خانم مریم رزاقزاده

داستان آشنایی خانم مریم رزاق زاده با گروه من حقیقی

سلام مریم رزاق زاده هستم…

در بحرانی ترین لحظات زندگی ام، خداوند آقای قورچیان را سر راه من قرار داد، از طریق جمعی از دوستانم با ایشون آشنا شدم، در آن زمان من بینش و نگرش حال حاضر را نداشتم و خود را موجودی بدبخت و بیچاره می دانستم، فردی که همسرش ورشکست شده، صاحب خانه دنبال زیاد کردن اجاره بود و ما توان پرداخت و اضافه کردن ودیعه و اجاره بها را نداشتیم، هزینه ی شهریه ی بچه ها باقی مونده بود….

توی این شرایط برای چکاب به دکتر مراجعه کرده بودم و در اسکن و ام آر آی تشخیص بر وجود سه غده ی بدخیم بود که باید به سرعت عمل میشد.و جالب تر از همه اینکه زندگی من و همسرم سالها زبانزد بود.

به خیال خودم انسان موفقی بودم اما از درون بیمار بودم مثل زلزله ی بم ویران شده بودم.در این بیابان برهوت، ایمان همچون چشمه ای جوشان باعث ترمیم و سازندگی درونی من شد.

یاد گرفتم، زخم هایم را ببینم، درونم را کاوش کنم و برای زخم های درونم مرهمی بسازم.
رنجش ها، نفرت، کینه را ببینم و در راه بخشش قدم بگذارم.
بعد از گذر از این مسیر یه دشت سرسبز و زیبا با دورنمایی از عشق دیدم که هر لحظه مرا برای رسیدن به آن مشتاق تر می کرد.

دوست دارم بگویم، هر لحظه و هر زمان که جلوتر رفتم، درونم را جلا دادم، خرابی ها را آباد کردم و دانشم را وسیعتر کردم و قدم در عرصه ی عدل برای رسیدن به عشق گذاشتم، مشکلات و خرابی های دنیای بیرون من هم آباد شد.
نمی دونم از کجا و چگونه خداوند ثروتی در اختیارمان قرار داد که همه ی مشکلات ما برطرف شد، من هنوز در همان خانه ای زندگی می کنم که هشت سال پیش صاحب خانه مان می خواست ما را بیرون کند.

یکی از فرزندانم فارغ التحصیل شد و دخترم در مدرسه ای بهتر درس خواند…
و قرار بود به اتاق عمل برسم اما به گونه ای حل شد که تیغ جراحی هم بدنم را لمش نکرد.
هیچ وقت این گفته ی دکترم را از یاد نمی برم، ((تو با این غده ها چه کردی))
در معاینه ی آخر حتی دکتر را هم شگفت زده کردم و باز معنا، عشق، خودشناسی، عملگرایی، علم را به زانو درآورد.

الان هشت سال است که راحت و سالم زندگی می کنم و هر بار آزمایش و معاینه می شوم هیچ موردی وجود ندارد و لبخند بر لبانم می نشیند و خداوند را شکر می گویم.

از خداوند سپاسگزارم برای معنا دادن به رنج هایم و برای رساندنم به این مرحله از عشق.
شاید هیچ وقت نتوانم احساسات بد و رنج های آن زمانم را برایتان ترسیم کنم اما حال خوب، مسیر سرسبز و عشقی را که در حال حاضر دارم را می توانم برایتان ترسیم کنم، آن هم با حضورم در من حقیقی.

از خداوند باز هم سپاسگزارم برای بودنم در این مسیر🙏🙏
دوستتان دارم🌻🌻

 

**درصورت تمایل برای ارسال داستان آشنایی شما با گروه من حقیقی با شماره دفتر مرکزی در تماس باشید :

64 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *