آنیما و آنیموس در سفر درونی

آنیما و آنیموس در سفر درونی

آنیما و آنیموس در سفر درونی :

سالهای زیادی در تفکر بودم که من کیستم؟، چگونه می توانم خود حقیقی ام را بشناسم و به کشف خود بپردازم؟

به توصیه ی یکی از دوستانم برای آغاز خودشناسی و این سفر درونی در یک کلاس خودشناسی شرکت کردم.استاد در حین تدریسش از کلماتی، تحت عنوان ((آنیما)) و ((آنیموس))، نقش آنها و تأثیرشان در سفر درونی و شناخت خود، استفاده می کرد.

زمانی که کلماتِ آنیما و آنیموس به کار برده می شد، گیج شده بودم، به همین خاطراز استاد پرسیدم؛ ((آنیما)) و ((آنیموس)) به چه معنا هستند؟، چرا برای کشف خود و طی کردن این سفر درونی، به شناخت آنیما و آنیموس نیازمندیم؟ و…

در این مقاله به توضیحاتی در رابطه با ((آنیما)) و ((آنیموس)) به عنوان بخشی از روان در سفر درونی و کشف خود بپردازیم.

سرفصل ها:

 

آنیما و آنیموس در یک نگاه

مشخصات بیرونی فرد چیزی است که یونگ آن را پرسونا می نامد ولی او معتقد است که هر انسانی دارای یک ویژگی شخصیتی درونی نیز هست که مربوط به ناخودآگاه او می شود.

یونگ کلمه ی آنیما را برای توصیف جنبه ی مؤنث ضمیر ناخودآگاه یک مرد به کار می برد. همین طور از کلمه ی آنیموس برای توصیف بخش مذکر ضمیر ناخودآگاه یک زن استفاده می کند.

این دو وجه ناخودآگاهِ شخصیت، اهمیت مهمی در تنظیم رفتارهای فردی، داراست. ویژگی های این دو وجه، مکمل ویژگی پرسونا بوده و به طور معمول دارای خصوصیاتی می شوند که پرسونا خود فاقد آنهاست. مثلاً یک دیکتاتور خشن و پرخاشگر کسی است که از ترس های درونی و کابوس های شبانه در رنج است و یا یک روشنفکر، از درون فردی حساس و عاطفی است.

نقش و معنای آنیما در سفر درونی

کلمه ی آنیما غالباً برای تجسم بخش مؤنث ضمیر ناخودآگاه فرد مذکر به کار می رود. این وجه به تعبیر یونگ ((تصویر روح)) در رؤیاها و خواب ها به شکل عنصر کهن الگویی مجسم گشته و ظاهر می شود؛ به طور مثال فاحشه ای اغواکننده و یا زنی فرشته آسا و مقدس که رهبر معنوی است. این بخش مؤنث، بیانگر سرشت احساسی یک مرد است که جذاب و در عین حال مرموز است.

از آن جا که آنیما متشکل از احساسات است، بنابراین می تواند موجب تحریف ادراکات و دریافت های منطقی موجود مذکر شود. این وجه مؤنث غالباً تداعی کننده ی زمین، آب، کشتزارهای حاصلخیز، آبشار و…. است.

یونگ در هنگام بحران میان سالی و تحلیل روانی خویش بود که به وجود آنیما در روان خود پی برد. یونگ هنگامی که از خود سؤال کرد که واقعاً در حال انجام چه کاری است، صدایی با طنین زنانه پاسخ داد: ((خلق هنر)) و این برای یونگ بسیار تکان دهنده بود.

یونگ این پاسخ را درست ندانسته و جواب داد که این ربطی به هنر ندارد ولی آن صدا دوباره سخنش را تکرار نمود. این صدا همانا صدای آنیما بود. در ابتدا یونگ آنیما را نیرویی منفی می دانست و از وجود آن، در هراس بود ولی تصمیم گرفت که به نوشتن مکالمات خود با آنیما بپردازد.

یونگ دریافت که با جسم بخشیدن یک کهن الگو، می تواند آن را در ارتباط با ضمیر خودآگاه قرار دهد. با این کار قدرت کهن الگو کاهش می یابد. یونگ در وجود خود آنیما را بسیار ((زیرک و مکار)) و در عین حال دارای ویژگی های زنانه نظیر مبهم بودن، دو پهلو بودن، ناآگاهی و بی هدفی می بیند. ویژگی های دیگری که یونگ برای آنیما برمی شمرد، غرور و خودبینی، سردی و عجز است.

یونگ فهمید اگر آنچه را که او به ظاهر می گوید، بر روی کاغذ بیاورد، نوشته هایش غیرواقعی جلوه خواهند کرد. بنابراین احساس کرد که باید از آن جدا شود. یونگ از قدرت پنهانی و بالقوه ی آنیما به وحشت افتاد و معتقد بود که این نحوه ی تفکر، زندگی یک مرد را به کلی می تواند به نابودی بکشاند.

یونگ همچنین جنبه های مثبت تر را در آنیما کشف کرد. او دریافت که در واقع این آنیماست که سبب ارتباط بین تصاویر ناخودآگاه با ضمیر خودآگاه یک مرد می شود. یونگ هر گاه که از لحاظ احساسی و عاطفی پریشان می شد، با آنیمای خود به پرسش و پاسخ می پرداخت. یونگ دریافت که اندکی بعد از این پرسش و پاسخ، این آشفتگی پایان می پذیرد. بنابراین برای یک مرد رابطه با آنیمای خود، شفابخش بوده و سبب ایجاد تعادل در روان او می شود.

آنیما یک زن خاص نیست؛ کهن الگوی آنیما مشتمل بر همه ی تصاویر آباء و اجدادی است که بیانگر تأنیث و زنانگی است.

تجسم آنیما در روان یک مرد، رابطه ای مستقیم با شناخت مرد از زن دارد که خود ریشه در رابطه ی او با مادر و نیز تأثیراتی که در رابطه با سایر زنان پذیرفته، دارد.

هنگامی که آنیمای یک مرد بر روی یک زن فرافکنی می شود، آن زن برای او جذاب گشته و مرد عاشق او می شود و برای یک زن نیز به همین صورت است.اگر مرد از آنیمایی بسیار قوی تأثیر بگیرد، آن مرد زودرنج، عصبی و یا زن نما خواهد بود و برعکس، اگر آنیمای او ضعیف باشد، در رابطه با زنان دچار مشکل خواهد شد.

نظریه ی یونگ در باب آنیما و آنیموس امروزه کمی کهنه شده است. این تئوری تا حدودی مردسالارانه به نظر می رسد ولی مبنای این نظریه که همه ی ما انسان ها در روان خود، جنبه هایی از ویژگی های جنس مخالف را دارا می باشیم، هنوز به قوت خود باقی است.

نقش و معنای آنیموس در سفر درونی

یونگ درباره ی آنیموس و مکالماتی که یک زن می تواند با آن داشته باشد، صحبت چندانی نکرده است و احتمالاً دلیل آن، این است که خود نمی توانست چنین تجربه ای داشته باشد. اما، همسر یونگ در این مورد دست به پژوهش زده و در این مورد مقالاتی نیز نوشته است که خواننده می تواند به آنها رجوع کند.

آنیموس نمایانگر جنبه های متفکر و منطقی روان زن است. این خصلت ها می تواند زن را به سوی دانش و کسب معنای واقعی رهنمون سازد. این بخش شامل افکار و عقاید خودانگیخته و بدون قصد قبلی است و می تواند زندگی عاطفی زن را تحت تأثیر خود قرار بدهد.

آنیموس در خواب به شکل قهرمان، شاعر، رهبر معنوی و یا قاضی ظاهر می شود. آن، همچنین به شکل عناصر هوا یا آتش نیز تجسم می یابد که شمشیر و یا آتش، سمبلی از آنهاست. آنیموس بر قهرمانان ورزشی و روشنفکران فرافکنی می شود. فرافکنی آنیموس بر یک مرد، باعث می شود آن زن، عاشق آن مرد گردد.

حال اگر زنی بیش از حد با آنیموس یکی شود، زنی سلطه گر، مستبد و سرسخت خواهد شد. رشد و تکامل آنیموس در روان زن، امری بسیار مهم است و اگر آنیموس در روان زنی تکوین کافی نیافته باشد، آن زن در زندگی دچار مشکلاتی خواهد شد.

تصاویر ذهنی از کهن الگوهای مرد یا زن که از اسطوره ها، رؤیاها و خیالات حاصل می گردد، گاه سبب می شود افراد دارای عقاید تحریف شده از جنس مخالف گردند. برای مثال دختر کوچکی که با کتاب ها و داستان هایی نظیر زیبای خفته و یا سیندرلا بزرگ می شود، در بزرگسالی احتمالاً در جستجوی یک پرنس زیبارو خواهد بود.

یونگ معتقد است که مردان به طور غریزی ذات چندهمسری دارند و آنیما این مسئله را با تصویر یک زن و یا جنس مؤنث جبران می کند. از سوی دیگر، زنان به صورت فطری و غریزی دارای سرشت تک همسری هستند. بنابراین آنیموس با ظهور گروه هایی از مردان، جبران کننده ی این حالت و سرشت تک همسری است.

نتیجه:

پس هر انسانی دارای یک ویژگی شخصیتی درونی است که به ناخودآگاه او برمی گردد یعنی بخشی از ناخودآگاه فرد است که این بخش های روان را، آنیما و آنیموس می نامند.

آنیما، برای توصیف جنبه ی مؤنث یا زنانه ی ضمیر ناخودآگاه یک مرد به کار می رود و آنیموس؛ برای توصیف جنبه ی مذکر یا مردانه ی ضمیر ناخودآگاه یک زن است. این دو بخش دارای خصوصیاتی می شود که پرسونا یا نقاب فاقد آنهاست.

اگر عملکرد آنیما و آنیموس به درستی انجام شود، کار آن دو مانند پل و یا دری خواهد بود بین ضمیر ناخودآگاه شخصی و ضمیر ناخودآگاه جمعی. به همین دلیل است که ارتباط با آنیما و آنیموس بسیار مهم است؛ زیرا هر یک از این دو، دارای پیام های ارزشمندی برای ما هستند. همچنین وجود آنها نقش بسیار مهمی در ایجاد رابطه ی درست با جنس مخالف دارد. آن دو با هم یک ((جفت)) را تشکیل می دهند. ما همواره در جستجوی نیمه ی دیگر که احساس می کنیم آن را گم کرده ایم، در وجود جنس مخالف هستیم. این خود، مثال خوبی برای تأیید یونگ در زمینه ی تعادل یافتن نیروهای متضاد می باشد؛ تعادلی که در عملکرد روان بسیار مهم است.

138 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *