دلسوزی کردن در ظاهر این هست که ما داریم از آدم ها مراقبت می کنیم،ماسک دلسوزی کردن این هست که بدون وجود من نمی تونن زندگی کنن،من نباشم
نمی تونن از پس خودشون بربیان….
این ها در ظاهر است اما در بطن و ناخودآگاه قضیه یه چیز دیگه داره فرمان میده که شما نمی شنوید و این مسئله هست که شما عادت دارید آدم ها رو توی رابطه با خودتون نگه دارید.
می ترسید آدم ها رو از دست بدید، دلسوزی کردن به حال آدم ها فقط یه دلیل داره و این هست که شما احساس گناه شدیدی نسبت به از دست دادن آدم ها دارید.
حالا یا این احساس گناه رو به شما دادن یا خودتون آویزون آدم ها هستید و دارید ازشون سو استفاده می کنید و یه دلیل خیلی مهم تر اینکه از تنها شدن
می ترسید و شروع می کنیدبرای آدم ها دلسوزی کردن.
اینها حل بشه شما دیگه دلسوزی نمی کنید،ما با دلسوزی کردن خسارت خیلی شدیدی به آدم ها می زنیم.
به آدم ها دلسوزی نکنید بلکه به آنها عشق بورزید.