتند. برخی از خدایان و میراها می توانستند به آنجا بروند و بازگردند، بنابراین هادس، هم کهن الگوی مکان و هم الگوی شخصیتی است.

  • عاشق خیالی؛

    هادس رباینده ممکن است همچون عاشقی خیالی، کهن الگویی که در روان زن ((زندگی)) درونی مستقلی دارد، کاملاً نامرئی باشد. مثال آشنای آن، همبازی خیالی دوران کودکی است که در زندگی فعلی زن بالغ، حکم عشق خیالی ذهنی او را دارد. او همراه زن است و با او گفتگو می کند. ممکن است شعر بگوید، به او توصیه کند و یا قولی بدهد. این الگوی ذهنی ممکن است تنها محرم زن شود و به او توصیه کند که از دنیا ببرد و به طور فزاینده ای مانع از ارتباط زن با دیگران شود.

برای مردم عادی برونگرا، شنیدن یک صدا عادی نیست. برای مثال بسیاری از موسیقی دانان معمولاً موسیقی را در ذهنشان می شنوند و بسیاری از مردم صداهای درونی یا تصاویر درونی را می شناسند. برای ایجاد و تقویت یک عاشق خیالی ، باید محملی وجود داشته باشد، به این معنا که زندگی شخص فاقد ارتباطی پرمعنی باشد. چنین زنی معمولاً از زندگی اجتماعی بازداشته شده و در نتیجه فاقد جذابیت های فیزیکی یا مهارت های اجتماعی و یا بسیار ترسوست.

دزدیده شدن توسط هادس یعنی رفتن به این جهان خصوصی که در آن، زن با یک عاشق ذهنی و خیالی نوعی ارتباط درونی سری پیدا می کند. این موضوع باعث جدایی زن از سایرین می شود، هر چند که ممکن است به کار خود به عنوان شغلی کسل کننده ادامه بدهد و کمتر کسی به او توجه کند.

مردی هم که به صورت هادس منزوی زندگی می کند، ممکن است پرسفونی خیالی و ذهنی داشته باشد. ممکن است این زن شخصیتی عینی باشد که مرد دورادور جذب او شده و آن زن به تدریج ((حضور)) مستقل مسلطی در جهان درونی او پیدا کرده است. اگر این اتفاق افتاده و مرز بین زن خیالی و زن واقعی در ذهن مرد مخدوش شده باشد، ممکن است در برابر یک زن واقعی، رفتاری نامناسب یا احمقانه داشته باشد.

کهن الگو هادس

  • ویژگی های مرد هادسی

مشکل مرد هادسی چگونگی تطابق با جهان بیرون است. آیا او می تواند با خود صادق باشد و در عین حال با جهان بیرون هم تطابق پیدا کند؟ نه تنها کسی استعداد ذهن گرایانه فطری او را تشویق نمی کند بلکه برعکس، دیگران او را بر اساس معیارهای شخصی خود که با معیارهای او مغایرت دارند، می سنجند. او معمولاً در فرهنگی رشد می کند که با او بیگانه است و مجبور می شود در دنیای کهن الگوی هادسی محبوس بماند.

  • دوران کودکی مرد هادسی

کودک درونگرایی چون هادس معمولاً نقش مهمی را ایفا نمی کند و از همان ابتدا به خاطر هادس بودنش کسی او را نمی بیند. او همچون برادران خود شخصیت آشوبگر و خواسته های قوی ندارد.

 گاهی ممکن است به طور گذرا، واکنش ویژه ای را از خود نشان دهد و مورد توجه قرار گیرد ولی عکس العمل های او غالباً شدید هستند و دیگران نیز متوجه این موضوع می شوند.

او به افراد و موقعیت های جدید، شبیه دیگران واکنش نشان نمی دهد بلکه عکس العمل های او بر اساس تاثیر ذهنی یی هستند که این افراد و موقعیت ها روی ذهن او داشته اند.

برای مثال، فرض کنید یک پرستار جدید برای نگهداری او به خانه بیاید و یا برای اولین بار یکی از اقوام را ببیند، از آنجا که آن زن احساس ناخوشایندی را در او ایجاد کرده و یا کودک در چهره ی او چیز وحشتناکی دیده است، به جای اینکه پیرزن لبخند بزند، احتمالاً احساس خطر می کند و فریاد

 می کشد و گریه می کند حتی اگر آن پیرزن یا پرستار کاری غیرعادی انجام ندهد، کودک هادسی ترجیح می دهد خود را کنار بکشد و بی آنکه شخصا ًدرگیر یک تجربه بشود، تجربه های دیگران را بپذیرد و در نتیجه، همه او را یک کوچولوی خجالتی و وقتی بزرگ تر شد، به عنوان فردی منزوی و جدی خواهند شناخت. این گوشه گیری به خصوص در مورد پسر، قضاوتی منفی را به دنبال خواهد داشت. کودک هادسی از همان ابتدا مثل کودکان دیگر که اجتماعی و برون گرا هستند، مورد تحسین و تایید و پذیرش قرار نمی گیرد و توانایی دوست داشتن خود، در او کمتر دیده می شود.

  • دوران نوجوانی و بلوغ مرد هادسی

نوجوان هادسی با دیگر همسالان خود فرق دارد و وقتی برای انطباق با مقتضیات جوانی تلاش می کند، دچار دردسر می شود. او از اینکه می بیند دیگران خیلی خوب می دانند که سرگرمی چه جور چیزی است، تعجب می کند و سر در نمی آورد که لباس ((مناسب)) یعنی چه؟ حتی وقتی به میهمانی دعوت می شود، نمی داندکه آیا واقعاً درست است به آنجا برود یا نه. اگر بتواند جنبه برون گرای شخصیت خود را پرورش بدهد و تقویت کند، احساس امنیت می کند و اوضاع برایش بهتر می شود. کافی است یک مرد هادسی به این نتیجه برسد و این مطلب را باور کند که او به جای بودن با مردم، ترجیح می دهد تنها باشد و این هیچ اشکالی ندارد. او اگر یکی یا دو دوست هم داشته باشد، کاملاض برایش کافی است.

برای رفتن به دانشگاه یا یافتن شغل، فرد هادسی باید کهن الگوهای دیگر را در خود پرورش دهد.

ادامه ی تحصیل، تفکر منطقی و درک عقلانی آپولویی را فعال می کند، یاد گرفتن نوشتن و صحبت کردن، مهارت های هرمسی را پرورش می دهد و هر دوی این رب النوع ها به برونگرا شدن او کمک می کنند. او اگر همه این کارها را به خوبی انجام بدهد و سعی کند مطابق با انتظارات دیگران رفتار کند، ریسک ورود به دنیای کار را پذیرفته است و هر چند این کار برایش معنای عمیقی ندارد، اما قادر است در ان به رقابت بپردازد.

  • دوران میانسالی مرد هادسی

در میانسالی، زندگی مرد هادسی می تواند انواع متنوعی داشته باشد. زندگی او بیش از سایر کهن الگوها وابسته به محیط اطراف اوست و اگر سایر کهن الگوها در وی رشد کرده باشند، این تنوع و پیچیدگی بیشتر است.

هادس خالص، فرد تنهایی است که در جهان درونی خود زندگی می کند. در میانسالی اگر خانواده ای نداشته باشد و یا نتواند ارتباط مناسبی با جهان خارج از خود برقرار کند، احتمالاً همیشه در جهان زیرین خواهد بود. ممکن است فردی منزوی باشد که در هتلی ارزان قیمت زندگی می کند و یا بیمار روانی مزمنی باشد که در دنیای خود به سر می برد یا راهبی که سکوت اختیار می کند.

اگر او از حمایت خانواده برخوردار و صاحب شغل و کاری باشد و با دیگران ارتباط برقرار کند، رئیس مردسالار و تثبیت شده ی خانواده خواهد بود. اگر زندگی معنوی خود را پرورش دهد، شاید به عضویت

آکادمی درآید و در زندگی غنی درونی خود به سر برد. اگر در عرصه ی هنر یا ادبیات فعال باشد، کارهای ذهنی زیادی خواهد داشت.

اگر او سایر کهن الگوها را در خود پرورش دهد و در آنها زندگی کند، می تواندهمچنان که در حیطه ی درونی خود به سر می برد از طریق ارتباطات و کار پرمعنی و مورد علاقه اش، وارد قلمرو احساسات و تفکر دیگران هم بشود.
اگر هادس کهن الگوی اصلی و اولیه ی کسی نباشد، احتمال کمی وجود دارد که با این قلمرو به گونه ای طبیعی آشنا شود. بسیاری از مردان، به خصوص آنهایی که در نیمه اول زندگی خود مهارت های جهان خارج را پیدا کرده اند، این گونه اند؛ در نتیجه مرد هادسی که توانسته خود را با زندگی بیرونی تطبیق دهد، در میانسالی بیش از سایر مردان تکامل پیدا می کند.

  • دوران کهنسالی مرد هادسی

اگر کهن الگوی مرد هادسی در میانسالی تثبیت شود، در سال های آتی ادامه می یابد. آشنایی او با جهان درونی رویاها و خیالات و ارتباطش با ناخودآگاه جمعی، بی آنکه ترسناک باشد، چشم اندازی از مرگ را ترسیم می کند.

هنگامی که انسان ها طی دوره ای زمانی می میرند، از جهان بیرونی جدا می شوند، ارتباط عاطفی با وقایع، مردم و اشیاء را از دست می دهند و به سمت درون کشیده می شوند. سپس شبیه هادسکهن الگو هادس

 می شوند، اویی که ذاتاً جدا شده بود و بیشتر در خانه جهان زیرین می زیست تا جهان بیرون.

 این روند تا حدود زیادی شبیه به بیماران آلزایمری پیشرفته و یا افرادی است که به کما می روند. آیا آنان نیز در جهان درون هستند؟ آیا آنان تصاویر، صداها و حس های مربوط به قلمرو هادس را درک

 می کنند؟؟ شاید حتی، همان گونه که مردم در حال احتضار می گویند، سایه های مردمی را هم که پیش از آن مرده اند، می بینند.

  • حرفه ی مرد هادسی

چیزی که می تواند بین دنیای درون و بیرون او ارتباط برقرار کند، علاقه به تقویت تقویت تجربه های درونی و ذهنی در قالب یک حرفه است. این علاقه برای زندگی در جهان بیرون به او شخصیت می دهد و به وسیله ی آن می تواند زندگی معناداری داشته باشد.

این کهن الگو، اقتدار ندارد، از جاه طلبی، ارتباط و نقاب دور است. اگر کودک هادسی بتواند سایر کهن الگوها را نیز در خود پرورش دهد، در دوران مدرسه و پس از آن می تواند سایر جوانب را نیز ببیند.

ممکن است صرفاً مشاغلی را که نیاز به مهارت خاصی ندارند و دستمزد کسی برای آنها پرداخته

 می شود، به او بدهند؛ در این صورت آن را کاملاً جدی انجام خواهد داد. او خواهان مشاغلی است که در آنها چالشی وجود نداشته باشد، چون زندگی حقیقی او در درونش جریان دارد.

اگر کهن الگوی هرمس و راهنمای ارواح به جهان زیرین در فرد هادسی، خوب رشد کرده باشد، قادر خواهد بود از اعماق بیرون بیاید و به جهان بیرون دست پیدا کند. این دو کهن الگو در برخی از مشاغل از جمله ساخت فیلم، روان شناسی، ادبیات و کارهای پزشکی و بیمارستانی مرتبط با مردگان، الهیات و سایر زمینه های مشابه، ارتباط دارند. فرد هادسی ممکن است متوجه شود که برای کارهای عمیقاً بامعنا، استعداد ویژه ای دارد. او دوست دارد کار را به خاطر خود کار انجام بدهد.

هادس در برقراری ارتباط با زنان ناموفق است. با اینکه ممکن است در مجامع، رابطه ی جذاب و گرمی را ایجاد کند اما معمولاً دیده نمی شود. تشریفات، قرار ملاقات گذاشتن با زنان، دور از شان و شخصیت اوست و اگر هم این کار را انجام بدهد، بسیار ناشیانه و بد عمل می کند. نداشتن تجربه در زمینه ی رابطه با زنان و یا طرد شدن از طرف آنها، در بین مردان هادسی تجربه ی رایجی است.

  • ارتباطات مرد هادسی

  • ارتباط با مردان

  • ازدواج و ارتباط با زنان

  • امیال غریزی

  • فرزندان

  • والدین او

  • ارتباط با مردان؛

    هادس منزوی و تا حدودی مرموز نمی داند چگونه از دوستی با سایر مردان لذت ببرد. او احساس جدایی می کند و همین باعث می شود در زندگی کاملاً تنها بماند.

بقیه مردان نیز به این ماجرا کمک می کنند. برخی خصوصیاتش باعث می شود تا مردان او را انتخاب نکنند و یا به حساب نیاورند. عضو گروه بودن به دیگران احساس قدرت می دهد اما برای او مهم نیست که یکی از اعضای گروه باشد چون او به منبع اقتدار درونی خود وصل و با دیگران ((متفاوت)) است. دوستان معدودی دارد که ممکن است وارد قلمرو او بشوند و درباره ی ادراکات درونی با هم بحث کنند.

  • ازدواج و ارتباط با زنان؛

    مرد هادسی وقتی با زنی برخورد می کند که او نیز دوستش دارد، با او ازدواج می کند. مردان هادسی نیز چون زئوس و پوسیدون خواهان داشتن خانواده و ثبات هستند و ازدواج در تعیین مسیر زندگی آنها تاثیر قاطع دارد.

مرد هادسی اگر ازدواج نکند، تنها می ماند و ممکن است زاهدی خلوت نشین شود. او با داشتن زن و فرزند، صاحب خانواده و به وسیله ی آنها وارد دنیای روابط می شود. همسر بیرونی او واسطه ای میان همسر درونی او که سایرین وی را نمی شناسند با سایر مردم است.

اگر او عضوی از یک خانواده بزرگ و مردسالار سنتی با ارتباطات نزدیک قوی یا مذهبی باشد، سایرین ترتیب ازدواج او را با زنی جوان که تجربه رای ندارد، می دهند و در نتیجه، دختر به گونه ای تمثیلی برای ازدواج ربوده و سپس از سوی هادس با ابراز عشقی رو به رو می شود که در برابر آن تاب مقاومت ندارد.

  • امیال غریزی؛

    غرایز هادس، طیف بسیار پیچیده ای دارد. او می تواند بهتر از سایرین زندگی مجردی یک راهب را داشته باشد و حتی ممکن است زاهدی گوشه نشین شود. البته اگر ارتباط روحی او با زنی به زناشویی منجر شود، تجربه ی بدیعی می شود. در این صورت با استعداد دیونیزوسی و با سرمستی، ارتباط برقرار می کند.

در روابط رب النوع هادس، پرسفون ربوده شده از شرکای بالقوه است.ضمناً او عاشق مینته هم شد اما پیش از وصال، او به گیاه نعنا تبدیل شد. همین ماجرا درباره ی لئوسته تکرار و او تبدیل به درخت سپیدار شد. پس او فقط توانست با پرسفون رابطه برقرار کند چون او را ربود و با او ازدواج کرد.

همیشه زئوس و پوسیدون رابطه را به زنان تحمیل می کردند اما در این میانه، هادس بود که بدنام شد و بقیه از معرکه گریختند. گاهی زندگی از افسانه ها پیروی می کند چون این مردان قدرتمند هستند که دست به ربودن زنان می زنند و از زنا با محارم ابایی ندارند. تا وقتی زنان، وابسته باشند و قدرت و اعتبار آنها کمتر از مردان باشد، مردان همواره می توانند از بدنامی بگریزند اما مرد هادسی چون قدرتمند نیست وقتی شبیه دیگران رفتار می کند، خیلی به چشم می آید و بدنام می شود. این بدنامی شاید به این دلیل باشد که او در جهانی ذهنی و پرتوهم سیر می کند و در مواجهه با یک زن واقعی نمی داند چه باید بکند و زمانی که زنی به او نزدیک می شود، مرد هادسی به اشتباه می افتد و تصور می کند که او خواهان رابطه ی خاصی است و آنگاه تحت تاثیر این سو تفاهم، زن و یا دیگران موضوع را علنی و آشکار می کنند.

  • فرزندان؛

    هر چند رب النوع هادس فرزندی نداشت، مرد هادسی ممکن است از نظر زیستی پدر شود و در این صورت، پدر مردسالار نسبتاً جدی و عبوسی خواهد بود که از فرزندانش توقع اطاعت و انجام وظیفه دارد. او ابراز احساسات نمی کند و نمی تواند برای فرزندانش دوست خردمندی باشد و برای موفق شدن آنها در دنیای بیرون کمکشان کند.

اگر مرد هادسی در کودکی در فضای عاشقانه ای بزرگ شده باشد، پدر عاشقی خواهد شد که عشق خود را مستقیماً ابراز نمی کند ولی فرزندانش احتمالاً از روی اعمال او به عشقش پی

 می برند. او ممکن است فرزندانش را با زندگی درونی سرشاری که دارد شریک و قدرت تخیل را در آنان تقویت کند. وقتی خردسال هستند با انتخاب عکس از کتاب ها و حکایات و بعدها که بزرگ تر شدند با صحبت درباره ی چگونگی درک مسائل. معمولاً حضور خود را در زندگی تک تک اعضای خانواده نشان می دهد. اگر فرزندش درونگرا باشد، در سکوتی آرام بخش با یکدیگر وقت صرف می کنند و اگر برون گرا باشد با پدر هادسی پذیرای خود صحبت و احساسات و افکار خود را ابراز می کند.

  • والدین او؛

    معمولاً سازگاری پسر هادسی با والدینش دشوار است. او با الگوی پذیرفته شده برای پسران، تطابق ندارد و در نتیجه او و والدینش احساس می کنند طرد شده اند و حرف همدیگر را نمی فهمند.

شخصیت های هادسی آشکارا در خود فرورفته اند. فرد هادسی، اضطراب، احساسات دیگر و تجربه های زندگی را کاملاً به صورت ذهنی درک می کند و دیگران هیچ وقت به آنچه در درون او می گذرد، پی نمی برند و همین مسئله باعث می گردد که مادر یک کودک هادسی احساس بی کفایتی و خشم کند.

ارتباط پدر و یک پسر هادسی اغلب بد است به خصوص اگر پدر کسی باشد که درون گرایی را ((زن صفتی)) می داند، آنها جفت نامناسبی خواهند بود.

ممکن است پسر هادسی احساس کند دنیا او را همان گونه که هست قبول ندارد و کسی تولدش را خوشامد نگفته است و به همین دلیل به دنیای درون خود پناه ببرد. پسر هادسی از اینکه با خود خلوت کند و تنها باشد، لذت می برد و ترجیح می دهد که وقتش را با خود یا شاید با دوستی خیالی سپری کند. از دوران مهدکودک به بعد، از او می خواهندکه اجتماعی باشد. در این زمان شاید به نیاز مهرورزی مادر نسبت به خود، پاسخ مساعدی ندهد. پیامی که معمولاً از دیگران دریافت می کند این است؛همه ی کارهایت اشتباه است.

اگر پدر و مادر کودک هادسی به فردیت او احترام بگذارند و این نکته را بپذیرند که نیاز به خلوت و تنهایی، امری غیرطبیعی نیست بلکه نشانه ی قدرت کودکشان است، به او که معمولاًبرای پیدا کردن راه حل از کسی کمک نمی گیرد، اعتماد به نفس لازم برای درست انجام دادن کار را خواهند داد. او درباره ی اینکه تجربه های شخصی خود را چگونه تفسیر و یا عکس العمل های خود را چگونه سرکوب کند، چیزهایی بلد است.

برای مثال او ممکن است در اطراف دیگران هاله ببیند و وقتی متوجه می شود که دیگران چنین چیزی را نمی بینند، بسیار تعجب می کند. همچنین ممکن است در مورد افرادی حس بدی پیدا کند و به این نتیجه برسد که خودش اشکال دارد ولی نمی داند که این حس مبهم در واقع پاسخ به چیزی است که واقعاً او را ناراحت کرده است.

والدینی که این نوع تجارب ذهنی را از سر نگذرانده اند، شاید نتوانند در این مورد کمکی به فرزند خود بکنند، اما می توانند به او کمک کنند تا با دنیایی که در آن زندگی می کند، سازگاری بیشتری داشته باشد. آنان می توانند درست مثلکمک هایی که به یک کودک مهاجر یا عقب مانده می کنند و یا باید بکنند نسبت به او صبور باشند و او را تشویق و راهنمایی کنند. با حمایت عاشقانه، کودک هادسی از چنگ احساسات رشد نیافته و خام خود خلاص می شود و در دنیا احساس ایمنی می کند اما اگر او را به خاطر پاسخ های ذهنی و کمبود اطلاعات و دانش مسخره کنند، احساس امنیت نخواهد کرد.

ادامه تحصیل به رشد روانی کودک هادسی کمک زیادی می کند، چون با رشد درک عقلانی و منطقی، ذهن گرایی درونی او به حالت تعادل در می آید. اگر دیگران او را همان گونه که هست، دوست داشته باشند و در میان جمع خود برایش جا باز کنند، به ارتباط با دیگران، اعتماد خواهد کرد. او یک کودک عادی نیست و به توجه خاص نیاز دارد.

  • مسیر رشدی و فعال کردن کهن الگوهای دیگر در مرد هادسی

  • پرورش پرسونا

  • یافتن پرسفون

  • فعال سازی هرمس

  • راه یافتن به سمت کهن الگوهای دیگر

  • پرورش پرسونا

اگر فرد هادسی سایر جنبه های خود را پرورش ندهد، تک می افتد. او باید نقاب قابل مشاهده ا ی را در خود پرورش بدهد و برای ابراز تجربیات درونی خود راهی پیدا کند.

فرد هادسی که بیشتر در دنیای درون خود زندگی می کند تا دنیای بیرون، باید آگاهانه نقاب مناسبی را برای خود در نظر بگیرد. ار آن جایی که مکالمات کوتاهی که بین غریبه ها جریان می یابد و باعث می شود تا ارتباط برقرار گردد و آدم ها با هم راحت تر باشند، برای یک فرد هادسی اصولاً پیش نمی آید، باید درباره ی اینکه چه بگویدو چگونه ارتباط برقرار کند، از قبل فکر کند. نقاب موثر همچون لباسی استکه بر تن می کنیم و باید با شرایط، موقعیت و شخصیت فرد متناسب باشد. به عبارت دیگر لازم است هادس برای اینکه دیده شود و در دسترس باشد، تلاش کند.

  • یافتن پرسفون

مرد هادسی به خوبی می تواند زن پذیرایی را که او را به دنیا پیوند دهد، بیابد. مرد هادسی به تدریج ذهنیت خود را می گشاید و ادراک و غنای زندگی درونی خود را با دیگران تقسیم می کند اما برای این کار قبل از هر چیزی لازم است در دسترس دیگران باشد.

پرسفون  چه در قالب زنی واقعی و در چه قالب آنیما که یونگ آن را جنبه ی زنانه ناخودآگاه مرد توصیف می کند و یک مرد از طریق آن، ملایمت، احساسات و عواطف خود را ابراز می کند، این کار را برایش انجام می دهد. این ابزار، جنبه های غیرمنعطف و بسته ی فرد هادسی را ملایم می کند و باعث می شود تا بیشتر قابل دسترس باشد.

  • فعال سازی هرمس

هرمس تنها رب النوعی بود که آزادانه به قلمرو هادس وارد و از آن خارج شد. او به عنوان رب النوع پیام رسان و راهنمای ارواح، پیام ها را به هادس می برد و ارواح را به آنجا هدایت

 می کرد، او که به خاطر حضور ناگهانی  و درک شهودی و نیز سرعت انتقال ذهنی و تسلط فراوان در صحبت کردن سلیس و روان، شهره بود، به دنبال پرسفون به آنجا رفت.

هنگامی که هادس و هرمس در فردی حضوری توام داشته باشند، هرمس در درک تصویر و سایه های جهان زیرین هادسی و به تبع آن ارتباط با دیگران، ابزاری مناسب خواهد بود و این همان کاری است که کارل یونگ در توصیف کهن الگوی ناخودآگاه جمعی(ناخودآگاه جمعی در سفر درونی) انجام داد.

اگر فرد هادسی با خواندن آثار یونگ و سایر روان شناسان تحلیل گر یا اشعار افرادی چون الیوت، برای انتقال غنای تجارب درونی خود، شاهد مثالی بیابد یعنی هرمس درونش فعال شده است.

  • راه یافتن به سمت کهن الگوهای دیگر

فردی که ذاتاً هادس درونگراست، اغلب شانس زیادی برای پرورش سایر کهن الگوها دارد و راه رشد او هم همین است. در سالیان آموزش اجباری، کیفیات آپولویی وی رشد می کنند. زندگی در زمان خطی، برنامه ریزی، تفکر علمی، تعبیر منطقی به پرورش این کهن الگو کمک می کند، بیان عقاید در قالب کلمات بخشی از کار مدرسه است که هرمس را پرورش می دهد. زمانی که عاشق می شود یا کسی عاشق او می شود، وارد قلمرو احساسات می گردد و در این جنبه رشد می کند.

فرد هادسی که خود را در این صفحات شناخته و دریافته که مشکلات خانوادگی وی نشات گرفته از تمایل زیاد او به در خود بودن است، می تواند به عنوان فردی بالغ، از نظر روانی خود را رشد دهد. این امر با تصمیم و تعهد آغاز می شود. سپس لازم است شهامت خروج از جهان خود را که جایی امن و جداست، بیابد.

او می تواند در جلسات گروهی الکلی های بی نام و نشان شرکت کند و دریابد که فقط زمانی می تواند از مشکلات خود رهایی یابد که به سخنان و تجارب دیگران گوش بدهد و از خود بیرون بیاید. سپس با معدودی از افراد ارتباط برقرار می کند. شاید به پیشنهادهای که دیگران به وی ارائه می کنند، گوش بدهد. ممکن است به دنبال درمانگر برود. وقتی دریافت که بیش از اندازه وقتش را صرف دنیای درون خود کرده است، شاید زمان بیشتری را صرف جهان خارج از خود کند. می تواند در دوره های درمانی شرکت کند و در آنها احساس هایی را که دارد و نمی شناسد، کشف کند یا به کلاس هایی برود و مهارت هایی را بیاموزد و روی آنها متمرکز شود.

  • مشکلات و چالش های روانی مرد هادسی

  • مشکلات مرتبط با نقاب

  • شخصیت تنها:فرد اسکیزوئید

  • عقده حقارت

  • افسردگی

  • مشکلات مرتبط با نقاب

همچون رب النوع هادس  که به ندرت از قلمروی خود بیرون می آمد و وقتی هم که بیرون می آمد، کلاهی نامرئی کننده داشت، مرد هادسی دیده نمی شود چون از مردم دوری می کند و یا حتی وقتی که حضور دارد، خود را نشان نمی دهد. در ضمن به آنچه که در جهان بیرون رخ می دهد، علاقه ای ندارد پس وارد مسائل ورزش، سرگرمی های معمول و اخبار سیاسی نمی شود. به هر حال، واکنش های ذهنی وی تاثیر زیادی بر او می گذارد پس می آموزد که ساکت و نامرئی باشد تا نامناسب به نظر نرسد.

  • شخصیت تنها:فرد اسکیزوئید

مرد هادسی تمایل دارد تنها باشد. اگر شرایط محیطی و اطرافیان، تمایل وی به بی اعتمادی نسبت به دیگران و احساس بی کفایتی در دنیای رقابتی را تایید کنند، او به سمت خود (درون) کشیده می شود، در خود فرو می ماند، بر آن اساس درک و رفتار می کند، زندگی اش عاری از عواطف، ارتباطات و احساسات خودجوش می شود. دیگران غالباً رهایش می کنند چون رفتار غیرکلامی و گاه حتی کلامی وی این است؛((تنهایم بگذارید)). تنهایی بیرون و زندگی در دنیای بسته درون از وی موجودی اسکیزوئیدی می سازد.

  • عقده حقارت

فرد هادسی در دنیای زئوسی همان مشکلاتی را دارد که یک فرد سیاهپوست در دنیای سفیدپوستان. در دنیای سفید پوستان، مرد سیاهپوست دید مثبتی از خود پیدا

 نمی کند، تحقیر و طرد می شود.

در دنیای صنعتی مردسالار غرب، تفکر عقلانی و منطقی است که ارزش دارد. چنین کارکردی پاداش می گیرد و امکان رسیدن به اوج را فراهم می سازد، پس هادس از احساس حقارت، فقدان خوددوستداری و اعتماد به نفس رنج می برد، زیرا با استانداردی که از مرد بودن انتظار می رود، مطابقت ندارد.

در این فرهنگ، کار دون پایه عاملی است که فرد به دلیل اشتغال به آن ، خود را دوست ندارد. همچنان که رقابت در فرهنگ بیگانه دشوار است، فرهنگ غالب برون گرایانه و رقابتی هم برای مرد هادسی غیرقابل درک است.

با اینکه او می تواند زبان دوم را یاد بگیرد و در حد مناسبی خود را با فرهنگ بیگانه تطبیق بدهد اما همچنان اغلب درگیر احساس حقارت درونی خود است و مدام خود را تحلیل می کند و هنگامی هم که موفق است، احساس غیرحقیقی بودن می کند.

کهن الگو هادس

  • افسردگی

هادس از قلمرو احساسات جداست. گرچه همه باید به حیطه تفکر و واقعیت عقلانی وارد شویم تا از آموزش پایه بهره مند گردیم تا زبان دنیای خارج را بیاموزیم اما این احتمال نیز وجود دارد که از نظر عاطفی، عقب افتاده باقی بمانیم. هنگامی که در فهم احساسات خود و یا دیگران مشکلی پیدا می کنیم، درمی یابیم که برای درک آنها نه آموزشی وجود دارد نه امتحانی. این مهارت ها به طور طبیعی به دست می آیند و یا از راه ارتباطات عاطفی قوی پرورش می یابند.

اما هادس فاقد این استعداد ذاتی است پس مشکل خلاء عاطفی در او به صورت قطعی درمی آید و افسردگی خفیف ایجاد می کند. ذهن گرایی درون رفتگی غیرکلامی هادس می تواند نشات گرفته از فعالیت نیمکره ی راست مغز باشد که مسئولیت بیشتری در ایجاد خلق بدبینانه دارد.

  • خلاصه ای از ویژگی های این کهن الگو

  • کهن الگوی جهان زیرین

  • ناشناخته

  • نامرئی

  • عمیق

  • مرموز

  • سرد

  • خردمند

  • کودک سرکوب شده ی پدر

  • ثروتمند

  • بی رحم

  • کهن الگوی مشاور

  • مهمان نواز

  • حضور نامحسوس

  • منزوی

  • دارای نقاب نابسنده

  • رباینده

  • عاشق خیالی

  • صداقت با خود

  • ذهن گرا

  • فاقد شخصیت آشوبگر

  • طرد شده

  • درون گرا

    • جدی

  • تمایل به تنهایی

  • عدم تمایل به رقابت

5 2 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

79 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
فریبا
3 ماه قبل

این مقاله واقعا علاقه دوست پسرم بود الان شک میکنم که چطور با هم دوست شدیم چون با خوندن این مقاله خیلی سرد تر باشه باید ولی شک هم نباید کرد چون من تنها دوست دخترش شدم😂🤦‍♀️

خزال
3 ماه قبل

❤️😍😍😍💯👍🏾

عایشه
3 ماه قبل

خیلییییییی قشنگگگ فقط ملکه زیرین خیلی دوست داشتم

کسرا
3 ماه قبل

هادس مث من بود مرسی

هسن
3 ماه قبل

عالی بود مقاله