سلام ممنون از راهنمایی و پاسخگوی شما … چشم حتما مقالاتی فرمودین مطالعه میکنم … الان برای اینکه بیشتر بتونین بهم کمک کنین یکم وارد جزئیات میشم : ببینین شاید من متوهم شده باشم و زاییده ی ذهن خودم باشه ولی از اون روز کذایی توی ماشین ک من خودمو لو دادم و اون فهمید حس کردم رفتار اونم تغییر کرد ینی وقتی تو جمع خونوادگی نشسته بودیم سنگینی نگاهشو روی خودم حس میکردم ک زوم شده میخکوب شده روی من شایدم اینا همش توهم باش من دارم فقط اون چیزی ک حس میکردم رو میگم … و من باز از اون فراری و رفتار معکوس و نامهربونانه به خاطر اون ترس هایی که ذکر کردم ؛ و این قضیه برای من قابل هضم نشد ک روزایی ک من از عشق اون میسوختم میشنیدم اونم از دیگران ک با فلان دختر فامیل دوست هستش من هزاران بار میشکستم اما وقتی میدیدمش باز فراموش میکردم میدونین شنیده ها و گفته هایی ک ازین پسر تو فامیل از این و این درمیاد بیشتر منو دلسرد میکنه و ناامید و بی اعتمادم کرده ک نمیشه با این آدم زندگی کرد و میترسم وفادار نباشه یعنی میترسم بجنگم برا کسی که فردا روز بمن وفادار نباشه ؛ اما بازم بجز اون ب کس دیگه ای نمیتونم فکر کنم وقتی ی فیلم عاشقانه میبینم یا ی رمان عاشقانه میخونم ناخودآگاه اون میاد تو ذهنم من اونو من قبل از اون ن ب ازدواج فکر میکردم و در اولویتم بود من اولین بار حس عاشقانه رو با اون تجربه کردم و موندم خودمم ک چیکار باید بکنم ؛ فقط ی سالی میشه اعلام کردم تو کل فامیل ک فعلا قصد ازدواج ندارم چون نمیدونم چیکار کنم موندم سردرگم و معلق حتی خود پسره هم بعضی اوقات میگه همیشه تو میگی قصد ازدواج ندارم بابا عروسی بگیر بیام جشن عروسیت عروسی بیفتیم ….من چند سال از اون بزرگترم و ظاهری لاغر و تکیده و استخونی دارم واصلا از نظر قیلفه به اون نمیخورم ینی خوشگلی های ی خانوم رو ندارم و ترس این هم مزید بر علت شده … دیگه نکته ای بنظرم نمیرسه ممنون ک صبوری میکنین و با حوصله جواب میدین
سلام وقتتون بخیر
اول اینکه باید قضاوت و غیبت رو قطع کنین شما به شدت تحت تاثیر حرف فامیل و آشنا هستین و در ذهنتون قضاوت میکنین آدم ها رو در نتیجه از قضاوت شدن از سمت ادم ها هم می ترسید چون خودتون در ذهنتون قضاوت میکنین دیگران هم شما رو قضاوت میکنن ، شما در کنار آن آدم نبودین و نمیتونین بگین چون بقیه فامیل در مورد ایشون حرف های خوبی نمیزنند پس ایشون حتما آدم درستی نیستن این دقیقا غیبت و قضاوت در مورد اون آدم به حساب میاد پس لطفا قطعش کنین .
دوم اینکه احساسی که از آن به عنوان عشق یاد میکنین باید بگم عشق نیست بلکه هموابستگی هست عشق درد و غم و رنج نیست عشق یک احساس رهایی همراه با آرامشه ، این باور اشتباهیه که در ذهن ما ایجاد کردن که عشق یعنی درد و رنج و غم و دوری و عذاب و…… این هموابستگی به آدم ها هست که این احساسات بد رو به ما انتقال میده ، قبلا هم گفتم حتما مقالات هموابستگی که در وب سایت به صورت رایگان قرار دارد رو مطالعه کنید میتونه به شما کمک کنه که این بخش هموابسته درونتون رو ببینین و راهکارهایی رو به شما آموزش میده که بتونین روی هموابستگیتون کار کنید .
سوم اینکه شما خودتون رو دوست ندارید و برای خودتون ارزش قائل نمیشین اینکه در مورد قیافه خودتون به عنوان یک خانم نظرتون اینه که خوشگل نیستین و کافی نیستین یعنی اینکه شما اصلا احساس ارزشمند بودن ندارید نسبت به خودتون ، و فکر میکنین که شما همیشه کم هستین ، کافی نیستین در صورتی که اینطور نیست و شما به عنوان یک انسان زیبایی های زیادی دارید که نمیبینین چون با خودتون توی صلح نیستین و وقتی شما خودتون نسبت به خودتون احساس ارزشمند بودن و کافی بودن و دوست داشتن نداشته باشید دیگران هم نمیتونن این حس رو به شما بدن ، شما باید اول به احساس دوست داشتن و ارزشمند بودن نسبت به خودتون برسید تا دیگران هم بتونن این حس رو به شما بدن به شما توصیه میکنم حتما بسته آموزشی احساس ارزشمندی رو تهیه کنید و با دقت گوش کنین و تمام تکنیک ها رو عملی کنید مطمئن باشید اگر به تکنیک ها عمل کنید احساس ارزشمندی نسبت به خودتون رو بدست میارید .
و یک نکته ای هم که وجود داره اینکه شما ترس هایی دارید که باعث ایجاد مقاومت در شما شده باید با ترس هاتون مقابله کنید و برید توی دل ترس هاتون و از مقاومت در بیاین بسته آموزشی غلبه بر ترس و بسته آموزشی رهایی از مقاومت خیلی زیاد میتونه به شما کمک کنه تا با ترس هاتون به صلح برسید و دست از مقاومت بردارید و عملگرا بشین .
اگر به تمرین ها و تکنیک ها عمل کنین خیلی زود خودتون تغییر ارتعاشی که براتون رخ میده رو متوجه میشین و میبینین که چطوری تمام گره های روحتون یکی یکی باز میشه
موفق باشید