ویژگی آدم پولدار

ویژگی آدم پولدار+یکی از مهم ترین خصوصیات افراد ثروتمند

ویژگی آدم پولدار+یکی از مهم ترین خصوصیات افراد ثروتمند

روزی پسری از پدرش پرسید: چرا آدم پولداری نشدی؟
در جوابش گفت:شانس نداشتم، هر زمان خواستم کاری را شروع کنم آمادگی نداشتم، شرایطش برایم مهیا نبود، جوانب را که می سنجیدم نمی توانستم شروع کنم و ترس داشتم و….
به همین دلایل بود که الان در وضعیت بی پولی به سر می برم و فقط به آدم های پولدار نگاه می کنم و حسرت می خورم چون شانس در خانه ی آنها را زده بود و به سراغ من نیامده بود.
دلایل پدر، پسرش را قانع نکرد و مدام پسر این جمله را تکرار می کرد؛(( کاش شروع به کار می کردی تا شانس سراغ تو را هم می گرفت.))
به نظر شما ویژگی ای که شما را به سمت آدم پولدار یا آدم بی پول سوق می دهد چیست؟ شانس است؟
یکی از خصوصیات آدم پولدار و ثروتمند چیست؟ و….
در این مقاله قصد داریم به یکی از ویژگی های آدم پولدار و ثروتمند بپردازیم.

 

سرفصل ها

یکی از ویژگی های کلیدی آدم پولدار و ثروتمند
یکی از ویژگی های کلیدی آدم پولدار و ثروتمند

یکی از ویژگی های کلیدی آدم پولدار و ثروتمند چیست؟

آدم های پولدار و ثروتمند روی فرصت ها تمرکز می کنند. آدم های بی پول روی موانع تمرکز می کنند.آدم های پولدار فرصت ها را می بینند و آدم های فقیر موانع و مقاومت ها را. آدم های پولدار زیاد شدن فرصت ها و آدم های بی پول کم شدن آنها را می بینند. آدم های پولدار روی پاداش ها تمرکز و حال آنکه آدم های بی پول و فقیر روی مخاطره ها تمرکز می کنند.

به این سوال قدیمی می رسیم که آیا نیمه لیوان پر است یا نیمه لیوان خالی؟ ما در اینجا در مورد مثبت فکر کردن صحبت نمی کنیم، بلکه در مورد عادت ژرف نگری شما در دنیا صحبت می کنیم. آدم های بی پول و فقیر انتخاب های خود را بر اساس ترس انجام می دهند.

ذهن آنها دائم آنچه را در هر موقعیتی ایراد بوده است یا می تواند یک اشکال محسوب شود از نظر می گذرانند. معیار اولیه ی ذهن آدم های فقیر برخلاف آدم پولدار این است، اگر نشد، چی؟ یا اغلب این است، نه، نمی شود.

آدم های متوسط کمی خوش بین تر هستند، معیار ذهن آنها این است، امیدوارم که بشود.آدم های پولدار مسئولیت نتایج به دست آمده در زندگی خود را قبول و براساس این معیار ذهن خود عمل می کنند که می شود، چون من آن را عملی می کنم.

آدم های پولدار انتظار دارند موفق شوند. آنها به توانایی ها و خلاقیت خود اعتماد دارند و بر این باور هستند که اگر مسئله ای پیش بیاید، می توانند راه دیگری را به سوی موفقیت پیدا کنند.

معمولاً می گویند که هر قدر خطر بزرگ تر باشد، پاداش کار هم بیشتر است. آدم های پولدار چون دائم فرصت ها را می بینند به پیشواز ریسک کردن نیز می روند. آدم های پولدار معتقدند که اگر بد پشت بد بیاید، همیشه می توانند پول خود را برگردانند. از طرف دیگر آدم های بی پول و فقیر انتظار شکست را می کشند، به خودشان و به توانایی های خود اعتماد ندارند.

افراد بی پول و فقیر برخلاف آدم های پولدار معتقدند که اگر کاری عملی نشد، فاجعه خواهد بود و چون همیشه تنها موانع را می بینند، تمایلی برای به استقبال ریسک کردن ندارند، پس پاداشی هم نخواهد گرفت. به پیشواز ریسک کردن لزوماً به معنای تمایل به باختن نیست. آدم های پولدار و ثروتمند به استقبال خطرهای تحقیق شده می روند.

یعنی اینکه آنها تحقیق کردند، پیگیری لازم را به عمل آورند و بر اساس اطلاعات و حقایق قابل استوار تصمیمات خود را می گیرند. آیا مدام این کار را انجام می دهند؟ نه. آنها آنچه را در کوتاه ترین زمان ممکن بتوانند انجام می دهند و بعد تصمیمی آگاهانه در مورد انجام دادن یا ندادن آن کار می گیرند.

اگر چه آدم های فقیر و بی پول ادعا می کنند که برای به دست آوردن فرصتی که داشتند آماده می شدند؛ ولی معمولاً آنها کارها را پشت گوش می اندازند؛ می میرند تا یک کاری را انجام دهند. هفته ها، ماه ها و حتی سالها می گذرد و من من می کنند و معمولاً هم آن موقعیت از دست می رود. بعد آنها با این گفته دلیل تراشی می کنند که داشتم آماده می شدم.
بله، درست است؛ ولی وقتی آنها داشتند آماده می شدند، آدم های پولدار و ثروتمند در آن موقعیت وارد شدند و از آن بیرون آمدند و به سراغ موقعیتی دیگر رفتند.

 

 

مثالی در مورد تفاوت آدم پولدار و بی پول

در بازی فوتبال ممکن است من من کردن بازیکن تیم مقابل در محوطه جریمه، در ظرف کمتر از یک لحظه منجر به برنده شدن تیم شما شود. در بازی گلف ممکن است یک ضربه اشتباه، باعث شود توپ به درختی خارج از محدوده میدان برخورد کند و آن را به زمین چمن برگرداند و در چند سانتی متری چاله نگه دارد. در تجارت چند مرتبه شنیده اید که شخصی مقداری پول را صرف خرید یا یک مرکز اداری کند و بدین ترتیب ثروتمند بشود؟

خب آیا این یک حرکت تجاری عالی یا صرفاً یک شانس بوده است؟ به نظر هر دو. منتها نکته اینجاست که نه شانس و نه هیچ مورد مشابه به آن، تا زمانی که دست به اقدام نزنید به سراغ شما نمی آید. برای موفقیت مالی باید با هدف، کاری را انجام دهید یا حرکتی را شروع کنید و وقتی انجام دادید، اینکه شانس باشد یا نیرویی عالی یا انرژی عالم که از شما حمایت می کند، مهم نیست.

مهم این است که آن کار اتفاق می افتد. یک مفهوم کلیدی دیگر و مناسب در اینجا این است که آدم های پولدار و ثروتمند بر آنچه می خواهند تمرکز می کنند و حال آنکه آدم های فقیر و بی پول بر آنچه نمی خواهند. قانون طبیعت و جهان می گوید ((روی هر چه تمرکز کنید، زیاد می شود.)) چون آدم های پولدار و ثروتمند بر فرصت ها تمرکز می کنند، فرصت های مختلف برای آنها زیاد می شود. بزرگ ترین مشکل آنها چگونه برخورد کردن با آن همه موقعیت پولساز است. از طرف دیگر، آدم های بی پول و فقیر بر موانع سر راه هر کاری تمرکز می کنند و بنابراین موانع هم برای آنها زیادتر می شوند و بزرگ ترین مشکل آنها چگونه برخورد کردن با آن همه موانعی است که مشاهده می کنند.

ساده است زمینه ای که شما روی آن تمرکز می کنید تعیین می کند در زندگی چه موردی برای شما پیدا شود. روی فرصت ها تمرکز کنید، همانی خواهد شد که در زندگی پیدا می کنید. روی موانع تمرکز کنید تا همان ها را در زندگی بیابید. نمی گوییم به مشکلات اهمیت ندهید، البته با مشکلاتی که هم اکنون با آن مواجه هستید برخورد کنید ولی چشمان خود را به هدفی که دارید دوخته و حرکت خود را به سمت آن حفظ کنید.

وقت و انرژی خود را فقط روی آنچه می خواهید بگذارید. هر وقت هم که موانعی به وجود آمد با آنها برخورد کنید؛ سپس به سرعت روی هدف خود متمرکز شوید. شما برای حل کردن مشکلات زندگی نمی کنید و تمام وقت خود را برای روشن کردن آتش صرف می نمایید.
آنهایی که این کار را می کنند بازگشت به عقب می کنند. شما وقت و انرژی خود را صرف فکر و عمل، حرکت ثابت رو به جلو و به سوی هدفی که دارید می نمایید.
آیا شما طالب نصیحت هایی ساده ولی بی نهایت نادر هستید؟ بفرمایید، اگر می خواهید آدم پولدار و ثروتمندی شوید، پول خود را صرف ایجاد و حفظ سرمایه گذاری کنید و اگر می خواهید فقیر و فقیرتر و بی پول باشید روی خرج کردن تمرکز نمایید.

تجربه ای از هارو اکر از آدم پولدار
تجربه ای از هارو اکر در رابطه با آدم های پولدار و ثروتمند

هارو اکر می گوید: آدم های پولدار و ثروتمند این را نیز می دانند که شما هرگز نمی توانید به همه اطلاعات از پیش دسترسی پیدا کنید. ما در یکی از برنامه ها به نام ((آموزش سرباز روشن نگر)) سعی می کنیم افراد را طوری آموزش دهیم که به نیروی درونی خود و رسیدن به موفقیت، با وجود موانع، دسترسی پیدا کنند. در این دوره، اصلی را به آنها آموزش می دهیم به نام ((آماده، هدف، آتش.)) یعنی چه؟

یعنی در کوتاه ترین زمان ممکن، آمادگی خود را به دست آورید، اقدام کنید و بعد در حین عمل خود را اصلاح کنید. این طور نیست که شما می توانید از هر چه در آینده اتفاق می افتد باخبر باشید. این باور که می توانید برای هر شرایطی که امکان دارد یک روزی اتفاق بیفتد آماده شوید و خودتان را در آن شرایط حفظ نمایید، توهمی بیش نیست. آیا می دانستید که هیچ خط مستقیمی در دنیا وجود ندارد و زندگی در مسیرهایی کاملاً مستقیم حرکت نمی کند و مثل یک رودخانه پیچ در پیچ حرکت می کند؟ اغلب تنها می توانید پیچ بعدی آن را ببینید و تنها وقتی که به آن پیچ رسیدید، قادر خواهید بود چیزهای بیشتری را ببینید. همیشه با آنچه دارید و در هر موقعیتی که هستید به بازی وارد شوید. من این ورود را ((وارد شدن به دالان)) می نامم.

آدم های پولدار و ثروتمند وارد دالان می شوند. مثلاً چند سال پیش تصمیم داشتم یک کافه دسر فروشی را که در طول شب باز باشد در فورت لادردیل ایالت فلوریدا باز کنم. در مورد موقعیت محل، بازار و اینکه به چه تجهیزاتی نیاز دارم تحقیق کردم. همچنین تصمیم گرفتم انواع کیک، شیرینی، بستنی و قهوه را در آنجا به مشتریان ارائه دهم. اولین مسئله این بود که خودم از خوردن مشابه این تنقلات خیلی چاق شده بودم و بنابراین خوردن این تنقلات دیگر برایم فایده ای نداشت، پس از خودم پرسیدم:

((هارو، بهترین راه برای بررسی این کسب و کار چیست؟)) بعد شنیدم همین هارو که کمی باهوش تر از خودم بود، جواب می دهد: ((اگر می خواهی واقعاً حرفه ای را یاد بگیری، برو داخل آن کار. از روز اول نمی توانی خودت را مالک حرفه ای بدانی. با وارد شدن به شغلی در آن زمینه، به دالان وارد شو.تو با تمیز کردن یک رستوران و شستن ظرف های آن، کارهایی را خواهی آموخت که با انجام دادن آنها گویی بیش از ده سال تحقیق کرده ای)) و این همان کاری بود که من کردم. در واقع این همان کاری هست که یک انسان پولدار و ثروتمند انجام می دهد.

کاری را در شیرینی فروشی مادر باتلر گرفتم. دلم می خواست که آنها بلافاصله استعدادهای عالی من را تشخیص دهند و خیلی زود پست مدیر اجرایی را در آنجا به من بدهند؛ اما افسوس که بنا به دلایلی آنها نخواستند یا اهمیتی به این ندادند که من چه مهارت هایی در هدایت اجرایی امور دارم و به همین خاطر کار را با گارسنی شروع کردم! این یعنی تمیز کردن کف رستوران و شستن ظرف. چقدر این قانون هدف درست است، نه؟

ممکن است فکر کنید که باید کمی غرورم را زیر پا می گذاشتم و آن کار را می کردم اما حقیقت این است که من هیچ وقت این طور به مسئله نگاه نمی کردم؛ ماموریتی داشتم که باید آن را انجام می دادم و آن این بود، شغل دسرفروشی را یاد بگیرم و خوشحال بودم که این فرصت یادگیری را با هزینه فرد دیگری به دست آوردم. در طول مدتی که آنجا کار می کردم تا آنجا که وقت اجازه می داد با مدیر سر میزان درآمد و سود مشورت کردم.

صندوق ها را برای یافتن نام فروشندگان بررسی کردم و برای یاد گرفتن اطلاعاتی در مورد وسایل، مواد مصرفی و مشکلات احتمالی که ممکن بود پیش بیاید، حتی تا ۴ صبح به مسئول پخت کمک می کردم. یک هفته کامل گذشت و احساس کردم در شغل مورد نظر وارد شده ام. مدیر فروشگاه مرا صدا زد، مقداری شیرینی به من داد و گفت که برای دریافت مزد به صندوق مراجعه کنم. من در مورد آن برای یک لحظه کوتاه فکری کردم و گفتم: ((نه، متشکرم، مزد نمی خواهم. اول به این دلیل که اگر می خواستم این دوره را ببینم باید پول پرداخت می کردم و دوم به این دلیل که من آنچه را که به خاطرش به آنجا رفته بودم یاد گرفتم و ماموریت با موفقیت انجام شد.))منظور من از رفتن به داخل دالان همین است.

یعنی اینکه در زمینه ای مرتبط با جایگاهی که می خواهید در آینده آنجا باشید، با هر مقدار توانی که دارید وارد شوید. این کامل ترین راه برای یادگیری تجربه در مورد یک حرفه و پولدار شدن است، چون اول اینکه شما آن حرفه را از درون خودش می بینید، زیرا که خارج از آن هرگز نمی توانید آن را انجام دهید. دوم اینکه قادر خواهید شد ارتباط های مورد نیاز خود را که هرگز خارج از آن حرفه به دست نمی آید، برقرار کنید و سوم اینکه وقتی به دالان وارد شوید، درهای فراوانی به روی فرصت های متفاوت برای شما گشوده می شوند. یعنی وقتی شما شاهد آنچه اتفاق می افتد باشید، آشیانه ای محکم برای خودتان کشف خواهید کرد که قبلاً فکر آن را هم نکرده بودید. چهارم اینکه ممکن است حتی متوجه شوید که واقعاً این زمینه کار را دوست ندارید، پس از لطف خدا ممنونمی شوید، قبل از اینکه کاملاً درگیر این حرفه شوید، متوجه این نکته شده اید.

خب، کدام یک از این حالت ها برای من اتفاق افتاد؟ وقتی در آن شیرینی فروشی کار می کردم، نمی توانستم در برابر بو و شکل آن شیرینی ها مقاومت کنم. دوم اینکه شیرینی پز فردای روزی که من از آنجا رفتم، او هم رفت؛ به من تلفن کرد و در این مورد توضیح داد که تازگی در مورد یک وسیله ورزشی عالی و جدید به نام پوتین های ضد افزایش وزن اطلاعاتی گرفته است و می خواست ببیند که آیا من تمایلی دارم نگاهی به آنها بیندازم.

من در مورد آنها بررسی کردم و دیدم پوتین ها معرکه هستند؛ اما او جلو نیامد ولی من خودم را درگیر کردم. شروع به فروش پوتین ها به فروشگاه های کالای ورزشی کردم. در این بین متوجه شدم که این خرده فروشی ها در یک مورد با هم مشترک هستند، یعنی وسایل مزخرف ورزشی! زنگ های مغز من صدا کردند: فرصت، فرصت، فرصت. چه خوب همه کارها با هم جور می شوند. این صدا یا زنگ مغزی همان گفتگوهای درونی یک انسان پولدار و ثروتمند است.
این اولین تجربه من برای فروش وسایل ورزشی بود که سرانجام هم باعث شد تا اولین فروشگاه های خرده فروشی تناسب اندام را در آمریکای شمالی راه اندازی کنم و خیلی زود مرا به یک آدم پولدار و ثروتمند تیدیل کرد.
فکرش را بکنید که همه این موارد از گارسنی من در فروشگاه شیرینی مادر باتلر شروع شد. این درس اخلاقی ساده ای است: به دالان وارد شوید و از شروع کردن نترسید، هرگز نمی دانید چه درهایی به روی شما گشوده خواهد شد. من یک شعار دارم، ((عمل و عملگرایی همیشه بر بی عملی غلبه می کند.)) آدم های پولدار اقدام خود را شروع کرده اند.

آنها مطمئن هستند که وقتی وارد بازی شوند، می توانند تصمیم هایی آگاهانه برای لحظه ی حال بگیرند، آنها را تصحیح کند و بادبان خود را در مسیر باد قرار دهند. آدم های فقیر به خودشان و به توانایی که دارند، اعتماد ندارند. آدم های بی پول و فقیر معتقدند که از همه موارد باید از پیش خبر داشته باشند که چنین وضعیتی هم غیرممکن است. ضمناً آنها با دید مثبت آماده، هدف، آتش اقدامی از خود نشان نمی دهند در صورتی که آدم های پولدار و ثروتمند اقدام می کنند و معمولاً هم برنده هستند.
آخر اینکه افراد فقیر و بی پول برخلاف آدم های پولدار با گفتن((من تا هر مسئله احتمالی را تشخیص ندهم و ندانم که دقیقاً در مورد چیست.)) هیچ وقت دست به عمل نمی زنند و معمولاً هم بازنده هستند.
آدم های پولدار فرصت را می بینند، به درون آن می پرند و پولدارتر و ثروتمندتر می شوند.آدم های فقیر چی؟ آنها هنوز دارند آماده می شوند!
دست خود را روی قلبتان بگذارید و بگویید: من بر فرصت ها تمرکز می کنم نه موانع. من آماده ام، هدف می گیرم و شلیک می کنم. سر خود را لمس کنید و بگویید: من یک ذهن ثروتمند دارم.

3 راهکار پولدار شدن

 ۳راهکار عملی برای حرکت به سمت ثروت و پولدار شدن

  1.  به بازی وارد شوید. یک پروژه یا موقعیتی را در نظر بگیرید که شروع کرده اید. هر موردی را که منتظر آن بوده اید فراموش کنید. اکنون از آنچه هستید و آنچه به دست آورده اید، شروع کنید. اگر امکان داشته باشد، این اقدام را در حالی که کار می کنید یا همراه با شخص دیگری انجام دهید، یاد بگیرید. اگر هم تا کنون آن را یاد گرفته اید، پس درنگ جایز نیست. به آن وارد شوید.
  2.  خوش بینی را تمرین کنید. امروز آنچه را طبق گفته کسی یک مشکل است یا یک مانع و مقاومت، به یک فرصت تغییر حالت دهید. افراد منفی باف را همیشه از خودتان دور کنید.
  3.  بر آنچه دارید تمرکز کنید نه آنچه ندارید. از ده موردی که در زندگی دارید و برای آنها خوشحال هستید فهرست تهیه کنید و آن را با صدای بلند بخوانید و برای سی روز آینده، هر روز صبح آن را بخوانید. اگر قدردان آنچه به دست آورده اید نباشید، مورد بیشتری را نه به دست آورده اید و نه دیگر به آن نیاز خواهید داشت.

روش های پولدار شدن

نتیجه:
بنابر این گفته ها ،لازم است یادآوری شود که آدم های پولدار روی فرصت ها تمرکز می کنند نه موانع. در واقع آدم های پولدار کار یا پروژه ی مورد نظر را شروع می کنند و از مانعی به نام ترس از شروع کردن عبور می کنند. پس برای اینکه آدم پولدار و ثروتمندی شوید عمل کنید و عملگرا شوید.
برای این عمل کردن نیاز نیست تمام شرایط مهیا و کامل باشد، نیاز نیست شما انسان کاملی باشید، ویژگی کلیدی که به شما برای پولدار شدن و داشتن ذهنی ثروتمند کمک می کند این است که بر روی فرصت ها تمرکز کنید و عمل کنید.
پس شروع کنید تا یاد بگیرید و وارد دالان شوید، خوش بینی را تمرین کنید و برداشته هایتان تمرکز کنید.

5 1 رای
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

58 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
3 ماه قبل

خیلی زیبا و قشنگ بود واقعا مثل همیشه بینطیرید

3 ماه قبل

برای من شما همیشه عالی و درجه زکیو چون زندگی منو نجات دادید🤩

3 ماه قبل

عالی واقعا قشنگه

3 ماه قبل

خیلی زیبا و جذاب و خفنه واقعا کیف میکنم

3 ماه قبل

ویژگی ها رو باید از خودت شروع کنی درستشون کنی اول هم باید از اون ذهنت شروع کنی