تله اطاعت چیست؟

تله اطاعت چیست ؟

تله اطاعت چیست؟

  • اگر خواسته ها و نیازهایم را ابراز کنم، احساس گناه می کنم.
  • آن قدر همیشه گوش به فرمان و مطیع بوده ام که هر زمان مخالفت می کنم به من احساس گناه می دهند.
  • از کودکی همیشه نقش مراقب را داشته ام.
  • همه به من می گویند:((تو سنگ صبور ما هستی)).
  • از اینکه مرا آدم خودخواه خطاب کنند، برایم خوشایند نیست.
  • جرات ((نه)) گفتن را ندارم و اکثراً غیرمستقیم ((نه)) می گویم.

زمانی که گفته هایش را شنیده ام به او گفتم: چه کاری می توانم برایت انجام دهم؟ و او گفت: احساس بی ارزشی می کنم و فکر می کنم که چیزی از خودم ندارم، جز حرف های دیگران هیچی نیستم و مطمئنم مشکلی دارم و می خواهم گره ی کار را پیدا کنم؟

در این مقاله قصد داریم برای شفاف سازی این مسئله به توضیح تله ی زندگی اطاعت بپردازیم.

سرفصل ها:

 

یک تجربه از تله ی اطاعت

کارل: سی سال داشت و همیشه نیازهای دیگران را بر نیازهای خودش ترجیح می داد.

اولین نکته ای که به محض دیدن کارل به ذهنمان رسید، این بود که سخت دچار اضطراب شده بود و مضطرب به نظر می رسید. دوست داشت همه از او راضی باشند. مدام با نظرات دیگران موافقت و همراهی می کرد، ولو اینکه در باطن مخالف عقاید آنها بود. دوست نداشت دل هیچ کس را بشکند.

اکثر مراجعانی که پیش ما می آیند حداقل قسمتی از جلسه ی اول را به ارزیابی ما می پردازند تا مطمئن شوند که ما در درمانگری، قابل اعتماد و باکفایت هستیم یا نه. جالب اینکه کارل برعکس عمل می کرد. مدام طوری رفتار می کرد که ما فکر کنیم او مراجع خوب، حرف گوش کن و سر به راهی است.

کارل متاهل بود و دو فرزند کوچک داشت. کارل از جمله مردانی بود که به شدت مطیع زنش بود و به اصطلاح “زن ذلیل” به شمار می رفت. همسرش، کتی به شدت پرتوقع بود. کارل هر چند تلاش می کرد که زنش را راضی نگه دارد اما هیچ گاه موفق به این کار نمی شد.

تمام تصمیم های خانه را کتی می گرفت و کارل نقش اجرایی داشت. کارل نمی توانست برای فرزندانش محدودیت قائل شود و آنها را به انضباط پایبند کند. هر وقت برای بچه هایش محدودیت قائل می شد به شدت احساس گناه می کرد. او در شرکت نساجی و پارچه فروشی پدرش کار می کرد.

هر چند هیچ وقت دوست نداشت آن جا کار کند، اما بالاخره تسلیم شد که باید به همین کار تن بدهد. از کارش لذت نمی برد. کارل احساس می کرد که در زندگی اش گرفتار شده است. به دلیل علائمی از افسردگی، خواهان درمان بود. او بعضی وقت ها خواب می دید که فرار کرده است و همان کسی شده که آرزویش را داشته است.

چه تجربه هایی منجر به شکل گیری تله ی اطاعت می شوند؟

بخش اعظمی از تجربه ی شما در دنیا، پیرامون مسئله ی کنترل می چرخد. دیگران شما را کنترل می کنند و شما هم متقابلاً آنها را کنترل می کنید.

شما اعتقاد راسخ و تزلزل ناپذیر دارید که باید همه از شما راضی باشند. شما باید رضایت والدین، برادران، خواهران، فرزندان،همسر، رئیس، همکاران و حتی غریبه ها را به دست بیاورید. به احتمال قریب به یقین، تنها کسی که شما اصلاً به فکر رضایت او نیستید، خودتان هستید.

خواسته های خودتان را نادیده می گیرید تا تن به خواسته های دیگران بدهید.تله ی زندگی اطاعت به تدریج حس هویت(نیازها، خواسته ها و تمایلات) را از شما دریغ می کند.

افرادی که در دام این تله ی زندگی افتاده اند، بسیار منفعل و دست به عصا عمل می کنند و به همین دلیل در روند زندگی خود هیچ نقشی ندارند. به عبارتی، زندگی بر این گونه افراد تحمیل می شود.
احساس می کنید نمی توانید بر روند وقایع زندگی تسلط داشته باشید. احساس می کنید عوامل محیطی و اتفاقات زندگی ، سرنوشت شما را رقم می زنند. بیشتر واکنش گر و ناظر اتفاقات زندگی تان هستید تا عامل و فعال. به ندرت از پس مشکلات برمی آیید و دست تان از چاره جویی کوتاه است. صرفاً منتظر می نشینید تا دستی از غیب برون آید و کاری بکند.

احتمالاً فکر می کنید از آن دسته افراد خوش برخورد و خوش مشرب هستید، اما ممکن است این گونه نباشد. از آنجایی که سخت طالب نظر مثبت دیگران هستید و به هر قیمتی که شده از مشاجره طفره می روید، پس طبیعتاً زود با دیگران به تفاهم می رسید و رابطه برقرار می کنید.

خودتان را بیشتر فردی کم تعارض می شناسید و توانایی سازگاری تان بالاست. این را نقطه قوتی به شمار می آورید، اما اکثر این مزیت ها در رابطه با اطرافیان، پیامدهای ناخوشایندی به دنبال دارند:  “نمی توانید در مقابل افراد پرتوقع و خودخواه بایستید، بار مسئولیت ها در محیط کار بر روی دوش شما می افتد و نمی توانید از دیگران تقاضای کمک کنید.”

همچنین از اینکه می توانید به دیگران کمک و نیازهایشان را ارضا کنید، به خودتان می بالید. تا اندازه ای حق با شماست. داشتن چنین ویژگی ها و مهارت هایی، سخت است و احتمالاً همین ویژگی ها و مهارت ها، شما را به سمت شغل هایی سوق داده اند که بیش از پیش نیازها و خواسته هایتان را باید نادیده بگیرد. در برابر زور و اجحافی که در حق شما می شود، لام تا کام حرف نمی زنید و جسارت برخورد با این مشکلات را ندارید.

اطاعت باعث کاهش عزت نفس شما می شود. احساس می کنید حق شما پایمال می شود و دیگران به شما اجحاف می کنند. همه حق دارند به جز شما.

چنین جر و بحث هایی را از سوی افرادی که تله ی زندگی اطاعت دارند، خیلی زیاد می شنویم: برای به دست آوردن خواسته هایشان تلاش نمی کنند چون ظاهراً اراده ضعیفی دارند. تمام این دلخوری ها و ناراحتی ها را جمع می کنند و در یک موقعیت نامناسب، تمام مشکلات را سر یک فرد د یگر خالی می کنند.

به دو دلیل افراد اجازه می دهند که اختیار زندگی شان را دیگران در دست بگیرند. دلیل اول این است که با این کار، شر احساس گناه را از سر خودشان کم می کنند. این افراد چون طاقت ناراحتی و رنج دیگران را ندارند، بنابراین رو به اطاعت از خواسته های دیگران می آورند.

اگر بخواهند بر خواسته هایشان پافشاری کنند به احتمال زیاد دیگران ناراحت و دلخور می شوند. دلیل دوم این است که این افراد چون از طرد شدن، رهاشدگی و انتقام می ترسند، اختیار زندگی خود را به دیگران می سپارند.

بر همین اساس به این نتیجه رسیدیم که دو نوع اطاعت وجود دارد که در قسمت بعدی به توضیح آن خواهیم پرداخت.

 

انواع تله ی زندگی اطاعت

1-ایثارگری(اطاعت به دلیل گریز از احساس گناه)

2-فرمانبرداری(اطاعت به دلیل ترس)

۱٫ایثارگری: افراد ایثارگر، خودشان را مسئول خوشبختی و آسایش دیگران می دانند. ممکن است شما در دوران کودکی در قبال تامین سلامتی هیجانی نزدیکان خود، سخت احساس مسئولیت می کرده اید. به عنوان مثال ممکن است والدین شما بیمار بوده اند یا سال ها به افسردگی مبتلا بوده اند.
در اثر این عوامل به تدریج اعتقاد پیدا کردید که وظیفه ی شماست که از نزدیکان خود مراقبت کنید. به دلیل در پیش گرفتن همین رویه به تدریج از خودتان غافل شدید.

شما دلسوز و همدل هستید و این خصلت شاید ویژگی ذاتی شما باشد. شما درد و رنج دیگران را احساس می کنید و دوست دارید که این درد و رنج را از بین ببرید. سعی می کنید همه چیز برای دیگران رو به راه باشد تا شما آسایش داشته باشید.

باید به این نکته ی مهم دقت کنید که اطاعت شما عمدتاً ارادی است. دیگران در دوران کودکی شما، وادارتان نمی کرده اند که از خواسته های آنها تبعیت کنید، بلکه به دلیل اینکه اطرافیان تان در ضعف، درد و رنج بوده اند، شما احساس کرده اید که باید نیازهای آنها را مقدم بدارید.

اگر چه افراد ایثارگر در مقایسه با افراد فرمانبردار، خشم کمتری دارند اما بی نصیب از خشم نیستند. در زندگی خود، نسبت متعادل داد و ستد را از دست داده اید، یعنی بیشتر به دیگران خدمت می کنید، نیازهایشان را رفع می کنید تا اینکه شما هم خواسته و نیازی از دیگران داشته باشید.
به دلیل اینکه میزان داد و ستد شما در روابط اجتماعی به هم خورده است، شما اغلب اوقات عصبانی هستید و حتی ممکن است از کینه توزی خود نیز خبر نداشته باشید.

شدت و میزان نفوذ احساس گناه از تله ی زندگی نشات می گیرد. هر زمان که خودتان را در اولویت قرار می دهید بلافاصله احساس گناه یقه شما را می گیرد. هر زمان از دست خودتان و شیوه ی رفتارتان کفری می شوید نیز احساس گناه می کنید.
هر زمان جراتمندانه خواسته هایتان را به دیگران بگویید باز هم دچار احساس گناه می شوید. هر زمان نمی توانید درد و رنج دیگران را کاهش دهید باز هم سر و کله گناه پیدا می شود. احساس گناه آبشخور تله ی زندگی اطاعت است.

به محض اینکه از نقش مطیع خارج شوید، احساس گناه می کنید و برای کاهش احساس گناه به ایثارگری رو می آورید. در دور باطلی گرفتار شده اید. احساس گناه می کنید و برای کاهش احساس گناه از خواسته های دیگران تبعیت می کنید.
برای لحظاتی احساس گناه کم می شود اما از دست خودتان و دیگران عصبانی می شوید. به دلیل اینکه عصبانی شده اید، احساس گناه می کنید. این چرخه کماکان ادامه پیدا می کند.

۲٫فرمانبرداری: فرمانبرداری، شکل دیگری از تله ی زندگی اطاعت است. شما فرآیند اطاعت را به شکل غیرارادی پذیرفته اید. احساس می کنید اصلاً هیچ حق انتخابی ندارید. مجبورید به این شرایط ناخوشایند تن بدهید.
در دوران کودکی به خاطر فرار از تنبیه یا طرد شدن احتمالی، از پدر و مادرتان حرف شنوی افراطی داشته اید. والدین تان دائم تهدید می کرده اند که به شما صدمه می زنند یا توجه و عشق خود را از شما دریغ می داشته اند.شما مجبور شده اید اطاعت کنید. تقریباً همیشه عصبانی هستید حتی اگر از خشم خود چندان آگاه نباشید. همین خشم، زندگی شما را دچار مشکل می کند.

یک زمان اطاعت کردن شما به این دلیل بود که هیچ چاره ای جز این کار نداشتید: “در دوران کودکی باید از بزرگترها اطاعت می کردید چون وابسته و ناتوان بودید و تحمل تهدید به تنبیه یا طرد شدن را نداشتید.”  بنابراین اطاعت کردن شما در آن شرایط از قضا راهکاری ارزشمند بوده است اما در دوران بزرگسالی، وابسته و ناتوان نیستید و حق انتخاب دارید مگر اینکه از یک سو به این وابستگی و ناتوانی خودتان سخت اعتقاد داشته باشید و از سوی دیگر، توانمندی و زورگویی طرف مقابل را بیش براورد کنید. قبل از شروع به تغییر رفتارتان باید اعتقاد داشته باشید که حق انتخاب دارید و دیگر آن کودک ناتوان و بیچاره نیستید.

چگونه و با چه شرایطی دچار تله ی اطاعت می شوم؟(ریشه های تحولی تله ی اطاعت)

ریشه های تحولی تله ی اطاعت:

  1. والدین تان سعی کرده اند تمام جنبه های زندگی شما را تحت کنترل بگیرند. چنان بر زندگی شما چنبره انداخته اند که اجازه نفس کشیدن نداشته اید.
  2. اگر از خواسته ها و اوامر والدین اطاعت نمی کرده اید، گوشمالی سختی می خورده اید.
  3. اگر گاهی اوقات در برابر اوامر و خواسته های والدین مخالفت می کردید، به شما بی اعتنایی می کردند یا رابطه شان را با شما قطع می کردند.
  4. والدین تان در دوران کودکی به شما هیچ گونه حق انتخابی نداده اند.
  5. از آنجا که پدر یا مادرتان حضور فیزیکی نداشتند یا افراد بی قابلیتی بودند، بنابراین نگهداری و مراقبت از اعضای خانواده روی دوش شما افتاده بود.
  6. همیشه سنگ صبور مشکلات والدین بوده اید.
  7. اگر در برابر اوامر و درخواست های والدین می ایستادید، در شما احساس گناه ایجاد می کردند و شما را خودخواه و بی فکر می دانستند.
  8. والدین شما (یا یکی از آنها) حلال مشکلات همه بودند. آنها تمام فکر و ذکرشان رفع نیازهای دیگران بود و به نیازهای خودشان توجه نمی کردند.
  9. در سن کودکی هیچ گاه احساس نکردید نیازها و حق و حقوقی دارید.
  10. به دلیل افسردگی یا نگرانی مادر یا پدرتان، شما در سن کودکی مدام مراقبت گفتار و رفتار خودتان بودید که مبادا آنها را برنجانید.
  11. اغلب از دست والدین خود عصبانی بودید، زیرا مثل سایر والدین به شما آزادی نمی دادند.

 

نشانه ها و ویژگی های افراد دارای تله ی اطاعت چیست؟

نشانه ها و ویژگی های این افراد عبارت است از:

  1. بیشتر وقت ها به دیگران اجازه می دهید که طبق مرام خودشان عمل کنند، ولو اینکه این کارشان به شما ضرر بزند.
  2. سخت مشتاق هستید تا رضایت دیگران را جلب کنید و حاضرید برای تاییدطلبی و مهرطلبی، دست به هر کاری بزنید.

3. دوست ندارید صادقانه و جسارتمندانه با عقاید دیگران مخالفت کنید.

4. زمانی که دیگران نقش تصمیم گیرنده و کنترل گر دارند، شما احساس آرامش و راحتی بیشتری می کنید.

5. تقریباً هر کاری انجام می دهید تا از رو به رو شدن با خشم دیگران اجتناب کنید. همیشه خودتان را با شرایط وفق می دهید.

6. از خواسته ها، نیازها و تمایلات خود آگاه نیستید در واقع انگار گم شده اید و هم وابسته هستید.

7. در زمینه ی شغل، تصمیم درست و مشخصی نگرفته اید. در زمینه ی شغل، بلاتکلیف و سرگردان هستید.

8. همیشه از دیگران مراقبت می کنید و غم خوار آنها هستید، اما تقریباً هیچ کس در زندگی شما نیست که اندکی سنگ صبور شما باشد و به حرف دلتان گوش بدهد.

9. اگر کسی به شما دستور بدهد بدون لحظه ای فکر، جواب “بله” می دهید و مطیع هستید.

10. اگر حرف ها یا اعمال دیگران موجب رنجیدگی خاطر شما شوند، نمی توانید در مقابل این افراد قد علم کنید.

11. اغلب نمی توانید از موقعیت هایی بیرون بیایید که نیازهای شما برآورده نمی شوند.

12. به دلیل اینکه نمی خواهید دیگران شما را به عنوان فردی خودخواه و از خود راضی بشناسند، در ایثارگری و فداکاری، راه افراط را در پیش می گیرید.     13. به خاطر مراقبت و حمایت از دیگران، خودتان را اغلب نادیده می گیرید.

14. در خانه یا در محل کار، اغلب بیشتر مسئولیت ها را بر عهده می گیرید.

15. وقتی دیگران دچار مشکل می شوند یا درد و ناراحتی دارند، با سخت کوشی بسیار به آنها کمک می کنید تا اوضاع زندگی شان سر و سامان پیدا کند، ولو اینکه چنین کمک رسانی  به ضرر شما تمام شود.

16. اغلب از کسانی که به شما دائم دستور می دهند، عصبانی می شوید.

17. اغلب احساس می کنید در روابط سر شما کلاه رفته است، زیرا بیشتر به نیازهای دیگران توجه می کنید و آنها کمتر به نیازهای شما بها می دهند.

18. هر گاه خواسته ی خود را به دیگران می گویید، احساس گناه می کنید.

19. اگر دیگران از شما کاری بخواهند غیرمستقیم در مقابل دستور آنها مقاومت می کنید، در واقع به طور مستقیم نمی توانید ((نه)) بگویید.

20. قدرت تحمل مراجع قدرت را ندارید.

21. نمی توانید در محل کارتان تقاضای ارتقای شغلی کنید.

22. نمی توانید از حق خودتان دفاع کنید.

23. به دلیل اینکه بیشتر از حد، خودتان را با خواسته های دیگران و شرایط وفق می دهید، انگار که شخصیت شما ثابت و یکپارچه نیست.

24. اطرافیان تان به شما می گویند که به اندازه ی کافی پرخاشگر و جاه طلب نیستید.

25. به مهارت ها و موفقیت های خودتان ارزش قائل نمی شوید.

26. نمی توانید بر سر منافع، با دیگران مذاکره کنید. در چنین مواقعی اکثراً دیگران برنده می شوند و شما ضرر می کنید.

نتیجه:

در تله ی اطاعت، فرد دارای این اعتقاد راسخ است که همه باید از او راضی باشند و تنها فردی که خواسته ها و نیازهایش مهم نیست، خود اوست.

این تله دارای دو نوع است که عبارتند از؛ ایثارگری و فرمانبرداری.

در واقع این تله همانند هر تله و طرحواره ی دیگری از طریق الگوهای اولیه در خانواده ی شما شکل گرفته است و دارای نشانه ها و ویژگی هایی است که در صورت شناسایی و آگاهی در خود می توان این الگوها را سازماندهی کرد و در ادامه آنها را تغییر داد که در مقاله ی بعد، به راهکارهایی جهت تغییراین تله می پردازیم.

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

66 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
4 ماه قبل

وقتی از کسی عصبلنی میشوید باید نشون بدید نه داخل خودتون بریزید

4 ماه قبل

من از استاد یاد گرفتم چگونه زندگی کنم و درس زندگی یادگرفتم همشو مدیون استادم😍

4 ماه قبل

خیلی زیبا و قشنگه عالی هستید

4 ماه قبل

چه مقاله آموزشی خوبی بود دقیقا خیلی درسته

4 ماه قبل

ممنونم از تیم خفن من حقیقی عالی هستید واقعا