مسائل پشت پرده ی اضافه وزن

مسائل پشت پرده ی اضافه وزن

مقدمه:
گاهی مشکل یا مسئله ای خود را به طریق و شکلی دیگر نشان می دهد مثل زمانی که با مشکل اضافه وزن رو به رو هستیم و مدام به دنبال درمان های متفاوتی برای کاهش وزن هستیم در صورتی که وقتی عمیقاً به موضوع نگاه می کنیم ،متوجه می شویم،مشکل اضافه وزن نیست،مسئله ی دیگری ست که به شکل اضافه وزن ،خودش را نشان داده است.
در بیشتر موارد دیده شده است پرخوری بر اثر اضطراب ها،ترس ها ،فشارها،استرس ها،تضادها و ….زیاد می شود.

در این مقاله سعی داریم به عوامل پشت پرده ی اضافه وزن و چاقی و درمان آن بپردازیم.

🔸آیا از رژیم گرفتن خسته و ناامید شده اید؟
🔸تا به حال فکر کرده اید که چرا مدام با رژیم های غذایی متفاوت به نتیجه ی مطلوب نمی رسید؟
🔸آیا برای کاهش وزن راهی جز ممنوع کردن مواد غذایی وجود دارد؟
🔸دو عامل خشم و ترس می توانند در اضافه وزن مؤثر باشند؟
🔸آیا مسئله ی چاقی با داشتن اراده مرتبط است؟
🔸درمان مؤثر برای مقابله با پرخوری و چاقی چیست؟
و….

سرفصل:

اضافه وزن از دیدگاه مغز

عوامل مهم و تأثیر گذار در اضافه وزن چیست؟

آیا مغز می تواند الگوهای ریشه دار ما را تغییر دهد؟چگونه؟

افراد چاق برای رسیدن به وزن مطلوب به چه درمان هایی نیاز دارند؟

کاهش وزن آگاهانه چیست؟

اضافه وزن از دیدگاه مغز

✨اضافه وزن از دیدگاه مغز:

 

اضافه وزن مشکلی است که می تواند مغز را به طریقی جدید به کار بگیرد. بیش از یک سوم  امریکایی ها اضافه وزن دارند و بیش از یک چهارم آنها دچار چاقی مفرط هستند.گذشته از مسائل پزشکی، این اپیدمی حاصل انتخاب های ماست. در جامعه ای که در سال به طور میانگین 150 پوند شکر مصرف می کند، یک دهم وعده های غذایی خود را در مک دونالد می خورد و هر ده سال وعده ها ی غذایی اش بزرگ ترمی شوند.

انتخاب ها آن قدر بدیهی و نامناسب به نظر می رسند که تصور می کنیم همه با اشتیاق در پی تغییرشان هستند. ولی این کار را نمی کنیم و به نظر می رسد که مشاوران بهداشت عمومی هم در این زمینه کمکی به ما نمی کنند. فربگی فراتر از منطق رشد کرده است، چون منطق برای جلوگیری از آن موثر نیست.

اتهام مغز مبنا چیست؟ متهم پیش از این پای بند اخلاقیات بود. داشتن اضافه وزن نشانه ی ضعف شخصی بود، یادگاری از قرون وسطا که شکمپارگی را در زمره ی گناهان کبیره قرار داد. بسیاری از افراد چاق در پس ذهنشان خود را به فقدان اراده متهم می کنند. کاش می دانستند دست از زیاده روی درخوردن بردارند! چه می شد اگر می توانستند خودشان را به خاطر کالری های اضافه ای که چرخه ای باطل را تغذیه می کنند، مجازات نکنند: خوردن باعث اضافه وزنمی شود که به نوبه ی خود موجب وخامت وضعیت ظاهری فرد می شود و وقتی احساس بدی در مورد خودتان دارید، دلیل خوبی هم در اختیار دارید تا با خوردن غذای بیشتر خودتان را آرام کنید.

تصمیمات آگاهانه اند، ولی عادات نیستند. در این جمله ی ساده می توانید اضافه وزن را از دیدگاه مغز ببینید. بخش های ناخودآگاه مغز تعلیم می بینند که غذای بیشتری تقاضا کنند که مغز برتر آن را نمی خواهد. نوسان میان پرخوری، پشیمانی و پرخوری، مشابهی در فیزیولوژی دارد. هورمون هایی که به طور طبیعی پیام می دهند حس گرسنگی در شما برطرف شده است ، یا سرکوب می شوند یا مورد حمله ی هورمون های دیگری قرار می گیرند که پیام حرص و اشتهای کاذب می دهند، مسئله تنها غذا نیست.دسری خوشمزه یا استیکی بیست و چهار پوندی می توانند وسوسه انگیز باشند، ولی اعتیاد آور نیستند.پس مسئله چیست؟ پاسخ که در دنیای امروز روشن شده است، طنینی است از روند پوچ شدن دنیا.

عوامل مهم و تأثیرگذار در چاقی و اضافه وزن چیست؟

✨عوامل مهم و تأثیرگذار در چاقی و اضافه وزن چیست؟

عوامل دخیل در برنامه های غذایی و سلامتی آن قدر زیاد شده اند که  به هر طرف رو می کنید، چیزی برای سرزنش کردن وجود دارد به گفته ی کارشناسان، مردم در نتیجه ی عوامل زیر چاق می شوند:

 

 

  • حرمت نفس پایین
  • ظاهر ناخوشایند
  • سابقه ی چاقی در خانواده
  • استعدادهای ژنتیکی
  • عادت های بدغذا خوردن دردوران کودکی
  • غذاهای فوری ناسالم و غداهای فرآوری شده و سرشار از افزودنی ها و نگه دارنده ها
  • کاهش غذاهای طبیعی
  • تاکید جامعه بر داشتن بدنی” زیبا و کامل” که برای اکثریت افراد جامعه دست نیافتنی است.
  • حس شکست دورنی شده ی حاصل از رژیم های مداوم و نوسان بین چاقی و لاغری.

وقتی با چنین عوامل دل سردکننده ای مواجهمی شوید، مغز مبنا به سرعت مستاصل می شود و این به الگوی آشنای رفتارهایی می انجامد که به شکست منتهی می شوند.شکست در رژیم گرفتن، به دلیل ناامیدی و سردرگمی به شکست منجر می شود.شکست باعث ناامیدی بیشتری می شود، ولی همچنین شما را مستعد پیروی از ترفندهای مختلف و راه حل های فوری می سازد: فشار بی منطق گرسنگی، عادت و خیال پردازیهایی که در توانایی مغزتان برای تصمیم گیری اختلال ایجاد می کنند.

 

 

مسائل پشت پرده ی اضافه وزن

✨آیا مغز می تواند الگوهای ریشه دار ما را تغییر دهد؟چگونه؟

ابتدا باید با چاقی اعلام آتش بس موقت کنیم. مغز مبنا در جنگ پیروز نشده است. مطالعات         نشان داده اند کسانی که رژیم می گیرند وزن کم می کنند، ولی همه ی آنها قبل از دو سال دوباره دچار اضافه وزن می شوند کسانی که موفق می شوند کاهش وزن قابل توجهی را حفظ کنند، افرادی هستند که تا آخر عمرشان هرروز کالری های صرفی خود را زیر نظر دارند. شیمی مغز هم در این میان نقش دارد.کسانی که رژیم می گیرند معمولاً بعد از کاهش مقداری وزن، گرسنگی را بیشتر از پیش احساس می کنند.

محققان استرالیایی معتقدند علت آن تغییر بیولوژیکی است. در شکم کسانی که با رژیم گرفتن موفق به کاهش وزن می شوند و بعد از آن دوباره چاق می شوند، گرلین یا ” هورمون گرسنگی” بیست درصد بیشتر از زمانی است که رژیم گرفتن را آغاز کرده بودند.گزارشی در دسامبر 2011 در نیویورک تایمز می گوید:

” بدن های شان که هنوز چاق بود، طوری  عمل می کردند که انگار درحال مردن از گرسنگی بودند و برای به دست آوردن پوندهایی که از دست داده بودند اضافه کاری می کردند”. مغز شما مسئول تنظیم سیستم سوخت و ساز بدن از طریق هیپوتالاموس است  وظاهراً رژیم گرفتن هم روی آن تاثیر ایجاد می کند، افرادی که دوباره به وزن عادی شان می رسند روزی 400 کالری کم تر از کسانی نیاز دارند که سال هاست روی وزن مطلوبشان ثابت مانده اند.

دارو های چاقی

✨افراد چاق برای دستیابی بهوزن مطلوب به چه درمان هایی نیاز دارند؟

چیزی که فرد چاق برای در هم شکستن عاداتی که نتیجه ی عکس دارند به آن نیاز دارد، مغز جدید، سیستم سوخت و ساز بهتر، یا هورمون های متعادل نیست.این بدان معناست که این عوامل پاسخ سوال ما نیستند. بلکه در مقایسه با عامل مهم دیگری در درجه ی دوم اهمیت قرار دارند: تعادل.عدم تعادل در مدارهای مغز زمانی ایجاد می شود که مناطق مربوط به رفتارهای تکانه ای تقویت و مناطق مرتبط با تصمیم گیری تضعیف شده اند.

تکرار الگوهای منفی هم به تصمیم گیری صدمه وارد می کند، چون زمانی که شما خودتان را سرزنش می کنید یا احساس شکست می کنید، قسمت های پست تر مغزتان بار دیگر بر قشر مغز حاکم می شوند . شما زمانی می توانید تعادل روانی تان را بازیابید، که راه هایی برای تقویت خود انتخاب کنید، مانند جلوگیری از خوردن غذا در موقعیت های احساسی.

زمانی که تعادلتان را بازیافتید، مغزتان هم طبیعتاً آن را حفظ می کند. این تعادل که به هم ایستایی مشهور است، یکی از قدرتمندترین مکانیزم های سیستم عصبی غیرارادی یا خودکار است. نکته ی منحصربه فردی که درمورد مغز وجود دارد این است که تحت کنترلی دوگانه قراردارد.پردازش ها در وضعیت خلبان خودکار انجاممی گیرند. اگر به آنها یاد بدهید کارشان را مطابق میل شما انجام دهند، اراده و خواست شما کنترل را به دست می گیرند ولی این قدرت اراده نیست.

قدرت اراده تلویحاً دربرگیرنده ی اجبار است. شما میل دارید یک تکه ی دیگر کیک بخورید، یا نیمه شب یخچال را غارت کنید. ولی عزممی کنید که در مقابل خواست تان مقاومت کنید.این به معنای اراده نیست، این مقاومت است و هر چه در مقابل آن مقاومت کنید، پایدارترمی شود.مشکل اینجاست تا زمانی که بین آنچه برای تان مفید است و آنچه دلتان می خواهد در درونتان جنگ جریان دارد، شکست اجتناب پذیر است.

اراده در حالت طبیعی مخالف مقاومت است. خودتان را  رها می کنید و اراده ی طبیعت که بیلیون ها سال تکامل پشت آن نهفته شما را با خود می برد.  هم ایستایی راهی است که بدنتان می خواهد برود. هریک از سلول ها به شکلی منحصر به فرد طوری طراحی شده اند که بتوانند توازن خود را حفظ کنند(که به همین علت است که به عنوان مثال یک سلول معمولاً تنها برای چند ثانیه غذا در خود ذخیره می کند. سلول به ذخیره ی اضافه نیازی ندارد، چون درتعادل کلی بدن هر سلول می تواند روی تغذیه ی مداوم خود حساب کند).

مغز برتر کارهای مغز را کنترل می کند. شعار ما این است:” از مغزتان استفاده کنید، اجازه ندهید مغزتان ازشما استفاده کند”.موضوع وزن شامل بیمارانی می شود که از اختلالاتی در زمینه  ی خوردن رنج می برند.دختری که به آنورکسی شدید مبتلاست، با نگاه کردن درآینه بدنی نحیف را  می بیند که دنده ها، آرنج ها و زانوهای آن به طور مخوفی بیرون زده اند وچهره اش شبیه نقابی است که روی جمجمه کشیده شده باشد. با این همه، چیزی که او می بیند این است ” من چاقم” .   داده های خامی که وارد قشر بینایی او در پشت مغز می شوند، نامربوطند.

 او که به نوعی اختلال در غذاخوردن مبتلاست، تصویر بدنش را درسرش می بیند.همین در مورد سایر افراد هم  صدق می کند.تنها تفاوت در این است که انعکاس طبیعی آینه را به تصویری  طبیعی که درسرمان می بینیم، مرتبط می سازیم.گذشته از موارد عادی، میلیون ها نفر از ما هم وقتی به بدنی   نگاه می کنیم که به راحتی در محدوده ی عادی قرار می گیرد” فردی بسیار چاق” را می بینیم. البته انکار هم می تواند آغاز شود و بعد از مدتی شاید آن قدر اضافه وزن داشته باشیم، که آن را تصدیق نکنیم . (درکارتون زیرکانه ی نیویورکر زنی را می بینیم که از همسرش سوال می کند:” راستش را به من بگو. آیا این بدن مرا خیلی چاق نشان می دهد؟”)

رمز کار ایجاد تعادل در مغز و سپس استفاده از توانایی آن برای متعادل کردن سایر مسائل است. هورمون ها، گرسنگی، میل شدید به ماده ای غذایی و عادت ها،وزن شما به طور کلی درسرتان قرار دارد، چون در نهایت بدنتان را در سرتان می بینید، این یعنی مغز منبع همه ی عملکردهای جسمانی است و ذهن شما منبع مغزتان است.

مغز برتر از شما می خواهد به روشی جدید با مغزتان ارتباط برقرار کنید اکثر افراد از تعادل  خارج می شوند چون مغزشان بیش از حد از قابلیت سازگاری برخورداراست. مغز هر اتفاقی را که در بدن رخ می دهد  جبرانمی کند.

برخی از افراد بسیار چاق که روی چاقی شان کار می کنند عادی زندگی می کنند، فرزندانشان را بزرگ می کنند و از روابط عاشقانه ی خود لذت می برند ولی در سطح دیگری احساس بدبختی می کنند عدم تعادل باعث ایجاد عدم تعادل بیشتر می شود و این چرخه ی باطل را تشدید می کند آنها باید دست از سازگاری با وضعیت چاقی شان بردارند و پاسخ را به مغز مرتبط سازند نه مشکل را.

کاهش وزن آگاهانه

✨کاهش وزن آگاهانه چیست؟

  • دیگر با خودتان نجنگید.
  • کالری ها را نشمارید.
  • دیگر غذای رژیمی نخورید.

درجایی که می دانید بیش از همه دچار عدم تعادل شده اید ( مثل زمینه های احساسی، فشارهای روانی و خواب) تعادل برقرار کنید. با مسائلی که شما را از تعادل خارج می کنند مقابله کنید.روی رسیدن به نقطه ی عطف تمرکز کنید.اجازه بدهید مغزتان از تعادل مجدد جسمتان مراقبت کند.شما درست در زمانی که احساس می کنید باید به عادت تان عمل کنید، می توانید آن عادت را تغییر دهید. این در مورد غذا خوردن هم صدق می کند. نیمه شب به سراغ پیتزایی که در یخچال گذاشته اید یا بستنی می روید. در آن لحظه چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ اگر بتوانید به این سوال پاسخ دهید پذیرای تغییر خواهید بود.

 

  1. یا گرسنه هستید یا می خواهید خودتان را آرام کنید.

دو گزینه ی ابتدایی اینها هستند. در همان لحظه که می خواهید چیزی از یخچال بردارید، از خودتان سوال کنید کدام یک را انتخاب می کنید.

گرسنه هستم : اگر این واقعیت دارد، در این صورت غذا خوردن نیاز طبیعی بدن است و زمانی برطرف می شود که دیگر گرسنگی را احساس نکنید( که با سیرشدن یا اشباع شدن تفاوت دارد). چندصد کالری برای برطرف کردن این گرسنگی گذرا کافی است. یک وعده ی غذایی تقریباً برابر با 600 کالری است.می خواهم خودم را آرام کنم: دراین صورت هم این احساس درست مانند گرسنگی در شما حضور دارد. ولی عادت کرده اید از کنار احساستان عبور کنید. یا شاید هم آن را درقالب دیگری پنهان کنید. به هر حال کمی صبر کنید و به احساس خود توجه کنید:

  • مستأصل و خسته
  • سرخورده
  • تحت فشار
  • گیج
  • مضطرب
  • کسل
  • ناامن
  • بی قرار
  • عصبانی

وقتی احساستان را شناسایی کردید نام آن را ترجیحاً بلند به خودتان بگویید: مثلاً :” درحال حاضر احساس سرخوردگیمی کنم”: “درحال حاضر احساس خستگیمی کنم”.

 

2-حالا که احساستان را شناخته اید ادامه بدهید وچیزی بخورید.

با خودتان نجنگید. کشمکش درونی میان” من نباید این را بخورم” و باید” این را بخورم” هرگز به پایان نمی رسد. اگر پایانی برای آن وجود داشت یکی از طرفین مدت ها پیش پیروز شده بود، پس مشخص کنید گرسنه اید یا می خواهید احساسی را درخودتان آرام کنید و بعد بخورید.

3-منتظر فرصت باشید.

اگر قبل از خوردن صادقانه سوال کرده باشید” چه احساسی دارم؟ .” زمانی خواهد رسید که ذهنتان چیز جدیدی می گوید. نیازی به خوردن این ندارم.یا واقعاً گرسنه نیستم، پس چرا باید بخورم؟ لازم نیست منتظر این لحظه باشید  و بدون شک نباید آن را به اجبار در خود ایجاد کنی ولی آماده و هوشیار باشید .اشتیاق شما به رهاکردن خود از عادت واقعی است فقط درحال حاضر قدرت آن کم تر از قدرت عادت خوردن در شماست.وقتی چنین فرصتی ایجاد می شود به اشتیاق جدیدتان عمل کنید و بعد هم آن را به فراموشی بسپارید.

 

4-راه های بهتری برای مقابله یاد بگیرید.

 

وقتی احساسی را درخود آرام می کنید، موقتاً برطرف می شود ولی همیشه باز می گردد. شما برای مقابله با احساستان  به خوردن روی می آورید. ولی راه های دیگری هم وجود دارند که زمانی که آنها را یاد گرفتید، اشتیاق به خوردن در شما کاهش خواهد یافت چون جسم و ذهن شمامی دانند که این تنها مکانیزم مقابله با احساستان نیست.

مهارت های مقابله عبارتند از:

بدون ترس از اینکه مورد مخالفت قرار بگیرید، احساستان را بیان کنید.

به فردی مناسب اعتماد کنید، کسی که با شما همدلی کند، قضاوت تان نکند و بی طرف باشد.(هرگز به کسانی که به خاطر پول، موقعیت یا پیشرفت به شما وابسته اند اعتماد نکنید).

کسی که به او اعتماد می کنید باید آن قدر مورد اطمینان باشد که بتوانید از راهنمایی هایش استفاده کنید.

اتکای کامل به خود باعث تنهایی می شود و به دنبال آن به راحتی ادراکات تحریف شده از راه می رسند.

راهی برای خنثی کردن انرژی زیربنایی ترس یا خشم پیدا کنید.

رفتارهای اعتیادآمیز از این دو احساس منفی سرچشمه می گیرند.

زندگی درونی تان را هم مانند زندگی بیرونی تان جدی بگیرید.

کاری کنید که آن قدر حالتان خوب باشد که در هیچ چیز زیاده روی نکنید.

احساس بد همان چیزی است که شما را وسوسه می کند در کاری زیاده روی  کنید.این بوی خوب غذا نیست که شما را گمراه می کند.

 

5- شبکه های عصبی جدید ایجاد کنید.

 

عادت ها شیارهای روانی هستند که در شبکه های مغزی ایجاد می شوند و به طور خودکار   پاسخ می دهند. وقتی کسی با تمایل شدید به زیاده روی در خوردن مبارزه می کند، مغز ” به یاد می آورد” که پرخوری همان کاری است که باید انجام دهد. به طور خودکار و با قدرت تمام، شیار را دنبالمی کند ،از این رو باید راه جدیدی را به مغزتان نشان دهید که از آن  پیروی کند، که این به معنای ایجاد شبکه های جدید عصبی است.

وقتی اشتیاق به خوردن شما را تحت فشار قرار می دهد، نمی توانید این شبکه ها را ایجاد کنید ولی اوقات بسیار و راه های بسیاری برای ساختن الگوهای جدید مغزی وجود دارد. هیچ کس واقعاً از اینکه مجبور شود احساسی را درخودش آرام کند لذت نمی برد،این به نوعی شبیه به شکست است و ضعفتان را به شما یادآوری می کند.از سوی دیگر احساسات هم نمی خواهند آرام بگیرند.

می خواهند ارضا شوند، شما احساسات مثبت تان (عشق، امید، خوش بینی ، قدردانی و تایید ) را از طریق ارتباط با دیگران و ابراز بهترین ابعاد وجودتان برآورده می سازید. احساسات منفی تان را از طریق رها کردنشان محقق می کنید. احساسات منفی از نظر کل سیستم شما مسمومند.

 ذخیره کردنشان، تغییردادن مسیرشان، نادیده گرفتنشان یا تلاش برای چیره شدن بر آنها  بیهوده است. احساس منفی یا باید از میان برداشته شود یا باقی می ماند. چاره ی دیگری ندارد. مغز شما با ارضا شدن احساسات تان تغییر می کند و الگوهای جدیدی می سازد که هدف کلی هم همین است.شما همچنین نیاز دارید کشمکش ها، تضادها و سردرگمی های درونی تان را که باعث درگیری تکانه های شما اعم از خوب و بد می شوند، برای مدتی به حالت تعلیق درآورید. این همان جایی است که مراقبه می تواند موثر واقع شود. مراقبه جایی برای استراحت را به مغزتان نشان می دهد. گذشته از همه ی ابعاد معنوی، یافتن محلی برای استراحت واقعی، جایی که هیچ یک از ابعاد وجودتان با هم درجنگ نباشند، به شدت می تواند موثر واقع شود.

این کار مبنایی برای تغییر را در اختیار مغزتان قرار می دهد. شما در مراقبه  شیارها، الگوها یا شرطی سازی های قدیمی را دنبال نمی کنید. مغز شما با پی بردن به این مسئله بیشتر خواهان آن می شود. از این رو به جای فکرکردن به تمایلات قدیمی لحظات بیشتری از تعادل،وضوح و آزادی را تجربه می کنید.مغز شما باید به هم پیمان شما تبدیل شود. درغیر این صورت دشمنتان باقی خواهد ماند.کلید کار شناختن خودتان است. شما چیزی رامی توانید تغییر دهید که درخود بشناسید ،آنچه که درخود نمی شناسید، همچنان در شما باقی خواهد ماند و از آنجا که ما هرگز توانایی شناخت را از دست نمی دهیم همیشه پذیرای تغییر هستیم.

هدف این برنامه به پوند اندازه گیری نمی شود. زمانی که  مغزتان را تعلیم دادید تا احساسات، تکانه ها و عدم رضایت ناشی از پرخوری را درک کند، به نقطه ی عطفیمی رسید که اطمینان دارید در آن شما می توانید از مغزتان استفاده کنید نه مغزتان از شما.به راحتی پرخوری نکردن را انتخاب می کنید. با داشتن هدفی واضح و روشن طبیعتاً کاری را انجام می دهید که همیشه به نفعتان بوده است.

 درطول این کتاب بارها با این دو موضوع مواجه خواهید شد: یادبگیرید به جای اینکه مغزتان از شما استفاده کند، شما آن را به کار بگیرید و دوم اینکه  رفتارهای جدید را به خود تحمیل نکنید. این دو اصل کلیدی در مسیر تکامل مغز برتر محسوب می شوند.

نتیجه:

بنابراین اضافه وزن  تنها مشکل مورد نظر  افراد چاق نیست (شاید مشکلی ظاهری باشد که بزرگ نمایان شده است)بلکه پشت پرده ی مسئله ی اضافه وزن عوامل دیگری وجود دارند که موجب چاقی بیشتر می شوند ،به عبارتی مشکلاتی دیگر مثل خشم ،ترس ،حرمت نفس پایین ،اضطراب ،استرس ،فشارهای متفاوت و در نهایت تضادها می توانند موجب بروز چاقی و اضافه وزن شوند پس اگر مسئله ی مهم شما ،اضافه وزن است توصیه می شود  به جای پیگیری راه های متفاوت برای کاهش وزن و لاغری ،عوامل مهم زیربنایی خود را که در اضافه وزن شما دخیل هستند،شناسایی کنید و بعد از شناسایی می توانید درمان مؤثر را به کار ببرید،در واقع پاسخ مسئله ی شما به مغز مرتبط می شود ،یاد بگیرید به جای اینکه مغزتان از شما استفاده کند،شما آن را به کار برید.

                  

0 0 رای ها
امتیازدهی به مقاله
اشتراک در
اطلاع از

4 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین بیشترین رأی
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
Prosperity
2 سال قبل

سلام و سپاس

چگونه مغز رو میشه به تعادل سوند؟
چگونه میشه انرژی زیربنایی ترس یا خشم را خنثی کرد؟
لطفا کتاب منبع برای این نوشته را معرفی کنید.

Somisun
3 سال قبل

یاد بگیرید شما از مغزتان استفاده کنید نه مغزتان از شما…..رفتار جدید را بر خود تحمیل نکنید….این دو جمله عالی بود….من بارها به دلیل نشناختن این دو روش ، شکست های زیادی در خود و دیگران دیدم در مواجه با کنترل روش های تکراری و عادت های تکراری

Yalda
3 سال قبل

خیلی خوبه که ما آگاه بشیم که برای آرام کردن احساساتمون به درونمون سفر کنیم به جای اینکه با غذا، مواد افیونی و سکس بخوایم خودمون رو آروم کنیم.
ممنونم