حرفه ای محدودیت هایش را می شناسد

ترس چیست؟

یکی از موضوعاتی که اغلب در میان ما انسان ها قابل تجربه و بحث بوده و هست و گفتمان زیادی دارد، (ترس) است طوری که در دنیای امروز با وجود تمام پیشرفت ها و امنیت بیشتر نسبت به گذشته شاهد شیوع آن به طرز خیلی عجیبی هستیم .

چه قدر از این ترس شناخت و آگاهی داریم؟،همین ترسی که از گذشته تا به امروز بوده و عوامل مختلفی در شیوع و گسترش آن نقش داشته اند

ترس چیست؟
آیا یک احساس است یا عاطفه؟
وجودش طبیعی ست؟
جنبه های پیدا و پنهان دارد؟
چه عواملی در ابراز آن نقش دارند؟

در این مقاله سعی بر آن است که از زوایای مختلف و با نگاهی دقیق و جزئی به مبحث (ترس) بپردازیم.

فواید ترس

موجودی که فاقد قوه ترس است بخت کمتری برای بقاء و محافظت از خویش دارد. روشن است که ترس غالباً می تواند فریادرس باشد. ترس آمادگی ما را بیشتر می کند و بنابراین می تواند به ما کمک کند که از موقعیت های خطرناک برهیم یا اصلاً از افتادن در دام این موقعیت ها پیشگیری کنیم.
ترس نه تنها ما را دربرابر حیوانات درنده و سایر خطرهایی که در طبیعت هستند محافظت می کند بلکه ما را از بسیاری از خطرهایی که خودمان برای خودمان به وجود می آوریم نیز در امان می دارد مثل عبور از خیابانی پرتردد بی هیچ احتیاطی. ترس به ما کمک می کند که زنده بمانیم اما ترس در ضمن می تواند ما را هم فلج بکند، زمانی که میان ترس و آنچه از آن می ترسیم تناسبی وجود نداشته باشد یا زمانی که ترس باعث می شود عقلمان را از دست بدهیم ترس ما را فلج می کند.

 

چه عواملی در ابراز آن نقش دارند

تفاوت میان احساسات و عواطف چیست (تفاوت Feeling و target)

پیش از بررسی تفصیلی تر این مطلب که ما چه رویکردی را باید در قبال ترس اتخاذ کنیم باید نگاهی دقیق تر بیندازیم به این مطلب که ترس واقعاً چه پدیده ای است.
من در اینجا قصد دارم ازطیف وسیعی از رویکردها، از نور و فیزیولوژی گرفته تا پدیدار شناسی، استفاده کنم و سرانجام سخن را با این درک و دریافت پایان دهم که ترس را تا حدود زیادی می توان عادتی توصیف کرد که مشروط و منوط به فرهنگ است.

برای اینکه بتوانیم به این سوال پاسخ دهیم که “ترس” چیست؟ شاید ابتدا باید به این سوال هم پاسخ دهیم که اصلاً یک احساس به طور کلی چیست و این کار ساده ای نیست! “احساس” واژه ای است که به طیف بسیار گسترده و بسیار نامتجانسی از پدیده ها اطلاق می شود از درد، گرسنگی و تشنگی گرفته تا غرور، حسد و عشق از پدیده های کاملاً فیزیولوژیکی گرفته تا پدیده های مطلقاً شناختی.

می توان دید که آن دسته اول ازاحساسات بیشتر “فیزیکی” هستند حال آنکه دسته دوم بیشتر پدیده های “روحی”، یا”روانی” یا “ذهنی” هستند در زبان انگلیسی میان این احساسات از نظر لغوی فرق می گذارند و دسته اول را “Feelings” و دسته دوم را “emotions” می نامند . درفارسی هم اگر بخواهیم این ظرافت را در کلام رعایت کنیم می توانیم دسته اول را ” احساسات” و دسته دوم را ” عواطف” بنامیم اما یادآور شویم که هنوز عدم توافق بر سر خط فارق میان این دو نامگذار بسیار است و نمی شود قطعاً گفت چه حالتی به کدام یک از این دو دسته تعلق می گیرد .

احساسات از زوایای مختلف

من قصد ندارم راجع به احساسات (emotions) به طور کلی بحث مفصلی بکنم بلکه مستقیماً به ترس می پردازم. اگر چه به برخی نکات و نظریه های بنیادین درباره احساسات به اجمال خواهم پرداخت. مردم شناس اجتماعی، پل اکمان می گوید: یک دسته احساسات هستند که بنیادی اند، یعنی در همه فرهنگ ها یافت می شوند و اکتسابی نیستند بلکه ذاتی اند.

دکارت هم نظر مشابهی را ابراز می کند عده زیادی هوادار چنین نظری هستند اما اختلاف بر سر این است که چه تعداد از احساسات ما جزء این دسته هستند و این احساسات کدام احساسات هستند؟

اکثر افراد طبیعتاً خشم، ترس، لذت، نفرت حیرت را جزء این دسته از احساسات می دانند اما اجماعی هم در کار نیست. در نگاهی اجمالی به چهارده فهرست ” از احساسات بنیادین” با شگفتی می بینیم که حتی یک احساس هم نیست که در هر چهارده فهرست آمده باشد حتی اگر بتوانیم فرض کنیم که چنین دسته ای از احساسات بنیادین وجود دارند، لزوماً به فهم آنها نزدیک تر نمی شویم، چون این احساسات در بسترهای فرهنگی مختلف به شکل های کاملاً متفاوتی ابراز می شوند ظاهراً، هنجارهای فرهنگی در اینکه کدام احساسات ابراز شوند و به چه میزان، نقش حیاتی دارند.

احساسات را غالباً امری مطلقاً درونی می دانند که فقط از طریق درون نگری یا معاینه نفس کَسی که چنین احساسی را دارد قابل دسترسی هستند اما احساسات صرفاً اموری پنهانی و مطلقاً روحی و روانی نیستند، بلکه به صورت رفتار، اعمال و گفتار هم بروز می کنند که از بیرون قابل مشاهده هستند. احساسات در حالت های چهره و حالت های بدن هم خودشان را نشان می دهند و پشت آنها پنهان نمی مانند. احساسات نحوه ای از حضور در این جهان و راهی برای درگیر شدن با جهان و عمل کردن در آن هستند.

 

احساسات از زوایای مختلف

 

با توجه به اینکه نمی توان احساسات را از بروز احساسات جدا کرد و بروز احساسات عملاً در فرهنگ های مختلف نمودهای مختلفی دارند، پس می توان گفت که احساسات وابسته به فرهنگ هستند.موریس مرلوپونتی پدیدار شناس معتقد است که میان یک احساس و ابراز جسمی آن پیوندی استوار برقرار است و تاکید می کند که احساسات پشت حالت های چهره و حالت های بدن نهفته نیستند بلکه در دل این حالت ها جای دارند یا اصلاً خود این حالت ها هستند: وقتی با قیافه ای خشمگین یا تهدید کننده روبرو می شوم، برای فهم آن نیازی ندارم به یاد احساسات خودم در زمانی بیافتم که چه قیافه ای به خودم می گرفتم. اطلاع من از درون خودم از قیافه خشمگین اندک است و برای همین نمی تواند عاملی قطعی در تداعی از طریق تشابه یا استدلال قیاسی از دست برود علاوه بر آن من خشم یا تهدید را واقعیتی روانی که پشت قیافه یا حالت بدنی پنهان شده باشد نمی دانم من خشم و تهدید را در همان قیافه و حالت بدنی می بینم، قیافه یا حالت بدنی مرا به یاد خشم نمی اندازد آن قیافه یا حالت بدنی خشم است. البته این بدان معنا نیست که ما نمی توانیم احساسی را پنهان کنیم یا احساسی پنهان شده احساسی “واقعی نیست” به عکس، احساسات پنهان شده مستلزم وجود احساسات عیان هستند.

نقش فرهنگ اجتماع فیزیولوژیک و تجربه های فردی در ابراز احساسات

مرلوپونتی احساسات و ابراز آنها و روابط میان آنها را اموری منعطف می داند. او می گوید ابراز احساسات گوناگون از فرهنگی به فرهنگ دیگر شکل متفاوتی به خودشان می گیرند:
واقعیت این است که رفتار توآم با خشم یا محبت در میان ژاپنی ها همان شکلی را ندارد که میان غربی ها، یا دقیق تر بگویم ، تفاوت در رفتار بستگی به تفاوت در خود احساسات دارد. فقط حالت چهره یا حالت بدن نیست که وابسته به نظام جسم و بنابراین مختلف است بلکه خود منش در رویارویی با موقعیت و زیستن در آن هم مثل حالت چهره یا حالت بدن وابسته بدان است.همانگونه که مرلوپونتی می گوید: محال است بتوان میان سطوح “طبیعی” و “قراردادی” در احساسات و ابراز آنها در انسان ها تمیز گذاشت. طبیعی و قراردادی در این موردهم پوشانی کامل دارند. بنا به دلایلی می توان گفت مرلوپونتی در باب بی ترتیبی و اتفاقی بودن احساسات و ابراز آنها به راه اغراق می رود اما به هر حال در سخن او نکته ای قابل تامل وجود دارد.

بسیاری از احساسات از نظر چگونگی ابراز جسمی شان تقریباً در همه جا بسیار شبیه هم هستند. در پژوهش ها، وقتی از افراد مختلف پرسیده می شود که از روی عکس افراد دیگر احساساتشان را مشخص کنند اکثر افراد توانسته اند قیافه های خوشحال، غمگین و خشمگین را تشخیص دهند ولی عده بسیار کمتری توانسته اند قیافه های ترس خورده را، که غالبا با قیافه های خشمگین، مظنون و حیرت زده خلط می شوند تشخیص دهند.

این احساسات معمولاً وقتی کاملاً بارز هستند که از درون و شخصاً تجربه شوند، اگر چه باید یادآوری کنیم که مثلاً خشم غالبا عنصری از ترس را هم درخودش دارد.
تمییز قطعی میان جنبه های بیولوژیکی، فیزیولوژیکی و اجتماعی احساسات بسیار دشوار است. اگر چه همه احساسات بی تردید بنیانی بیولوژیکی دارند اما روشن است که هم تجربه های فردی و هم هنجارهای اجتماعی در شکل دادن به احساسات دخیل هستند احساسات تاریخچه ای تکاملی، اجتماعی و شخصی دارند و اگر چه بخواهیم احساسات را درک کنیم، باید هر سه اینها را به حساب آوریم. احساسات اموری صرفاً “طبیعی” و مستقیم نیستند احساسات درضمن برساخته هایی اجتماعی هم هستند.

هنجارهایی که معین می کنند چه زمانی داشتن یک احساس معین و ابراز آن مناسب است از فرهنگی به فرهنگ دیگر و بنا به مقام و مرتبت اجتماعی فرق می کند. توانایی آموختن زبان یکی دیگر از پدیده های انسانی عام و همگان شمول است و آن هم بنیانی بیولوژیکی دارد اما منابع معنا شناختی (سمانتیک) از فرهنگی به فرهنگ دیگر و از فرد تا فرد فرق می کند.

همین حکم ظاهراً در مورد احساسات هم صادق است. آنچه از آن می ترسیم و به چه میزان از آن می ترسیم بستگی به درک و برداشت ما از جهان دارد، درک و برداشت ما از نیروهای خطرزایی که در آن هستند و اینکه چه امکاناتی برای حفاطت خودمان در برابر آنها داریم . شناخت و تجربه ما از احساسات ، مستقل از بستر اجتماعی مان، که این احساسات در آنها تجلی پیدا می کنند، نیستند.

یک رویکرد برای فهم احساسات، بررسی جنبه های بیو شیمایی احساسات و عزیمت از این نقطه است اما دشوار می توان از نظر بیو شیمایی، ترس را از بسیاری دیگر از احساسات تمیز داد مثلاً اجزای ترس و خشم اجزای بیوشیمایی فوق العاده مشابهی دارند چنانکه بعدا خواهیم دید هیچ حالت جسمی قطعی نیست که شرط ضروری و کافی برای یک حالت احساسی باشد: دو نفر ممکن است حالت جسمی مشابهی داشته باشند اما حالت های احساسی شان با هم فرق داشته باشد، یا به عکس، دونفر ممکن است حالت احساسی مشابهی داشته باشند اما حالت جسمی شان با هم فرق داشته باشد.

انواعی از یک احساس بنیادی واحد می تواند در زمان های مختلف دریک فرد حالت های جسمی متفاوتی به وجود آورد یک مشکل دیگر در تشخیص ترس از روی بیو شیمی آن این است که ترس های مختلف ظاهراً بیوشیمایی متفاوتی دارند شخصی که می ترسد در معرض عملی خشونت بار قرارگیرد معمولاً آدرنالین خونش خیلی بالا می رود، حال آنکه شخصی که می ترسد مبتلا به یک بیماری شود معمولاً آدرنالین خونش بالا نمی‌رود.

برخی واکنش های جسمانی هستند که غالباً به ترس ربط داده می شوند، مثلاً تند تند نفس کشیدن یا بالا رفتن ضربان قلب، لرزیدن، یا انقباض همه حرکات موش ها و آدم ها در این مورد فیزیولوژی بسیار مشابهی دارند زیرا در هر دو آمیگدالا – مراکز احساسات در مغز- تحریک می شود و پیام هایی به هیپوتالاموس و هیپوفیز می فرستد که باعث می شود هورمون های استرس از غده های آدرنال آزاد شوند. مغز ما، مثل سایر حیوانات با آزادکردن موادی نظیر آدرنالین و کورتیزول به مقدار زیاد واکنش نشان می دهد که باعث می شود سیستم عصبی تندتر عمل کند و مردمک چشم گشاد شود.

 

نقش فرهنگ اجتماع فیزیولوژیک و تجربه های فردی در ابراز احساسات

 

آمیگدالا پیام هایش راچنان سریع می فرستد که این واکنش شیمیایی پیش از اینکه ما فرصت مداخله عقلانی داشته باشیم صورت می گیرند.وقتی ترس غلبه می کند کار چندانی از دست عقل آدمی برنمی آید.مونتنی تاکیدمی کند که این حتی در مورد آدم هایی که عقل برهمه اعمالشان حکمفرماست یعنی فیلسوفان هم صادق است: فیلسوف باید در برابر ضربه ای که می خواهد بر او وارد شود چشم هایش را ببندد، فیلسوف باید درست مثل یک بچه در لبه پرتگاه به خودش بلرزد طبیعت این نشانه های کوچک اقتدارش را حفظ کرده است اقتداری که عقل یا فضیلت رواقی ما بر آن نمی تواند چیره شود تا فانی بودن و ضعف انسان را به انسان یادآور شود.

نتیجه:
پس همان طور که متوجه شدیم (ترس) یک احساس بنیادین است که در صورت تعادل و عدم افراط دارای فواید است. و از ما محافطت می کند فقط کافی ست مرز میان طبیعی بودن و بیمارگونه بودن آن را بشناسیم.
عوامل مختلف از جمله فیزیولوژیک، تجربه های فردی، فرهنگ و اجتماع در ابراز آن دخیل هستند که آگاهی از نقش هر کدام از این عوامل ما را به یک شناخت موشکافانه در ابعاد مختلف می رساند که همین شناخت در قدم اول می تواند در درمان و مقابله با ترس ما را یاری دهد.

 

دوره اموزشی غلبه بر ترس

11 Responses

Add a Comment

Your email address will not be published. Required fields are marked *